رحمت و عطوفت در زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)
من (استاد دکتر رفیعی) بحثم را با این قسمت و با این جهت‌گیری خدمت شما تقدیم می‌کنم و به بخش‌هایی از اصل رحمت، عطوفت، رفق و مدارا در زندگی پیامبر اکرم ص اشاره می‌کنم. هدف من از طرح این بحث یکی این است که پیامبر (ص) را بهتر بشناسیم و دیگر این که الگو بگیریم. اگر امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: به پیامبر اقتدا کنید و از او الگو بگیرید؛ اگر قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» رسول‌الله اسوه حسنه است. ما در زندگی اجتماعی‌مان، در زندگی با مردم و در معاشرت‌هایمان که غالباً نواقصی وجود دارد زندگی آن حضرت را الگو قرار بدهیم.
 

خداوند، تجلی رحمت

عزیزان! قبل از آن که به بُعد رحمت در زندگی پیغمبر (ص) برسم، این نکته را اشاره کنم که یکی از صفات خدای تبارک و تعالی صفت رحمت و گسترش رحمانیت خداست؛ قرآن کریم می‌فرماید: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» خدا رحمت بر بندگان را بر خودش لازم دانسته است. «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ» رحمت خدا بر غضب خدا سبقت گرفته. بزرگان عرفا می‌گویند خدا با رحمانیتش عالم را آفرید و با رحیمیتش عالم را به کمال رساند؛ پس این عالم وجود، هم مظهر رحمانیت و هم مظهر رحیمیت خداوند است؛ چون ایجاد شده مظهر رحمانیت است؛ چون به سوی کمال می‌رود مظهر رحیمیت است. حضرت امام (ره) در شرح دعای سحرش این مطلب را دارد که غضب خدا برخاسته از افعال مردم است، در ذات اقدس الهی آن چه که تجلی دارد رحمت است؛ لذا شما به سوره حمد نگاه کنید، «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» چهار مرتبه در آغاز سوره بر صفت رحمت خدا تأکید شده است.
 
پیغمبر اکرم (ص) خیلی سعی داشت این رحمت خدا را برای مردم بیان کند تا مردم ناامید نشوند، می‌فرمود: مردم! اگر رحمت صد قسمت باشد، نود و نه قسمت آن پیش خداست، یک قسمتش بین شماها تقسیم شده که خدا هم در آن یک قسمت باز شریک است و می‌فرمود: این که پدر به فرزند علاقه دارد، مادر به بچه علاقه دارد، برادر، برادر را دوست دارد و همه این رحمت‌ها و دوستی‌هایی که بین شماست از آن یک رحمت است، نود و نه قسمت از این رحمت پیش خداست و لذا مأیوس از رحمت خدا نشوید.
رحمت و عطوفت در زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)
 

ارزش امید به رحمت خدا

شخصی از دنیا رفت، به پیغمبر گرامی اسلام (ص) گفتند: یا رسول‌الله! این شخص کاسب بوده و خیلی آدم متدینی نبوده است؛ یعنی اهل خیر نبوده، آدم مقیدی به مسائل دینی نبوده، اما یک صفت داشته و آن صفتش این بود که اگر از کسی پول طلب داشت شاگردش را می‌فرستاد می‌گفت: برو پول را از طرف بگیر، اگر داد بگیر، اگر نداد دعوا نکن، بگو ما از تو می‌گذریم به امید این‌که خدا هم از ما بگذرد. رسول خدا (ص) فرمود: این اهل بهشت است؛ چون به رحمت خدا امیدوار بوده است.

این‌قدر رحمت را برای مردم گسترده جلوه می‌داد، می‌فرمود: اعظم الآیه در قرآن آیةالکرسی است، اخوف الآیه در قرآن، آن آیه‌ای که آدم باید بیشتر از آن بترسد این آیه است: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» می‌فرمود: اعدل الآیات، آن آیه‌ای که پیام عدالت در آن از همه بیشتر است این آیه است: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»، بعد می‌فرمود: اما ارجَى الآیه، امیداوارکننده‌ترین آیه در قرآن این آیه است: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» ای بنده‌هایی که به خودتان بد کردید «لَاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» از رحمت خداوند مأیوس نشوید. این ارجَى الآیه را کنار بقیه آیات بگذارید؛ این دری بود که پیغمبر از رحمت خدا به روی مردم باز کرد.


