چشمه جاري
چشمه جاري
چشمه جاري

نویسنده : مرتضي پايدار




سال 1330 در قم كودكي به دنيا آمد. پدر و پدربزرگ و اجدادش روحاني بودند، روحاني ‎هايي مشهور. دوره دبستان را كه گذراند و ششم نظام قديم آن دوره را گرفت، طلبه علوم ديني شد. درس ‎هاي ابتدايي حوزوي را از پدرش مي آموخت. در همان روز‎ها با قرآن و نهج البلاغه انس گرفت. دروس سطح حوزه را در مدت زمان كوتاهي شايد حدود سه سال و اندي به اتمام رسانيد و در اين قسمت از اساتيدي مختلفي بهره گرفت: استاد قرآنش، حاج آقا سلطاني بود كه صرف و نحو را هم از او آموخت. ادبيات را از استاد بيگدلي و حاج شيخ حسن منتظريان و آقايان باكويي و جليلي و فشاركي. منظومه سبزواري را نزد آقاي بني‏فضل و معالم را نزد آسيد محسن حسابه‏اي و قوانين را نزد آقاي اعتمادي. لمعه را نزد فاضل هرندي و آميرزا ابوالفضل موسوي تبريزي و شهيد محراب آيت‎الله مدني گذراند. رسائل را هم نزد آسيد مهدي روحاني و آقاي سبحاني تحصيل كرد. مكاسب را نزد شيخ نصرت‎الله بنارواني و فاضل قفقازي خواند. و در نهايت هم كفايه را نزد اساتيدي چون آقايان فاضل و ستوده و ميرزا حسين نوري فرا گرفت. از شيخ مرتضي حائري و محقق داماد به مدت كمي استفاده كرد. خودش مهم ترين و بزرگترين آموزگارش را مرحوم پدرش مي داند.
اين نوجوان بي قرار، همزمان با تحصيل علوم حوزوي، با ادبيات هم آشنا شد. ادبيات كودكان را در سطح مجله‎هاي كودك آن روزگار خواند، ولي پا را فراتر گذاشت و به‎سراغ شاهكار‎هاي ادبي دوره‎‎هاي مختلف رفت. در 15-14 سالگي به اندازه رمان خوان ‎هاي حرفه‎اي رمان و داستان خوانده بود. آشنايي با آثار و انديشه‎هاي كافكا و هدايت و تحليل‏هاي پوچ‏گرا و طرح‏هاي اگزيستانسياليسي و ماركسيستي، ره‏آورد مطالعات گسترده‏اش در آغاز نوجواني بود.
شايد مهم‏ترين پديده در اين دوره از حياتش، «تجربه شهود»ي است كه در 15 سالگي داشته است. و همين تجربه شگفت، سرآغاز پيدايش دگرگوني و تحول شگرفي در سراسر زندگيش شد. البته او، پيرامون اين پديده - جز به اشاره، در چند سطر كوتاه از كتابي - يادي نكرده است.
فقط 16 سالش بود كه با زني فداكار و نمونه، پيمان همسري بست و در 19 سالگي، نخستين فرزندش تولد يافت. خودش مي گويد با اين تولد، زندگي آرام و ساده‏اش، دست‏خوش بلا‎ها و شور‎ها و لطف‏هايي شد. 20 سالش نشده بود كه مجموعه نوشته‎هايش در مجله نسل نو به صورت كتابي به نام «مسئوليت و سازندگي» منتشر شد؛ كه به واقع، شالوده و ساختار تفكرش، بر اين پايه استوار گشته.
يكي و دوسال مانده به پيروزي انقلاب و بعد از پيروزي انقلاب كتاب ‎هايي كه با نام عين . صاد منتشر مي شد برسرزبان ‎ها افتاد و خيلي ‎ها را پي نويسنده كتاب ‎ها راهي قم كرد. صفايي، «بزرگ شده بود، بي آن‎كه، به بزرگ بودن بينديشد!»
همگان را به خلوت و تنهايي‏اش راه مي داد،؛ و در خانه و سفره اطعامش به روي ديگران گسترده و باز بود. مردِ «خدا» و «مردم» شده و اين‎‎ها همه، بازش نمي‏داشت كه به نقد فيلم و رمان نپردازد، شعر نو نسرايد و همه هفته، به بازي فوتبال نرود!
شعر و كتاب و فقه و عرفان صفايي، برايش قله‎هايي نبودند، كه از دامنه جامعه و جهان پيرامونش، دامن برچيند و تنها، در خلوت عزلت و انزوا، به سير و سلوك و طي طريق بپردازد.
در سفر و حضر، همواره به تربيت و سازندگي نيروهاي كارآمد مي‏پرداخت. و اگر در دورترين منطقه كشور، زمينه تربيتي مي‏يافت، رنج سفر را بر خويش هموار مي‏ساخت و به سوي آن مي‏شتافت.
دوستي، از او اين چنين ياد مي‏كند: «تنوع غريبي در ميان معاشرين او بود. از كاسب تا فيلم‏ساز، از نويسنده و شاعر، تا راننده و پسر فراري همسايه! هر يك به فراخور نيازهاي‏شان، بر سر سفره اخلاق او مي‏نشستند و از محبت و صفا و سخنش، بهره مي‏گرفتند. دست بخشنده‏اش، هرگز از سخاوت باز نمي‏ايستاد. تا آخرين روزهاي عمرش، به‏طور دائم به استقراض و رفع نيازهاي مالي ديگران مي‏پرداخت. و خود را نه تنها در حد امكانات موجود، بلكه به اندازه اعتبار و امكان استقراض، مسئول مي‏دانست.

