عاقبت اصرار بر توهین و استهزاء نسبت به پیامبران الهی
هر گناهی به تناسب بزرگی و ویژگی هایی که دارد فارغ از عذاب آخرت، آثار بد و عبرت انگیزی در این دنیا به همراه خواهد داشت. تمسخر و استهزاء و توهین به حقایق، از جمله پلیدی هایی است که غالباً توسط کسانی که منافع دنیایی خود را در خطر می بینند برای کاستن از ابهت و رسوخ حقایقی همانند انبیای الهی و معجزاتشان به کار گرفته می شود.

استهزاء و توهین به فرستادگان الهی رویداد تازه ای نیست، بلکه همه ایشان از این طریق، مورد هجوم قرار گرفته اند چنان که قرآن کریم می فرماید: «وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن‏؛ [1] و هیچ پیامبرى برایشان نیامد جز آن که او را به مسخره مى‏ گرفتند.» روشن است که خدای متعال هیچ گاه پیامبران خود را در میان آزار و اذیت ها رها نکرده است و قطعاً مسخره و توهین کنندگان به ایشان را به شکل های مختلف در دنیا و آخرت مجازات کرده و خواهد کرد.

در این جا، ضمن اشاره به آثار این دنیایی استهزاء و توهین نسبت به حقایق و خوبی ها، عاقبت توهین کنندگان به پیامبران الهی خصوصاً پیامبر اعظم حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله را مورد بررسی قرار می دهیم.  
 

تناسب استهزاء و جزای آن

کسانی که چشم دیدن عزّت و شکوه حقیقت و زیبایی آن را ندارند سعی می کنند از راه های مختلف، گرد و غباری به سوی اشعه های آن بپاشند غافل از این که گردی بر دامن خورشید نخواهد نشست بلکه جسارت ها، چهره ظلمانی هتاکان را برملا می کند.

طبق یک قاعده کلی، هر کار خوب یا بد، اثری متناسب با همان کار به دنبال خواهد داشت که قسمتی از آن در همین دنیا و قسمت اعظم آن در آخرت به عامل آن بازخواهد گشت؛ از همین رو، قرآن کریم می فرماید: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ؛ [2] روزى که هر کسى آنچه کار نیک به جاى آورده و آن چه بدى مرتکب شده، حاضر شده مى‏ یابد.»

تمسخر، توهین و استهزاء پیامبران و مؤمنان نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ یعنی، مثلاً هر کس جسارتی به ساحت مقدس پیامبران الهی یا ادیان آسمانی کند قبل از این که در آخرت جزای کامل عمل خود را ببیند عاقبت بدی در همین دنیا در انتظار او خواهد بود تا همان تحقیری که برای پیامبران الهی دنبال می کرد نصیب خود او شود؛ همان گونه که خدای متعال می فرماید: «اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فی‏ طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون‏؛ [3] خدا [است که‏] ریشخندشان مى‏ کند، و آنان را در طغیانشان فرو مى‏ گذارد تا سرگردان شوند.»
اگر چه یک عذاب الهی برای از بین بردن قوم لوط کافی بود اما خدای متعال آن ها را با سه عذاب «صیحه وحشتناک، زیر و رو شدن، بارانى از سنگ» عبرت آیندگان ساخت.

چنان که بیان شد، همه رسولان و انبیای الهی از سوی برخی از مردمانشان مورد استهزاء قرار گرفته اند. در این جا به برخی از این موارد اشاره می کنیم.

تمسخر عبادت حضرت شعیب علیه السلام

بسیاری از اهالی شهر «مَدیَن»، نه تنها به ظلم و نافرمانی از پیامبر الهی ادامه می دادند بلکه نماز و عبادت حضرت شعیب علیه السلام را مسخره می کردند و می گفتند: «یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی‏ أَمْوالِنا ما نَشاؤُا إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلیمُ الرَّشید؛ [4] اى شعیب، آیا نماز تو به تو دستور مى‏ دهد که آنچه را پدران ما مى‏ پرستیده ‏اند رها کنیم، یا در اموال خود به میل خود تصرّف نکنیم؟ راستى که تو بردبارِ فرزانه ‏اى.»

عذاب این گروه، آن شد که به وسیله رعد و برق و زلزله شدید با صورت به زمین افتاده و اثری از آن ها به جای نماند؛ یعنی: «کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیها؛ [5]  آن چنان که گویى هرگز در آنجا اقامت نداشتند.»
 

