لندن سال1891: «دكتر واتسون» و «شرلوك هولمز» باعجله جلوي مراسم قرباني شدن يك انسان را ميگيرند كه اين مراسم توسط «لرد بلك وود» برگزار ميشود.آنها سر وقت جلوي مراسم را ميگيرند و نقشه «بلرد بلكوود» را خنثي ميكنند.كمي بعد «كميسرلستراد»به همراه گروهش سر ميرسند و او را دستگير ميكنند. قراراست سه ماه بعد «لرد بلك وود» اعدام شود. در اين دوران «شرلوك هولمز» پرونده جديدي در دست دارد كه باعث آشفتگياش شده است. «دكتر واتسون» ميخواهد او را ترك كند تا براي خود كسبوكاري به راه اندازد.وي تصميم گرفته با «مري مورستان» ازدواج كند.«بلك وود» ميخواهد در روز اعدامش «هولمز»حضور داشته باشد و به وي هشدار ميدهد پس از مرگش،قتلهاي ديگري روي خواهد داد،كه اين قتلها دنيا را عوض خواهد كرد. «بلك وود» اعدام ميشود. «هولمز» با «ايرنه آدلر» برخوردت ميكند. «ايرنه» تنها كسي است كه قادر است به «هولمز»كلك بزند. «ايرنه» مبلغي پول به «هولمز» پيشنهاد ميدهد تا دنبال پيدا كردن آدم كوتوله گمشده و مو قرمزي به نام «ريردان» برود. «هولمز» تغيير چهره ميدهد تا هويت كارمند «آدلر» را پيدا كند اما تنها اطلاعاتي كه ميتواند پيدا كند پرفسور بودن «ريدان» است. سه روز پس از اعدام «بلك وود» مقبره او خرد ميشود. يك شاهد عيني ادعا ميكند كه شاهد بيرون آمدن «بلك وود» از قبر و رفتن او بوده است. واتسن،هولمز و كميسر سترداد در قبر «بلك وود» جسد آدم كوتاه و مو قرمزي را پيدا ميكنند. هولمز نشانههايي را كه از ساعت جيبي جسد يافته دنبال ميكند و به خانه مقتول ميرسد. در خانه مقتول آزمايشات شيميايي صورت ميگرفته است. آنها از دست سه نفري پنهان ميشوند كه براي نابود كردن بقيه شواهد به منزل مقتول آمدهاند.اما هرسه نفرشان گرفتار ميشوند «دكتر واتسون» توسط وثيقه دوشيزه «مورستان» آزاد ميشود اما «هولمز» را به معبد چهار فرمان ميبرند كه محلّ پنهاني گروهي است. رهبرآنها اعتراف ميكند «بلك وود» عضو سابق گروه بوده و از «هولمز» ميخواهد مانع كارهاي «بلك وود» شود.«هولمز» ابراز تمايل ميكند ولي به تحقيقات خود ادامه ميدهد. دو تن از افراد بلندپايه گروه توسط «بلك وود» به قتل ميرسند. وي از قدرت معبد ميخواهد استفاده كند تا انگلستان، آمريكا را اشغال كند چراكه ايالات متحده آمريكا پس از جنگهاي انفصال ضعيف شده است. «بلك وود» فرمان دستگيري «هولمز» را ميدهد و...
