فقه و مسئله ای با عنوان ساب النبی
در دین مبین اسلام در رابطه با مذمت و نکوهش دشنام و بی­حرمتی، آیات و روایات بسیاری وارد شده است. به طوری که جای هیچ شکی را برای یک مسلمان به جا نمی­گذارد که شارع مقدس به شدت نسبت به این مساله زجر و اکراه دارد. تا جایی که حتی در بسیاری از روایات برای دشنام و بی­حرمتی حد و تعزیر قرار داده شده است. این نوع عملکرد شارع مقدس نسبت به این مساله نشان دهنده اهمیت جنبه تربیتی و اجتماعی دین است؛ البته برای فهم و تفهیم ضد ­ارزش بودن دشنام و بی­احترامی نیازی به استناد به شرع نیست؛ بلکه هر انسان عاقلی در هر مسلک و مذهبی و در هر بلاد و حکومتی با هر تربیت خانوادگی و تعصب قبیلگی درک می­کند که سب و دشنام، عملی قبیح و ضد ارزش های اخلاقی است؛ به این نوع مسائل که عقل بدون کمک به شرع می­ تواند درک کند در اصطلاح علمی «حسن و قبح عقلی» گفته می­ شود. به این معنا که مسأله آن­ قدر واضح و مبرهن است که هر انسانی بدون مراجعه به کتاب و دفتر می­ تواند حسن یا قبح آن را درک کند.[1]
 

تقابل با توهین در سیره اهل بیت(علیهم السلام)

توجه در سیره و منش امیرالمؤمنین علی ­بن ­ابی ­طالب علیه السلام برای هر شیعه ای روشن می سازد که سیره تربیتی ایشان این­طور بوده که حتی ناسزا به دشمنانشان را برنمی­تابیدند. در خطبه 206 نهج البلاغه ایشان وقتی مشاهده کردند که سپاهیان اسلام به شامیان دشنام می دهند ایشان را نسبت به این عمل نهی کردند.[2] این بدین معناست که عنوان بی­حرمتی و دشنام نزد ایشان بسیار قبیح است؛ ولو علیه دشمن استفاده شود.
 
 فقه و مسئله ای با عنوان ساب النبی

از اتفاقاتی که در تابستان گرم 1399 ذهن بسیاری را مشغول خود کرده است مساله دشنام و بی­ حرمتی نسبت به ساحت مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام بود. مساله توهین به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مساله ای نوظهور و تازه تاسیس نیست؛ بلکه مسأله ای است بس مغرضانه و سابقه دار! تا آنجا که در مصادر ابتدایی فقه شیعه مانند کتب شیخ طوسی و شیخ صدوق در رابطه با مساله دشنام به نبی اکرم صلی­ الله­ علیه ­و­آله­ و­سلم با عنوان ساب النبی مطالب تکان­ دهنده و در عین حال بازدارنده ­ای وجود دارد. ابتدا کمی با مفهوم شناسی سب النبی مطلب را از اغماض احتمالی درآورده و سپس به حکم آن در اسلام می پردازیم.
 

مفهوم شناسی

سب در لغت به معنای دشنام است. کما اینکه جوهری در صحاح آورده:«السب : الشتم»و در کتاب قاموس قرآن هم سب هم معنای شتم و ناسزا آورده شده است.[3]
 
در اصطلاح فقه شیعه ساب النبی فردی است که به پیامبر بزرگوار اسلام دشنام یا چیزی را نسبت دهد که موجب تنقیص مقام والای ایشان باشد؛ از این رو مصادیق زیادی مثل دشنام و بدگویی و مسخره ­کردن و در کل اهانت به ساحت مقدس ایشان را در برمی گیرد؛ البته سب النبی می­تواند به شکل های گوناگونی واقع شود که همه آن ها در نظر فقهای شیعه حکمی یکسان دارند و ذیل عنوان سب النبی جمع می شوند؛ مانند ساختن فیلمی که به ساحت حضرتش(صلی الله علیه و آله) اهانتی کند و یا به شکل پیامک یا کاریکاتور یا روزنامه و مقاله و یا رمان و خاطره باشد؛ البته این­طور نیست که هر توهینی سب باشد اما هر سبی توهین است و مشمول حکم توهین قرار خواهد گرفت.
 

حکم فقهی از نظر فقهای شیعه

روایاتی که در کتب فقهی و روایی شیعه در رابطه با مساله سب النبی وجود دارد همه و همه به شکلی هستند که به شدت قوانین و حدود باز دارنده ای نسبت به این مهم ذکر کرده اند؛ تا آن جا که کمتر روایتی در منابع ماثور روایی وجود دارد که درباره ساب النبی حکم قتل را صادر نکرده باشد! به عنوان مثال در صحیحه هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت در جواب هشام که پرسیده بود حکم کسی که به امیرالمؤمنین(علیه السلام) دشنام دهد چیست؟ حضرتش فرموده بودند که خونش به شرطی که امکان برائت از او وجود نداشته باشد مباح است.[4] البته روایات بسیاری در کتب روایی مثل تهذیب الاحکام شیخ طوسی و الکافی کلینی وجود دارد که از حوصله این سیاهه دور است.
 
 فقه و مسئله ای با عنوان ساب النبی

در همین راستا وقتی به کتب فقهی و فتوایی علمای قدیم و جدید اسلام نگاه می کنیم همین نوع حکم را می­ یابیم. به طوری که به نظر می­ رسد حکم اباحه و حلیت خون ساب النبی در بین علمای شیعه از ابتدا تا به حال حکمی اجماعی و غیر قابل تردید است.
 