تمسخر انذارهای حضرت لوط علیه السلام

قوم حضرت لوط علیه السلام، با آلوده شدن به عمل شنیع و پلید لواط و همجنس بازی، هشدارهای ترساننده پیامبرشان مبنی بر گرفتاری شان به عذاب الهی را نادیده می گرفتند و با حالت تمسخر و استهزاء می گفتند: «ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِین‏؛ [6] اگر راست مى گویى عذاب خدا را براى ما بیاور.»

عاقبت گناهکاری و تمسخر پیامبرشان این شد که، اگر چه یک عذاب الهی برای از بین بردن قوم لوط کافی بود اما خدای متعال آن ها را با سه عذاب «صیحه وحشتناک، زیر و رو شدن، بارانى از سنگ» عبرت آیندگان ساخت.
 

تمسخر کشتی حضرت نوح علیه السلام

گفتیم جزای تمسخر کافرانه، تمسخر مؤمنانه است چنان که وقتی پس از صدها سال دعوت حضرت نوح، کشتی سازی او به استهزاء گرفته می شد آن حضرت، عاقبت استهزاءشان را یادآور شده و می فرمودند: «إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُون‏؛ [7] اگر ما را مسخره مى‏ کنید، ما [نیز] شما را همان گونه که مسخره مى‏ کنید، مسخره خواهیم کرد.» تفاوت این دو مرحله آن است که تمسخر دوم، چیزی جز نتیجه تمسخر اول نیست.
 

خنده فرعون و درباریانش در مقابل معجزات حضرت موسی علیه السلام

با این که معجزات حضرت موسی علیه السلام بسیار شگفت انگیز و به نسبت بسیاری از پیامبران بیشتر بوده است ولی غفلت و گمراهی فرعون و درباریانش موجب شده بود نه تنها به خدای متعال ایمان نیاورند بلکه به معجزات این پیامبر بزرگ الهی بخندند؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: «فَلَمَّا جَاءَهُم بِایَاتِنَا إِذَا هُم منها یَضْحَکُون‏؛ [8] پس چون آیات ما را براى آنان آورد، ناگهان ایشان بر آنها خنده زدند.»
عاقبت فرعونیان نیز این شد که با یکی از همین معجزات، در رود نیل غرق شده و طبق فرموده قرآن کریم جسد فرعون به ساحل آمد تا عبرت دیگران شود. [9]
 

پیامبر خاتم در مقابل شدیدترین تمسخرها

والامقام ترین پیامبر الهی، حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله، بیش از همه پیامبران خدا مورد آزار و اذیت قرار گرفت چنان که می فرمایند: «مَا أُوذِیَ‏ نَبِیٌ‏ مِثْلَ مَا أُوذِیت؛ ‏[10] هیچ پیامبری به اندازه من آزار و اذیت نشد.» اما رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیز همانند پیامبران پیشین در میان این آزارها به اشکال گوناگون مورد حمایت خدای متعال قرار داشتند.

بارها به وسیله نزول آیات قرآن پاسخ آزارهای مردم داده شد؛ از جمله این که در مورد استهزاء برخی از کفار و منافقان می فرماید: «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئین‏؛ [11] ما شرّ استهزاءکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد.» با توجه به این که رسول گرامی اسلام به عنوان آخرین پیامبر، و معجزه ایشان یعنی قرآن کریم، معجزه جاوید و ابدی ایشان است، شدت استهزاء در زمان حیات و پس از رحلتشان و تا کنون بیش از استهزاء دیگر ادیان آسمانی و پیامبران الهی بوده است.

گر چه وسعت مهربانی رسول خدا صلّی الله علیه و آله بیش از همه پیامبران است تا جایی که «رحمت للعالمین» خطاب شده است،[12] اما گاهی شدت استهزاء ایشان از سوی برخی از سران مشرکان، عذاب سختی را برای آن ها به دنبال داشته است.
 

عاقبت پنج تمسخر کننده پیامبر اسلام

امیرالمؤمنین علیه السلام در گفتگویی با یک یهودی، عاقبت پنج نفر از مسخره کنندگان پیامبر اسلام که همگی در یک روز و به شیوه های مختلف کشته شدند را بیان می کنند. [13]
 
«ولید بن مغیره»؛ پیر استهزاء
پیشنهاد ساحر نامیدن پیامبر اسلام برای تحت الشعاع قرار دادن اعجاز قرآن کریم از سوی پیر و رئیس مشرکین یعنی ولید بن مغیره مطرح شد.

