اهمیت و جایگاه عفاف

تعریف عفت

این کار را با در اسلام، عفت برترین عبادت شمرده شده و از جایگاه ویژه ای برخوردار است. امام صادق(علیه السلام) از امیر المؤمنین(علیه السلام) روایت کرده من (أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ اَلْعَفَافُ) (1) والاترین عبادت عفاف و عفت ورزی است.
 
علمای اخلاق مجموع فضایل نفس را در چهار چیز می شناسند: حکمت، عفت، شجاعت و عدالت(2). معنای لغوی عفت عبارت است از: (العفة حصول حالة للنفس تمنع بها عن غلبة الشهوة، و المتعفف المتعاطی لذلک بضرب من الممارسة و القهر)(3)؛ عفت یک حالت نفسانی است که باعث جلوگیری غلبه شهوت می شود و آن را مهار می کند و شخص با عفت آن را با ممارست و تمرین به دست می آورد.
 
در قرآن کریم عفت به معنای مناعت به کار برده شده، و در شرح آن گفته اند: «حالت نفسانی است که از غلبه شهوت باز دارد. پس باید عفیف به معنای خود نگه دار و با مناعت باشد: (...یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ)(4)؛ بی خبر، آنها را از مناعتشان غنی می پندارد. (وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...)(5) آنان که قدرت تزویج ندارند خود نگه داری و عفت پیش گیرند تا خدا از کرم خویش آنها را بی نیاز گرداند.(6)
 
ملا احمد نراقی در تعریف عفت آورده است: «عفت عبارت است از: مطیع و منقاد شدن قوه شهویه از برای قوه عاقله، تا آنچه امر فرماید در خصوص آکل، شرب، نکاح و جماع متابعت کند و از آنچه نهی فرماید، اجتناب نماید. (7)
 
امام صادق(علیه السلام) درباره عفت، می فرمایند: اد ات الامارات اشنا ..... (اَلْعِفَّةُ وَ ضِدَّهَا اَلتَّهَتُّکَ)(8) در مقابل عفت، تهتک و پرده دری می باشد.
 
بنا بر آنچه ذکر شد می توان نتیجه گرفت که اصطلاحا شخص عفیف کسی است که از انجام کارهای ناشایست خودداری می کند و در مقابل، شخص بی عفت کسی است که از انجام کارهای ناشایست و زشت هیچ شرم و حیایی ندارد. آری! عفت چون حصار و مانعی انسان را از زشتی باز می دارد.
 
از عفت و طهارت و پاکی و روشنی
دائم وجود خویش اندر حصار دارا(9)
 

حیا و عفاف آمیخته با فطرت انسان

همه انسان ها چه مسلمان و چه غیر مسلمان فطرت؛ عفیف هستند، همانگونه که فطرت خداجویند، چون عفت یک صفت فطری است که خدای متعال آن را در وجود آدمی به ودیعت نهاده است. با بررسی اجمالی آیات قرآن کریم می توان دریافت که حیا و عفت ریشه در فطرت انسان داشته و از بدو خلقت همراه او بوده است. خداوند درباره آدم و حوا می فرماید:
 
(فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ) (10)؛ شیطان آن دو را فریب داد و هنگامی که از آن درخت خوردند
زشتی هایشان آشکار شد و شروع کردند تا از برگ درختان بهشت خود ایران را بپوشانند.
 
حضرت امام خمینی(رحمه الله) در شرح حدیث جنود عقل و جهل با اشاره به فطری بودن حیا و عفت می گوید: عفت و حیا و حجب از فطریات تمام عایله بشر است، چنان که تهتک و فساد و فحشا و بی حیایی بر خلاف فطرت جمیع است، لذا در نهاد عایله بشری رمان عشق به عفت و حیا مخمور است و تنفر از هتک و بی حیایی نیز مخمر است. (11)
 