شیخ صدوق(ره) از اولین فقهایی است که نسبت به مساله سب النبی در کتابش با عنوان الهدایة فی الاصول و الفروع فتوای اعدام را صادر کرده است. ایشان می فرمایند:«ساب النبی از همان لحظه ای که سب کند خونش حلال خواهد شد.»[5] از علمایی که قائل به همین حکم هستند شیخ طوسی(ره) است در کتاب المبسوط[6]. نمونه دیگر از فقهای شیعه جناب شهید اول(ره) در کتاب دروس است که می فرماید: «خون سب کننده پیامبر اکرم صلوات الله علیه یا یکی از ائمه علیهم السلام مباح است و برای هر کسی که بشنود و در ادامه کشتن او ضرری او را تهدید نکند کشتن او واجب خواهد بود.»[7] همو در کتاب شریف لمعه هم حکم به وجوب کشته شدن ساب النبی می دهد. با این توضیح که اگر کشتن او برای مسلمین و اموال آن ها ضرری را به دنبال نداشته باشد کشتن او واجب است ولو بدون اذن امام.[8]
 
علامه حلی(ره) در کتاب ارشاد الاذهان الی احکام الایمان حکم وجوب قتل ساب النبی را صادر می­کنند.[9] از دیگر فقهایی که نظرشان نسبت به حکم ساب النبی قتل است شهید ثانی(ره) است در کتاب الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة. مضمون روایتی که ایشان از پیامبر اکرم صلوات الله علیه نقل می کنند این است که هرکس شنید کسی مرا شتم می کند، او را به قتل برساند[10] ولو بدون اذن سلطان و حاکم آن جامعه باشد.[11]
 
از فقهایی که همین حکم را در رابطه با ساب النبی داده اند مرحوم نجفی(ره) در کتاب جواهر الکلام است. ایشان در این کتاب اشاره دارند به اینکه ساب النبی به صورت قطعی درباره مهدور الدم بودنش روایت داریم. و در آخر نظر خود ایشان هم به تصریح خودشان در این کتاب مهدور الدم بودن ساب النبی است.[12]
 
البته این حکم سابقه اجرایی هم دارد. زمانی که امام خمینی(ره) حکم قتل سلمان رشدی را به دلیل اهانت او به ساحت پیامبر اکرم صلوات الله علیه صادر کردند باعث شد که موجی از اهانت ها و بی­حرمتی ها نسبت به مقام پیامبراکرم صل الله علیه و آله فروکش کند. حکم امام خمینی(ره) چنین بود: «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می­رسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی ـ که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است ـ همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه ای که آنان را یافتند، سریعاً آن ها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات توهین نماید و هرکس در این راه کشته شود، شهید است ان شاءالله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد و خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.»[13]
 
فقه و مسئله ای با عنوان ساب النبی


فلسفه حکم

پر واضح است که تقدس زدایی از سران و سردمداران یک تفکر و مذهب موجب کم شدن اعتبار آن مذهب و خط مشی فکری است. به عنوان مثال در زمان صدر اسلام یهودیان برای بد جلوه دادن اسلام نقشه ای طراحی کردند. به این مضمون که ابتدای روز وانمود می کردند که اسلام آورده اند و مطیع فرامین الهی اسلام هستند، اما انتهای روز از ایمان ظاهری خود برگشته و وانمود می­کردند که دین اسلام نتوانست آن ها را در بسیاری از مسائل قانع کند. این کار آن ها به هدف این بود که نه تنها یهودیان و غیر مسلمانان نسبت به اسلام ذهنیت بدی پیدا کنند، بلکه تازه مسلمانان را هم به شک و تردید درباره حقانیت اسلام سوق می دادند..[14] مساله سب النبی هم بسیار شبیه به نقشه و هدف یهودیان است در داستان مسلمان شدنشان به این معنا که وقتی سران و خواص یک جامعه درباره مساله ای اتفاق نظر کنند و درباره مساله ای اظهار نفرت یا محبت کنند عوام جامعه به دنبال آن ها خواسته یا ناخواسته حرکت می کنند. فلسفه حکم قتل درباره ساب النبی هم به منظور جلوگیری از تقدس زدایی از وجهه عمومی اسلام است...
 

پی‌نوشت:
[1]  اشارات و تنبیهات. شیخ الرئیس ابوعلی سینا
[2]  إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْل‏... خطبه 206 نهج البلاغه
[3] (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ...)سوره انعام آیه 108
[4] تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏10، ص: 86
[5] الهدایة فی الأصول و الفروع، ص: 295
[6] المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‌7، ص: 283
[7] الدروس، ج 2، ص 43.
[8] اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، ص: 260
[9] إرشاد الأذهان إلى أحکام الإیمان، ج‌2، ص: 179
[10] " الوسائل" الطبعة الجدیدة. الجزء 18 ص 459. الحدیث 2.
[11] الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشى - کلانتر)، ج‌9، ص: 195‌
[12] جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج‌42، ص: 192‌
[13] صحیفه نور، ج21، ص86، صحیفه امام، ج21، ص263.
[14] آیه 72 سوره آل عمران. «و قالت طائفة من اهل الکتاب آمنوا بالذی انزل علی الذین آمنوا وجه النهار و اکفروا آخره لعلهم یرجعون»
نسخه چاپی