چشمه جاري

مردي كه مي گفت «از 16 سالگي مثل مسافر‎هاي ساك به دستي كه در ترمينال به‎دنبال هر اتوبوسي دويده اند، دنبال مرگ گشته ام»، 22 تيرماه 1378 از ميان ما رفت. صفايي در كنار برخورد‎هاي سازنده اش آثار عميقي در حوزه انديشه به جاي گذاشت. مي گفت ما پيش از آن‎كه تشنه شده باشيم، نوشيده‏ايم و پيش از آن‎كه به اشتها آمده و با سئوال‏‎ها گلاويز شده باشيم، خود را تلنبار كرده‏ايم و پيش از آن‎كه به معنا‎ها دست يافته باشيم، به كلمه‎‎ها رسيده‏ايم و اين است كه باد كرده‏ايم و با آن‎كه زياد داريم، مريض و بي‏رمق هستيم و به امتلاء ذهني و پرخوري فكري دچار شده‏ايم. «ما، در قرآن به كلمه‎هايي برخورد مي‏كنيم. اين كلمه‎‎ها در زبان ما، در گفت‏وگوهاي روزمره ما هم جريان دارند و در نتيجه بحران شروع مي‏شود. چون به برداشت‏هايي دست مي‏زنيم كه از عادت‏هاي ما مايه مي‏گيرند. ما به هر كس كه ساده و جانمازآبكش بود، مؤمن مي‏گفتيم و به هر كس كه از ما كنار مي‏كشيد و لب به جام ما نمي‏زد، متقي مي‏گفتيم. ما اين‎گونه با مؤمن و متقي و محسن و صابر و شاكر و ذاكر و... عادت كرده و نفهميده با آن‎‎ها بازي مي‏كنيم و بر آن‎‎ها ستم مي‏كنيم. با الفاظ خالي انس‏ گرفته‏ايم و آن‎‎ها را در برخورد‎ها به رخ يكديگر كشيده‏ايم. اگر ما با حركت فكري همراه مي‏شديم و در خود مي‏جوشيديم و مطلب‏‎ها و مفهوم‏‎ها را درك مي‏كرديم و آن‎گاه در‎به‎در، به‎دنبال كلمه‎‎ها مي‏گشتيم، در آن لحظه كه به يك كلمه مي‏رسيديم، از آن بهره مي‏گرفتيم و همچون تشنه‎هاي به آب رسيده، كلمه‎‎ها را قطره قطره مي‏چشيديم و جذب مي‏كرديم.» او اين كلمات را چشيد و در كتاب هايش براي ما به يادگار گذاشت
مسئوليت و سازندگي، اولين كتابي‎ست كه از استاد منتشر شد. مجموعه مقاله‎‎هايي كه قبل انقلاب در 20 سالگي استاد در نشريه نسل نو چاپ شده بود.
نامه‎‎هاي بلوغ، پنج نامه به پنج فرزندش است كه در آستانه بلوغ اند.
ذهنيت و زاويه ديد، درباره ادبيات و رمان است و نقد رمان ‎هاي معروف، از نويسنده‎‎هايي معروف.
پاسخ به پيام نهضت آزادي، نامه نقادانه‎اي كه نهضت در سال 1365 به امام نوشته را نقد كرده است.
