چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟

مقدمه

خانواده، اساسی ترین نهاد مؤثر بر رشد اجتماعی و شخصیت کودکان، به ویژه در سال های حساس اولیه ی زندگی است. خانواده تحت شرایط صحیح، کودکان را آماده می سازد تا توانایی های بالقوه ی خود را شناسایی کرده و به عنوان افراد بالغ نقش های سودمندی را در جامعه برعهده گیرند. نوجوان باید براساس شخصیت اجتماعی شکل گرفته اش و متناسب با نقش های تعیین شده از سوی جامعه، با آسیبهای اجتماعی نیز، به راحتی برخورد کرده و از آن ها عبور کند. بنابراین شما والدین! بزرگترها و مربیان مسئولیت تربیت و پرورش نسل آینده ی این جامعه با شماست؟ بدیهی است شما در راه تربیت فرزندانتان متحمل مشکلات بسیار شده و به دنبال آن تلاش وافری انجام می دهید. تربیت فرزندان دردسرها و دغدغه های فراوانی دارد. هدف این مقاله آن است تا به بیان بعضی از راهکارهایی بپردازد که هم در کاهش این مشکلات مؤثر باشد و هم شما را در تربیت درست فرزندتان یاری دهد. جامعه ی امروز بسیار پیچیده است و فرزندان ما، با آسیب های اجتماعی گوناگونی مواجه هستند که ابتلا به آن ها باعث تباهی و تزلزل جامعه می شود. بنابراین، این مقاله شما را یاری می دهد تا ضمن آشنایی با روش های مقابله با خطرها و آسیب ها، فرزندانتان را در کاهش احتمال ابتلا به چنین آسیب هایی یاری دهید.
 

نگاهی کلی به آموزش ها و محتوای این مقاله

در این مقاله سعی داریم گامی در جهت حل نگرانی ها و ارائه ی راهکارهای مناسب در برخورد با آسیب های اجتماعی نوجوانان بردارد. با توجه به اهمیت سنین نوجوانی، مطالعه ی این مقاله برای والدین و سرپرستان نوجوانان و جوانان سودمند خواهد بود. در این مقاله ابتدا به علل و عوامل مؤثر در بروز برخی انحرافات اخلاقی از جمله بزهکاری، سرقت، اعتیاد به مواد مخدر، انحرافات جنسی، ایدز و فرار از خانه می پردازیم و سپس نقش والدین را در پیشگیری از این آسیب ها بررسی می کنیم که شامل نقش تربیتی والدین، بلوغ و نقش والدین، فرایند استقلال نوجوان و نقش والدین، خانواده و تحول شخصیت، والدین و اجتماعی کردن فرزندان و دوستی های نوجوانان و نقش والدین می شود. این مقاله به طرح اصول اساسی تربیت و پیشنهاداتی جهت عملی ساختن هریک از آن ها برای شما ارائه میدهد. این نکات را با سبک زندگی، فرهنگ خانوادگی و روابط خود منطبق کرده و اجرا کنید.
 

خانواده و آسیب های اجتماعی فرزندان

اگر با نگاه دقیق و موشکافانه به مسائل، مشکلات و اختلالات رفتاری نوجوانان بنگریم و منشأ آن ها را بررسی کنیم در خواهیم یافت که برای مبارزه با آن ها بهترین شیوه آن است که از همان سرچشمه شروع کنیم. برای مثال خانواده به عنوان اولین جایگاه هر فرد وظایف ی برعهده دارد که انجام آن قدم اول برای شناسایی و رفع معضلات نوجوانان محسوب می شود. از جمله: رفتارهای درست و مناسب با فرزندان، پرهیز از مسخره کردن و عیب جویی از فرزند، دوری از تلخ زبانی، شتاب نکردن در اصلاح فرزند، اجتناب از مقایسه و ..
 
باید اعتراف کرد مهم ترین کسانی که می توانند نقش مؤثر و سازنده ای در رشد و تکامل شخصیت نوجوان و رفع نیازها و مشکلات او داشته باشند، والدین هستند. اولین چشم اندازها به جهان پیرامون و نخستین شناخت ها در زندگی به وسیله ی خانواده صورت می گیرد. نوجوان آموزش های مهم برای ورود به اجتماع را در خانواده کسب می کند. هرچه شخص از نعمت خانواده ی سالم، توجه و مهارت والدین بهره ی کم تری ببرد، ناسازگاری او بیشتر خواهد شد.  خانواده عالی ترین و مقتدرترین پایگاه شکل گیری ساختمان اجتماعی و شخصیتی نوجوان است.
 
خانواده محلی است که نوجوان در آن درس فداکاری، محبت، چگونگی مبارزه با مشکلات و ... را می آموزد و پاک ترین احساسات خود را در آنجا به ظهور می رساند. بنابراین ضعف چنین پایگاه عظیمی، اولین و اساسی ترین عامل انحراف است و مسلم است که وظیفه ی خطیر والدین حفظ سلامت این کانون مقدس و ارجمند است.
 
اگر می خواهیم فرزندی سالم و به دور از انحراف و مشکلات روانی و پاک از خطا و بزهکاری داشته باشیم، باید او را با اجتماعی که در آن زندگی می کند آشنا سازیم. آداب و سنت های مذهبی و اخلاقی، ارزش های اجتماعی و فرهنگی، مسائل سیاسی و اقتصادی و هر آنچه را که در شخصیت و نوع رفتار و اخلاق او مؤثرند به او بشناسانیم. در ادامه به تعریف، علل و عوامل پدیدار شدن تعدادی از انحرافات و نقش والدین می پردازیم.
 
چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟


بزهکاری

نوجوان بزهکار کسی است که به ارتکاب رفتار ضد اجتماعی یا قانون شکنی متهم است؛ ولی به علت این که به سن قانونی (معمولا ۱۸ سالگی) نرسیده، مانند یک مجرم بزرگسال، مجازات نمی شود. رفتار نوجوان بزهکار موجب می شود تا به چنگ قانون بیفتد؛ زیرا رفتار او، نه تنها خود نوجوان، بلکه دیگر افراد جامعه را نیز به مخاطره می اندازد.
 
عوامل مؤثر در ایجاد بزهکاری فرزندان
براساس تحقیقات گسترده ای که به منظور پی بردن به علل تخلف نوجوانان انجام شده، می توان عوامل زیر را در بزهکاری مؤثر دانست:
 
۱- گروه سنی کمتر از پانزده سال آمادگی بیشتری برای ارتکاب بزه دارند.
۲- جرائم به طور کلی در حومه ی شهرها بیشتر از شهرها و روستاها اتفاق می افتد.
3- نوجوانانی که در جامعه از تحصیلات، تفریحات سالم، سرگرمی و کار سازنده به دلایلی، بی بهره هستند به ارتکاب جرائم گرایش بیشتری دارند؛ به بیان دیگر، آن ها جهت نیل به هدف های خویش به شیوه ای اجتماع پسند، راههای درستی در اختیار ندارند.
۴- نوجوانانی که از نظر مالی در رفاه بوده ولی از توجه و محبت بی بهره باشند، ممکن است به بزهکاری روی آورند. بزهکاری در طبقات مرفه اغلب به منظور جلب توجه والدین و ابراز نارضایتی و یأس نوجوانان و در مواردی جهت انتقام گرفتن از آن هاست.
۵- رشد محدود و ناکافی نوجوانان در زمینه ی مسائل اخلاقی و معنوی یکی از عوامل عمده ی گرایش به بزهکاری است.
 
به طور کلی سه عامل بیشترین نقش را در بزهکاری فرزندان دارند، که به ترتیب عبارتند از:
 
١- عوامل خانوادگی
۲- عوامل اجتماعی
۳- عوامل شخصیتی
 
 این سه عامل مانند مثلثی بوده که از هم جدایی ناپذیرند. به دلیل نقش پررنگ خانواده و تأثیر آن بر روی دو عامل دیگر، در این قسمت به بررسی این عامل مهم می پردازیم. وقتی با مسئله ی گسترش بزهکاری در کودکان و نوجوانان روبه رو هستیم باید خانواده را به عنوان اولین کانال ورودی فرد به اجتماع مورد بررسی قرار دهیم و علل و انگیزه های اولیه را در آن جستجو کنیم. عوامل خانوادگی که باعث بزهکاری نوجوانان می شود؛ شامل موارد زیر هستند:
 
۱ - تبعیض
تبعیض در خانواده و توجه بیشتر والدین به برخی از فرزندان و توجه کمتر نسبت به فرزندان دیگر سبب ایجاد احساسات و اعمال منفی در نوجوان می شود.
 
۲- خشونت
پاره ای از روانشناسان معتقدند که ریشه ی اصلی جنایات و انحرافات در جامعه، خشونت شدید در خانواده است. این خشونت می تواند در ابعاد جسمی و روحی در خانواده رخ دهد. خشونت، سرزنش و و سرکوفت های بی مورد؛ احساس بی لیاقتی، سرخوردگی و در نهایت اضطراب دائمی را به فرد انتقال می دهد. در چنین وضعیتی نوجوان که جایگاه مشخصی برای خود در خانواده نمی یابد کم کم از حالت عادی خارج شده و به انجام اعمال غیر سالم روی می آورد تا شاید از این طریق توجه دیگران را به خود معطوف دارد.
 
٣- افراط در محبت و توجه
محبت بیش از اندازه همان اثر و نتیجه را دارد که بی مهری و بی توجهی دارد.
 
۴- بی سرپرستی
یتیمی ناشی از مرگ پدر یا مادر و نبود سرپرستی سالم از فرزند یکی از مهم ترین علل ناکامی، ولگردی، عقب افتادگی در مدرسه، اجتماع، ارتکاب بزه، تبهکاری و سایر آسیبهای اجتماعی است.
 
 ۵- طلاق و کشمکش
گسستگی خانواده تأثیری مسلم و قطعی در بروز رفتارهای ضد اجتماعی در نوجوانان دارد. همچنین درگیری و کشمکش های زیاد در محیط خانواده تأثیر مخرب بر سلامت روانی و اجتماعی فرزندان دارد.
 
۶- غیبت والدین از خانواده
وجود والدین در منزل، به خصوص مادر نقش مؤثری در تربیت عاطفی- روانی کودکان دارد و غیبت هر یک از والدین باعث ایجاد مشکلات تربیتی و اختلالات عاطفی در فرزندان میشود.
 
۷- انحراف والدین
انحراف والدین یا یکی از اعضای خانواده و مشکل اخلاقی آنان، ارتباط مسلمی با انحراف کودکان و نوجوانان دارد.
 
۸- نداشتن آگاهی
پایین بودن سطح آگاهی و دانش در زمینه ی مسائل تربیتی کودکان و نوجوانان زمینه ساز ارتکاب جرم و انحراف به شمار می رود. همچنین فاصله ی زیاد اعتقادی و فرهنگی خانواده با جامعه و نیز تضادهای فکری شدید با فرزندان عامل کشمکش در خانواده و گریز فرزندان از خانه و ضعف ارتباط آن ها با والدین می شود که این موارد خود، زمینه ساز بروز بزهکاری فرزندان می شود.
 