دستوری برای بهشتی‌شدن

شخصی خدمت پیامبر (ص) آمد - معلوم می‌شد او هم یک مقدار نسبت به کار خیر سست بود - عرض کرد: یا رسول‌الله! می‌خواهم به بهشت بروم. پیامبر (ص) فرمود: برو انفاق و نیکی کن! گفت: یا رسول‌الله! توان انفاق و نیکی ندارم. فرمود: با مردم خوش‌رفتاری کن! گفت: این کار هم از من برنمی‌آید - معلوم می‌شود خیلی هم اهل روابط اجتماعی نبوده - فرمود: مرکبت چیست؟ عرض کرد: شتر. حضرت فرمود: با این شترت به خانه‌هایی که آب ندارند آب برسان، ان‌شاءالله بهشتی می‌شوی و رحمت خدا شاملت می‌شود. ببینید! هر کسی را با یک بهانه‌ای در این گستره رحمت الهی داخل کرد.
 

مظهر رحمت خدا

عزیزان! از رحمت خدا سراغ رحمت پیغمبر (ص) می‌آییم. «إِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً» فرمود: خدای رحیم من را هم با رحمت فرستاد. «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» پیغمبر! تو با مهربانی و رحمت بسوی مردم مبعوث شدی! خداوند در سوره آل‌عمران، آیه ۵۹، چهره رحمت و مهربانی پیامبر اکرم (ص) را ترسیم کرده است. این آیه در فضای احد نازل شده؛ چون عده‌ای پیغمبر (ص) را اذیت کردند، عده‌ای به آن حضرت پشت کردند و از جبهه فرار کردند، عده‌ای از همان آغاز جنگ نیامدند، ۳۰۰ نفر از جبهه اسلام توسط عبدالله بن ابی جدا شدند، عده‌ای حرف پیغمبر (ص) را گوش نکردند، آن محلی را که باید حراست می‌کردند به هوای غنیمت آمدند و حراست نکردند، بالاخره این عوامل باعث شکست پیغمبر (ص) شد، عمویش را از دست داد، دندانش شکست؛ مصعب بن عمیر ، حنظله غسیل‌الملائکه و افراد زیادی را از دست داد؛ خیلی صحنه احد صحنه سخت و شکننده‌ای بود، بیشتر این صحنه‌ها و قضایا به‌خاطر بی‌مهری‌های بعضی از اصحاب پیش آمد. یک فرمانده نظامی بعد از این صحنه‌ها قاعدتاً چه می‌کند؟

ببینید! خدا به پیغمبر (ص) چه دستوری داده؛ تو مظهر رحمت خدایی! به‌خاطر این رحمت خدا «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ» «فظ»؛ یعنی خشونت گفتار، «غلیظ»؛ یعنی خشونت در قلب، یک‌وقت آدم در دلش ناراحت است اما یک‌وقت اظهار می‌کند. پیغمبر! اگر بخواهی در دلت ناراحت بشوی، به‌وسیله زبانت هم با این‌ها تندی کنی همین چهارتا هم که دورت هستند می‌روند، دوباره مثل مکه می‌شود، تنها می‌شوی، حالا یک اشتباهی کردند «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ» اگر خشونت زبانی داشته باشی، یا اگر می‌خواستی غلظت قلبی داشته باشی و سخت‌گیری کنی، «لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» کسی پیشت نمی‌ماند؛ ای پیامبر! به تو بد کردند و حرفت را گوش ندادند؟ خُب بدی به تو، بدی به خداست، اطاعت از تو، اطاعت از خداست «فَاعْفُ عَنْهُمْ» پیغمبر! از این‌ها بگذر؛ نه تنها از آنها بگذر «وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ» از من هم بخواه آنها را ببخشم و برایشان طلب مغفرت کن! «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» باز هم به افکارشان اهمیت بده و با آنها مشورت کن! ببینید چقدر زیبا در این آیه چهره رحمت پیامبر اکرم (ص) را ترسیم کرده است.