شهید مطهری نیز درباره فطری بودن عفت می گوید: چیزی که در فطرت بشر است، مسئله عفت است؛ یعنی خداوند انسان را و مخصوصا زن را طوری آفریده که به حقوق خانوادگی احترام بگزارد. چیزی که در وجدان هر مرد و زنی هست مسئله عفت است ولی چیزهایی هست که مقدمه و وسیله آن است.(12) بنابراین، عفاف از جمله اوصافی است که خداوند آن را در وجود انسان قرار داده و برای پاسداشت آن راه هایی را به انسان معرفی کرده است. مسلما سعادت یک جامعه وابسته به عفت آن است؛ جامعه ای که حیا و عفاف، سرلوحه مردمش باشد بی تردید نه تنها به سعادت و کمال أخروی خواهد رسید بلکه از مشکلات بی عفتی نیز مصون می ماند. امام صادق(علیه السلام) در مورد حیا که چندین بار تکرار شده می فرمایند: (إن کثیرا من الأمور المفترضة أیضا إنما یفعل للحیاء، فإن من الناس من لولا الحیاء لم یرع حق والدیه، و لم یصل ذا رحم، و لم یؤت أمانة و لم یتعفف عن فاحشة)(13)
 
انسان بسیاری از کارهای واجب را بر اثر حجب و حیا انجام می دهد. ا ما اگر حیا نبود، برخی مردم حق والدین را رعایت نمی کردند، صله رحم و به جان می آوردند، امانت را به صاحب آن باز نمی گردانند و هم چنین از و کارهای زشت و قبیح هیچ گونه عفتی نداشتند.
 
در آیات دیگری خداوند به همین مسئله یعنی حیا و عفت اشاره کرده است آن جا که می فرماید: (یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ* یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ)(14) ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرو فرستادیم که اندامتان را ر ا می پوشاند و مایه زینت شماست و لباس پرهیزگاری بهتر است، اینها همه از آیات خداست شاید متذکر [نعمت های او شوند. ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد آن چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد.
 
قرآن در این آیه به مسئله لباس ظاهری و پوشانیدن بدن که در سرگذشت آدم نقش مهمی داشته، اشاره کرده و به دنبال آن بحث را به لباس معنوی کشانده و هر دو جنبه را به هم آمیخته، بیان می کند که لباس پرهیزکاری و تقوا از آن هم بهتر است. تشبیه تقوا و پرهیزکاری به لباس، تشبیه بسیار گویایی می باشد، زیرا همان طور که لباس، هم بدن انسان را از سرما و گرما حفظ می کند، و هم عیوب جسمانی را می پوشاند و هم زینت و سپری در برابر بسیاری از خطرها محسوب می شود؛ روح تقوا و پرهیزکاری نیز علاوه بر پوشانیدن بشر از زشتی گناهان و حفظ از بسیاری از خطرهای فردی و اجتماعی، زینت بسیار بزرگی برای او به شمار می آید؛ زینتی چشم گیر که بر شخصیت او می افزاید. تفسیرهای مختلفی از جمله عمل صالح، حیا، لباس عبادت و... در میان مفسران از لباس تقوا شده است، ولی آیات قرآن غالبا معنای وسیعی دارد که شامل مصادیق مختلف می گردد، لذا می توان گفت: آیه، تمام این معانی را در بر می گیرد. و از آنجا که لباس تقوا در مقابل لباس جسمانی قرار گرفته، به نظر می رسد که منظور از آن همان روح تقوا و پرهیزکاری است، که جان انسان را حفظ می کند و معنای حیا، عمل صالح و امثال آن در آن جمع است.(15)

اهمیت و جایگاه عفاف
 

تقوا و پرهیزکاری

روح تقوا و پرهیزکاری باعث می شود انسان خود را به زشتی ها و کج روی ها آلوده نکند و در نتیجه نوعی حیا، عفت و پارسایی را در درون او ایجاد می کند. خداوند در ادامه این آیات می فرماید: (وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ)(16) و هرگاه کار زشتی انجام می دهند، می گویند: پدران خود را بر این کار یافتیم، و خداوند به ما امر کرده است! بگو: خداوند (هرگز دستور به کارهای زشت نمی دهد.
 
