حوضه ي آبخيز زاينده رود نيازمند مديريت جامع

حوضه ي آبخيز زاينده رود نيازمند مديريت جامع
حوضه ي آبخيز زاينده رود نيازمند مديريت جامع


 

نويسندگان: مهندس علي نجفي (1)، دکتر مسعود نصري (2)، مهندس رسول اطهري (3)




 

چکيده
 

تأثيرات متقابل ناشي از منابع مختلف و اجزاي زنده و غيرزنده ي موجود در يک حوضه ي آبخيز، ضرورت پياده سازي مدل مديريت سيستمي و يکپارچه را در حوضه هاي آبخيز با هدف بهره وري بهينه از منابع و هماهنگي و حرکت در راستاي توسعه ي پايدار ايجاب کرده است. حوضه ي آبخيز زاينده رود که از جمله زيرمجموعه هاي حوضه ي آبخيز ايران مرکزي است با دارابودن 41503 کيلومترمربع وسعت به طور عمده در استان اصفهان و بخش هايي از آن در استان هاي چهارمحال و بختياري، فارس و يزد قرار دارد و نقش حياتي در ساختارهاي اقتصادي و اجتماعي ناحيه ي مرکزي ايران و نواحي مجاور دارد. گسترش اقليم خشک و نيمه خشک در اين حوضه از يک سو، و حجم زياد مصارف آب در بخش هاي کشاورزي و صنعت در کنار جمعيت بالاي ساکن از سوي ديگر، عدم تکافوي منابع آب در حال و آينده، و نيز تخريب منابع آب، خاک و پوشش گياهي را به عنوان مهم ترين چالش اين حوضه مطرح ساخته است. در اين نوشتار با بررسي وضيت طبيعي و منابع آب و خاک حوضه ي زاينده رود، چالش هاي پيش روي توسعه در اين حوضه بررسي شده و به برخي از راهکارهاي مديريتي در غالب مديريت يکپارچه و حوضه اي منابع طبيعي و انساني به خصوص الزامات اساسي مربوط به هماهنگي مديريت در واحدهاي سياسي – اداري استاني تابعه اشاره مي گردد.
کلمات کليدي: حوضه ي آبخيز زاينده رود، مديريت يکپارچه و جامع، چالش، منابع آب و خاک.