حالا در زندگی پیغمبر (ص) نمونه‌هایش را برایتان می‌گویم. اول از قرآن بگویم؛ ببینید این پیامبر رحمت، این پیامبر محبت و این پیامبر دوستی چگونه توانست در جامعه نفوذ کند؟ شما عزیزان! می‌دانید سوره توبه با غضب شروع می‌شود، بسم‌الله هم ندارد «بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ» با برائت شروع می‌شود؛ در تمام سوره‌های قرآن تنها سوره بدون ‌بسم‌الله سوره توبه است، سوره توبه پیامش غضب است، پیامش تندی با مشرکین است؛ اما همین سوره‌ای که بسم‌الله ندارد و با برائت شروع شده پایانش را ببینید خدا با چه تمام کرده است؛ این تصادفی نیست، دو تا آیه آخرش را ببینید «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ» چقدر قشنگ، مردم! پیغمبری از خودتان آمده، جان شماست و از میان شماست «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» یک‌وقت کسی درد دارد شما با او همدردی می‌کنید، نه این را نمی‌خواهد بگوید؛ بلکه می‌خواهد بگوید درد شما درد خودش است. این خیلی با همدردی فرق می‌کند، مریض شوید ناراحت است، متأثر شوید متأثر است «حَرِیصٌ عَلَیْکُم»؛ حرص در لغت به معنای تلاش و زحمت زیاد برای یک کاری می‌باشد. می‌فرماید: پیغمبر (ص) نگران شماست، تلاش گسترده دارد شما ایمان بیاورید و هدایت شوید «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» و نسبت به شما بسیار مهربان است.
 
رحمت و عطوفت در زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)
 

نمونه‌هایی از مهر و رحمت نبوی

چند داستان از مهربانی‌های پیغمبر (ص) برایتان می‌گویم، اگرچه یک بحث مفصل می‌خواهد؛ مهربانی با خانواده، مهربانی با بچه‌ها، مهربانی با همسایه‌ها، مهربانی با مخالف‌ها، مهربانی با حیوانات، مهربانی حتی با دشمنان و مهربانی با نادانان، عجیب است! از این چند شاخه‌ای که گفتم در زندگی نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) چند تایی را برایتان به صورت داستانی بیان می‌کنم.
 
١. مهربانی با مردم
مردم سلیقه‌هایشان مختلف است: یکی تند است، یکی آرام است، یکی عصبانی است. هرکسی یک روحیه‌ای دارد. پیامبر (ص) در یک جامعه‌ای با این وضعیت زندگی می‌کرد، حالا مهربانی‌هایش را با مردم ببینید!
 
برخورد با عبدالله بن امّ‌حکم
پیامبر (ص) دارد از کوچه‌های مدینه عبور می‌کند؛ عبدالله پسر امّ‌حکم آمد عبای پیغمبر (ص) را از پشت سر کشید، عبا به گردن مبارک رسول خدا (ص) گیر کرد، جای بند عبا روی گردن پیغمبر (ص) سرتاسر ماند. شما را به خدا اگر در کوچه یک کسی چنین کاری را با ما انجام بدهد عبای ما را بکشد، کت ما را بکشد، چه برخوردی با او می‌کنیم؟ حضرت برگشت دید یک پسربچه است، چه کار داری؟ عرض کرد: یا رسول‌الله! مادرم مرا فرستاده عبای شما را تبرکی بگیرم - خوب بنده خدا بیا و بایست و بگو، پیغمبر که عبا را به تو می‌داد، خوب حالا این هم یک روش است دیگر، هرکسی یک‌جور یک چیزی را می‌گیرد - فرمود: عیبی ندارد، عبا را درآوردند، تا کردند و فرمودند: سلام مرا به امّ حکم برسان، بگو خواهرت هم از من تبرکی خواسته این عبا را نصف کنید نصفش را مادرت بردارد نصفش را هم خواهر و این عبا به عنوان هدیه پیش شما باشد. این برخورد پیامبر است.
 
برخود با جوان فحاش
پیامبر (ص) در مسجد بود، شخصی آمد عرضه داشت: یا رسول‌الله! کمک کنید. حضرت پول کمی پیشش بود، یک مبلغ کمی به او داد. او در مقابل، توهین و تندی کرد که این پول کم است، پول را انداخت. نبی مکرم اسلام (ص) دیدند که اصحاب با عصبانیت بلند شدند که با این شخص برخورد کنند. فرمود: بنشینید! کاری با او نداشته باشید! نماز را اقامه کردند و بعد از اقامه نماز او را منزل بردند و به او کمک کردند و از او پذیرایی نمودند؛ بعد فرمود: اگر من تو را رها می‌کردم مَثَل تو، مَثَل آن شتری بود که از دست صاحبش فرار می‌کند و مردم می‌ریزند و بیشتر فراری‌اش می‌دهند، نگذاشتم مردم سراغت بیایند؛ من اگر تو را رها کرده بودم با تو برخورد می‌کردند، تو را با این روش نجات دادم. فرمود: فردا بیا جلوی مردم عذرخواهی کن، برای خودت نه برای من؛ چون ممکن است بعدها کسی تو را ببیند و بگوید این به پیغمبر توهین کرد و اذیت شوی. این اخلاق پیامبر (ص) است.
 