9- سهل انگاری
گاه والدین اطلاعات خوبی دارند، اما در اثر دغدغه های بسیار از امر مهم تربیت فرزندانشان و توجه به نیازهای مادی و معنوی آن ها غافل می شوند یا امر تربیت را بسیار ساده در نظر گرفته و فرزند خود را به حال خود رها می کنند. بی توجهی و بی اهمیتی به نیازها و خواسته های جسمی و روحی نوجوان، ذهن و فکر او را مغشوش کرده و او را دچار ناآرامی و التهاب می کند. این یک عامل هشداردهنده است.
 
۱۰- نبود قانونمندی
نداشتن تعهد و قانونمندی در خانه و آزادی بیش از حد به اعضای خانواده خطر بروز بزهکاری در فرزندان را افزایش میدهد.

چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟


نقش والدین

خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است از بزرگترین منابع ثروت جامعه است و به عنوان یک نیروی ملی شناخته میشود. بنابراین راهکارهای زیر را می توان در کاهش بزهکاری در خانواده ها به کار برد:
 
١- کودک باید از خانواده محبت ببیند و به محبت بزرگترها اطمینان داشته باشد در این صورت با آرامش، سلامت و مهارت وارد جامعه خواهد شد، در غیر این صورت همه چیز برای او ناراحت کننده و خطرناک خواهد بود و وسیلهی اضطراب او را فراهم خواهد کرد. زیرا کودکی که از لحاظ عاطفی رشد نیافته، توانایی تحمل رنج و عذاب یا به تأخیر انداختن ارضای تمایلات خود را ندارد و این محرومیت عاطفی از مهم ترین علل بزهکاری نوجوانان است.
 
۲- پدر و مادر باید از سنین پیش از دبستان کودک را تحت آموزش های صحیح و سازمان یافته قرار دهند و در مراحل مختلف تحصیلی تکیه گاه و مشاوری مطمئن برای او باشند تا بتوانند همگام با شناخت نقاط ضعف و قوت آنان یاری رسان و مددکار واقعی فرزند خود باشند.
 
3- با توجه به دوره شکل گیری اعتقادات در نوجوانی، خانواده باید دین و معنویت را به عنوان پشتوآن های محکم و فلسفه ای روشن برای زندگی به فرزندان آموزش دهد و از طریق انس با خدا آن ها را به آرامش و خشنودی برساند و از قید اضطراب های درونی برهاند.
 

سرقت

دزدی یا سرقت عملی است که در همه ی فرهنگ ها، مذهبها و اخلاقیات، ناپسند شمرده می شود. در اسلام برای سارق، قوانین کیفری سختی تنظیم شده است که دامنه ی آن، کودکان را نیز در بر می گیرد. اگر دزدی در جامعه ای رواج یابد، امنیت مالی جامعه از میان خواهد رفت و زندگی در آن جامعه دشوار خواهد شد. زیرا بخش اعظم آرامش و سکون جامعه به این دلیل است که انسآن ها احساس می کنند حاصل تلاش و کوششان متعلق به خودشان است. چنانچه این احساس به خطر بیفتد، مردم دست از کار و فعالیت، کشیده و سرگرم حفظ نتیجه تلاش خود خواهند بود.
 
اگر کودک دست به دزدی بزند و به آن عادت کند، زندگی برای او نیز دشوار خواهد شد؛ زیرا دائما درصدد اقدام به آن امر است و وجههی ناپسند آن برای او تدریجا از میان خواهد رفت و بعدها رسوایی آن دامنگیر والدین و مربیان خواهد شد.
 
دستبرد و سرقت هایی که کودکان و نوجوانان نابهنجار و کج رفتار انجام میدهند، نه با نقشه ی ماهرانه ی قبلی، بلکه اغلب فقط به خاطر بدجنسی است. هدف از این نوع دستبردها، اذیت و آزار رساندن به دیگری است. گاهی اوقات، کودکان و نوجوانان می خواهند کسی را که با آن ها مخالفتی کرده تنبیه کنند. در برخی موارد هم علاوه بر آزار و اذیت نفع فردی و سطحی در میان است.
 
متأسفانه، این نوع دزدی ها مرتبا تکرار می شود، زیرا کودک و نوجوان را تهدید پذیر نیست و تهدید و توبیخ او همیشه به نتیجه ی خوبی نمی رسد. برای سرقت تعریف های متعددی ارائه شده که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
 
- تصاحب و تصرف اموال دیگری به روشی فریبنده و با نیرنگ.
- برداشتن چیزی از دیگری بدون اطلاع و رضایت او.
- گرفتن و بردن مال و پول کسی به زور یا مکر و فریب.
- ربودن متقلبانه ی شیء متعلق به دیگری.
 
و بالاخره از نظر قانون، سرقت وقتی انجام میشود که شیئی بدون اطلاع و برخلاف میل صاحب آن به تصرف سارق در آید. لازمه ی آن، گرفتن، برداشتن و کش رفتن است. به طور کلی سرقت به دو صورت انجام می گیرد:
 
۱) سرقت ساده که سارق بدون توسل به زور، شیء را می رباید.
۲) سرقت با توسل به زور و تهاجم که به طور فردی یا گروهی رخ می دهد.
 
چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟


علل و انگیزه های سرقت

در بررسی علل و انگیزه های سرقت می توان از عوامل متعددی نام برد، که چند نمونه ی آن به اختصار بدین شرح است:
 
۱) علل و عوامل خانوادگی
۲) عوامل شخصیتی مانند عوامل ذهنی؛ حسادت و خودنمایی
۳) عوامل اجتماعی - اقتصادی: مانند فقر مادی، فقر فرهنگی، طبقاتی بودن جامعه و نابرابری های اجتماعی، شهرنشینی و زاغه نشینی، معاشرت با دوستان ناباب و بیکاری.
 
عوامل خانوادگی
یکی از مهم ترین عوامل سرقت در نوجوانان علل و عوامل خانوادگی است که در ذیل به شرح مختصری از آن می پردازیم.
 
کودکان و نوجوانانی که از مشکلات اخلاقی شدید رنج می برند، معمولا در خانواده هایی رشد یافته اند که در اثر طلاق از هم پاشیده شده یا والدین تربیت مناسبی را برای فرزندان در نظر نگرفته اند. روشهای منضبط کردن کودکان در این خانواده ها معمولا سست، غیرمعقول یا به صورت سختگیرانه و معمولا همراه با تنبیه بدنی بوده و والدین کم تر در مورد رفتار نادرست فرزندشان با او گفتگو می کنند. براساس مطالعات انجام شده، یکی از متغیرهای خانوادگی که با سرقت و بزهکاری ارتباط بسیاری دارد، نبود نظارت والدین است. به این معنا که مثلا وقتی والدین از نوجوان نپرسند که به کجا می رود و چه موقع به خانه برمی گردد و ندانند که نوجوان غالب اوقاتش را در کجا می گذراند، والدین بر فعالیت های نوجوان نظارتی ندارند. آنان با رفتار غیرقابل کنترل نوجوان برخورد قاطعانه ای ندارند و نمی دانند چه راههای مؤثری برای کنار آمدن با تضادهای خانوادگی وجود دارد.
 
این نوجوانان و والدینشان اغلب با هم ارتباط و درک متقابل و یا مکالمه ای ندارند و محبتی بین آن ها وجود ندارد، انسجام خانوادگی وجود ندارد، والدین در مورد کودکان سهل انگاری می کنند، به آنان بی اعتنا هستند، انتظار چندانی از فرزندان خود ندارند و غالبا خشونت و آزار در خانواده دیده میشود.
 
نوجوانان در فعالیت های تفریحی با خانواده مشارکت نمی کنند، با و مدرسه خصومت دارند یا به آن بی اعتنا هستند، مشکلات شخصی و عاطفی دارند و معمولا با پلیس سروکار داشته اند.
 
علاوه بر این وضعیت مغشوش خانواده، اختلافات و رفتار خشونت آمیز والدین، از علل مهمی است که نوجوان را دچار نگرانی و ناامنی کرده، در خود فرو می برد و به کناره گیری از دیگران، به ویژه پدر و مادر می کشاند. نوجوان در چنین شرایطی روابط خود را با والدین گسسته، گاه در نتیجه ی فشار یا خواست درونی ناچار می شود برای ارضای نیازهای مادی و معنوی خود یا برای انتقام گرفتن از والدین به خاطر محدودیت ها و سختگیری های بی مورد آن ها، دست به اعمال خلافی مثل سرقت بزند.
 
زیاده روی در محبت نیز مانع رشد و تکامل شخصیت کودک می شود. کودکان نازپرورده که در محیط خانواده تمام توقعات و خواسته هایشان بدون چون و چرا انجام می گیرد، در اجتماع نیز انتظار دارند تمام آرزوهای آنان به زودی برآورده شود. در صورت نرسیدن به خواسته ی خود و روبه رو شدن با شکست، تصور می کنند که همه علیه آنان قیام کرده، دشمنی دارند و در نتیجه ترسو، خودخواه، پرمدعا و پرتوقع بوده، با قبول عضویت در باندهای مختلف سرقت می خواهند از جامعه انتقام بگیرند.
 
نقش والدین
اگر خانواده زیربنای تربیت کودک را از همان آغاز تولد درست بنا نسازد؛ چه بسا اصلاح بعدی رفتار با مشکلات فراوان همراه خواهد شد. بنابراین، می توانیم راه های زیر را به عنوان عوامل کاهش سرقت پیشنهاد کنیم:
 
١- پدر و مادر به جای اینکه به فرزندشان بگویند «مواظب باش»، بهتر است بگویند «چگونه باش»، «چه کارهایی را انجام بده» و «از چه اعمالی برحذر باش». باید به زبان ساده و با مثال های قابل فهم، معنا و مفهوم دزدی را برای کودک روشن کنند و زشتی آن را به او نشان دهند تا دستش به این عمل زشت آلوده شود.
 
۲- کنترل و مراقبت پدر و مادر در مورد دوستان ناباب و به طور کلی دوستان فرزند خود یک ضرورت است، زیرا بی توجهی پدر و مادر به چنین مسائلی از سوی سارقان بسیار عنوان شده است.
 
۳- کاهش فاصله ی ارتباطی والدین با فرزندان، به نحوی که فرزندان، آنان را به عنوان دوست خود تلقی کنند.
 
۴- لازم است پدر و مادر در صورت مشاهده ی رفتار انحرافی در فرزند خود، بلافاصله مسئله را جدی گرفته زمینه های آن را قبل از آنکه ریشه بدواند، قطع کنند.

چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟


فرار از خانه

فرار از خانه و اقدام به دوری و برنگشتن به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا سرپرست قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضا تغییرناپذیر است. این عمل معمولا به عنوان روشی جهت کاهش نارضایتی و خلاصی از محرک های آزاردهنده، مضر و دستیابی به خواسته های موردنظر و عموما آرزوهای دور و دراز انجام می شود.
 