در متن و حاشيه
برنده جايزه گلدن گلوب بهترين مردت بازيگر كمدي موزيكال (رابرت داوني جونيور)براي نقش «دكتر واتسون»با «كالين فارل»مذاكره شد اما «جود لا» نقش را پذيرفت.ظرف بيست سال گذشته اين نخستين فيلم با موضوع شرلوك هولمزاست كه درآمريكا روي پرده نمايش ميرود. آخرينبار در سال1988 فيلم كمدي «بدون يك سرنخ» درآمريكا به نمايش درآمد كه در آن «مايكل كين»ايفاگرنقش شرلوك هولمز بود. دردوران فيلمبرداري يك سكانس زد و خورد،«رابرت ميلت» واقعاً «رابرت داوني جونير»را زخمي كرد.«داوني جونير» كتابهاي بسياري از داستانهاي شرلوك هولمز را مطالعه كرد و مجموعه «ماجراهاي شرلوك هولمز» (1984) را تماشا كرد تا بيشتردرباره اين شخصيت بداند. دراين مجموعه «جرمي برت» نقش شرلوك هولمز را داشت.«جود لا» در «پرونده-كتاب شرلوك هولمز» (1991) نقشي را برعهده داشت. دراين مجموعه نيز «جرمي برت» ايفاي نقش ميكرد. «سيهنا ميلر» نيز قرار بود نقشي را در فيلم برعهده بگيرد.دكورخانه شرلوك هولمز قبلاً به عنوان خانه سيريوس بلك در «هري پاتر و محفل ققنوس» (2007) استفاده شده بود. فيلم با بودجه 18ميليوندلارتهيه شده و تاكنون با فروش 141ميليوندلارياش مقام دوم جدول فيلمهاي پرفروش را دارد. «جوئل سيلور»ازتهيهكنندگان فيلم است. ابتدا «داوني جونير»همراه همسر تهيهكنندهاش (سوزان) در دفترجوئل سيلور بود كه از توليد پروژه مطلع شد. به نظر گاي ريچي؛ «رابرت داوني جونير» براي نقش هولمز كمي پير بود. اما اين ريسك را پذيرفت و وي را براي نقش هولمز انتخاب كرد. در كل «شرلوك هولمز» با نظر مثبت منتقدان روبرو شده است. «رابرت داوني جونير» و هانس زيمر (آهنگساز) براي اين فيلم نامزد گلدن گلوب شدند. منتقدان 62 امتياز به فيلم دادهاند.
نگاه منتقد
راجر ايبرت (شيكاگوسان- تايمز): هرچه كمتر درباره «شرلوك هولمز» فكر ميكنم بيشتر آن را دوست ميدارم.بازهم يك قهرمان كلاسيك ديگر وارد كارخانه توليد فيلمهاي پر ازجلوههاي ويژه كامپيوتري ميشود و يك ابرقهرمان مدرن بيرون ميآيد. فيلم گاي ريچي پراست از نماهاي مهيج،كاراكترهاي فوقالعاده و يك زد و خورد بالاي «پل تاور»كه در دست ساخت است. به نظر ميرسد طرفداران فيلمهاي حادثهاي اين روزها از فيلم لذت ببرند. يكي از ويژگيهاي راحت داستانهاي «آرتور كونان دويل» تبديل شدن آسان آنها به فرم است. تبهكاران و پروندهها از پلههاي پلاك221B خيابان بيكربالا و پايين ميروند اما در آنجا هميشه زندگي يكسان است. هولمز همه چيزدان و خونسرد،واتسون هراسان و جوشي،سرنخها منظم و قربانيان پريشان احوال،هستند وهيچگاه مشكلي لاينحل باقي نميماند.بيرون اين دفتر شهر لندن دوران ويكتوريايي قرار دارد،شهري كه همه ما در تخيلاتمان ميشناسيم. داستانهاي «كونان ديول» را هنوز مردم ميخوانند و احتمالاً تا ابد خواهند خواند. سينماروها در تعطيلات كريسمس از ديدن فيلم سرگرم خواهند شد همانطوركه من سرگرم شدم.
