اثبات وجود نازنین حضرت رقیه (س)
تحقیقی که پیش رو دارید یکی از مسائل تاریخی زمان سید الشهداء علیه السلام یعنی وجود حضرت رقیه سلام الله علیها را بررسی کرده است. نگارنده سعی نموده با دلایل مختلف تاریخی، شرعی و معنوی و از طریق معجزات و کرامات و نقل اشعار معتبر و سند های موثق ثابت کند که سید الشهدا علیه السلام دختر دردانه ای به نام رقیه سلام الله علیها داشته اند که مزار و مرقد شریفش هم اکنون در کشور سوریه و در شهر دمشق قبله ی اهل عشق و محبت است.

اَلحَمدُ لله رَبِّ العالَمین و صَلّی اللهُ عَلی محمَّدٍ و آله الطاهرین و لَعنَهُ الله عَلی اَعدائِهم و غاصبی حُقوقِهم و مُنکِری فَضائِلِهم و مناقِبِهم مِن الجنِّ و الاِنس اَجمَعین اِلی یَومِ الدین.

قالَ رسولُ الله : اَلنُّجومُ اَمان لِاَهلِ السَّماء وَ اَهلُ بَیتی اَمانُ لِاَهلِ الاَرض فَاِذا ذَهَبَ اَهلُ بَیتی ذَهَبَ اَهل الاَرض.

ستارگان امانند برای اهل آسمان و اهل بیت من امانند برای اهل زمین،پس زمانی که اهل بیت من از زمین رخت بربندند اهل زمین هم نابود خواهند شد.(1)

ستایش خدای را که ما را از پیروان محمد صلی الله علیه و آله و آل پاک او قرار داد،خداوندی که بر اساس حکمت بالغه ی خود ، محمد صلی الله علیه و آله و خاندان او را برتری داد و بوسیله ی آنان چراغ هدایت را بر افروخت تا پس از اثبات وجود این انوار مقدسه و شناخت راه و رسم زندگی این بزرگواران؛ جویندگان طریقت احمدی و تشنگان معرفت علوی،همواره زندگی اهل بیت علیهم السلام را الگوی خود قرار دهند و با اقتدا به ایشان صراط مستقیم الهی را بپیمایند که به رستگاری و سعادت دنیوی و اخروی نایل آیند.(2)

همانطور که میدانیم تاریخ ادیان مخصوصا اسلام مملو از حبّ و بغض هاست و این عامل در ثبت وقایع تاریخی اثر بسیار زیادی داشته، پس امروز برای طالبان حقیقت لازم است پرده ها را کنار زده و وقایع تاریخی را واضح کنند .

از جمله مباحث تاریخی ، شخصیتهای تاریخی هستند که در مورد آنها اختلافاتی دیده می شود. به عنوان مثال حضرت رقیه سلام الله علیها که بعضی منکر وجود ایشانند و بعضی صد در صد ایشان را پذیرفته اند.

لذا در این مجموعه به این مبحث پرداخته شده و به جهت اثبات وجود این بانوی دو عالم به گوشه ای از اسناد تاریخی، روایی، فرمایشات علما، اشعار شعرا، سیره، مصائب، کرامات، معجزات، مکان دفن و داستان های معتبر پیرامون ایشان اشاره خواهیم کرد به امید آنکه حضرتش این تلاش ناچیز را از بنده ی حقیر بپذیرد.

یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک

بر آشنایان به تاریخ اسلام و تشیّع پوشیده نیست که شیعه یک گروه ستم دیده و غارت زده است؛گروهی است که در طول تاریخ بارها و بارها هدف هجوم و تجاوز های وحشیانه قرار گرفته،پیشوایان دین و رجال شاخصش شهید گشته و آثار علمی و تاریخی اش سوزانده شده.

شیعه در گذر از درازنای این تاریخ پر درد و رنج اولا مجال ثبت بسیاری از حوادث تاریخی را چنانچه باید و شاید نداشته ثانیا بخشی قابل ملاحظه از آثار و مآخذ تاریخی خویش را از دست داده و آنچه برایش مانده تنها بخشی از آثار مکتوب ، همراه با اطلاعاتی است که به گونه ای شفاهی سینه به سینه نقل شده و اکنون در ذهنیت شیعه به صورت مشهوراتی نه چندان مستند یا مجهول السند موجود است .

بی جهت نیست که اطلاعات مکتوب و مستند ما درباره ی سرنوشت شخصیتی چون زینب کبری سلام الله علیها پس از بازگشت به مدینه از شام (با وجود جلالت قدر و نقش بسیار مهم آن حضرت در نهضت عاشورا) بسیار کم و در حد صفر است و با چنین وضعی تکلیف دیگران همچون حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها معلوم است.