امروزه در اکثر کشورهای جهان فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. در جامعه ی ما نیز، مسألهی فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح است.
 
در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراه فردی از جنس مخالف با زمینه ی دوستی و قرار ملاقات انجام شود. اخیرا مواردی از فرارهای گروهی در بین دختران مشاهده شده، اما اغلب دختران به تنهایی فرار می کنند. اغلب فرارها از شهرستان ها به مرکز و یا شهرهای بزرگ انجام می شود، هرچند که مبدا و مقصد معدودی از فرارها نیز برعکس است و گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر اتفاق می افتد.
 
برخی از دختران برای نخستین بار اقدام به فرار می کنند و دسته ای دیگر علی رغم تلاش های مددکاران جهت بازگشت به محیط خانه و خانواده مجددا از محیط خانه می گریزند.
 

عوامل مؤثر در فرار فرزندان

آسیب های اجتماعی، نظیر فرار از خانه دارای زمینه ها و ابعاد مختلفی هستند و عوامل گوناگونی از جمله عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکل گیری آن مؤثر است. روابط در خانواده یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در فرار نوجوانان از خانه می باشد که خود به چند عامل تقسیم میشود:
 
١- خشونت
فرار از خانه یکی از بازتابهای خشونت خانوادگی است که به دلیل اثرات اجتماعی قابل تأمل است. اعمال خشونت های روحی و جسمی از سوی اعضای خانواده، عامل بسیار مهمی در فرار دختران است. بسیاری از دخترانی که قربانی این خشونت ها هستند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرأت اظهار مشکلاتشان را ندارند، بنابراین از خانه فرار می کنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به این کار ندارند، زیرا از محیط ناامن خانه می هراسند.
 
٢- تبعیض
بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آن ها و دلسردیشان از زندگی می شوند. تبعیض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و تنبیه تبعیض آمیز براساس برتری پسر بر دختر یا برعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین میشود. تبعیض با روحیه ی حساس و عزت نفس دختران منافات دارد و آسیب های جبران ناپذیری را بر روح و روان و آن ها وارد می کند.
 
٣- محدودیت مطلق
در این نوع شیوه ی تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم و متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهارنظر، دخالت یا تصمیم گیری را ندارند. در این خانواده ها به خواسته های مادی و معنوی فرزندان توجهی نمی شود، بنابراین توانایی و مقاومت آن ها در هم می شکند و از هر فرصتی جهت پیروی نکردن از هنجارهای خانواده بهره می برند و درصدد هستند با فرار از خانه از این محدودیت ها رهایی یابند.
 
۴- آزادی مطلق
همان طور که بی توجهی به نیازهای عاطفی فرزندان می تواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد، توجه بیش از حد متعارف و دسترسی بیش از حد به امکانات فراتر از نیازهای س نی فرزند و آزادی های بی قید و شرط در خانواده هم می تواند زمینه ی مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد کند.
 
وقتی که تمایلات و خواسته های بیش از حد فرزندان به راحتی محقق شود، به محض وقوع مشکلات، بحران ها و فشارهای زندگی که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها سلب می شود و یا در شرایطی که خواسته های فرزند به افراط می گراید و والدین با آن مخالفت می کنند، فرزند به دلیل تربیت عاطفی نادرست، درک نکردن منطقی شرایط، نازپروری و کاهش دامنهی استقامت، عصیان و طغیان کرده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می شود، در نهایت می تواند زمینه فرار از خانه را فراهم کند.
 
در این شرایط مسائل بسیار کوچک به دلیل پایین بودن آستانه ی مقاومت، در نظر فرد، بزرگ و غیرقابل تحمل جلوه می کند. چنین فردی پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه می کند و به متهم کردن اطرافیان می پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حقوق از دست رفته ی خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده میشود.
 

پیامدهای خانوادگی فرار دختران از خانه

فرار دختران می تواند بزرگترین لطمه و ضربه برای حیثیت و شرافت خانوادگی فرد باشد. این عمل اولا نشانه ای از ناکارامدی خانواده در تربیت فرزند، تعارض بین والدین و فرزندان و اختلافات خانوادگی است و ثانیا از آنجا که فرجام و سرانجام دختران در اکثر موارد، گرفتار شدن در باندهای فساد و فحشا، ارتکاب جرائم اخلاقی است. بنابراین فرار به منزله ی لکه ی ننگ و بدنامی برای خانواده محسوب میشود و بدین لحاظ است که فرار دختران کمتر توسط خانواده ها گزارش می شود و اغلب پس از بی نتیجه ماندن جستجوها و تلاش های خانوادگی، فرار دختران با عنوان گم شدن دختر یا دزدیده شدن او به مراجع انتظامی و قضایی گزارش می شود. از طرف دیگر دختران فراری با درگیر شدن در مسائل غیراخلاقی نمی توانند به خانواده  بازگردند، مگر آنکه خانواده به این نکته توجه کند که نپذیرفتن فرد به معنای فروغلتیدن هرچه بیشتر او در منجلاب فساد و تباهی است. در هر حال زندگی دختر فراری در صورت بازگشت به منزل نیز همراه با مشکلات مضاعف خواهد بود.

چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟

نقش والدین
معمولا دختران نوجوان به دلیل فشار خانواده، کنترل شدید و محدودیت در معاشرت با دوستان، بیشتر از پسران دست به فرار می زنند و در صورت فرار، اغلب به خانه ی دوستان خود، پارک ها و اماکن عمومی پناه می برند. از سوی دیگر، این دختران به علت شرایط سنی، بلوغ جنسی و گرایش به خودنمایی و جذب و جلب جنس مخالف، زمینه ی مساعدی برای انحراف و فساد اخلاقی دارند. یکی از مهم ترین خطرهایی که این گونه دختران را تهدید می کند ابتلا به بیماری های مقاربتی ناشی از ارتباط نامشروع آن ها با جنس مخالف است. بنابراین آموزش راهکارهای کارامد در کاهش و پیشگیری از این معضل امری ضروری است. در زیر به ارائه ی چندین راهکار می پردازیم:
 
1- رشد جنسی دوران بلوغ ایجاب می کند که آموزش های لازم دربارهی بهداشت جنسی به نوجوانان، به ویژه دختران ارائه شود تا آن ها پیشاپیش از دگرگونی جنسی و عاطفی خود در دوران یاد شده آگاهی یابند و آماده ی برخورد منطقی و مناسب با آن باشند.
 
۲- برای پیشگیری از انحرافات و ناسازگاریهای جنسی، آموزش مسائل جنسی دوران بلوغ ضروری است. البته، منظور از این آموزشهای تشریح اعمال جنسی نیست، بلکه راهنمایی نوجوانان در رفتار و کردار آن ها نسبت به جنس مخالف، آموزش مراقبتهای ویژه، ایجاد علاقه و دوستی متقابل و جلوگیری از هرج و مرج و انحرافات جنسی است.
 
۳- آموزش مسائل جنسی باید در خانواده و توسط والدین انجام پذیرد. در این میان، نقش مادران در پرورش شخصیت فرزندان و به ویژه دختران اهمیت خاصی دارد.
 
۴- در زمینه ی نقش خانواده و والدین در آموزش صحیح فرزندان و پیشگیری از انحراف آن ها، می توان به آموزش و ارائه ی اطلاعات لازم به نوجوانان دربارهی تغییرات جسمی، زیستی، جنسی، روانی و اجتماعی در زمان های مناسب پرداخت.
 
۵- آشنا ساختن نوجوانان به ویژه دختران با عملکرد دستگاه باروری
 
۶- ایجاد فضای امن و محبت آمیز و توأم با احترام در خانواده
 
۷- واگذاری مسئولیت به نوجوانان متناسب با توان آن ها.
 
۸- رفع ترسها و نگرانی های دوران نوجوانی
 
۹- فراهم ساختن فرصت ها و امکانات لازم در زمینه ی فعالیت های ورزشی، هنری و تفریحی سالم برای نوجوانان و ...
 

اعتیاد

سوءمصرف مواد مخدر به عنوان یکی از مشکلات اجتماعی، جامعهی بشری را تهدید می کند به گونه ای که س لامت جسمی و روانی و ارزشهای انسانی و معنوی را تحت تأثیر قرار داده است.
 
 اعتیاد چیست و معتاد کیست؟
اعتیاد، سازگاری و خوگیری تدریجی جسمی و روانی با نوعی مادهی مخدر است که منجر به وابستگی جسمی و روانی می شود به گونه ای که فرد به آسانی قادر نخواهد بود در مقابل وسوسه ی مصرف مواد مقاومت کند. این امر باعث افت شدید فعالیت های اجتماعی و فردی بیمار می شود.
 
معتاد کسی است که در اثر مصرف مکرر و مداوم، متکی به مواد مخدر یا دارو شده باشد و یا به عبارت دیگر قربانی هر نوع وابستگی جسمی یا روانی به موادمخدر شود. از نظر آسیب شناسی، هر دارویی که پس از مصرف چنان تغییراتی را در انسان به وجود آورد که از نظر اجتماعی قابل قبول و پذیرش نباشد و اجتماع نسبت به آن حساسیت یا واکنش نشان دهد، آن دارو، مخدر است و کسی که چنین موادی را مصرف می کند معتاد شناخته میشود.
 
بنابراین، معتاد به کسی می گویند که در نتیجه ی استعمال متمادی دارو در بدن وی حالت مقاومت ایجاد شده، به شیوه ای که استعمال مکرر آن موجب کاهش تدریجی اثرات آن می شود. از این رو، پس از مدتی بدن شخص مقادیر بیشتری از دارو را طلب می کند و در صورتی که دارو به بدن وی نرسد، اختلالات روانی و فیزیکی موسوم به سندروم محرومیت (عوارض و تظاهرات جسمانی و روانی در موقع نرسیدن مواد مخدر به بدن) در او ایجاد میشود.
 

موادمخدر شایع در ایران

* تریاک: ماده ای قهوه ای رنگ و دارای قوام خمیری است که به صورت کشیدنی و خوراکی مصرف میشود.
* هروئین: پودر نرم و سفیدی که به صورت کشیدنی، استنشاقی و تزریقی مصرف میشود.
* حشیش، بنگ و ماری جوانا: قسمت های مختلف گیاه شاهدانه که به صورت کشیدنی و خوراکی مصرف می شود.
* قرص های شیمیایی اکستاسی: که از ترکیبات مواد محرک تشکیل شده اند.
* الکل: به صورت خالص یا ترکیب با مایعات دیگر و به صورت نوشیدنی مصرف می شود.
 