مقدمه
 

توسعه ي پايدار در گرو مراقبت از زمين است و بشر به عنوان بخشي از طبيعت نمي تواند آينده اي داشته باشد مگر آن که از طبيعت و منابع طبيعي حفاظت به عمل آورد[19]. عرصه هاي منابع طبيعي بستر فعاليت هاي کشاورزي و صنعتي و ساير فعاليت هاي بشري است. توليد غذا و آب که از جمله ضروري ترين نيازهاي انسان هستند در اين عرصه ها صورت مي گيرد. وضعيت مکاني قرارگيري منابع آب و خاک و پوشش گياهي در طبيعت اغلب در چارچوب حوضه هاي آبخيز است و به همين دليل در مطالعات اين بخش در جنبه هاي مختلف و تأثيرات عملکرد سيستم هاي طبيعي در مباحث هيدرولوژي و آب شناسي، اقتصادي و اجتماعي، کشاورزي و پوشش گياهي، خاک شناسي و فرسايش و ساير مباحث نظير اين، حوضه ي آبخيز به عنوان پايه و واحد مطالعاتي مدنظر قرار مي گيرد. از اين رو تأثيرات متقابل ناشي از منابع مختلف و اجزاي زنده و غيرزنده ي موجود در يک حوضه ي آبخيز، ضرورت پياده سازي مدل مديريت سيستمي و يکپارچه را در حوضه هاي آبخيز با هدف بهره وري بهينه از منابع و هماهنگي و حرکت در راستاي توسعه ي پايدار ايجاب نموده است.
حوضه ي آبخيز زاينده رود يا باتلاق گاوخوني يا گاوخاني داراي شعبات رودهايي است که از جهات گوناگون جغرافيايي به باتلاق گاوخوني منتهي مي شوند. مهم ترين رودي که به اين باتلاق مي ريزد زاينده رود با سرچشمه ي زردکوه بختياري است [3] که از نواحي مختلف شامل مناطقي با کوهستان هاي متراکم، نيمه کوهستاني، جلگه و صحرايي مي گذرد و زاينده رود و شعب کوچک و بزرگ آن از سرچشمه تا مصب عامل وحدت اين نواحي است. از آن جا که در فصل تابستان آب زاينده رود به حداقل مقدار خود مي رسد از گذشته هاي دور در سال هاي خشک و در اواخر تابستان شهر اصفهان و بلوکات آبخور رودخانه با مشکل کم آبي روبرو مي شده است؛ لذا انديشه ي مديريت دقيق بر آب هاي موجود و افزودن بر حجم آب رودخانه روزبه روز قوت مي گرفته است. از اين جهت قديمي ترين تفکر در برخورد با مسأله ي کم آبي رودخانه ايجاد نظم و نسق در بهره برداري از آب بوده است. دومين برخورد انديشه ي انتقال حوضه به حوضه ي آب ها از سرچشمه هاي مجاور زاينده رود يعني شعب کارون به سوي اصفهان بوده است[6]. شدت فرسايش و ويراني خاک به وسيله ي سيلاب در حوضه ي اين رودخانه چنان است که به طور متوسط از هر کيلومترمربع 350 تا 400 تن خاک شسته قسمتي در درياچه سد زاينده رود رسوب مي کند و قسمتي نيز در مرداب گاوخوني فرو مي نشيند[9]. البته اين آمار در يکي دو دهه ي اخير با توجه به حجم گسترده ي تغيير کاربري ها و تخريب ناشي از فعاليت هاي انساني قطعاً افزايش داشته است. بدون شک مهم ترين چالش فعلي و آتي حوضه ي آبخيز زاينده رود کمبود منابع آبي خواهد بود و از اين حيث جاي تعجب نخواهد بود که بررسي موارد مرتبط با آب از جهت منابع آلوده کننده، مقادير آب موجود و قابل استفاده و ميزان مصارف در بخش هاي مختلف و محدوديت هاي فرارو از جمله مباحث اساسي در اين زمينه باشد.
يکي از موارد کاملاً مرتبط با افزايش جمعيت بالا رفتن ميزان مصرف آب است و کنترل اين مسأله نيازمند مديريت کشاورزي متمرکز (به عنوان اصلي ترين بخش مصرف کننده ي آب) و همکاري بين المللي خواهد بود. در اين راستا مديريت منابع آب بايد انعطاف پذيري بيشتري داشته باشد تا بتوانند از عهده ي تغييرات ناشي از تقاضا براي آب و قابليت دسترسي آن برآيد[1]. يکي از گروه ترکيبات آلوده کننده ي منابع آبي که هر روز بر تعداد، نوع و مصرف آنها افزوده مي شود کودهاي شيميايي، سموم دفع آفات نباتي و حشره کش هاي داراي ترکيبات نيتراتي هستند که به وسيله ي باکتري هاي خاک به نيترات اکسيد، و در اثر آب شويي وارد آب هاي زيرزميني مي شوند[2]. در شرايطي مثل ايران که نسبت اراضي به آب فزوني دارد، خاک عامل اصلي محدودکننده نيست و تنها عامل محدودکننده ي توليدات کشاورزي آب است[7]. با توجه به مطالعات جامع آب کشور، فقدان مديريت صحيح آبياري در مزارع، و پايين بودن راندمان در بخش کشاورزي وجود دارد[11]. در حالي که ميزان منابع آب محدود، و سقف برداشت آن تقريباً در حالت حداکثر است و از طرفي امکان افزايش استفاده از منابع آب کشور به مقدار زياد مقدور نخواهد بود، در اين حالت توسعه ي کشت بدون اتخاذ روش هاي کم آبياري و افزايش کارايي مصرف آب غير ممکن به نظر مي رسد[15]. خاک و آب مهم ترين منابع طبيعي در اکوسيستم ما، و حوضه هاي آبخيز به عنوان واحدهاي برنامه ريزي براي اهداف مديريتي جهت حفظ اين منابع قديمي هستند[21]. تصميم گيري جهت مديريت منابع طبيعي بسيار پيچيده است زيرا بهره برداران متعددي را شامل مي شود و مکانيسم هاي ارتباط متقابل بين آن ها وجود دارد[24] و تصميم گيران معمولاً با بهينه کردن همزمان چندين هدف مواجه اند[12]. مديريت بهينه ي منابع آب و خاک جز با حفظ منابع و استفاده ي صحيح، مستمر و پايدار و نيز حداقل هدررفت و خسارت به آن ها به وقوع نمي پيوندد.[10]، اين مديريت يک مديريت سيستمي است که در جهت به کارگيري و هدايت مفيد و مؤثر عوامل و منابع به منطور رسيدن به حالت بهينه و با هدف دستيابي به حداکثر سود، حداقل هزينه و حداکثر کارايي توسط مدل هاي برنامه ريزي اعمال مي گردد[13 و 5].