یک مقدار اخلاقمان را، برخوردمان را، منش‌مان را نسبت به همسایه‌هایمان، نسبت به همکارانمان، نسبت به دوستانمان، نسبت به رفقایمان از پیغمبر گرامی اسلام (ص) درس بگیریم. این برخورد پیامبر (ص) بود که جامعه را جذب کرد و در آنها تأثیر گذاشت.
 
٢. مهربانی با کودکان
پیامبر (ص) در مدینه از مکانی رد می‌شد، بچه‌ای گله گوسفندی را می‌برد و بچه‌ها اذیتش می‌کردند، گوسفندها پراکنده شدند و بچه کوچک گله گوسفند را نتوانست جمع کند. پیغمبر (ص) بچه‌ها را دور کرد، یکی‌یکی کمک کرد گوسفندها را جمع‌آوری کرد و در اختیار این کودک گذاشت. ببینید! این اول شخص جهان خلقت است؛ چگونه با کودکان برخورد می‌کند! بچه در بغلش بول کرد، مادر آمد بچه را بردارد، فرمود: کارش نداشته باش، بچه است. عزیزان! چرا با فرزندان برخورد تند می‌کنید، فرزندان را آزار می‌دهید و به آنها بی‌مهری می‌کنید، بعضی‌ها حقوق فرزندان را نادیده می‌گیرند. این نبی مکرم اسلام (ص) است و این برخوردش با کودکان.
 
پیامبران با کودکان این‌قدر مهربان بود که نماز جماعت می‌خواند تا بچه‌ای گریه کرد نماز را سریع تمام کرد، گفتند: یا رسول‌الله! چرا نمازتان را زودتر از روزهای دیگر به اتمام رساندید؟ فرمود: «أَمَا سَمِعْتُمْ صُرَاخَ الصَّبِیِّ» صدای گریه بچه را نشنیدی؟ من نمی‌توانم نسبت به گریه کودکان بی‌تفاوت باشم. این مهربانی‌اش نسبت به کودکان بود.
رحمت و عطوفت در زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)
 
٣. مهربانی با حیوانات
پیامبر (ص) وارد باغی شد که صاحب باغ شتری را گوشه باغ بسته بود - اعتقاد ما این است انبیاء و اولیای بزرگوار زبان حیوانات را می‌دانند. قرآن می‌فرماید: سلیمان و داود زبان حیوانات را می‌دانستند. «وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ» مکرر در سیره ائمه ما ذکر شده است که گاهی به گفت‌وگو و صحبت حیوانات گوش می‌دادند، گاهی حیوانات به ائمه (ع) مراجعه می‌کردند به خاطر ظلم‌هایی که به آنها شده بود - دیدند پیغمبر (ص) کنار شتر رفت، صورت مبارکش را به صورت حیوان گذاشت، مرتب دست روی سرش می‌کشید، دست روی پشتش می‌کشید، این حیوان هم مثل این‌که دارد یک مطلبی را بیان می‌کند، پیامبر (ص) کنار آمد و صاحبش را خواست. فرمود: این حیوان دارد از تو گِله می‌کند. می‌گوید بار زیاد روی دوشش می‌گذاری و او را گرسنه نگه می‌داری، غذای او را به موقع نمی‌دهی! چرا حقوق حیوانات را نادیده می‌گیری؟