عوامل مؤثر در گرایش به اعتیاد

علل و عوامل مؤثر در پدیدار شدن اعتیاد را می توان در سه دسته طبقه بندی کرد و عبارتند از:
 
1- عوامل فردی
* کنجکاوی در نوجوانی
* صفات شخصیتی ضد اجتماعی
* اعتماد به نفس پایین
* اختلال جسمی یا روانی
* تأثیر مثبت مصرف مواد بر فرد
* فقر یا غنای زیاد و محرومیت فرهنگی
 
۲- عوامل اجتماعی
* وفور موادمخدر
* نبود قانون و مقررات ثابت
* کمبود فعالیت های جایگزین مانند فعالیت های تفریحی - ورزشی
* نبود امکانات مشاوره ای و حمایتی
* محرومیت اقتصادی، اجتماعی
 
3- عوامل خانوادگی
* غفلت از فرزندان
* وجود الگوی نامناسب
* خانواده ی گسسته
* دوست با مصرف کننده ی مواد
* فشار در مدرسه
* محل سکونت
* خشونت علیه فرزندان
 
علائم هشداردهنده برای خانواده
* فرار از مدرسه
* بی خوابی
* دوستان جدید
* یافتن قرص، ته سیگار، سرنگ، کاغذ لوله شده در اتاق یا وسایل فرزندان
* دوری از خانواده
* کاهش بهداشت فردی
* دزدی از منزل
* تنگی مردمک و قرمزی چشم، کبودی لب ها
* سرخوشی بیش از حد
* چرت های مکرر روزانه
* دیرآمدن به منزل
* تغییرات رفتاری مثل پرخاشگری

چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟


نقش والدین

در مورد نقش اعتیاد و عوارض وخیم آن در خانواده بحث های بسیار به میان آمده است. حتی اگر والدین از هر نظر، زندگی مرفهی را برای فرزندان به وجود آورند و تلاش های بسیاری برای موفقیت فرزند خود انجام دهند، اما خود، معتاد به موادمخدر یا الکل باشند بازهم عوارض ناشی از این اعتیاد باعث سستی زنجیره ی خانواده و جدایی تک تک حلقه های آن می شود. بررسی ها نشان میدهد که حاصل اعتیاد والدین؛ تقلید، سردی کانون خانواده و تباهی آن و سستی پیوند عاطفی است.
 
هم چنین عوارض ناشی از این آلودگی و تبهکاری والدین برای اطفال و نوجوانان، بدآموزی و تقلید ناروا، احساس شرمساری، نابسامانی زندگی، انحراف و سرانجام ارتکاب جرم خواهد بود. کسانی که در خانه مورد تقلید کودکان قرار می گیرند با عکس العمل های نامناسب و پاسخ های بیربط و گاه توأم با بددهنی و خشونت، زمینه ی انحراف روحی و فکری فرزندان را به وجود می آورند.
 
در زمینه ی تقلید شاید دختران کمتر از پسران دچار مشکل باشند. دختران از بدو تولد تا زمان ازدواج در کنار مادر و تحت آموزش و تربیت همه جانب های وی قرار دارند. اما در مورد پسران وضع متفاوت است، چرا که آن ها در سنین اولیه تحت تأثیر مادر و پس از آن ناچار به همانندسازی و تقلید از رفتار پدر هستند و در واقع نیاز به تغییر الگو دارند.
 
نقش والدین در این مورد تنها در الگوی مناسب بودن خلاصه نمی شود، بلکه آن ها باید سعی کنند به هنگام بروز هر تغییری زمینه را برای عواقب ناشی از این تغییر آماده سازند.
 
برخی مواقع مشکلات روانی و ناسازگاری کودک، ناشی از کمبود محبت و سایر امکانات نیست، بلکه مراقبت و محبت افراطی والدین نیز مشکل آفرین است. والدینی که در محبت ورزیدن به فرزندان از حد اعتدال گذشته و زیاده روی می کنند ناخواسته زمینه ی انحراف کودکان خود را فراهم می کنند. چرا که بدین وسیله حس استقلال کودک را کاهش داده و او را در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی فردی فاقد تحمل و کم طاقت بار می آورند. از این رو شخص در مواجهه با موانع طبیعی زندگی به جای صبر و جستجوی راه حل منطقی، به حل مسأله از ساده ترین و سریع ترین راه روی می آورد، حتی اگر این راه نادرست و غلط باشد و او را مرتکب جرم کند یا بدین وسیله حقوق دیگران را زیر پا بگذارد.
 
در دوران بلوغ، سرکشی، ناسازگاری و برآشفتگی از پدیده های رایج در نوجوانان است، ولی در عین حال آن ها به دلیل وجدان اخلاقی زنده و فعال نمی توانند در برابر کجروی های خود بی تفاوت باشند.
 
بزرگترین حامی و پناهگاه نوجوانان در این دوران بحرانی خانواده است. اگر خانواده نتواند این وظیفه را به درستی انجام دهد، فرزندان از حوزهی کنترل والدین دور می شوند و تحت تأثیر عوامل محیطی قرار می گیرند و چه بسا ممکن است به انحراف کشیده شوند. توجه به اختلاف نسلها از نظر عقاید و رفتار، ایجاد رابطه ی صمیمانه با فرزندان، سرکوب نکردن آزادی فرزندان، پرورش روحیه ی آزادمنشی و احترام به شخصیت فرزندان، لازمه ی روش های تربیتی خانواده در کاهش آسیب های اجتماعی، به خصوص اعتیاد است.
 
نصیحت ها و پنددادن های مداوم، زیاده روی در انتقاد، قاطع نبودن، جدیت و مدیریت افراطی نیز آن ها را بر لجاجت، گستاخی و ستیزه جویی وا می دارد. از این رو والدین باید ضمن احترام به ش خصیت بچه ها در محیط خانواده و خانه و در جمع فرزندان، اجازه گستاخی به آن ها ندهند و با پرورش حس اعتماد به نفس، اعمال عدالت، تشویق مناسب و ترغیب جنبه های مثبت فرزندان در موفقیت و سعادت آن ها بکوشند. بنابراین شما والدین گرامی:
 
* اطلاعات خود و فرزندانتان را در زمینه های مختلف و از جمله اعتیاد افزایش دهید.
* به گونه ای برخورد کنید که فرزندانتان، جهت کسب آگاهی از مسائل مختلف به شما روی آورند نه همسالان خود.
* و صمیمیت را در خانواده حفظ کنید و علاقه خود به کودکانتان را نشان دهید.
* نظم و قانون را به طور نسبی در خانه اجرا کنید.
* مهارت های مختلف را به فرزندانتان بیاموزید.
* در دوستیابی به فرزندانتان کمک کنید.
* اعتماد به نفس و توان تصمیم گیری را در آن ها تقویت کنید.
* به فعالیت های جانبی، مثل تفریح و ورزش اهمیت دهید.
* زمینه های پرورش فکر و رفتار درست را در خانه فراهم کنید.
* یک الگوی مناسب باشید.
* به شخصیت کودکانتان احترام بگذارید.
* به خواسته های منطقی آن ها توجه کنید.
* فرزندانتان را به پایبندی به اصول اخلاقی و مذهبی تشویق کنید.
* با فرزندان خود در مورد داروهای خطرناک و عوارض آن ها صحبت کنید

چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟


انحرافات جنسی

انحرافات جنسی از کهن ترین و با سابقه ترین کجرویهای بشر است که ردپای آن را می توان در طول تاریخ مشاهده کرد. تاریخ از انحراف های جنسی و نقش آن ها در زندگی اقوام و جوامع نشانه های بسیار در خود دارد.
 
تعریف انحرافات جنسی
برای تعریف انحرافات جنسی ضابط های دقیق و جهانی در دست نیست و در این زمینه جامعه شناسان، زیست شناسان و علمای علم اخلاق با یکدیگر توافق کامل و کلی ندارند. جامعه شناسان روشهای لذت یا ارضای جنسی را که مورد قبول و تصویب جامعه نباشد، انحراف جنسی میدانند. زیست شناسان در روابط جنسی فقط به تولیدمثل و بقای نوع توجه دارند و هرگونه آمیزش جنسی که در راه نیل به این هدف نباشد از نظر آن ها انحراف جنسی محسوب خواهد شد.
 
از نظر اخلاقی، به هر نوع ارضای جنسی که مورد نکوهش قرار گیرد و در یک فرد سالم باعث احساس ندامت شود، انحراف جنسی گفته می شود. کسی که برخلاف تکلیف رفتار کند و مرتکب خلاف اخلاق شود، دچار ندامت و پشیمانی می شود، از عذاب وجدان رنج می برد، از خویشتن می گریزد و خود را خوشبخت و سعادتمند نمی یابد.
 

انواع انحرافات جنسی در نوجوانی و جوانی

۱- نظربازی
 بینایی یکی از مهم ترین اعضا در تحریکات جنسی است. و افراد نظرباز، کنجکاوی شدیدی نسبت به اندام برهنهی جنس مخالف دارند و این امر باعث برخوردهایی بین آنان و مردم می شود. نظربازان گاهی ساعت ها، پشت پنجره ها یا روی بالکن ها یا در کنار کوچه و خیابان به نظاره گری می پردازند و برای جنس مخالف ایجاد مزاحمت می کنند. نظربازی در زنان بسیار کمتر از مردان است.
 
۲- کودک آزاری
افرادی که کودکان را مورد تجاوز جنسی قرار میدهند، دچار نوعی دیگر از انحرافات جنسی هستند. این افراد حداقل ۱۶ سال سن دارند و دست کم پنج سال از قربانیان بزرگترند. کودکانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، به طور غالب در بزرگسالی با ناسازگاریهایی مواجه میشوند و در روابط اجتماعی مشکلاتی خواهند داشت.
 
٣- خود فروشی
خودفروشی نیز یکی دیگر از انحرافات جنسی دوران جوانی است. خودفروشی به طور غالب بدون انتخاب، بدون نفرت و برای به دست آوردن پول و امرار معاش صورت می پذیرد.
 

علل انحراف جنسی

١- خانواده
 خانواده های متعصب و فاقد معلومات کافی، در تحلیل مسائل جنسی برای فرزندانشان زمینه های ارتکاب بزه را فراهم می کنند. علاوه بر این خشونت والدین و بدرفتاری آنان و دارا بودن خانواده های از هم پاشیده و ناتوانی در داشتن یک زندگی عادی نیز از دیگر عوامل انحراف جنسی است.
 
۲- مشکلات مالی
 
۳- عوامل فرهنگی و تربیتی
ضعف اعتقادی، فساد اخلاق و زیربنای فرهنگی نادرست در تربیت فرزندان یکی از عوامل انحراف جنسی است. عدم تربیت درست جنسی فرزندان از دیگر عوامل اثرگذار است.
 
۴- سوءاستفاده از جاذبه ی جنسی
برای جلب نظر مصرف کننده و تأمین منافع هرچه بیشتر اقتصادی و تجارت است. با این روش، نیازهای جنسی را تحریک می کنند و ارضا نشدن آن به انحرافات اخلاقی و جنسی منجر می شود. تبلیغات، تقلید از داستآن های غیراخلاقی، فیلمهای محرک و ... موجبات انحراف را فراهم می آورد.
 