مواد و روش ها
 

حوضه ي آبخيز باتلاق گاوخوني در مختصات جغرافيايي '2 .?50تا '20 ?53 طول شرقي و '15 ?31 تا '45 ?33 عرض شمالي واقع شده است[17]. اين حوضه در تقسيم بندي کلي هيدرولوژي ايران جزء حوضه ي آبخيز اصفهان و سيرجان و بخشي از حوضه ي آبخيز فلات مرکزي است [16 و 4]. نقشه ي شماره ي 1 موقعيت اين حوضه را نشان مي دهد[14]. وسعت حوضه ي آبخيز زاينده رود 41503 کيلومترمربع است و از اين مقدار 16649 کيلومترمربع آن را مناطق کوهستاني و 24854 کيلومترمربع را کوهپايه و دشت تشکيل مي دهد [18]. بارندگي در سرچشمه ي کوهرنگ حدود 1258 ميلي متر و در اصفهان 109 ميلي متر، در پل زمان خان 343 و در پل کله 127 ميلي متر است [6] و ميانگين بارندگي ساليانه در حوضه ي مطالعاتي از کمتر از 50 ميلي متر در منتهي اليه مناطق کويري جنوب شرقي تا بيشتر از 1400 ميلي متر در ارتفاعات کوه هاي غربي متغير است[14]. با توجه به اين که اقليم و مشخصه هاي آن از عوامل مؤثر فرايندهاي مرتبط با فرسايش و رسوب و ساير ويژگي ها و جنبه هاي تخريب حوضه و عامل مهم روند تحولات طبيعي آن است و در منابع مختلف [23، 26، 25 و 20] نيز به آن ها اشاره شده است، توجه به نوع اقليم حاکم بر حوضه در شناخت حساسيت و يا مقاومت اکوسيستم حوضه در برابر فشارهاي بيروني ضروريست. اين مهم در مبحث ميزان آب قابل استفاده به طور عيني ملموس است. مهم ترين مرکز فعاليت هاي انساني به ويژه در زمينه ي صنعت و کشاورزي در بخش مرکزي کشور در حوضه ي زاينده رود بوده و بسياري از راه هاي اصلي کشور از اين حوضه مي گذرند. با وجود چنين ويژگي هايي، در اين حوضه محدوديت هاي طبيعي و مصنوعي نظير کمي بارش، بالا بودن نسبي درجه ي حرارت، خاک هاي نه چندان حاصل خيز در بخش عظيمي از حوضه و گسترش بدون دورانديشي در بخش کشاورزي باعث شده است که همواره در برنامه ريزي هاي مختلفي که در حوضه انجام مي شود عوامل گسترده اي دخالت داشته باشند. بي شک يکي از محوري ترين عناصر توسعه در هر منطقه اي وجود آب به اندازه ي کافي است و در حوضه ي مذکور اين امر کاملاً محسوس است. به همين منظور از زمان هاي گذشته برنامه ريزي هاي مسئولان همواره در جهت بهره برداري بهينه از آب بوده است و احداث انواع سدها و مخازن کوچک و بزرگ مبين چنين امري است[14]. در دهه هاي اخير کاربري ها و نوع استفاده از زمين در بسياري از حوضه هاي آبخيز، در نتيجه ي عواملي چون افزايش جمعيت، بالا رفتن استانداردهاي زندگي، تغيير روش هاي کشاورزي و استفاده سنتي از منابع طبيعي، تفاوت معني داري نسبت به گذشته پيدا کرده است. حوضه ي آبخيز زاينده رود به دليل واقع شدن در ناحيه ي مرکزي ايران و در مسير ارتباطي و راه هاي مواصلاتي چندين استان کشور نظير اصفهان، خوزستان، چهارمحال و بختياري، قم، تهران، لرستان، فارس، يزد، کهکيلويه و بويراحمد و ساير استان هاي اطراف و با فاصله دورتر از اين حوضه از يک طرف، و حجم گسترده ي فعاليت هاي اثرگذار و چشم گير انساني در اين حوضه از حيث تغييرات جمعيت، دستکاري هاي طبيعي در جريان رودها و آبراهه ها، تغيير کاربري اراضي، توسعه ي صنعتي گسترده، آلودگي هاي زيست محيطي متنوع و رو به ازدياد و ساير جنبه هاي مربوط به فعاليت انساني از طرف ديگر، به کارگيري اصول مديريت کليه ي منابع اين حوضه را در وراي تصميمات اتخاذي در سطوح منطقه اي و استاني اجتناب ناپذير نموده است. اين مديريت بايد در وجوه و بخش هاي گوناگون منابع انساني و اکولوژيکي حوضه اعمال گردد؛ چرا که هرگونه تغيير در وضعيت اکولوژيک و زيست محيطي در زيربخش هاي تفکيک شده منتج از مرزهاي اداري، سياسي، جغرافيايي و قراردادي بين نواحي مختلف شهرستان و يا استان و يا بين چند استان بدون در نظر گرفتن واقعيت ملموس و طبيعي وقوع اراضي مورد بحث در حيطه ي مرز طبيعي حوضه هاي آبخيز واحد، در کوتاه مدت و بلند مدت بسته به نوع و ابعاد تغييرات مذکور مي تواند ساير بخش هاي ظاهراً جدا شده توسط مرزهاي اداري – سياسي را نيز دستخوش تغيير و دگرگوني آشکار سازد. فاجعه ي زيست محيطي پارگي لوله ي انتقال نفت خام در نزديکي روستاي چلوان شهرستان شهرکرد در استان چهارمحال و بختياري در سال 1387 که باعث بروز خسارات زيان بار و گسترده ي زيست محيطي در پايين دست و به خصوص در استان اصفهان در زيربخش هاي کشاورزي و صنعت و محيط زيست گرديد، نمونه اي از بي توجهي ساختارهاي اداري و تصميم گيري به واقعيت مديريت جامع ( Integrative Management )، فرابخشي و فراگير (.Comprehensive M)، و سيستميک (.Systemic M) در حوضه ي آبخيز است. در ادامه به پاره اي از مشهودترين جنبه ها و مصاديق منفي اثرگذار بر سيستم يکپارچه ي حوضه ي آبخيز زاينده رود اشاره مي گردد:

مصاديق و جنبه هاي تخريب و تهديدات پيش روي منابع حوضه ي آبخيز زاينده رود
 

الف- گستردگي شبکه ي معابر و احداث انواع جاده ها
از جمله تخريب هاي اساسي منابع آب و خاک در سرتاسر حوضه، وجود سطح تخريب زياد ناشي از احداث جاده هاي مختلف است. شبکه ي گسترده ي راه ها و معابر به واسطه ي تنوع روستاها و شهرها و مراکز جمعيتي، پراکندگي صنايع و کارخانجات، عبور راه هاي عمده ي مواصلاتي بين مناطق شمالي - جنوبي و شرقي – غربي کشور و گذر اجتناب ناپذير آن ها از اين حوضه، احداث پل هاي مختلف در مسير رودخانه ي زاينده رود و سرشاخه ها و شعب فرعي و اصلي آن، جاده هاي دسترسي به معادن متنوع و زياد سطح حوضه، معابر اتصالي به محل هاي تفرجگاهي به ويژه در سرشاخه هاي حوضه، از جنبه هاي تخريب منابع خاک، آب و پوشش گياهي حوضه است که به طور اساسي تغييرات نامنظم، فاحش و نازيبايي را در چشم اندازهاي بکر و زيباي قبلي سرتاسر حوضه پديدار ساخته است.
احداث جاده در منابع توليد آب آبخيز و بهره برداري از آن مشکلات جدي ايجاد مي کند و طرح هاي احتياطي ويژه جهت حفظ منابع توليد آب از پس مانده هاي ساختماني جاده و بهره برداري از آن ضروري است. امروزه حفظ کيفيت محيط زيست به صورت يک امر ملي اولويت خاصي دارد، بنابراين تصميم گيري در مورد موقعيت طرح و اجراي هر پروژه که مستلزم تجاوز به وضعيت طبيعي حوضه باشد بايد در صورت امکان به طريقي باشد که از تأثيرات زيان بخش بر کيفيت محيط زيست از جمله چشم اندازهاي محيط، طبيعت آن، وضعيت تاريخي، موقعيت باستان شناسي، جايگاه تفرج گاهي، ارزش هاي اجتماعي و به طور کلي منابع با ارزش موجود در منطقه ي اجراي پروژه اجتناب بورزد يا آن ها را به حداقل برساند[8]. اين مهم نه تنها در احداث جاده ها و معابر، بلکه در اجراي تمام ساختارهاي مربوط به صنايع، طرح هاي کشاورزي، انتقال آب و خطوط برق و تلفن و انرژي، بافت هاي مسکوني و شهرسازي، سدسازي و نظاير آن بايد مد نظر طراحان و مجريان قرار گيرد.