  ای کسانی‌که امروز نسبت به فلسطین، نسبت به مسلمان‌ها تعرض می‌کنید! این شخصیت پیغمبر (ص) است که اجازه نمی‌دهد حیوان گرسنه بماند، اجازه نمی‌دهد که تعرض به یک حیوان بشود حتی حیوانات موذی مثل مار و مارمولک. کشتن جانورانی که اذیت می‌کنند جایز است. فرمود: اگر کسی با اولین ضربه این‌ها را بکشد خدا صد حسنه به او می‌دهد؛ یعنی حیوان زجر نبیند. شما اجازه داری یک مارمولک را بکشی چون انسان را در خانه آزار می‌دهد؛ اما فرمود: اگر یک کسی این‌ها را زجرکش کند گناه دارد. فرمود: (منظور از) آن که با یک ضربه می‌کشد سعی می‌کند این حیوان شکنجه نشود، حیوان موذی است نه گربه، اسب، شتر، بز و... اذیت کردن و کشتن آنها که اصلاً جایز نیست. این‌هایی که حیوانات را آزار می‌دهند باید در روز قیامت پاسخگو باشند. اما حیوان موذی را پیامبر (ص) فرمود: اگر کسی با یک ضربه به قتل برساند خدا صد حسنه به او می‌دهد؛ چون باعث می‌شود این حیوان اذیت نبیند؛ بالاخره جاندار است، مارمولک است ولی جان دارد، وقتی شکنجه‌اش می‌دهید احساس درد می‌کند، مار است ولی وقتی شکنجه‌اش می‌دهید احساس درد می‌کند، آتش‌زدن و زجرکش‌کردن حیوانات موذی را هم اجازه نمی‌داد. آن‌وقت ببینید در نوار غزه چه می‌کنند!
 
4. مهربانی با خانواده
چقدر از خدیجه کبری یاد می‌کرد. می‌فرمود: روزی که همه مرا تکذیب کردند او مرا تصدیق کرد. عزیزانی که گاهی حقوق همسر را فراموش می‌کنید! من بارها روی منبر گفته‌ام پیامبر خدا (ص) ۲۵ سالش بود که ازدواج کرد تا پنجاه‌سالگی تنها همسرش خدیجه کبری بود. ازدواج‌های پیامبر (ص) بعد از پنجاه‌سالگی و غالباً روی مصالحی است که در تاریخ ذکر شده است. خیلی از این ازدواج‌ها اصرار خود خانواده‌ها بود. خیلی از این‌ها خانواده‌های بی‌سرپرست بودند؛ اما حضرت عنفوان جوانی‌اش را با خدیجه کبری سر کرد و همیشه از او تعریف می‌کرد که حتی برخی از همسران ناراحت می‌شدند.

حقوق همسر را نادیده نگیرید! خانم آمده می‌گوید شوهرم ازدواج کرده و می‌گوید اسلام اجازه داده، اما نه به من سر می‌زند و نه به من توجه می‌کند، سه سال است یک بار سر زده است. آیا اسلام این‌طور همسر دوم را اجازه داده؟ مگر قرآن نمی‌فرماید: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» آیا اسلام اجازه داده که خانم و فرزندانت را به‌خاطر هوس‌رانی رها کنی سراغ مسائل دیگر بروی و این خانواده را به خود واگذاری تا به انحراف کشیده شود، دچار فقر بشود؛ مادر حاضر بشود در خانه‌ها کلفتی کند که تو آقا خواستی به هوس‌رانی برسی؟ کجا پیغمبر (ص) برخوردش این بود؟ پیغمبر (ص) وضوهایش را نسبت به خانه همسرانش تقسیم می‌کرد؛ این‌قدر مقید به عدالت بود، این‌قدر مقید به رعایت حقوق خانواده و فرزندانش بود.
 

ائمه (ع) اصل و معدن رحمت

بیاییم به این سیره و به این روش نبی مکرم اسلام (ص) نسبت به همسایگان، نسبت به مسجدی‌ها، نسبت به فامیل و... اقتدا کنیم. ائمه (ع) هم این‌چنین بودند در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم اصل و معدن رحمت، شما ائمه (ع) هستید. کسی عصبانیت و ناراحتی امام حسن مجتبی (ع) را ندید. چقدر توهین، چقدر آزار، چقدر سختی، اما چه تحمل زیبایی دارد. کنیزی به ایشان شاخه گلی هدیه کرد، امام حسن (ع) او را آزادش کرد و فرمود: در راه خدا آزادت کردم؛ چون خدا در قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» اگر کسی به شما هدیه‌ای داد شما بهتر از آن را به او رد کنید به‌خاطر همین هدیه تو را آزاد کردم.