۵- کمبود عاطفی
روابط آشفته ی خانواده و طرد از خانواده زمینه ی مناسبی برای احساس تنهایی و تسلیم به افراد شهوت طلب را فراهم می آورد.
 

ایدز

یکی از پیامدهای خانمانسوز انحرافات جنسی و اعتیاد، ایدز است. ایدز بدون شک بزرگترین بلای جامعه ی بشری در قرن بیستم پس از جنگ جهانی دوم است. شیوع HIV / AIDS در جهان در حال گسترش است.
 
موارد آلوده به ایدز در ایران حدود ۶۷۴۶ نفر و شایع ترین گروه سنی مبتلا به ایدز افراد ۳۴ - ۲۵ سال هستند. گسترش عفونت HIV در معتادان تزریقی به گونه ای انفجاری است که فقط محدود به خودشان نیست، بلکه در درجه ی اول همسر و فرزندان آن ها و سپس سایر گروه های اجتماعی را هم شامل میشود.
 
در رابطه با ایدز چه باید کرد؟
اولین گام آگاهی است. باید اطلاعات کافی داشته باشیم و بدانیم این بیماری از طریق چه راهها و رفتارهایی منتقل می شود. این بیماری از طریق مواردی که در ذیل به آن ها اشاره می شود، منتقل می گردد:
 
1- آمیزش جنسی با افراد آلوده (ایدز)
 اگر زن یا مرد به ویروس آلوده باشند، از طریق آمیزش جنسی ویروس را به طرف مقابل خود انتقال میدهند، یعنی ویروس از مرد به زن یا از زن به مرد و یا از مرد به مرد سرایت می کند و سن و جنس و نژاد در انتقال تأثیری ندارد. در ایران ۱۲ درصد از مبتلایان به ایدز از این طریق آلوده شده اند.
 
۲- از راه انتقال خون و فرآورده های خونی
اگر خون یا فرآورده های خونی آلوده به ویروس باشد، به هرشکل که به بدن شخص سالم وارد شود او را آلوده می کند مثلا اگر در تزریقات از سرنگ و سرسوزنی استفاده شود که قبلا توسط شخص آلوده مصرف شده باشد، سرایت تقریبا حتمی است.
 
٣- از مادر به کودک
 مادرانی که به ویروس آلوده اند در یک سوم از موارد در هنگام زایمان یا کمی قبل از زایمان و یا بلافاصله پس از آن ویروس را به کودک خود منتقل می کنند.

چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟


مراحل پیشرفت بیماری ایدز

- مرحله ی اول (عفونت حاد)
در این مرحله وقتی فرد به ویروس آلوده شد، علائمی نظیر تب، گلودرد، درد مفاصل و عضلات، سردرد، بی اشتهایی، تهوع و استفراغ و ... ظاهر میشود.
 
- مرحله ی دوم (بدون علامت)
این مرحله زمانی است که مرحلهی اول بهبود پیدا کرده و بیمار وارد مرحله ای شده که هیچ علامتی در او دیده نمی شود. شخص به ظاهر سالم و مانند سایر افراد مشغول انجام فعالیت های عادی زندگی خود است. اگر در این مرحله آزمایش خون انجام گیرد، نتیجه مثبت است و نمی توان بیماری را کنترل کرد.
 
- مرحله ی سوم (بزرگی غدد لنفاوی)
در این مرحله غدد لنفاوی فرد آلوده بزرگ می شوند اما دردی ندارند. تعداد غده ها بیشتر از دو تا و بزرگتر از یک سانتی متر است و به مدت ۳ تا ۶ ماه قابل لمس هستند. این غده ها در ناحیهی گردن، پس سر و زیربغل دیده میشوند.
 
- مرحله ی چهارم (نقص ایمنی بدن یا HIV)
 در این مرحله سیستم دفاعی بدن دچار نقص و آمادهی ابتلا به عفونت ها و یا سایر بیماری ها میشود، یعنی ویروس ایدز بر روی سیستم دفاعی و دستگاههای بدن، کا مجاری تنفسی، گوارش، پوست مخاط گوش، سیستم عصبی و ... اثر می گذارد. در اثر عفونت زیاد، بیمار کاهش وزن شدید و تنگی نفس پیدا .می کند و جوش های چرکی صورتی یا بنفش رنگ روی پوست و داخل دهان دیده میشود که در نهایت به فوت بیمار منجر می شود.
 

 چرا باید به نوجوانان و جوانان آموزش داده شود؟

١- نوجوانان یا اطلاعات کافی درباره ی چگونگی انتقال ایدز ندارند و یا اگر دارند به دلیل نداشتن مهارت، نبود حمایت و کمبود امکانات لازم در مقابل بیماری ایدز از خود مراقبت نمی کنند.
 
۲- در این دوران وجود الگوهای سالم رفتاری، بسیار آسان تر از زمانی است که رفتارهای پرخطر» شکل گرفته باشند.
 
٣- بعضی از جوانان مبتلا به ویروس HIV درصدد معالجه ی خود نیستند و می ترسند زندگی خصوصی آنان با خطر مواجه شود.
 
۴- ایجاد ارتباط عاطفی مداوم با افراد خانواده به جوان احساس امنیت و اطمینان می بخشد.

۵- در دوره ی نوجوانی و جوانی تمایل فرد به گروه و ارزش های آن بیشتر است، سالم سازی رفتار در گروه سبب بهداشت روانی فرد و در نتیجه دوری از رفتارهای پرخطر می شود.
 
۶- دوره ی نوجوانی و جوانی، دورهی تجربه اندوزی و کنجکاوی است. آموزش های سالم می تواند نوجوان را از دست زدن به تجارب خطرناک دور کند.
 
۷ - نوجوان و جوان کنجکاو است و می خواهد هر آنچه را که دیده یا شنیده به مرحله ی عمل درآورد و تجربه کند.
 
۸- بسیاری از نوجوانان اطلاعات خود را دربارهی مسائل جنسی از طریق دوستان و یا فیلم ها به دست می آورند.
 

 نقش والدین

پدر و مادر از دوران کودکی به بعد نقش تعیین کننده ای در حال و آینده ی فرزند دارند.
 
۱- والدین باید در مرحلهی بحرانی نوجوانی، با منطقی ساده و بدون پرده پوشی های غیر ضروری، اطلاعات کافی و مفیدی را درباره ی بلوغ و مسائل جنسی و آثار ناشی از آن، به فرزندانشان ارائه دهند.
 
۲- پدر و مادر باید برای فرزندانشان در نقش دوست و محرم راز ظاهر شوند. این دوستی اثرات فوق العاده مؤثری خواهد داشت، زیرا از یکطرف فرد به مسائل و هیجآن های تازهاش واقف می شود و آن ها را می شناسد و از طرف دیگر شیوه ها و راه های کنترل و ارضای آن را یاد می گیرد. دوستی والدین با فرزندانشان این امکان را به آن ها میدهد که مسائل، تجربه ها، دیده ها و شنیده هایشان را بدون ترس و دلهره با والدین در میان بگذارند و والدین مرحله به مرحله با افکار و احساسات فرزندان آشنا می شوند. چه بسا قبل از کجروی و انحراف آن را تشخیص داده، از ارتکاب اعمال مجرمانه و رفتارهای نابهنجار پیشگیری کنند و با ملایمت و کاردانی راه و چاه را به آن ها نشان دهند. والدین از طریق بررسی احوال و اعمال دوستان فرزندانشان می توانند آنان را کنترل کرده، از معاشرت با دوستان ناباب و آلودگی های احتمالی بازدارند. تربیت صحیح در این برهه از زمان نقش اساسی و مهمی را در آیندهی فرد دارد. پدر و مادر قبل از اینکه نسبت به فرزندشان عنوان سرپرستی داشته باشند، باید برای او دوستانی دلسوز باشند.
 
٣- به دلیل افزایش سرگرمی های مضر و خطرناکی که شعله های هوس و شهوت را در نوجوانان دامن می زنند، والدین باید در این مورد به پیشگیری بیشتر از درمان توجه داشته باشند و به نوجوانان کمک کنند تا از اوقات فراغت خود استفاده ی صحیح کنند.
 
4- همیشه دادن مسئولیت و دعوت به رعایت ارزش های اخلاقی، پرورش ایمان و نیروی عقلانی و نیز تشویق و تنبیه مناسب به عنوان آخرین راه، خانواده را برای سعادت فرزندان و دور نگاه داشتن آنان از مسیر انحراف و عصیان یاری می کند.
 
۵- با توجه به دوره شکل گیری اعتقادات در نوجوانی، خانواده باید دین را به عنوان نظامی همه جانبه و فلسفه ای روشن برای زندگی به فرزندان آموزش دهد و از طریق انس با خدا آن ها را به رضایت و خشنودی برساند و از قید اضطراب های درونی برهاند.
 
۶- پرخوری، استفاده از غذاهای مقوی و محرک و نداشتن فعالیت کافی، استراحت زیاد و بی تحرکی ، موجب انباشتن انرژی در بدن شده و نوجوان را به سوی برنامه های توأم با تحریکات شهوانی می کشاند. تحرک و صرف قوای نوجوان در برنامه های مناسب، مانند انواع ورزشهای در جلوگیری از انحرافات نقش مهمی دارد.
 
۷- در پایان یادآور می شویم که برخی خانواده ها گمان می کنند چنانچه فرزندان آن ها با جنس مخالف ارتباط داشته باشند، مشکلی به وجود نمی آید و حتی آن را برای رشد اجتماعی آنان مفید میدانند. همین عقاید خوشبینانه موجب می شود که فرزندان مورد سوءاستفاده قرار گیرند، ولو این معاشرت ها به نام آشنایی قبل از ازدواج باشد، به هیچ وجه مصلحت نیست. بدیهی است معاشرت هایی که از روی هوس شروع شود، به فرض هم به ازدواج منجر شود، اکثرا به جدایی می انجامد و یا ازدواج موفق و مطلوبی نخواهد بود. نوجوانان تحت تأثیر احساس و عواطف آسیب پذیرترند و به سهولت مورد سوءاستفاده قرار می گیرند و آنچه برای آنان باقی می ماند، بدبختی و تباهی است.
 
چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟


والدین و پیشگیری از آسیب های اجتماعی در فرزندان

نقش خانواده را در پیشگیری از آسیب های اجتماعی فرزندان می توان در چند مقوله مورد بررسی قرارداد. این ابعاد شامل نقش تربیتی والدین، بلوغ، استقلال نوجوانان، تحول شخصیت، اجتماعی کردن فرزندان و دوستی در نوجوانان است که در مطالب بعدی به تفصیل همراه با نقش کلیدی والدین مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
 
خانواده اولین پایه گذار شخصیت، ارزش ها و معیارهای فکری است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و خط مشی زندگی اینده ی فرد دارد. واکنش کودک نسبت به محیط خود تحت تأثیر ارزش ها و موازین فردی، اجتماعی و فرهنگی گروهی است که در آن بزرگ شده است.
 