نقطه كور The Blind Side
كارگردان: جان لي هنكاك فيلمنامه:جان لي هنكاك برگرفته از كتاب نقطه كور:تحوّل يك مسابقه نوشته مايكل لوئيس مديرفيلمبرداري: آلاركيويلو موسيقي: كارتر برول بازيگران: ساندرا بولاك (لي آن توهي)،تيم مك گرو (شان توهي)، كوئينتن آرون (مايكل اوهر)،جي هد (س جي توهي)،لمي لي كالنيز (كالين توهي)،ري كلينان (مربي كاتني)، كتي بيتس (خانم سو) محصول2009 آمريكا 126دقيقه ژانر: درام/ ورزشي
خلاصه داستان
تقريباً هفده سال «مايكل اوهر» در يتيمخانه بود يا در خانه والديني كه او را به فرزندخواندگي ميپذيرفتند. اما او هربار كه به يك خانه جديد فرستاده ميشد، ميگريخت. يكي از اين مسئولان او را به يك مدرسه مذهبي ميفرستد. او، مربي ورزش را متقاعد ميكند كه مايك ذاتاً ورزشكار است.مربي نيز مديران مدرسه را متقاعد ميكند كه او را در مدرسه بپذيرند. يك روز پس از تعطيلي مدرسه «مايكل» با «اس.جي» آشنا ميشود و اين دو خيلي زود باهم رفاقت ميكنند. مادر «اس.جي» به نام لي آن توهي» طراحي دكوراسيون داخلي است. پس از پايان جشنوارهاي فرهنگي در مدرسه «لي آن» توجهش به «مايكل» جلب ميشود كه در جاده درحال قدم زدن است اما تب دارد و ميلرزد. او براي موقعيت مايكل ناراحت ميشود و وي را به خانه ميبرد. گرچه «آن» كار خيري انجام داده اما همسرش «شان» نگران است، مبادا «مايكل» از خانه آنها چيزي كش برود. صبح فردا «مايكل» گُم ميشود. «آن» دنبال «مايكل» به خيابان ميرود و از او ميخواهد عيد شكرگزاري را در كنارخانواده آنها بگذراند.كمكم «مايكل» عضوي از خانواده توهي ميشود.اين درحالي است كه دوستان «آن» به او هشدار ميدهند شايد «مايكل» بر زندگي اجتماعي دو فرزند او «اس.جي» و «كالين» تأثيربگذارد. با اين اوصاف «مايكل» و «اس.جي» دوست هستند. «آن» به روند تحصيل «مايكل» در مدرسه اهميت ميدهد. حتي از مربي ورزش ميخواهد او را به عنوان عضو تيم فوتبال مدرسه بپذيرد. «آن»تصميم ميگيرد به صورت قانوني سرپرستي «مايكل» را برعهده بگيرد و همسرش را هم متقاعد ميكند. به خاطر همين اتفاق خوب «مايكل» ميتواند گواهينامه رانندگي اخذ كند. «مايكل» در تيم بسيارخوب عمل ميكند و چشم بسياري از مربيان كالجهاي مختلف به دنبال اوست. «آن» براي او معلم خصوصي ميگيرد تا درسش بهتر شود. معلم او خانم سو روزي به «مايكل» ميگويد كه سازمان فدرال آمريكا اجساد گمنامي را در زمين فوتبال «دانشگاه تنسي» دفن كرده است. به همينخاطر «مايكل» به دانشگاه تنسي ميرود و...