او از دشمنان سرسخت حضرت بود و بالأخره به همین سبب در حادثه ای عجیب، با برخورد اتفاقی پره تیری که شخصی در حال ساخت آن بود رگ دستش بریده شد، خون زیادی از بدنش بیرون رفت و کشته شد و در این حال می گفت: پروردگار محمد مرا کشت. [14]
 
تمسخر توسط «عاص بن وائل»
عاص بن وائل، بسیار رسول خدا را اذیت می کرد تا جایی که طبق برخی از نقل ها، شأن نزول سوره کوثر، پاسخ به استهزاء عاص بن وائل است که پیامبر را «ابتر» و بدون نسل، نامید. ‏[15]
همین آزارها به اضافه تهدید به قتل رسول خدا صلّی الله علیه و آله، موجب شد هنگام راه رفتن، سنگى زیر پاى او غلتید و او افتاد و قطعه قطعه شد و در حالى که مى‏گفت: پروردگار محمد مرا کشت، کشته شد. [16]
 
تمسخرو اهانت های «اسود بن عبد یغوث»
او از جمله مشرکانی است که بیشترین آزارها و جسارت ها را نسبت به پیامبر انجام داد؛ مثل این که با تمسخر می پرسید:  آیا امروز از آسمان با تو سخنی گفته نشده؟ طبق نقلی، او شکمبه شتر را به غلامی داد تا در هنگام سجده نماز بر دوش پیامبر بگذارد. [17]

عاقبتش این شد که، به همراه غلامش به پیشواز فرزندش «زمعه» رفت و زیر درختى نشست. ناگهان آن قدر سر خود را به درخت کوبید که مرد و در این حال فریاد می زد: پروردگار محمد مرا کشت.» [18]
 
مرگ عجیب «حارث بن طلاطله»
او نیز از کسانی بود که رسول خدا را بسیار آزار و اذیت کرد اما مرگ او بسیار عجیب بود. او از خانه اش بیرون آمد. باد گرمى می وزید چون به خانه بازگشت مانند مرد حبشى سیاه شده بود و گفت من حارث هستم. خانواده اش عصبانی شدند و او را کشتند و او فریاد می زد: مرا پروردگار محمد کشت.» [19]
 
«اسود به مطلّب»؛ و ماهی شورمزه
او نیز از جمله سران مشرکان بود که بسیار پیامبر اسلام را اذیت و تمسخرمی کرد. به خاطر نفرین پیامبر، ماهی شورمزه ای خورد که پس از آن عطش امانش را برید و آن قدر آب نوشید که مُرد و می گفت: خدای محمد مرا کشت.» [20]

این افراد و مانند این ها، از راه های گوناگونی به تمسخر، استهزاء و آزار و اذیت پیامبر اسلامی می پرداختند و امروز نیز پیامبر، همان پیامبر، و خدا نیز همان خداست و سنتش در پشتیبانی از حبیب خود را تغییر نداده است! هر هکس در هر قالب و به هر وسیله و با هر روشی به توهین و استهزاء رسول خدا صلّی الله علیه و آله بپردازد بی تردید عاقبت دهشتناکی در انتظار اوست.

پی نوشت 
[1] سوره حجر، آیه 11؛ سوره زخرف، آیه 7.
[2] سوره آل عمران، آیه 30.
[3] سوره بقره، آیه 15.
[4] سوره هود، آیه 87.
[5] سوره هود، آیه 95.
[6] سوره عنکبوت، آیه 29.
[7] سوره هود، آیه 38.
[8] سوره زخرف، آیه 47.
[9] سوره یونس، آیه 92.
[10] ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب) - قم، چاپ: اول، 1379 ق، ج‏3 ؛ ص247.
[11] سوره حجر، آیه 95.
[12] سوره انبیاء، آیه 107.
[13] ابن بابویه، محمد بن على، الخصال - قم، چاپ: اول، 1362ش، ج‏1 ؛ ص279.
[14] همان.
[15] واحدى، على بن احمد، اسباب نزول القرآن (واحدى)، 1جلد، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون - لبنان - بیروت، چاپ: 1، 1411 ه.ق، ص 494.
[16] ابن بابویه، محمد بن على، الخصال - قم، چاپ: اول، 1362ش، ج‏1 ؛ ص279.
[17]  احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح الکاتب العباسى المعروف بالیعقوبى، تاریخ الیعقوبى، (م بعد 292)، بیروت ، دار صادر، بى تا ، ج‌۲، ص‌۲۴.
[18] ابن بابویه، محمد بن على، الخصال - قم، چاپ: اول، 1362ش، ج‏1 ؛ ص279.
[19] همان.
[20] همان.
نسخه چاپی