معرفی تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده

شناسنامه تفسیر

نام معروف: تفسیر بیان السعادة
مؤلف: سلطان محمد گنابادی معروف به سلطان علیشاه
تولد: ۱۲۵۱ق
وفات: ۱۳۲۷ق
مذهب: شیعه صوفی
زبان: عربی
تاریخ تألیف: ۱۳۱۱ ق
تعداد مجلدات: ۴ جلد
مشخصات نشر: تهران، چاپ اول، ۱۳۱۴ در یک جلد
چاپ های دیگر: تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۸ق - ۱۳۴۴ش، قطع رحلی بزرگ. بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، چاپ دوم ۱۴۰۸ق، و چاپ جدید بر اساس چاپ دانشگاه، همراه با مقدمه سلطان حسین تابنده گنابادی.
 

معرفی مفسر و تفسیر

مؤلف این تفسیر، حاج سلطان محمد تابنده گنابادی از علمای صوفی تحصیل کرده در سبزوار، مشهد مقدس و نجف اشرف است که جز فقه و اصول در علوم عقلی و عرفانی نیز تحصیل کرده و از محضر درس حاج ملاهادی سبزواری در فلسفه استفاده برده است.
 
این تفسیر دومین تألیف یکی از اقطاب متاخر صوفیه است که در اوایل قرن چهاردهم، در تاریخ ۱۳۱۱ق نگارش آن به پایان رسیده است. تفسیر بیان السعاده به زبان عربی نوشته شده و می توان گفت نخستین تفسیر عرفانی در حوزة فرهنگ شیعه است که مفسر در آن همة سور وآیات قرآن کریم را از اول تا آخر به صورت کامل و جامع تفسیر کرده است.
 
درباره صحت انتساب این تفسیر به مفسر، صاحب الذریعه، حاج آقا بزرگ تهرانی، در کتابش الذریعه ج3ص181) تردید کرده و با توجه به نقل برخی از معاصرین خود و شرایط و جو مخالفت با صوفیه و به دلایلی معتقد است که این تفسیر، انتحال از کتب دیگران است، اما«تفسیر بیان السعاده» و هم تفسیر «تبصیر الرحمن و تیسیر المنان» مهایمی در اختیار ماست و ما آن دو را در موارد متعددی مقایسه نمودیم و ادعای نویسنده الذریعه که از سید حسین قزوینی نقل کرده بود، ثابت نشد. از این رو، گزارش شیخ آقابزرگ تهرانی درباره شبهه انتساب این تفسیر به مؤلف آن از سوی مفسران و محقان معاصر مورد پذیرش واقع نشده است. عبدالحسین زرین کوب نیز این شبهه و تردید را رد می کند و می نویسد: به نظر می آید قسمتی از تحقیقات بیان السعاده از تقریرات حاجی سبزواری مأخوذ باشد، اما اینکه بعضی آن را منحول شمرده اند، ظاهرا مبنای درستی ندارد.(1)
 
یکی از احفاد گنابادی در مقدمه تفسیر، این ادعا را کاملا نفی و دلایلی اقامه میکند که این کتاب نه تنها نمی تواند انتحال باشد، بلکه برخی مطالب آن کاملا ابتکاری و تحقیقات رشیقه مؤلف است که به فکر او راه یافته و در کتب متقدمین ذکری از آن به میان نیامده است.
 
گنابادی بعد از خطبه کتاب، تفسیر خود را با مقدمه ای که مشتمل بر چهارده فصل است، آغاز می نماید. تامل و تدبر در این فصول نسبتا طولانی، جهت آشنایی با اندیشه ها و اصول و مبانی علوم قرآنی و تفسیری مؤلف بسیار شایان توجه و تامل برانگیز است.
 
