نصيحتي کنمت بشنو و بهانه مگير
نصيحتي کنمت بشنو و بهانه مگير
نصيحتي کنمت بشنو و بهانه مگير

شاعر : حافظ

هر آن چه ناصح مشفق بگويدت بپذير نصيحتي کنمت بشنو و بهانه مگير
که در کمينگه عمر است مکر عالم پير ز وصل روي جوانان تمتعي بردار
که اين متاع قليل است و آن عطاي کثير نعيم هر دو جهان پيش عاشقان بجوي
که درد خويش بگويم به ناله بم و زير معاشري خوش و رودي بساز مي‌خواهم
اگر موافق تدبير من شود تقدير بر آن سرم که ننوشم مي و گنه نکنم
گر اندکي نه به وفق رضاست خرده مگير چو قسمت ازلي بي حضور ما کردند
که نقش خال نگارم نمي‌رود ز ضمير چو لاله در قدحم ريز ساقيا مي و مشک
حسود گو کرم آصفي ببين و بمير بيار ساغر در خوشاب اي ساقي
ولي کرشمه ساقي نمي‌کند تقصير به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
همين بس است مرا صحبت صغير و کبير مي دوساله و محبوب چارده ساله
خبر دهيد به مجنون خسته از زنجير دل رميده ما را که پيش مي‌گيرد
که ساقيان کمان ابرويت زنند به تير حديث توبه در اين بزمگه مگو حافظ
نسخه چاپی