روش نقد، پنج جلد درباره مفهوم نقد و ضرورت و معيار آن و نقد مكاتب روز است. آيه‎‎هاي سبز، مجموعه‎اي است از برخورد‎ها و حكايات پراكنده كه در نوشته‎‎هاي استاد آمده است.
از معرفت ديني تا حكومت ديني؛ انديشه استاد درباره حكومت ديني و به شبهات ديگران نسبت به حكومت ديني در اين كتاب پاسخ داده است.
درآمدي بر علم اصول، كتاب تخصصي، درباره علم اصول و جايگاه فقه و شئون فقيه.
عاشورا، اين كتاب به‎طور غيرمستقيم به نقد ديدگاه‎‎هاي مطرح شده درباره عاشورا مي‎پردازد؛ كوتاه اما راه گشا.
تو مي‎آيي، اين كتاب درباره امام زمان(عج) و انتظار است.
يادنامه، شرح زندگينامه و وصيت نامه و معرفي آثار استاد است.
و با او، با نگاه فرياد مي‎كرديم، اين كتاب در بر دارنده شعر‎هاي نوي ايشان در قالب مقاله است.
درس ‎هايي از انقلاب، (سه جلد) درباره انتظار تقيه، قيام و همچنين راه و رسم مبارزه است.
روابط متكامل زن و مرد، مجموعه نوشته‎‎هايي كوتاه كه به قول استاد بارش رحمت احاديث و آيه‎‎ها بوده است.
شرحي بر دعا‎هاي روزانه حضرت زهرا(س)، اين كتاب نشان مي دهد چگونه مي توان از جمله‎‎هاي كوتاه اهل بيت به بهره‎‎هاي بسيار گرفت.
غدير، كتابي كوتاه درباره مباني ولايت فقيه.
نظام اخلاقي اسلام، اين كتاب طرحي نو از اخلاق اسلامي است.
از وحدت تا جدايي، اين كتاب در نقد ديدگاه‎‎هاي دكتر سروش نوشته شده است.
اخبات، اثري فوق‎العاده است در حوزه اخلاق و عرفان.
انديشه من، از نوشته‎هاي استاد است، اما اسمش را بعد از او شاگردانش انتخاب كرده اند.
وارثان عاشورا، نوشته‎اي فشرده و پرمطلب كه آخرين ديدگاه‎‎هاي استاد درباره حق و باطل را در بر مي گيرد.
استاد و درس، دو جلد؛ كتابي‎ست درباره «صرف و نحو»، براي كساني كه قصد طلبه شدن دارند و همچنين درباره « ادبيات ، هنر و نقد» كه ديدگاه‎‎هاي عميق هنري استاد در آن است.
انسان در دو فصل، سخنراني استاد در فروردين ماه سال 1360 در تالار وحدت درباره مباني تربيتي ايشان است.
روش برداشت از قرآن، اين كتاب زاويه ديد جديدي براي آشنايي با قرآن ارايه مي دهد. كه هر جلدش تطهير با جاري قرآن، تفسير‎هايي از سوره بقره، حمد، توحيد... است با روش استاد.
بشنو از ني، تفسير دعاي ابوحمزه ثمالي كه اوايل انقلاب بسياري را براي ديدن نويسنده اش به قم كشاند.
منبع:هفته نامه پنجره


نسخه چاپی