در چنین شرایطی وظیفه ی محققان تیز بین و فراخ حوصله که خود را با نوعی گسست و انقطاع تاریخی یا کمبود اطلاع نسبت به جزئیات روبه رو می بینند چیست؟

راهی که برخی محققان سطحی نگر یا محقق نمایان در این گونه موارد بر می گزینند قضاوت عجولانه در باره ی موضوع و احیاناً نفی اطلاعات و مشهورات موجود به بهانه ی برخی«استحسانات و استبعادات قابل بحث»یا«عدم ابتنای اطلاعات مزبور بر مستندات قوی» و یا «تکیه بر رد بعضی اسناد به خاطر وجود مواردی اشتباه در آن سند و یا دور از ذهن و یا صرفاً نقل قولی در این سند ها که به اصل مطلبی دیگر مربوط نمی گردد» است که گاه ژستی از روشن فکری را نیز به همراه دارد،اما این راه که طی آن آسان هم بوده و مؤونه ی زیادی نمی برد،بیشتر به پاک کردن صورت مسئله میماند تا حل معظلات آن.

راه دیگری که البته پویندگان آن اندک شمارند و تنها محققان پر حوصله و خستگی ناپذیر همت پیمودن آن را دارند، این است که بکوشیم بجای رد و انکار های عجولانه،کمر همت بسته به کمک تتبعی وسیع و تحقیقی ژرف به اعماق تاریخ فرو رویم و با غوطه وری در کتب تاریخی، تفسیر، سیره، حدیث، لغت و حتی اشعار شعرای آن روزگار و دقت منطوق و مفهوم و مدلول تطابقی و التزامی محتویات آن ها بر واقعیات هزار توی آن روزگار احاطه و اشراف یابیم و به مدد این احاطه و اشراف نقاط خالی تاریخ را پر سازیم و جامه ی چاک چاک و ژنده ی تاریخ را رفو کنیم و توجه داشته باشیم که : با توجه به کتاب سوزی ها ، سانسور ها و تفتیش عقاید های مکرری که در تاریخ شیعه رخ داده اولاً نیافتن هرگز دلیل نبودن نیست و به اصطلاح عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود،ثانیاً نمی توان همه جا به منطق لو کان لبان (اگر چیزی بود مسلما آشکار می شد ) تمسک جست و مشهورات مجهول السند را عجولانه و شتاب زده انکار کرد،ثالثاً نبایستی به سادگی و صرفا روی برخی استبعادات و استحسانات ظاهرا موجه اطلاعات موجود را رد کرد و از سنخ خرافات و جعلیات انگاشت،زیرا چه بسا این مسائل محصول بی اطلاعی یا غفلت از برخی جهات و جوانب مکتوم قضیه باشد و با روشن شدن آن جوانب تحلیل ما اصولاً عوض شده استبعادها جای خود را به پذیرش قضیه و یا بالعکس خواهد داد و یا برداشت تازه ای در افق دید ما ظاهر خواهد شد،رابعاً باید توجه داشت که حتی اطلاعاتی هم که احیاناً به صورت خبر واحد یا متکی به منابع غیر معتبر وجود دارد،لزوماً دروغ و خلاف حق نیست و لذا باید همانها را نیز بجای انکار عجولانه با حوصله ی تمام در جریان یک پژوهش و تحقیق وسیع مورد بررسی دقیق قرار داد و صحّت و سقمشان را محک زد و احیاناً به صورت سر نخ تحقیق از آن ها بهره جست یا در گردونه تعارض ادلّه و صف بندی دلایل معارض آنها را به عنوان مؤیّد و مرجّح به کار گرفت.

اصولاً نفی و انکار نیز همچون اثبات هر چیزی دلیل می خواهد و آنچه که دلیل نمی خواهد نمی دانم است و حتی نفی و انکار مؤونه ی بیشتری می برد تا اثبات و فراموش نکنیم که هر چند در عرصه ی تحقیقات تاریخی تجزیه و تحلیل های عقلی و استبعاد ها و استحسانهای ذهنی،جایگاه خاص خود را دارد و نباید چیزی را بر خلاف اصول مسلّم عقلی پذیرفت امّا در عین حال باید دانست که حرف آخر را در این عرصه «تتبّع و تحقیق ژرف و گسترده در اسناد و مدارک مستقیم و غیر مستقیم تاریخی می زند و موضوع مورد بحث ما یعنی اثبات وجود نازنین حضرت رقیه سلام الله علیها بنت الحسین علیه السلام که توسط برخی از علما مورد قبول نیست و شاید وجود این اسم را برای ایشان قائل نیستند نیز،ازآنچه گفته شد استثناء نیست و لذا بر ماست که این نظریات را نقل و به آنها پرداخته تا حقیقت آشکار گردد.
 