در متن و حاشيه
برنده جايزه گلدن گلوب بهترين زن بازيگر درام (ساندرا بولاك) اين فيلم براساس زندگي واقعي «مايكل اوهر» ساخته شده است. بسياري از مربيان واقعي مايكل دركالج در فيلم نقشآفريني كردند.«خانم سو» درباره اجساد اغراق ميكند اما او واقعيتي را براي «مايكل» بيان ميكند.سازمان فدرال آمريكا اجسادي را در استاديوم «نيلند» دانشگاه تنسي دفن كرده است.«ساندرابولاك» و «تيم مك گرو» هردو ازاهالي جنوب آمريكا هستند. پدر بولاك اهل آلاباما بود.«بولاك» مدّتي با يك بازيكن فوتبال نيز نامزد شد. «مك گرو» نيز در لوئيزانا بزرگ شده و به مدرسه رفته است.«كوئينتون آرون» براي ايفاي نقش «مايكل اوهر» زيرنظر تيم فوتبال جرجيا دربهار سال گذشته تمرين كرد. پيش از«ساندرا بولاكن نقش «لي آن» به «جوليا رابرتز»پيشنهاد شده بود. پخش «نقطه كور» برعهده كمپاني برادران وارنر است. بودجه فيلم 29ميليوندلار بوده است. «ساندرابولاك» ميپذيرد از دستمزد هميشگياش كم كند اما در سود فيلم شريك ميشود. منتقدان نظرات متفاوتي نسبت به فيلم داشتهاند و در كل 66 امتياز به «نقطه كور» دادهاند.«ساندرا بولاك» به خاطر بازي در «نقطه كورن نامزد «گلدان گلوب» شده است. «انجمن بازيگران» نيز او را نامزد جايزه بهترين بازيگر زن كرده اند. «نقطه كور»با فروش خوبي روبرو شده است (208 ميليوندلار) «نقطه كور» (مقام پنجم) جدول فيلمهاي پرفروش را دارد. «جاني ليهنكاك» متولد1957 ايالت تگزاس آمريكاست. وي تاكنون 3 فيلم سينمايي ساخته «رومانس در دوران سخت(1991)» آلامو(2004) و «نقطه كور»(2009) اما در تلويزيون نيز فعال بوده است.جالب آنكه پدر جان نيز در سالهاي1950 و1951 در دانشگاه بيلر بورسيه رشته فوتبال ميشوند.برادرجان جونز در دانشگاه فوتباليست بود. «ساندرا بولاك» ابتدا نقش «لي آن» را نميپذيرد. وي اعتراف ميكند كه در ابتدا از پذيرش نقش هراس داشته است. درعينحال بدش نميآمده تا اين شخصيت جالب و فعال را به تصوير بكشد. وقتي به ملاقات «ليآن» واقعي ميرود،پي ميبرد او زني اصيل است. اما نوعي پويايي درميان افراد خانواده «توهي» به چشم ميبيند كه خود تصميم ميگيرد با قبول نقش اداي ديني به آنها بكند.
نگاه منتقد
بتسيشاركي (لسآنجلس تايمز): «ساندرابولاك» و بازيگر تازهكار «كوئينتون آرول» بده-بستان گرم و موفقي در داستان «جان ليهنكاك» درباره فرزند خوانده سياه يك خانواده سفيدپوست و عشق فوتبال دارند. تماشاي «نقطه كور» شبيه تماشاي بازي تيم محبوب فوتبالتان است. شما تشويق ميكنيد وقتي همه چيز خوب پيش ميرود و دشنام ميدهيد وقتي پيروز نميشوند. فيلم اين را هم خاطرنشان ميكند كه در فوبتال مثل زندگي نحوه بازي شما اهميت دارد، گرچه «بُردن» خسارت ندارد. روي صحبتم با ورزشكاران است. خيلي از شما ميتوانيد يك جعبه دستمال كاغذي با خودتان به سينما بياوريد و خود را در اين داستان مُدل قديمي پُر ازاميد،فاقد بدبيني و پُر از عشق غرق كنيد.اگر«فرانك كاپرا» زنده بود شايد «جانلي هنكاك» براي تصاحب صندلي كارگرداني فيلم ميبايست با او بجنگد.«ساندرا بولاك» نقش را با هر تقتق كفشهايش كاملاً از خود آن خود ميكند. جالبآنكه خواننده موسيقي «كانتري» تيم مك گرو نقش همسر «ليآن» را با رفتاري بيقيد ايفاء ميكند.درنهايت اين فيلم از آن «ساندرا بولاك» است. او چنان در كسولت «ليآن» فرو ميرود كه شما فراموش ميكنيد داريد روي پرده «ساندرا بولاك» يكي از مشهورترين بازيگران را ميبينيد. منبع:نشريه نقشآفرينان- ش62 /ن