حوضه ي آبخيز زاينده رود نيازمند مديريت جامع

ب- وضعيت نامنظم و بدون آينده نگري در تخصيص آب در قسمت هاي مختلف حوضه
با توسعه ي علم و تکنولوژي و دستيابي کشاورزان به ادوات مکانيکي انتقال آب، حوضه ي آبخيز زاينده رود در سال هاي اخير شاهد افزايش بي رويه ي پمپاژ آب از رودخانه ي زاينده رود به خصوص در قسمت هاي سراب رودخانه و استان چهارمحال و بختياري بوده است. اين روند افزايشي برداشت، بدون مطالعه و مدنظر قرار دادن نياز قسمت هاي پاياب رودخانه به آب زاينده رود صورت گرفته و همين امر سبب بروز مشکلات و نابساماني هاي گسترده اي در سيستم کشاورزي و نيز حيات اکولوژيک اين رودخانه به خصوص در نواحي پاياب و در انتها مرداب گاوخوني شده است.
ج- گسترش آلودگي هاي آب، خاک و هوا در حوضه
صنايع و واحدهاي آلوده کننده اي که در قسمت هاي سراب شعبه هاي فرعي تأمين کننده ي آب رودخانه ي زاينده رود واقع شده اند مي توانند در اثر کم کاري و سهل انگاري در رعايت نکات بهداشتي و ايمني، آسيب هاي جبران ناپذيري را در زمينه ي آلودگي منابع آب و خاک مناطق پاياب ايجاد کنند؛ همچنان که در اثر صدور مجوز زياد در احداث استخرهاي پرورش ماهي و در راستاي سياست اشتغال زايي، نيز در سايه ي نظارت کم و غيرقابل قبول نهادهاي مسئوول، هر ساله آلودگي هاي زيادي در اثر استفاده از مواد ضدعفوني کننده ي اين استخرها وارد سرشاخه ها و مناطق بالادستي آب زاينده رود مي شود. استفاده ي بيش از حد و حساب نشده و خارج از ضوابط نظارتي کودها و سموم شيميايي در اراضي کشاورزي و افزايش تعداد شهرک هاي صنعتي حوضه نيز در همين چارچوب قابل بررسي است.
د-ناهماهنگي واحدهاي اداري – سياسي در مديريت منابع حوضه انجام کارهاي عمراني که باعث دست کاري و به هم ريختگي بخش هاي مهمي از خاک و پوشش گياهي و تأثير زياد روي منابع آبي مي گردد در حوضه ي حساس زاينده رود بايد با هماهنگي هاي قبلي واحدهاي کارفرمايي در شهرستان ها و استان هاي پيراموني آن باشد. تا زماني که مديريت هاي شهرستاني و به خصوص استاني خود را بي نياز از مشورت با يکديگر در امر مهمي چون مديريت منابع آب و خاک حوضه ي زاينده رود مي دانند، متأسفانه وضعيت تخريب منابع حوضه در آتي نيز ادامه خواهد يافت.
هـ- مکان يابي و کاربري نامناسب سرزميني و عدم توجه شايسته به استعداديابي و تخصيص علمي اراضي
بدون شک در حوضه ي زاينده رود نيز مانند تمام حوضه هاي آبخيز بايد کاربري مناسب اراضي در بخش هاي کشاورزي، صنعت، سکونت گاه، تفرجگاهي و ساير بخش ها با توجه به کليت اکوسيستم حوضه و تجسم حوضه در قالبي واحد مورد عمل قرار گيرد و از عمليات تک گزينه اي و با رويکرد و نگاه جزيره اي در تخصيص کاربري ها خودداري گردد؛ اگر چه در حوضه ي زاينده رود، علي رغم نياز ضروري هنوز منشور مورد تأييد همه ي ادارات و نهادهاي مرتبط در اين باره در اين بخش به تصويب نرسيده است.

حوضه ي آبخيز زاينده رود نيازمند مديريت جامع

و- مهاجرت کنترل نشده و سياست هاي جمعيتي نامطلوب