بسیاری از مفسران گفته اند: منظور از فاحشه ( کار زشت و قبیح) اشاره به رسم جمعی از اعراب در زمان جاهلیت است که زن و مرد لخت مادرزاد! در اطراف خانه خدا طواف می کردند، به گمان این که در لباس هایی که مرتکب گناه شده اند، شایسته نیست خانه خدا را طواف کنند! اما بعضی تفاسیر از جمله المنار و المیزان مفهوم آیه را مفهومی وسیع گرفته اند که هر گونه کار زشتی را در بر می گیرد که این معنا با توجه به وسعت مفهوم کلمه «فاحشه» مناسب تر می باشد.(17)
 
علامه طباطبائی ذیل این آیه چنین می گوید: از آنجا که کلمه فحشا در آیه مطلق است قابلیت انطباق بر هر عمل زشت دیگری دارد، عمل زشت هم یکی دو تا نیست، مردم، مخصوصا مردم زمان ما کارهایی می کنند که هیچ دست کم از طواف کذایی اعراب ندارد.(18)
 
بنابراین، روح حیا و عفاف و دوری از زشتی ها امری فطری است که این مطلب از آیات قرآن به خوبی قابل اثبات می باشد، بی عفتی، پرده دری و انجام اعمال زشت با فطرت پاک انسانی منافات دارد، چرا که خداوند هر انسانی را با روح تقوا و پرهیزکاری آفریده است. او هرگز انسان را به بدی امر نفرموده، بلکه انسان، خود، بر اثر غفلت و تقلیدهای جاهلانه و پیروی از هواهای نفسانی به زشتی ها رو می آورد. خداوند در این آیات به انسان ها هشدار می دهد که در هر حالی مواظب شیطان باشند تا همانگونه که آدم و حوا را فریب داد فریب نخورند و در دام او که همچون دزدی در کمین انسان نشسته است، گرفتار نشوند:
 
بالا تو ندانم به چه امید نهاده ستی
کاله خویش در این کشتی بی لنگر!
پای غفلت، چه نهی بر دم این کژدم
دست شفقت، چه کشی بر سر این اژدر
به نگردد دگر آزرده این پیکان
بر نخیزد دگر افتاده این خنجر
در شیطان در ننگ ست، بر آن منشین را
رو عصیان، ره مرگ ست، بر آن مگذر
می روی مست ز بیغوله و می آید
با تو این دزد فریبنده غارتگر(19)
 

جایگاه و ارزش عفاف در اسلام

در دعای شب مبعث از پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) به تعبیر به «والعنصر العفیف» (20) موجود عفیف شده است. آری! رسول اکرم صلى الله علیه و سلم اسوه، مظهر و تجلی عفت و عفاف می باشد. حضرت علی (علیه السلام) در تشریح اوصاف پرهیزگاران، یکی از صفات آنان را صفت عفت بر شمرده اند: «أنفسهم عفیفة(21) نفسشان عفیف است.»
 
خداوند نیز در قرآن کریم از کسانی یاد می کند که در زندگی خود، با تقوا، عفت و پاکدامنی خویش را حفظ کرده اند، تا دیگران با سرمشق قرار دادن آنها، راه را از بی راهه تشخیص دهند و بدانند که پاداش آخرت برای کسانی که عفت و پاکی را سرلوحه زندگی قرار می دهند بسی بزرگ تر و با ارزش تر خواهد بود. خداوند بعد از ذکر داستان حضرت یوسف (علیه السلام) می فرماید:(وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ)(22) پاداش آخرت، برای کسانی که ایمان آورده و پرهیزگاری داشتند، بهتر است.
 
هم چنین خداوند از حضرت مریم یاد کرده و می فرماید:(وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِنْ رُوحِنَا وَ جَعَلْنَاهَا وَ ابْنَهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ)(23) و به یاد آور زنی (مریم) را که دامان خود را پاک نگه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش [مسیح را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم.
 