بعضی از اندیشمندان محیط را به دو محیط عام و خاص تقسیم می کنند. محیط عام شامل اوضاع، اصول، مقتضیات عمومی و اجتماعی و محیط خاص شامل محدوده ی فرد و اطرافیان وی مانند مدرسه و محیط کار است. در این میان متخصصان، بی سوادی، تهیدستی و از هم پاشیدگی خانواده را از علل مهم انحراف کودکان و نوجوانان میدانند. بنابراین خانواده است که می تواند تمام ویژگی های مثبت و سازنده یا منفی وی مخرب را در کودکان به وجود آورد و تمام حالات و رفتارهای دوران بلوغ، چه اجتماعی و چه ضد اجتماعی ریشه در تجربیات دوران کودکی دارد.
 
با توجه به نقش تربیتی خانواده در کاهش آسیب های اجتماعی، پدران و مادران به موازات توجه به آموزش فرزندان، باید به ابعاد تربیتی آنان از نظر رشد خصوصیات انسانی نیز توجه خاصی مبذول دارند. تقویت دینی راهی است که پایانش سعادت است و چنانچه به این بعد معنوی توجه نشود، هیچ تربیتی خصوصیات انسانی را در اعماق روان فرد نفوذ نخواهد کرد. آنچه انسان را از هوای نفس و ارتکاب گناه باز می دارد، اعتقادات دینی است. به همین ترتیب تأثیر رفتار پدر و مادر و جو خانواده، ایجاب می کند که پدر و مادر و تمام بزرگسالانی که با او زندگی می کنند در کردار و رفتار خود در حضور کودک احتیاطهای لازم را داشته و رفتار و کردار خود را با اصول اخلاقی و انسانی منطبق کنند. چرا که هر نوع رفتار نامناسب به فرزندان آنان منتقل خواهد شد. اصل دیگری که باید بدان توجه شود، آن است که رفتار کودک پس از طی سنین کودکی و وارد شدن به سن نوجوانی و جوانی تحت تأثیر همسالان قرار می گیرد. بنابراین پدر و مادر باید فرزندان خود را از نظر انتخاب دوست و همنشین در سنین نوجوانی و جوانی زیر نظر بگیرند و در نظر داشته باشند که آنان بیش از آنچه از بزرگسالان تأثیر می پذیرند، تحت تأثیر همسالان و دوستان همسن خود هستند.
 
فراهم کردن فضای راحت و دادن آزادی به فرزند برای انتخاب، تصمیم گیری و انجام فعالیت های مورد علاقه، از بهترین روشها در تربیت و برعکس، رفتار مستبدانه و تعیین و تحمیل خط مشی کودک بدون توجه به نظرات او، بدترین روش در تربیت است.
 
احترام به کودک، ش خصیت دادن و ایجاد رابطه ی حسنه، مهربانی، محبت کردن و تمجید به موقع از کارهای مثبتی که فرزند انجام میدهد، از اقداماتی است که در تعادل شخصیت و رشد اعتماد به و نفس وی مؤثر و مفید است و در مقابل، تحقیر، سرزنش، مسخره کردن، توهین، برچسب زدن و تنبیهات بدنی، از عوامل مستعدکنندهی انحرافات اجتماعی در اوست.
 
با توجه به اینکه یکی از عوامل مهم در ایجاد انحراف و بزهکاری در نوجوانان؛ بیکاری، تنهایی و نداشتن برنامه برای اوقات فراغت است، والدین باید ترتیبی دهند تا نوجوانانشان برای پر کردن اوقات بیکاری در جهت علاقه ی خود سرگرمی هایی داشته باشند. برنامه های مناسب برای اوقات فراغت، ورزش، کوهنوردی، سرگرمی های هنری و علمی، کار با رایانه، اشتغال به امور زراعی و باغبانی، مطالعه ی کتاب، آشپزی، گلدوزی و سایر کارهای هنری و دستی است. نوجوان دارای انرژی زیادی است، از این رو والدین باید مراقب باشند که این انرژی در جهت منفی از جمله فعالیت های مضر و زیان آور، شرکت در جلسات و برنامه هایی که شعله های هوس و شهوت را بر می انگیزد، گوش دادن به موسیقی مبتذل و ترانه های محرک شهوت، مطالعه ی کتاب ها و نشریاتی که تخیل نوجوانان را با شهوت به هم می آمیزد و شرکت در برنامه هایی که به اعتیاد، بزهکاری و خشونت می انجامد؛ به کار گرفته نشود.
 
پدران و مادران باید توجه داشته باشند که سختگیری و ندادن فرصت به فرزندان برای خودنمایی، تفکر و تصمیم گیری، عواقب سوء تربیتی به دنبال خواهد داشت که نتیجه اش انحراف و رشد نکردن نوجوان خواهد بود. شخصیت دادن به فرزند، با او مشورت کردن و فرصت دادن به او برای تفکر و تصمیم گیری و بالأخره ایجاد فضایی که مبتنی بر رعایت حقوق وی باشد، می تواند او را فردی مهذب و متعادل و آراسته به کمال انسانی بار آورد و برای جامعه فردی مفید و مؤثر شود. بنابراین:
 
- به فرزندانتان فرصت تفکر، خودنمایی و تصمیم گیری بدهید.
- از مشورت با فرزندانتان امتناع نکنید، حتی اگر از نظرهایشان استفاده نکنید.
- به فرزندانتان احترام بگذارید و با این رفتار وسیله ی رشد شخصیت آن ها را فراهم کنید.

چگونه شخصیت اجتماعی فرزندانمان را برای مقابله با آسیب های اجتماعی شکل دهیم؟


والدین و تحول شخصیت فرزندان

اگرچه همه ی انسآن ها خلق وخوی خاص خود را دارند و انگیزه ها و رفتارهایشان منحصر به فرد است و طول حیات هرکس تنها نمونهی بروز این امور است؛ اما برخی ویژگیهای شخصیتی در سراسر زندگی افراد به شکل پایدار وجود دارند. بیشتر ویژگی های پایدار شخصیتی، طی تجربیاتی که هر کدام از ما در کودکی داشته ایم، شکل گرفته اند. تجارب خانوادگی احتمالا آن متغیر اجتناب ناپذیر محیطی است که در شکل گیری شخصیت انسان نقش بسیار مهمی ایفا می کند.
 
در واقع می توان ادعا کرد که به طور کلی مقوله های مختلف تحول، عمیقا تحت تأثیر محیط خانواده هستند. شناخت، آگاهی های اخلاقی، هویت جنسی و تحول عاطفی همه در محیط خانواده شکل اساسی خود را پیدا می کنند و تغییرات بعدی آن ها تابع این شکل گیری اولیه است. پرورش شخصیت فرزندان و انتقال مواریث فرهنگی، مذهبی و جامعه پذیری از وظایف خانواده است.
 
خانواده اولین عاملی است که بر رفتار کودک تأثیر می گذارد. در واقع خط س یر رفتار فرزند به وسیله ی والدین تعیین می شود و خانواده هنجارهای جامعه را به اعضایش انتقال و آن ها را با فرهنگ اجتماعی خود مأنوس می کند.
 
وقتی خانواده ای از نظر نظارت اجتماعی که در واقع ادامه ی فرایند اجتماعی شدن است، ضعف داشته باشد و نتواند اطاعت از هنجارها را به اعضای خود بیاموزد، رفتار انحرافی در جامعه ایجاد میشود. کنترل و نظارت اجتماعی ابزار مهمی در تثبیت هنجارهای اجتماعی محسوب میشود و می تواند مانع بروز و پیدایش هرگونه انحراف شود. روابط بین والدین با یکدیگر و رفتار آن ها با فرزندان، پایه های اصلی و اولیه ی یک خانواده را تشکیل میدهد. نوع و کیفیت این روابط می تواند در استحکام و بقای خانواده و یا تزلزل و نابودی آن مؤثر باشد. نوجوان از مشاهده ی اینکه والدین آن ها از روابط هماهنگ و توأم با سازگاری برخوردارند، علاوه بر احساس مسرت، الگویی عملی می گیرد و نیز درسی واقعی می آموزد که با دیگران چگونه روابط مسالمت آمیز و مناسب برقرار کند. وقتی نوجوانان در خانه رنگ صفا، صمیمیت، آرامش و محبت را نبینند و یا محبت و تفاهم در خانواده کم باشد در گروه دوستان به جستجوی آن می پردازند.
 
زمانی که ساختار خانواده به شکلی است که برای اعضای خود ایجاد امنیت نمی کند، می تواند فرزندان را از خانواده فراری دهد و کسی که فراری شد ممکن است اسیر گروه های منحرف اجتماعی شود. اختلاف و ناسازگاری و نداشتن تفاهم والدین با همدیگر و با فرزند، نتیجه ای جز فقر عاطفی و کمبود محبت و یا بی تفاوتی و بی توجهی نخواهد داشت که این امر به نوبه خود هنجارشکنی فرزندان را به دنبال خواهد داشت.
 

والدین و بلوغ نوجوانان

بلوغ یکی از حیاتی ترین مراحل زندگی انسان است. این مرحله، زمان تغییر سریع رشدونمو و تغییرات سریع اجتماعی است. هرچند در سنین بلوغ تمایل نوجوانان از خانواده به افراد همسن و سال خود تغییر پیدا می کند، ولی مطالعات گستردهی انجام شده در ایران و سایر کشورهای جهان نشان میدهد که نوجوانان اغلب مایلند که منبع اطلاعات آن ها والدینشان باشد. بنابراین آگاهی والدین از بلوغ، نحوه ی آموزش و حل مشکلات نوجوانان قبل از بلوغ، در هنگام بلوغ و بعد از آن بسیار مهم است. دلیل اهمیت این دوران در این امر نهفته است که زیربنای زندگی بزرگسالی فرد در دوره بلوغ پی ریزی می شود. ممکن است مشکلات مختلف جسمی، روانی و اجتماعی مانند بیماریهای عفونی، ازدواجهای ناموفق، حاملگی های زودرس و پرخطر، مرگ و میر مادر، کودک و مشکلات روانی ناشی از آن ها و بسیاری از ناسازگاری ها و آسیب های اجتماعی ریشه در این دوران داشته باشد. بنابراین شناخت مرحلهی بلوغ و ویژگی های آن باعث ارائه ی راه حل هایی برای مقابله با این گونه اختلالات و پیشگیری از ناسازگاری نوجوان با محیط می شود و والدین را در امر تربیت بهداشتی فرزندان یاری می کند.
 
بلوغ دوره ای از رشد است که طی آن انسان از موجودی غیرجنسی به موجودی جنسی تبدیل می شود؛ یعنی توانایی تولید مثل پیدا می کند. دورانی است که با تغییرات جسمی، تغییرات در ظاهر فرد، گسترهی انتخابها، نگرش ها و روابط همراه است و به عنوان دوره ای که همزمان با نوجوانی واقع می شود، مورد توجه است.
 
