تعاون و همکاري در سيره معصومين (عليهم السلام)
تعاون و همکاري در سيره معصومين (عليهم السلام)
تعاون و همکاري در سيره معصومين (عليهم السلام)




تعاون به معناي «يکديگر را ياري کردن» يا «ياري کردن برخي، برخي ديگر را» آمده است. (1)

جايگاه تعاون در اسلام

زيست اجتماعي از ضروريات زندگي بشري است که از فطرت او سرچشمه مي گيرد و در برابر، تکروي و تنها زيستن، محکوم و منفور انسانهاست.
اسلام به عنوان يک آيين جامع که با فطرت انسان مطابقت دارد، رهبانيت و گوشه گيري را محکوم کرده و زندگي اجتماعي را براي پيروان خويش برگزيده، سپس به آنان دستور داده است که در زندگي دسته جمعي، همواره يکديگر را بر کار نيک و تقوا ياري نمايند:
«تعاونوا علي البر و التقوي و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان» (2)
يکديگر را براي تحقق نيکي و پاکي ياري نماييد و از همياري نمودن بر گناه و تجاوز دوري بجوييد.
«جالب توجه اينکه «بر» و «تقوا» هر دو در آيه ي فوق با هم ذکر شده اند. که يکي جنبه ي اثباتي دارد و اشاره به اعمال مفيد است و ديگري جنبه ي نفي دارد و اشاره به جلوگيري از اعمال خلاف مي باشد و به اين ترتيب تعاون و همکاري بايد هم در دعوت به نيکيها و هم در مبارزه ي با بديها انجام گيرد. » (3)
روايات اسلامي نيز با عناوين مختلفي مسلمانان را به ياري يکديگر فرا خوانده و در بعضي از امور، آن را واجب و ضروري دانسته است. امير مؤمنان صلوات الله عليه در اين باره فرموده است:
«من واجب حقوق الله علي عباده النصيحه بمبلغ جهدهم و التعاون علي اقامه الحق بينهم» (4)
از حقوق حتمي خدا بر بندگان، نصيحت و خيرخواهي در حد توان، و همکاري براي بر پايي حق در ميان خودشان است.
از سوي ديگر تعاون وهمکاري در کارهاي زشت، مورد نفرت اسلام است تا جايي که مرتکب آن را به دوزخ تهديد کرده است. بعلاوه، گفته شده است اينان در روز قيامت مشمول عذاب خدا خواهند بود تا خدا تکليف ساير بندگان را تعيين فرمايد سپس به کيفر آنان رسيدگي کند. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
«ان اعوان الظلمه يوم القيمه في سرادق من نار حتي يحکم الله بين العباد» (5)
روز قيامت، دستياران ستمگران، در سراپرده اي آتشين جاي مي گيرند تا خداوند ميان بندگان داوري کند.

روحيه ي همکاري در معصومين (ع)

ائمه ي معصومين (ع) که دست پروردگان مکتب وحي اند، روحيه ي همکاري و تعاون را در حد اعلا دارا بودند و تا آنجا که از دست و زبانشان بر مي آمد، هيچ گاه از کمک به کار نيک دريغ نداشتند. ايشان ضمن تقويت روحيه ي همکاري در اجتماع، خود نيز به اشکال مختلف، بدان اقدام مي نمودند.
اين خصلت گرانقدر را همه ي رهبران الهي دارا هستند، چنان که نقل شده:
حضرت ابراهيم عليه السلام وقتي شنيد که لوط پيامبر (ع) به دست روميان اسير شده است به ياري او شتافت و او را آزاد ساخت. (6)
حضرت صادق عليه السلام اين خصلت پيامبر (ص) را اين گونه بيان مي کند:
«ان رسول الله کان لا يسأله احد من الدنيا شيئا الا اعطاه» (7)
رسول خدا اين گونه بود که هيچ کس چيزي از او نميخواست مگر اينکه به او عطا مي فرمود.
چنين سيره ي پسنديده اي در جانشينان واقعي آن بزرگوار نيز نمود فراوان داشت که به ترسيم برخي از نمونه هاي آن مي پردازيم، به اميد آنکه چراغي باشد فرا راهمان.