گسترش صنايع در منطقه ي اصفهان و چند شهرستان اطراف نظير لنجان، مبارکه، خميني شهر، فلاورجان و ميمه باعث افزايش مهاجرت از روستاها و شهرهاي اطراف در استان و ساير استان هاي مجاور نظير چهارمحال و بختياري، فارس، لرستان، خوزستان و غيره شده است. تجمع زياد و تراکم جمعيتي بالا در يک منطقه ي نسبتاً محدود، علاوه بر دارا بودن پيامدهاي منفي ناشي از اختلافات فرهنگي و برخوردها و تضادهاي اجتماعي، باعث فشار بيش از توان بر عرصه هاي طبيعي، بيشتر به صورت تغيير گسترده در کاربري اراضي به شکل تبديل اراضي کشاورزي و مرتعي به بافت هاي مسکوني و تجاري و صنعتي گرديده و ساير منابع آب و خاک و پوشش گياهي و حيات وحش جانوري را نيز در معرض آلودگي، تخريب و فرسايش قرار داده است.
ز- کاهش پايداري منابع حوضه در کليه ي اشکال در برابر حجم فزاينده ي بهره برداري ها
اکوسيستم هاي مناطق خشک و نيمه خشک نظير حوضه ي آبخيز زاينده رود داراي پايداري و انعطاف نسبتاً کمي در برابر فشارهاي وارده ي بيروني هستند و چنانچه ميزان فشار (به صورت برداشت بيش از حد منابع، آلودگي زياد، تخريب خاک و پوشش گياهي و...) بيش از دامنه ي تحمل و توانايي حوضه باشد، بدون شک زمينه ساز تغييرات غيرقابل بازگشت و جبران ناپذير در تخريب و آلودگي و تضعيف توانايي بازسازي اکولوژيک حوضه خواهد شد. اراضي آلوده به مواد شيميايي در اطراف برخي واحدهاي صنعتي استان، زمين هاي کشاورزي داراي خاک سمي و غيرحاصل خيز در نتيجه ي مصرف زياد کودها و سموم شيميايي، آلودگي هوا و تبعات منفي آن بر انسان و محيط و طبيعت، نشست سفره هاي آب زيرزميني به واسطه ي برداشت بيش از حد آب و نمونه هاي ديگر، از موارد شکست دامنه ي تحمل حوضه در برابر فشارهاي وارده است.
ح- استقرار صنايع بزرگ و آلوده کننده در نواحي استراتژيک سکونت گاهي حوضه
طرح هاي آمايش سرزمين کمک مؤثري در نحوه ي استفاده ي مطلوب و بهينه و علمي از اراضي هر قسمت از حوضه ي آبخيز ارائه مي نمايند. تجمع صنايع بزرگ و آلوده کننده که داراي تأثيرات مخرب و طولاني مدت در سلامت محيط زيست و جامعه ي انساني حوضه ي زاينده رود هستند، درست در محلي قرار دارند که هسته ي جمعيتي اصلي در حوضه ي زاينده رود (شهر اصفهان و مناطق پيرامون) واقع است. اين نزديکي بيش از حد بروز مشکلات عديده اي را در بهداشت انسان هاي ساکن در اين ناحيه باعث مي شود و رشته ي مشکلات پيامد اين امر چنان در هم تنيده شده که کلاف سردرگمي را مي ماند که تاکنون راه حلي عملي از سوي مسئوولين و انديشمندان ارائه و اجرا نشده است؛ به قسمي که از يک سو روز به روز بر جمعيت حوضه به خصوص از طريق مهاجرت افزوده، و از سوي ديگر دامنه ي تخريب محيط و منابع طبيعي زيادتر شده است و در جانب سوم، موضوع به خطر افتادن بيشتر سلامت انسان هاي ساکن در اين ناحيه مطرح است و اينکه آيا در برهه ي کنوني انتقال جمعيت به نواحي ديگر حوضه و کم کردن روند رشد فعلي چاره ساز و امکان پذير است يا انتقال صنايع بزرگ و ملي و کارخانه هاي مادر و در عين حال آلوده کننده محيط به ساير قسمت هاي حوضه و يا خارج از آن؟ جواب اين پرسش هر چه باشد به دست اندرکاران امر اين نکته ي مهم را گوشزد مي کند که تحت هيچ شرايطي سلامتي انسان ها قابل انتقال به محل هاي ديگر جهت در امان ماندن از ناراحتي هاي وارده نيست؛ سلامتي انسان ها قابل انتقال به محل هاي ديگر جهت در امان ماندن از ناراحتي هاي وارده نيست؛ سلامتي انسان ها قابل معامله و يا خريد نيست. شايد بتوانيم جنبه ي گسترده ي تخريب محيط زيست اطرافمان را کمي يا حتي مانند امروز در حد زيادي ناديده انگاريم!! ولي آيا مي توان از سلامت انسان هاي ساکن در اين محيط هم (حتي به هر بهايي) چشم پوشي کرد؟؟؟