امروزه دورهمی بلوغ را که معمولا ۲ تا ۴ سال به طول می انجامد، غالبا به سه مرحله ی زیر تقسیم می کنند که تقریبا نیمی از این دوره در انتهای دوره ی کودکی و نیمه ی دیگر آن با آغاز دوره ی نوجوانی همپوشانی دارد.
 
١ - مرحله ی پیش از بلوغ یا مرحلهی رشد نیافتن کامل.
۲ - مرحله ی بلوغ.
۳- مرحله ی پس از بلوغ.
 
مرحله ی قبل از بلوغ که معمولا در اوایل نوجوانی و سنین ۱۰ تا ۱۲ سالگی است، دورهای بسیار مهم برای نوجوانان و والدین آن ها محسوب میشود. در این دوره یکسری علائم ظاهر میشوند که از تحریکات جنسی آینده خبر می دهند. جسم رشد می کند و این رشد جسمی با رشد روانی همراه می شود. صفات ثانویه ی جنسی شروع به رشد می کنند، ولی اندام های تولیدمثل هنوز به طور کامل رشد نیافته اند. از مهم ترین علامت های دوران پیش از بلوغ، ازدیاد فعالیت، مسئولیت پذیری، تغییرات خلق وخو و کاهش کشمکش و تلاش برای آزادی از قید والدین است. این مرحله ممکن است برای دختر در حدود ۳ سال و برای پسر ۲ تا ۴ سال طول بکشد. والدین در صورت درک برخی از نشانه های اصلی مرحله ی پیش از بلوغ، می توانند به فرزندان خود کمک کنند و بخشی از دانش خود را با پسران و دختران خود در میان بگذارند.
 
مرحله ی بلوغ خط تقسیم مرحله ی کودکی و نوجوانی است که در آن کا معیارهای بلوغ جنسی ظاهر می شوند. به عنوان صفت اولیه ی جنسی نخستین عادت ماهانه در دختر و انزال منی در پسر ظاهر می شود صفات ثانویه به رشد خود ادامه می دهند و سلول های جنسی در اندام های جنسی به وجود می آیند.
 
نوجوانان پس از ظهور علائم بلوغ که ناگهانی و غیر منتظره است، به طور طبیعی با امری ناآشنا و بی سابقه مواجه می شوند. آن ها هم احساس شادی می کنند و هم دچار نگرانی می شوند. اگر تا آن زمان کسی آنان را در جریان تغییرات و علائم بلوغ نگذاشته باشد. این پدیده موجب تعجب، اضطراب و تشویش آنان می شود. اگر آنان خوب هدایت شوند، به خوبی می توانند خود را در مقابل تغییرات حفظ کنند و از اختلالات مختلف مصون بمانند. از این رو به والدین توصیه می شود که شوق و علاقه ی فرزند را نسبت به بلوغ و امور جنسی درک کنند. با حس همدردی و روشن بینی به سخنانشان گوش دهند و به طور دوستانه و صادقانه به سؤالاتشان پاسخ دهند. در این صورت فرزندانشان در لحظات بحرانی زندگی به آن ها روی آورده و مشکلاتشان را پنهان نخواهند کرد.
 
بسیاری از والدین از آگاه کردن نوجوانان نسبت به مسائل بلوغ سرباز می زنند. با در نظر گرفتن این امر که در امور جنسی، منابع اطلاعاتی مختلفی وجود دارد که نوجوان را تحت تأثیر قرار میدهد و بسیاری از این منابع نه تنها مناسب نیستند، بلکه ممکن است نوجوان را به سمت رفتارهای خطرناک سوق دهند. از این رو، والدین به عنوان اولین و اساسی ترین کانون تربیت، مهم ترین نقش را در تربیت فرزندان به عهده دارند. والدین مسئولیت پر کردن خلاءهای عاطفی، اخلاقی و تربیت بهداشتی فرزندان را به دوش می کشند.
 
غالبا نوجوانان دوست دارند اثبات کنند که صاحب عزم و اراده هستند. آنان در عین حال مشتاقند آنچه موردنظر پدر و مادرشان است، اجرا کنند. نوجوانان نه تنها به محدودیت احتیاج دارند، بلکه آن را می پذیرند. رعایت مقرراتی که والدین برای آن ها در نظر می گیرند، برایشان دلپذیر است، هرچند ظاهرا بدان توجه نداشته باشند. بنابراین والدین باید با به کارگیری فشارهای منطقی، فرصت شکوفایی کامل استعدادهای نوجوانان را فراهم کنند و برای حفظ ثبات خانواده، نوجوان را در انتخاب دوست، تحصیلات، شغل و همسر راهنمایی کنند.
 
نوجوانان از نفوذپذیری اخلاقی و مذهبی بیشتری برخوردارند. بنابراین چنانچه والدین با آن ها رابطه ای توأم با تفاهم و صمیمیت داشته باشند، امکان انتقال ارزش های اخلاقی بیشتری برای آنان فراهم می شود. یکی از عوامل رشد و پرورش اخلاقی نوجوانان، احترام به آن هاست. ترغیب و تشویق آنان نسبت به مسائل اخلاقی و مذهبی، نقش تعیین کننده ای در رشد اخلاقیشان دارد.
 
والدین مطمئن ترین افراد در زندگی نوجوان هستند، آن ها می توانند با ایجاد رابطه ی مطلوب با او و کمک در رفع و حل بسیاری از ناسامانی های خلقی، رفتاری، عاطفی و نظارت مداوم توأم با همدلی، در پیشگیری از بسیاری از مشکلات و بزهکاری ها نقشی مؤثر ایفا کنند.
 
ایجاد فضای امن و محبت آمیز توأم با احترام در خانواده به نوجوان کمک می کند تا این دوران دشوار را راحت تر بگذراند. والدین باید بر نهاد خانواده و اینکه ازدواج تنها راه تأمین نیاز جنسی و تشکیل خانواده است، تاکید کنند تا از این طریق از انحرافات احتمالی او جلوگیری کنند.
 

والدین و استقلال نوجوانان

پیش رفتن به سوی استقلال، از تکالیف اصلی نوجوانان است. اگر نوجوان نتواند در حدی منطقی از والدین خود جدا شود و استقلال به دست آورد به سختی می تواند با همسالانش روابطی منطقی داشته باشد یا در آینده رفتار جنسی معقولانه ای داشته باشد و جهت گیری شغلی و احساس هویت او نیز دچار مشکلاتی خواهد شد. نوجوان برای دستیابی به همه ی این ها باید از خود تصوری به عنوان شخصی منحصر به فرد، ثابت قدم و باصداقت داشته باشد.
 
استقلال واقعی از والدین کار چندان ساده ای نیست. انگیزه ها و مشوق های وابستگی و استقلال، هر دو قوی هستند و باعث می شوند که نوجوان دچار تضاد شود. از دست دادن حمایت های بی قیدوشرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آن ها بودن و همین طور کودک ماندن بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد می کند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود می آورد. حقیقت این است که در دوران بلوغ، نوجوانان از سویی آزادی و استقلال را با تمام وجود آرزو می کنند و از سویی دیگر از داشتن آن می هراسند و به همین علت همیشه بعد از اعمالی که یک گام آن ها را به استقلال نزدیک می کند در ترس و تشویش فرو می روند و به سرزنش خویش می پردازند و حس استقلال طلبی خود را با مخالفت، مقاومت کردن و و لجبازی با والدین نشان می دهند. این ویژگی نوجوانان گاه برای والدین مشکل آفرین می شود.
 
وظیفه ی تربیتی والدین در این گونه موارد اینست که
۱- از آنجا که واگذاری مسئولیت در ایجاد سازگاری نوجوانان بسیار مؤثر است؛ آن ها در این دوره شدیدا به مسئولیت و استقلال نیازمندند و یکی از دلایل ناسازگاریشان با والدین به علت واگذار نکردن مسئولیت به آن ها و دست کم گرفتن توانایی ها و مهارت های فکری و جسمی شان است. والدین باید در این راه به آن ها کمک کنند و با واگذاری مسئولیت به آنان به استقلال عاطفیشان بیفزایند.
۲- آزادی را به تدریج و متناسب با سنی که دارند به آن ها عطا کنند و بر این آزادی نظارت داشته باشند و اگر زمانی دریافتند که نوجوانشان از این آزادی سوءاستفاده کرده، به او تذکر داده و او را متوجه اعمالش کنند. بدانند که حذف آزادی، برای یک مدت کوتاه می تواند حتی برایش آموزنده باشد.
3- والدین باید به شخصیت نوجوان خود احترام بگذارند.
۴- به علایق و ارزش های وی توجه داشته باشند.
۵- به نوجوان حق اظهارنظر دهند.
۶- با نوجوان خود رفتاری گرم و بامحبت داشته باشند.
۷- والدین باید بدانند رفتار مستبدانه و تعیین و تحمیل خط مشی نوجوان، بدون توجه به نظرهای او، بدترین روشی است که از استقلال او می کاهد. این نحوه ی برخورد، از رشد نوجوان جلوگیری کرده، موجب می شود فردی بدون اعتماد به نفس و بی اراده بار آید.
۸- باید نوجوان را در انتخاب ها و تصمیم گیری های مربوط به خودش شرکت داده و به او در تعیین خط مشی زندگیش آزادی عمل داد. این روش موجب می شود کودک یا نوجوان از نظر فکری رشد کند و فردی متکی به خود و با اراده بار آید.
9- حق بیان و حق انتخاب از حقوق مسلم نوجوان است و سلب این حقوق به رشد روانی او لطمه خواهد زد.
10- برای پرورش حس استقلال در فرزند می توان از جملاتی نظیر: "اگر دلت میخواهد"، "تو خودت درباره ی آن تصمیم بگیر"، "بستگی به خودت دارد"، "انتخابش کاملا با تو است" استفاده نمود.
 

والدین و اجتماعی کردن فرزندان

در میان الگوهای اجتماعی بسیاری که به نوجوانان ارائه شده، اولین الگو والدین هستند. تأثیر والدین بر تحول الگوهای اجتماعی نوجوان از اهمیت بالایی برخوردار است. با اینکه والدین تنها کسانی نیستند که در اجتماعی کردن فرزندان شرکت دارند، همواره خانواده به عنوان اصلی ترین صحنه ی اجتماعی شدن آنان در نظر گرفته شده است.
 