از آنجا که این تفسیر نخستین تفسیر عرفانی جامع و ترتیبی در حوزه فرهنگ شیعه و با روش بیانی و شرح کلمات و اهتمام به تفسیر ظواهر است که مفسر همه شور و آیات قرآن کریم را از آغاز تا فرجام به صورت کامل و جامع تفسیر کرده و مبانی عرفانی و صوفیانه وی در آن بروز و ظهور دارد. از این رو آن چیزی که در این تفسیر بسیار برجسته می نماید و سایر تفاسیر عرفانی را تحت الشعاع قرار داده است، تطبیق آیات قرآن بر اصول و آموزه های عملی عرفانی به ویژه تأویل تطبیقی آیات بر اصطلاحات صوفیانه است و می توان گفت در تفاسیر شیعه به جز تفسیر المحیط الاعظم سید حیدر آملی که آن هم بیشتر تأویلات خاص و غیرکامل است، هیچ گونه پیشینه ای برای آن نمی توان یافت.
 
از مسائل قابل توجه این تفسیر، رویکرد هدایتی و تربیتی است. گنابادی بر این باور است که تفسیر تنها روشن کردن و پرده برداری از معانی و مفاهیم الفاظ نیست، بلکه افزون بر آن، نشان دادن راه و سیر و سلوک و وصول به مقاصد و بیان اشارات و لطایف بخشی از مسئولیت تفسیر است. به عبارتی بیان تنزیل و تأویل آیات در کنار یکدیگر تفسیر محسوب می شود و در غیر این صورت تفسیر ناقص خواهد شد و بلکه تفسیر به رأی خواهد بود.
 
از مبانی مهم اعتقادی بیان السعاده در ادامه حرکت عرفانی همچون سید حیدر آملی، تکیه بر ولایت به معنای خاص این نحله است. وی بر محور مفهوم ولایت مسائل زیادی را تفسیر و تحلیل می کند و این از ویژگی های جوهری و بنیادی این تفسیر به شمار می رود، که کمتر در تفاسیر عرفانی و غیر عرفانی مشاهده می شود. ولایت از نظر گنابادی، نه به معنای معهود در عرف عرفان و عارفان، و نه معهود بین متشرعه و شیعیان؛ بلکه به معنای بیعت خاص ولوی است که به واسطه آن بیعت، صورت ملکوتی ولی امر یا مشایخ مأذون از آن، در دل بیعت کننده، تجلی و تمثل می یابد، که آن صورت، همچنان که «ایمان» نامیده می شود، و این ولایت از اعمال فرعیه قالبیه است، نه امر قلبی و اعتقادی.
 
از این رو ویژگی این تفسیر، بیش از همه، ارائه مباحث عرفانی و فلسفی در لابه لای تفسیر و توشیح آیات است. البته نه به این معنا که از ظاهر لفظ خارج شود، بلکه با تأکید بر قواعد نظری و عملی عرفان، استفاده تفسیری میکند و گاه کشف و مشهودات را بیان میکند.
 
از این نکته که بگذریم، گرایش شیعی و بهره گیری از آبشخور وحی، یعنی اقوال اهل بیت (علیه السلام) در این تفسیر در برابر حجم انبوهی از تفاسیر عرفانی، همانند سهل تستری، قشیری، ابن عربی، نجم الدین دایه، و یا تأویلات ملاعبد الرزاق کاشانی قابل توجه است.
 
شیوه ورود و خروج در مطالب تفسیر به این شکل است که در آغاز سوره، اسم سوره، عدد آیات، مکی و مدنی، فضل سوره و فضیلت و ثواب تلاوت را ذکر می کند. سپس شروع به تفسیر آیات می کند که در آن، بحث قرائت، صرف، نحو، لغت و احتمالات تفسیری و احیانا اقوال مفسرین را می آورد. آن گاه به نقل روایات از اهل بیت (علیه السلام) می پردازد. همچنین در نقل و استناد به روایات، جدی است تا جایی که کمتر روایتی را نقد و یا طرد می کند، بلکه تا جایی که ممکن است میان اخبار جمع میکند. ویژگی سوم تفسیر، در برگزیدگی مبانی و اصطلاحات عرفانی صوفیه است، که در پاره ای موارد از مدلول و ظاهر لفظ خارج می شود و به معنای بطنی و اشاری و یا به تعبیری، تأویلی قرآن می پردازد.
 