الف- در خانه

اولين قدم همکاري، در محيط با صفاي خانواده برداشته مي شود. پيشوايان معصوم عليهم السلام با اعضاي خانواده ي خود کمال همکاري را داشتند و هيچ گونه ناهماهنگي در زندگي شان رخ نمي داد.
روزي رسول اکرم (ص) وارد منزل اميرمؤمنان عليه السلام شد. ديد او و حضرت زهرا سلام الله عليها مشغول آسيا کردن غله هستند. پرسيد:
کدام يک از شما خسته است؟ حضرت علي (ع) پاسخ داد اي پيامبر! فاطمه خسته است. حضرت به او فرمود: دخترم! برخيز. او برخاست و پيامبر (ص) به جاي او به آسيا کردن پرداخت. (8)
يکي از همسران آن حضرت گويد:
«رسول اکرم (ص) به امور منزل رسيدگي مي کرد تا وقت نماز، آن گاه به مسجد مي رفت» (9)
عده اي اميرمؤمنان (ع) را ديدند که مقداري خرما خريده، در دستمالي بسته، به منزل مي برد، اظهار داشتند: اجازه دهيد اين بسته را تا منزل شما حمل کنيم، آن حضرت ضمن امتناع از تحويل آن، فرمود:
«عيالوار در بردن نيازمنديهاي منزل از ديگران شايسته تر است» (10)
آن حضرت با همسرش، فاطمه عليها السلام توافق کرده بودند که کارهاي داخل منزل با فاطمه (س) و کارهاي خارج با امام باشد. (11)