نتيجه گيري و پيشنهادات
 

لزوم ارتباط و هماهنگي زيربخش هاي مديريت و شاکله هاي سازماني تصميم گيري در يک حوضه ي آبخيز حساس و استراتژيک نظير حوضه ي آبخيز زاينده رود که از چندين منبع اصلي (در سطح استان) و فرعي (در سطح شهرستان) و زيربخش ها و شعبات فرعي تصميم گيري (درسطح بخش ها و دهستان ها)، نشأت مي گيرد امروزه بر تمامي دست اندرکاران امور آب و خاک، کشاورزي و محيط زيست و منابع طبيعي که در خط مقدم جبهه ي فعاليت هاي انساني و آثار و بازخوردهاي متقابل اکولوژيکي آن در سيستم طبيعي و پايدار قبلي قرار دارند کاملاً آشکار و هويداست؛ و روي کم پيداي موضوع، آشنايي ناکافي و در بعضي موارد ناقص و حتي اشتباه برخي تصميم سازان در عرصه هاي کشوري، استاني، شهرستاني، و در سطوح پايين تر با ماهيت پيچيده و غيرقابل انکار طبيعت حوضه هاي آبخيز است. وجود مشکلات قانوني منتج از قوانين موضوعه ي ناصحيح، ناکافي و ناکامل در اين مورد که از يک سو دست ناآگاهان را باز و توانايي آگاهان را کم مي کند ازجمله محدوديت هاي جدي تأثير گذار بر اين روند است.
يک حوضه ي آبخيز بنا بر تعريف عبارت است از: ناحيه اي که بارش فروريخته بر سطح آن به يک آب راهه در سطح حوضه زهکشي مي شود (22) و در قالب مرزهاي توپوگرافي که غالباً منطبق بر خط الرأس ارتفاعات است محدود مي گردد. با توجه به تعريف مي توان استنباط کرد که وجود ارتفاعات در اطراف يک حوضه ي آبخيز مشخص نظير زاينده رود به عنوان يک مانع و مرز فيزيکي باعث عدم امکان انتقال آسان حوادث و وقايع مربوط به تخريب و دست کارهاي انساني در سيستم طبيعي و منابع آب و خاک و پوشش گياهي و در کل اکولوژيک حوضه به آن سوي مرزهاي طبيعي يعني حوضه هاي آبخيز مجاور مي گردد. به عنوان مثال چنانچه يک منبع آلودگي آبي در سرچشمه ي يکي از سرشاخه هاي رودخانه وجود داشته باشد، اين آلودگي به تمامي بخش هاي پايين دست که زيرمجموعه ي کاربران آب نواحي بالادست هستند سرايت مي نمايد و کارکرد و بازدهي را در بخش هايي نظير صنعت، کشاورزي، شرب و خانگي، اکوتوريسم و چشم انداز، پوشش گياهي طبيعي، حيات وحش و غيره تحت تأثير قرار مي دهد و وجود و رسميت مرزهاي سياسي و قراردادي بين بخش ها، شهرستان ها، و استان ها نمي تواند مانع وقوع و گسترش اين روند گردد. منابع اساسي و مديريت پذير اعم از منابع انساني و اکولوژيک موجود در يک حوضه ي آبخيز از جهات گوناگوني مي توانند مورد خدشه و تصرفات انساني قرار گيرد که در کليه ي اين موارد بسته به گستردگي و حجم تغييرات و دست کاري هاي صورت گرفته کليه ي بخش هاي زيرمجموعه ي يک حوضه ي آبخيز را در دو مقوله ي منابع انساني و اکولوژيک، و ساير منابع خارج از اين تقسيم بندي را تحت تأثيرات کوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت قرار مي دهد.
نظر به مطالب ذکر شده و با عنايت به ماهيت سيستم اکولوژيکي و مشخصات طبيعي – انساني حوضه ي آبخيز زاينده رود پيشنهاداتي بدين شرح ارائه مي گردد:
1-نشست مشترک مسئولين سياسي و اداري استان هاي مشرف و تأثيرگذار بر حوضه ي آبخيز زاينده رود (استان اصفهان و استان چهارمحال و بختياري) جهت هماهنگي تصويب منشور سلامت پايدار حوضه. 2- هماهنگي جمعي و همراه با الزام قانوني مسئولين شهرستاني در سطح تصميم سازان جهت بالا بردن سطح ديد علمي از حوضه و هماهنگي اقدامات در راستاي منشور سلامت پايدار حوضه. 3- جلوگيري از افزايش حجم واحدهاي صنعتي حوضه. 4- آموزش گسترده، عملي، مفيد و مستمر کشاورزان در زمينه ي نحوه ي کاربرد علمي و بهينه ي کودها و سموم شيميايي. 5- محدود سازي استقرار صنايع و واحدهاي آلوده کننده در سرشاخه هاي رودخانه ي زاينده رود. 6- نظارت علمي و مستمر بر فعاليت واحدهاي صنعتي و آلاينده هاي محيط در کل سطح حوضه جهت پايش ميزان آلودگي ها. 7- راه اندازي کلينيک هاي گياه پزشکي و آزمايشگاه هاي ويژه تعيين مقدار مجاز سموم شيميايي و آلودگي هاي متمرکز و غير متمرکز منابع آب و خاک و پوشش گياهي. 8- تعيين و تصويب سند آبخيزداري و کنترل فرسايش در کل سطح حوضه با هماهنگي واحدهاي استاني و شهرستاني پيراموني. 9- تدقيق و بهينه سازي روند بهره برداري از منابع آب حوضه و در صورت امکان تصويب نظام نامه در اين مورد.10- تعيين فون و فلور حوضه جهت تعيين گونه هاي گياهي و جانوري در معرض تهديد يا انقراض. 11- اعمال محدوديت هاي قانوني در زمينه ي فعاليت هاي عمراني و لزوم اخذ مجوز قانوني و طي نمودن مراحل کارشناسي موضوع از طريق ادارات منابع طبيعي و آبخيزداري و محيط زيست استان ها با عنايت به منشور توسعه ي پايدار حوضه قبل از انجام هرگونه دست کاري و تخريب در حوضه. 12- آمايش سرزميني جامع حوضه منطبق با مطالعات جديد و بررسي هاي صورت گرفته و شناخت و آگاهي از وضعيت دقيق منابع و سيستم حساس حوضه ي بر پايه اصول علمي. 13- انجام نشست هاي مشترک و ادواري مسئولين سياسي – اداري و ادارات منابع طبيعي و آبخيزداري و محيط زيست و تعيين الگوهاي کاري و سياست هاي اتخاذي پيش روي در راستاي پايش حفاظت از منابع حوضه.

پي نوشت
 

1- کارشناس اداره ي کل منابع طبيعي استان اصفهان - 09132244398 –
doralinajafi@yahoo.com
2- عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد اردستان
3- کارشناس اداره ي کل منابع طبيعي استان اصفهان – 09132244398 –
doralinajafi@yahoo.com
 