امام حسن (ع) خانه آمد، دید پای یکی از حیوانات شکسته - گوسفندی بود یا بزغاله‌ای - به غلامی که در خانه بود فرمود: چرا پای این حیوان را مجروح کردی؟ گفت: آقا! خواستم شما را عصبانی کنم؛ چون من هیچ‌گاه غضب شما را ندیده‌ام. فرمود: حالا هم عصبانی نمی‌شوم و خودم را کنترل می‌کنم، تو را هم در راه خدا آزاد کردم. نبی مکرم اسلام (ص) فرمود: « أَقْرَبُکُمْ مِنِّی مَجْلِساً یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً» مردم! نزدیک‌ترین شما روز قیامت به من مهربان‌ترین شما نسبت به مردم است؛ کسی که حُسنِ خلق و حُسن برخورد داشته باشد.
 
نکته پایانی
چه برخوردی است که با پیامبر (ص) در بعضی روزنامه‌ها و نشریات خارجی می‌کنند؟ این‌ها واقعاً پیامبر (ص) را نمی‌شناسند. پیغمبر (ص) نشسته بود، جنازه یک یهودی را آمدند رد کنند، بلند شد و به احترام جنازه ایستاد - ای یهودیان عالم! ببینید این پیغمبر ما است! این است شخصیتی که وقتی مدینه آمد اول با یهودی‌ها قرارداد بست؛ فرمود: خون و مال شما محترم است و ما کاری با شما نداریم آنها در بنی‌قینقاع ، بنی‌نضیر و خیبر خیانت کردند و الّا پیامبر (ص) با آنها نخست وارد نبرد نشد - بلند شد به احترام جنازه یهودی ایستاد. یک کسی گفت: یا رسول‌الله! یهودی است. فرمود: باشد انسان است من به خاطر انسانیتش بلند شدم و ایستادم، نمی‌توانم بی‌توجه باشم حتی نسبت به تشییع جنازه یک اهل کتاب. این چهره نبی مکرم اسلام (ص) است. خودش فرمود: خدا من را به رحمت مبعوث کرد «إِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً»

کسی در مدینه مریض می‌شد به عیادتش می‌رفت، از دنیا می‌رفت تشییع می‌کرد، بچه‌دار می‌شد برایش هدیه می‌برد، سه روز کسی را نمی‌دید احوالش را می‌پرسید؛ چرا روابط اجتماعی بین ما این‌قدر کم شده؟ چرا دنیای ماشینی این‌قدر صله‌رحم را بین ما کمرنگ کرده است؟ چرا برادر گاهی سال به دوازده ماه خانه برادر نمی‌رود، خانه خواهر نمی‌رود؟ چرا رفت‌وآمدها سالیانه شده؟ چرا دیدارها کاهش پیدا کرده؟ چرا از دردِ هم خبر نداریم؟ پیامبر (ص) در تشییع، در بیماری، در اولاددارشدن و... مقید بود حضور پیدا کند.

بیاییم یک مقدار در برخوردهایمان، در مراوداتمان، در گفت‌وگوهایمان این خلق‌وخوی ائمه (ع) و این خلق‌وخوی پیامبر (ص) را پیاده کنیم و مهربان باشیم تا بسیاری از مشکلات و گرفتاری‌های ما حل شود.

خدایا! تو را می‌خوانیم به آن پیامبر رحمت و پیامبر محبت و دوستی، به همه ما محبت، دوستی و مهربانی نسبت به یکدیگر عنایت بفرما.

 
پی‌نوشت:
توبه، 119.
احزاب، 21.
انعام، 54.
زلزال، 7 - 8.      
نحل، 90.
زمر، 53.
 بحارالأنوار، ج16، ص404؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۱۲؛ المناقب، ج۱، ص۲۱۵.
انبیاء، 107.
توبه، 128.
داستان راستان، داستان ۱۱ به نقل از کحل‌البصر، ص۷۰.  
سنن‌النبی، ص50.
الکافی، ج6، ص4۸؛ التهذیب، ج۳، ص274.
نمل، 16.
پیغمبر و یاران، ج2، ص347.
نساء، 3.
نساء، 86.
بحارالأنوار، ج43، ص341؛ المناقب، ج4، ص۱۸.
وسائل‌الشیعة، ج۲، ص۱۵۳؛ مستدرک، ج۱۷، ص4۱۵؛ بحارالأنوار، ج68، ص۳۸۵.
بحارالأنوار، ج16، ص404؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۱۲؛ المناقب، ج۱، ص215.


منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 3 (سوگ چهل و هشتم در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)
نسخه چاپی