ارزش عفت و عفاف به قدری بالاست که پاداش شهید با پاداش شخص عفیف برابری نمی کند و شخص با عفت فرشته ای از فرشتگان الهی می باشد. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: ما المجاهد الشهید فی سبیل الله بأعظم أجرا ممن قدر فعله لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکة(24)؛ پاداش مجاهد شهید در راه خدا بزرگ تر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت گناه دارد و آلوده نمی گردد. همانا عفیف پاک دامن فرشته ای از فرشته هاست.
 
حضرت علی (علیه السلام)همواره سفارش می فرمود: برترین عبادت نزد خداوند عفت و عفاف می باشد: «کان أمیرالمؤمنین (علیه السلام) ؛ یقول: «أفضل العبادة العفاف» در روایتی دیگری برترین عبادت را تنها یک چیز معرفی کرده و آن این که انسان در زندگی اش عفاف را پیوسته سرلوحه زندگی اش قرار دهد. «أفضل العبادة شیء واحد وهو العفاف» (25) مسلمة بدون عفت نمی توان هدایت شد. کسی که به دنبال هوا و هوس خود به راه می افتد و طوق بندگی هواهای نفسانی اش را به گردن می اندازد، هرگز روی سعادت و هدایت را نخواهد دید. حضرت علی در این باره می فرمایند: (کیف یستطیع الهدى من یغلبه الهوى)(26)؛ ما و چگونه کسی که هوای نفس بر او غلبه کرده است می تواند هدایت می شود؟!
 
سعدی چه زیبا سروده:
حذر از پیروی نفس، که در راه خدا
مردم افکن تر از این غول بیابانی نیست(27)
 
 سعدی خطر پیروی از هوای نفس را گوشزد کرده و هشدار می دهد کسی که در وادی هوای نفس بیفتد قطعا غرق خواهد شد و شنا کردن در دریای شهوات حاصلی نخواهد داشت:
 
هشدار تا نیفکندت پیروی نفس
در ورطه ای که سود ندارد شناوری(28)
 
عفت در روایات با تعابیر مختلفی ذکر شده، آنچه در پاره ای احادیث آمده، تلازم و همراهی عفت و حیا با ایمان است و در برخی اخبار بی عفتی مساوی با شیعه حقیقی نبودن دانسته شده است. روایتی از امام باقر یا امام صادق(علیه السلام) علی نقل شده که فرموده اند: الحیاء و الإیمان مقرونان فی قرن، فإذا ذهب أحدهما تبعه صاحبه(29)؛ حیا و ایمان همواره با یکدیگر می باشند، هر گاه یکی از آنها برود
دیگری نیز با آن خواهد رفت.
 
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: (إِنَّمَا شِیعَةُ جَعْفَرٍ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ إِذَا رَأَیْتَ أُولَئِکَ فَهُمْ أَصْحَابُ جَعْفَر)(30) همانا شیعه جعفر [علیه السلام] کسی است که عفت شکم و دامن داشته و سعی خود را به کار گیرد و برای خدا و خالق خود عمل کند و به ثواب او امید را داشته باشد و از عقاب او بترسد، پس هرگاه چنین افرادی را دیدید، آنان شیعه واقعی جعفر[علیه السلام]  هستند. ..
 
کسی که در رفتار و زندگی اش عفت نداشته، و خود و دیگران را در معرض گناه قرار میدهد و عمرش را به آلودگی ها و گناه سپری می کند، شیعه امام صادق(علیه السلام) نیست. انسان باید با عمل، شیعه بودن خود را ثابت کند؛ نه تنها، با حرف و لاف مسلمانی، که مسلما جز پشیمانی حاصلی در بر نخواهد داشت.
 
حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو
گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست
سعدیا! گر چه سخن دان و مصالح گویی
به عمل کار بر آید، به سخن دانی نیست(31)

اهمیت و جایگاه عفاف
 

اصل اساسی و بنیادی بودن عفت و عفاف

عفت و عفاف یک فضیلت و صفت بنیادی است که بسیاری از اوصاف و فضایل انسانی دیگر بر آن استوار بوده و در سایه آن به وجود خواهد آمد. پیامبر خدا می فرمایند:(أما العفاف: فیتعب منه الترضى، و الاستکانة و الحظ، و الراحة، و التفقد، و الخشوع، و الذکر و الفکر، و الجود، و السخاء فهذا ما یتمم للعاقل بعفافه رضى بالله و بقسمه)(32)؛ این اما آنچه از عفت جدا و منشعب می شود خشنودی است و خضوع و بهره مندی و آسایش و دلجویی و فروتنی و تذکر و تفکر و بخشندگی و سخاوت. اینها خصالی است که به سبب پارسایی برای خردمندی که از خدا و قسمت او خشنود است، حاصل  می شود.
 
اگر فرهنگ عفاف در جامعه و افراد نهادینه شود، پی آمدهای دیگری را نیز به دنبال خواهد داشت، آسایش روحی و روانی افراد، رضا و خشنودی تفکر و بندگی خداوند و... در سایه همین عفاف خواهد بود؛ عفت درونی منشأ اثر بوده و در ظاهر نیز نمود و تجلی خواهد کرد. در مقابل اگر فرهنگ هرزگی و بی عفتی میان مردان و زنان رواج یابد و هر کس به ارزش ها و هنجارهای یک جامعه اسلامی بی توجه بوده و هدف را تنها در زندگی خویش بر محور انواع لذت ها، مدگرایی ها، مد پرستی ها و فسق و فجورها دنبال کند، مسلما خود و فرهنگ اجتماع را نیز به انحطاط خواهد کشید. به دلیل همین جایگاه والاست که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)در یکی از دعاهای خود عفت و عفاف را از خدا طلبیده و به خداوند چنین می فرمایند: (اللهم إنی أسألک الهدى و التقى والعفاف والغنى والعمل بما تحب وترضی)(33) خدایا! از تو هدایت و پرهیزگاری و عفاف و بی نیازی و عمل به آنچه را مورد محبت و رضای توست درخواست می کنم.
 
حکیم الهی قمشه ای در شرح خطبه همام در ذیل جمله «أنفسهم عفیفة»، چه زیبا سروده است:
 
به عفت، دستی شهوت می توان بست
از کید نفش و مکر آسمان رست
به عفت نه، چو آن پرهیزگاران
قدم در بارگاو شهریاران
بدین خو، نفس سرکش رام سازی
علم بر عرش ایمان بر فرازی(34)

اهمیت و جایگاه عفاف
 

اهمیت بهداشت و عفت عمومی در اسلام

مجموعه عوامل عادی بیرونی که انسان را احاطه کرده اند و از ابتدای جلوه یافتن حیات آدمی تا پایان زندگی دنیوی بر انسان تأثیر تربیتی می گذارند محیط شمرده می شوند؛ مانند محیط خانواده، محیط کار، محیط آموزشی، و... البته در این میان محیط خانواده نخستین محیطی است که انسان را تحت تأثیر خود قرار داده و به ساماندهی شاکله تربیتی او می پردازد.(35)
 
در یک تقسیم بندی کلی دو فرایند جامعه پذیری و نظام کنترل اجتماعی به صورت مکمل هم دیگر در هر جامعه ای وجود دارند؛ روشن است که جامعه پذیری به رغم اهمیت و اعتبار، ضمانت کافی برای تحقق اهداف مورد نظر اجتماع را فراهم نمی سازد، از این رو در جامعه به نظام مکمل دیگری برای نظام کنترل اجتماعی نیاز است. در هر جامعه ای برای اجرای قواعد و معیارهای پذیرفته شده و تقویت اراده های همسو و از سوی دیگر محدود ساختن امکان نقض و تخلف از اصول پذیرفته شده، به انجام درجاتی از فشار و کنترل ناگزیر خواهد بود، لذا نظام کنترل رسمی و غیر رسمی به منظور ایجاد حساسیت عمومی، تقویت وجدان عمومی حفاظت از قواعد و معیارها، تشدید هم نوایی و هم رنگی، پرهزینه ساختن کج روی و انحراف، افزایش ضمانت اجرای قواعد و هنجارها، ایجاد انگیزه بیشتر برای همسویی و تمکین و در مقابل، تضعیف اراده های ناهمسو تلاش می کنند. ترکیب متوازن این دو نظام گسترده، تضمین کننده یکپارچگی و همبستگی اجتماعی و تسهیل کننده اهداف و آرمان های جمعی است. در مقابل وجود هر نوع ضعف و کاستی در هر مرحله وحدت و یکپارچگی اجتماعی را متزلزل ساخته و زمینه بروز انواع کجروی و انحراف را فراهم خواهد نمود.(36)
 