ب- در جامعه

پس از خانواده، نوبت به اجتماع مي رسيد که شاهد همکاريهاي صميمي رهبران معصوم خويش باشد. اين گونه همکاريها بيشتر در قالب کمک رساني فردي، اجتماعي، سياسي، نظامي، اقتصادي و غيره انجام مي گرفت.
1- فردي: درباره ي رسول اکرم (ص) نقل شده است: هر کس براي هر کاري به حضورش مي رسيد، برده بود يا آزاد، برمي خاست و حاجتش را روا مي ساخت. (12)
پيش از بعثت در مکه، قحطي شد و ابوطالب - عموي پيامبر و بزرگ بني هاشم - به سبب زيادي افراد تحت تکفل، در تنگنا قرار گرفت. رسول خدا (ص) نزد عموي ديگرش- عباس - رفت و به او گفت: برادرت - ابوطالب - عائله اش زياد است، بيا با هم به او کمک کنيم تا مقداري از فشار زندگي او کم شود. عباس قبول کرد و با هم رفتند؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله علي عليه السلام، و عباس، جعفر را با خود به خانه بردند و بدين ترتيب دو نفر از عائله ي ابوطالب کم شد که خود، کمک قابل توجهي به زندگي آنها بود. (13)
جابربن عبدالله انصاري گويد:
«در يکي از جنگها، شترم از رفتن باز ماند تا رسول خدا (ص) - که آخر همه حرکت مي کرد - به من رسيد و شترم را به رفتن واداشت و به اتفاق، حرکت کرديم. در بين راه، پيامبر از زندگي ام پرسيد، در پاسخ عرض کردم: بتازگي ازدواج کرده ام، پدرم نيز از دنيا رفته و وامي برعهده دارد، هفت خواهر نيز تحت تکفل دارم، آن حضرت فرمود: در مدينه نزد من بيا. پس از ورود به مدينه به محضرش شرفياب شدم. آن حضرت بهاي شترم را پرداخت و مقداري طلا نيز جهت خرج زندگي خود و خواهرانم عطا فرمود. هنگام چيدن خرما نيز تشريف آورد و وام را ادا کرد و به اندازه ي کفايت زندگي برايمان گذاشت. » (14)
شخصي نزد امام حسن مجتبي عليه السلام آمد و عرض کرد پدر و مادرم به فدايت! مرا در برآوردن نيازم کمک فرما. آن حضرت، زود برخاست و به کمکش شتافت. (15)
صفوان جمال گويد:
«خدمت حضرت صادق عليه السلام حضور داشتم که مردي از اهالي مکه وارد شد و از آن حضرت تقاضا کرد که در کرايه کردن وسيله ي سفر به او کمک کند. چون چنين کاري به حرفه ي من مربوط مي شد، امام فرمود: برخيز و برادرت را ياري کن، من با او رفتم و خداوند وسيله را مهيا ساخت. دوباره به منزل امام برگشتم. پرسيد: چه کردي؟ پاسخ دادم: نيازش برطرف شد. فرمود: اين کار از هفت بار طواف کعبه برتر است» (16)
همچنين نقل شده که حضرت صادق عليه السلام همراه خدمتگزارش راه ميان مکه و مدينه را طي مي کردند، چشمشان به مردي افتاد که زير درختي افتاده بود. امام فرمود:
«برويم ببينيم چه شده است. من بيم آن دارم که از تشنگي به اين حال افتاده باشد. »
هنگامي که به نزدش رسيدند، امام پرسيد: آيا تشنه اي؟ پاسخ داد: آري. حضرت فرمود:
«مصادف! از مرکب فرود آي و او را سيراب ساز» (17)
2- اجتماعي: ائمه ي معصومين (ع) در کارهاي نيک اجتماعي و دسته جمعي نيز شرکت فعال داشتند و به آن اهميت مي دادند. ايشان علاوه بر رهبري و کارهايي از قبيل زراعت، تجارت، دامداري و غيره - که بطور معمول در زندگي شان انجام مي گرفت - مردم را در کارهاي گروهي نيز ياري مي دادند، بطور مثال:
پيامبر (ص) پيش از بعثت در پيمان جوانمردان که براي ياري رساندن به ستمديدگان تشکيل شد، شرکت کرد. (18) همچنين در نصب «حجرالاسود» قريش را ياري داد. (19)
رسول خدا (ص) و اميرمؤمنان (ع) همراه مسلمانان در بناي مسجد مدينه حضور فعال داشتند. (20)
حضرت علي عليه السلام - در دوران خلافتش - در سخت ترين شرايط در کوچه و بازار قدم مي زد تا محرومان و ستمديدگان را ياري نمايد. (21)
امام سجاد (ع) بطور ناشناس در کاروانها شرکت مي کرد و نيازمنديهاي کاروانيان را برآورده مي ساخت. (22)
3- فرهنگي: پرداختن به امور فرهنگي و پاسخگويي به عطش معنوي جامعه نيز همکاري معصومين (ع) را طلب مي کرد و چنين کاري جز از عهده ي برگزيدگان الهي بر نمي آيد. ايشان با تمام وجودشان فقر فرهنگي و معنوي و بسياري از مشکلات اجتماعي مردم را درک کرده و با ايثار و از جان گذشتگي در رفع آن مي کوشيدند و به مردم، مدد مي رساندند.
پاسخهاي اميرمؤمنان (ع) به مشکلات علمي، که خلفا با آنان روبرو مي شدند بيشمار است. (23)
در زمان معاويه، قيصر روم، پرسشهايي پيرامون مسائل اعتقادي براي معاويه فرستاد و از او پاسخ آنها را خواست. ولي معاويه و اطرافيانش از عهده ي هيچ يک از آنها بر نيامدند و بناچار آنها را نزد امام حسن مجتبي (ع) فرستاد تا پاسخ گويد. امام علي (ع) نيز پاسخي متين و در خور ستايش برايشان فرستاد. (24)
عصر امام صادق (ع)، عصر شکوفايي علمي و هجوم فرهنگهاي بيگانه به جامعه ي اسلامي بود که آن حضرت با دانش سرشار خود از منبعي وحي، سرچشمه مي گرفت، مردم را از نظر فکري و عقيدتي در برابر دشمنان تجهيز مي کرد. شايد بتوان گفت امداد فکري و فرهنگي جامعه، زيباترين و ارزشمندترين نوع همکاري اجتماعي است که بطور مرتب و بدون وقفه از سوي معصومين عليهم السلام بويژه از عصر حضرت امام باقر و صادق عليهماالسلام تا پايان دوران حضور امامان (ع) و در زمان غيبت صغرا نيز کم و بيش ادامه يافته است.
بحث و مناظره و در نتيجه محکوم کردن گروههايي به نام «دهريها»، «زنديقها» و «صوفيان» توسط حضرت صادق عليه السلام (25) و نشستهاي علمي مکرري که حضرت رضا عليه السلام در آن به تبيين ابعاد مختلف علوم مي پرداخت، (26) همه در راستاي هر چه بيشتر بارور کردن استعدادهاي جامعه ي اسلامي صورت مي گرفت.
4- نظامي: مبارزه و نبرد، خود، يک حرکت دسته جمعي است و بدون همکاري افراد، فرايند و بازتاب چنداني نخواهد داشت.
رسول خدا و امامان عليهم السلام در اين کارها نيز همکاريهاي لازم را با همرزمان خويش انجام مي دادند. «براء» پسر عازب گويد:
«در جنگ خندق، رسول خدا (ص) را مشاهده کردم که مانند ديگران، خاک حمل مي کرد و گرد و غبار، سر و رويش را پوشانده بود. » (27)
در جنگ بدر، اميرمؤمنان (ع)، حمزه و عبيده با سه تن از جنگاوران قريش درگير شدند. حضرت علي (ع) و حمزه، نبرد طلبان خود را در همان لحظه ي نخست به خاک افکندند. سپس به کمک عبيده شتافتند و هماورد او را نيز کشتند. (28)
5- اقتصادي: بخشي از همکاري معصومين (ع) با مردم، در امور اقتصادي انجام مي گرفت و ايشان همواره، خواهان رفاه و آسايش مردم بودند.
همين طور معصومين (ع) به عنوان پيشوايان واقعي مردم، برنامه هاي جامعي براي کمک به مستمندان و قشرکم در آمد ارائه داده اند که نشانگر سيره ي والاي آن راد مردان فرزانه است. حضرت صادق عليه السلام فرمود:
«من مات و ترک دينا فعلينا دينه والينا عياله» (29)
مؤمني که بميرد و بدهکار باشد ما وامش مي پردازيم و خانواده اش را اداره مي کنيم.
اينها نمونه هاي اندکي از همکاريهاي مختلف پيامبر و ائمه عليهم السلام بود که نشانگر روحيه ي والاي همکاري و غمخواري آن بزرگواران نسبت به همنوعان است. به اميد آنکه ما نيز به رفتار نيکوي آنان تأسي بجوييم. آمين.