مفسر بیان برخی از داستان های قرآن مانند داستان آدم و حوا و جعل خلافت و خوردن از شجره ممنوعه و مسائل دیگر ناظر به آفرینش حضرت آدم (علیه السلام) و حوا و تناسل و تناکح آنها و ازدواج فرزندان آن ها، همچنین حکایت حضرت سلیمان و انگشترش، حکایت حضرت داود و مجسم شدن شیطان بر او، حکایت هاروت و ماروت، داستان حضرت ابراهیم و زنده کردن پرندگان و داستان یأجوج و مأجوج را رمزی و بروجه غیر معانی ظاهری آن می داند.
 
گنابادی در تفسیر برخی از آیات مباحثی را تحت عنوان «تحقیق» گشوده است که نکات ارزشمند ابتکاری و بسیار دقیق و ظریف عرفانی مرتبط با مقامات انسان و مراحل سیر و سلوک و تأویل خاص در آن یافت میشود و تازه های بیان السعاده را باید در این تحقیقات جستجو نمود.
 
از خصائص این تفسیر، اهتمام به مسأله تناسب آیات پیشین و پسین آنها است. این اعتقاد به ارتباط و بهم پیوستگی آیات و اهتمام خاص برای کشف و بیان آنها، فصلی از تفسیر را تشکیل میدهد و در میان این دسته از تفاسیر مانند تفسیر نخجوانی، نظام نیشابوری، آلوسی، قابل توجه و نوعی جریان شناسی به نظام وارگی قرآن است. چنان که همگرایی و هم آوایی بین دیدگاه های مختلف فیلسوفان و متکلمان و عالمان پایبند به ظاهر شریعت در موضوعات و مسائل پیچیده موجود در قرآن عمل میکند و نمونه این دسته از مباحث وی، بحث معراج جسمانی و عدم آن، جبر و اختیار، بداء، معاد جسمانی ، جن و اثبات وجود آن با تبیین و تحلیل های فلسفی عرفانی و جمع و تطبیق مسائل فلسفی عرفانی با ظاهر شریعت، اهتمام به جمع و تطبیق و تصحیح احادیث مختلف و متعارض تفسیری و تأویل و تطبیق مبالغه آمیز آیات قرآن بر مساله ولایت، از ویژگی های اساسی تفسیر بیان السعاده است.
 
گنابادی از منابع مختلف تفسیری، حدیثی، لغوی، فلسفی، کلامی و عرفانی بهره برده است، در بخش مباحث ادبی از تفسیر طبرسی و بیضاوی استفاده می برد و یا از دیگر تفاسیر که گاهی با صراحت یاد کرده است و در مواردی از همین منابع فراوان استفاده کرده، بدون اینکه یادی و ذکری از آنها به میان آورده باشد و در کنار این ها منابع دیگری نیز مورد توجه و استناد مفسر بوده و هیچ اشاره ای به آنها ننموده است.
 
بیان السعاده دارای برجستگی خاصی در طرح و بیان نکات اخلاقی و عرفانی است و می توان گفت تلاش عمده گنابادی مصروف و معطوف بر این گونه مباحث است. مفسر میکوشد تا از فرصتی که پیش می آید با استفاده از اشارات قرآن کریم راه سیر و سلوک را بر اساس مشرب و مکتب خویش بر مخاطبان آموزش دهد.
 
همچنین یکی از نکات شایان توجه در این تفسیر، افزون بر بیان آموزه های عرفانی و اخلاقی، تبیین مفاهیم کلیدی عرفانی و اخلاقی به صورت جداگانه با عناوینی مانند: «امهات منازل السالکین»، «مراتب السلوک»، «تحقیق قربه تعالی »، «تحقیق الایمان و مراتبه»، «تحقیق مراتب القلب » «تحقیق مراتب کمال الانسان»، «تحقیق مراتب الناس»، «بیان العشق و مراتبها و مراتب الحب» و مانند آنها، مطرح و به تحقیق و تبیین مستوفی پیرامون آنها می پردازد و لذا می توان گفت که این تفسیر یکی از منابع اصلی بیان اصطلاحات عرفان و اخلاق به شمار می رود. شایان ذکر است که این تفسیر توسط محمدرضا خانی و حشمت الله ریاضی ترجمه و از سال ۱۳۷۲ش به بعد به ترتیب در مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور به طبع رسیده است.
 
پی‌نوشت‌:
1- زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص ۳۴۶.
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 170-165
نسخه چاپی