با انحراف ها و کج روی ها و بروز انواع بی عفتی در جامعه، همه روزه شاهد فروپاشی نهاد خانواده خواهیم بود همانگونه که ترویج بی عفتی در سطح خانواده ها نیز روی جامعه اثرگذار خواهد بود. بنابراین، نهاد خانواده و جامعه بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند و فروپاشی هر یک کم کم زمینه را برای فروپاشی دیگری فراهم می کند. گسترش فرهنگ عفاف همراه با کنترل و حفظ جهت خدشه وارد نشدن به فرهنگ عفاف، در سطح جامعه اعم از محیط خانواده، محیط کار، محیط آموزشی و... کمک شایانی به رشد و تعالی یک جامعه و جلوگیری از تزلزل آن را دارد. خداوند در قرآن می فرماید:
 
(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا* لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا* مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا)(37)
 
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها با روسری های بلند خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای این که روان شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و اگر تاکنون خطا و
کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند خداوند همواره آمرزنده رحیم بار در ایران است. اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بی اساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر و ضد آنان می شورانیم، سپس جز مدت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در ایران این شهر بمانند و از همه جا طرد می شوند. و هر جا یافته شوند، گرفته و به سختی کشته خواهند شد!
 
 در شأن نزول این آیه آورده اند که: بعضی جوانان هرزه و اوباش بر سر راه زنان می نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزرده و مزاحم آنان می شدند. آیه نازل شد و به زنان دستور داد حجاب کامل خود را رعایت کنند تا کسی بهانه مزاحمت پیدا نکند. در قسمتی دیگر، آیه به افرادی اشاره می کند که در شهر شایعه پراکنی می کردند؛ به دنبال این آیات خداوند به این اراذل و اوباش هشدار می دهد که اگر دست از کار خود بر ندارند، خداوند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را بر آنها مسلط می کند و بعد از آن جز مدت کوتاهی نمی توانند کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن شهر بمانند. در آیه مذکور به این افراد دو هشدار داده شده است:
 
۱. طرد و تبعید از شهر؛ و ۲. آن که بعد از این حکم هر کجا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها دست پیدا کرد، آنان در امان نبوده و کشته خواهند شد. (38)
 
اهمیت بهداشت و عفت عمومی در اسلام تا آنجاست که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به در بیعت خود با زنان از جمله چیزهایی که از آنان پیمان می گیرد پرهیز از اختلاط و نشست و برخاست با مردان بیگانه است. (39)
 
در سیره پیامبر نقل شده: وقتی شنید «هیت» و «مانع»(40) با وقاحت و هرزگی تمام برای مردی بیگانه، اوصاف زنی را بازگو می کنند آن دو را به «غرابا» تبعید کرد؛ آنها فقط روزهای جمعه حق داشتند برای خرید و فروش کالاهای ضروری خود وارد مدینه شوند.(41)
 