جنبه های عاطفی رابطهی والدین و فرزندان همچنان در بیشتر مراحل فرایند اجتماعی شدن، جایگاه محوری خود را حفظ کرده است. والدین به سه شکل ابتدایی در اجتماعی شدن فرزندانشان نقش دارند. اول، آن ها از طریق آموزش مستقیم فرزندانشان را اجتماعی می کنند. این مرحله با دادن اطلاعات یا تقویت رفتارهایی که ارزشمند یا مطلوب والدین است، انجام می شود. دوم، در روند تعامل با فرزندانشان، والدین نقش الگوهای مهمی را بازی می کنند. نوجوانان همان طور که مهارتهای اجتماعی را از طریق آموزش مستقیم والدین می آموزند، با مشاهده ی نحوه ی عملکرد والدین در موقعیتهای مختلف اجتماعی، چگونگی عملکرد اجتماعی را یاد می گیرند. به علاوه والدین برای رفتارهای مناسب در بعضی از فعالیتهای اجتماعی نیز الگو قرار می گیرند؛ از قبیل تفکر اخلاقی و رفتارهای خاص مربوط به نقش جنسی. به طور کلی می توان گفت که والدین برای رفتارهای اجتماعی دوره ی بزرگسالی هم که قرار است، نوجوان بیاموزد، الگو قرار می گیرند. علاوه بر این، نوع رفتاری که والدین با فرزندان دارند نیز در اجتماعی شدن آنان مؤثر است. براساس اصل سرمشق گیری (الگو بودن والدین)، والدینی که به دیگران کمک می کنند و به حال دیگران مفید هستند، معمولا فرزندانی با همین خصوصیات دارند. علاوه بر این، والدینی که برای ناراحتی فرزندان خود ابراز همدلی می کنند، فرزندانی تربیت می کنند که با دیگران همدلی دارند.
 
بنابراین والدین مهم ترین عامل در اجتماعی کردن و تثبیت رفتارهای جامعه پسند نوجوانان هستند. والدین قاطع و اطمینان بخش که برای خودمختاری و در عین حال رفتار منضبط ارزش قائل می شوند، برای نوجوان توضیح میدهند که چرا از او انتظاراتی دارند و یا او را از کارهایی منع می کنند و با این کار احساس استقلال را در او پرورش می دهند. اما نوجوانانی که والدین خودکامه و مستبد دارند که صرفا به آن ها می گویند که چه باید بکنند و نیز فرزندان والدین سهل گیر، بی بندوبار و یا والدین بی اعتنا که غیرمسئول و بی توجه هستند به مشکلات بسیاری دچار می شوند.
 

والدین و دوستی های فرزندان

از آنجا که پیوند نوجوانان با والدینشان به تدریج ضعیف تر می شود، همسالان در رشد روانی آنان نقش حساسی می یابند. همسالان امکاناتی برای یادگیری مهارتهای اجتماعی، کنترل رفتار و در میان گذاشتن مشکلات و احساسات مشابه فراهم می کنند. پذیرفته شدن از سوی همسالان و داشتن چند دوست نزدیک خوب در زندگی نوجوان اهمیت بسیاری دارد. برخلاف عقیده ی رایج، همسالان ارزشهای اساسی والدین را تقویت می کنند و با آن مخالف نیستند، هرچند که ممکن است از لحاظ سلیقه یا آداب و رسوم اختلافاتی داشته باشند. عوامل بسیاری در پذیرفته شدن نوجوانان از سوی همسالانشان تأثیر می گذارند. از جمله: هوش، شکل ظاهری و مهارت ها، موقعیت اجتماعی و استعدادهای خاص. به طور کلی، نوجوانان، همسالانی را ترجیح میدهند که انعطاف پذیر، خوش طینت و مشتاق باشند.
 
روابط ضعیف با همسالان در دوران کودکی و نوجوانی سبب ساز ناسازگاری های عاطفی دوران بزرگسالی، بزهکاری، اختلال در سازگاری جنسی و سایر رفتارهای ناسازگارانه است. تأثیر گروه همسالان در دوره ی بلوغ به اوج می رسد، یعنی دوره ای که این گروه سنی طبق سلیقه ها، نحوهی پوشش، اصطلاحات، ارزش ها و قهرمانان خود آماده ی شکل بخشیدن به یک خرده فرهنگ متمایز هستند. گروه همسالان از طریق اعطای پاداش یا انتقاد و تحریم، در قبال همنوایی با ناهمنوایی اعضا با هنجارهای گروه تأثیر بسیار نیرومندی را بر رفتار و شخصیت اجتماعی آنان اعمال می کنند.
همچنانکه روابط با همسالان نقش منحصر به فردی در رشد شخص دارد و ظرفیت برقراری ارتباط با دیگران، گسترش کنترل اجتماعی و اکتساب ارزشهای اجتماعی، همه و همه به تعامل با همسالان بستگی دارد؛ هنگامی که نوجوان در شبکه ی دوستان بزهکار قرار می گیرد، زمینه ی انحراف او بیش از پیش فراهم می شود.
 
هم نشینی نوجوانان با دوستان بزهکاری که در سنین بلوغ به سر می برند، اثری عمیق و نتایج وخیمی به دنبال دارد. اگر فردی در ابتدای سنین نوجوانی با افراد بزهکار بالغ برخورد داشته باشد، شخصیت او به طرز شدیدی تحت تأثیر آن ها قرار می گیرد. خواه این برخورد به صورت تصادفی باشد، خواه این آشنایی در خانواده انجام گیرد یا در خارج از منزل. به هر حال جوان کم سن و سال از خصوصیات شخصیت دوست بالغ خود متأثر می شود. نوجوان نارس در اجتماع ممکن است مستعد پذیرش تأثیر همسالان باشند و طوری عمل کند که سبب آسیب پذیری خودش شوند. والدین می توانند نقشی مهمی را در کاهش تأثیر گروه همسالان به خصوص نوجوانان بزهکار بر فرزندان خود داشته باشند.
 
١- والدین باید با نوجوانان خود صحبت کنند و آنان را از پیامدهای دوستان ناباب آگاه سازند.
 
2- مهارتهای اجتماعی از جمله «نه گفتن» به موقع را به آنان بیاموزند تا با رفتارهای منفعلانه اسیر گروههای منحرف اجتماعی نشوند.
 
3- به سخنان فرزندان خود با علاقه گوش دهند و از این طریق به نیاز آنان برای داشتن یک همدم و محرم راز پاسخ دهند.
 
۴- به اندازهی توان و ظرفیت وجودی نوجوان خود از او انتظار داشته باشند زیرا در غیر این صورت او دچار عدم اعتماد به نفس می شود و این عزت نفس پایین خود را با دوستانی قوی تر و متفاوت تر جبران می کند.
 
۵- والدین باید بر نقاط قوت و تواناییهای نوجوان خود تکیه کنند و با مشاهده ی برخی ضعفها، نوجوان را به تحقیر و سرزنش و یا مقایسه با دیگران که عاملی در پدید آمدن احساس حقارت است، محکوم نکنند. زیرا نوجوان این کمبودها را با پیوستن به گروه های منحرف جبران می کند.
 
۶- والدین باید با نوجوان خود صمیمانه رفتار کنند و سدهای بین خود و او را از بین ببرند و با او ارتباطی دوطرفه برقرار کنند.
 
7- والدین در انتخاب دوستان فرزندان خود به نوعی دخالت غیرمستقیم دارند. به عنوان مثال، وقتی منطقه ای خاص را برای زندگی انتخاب می کنند، احتمالا با همسایگان خود وجوه تشابه فراوان خواهند داشت. در چنین فضایی، نوجوان با کسانی رفت و آمد می کند که تا حدودی به اعضای خانواده ی خود شباهت دارد. بدین ترتیب غالبا بین همسالان و دوستان وجوه اشتراک طبقاتی نیز وجود دارد.
 
۸- ناگفته نماند که اجتماعی شدن نوجوان به منزلهی تعارض یا جنگ میان والدین و همسالان نیست، بلکه، تأثیر متقابل ارزشهای والدین و گروه همسالان، نحوهی تحول شخصیت نوجوان را رقم می زنند.
 

سخن آخر

به طور خلاصه می توان گفت یکی از عوامل مهم تکوین و تغییر انسان، شرایط مختلف طبیعی از قبیل: زمان، مکان و محیط اجتماعی است. در بسیاری موارد با تغییر شرایط خانواده و فراهم کردن محیط تربیتی مساعد و مناسب، می توان رفتار، افکار و خصلتهای فرزندان را در دامان مادران شایسته و زیر چتر حمایت پدران اندیشمند، با تأمین صحیح نیازها و تکریم شخصیت آنان، از خطر محیطهای فاسد مصون نگاه داشت.
 
سخن آخر اینکه طوفان همیشه باغچه را در معرض خطر قرار میدهد. اگر ریشه های درخت تنومند خانواده از بنیاد دچار تزلزل نباشد، شاخه های جوان را باکی از به یغما رفتن میوه ی شکوفه ها نیست. با رعایت اصول و شیوه های صحیح تربیتی و اخلاقی خواهیم توانست به شکوفایی این درخت امیدوار باشیم و برگ و بار آن را در مسیر وزش نسیم سعادت و آرامش قرار دهیم.
 
منابع:
1- احدی، حسن و جمهری، فرهاد (۱۳۷۸). روانشناسی رشد ۲ نوجوانی، جوانی، میانسالی، پیری. تهران: نشر بنیاد. چاپ اول.
2- پارسیان، بنیره (۱۳۸۵). بررسی عوامل خانوادگی و روانشناختی در فرار نوجوانان از خانه و تأثیر آن بر عملکرد تحصیلی پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه تربیت معلم تهران.
3- ستوده، هدایت الله (۱۳۷۸). آسیب شناسی اجتماعی جامعه شناسی (انحرافات). تهران: انتشارات آوای نور. چاپ پنجم.
4- ستوده، هدایت الله و همکاران (۱۳۷۶). روانشناسی جنایی تهران انتشارات آوای نور، چاپ اول.
5- سخاوت، جعفر (۱۳۶۸). آسیب شناسی اجتماعی. تهران: دانشگاه علامه طباطبایی. جزوه ی درسی .
6- سخاوت، جعفر (۱۳۷۹). جامعه شناسی انحرافات اجتماعی. تهران: انتشارات پیام نور. چاپ پنجم .
7- شامبیاتی، هوشنگ (۱۳۷۳). بزهکاری اطفال و نوجوانان. تهران: انتشارات ویستار .
8- شعاری نژاد، علی اکبر (۱۳۷۴). روانشناسی رشد۲، تهران: انتشارات پیام نور، چاپ اول.
9- کریمی، یوسف (۱۳۷۲). روانشناسی بزهکاری. تهران: مجله ی پیشنهاد، شماره اول، تیرماه، (۱۳۷۲).
10- میلانی فر، بهروز (۱۳۷۹). روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی تهران: نشر تومس. چاپ نهم - هنری ماسن، پاول و همکاران (۱۳۸۰). رشد و شخصیت کودک. ترجمه ی مهشید یاسایی. تهران: نشر مرکز. چاپ هفدهم.
 
منبع: آسیب های اجتماعی و فرزندان ما، نویسندگان: حامد اختیاری و مریم پائیزی ، چاپ ششم، انتشارات مهرسا، تهران، 1395ش، صص 63-4
نسخه چاپی