شجره ی خانوادگی حضرت رقیه سلام الله علیها

مسائلی پیرامون نام مبارک ایشان :

نام شریفش رقیه سلام الله علیها ،فاطمه سلام الله علیها و زینب سلام الله علیها است.(3)

کلمه ی رقیه در اصل از ارتقاء به معنی صعود به طرف بالا و ترقّی است. این نام قبل از اسلام وجود داشته مثلاً نام یکی از دختران جناب هاشم جدّ دوّم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رقیه سلام الله علیها بوده است که عمّه ی پدر رسول خدا صلی الله علیه و آله رقیه سلام الله علیها می شود(4).

و همچنین یکی از دختران امام حسن مجتبی علیه السلام که نام ایشان نیز رقیه سلام الله علیها بوده است(5)و همچنین دو دختر از فرزندان امام موسی بن جعفر علیه السلام به نام های رقیه سلام الله علیها و رقیه ی صغری سلام الله علیها به این نام بوده اند.(6)
 

فرزندان امام حسین علیه السلام :

در کتاب الارشاد شیخ مفید;شش فرزند برای آن حضرت ذکر شده که چهار پسر و دو دختر می باشند و دختر آخر فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام که مادرش امّ اسحق سلام الله علیها دختر طلحه ابن عبدالله است و بعضی ایشان را همان رقیه سلام الله علیها می دانند.(7)

امّا علی ابن عیسی اربلی;در کشف الغمه و کمال الدین گفته اند اولاد حسین علیه السلام ده تن بوده شش پسر و چهار دختر سه علی علیه السلام ،محمّد علیه السلام ،عبدالله علیه السلام ،جعفر علیه السلام ،زینب سلام الله علیها ،سکینه سلام الله علیها ،فاطمه سلام الله علیها و چهارمی که اسم نبرده و به فرموده ی دانشمند معظم،ثقه المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی;در نفس المهموم این دختر چهارم همان وجود نازنین حضرت رقیه سلام الله علیها می باشد(8)

همچنین دانشمند معظم علامه حائری;در کتاب معالی السّبطین می نویسد:
بعضی مانند محمد ابن طلحه ی شافعی و دیگران از علمای شیعه و اهل تسنن می نویسند امام حسین علیه السلام دارای ده فرزند شش پسر و چهار دختر بوده اند سپس می نویسد دختران او عبارتند از سکینه سلام الله علیها ،فاطمه ی صغری سلام الله علیها ،فاطمه ی کبری سلام الله علیها و رقیه سلام الله علیها.(9)

و از این دست برخی از مورّخین دختری به نام رقیه3برای آن حضرت نوشته اندکه موقعی که اهل بیت علیهم السلام در شام بوده اند در آنجا وفات یافته است.(10)
 

پاسخ به یک سؤال :

حال این سؤال پیش می آید آیا نبودن نام حضرت رقیه سلام الله علیها در میان فرزندان امام حسین علیه السلام در کتاب ها و متون قدیم مانند الارشاد مفید، اعلام الوری، کشف الغمه و دلائل الامام طبری بر نبودن چنین دختری برای امام حسین علیه السلام دلالت ندارد؟ که برای یافتن پاسخ این سؤال علاوه بر مطالب قبلی توجه به این مباحث نیز خالی از لطف نیست :

در آن عصر به دلیل اندک بودن امکان نگارش از یک سو، تعدد فرزندان امامان از سوی دیگر و سانسور و اختناق حکومت بنی امیه که سیره نویسان را در کنترل خود داشته اند از سوی سوم و بالاخره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه ی جزئیات تاریخ زندگانی امامان موجب شده که بسیاری از ماجراهای زندگی آنان در پشت پرده ی خفا باقی بماند بنا بر این ذکر نکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد.

گاهی بر اثر همنام بودن چند شخص در یک خاندان،موجبات اشتباه در تاریخ فراهم شده و همین مطلب امر را بر تاریخ نویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودی که داشتند مشکل کرده است.

گاهی بعضی دختران دو نام داشته اند و به همین احتمال حضرت رقیه سلام الله علیها را فاطمه ی صغری سلام الله علیها می خواندند و شاید همین موضوع باعث غفلت از نام رقیه سلام الله علیها شده باشد و ممکن است فاطمه سلام الله علیها اسم اصلی و رقیه سلام الله علیها لغب باشد.