منابع و مأخذ
[1] اسدي، محمد اسماعيل و شاهين رخسار، پريسا، (1384)، مديريت جامع آب در قرن بيست و يکم، مجموعه مقالات دومين کنفرانس سراسري آبخيزداري و مديريت منابع آب و خاک، کرمان 3 و4 اسفند ماه 1384.
[2] اميري، منوچهر، عليرضايي، حسين و اسديان، قاسم، (1384)، آب نهاوند تشنه ي مديريت و برنامه ريزي، مشکلات و نقاط کور، مجموعه مقالات دومين کنفرانس سراسري آبخيزداري و مديريت منابع آب و خاک، کرمان 3 و 4 اسفند ماه 1384.
[3] بيات، عزيزالله، (1383)، کليات جغرافياي طبيعي و تاريخي ايران، انتشارات اميرکبير.
[4] جعفري، ع. (1376)، گيتا شناسي ايران، جلد دوم (روزها و روزنامه ايران)، طرح و تهيه از گيتا شناسي.
[5] جليلي، خليل، صادقي، سيدحميدرضا و نيک گامي، داوود (1384)، مديريت بهينه ي منابع آب و خاک با استفاده از تکنيک هاي برنامه ريزي رياضي و مدل هاي کامپيوتري، مجموعه مقالات دومين کنفرانس سراسري آبخيزداري و مديريت منابع آب و خاک، کرمان 3 و 4 اسفند ماه 1384.
[6] حسيني ابري، سيد حسن، (1379)، زاينده رود از سرچشمه تا مرداب، انتشارات گلها.
[7] خيرابي، جمشيد، اسدالهي، سيد اسدالله، انتصاري، محمدرضا، توکلي، عليرضا و سلامت، عليرضا، (1375)، کم آبياري تنظيم شده، اهميت و ضرورت آن در شرايط ايران، مجموعه مقالات هشتمين سمينار کميته ي ملي آبياري و زهکشي ايران.
[8]ريچاردسون، سيمونز، کاراکي، محمود و استيونز، (1384)، اثرات جاده سازي در حريم رودخانه ها، ترجمه ي صلواتي دزفولي، عبدالامير و محسني ساروي، محسن، انتشارات دانشگاه علوم کشاورزي و منابع طبيعي گرگان.
[9] سر جنگل داري کل استان اصفهان، واحد آبخيزداري، (1361)، رسوب شناسي حوضه ي آبخيز سد زاينده رود.
[10] صدرالاشرافي، م.، (1371)، اصول مديريت و مديريت کشاورزي، مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 316 صفحه.
[11] کشاورز، عباس و صادق زاده، کورش، (1379)، کم آبياري بهينه و تجزيه و تحليل رياضي و اقتصادي آن، مجله ي تحقيقات فني و مهندسي کشاورزي، جلد 5، شماره 17.
[12] محسني ساروي، محسن، فرزانگان، م.، کوپايي، م.، خلقي، م.، (1382)، تعيين الگوي بهينه بهره برداري از منابع حوضه ي آبخيز با استفاده از برنامه ريزي هدف، مجله ي منابع طبيعي ايران، شماره 56 (1و2).
[13] ملک محمدي، ا.، (1362)، مباني ترويج کشاورزي، انتشارات مرکز دانشگاهي، 479 صفحه.
[14] نجفي، ع. (1382)، اولويت بندي زير حوضه هاي آبخيز اصفهان و سيرجان در توليد رسوب با استفاده از تجزيه و تحليل منطقه اي، پايان نامه کارشناسي ارشد آبخيزداري، دانشگاه تربيت مدرس، دانشکده ي منابع طبيعي، 75 ص.
[15] نورجو، امير، جدايي، عليرضا و بقايي کيا، مهدي، (1384)، کم آبياري گزينه اي مناسب براي استفاده ي بهينه از منابع آب در شرايط کمبود منابع آب، مجموعه مقالات دومين کنفرانس سراسري آبخيزداري و مديريت منابع آب و خاک، کرمان 3 و 4 اسفندماه 1384.
[16] وزارت نيرو (1369)، اطلس منابع آب ايران، جلد اول، گزارش هيدرولوژي، انتشارات معاونت بهره برداري و مديريت منابع آب.
[17] وزارت نيرو (1370)، سيماي آب استان هاي اصفهان و چهارمحال و بختياري، سازمان آب منطقه اي اصفهان، امور مطالعات منابع آب.
[18] وزارت نيرو (1375)، گزارش هيدرولوژيکي و زيست محيطي باتلاق گاوخوني (گزارش شماره 3)، معاونت امور آب.
[19] وهابزاده، عبدالحسين (1377)، - ترجمه – مراقبت از زمين، راهبردي براي زندگي پايدار، انتشارات جهاد دانشگاهي مشهد.
[20] Das, G.(2000),Hydrology and soil conservation engineering, Prentice – Hall of India Private Limited Pub., 489p.
[21] Khan, M. A., (2002), Watershed management for sustainable agriculture, Agrobios, India, pp. 237.
[22] Raghunath, H. M., (1991), Hydrology (principles, analysis and designs), Wiley Eastern Limited publications.
[23] Schwab, G. O., Frevert, R.K., Edminister, T. W. and Barnes, K. K. (1981), Soil and water conservation engineering John wiley and sons pub., 525p.
[24] Singh, A. K. and Singh, J. P., (1999), Production and benefit maximization through optimal crop planning-a case study of Mahi command, Indian Journal of soil conservation, 27(2): 152- 157.
[25] Suresh, R. (2000), Soil and water conservation engineering, A. K. Jain Pub., 951p.
[26] Tripathi, R, P. and Singh, H. P. (1993), Soil erosion and conversation, New Age International Pub., 305p.
منبع: ماهنامه فني – تخصصي دانش نما 175 – 174



 

نسخه چاپی