(خلاصه مطالب)

- انسان، موجودي است که زندگي اجتماعي از سرشتش بر مي خيزد و اسلام به عنوان يک مکتب جامع، زندگي اجتماعي را براي پيروان خويش برگزيده است و به آنان دستور داده که در کارهاي نيک و تقوا يکديگر را ياري کنند.
- از سوي ديگر آنان را از تعاون برگناه و تجاوز، باز داشته و چنين کساني را به دوزخ تهديد کرده است. معصومين عليهم السلام خصيصه ي همکاري را در حد عالي دارا بودند و به تناسب فرد و جامعه و امکان شخصي، با مردم، همکاري مي کردند. ايشان در خانه ي خود، کمال همکاري را با اهل آن داشتند و در اجتماع نيز در کارهاي فردي، اجتماعي، سياسي، نظامي و اقتصادي مردم را ياري مي دادند. رهبران الهي چنين بودند که هر کس به آنان رجوع مي کرد و کمک مي خواست به کمکش مي شتافتند و نيازش را بر طرف مي ساختند.

پي نوشت :

1. لغت نامه ي دهخدا، واژه ي تعاون.
2. مائده، آيه ي 2.
3. تفسير نمونه، ج 4، ص 253.
4. نهج البلاغه، فيض، خطبه ي 207، ص 684.
5. فروع کافي، ج 5، ص 107، دارصعب.
6. وسائل الشيعه، ج 11، ص 110، داراحياء التراث العربي.
7. بحارالانوار، ج 16،ص 271.
8. بحارالانوار، ج 43، ص 50.
9. الوفا باحوال المصطفي، ج 2، ص 435.
10. مکارم الاخلاق، اسماعيل خويي، ص 65.
11. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 551، چاپ سنگي.
12. محجه البيضا، ج 4، ص 129.
13. سيره ي ابن هشام، ج 2، ص 263، داراحياء، التراث العربي.
14. اقتباس از بحارالانوار، ج 16، ص 233.
15. اصول کافي، ج 2، ص 159، اسلاميه.
16. همان مدرک، ص 158.
17. وسائل، ج 6، ص 285.
18. سيره ي حلبي، ج 1، ص 131، بيروت.
19. سيره ي ابن هشام، ج 1، ص 209.
20. همان مدرک، ج 2، ص 142.
21. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 2، ص 106.
22. بحارالانوار، ج 46، ص 69.
23. ر. ک. مناقب، ج 2، ص 356 به بعد، نهج البلاغه، خطبه 146 و الغدير، ج 6.
24. تحف العقول، ابن شعبه، ص 164، بيروت.
25. ر. ک. بحارالانوار، ج 47، ص 334 به بعد.
26. ر. ک. همان مدرک، ج 49، ص 173 به بعد.
27. فضائل الخمسه، حسيني، ج 1، ص 171.
28. فروغ ابديت، ج 1، ص 418.
29. فروع کافي، ج 7، ص 168.

منبع: کتاب سيره معصومين (عليهم السلام)


نسخه چاپی