چنانچه قبلا ذکر شد و بعد از این نیز بیان می شود بعضی علمای بزرگ از قدما،از حضرت رقیه سلام الله علیها به عنوان دختر امام حسین علیه السلام یاد کرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه ی شام شرح داده اند.

پس باید نتیجه گرفت که یقیناً کتاب ها و دلایلی در دسترس آنها بوده که بر اساس آن از حضرت رقیه سلام الله علیها سخن به میان آمده، کتاب هایی که در دسترس دیگران نبوده است و در دسترس ما نیز نمی باشد.

برای مثال کتاب «الامامه والتبصره» تألیف شیخ صدوق ;،در دسترس علامه جمعی;و علامه بحرانی;صاحب (عوالم العلوم) بوده و این دو بزرگوار از آن کتاب روایت نموده اند ولی این کتاب در طول تاریخ مفقود شده است از همین رو حاج آقا بزرگ تهرانی;صاحب کتاب بزرگ«الذریعه»اظهار تأسف می کنند که چرا کتاب های نفیس شیعه این چنین دستخوش حوادث روزگار قرار گرفته اند.(11)

بنا براین ذکر نشدن نام حضرت رقیه سلام الله علیها در کتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دختری برای امام حسین علیه السلام نخواهد بود.

چنانچه عدم ثبت بسیاری ازجزئیات ماجرای عاشورا و حوادث کربلا و پس از کربلا در مورد اسیران در کتاب های مربوطه،دلیل آن نمی شود که بیش ازآنچه در باره ی کربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته باشد.(12)
 

پدر و مادر حضرت :

پدر بزرگوار حضرت رقیه سلام الله علیها امام عظیم حسین ابن علی علیه السلام ،تاج عالم امکان،پادشاه عالمیان معروف تر از آن است که نیاز به توصیف و معرفی داشته باشدو مادر حضرت رقیه سلام الله علیها مطابق با بعضی از نقل ها امّ اسحق سلام الله علیها نام داشت که قبلا همسر امام حسن مجتبی علیه السلام بود و آن حضرت در وصیت خود به امام حسین علیه السلام سفارش کرد که با امّ اسحق سلام الله علیها ازدواج کند و فضائل بسیاری را برای آن بانو برشمرد.(13)

و شیخ مفید;هم در کتاب الارشاد امّ اسحق بنت طلحه را مادر فاطمه سلام الله علیها بنت الحسین معرفی می کند.(14)
 

سن حضرت رقیه سلام الله علیها :

سن مبارک حضرت رقیه سلام الله علیها هنگام شهادت طبق پاره ای از روایت ها سه سال و مطابق پاره ای دیگر چهار سال برخی نیز پنج سال و هفت سال نقل کرده اند در کتاب وقایع الشهور و الایام نوشته ی علامه ی بیرجندی;آمده است که دختر کوچک امام حسین علیه السلام در روز پنجم ماه صفر سال 61 هجری وفات کرد چنانچه همین مطلب در کتاب ریاض القدس نیز نقل شده است.(15)
 

جستجو در اسناد تاریخی

آب گرفتگی قبر مطهر :

مرحوم آیت الله حاج میرزا هاشم خراسانی;متوفای سال 1352 هجری قمری در منتخب التواریخ می نویسد:

عالم جلیل شیخ محمد علی شامی که از جمله ی علما و محصلین نجف اشرف است به حقیر فرمود:جد امّی بلا واسطه من جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی;که نسبتش منتهی می شود به سیّد مرتضی علم الهدی;و سن شریفش از نود افزون بود و بسیار شریف و محترم بودند سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.شبی دختر بزرگ ایشان جناب رقیه بنت الحسین علیهما السلام را در خواب دید که فرمود به پدرت بگو به والی بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده و بدن من در اذیّت است،بیایید و قبر و لحد من را تعمیر کنید.

دخترش به عرض سیّد رساند و سیّد از ترس حضرات اهل تسنن به خواب ترتیب اثر نداد.شب دوم دختر دوم و شب سوم دختر سوم،بدون ترتیب اثر تا شب چهارم خود سیّد این ماجرا را در خواب دید و آن علیا مخدره به طریق عتاب فرمودند:چرا والی را خبر دار نکردی؟صبح سیّد نزد والی شام رفت،والی با علما و صلحای شام پس از غسل و پوشیدن لباسهای نظیف و پس از نبش قبر توسط همین سیّد سه روز مشغول به تعمیر قبر شدند.