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)  با تبعید این دو، که هدفی جز خدشه دار کردن عفت عمومی را نداشتند، زمینه بروز انحراف و کجروی را قطع کردند. این کار پیامبر از یک سو نشان دهنده اهمیت و حساسیت مسئله حفظ عفت عمومی از نظر اسلام است و از سوی دیگر هشداری است به دیگرانی که قصد ترویج بی بند و باری را دارند و با گفتار و رفتار خود هیجان ها و التهاب های جنسی را در جامعه اسلامی فزونی می بخشند. این کار علاوه بر تقویت ارزش ها و معیارهای اسلامی، درس عبرتی خواهد بود برای کسانی که احیانا قصد ساختار شکنی و انحراف جامعه را دارند تا به دیده عبرت شاهد باشند که اگر قصد انحراف داشته باشند باید هزینه و تاوان انحراف و کج روی خود را متحمل شوند، زیرا جامعه اسلامی هرگز در برابر بی عفتی و بر هم زدن فضای ارزش های اسلامی ساکت نمانده و با رأفت اسلامی برخورد نخواهد کرد.
 
پی نوشت ها:
1- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۶۹، باب ۷۷
2- امام خمینی، چهل حدیث، ص ۵۱۱، ح ۲۹
3- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص ۳۳۹
4- سوره بقره، آیه ۲۷۳
5- سوره نور، آیه ۳۳
6- سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج ۵، ص ۱۸
7- ملا احمد نراقی، معراج السعاده، باب چهارم، مقام چهارم، فصل در بیان عفت، ص ۲۴۳
8- محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۰
9- دیوان اوحدی مراغه ای، تصحیح سعید نفیسی، ص ۲۸ ( و له بردالله مضجعه).
10- سوره اعراف، آیه ۲۲
11- امام خمینی(رحمه الله)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۲۷۹
12- مرتضی مطهری، مجموعه آثار (اسلام و نیازهای زمان)، ج ۲۱، ص ۲۶۳
13- توحید مفضل، ص۷۹
14- سوره اعراف، آیات ۲۶ و ۲۷
15- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۱۳۱
16- سوره اعراف، آیه 28
17- ناصر مکارم شیرازی، همان، ج ۶، ص ۱۴۲
18- محمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج ۸ ص ۹۰
19- دیوان پروین اعتصامی، به کوشش ولی الله درودیان، قصاید، شماره ۲۲، ص ۶۸
20- شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص ۲۶۴، اعمال شب ۲۷ رجب
21- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۹۳
22- سوره یوسف، آیه ۵۷
23- سوره انبیاء، آیه ۹۱
24- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۴۷۴
25- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۲، ص ۷۹، باب العفه
26- عبدالواحد بن محمد آمدی، تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، ح ۸۳۲
27- کلیات سعدی، تصحیح محمد علی فروغی، بخش قصاید، ص ۹۴۷
28- همان، ص ۹۹۱
29- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۶۶
30- همان، ج ۱۵، ص ۲۵۱، باب وجوب العفه
31- کلیات سعدی، بخش قصاید، ص ۹۴۷
32- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۷، ح ۱۳۲۸۶
33- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۷، ص ۳۳۸، باب ۹، دعای مربوط به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)در روز پنج شنبه
34- دیوان حکیم الهی قمشه ای، ص۲۵
35- معاونت پژوهشی - گروه روانشناسی، تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، ج ۱، ص ۱۹۱.
36- همان، ص 193
37- سوره احزاب، آیات ۵۹۔ ۶۱.
38- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۴۲۷ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۸ ص ۵۸۱
39- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۸۵؛ امام صادق(علیه السلام): «فیما أخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)  البیعة على النساء أن لاتتبین ولایقعد مع الرجال فی الخلاء»
40- از توضیح علامه مجلسی در بحار الانوار در ذیل این روایت استفاده می شود که گویا این دو خنثی بوده اند و لذا در جمع های زنانه وارد می شدند و با آنها نشست و برخاست داشتند و از همین رو اوصاف زنان را برای مردان بازگو می کردند. (مؤلف)
41- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۸۸ باب ۳۷، ما جرى بینه و بین أهل الکتاب والمشرکین بعد الهجرة و فیه نوادر أخباره.
 
منبع: عفاف در گستره زندگی، محسن فتاحی اردکانی، انتشارات بوستان کتاب، قم، 1392ش، صص 31-13
نسخه چاپی