سیّد در طول این سه روز فقط در اوقات نماز این بدن مطهره را که کفن آن سالم بود در مکان نظیفی می گذارد و پس از نماز دوباره او را در بغل می گرفت و گریه می کرد و از کرامت این مخدره این بود که سید ابراهیم در این سه روز نه احتیاج به آب و غذا پیدا کرد و نه محتاج به تجدید وضو شد،بعد که خواست مخدره را دفن کند سیّد دعا کرد، خداوند پسری به او مرحمت فرمود مسمّی به سیّد مصطفی.

آیت الله حاج میرزا هاشم خراسانی;، سپس می گوید گویا این قضیه در حدود سنه ی 1280 ه.ق اتفاق افتاده است.(16)
 

شفای مار گزیدگی :

مرحوم آیت الله سیّد هادی خراسانی ;نیز در کتاب معجزات و کرامات ماجرایی را نقل می کند که مؤید قضیه فوق است و می نویسد:روی پشت بام خوابیده بودیم که مار دست یکی از خویشاوندان ما را گزید وی مدتی مداوا کرد ولی سودی نبخشید.آخر الامر جوانی به نام سیّد عبد الحسین نزد ما آمد و گفت کجای دست او را مار گزیده است؟

چون محل مارگزیدگی را به او نشان داد بلافاصله دستی به آن موضع زد و بکلی محل درد خوب شد سپس گفت من نه دعایی دارم و نه دوایی فقط کرامتی است که از اجداد ما رسیده است، هر سمی که از زنبور یا عقرب یا مار باشد آگر آب دهان یا انگشت به آن بگذاریم خوب می شود.این است که جد ما در شام موقعی که قبر شریف حضرت رقیه سلام الله علیها را تعمیر می کردند جد من بدن مطهره ی این مخدره را سه روز روی دست گرفت تا قبر شریف را تعمیر کردندو از آنجا این اثر در خود و اولادش نسل بعد از نسل مانده است.(17)
 

لحظه ی وداع :

به اسناد قدیمی تر برگشته در کتاب جواهر الایقان و سرمایه ی ایمان ترجمه ی اسرار الشهادات نوشته ی فاضل محقّق و عالم مدقّن حاوی شریعت نبوی و هادی در معرفت حسین علیه السلام عالم ربانی آخوند ملا آقا دربندی شیروانی اعلی الله مقام الشریف متوفای سال 1285 ه.ق می رسیم که در هنگام وداع با اهل حرم نام این فرزند امام حسین علیه السلام یعنی حضرت رقیه سلام الله علیها را از زبان این امام همام نقل کرده است بدین گونه که می فرماید:

چون آن امام مظلوم علیه السلام نظر به ابدان مطهره و اجساد طیبه ی عترت هاشمیه و جوانان بنی عبدالمطلب8کرد و همچنین به ابدان شریفه ی اصحاب نظر انداخت و آن ابدان را پاره پاره دید آه سردی کشید و به سوی حرم رسول الله صلی الله علیه و آله آمد و فرمود یا زینب سلام الله علیها یا امّ کلثوم سلام الله علیها و یا فاطمه سلام الله علیها و یا رقیه سلام الله علیها و یا سکینه سلام الله علیها عَلَیکُنَّ مِنّی السَّلام؛و سکینه سلام الله علیها فریاد کشید و عرض کرد ای پدر جان تسلیم به کشته شدن و تن به مرگ داده ای فرمود:چطورتن به مرگ ندهد کسیکه یار و یاورش همه کشته می شوند و دیگر یاور و معین نداشته باشد.(18)
 

سنگ نوشته :

عبد الوهاب بن احمد شافعی مصری معروف به شعرانی متوفا ی 973 ه.ق در کتاب المنن باب دهم نقل می کند:نزدیک مسجد جامع دمشق بقعه و مرقدی وجود دارد که به مرقد حضرت رقیه سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام معروف است.

بر روی سنگ واقع در درگاه این مرقد این چنین نوشته است:هذَا البَیتُ بُقعَه شُرِّفَت بِالِ النَّبِی صلی الله علیه و آله و بِنتُ الحُسَینِ الشَّهید علیه السلام رُقَیَّه سلام الله علیها.این خانه مکانی است که به ورودآل پیامبر علیهم السلام و دختر امام حسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها شرافت یافته است.(19)

 

کتمان شهادت :

نکته ی قابل توجه آن است که مدارک تاریخی پیش از سنه ی 973ه. ق هم به وجود این علیا مخدره اشاره کرده اند.

مورخ خبیر و ناقد بصیر عماد الدین حسن بن علی بن محمد طبری;معاصر خواجه نصیر الدین طوسی;در کتاب پر ارج کامل بهایی نقل می کند که:زنان خاندان نبوت علیهم السلام در حال اسیری حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده می دادند پدر تو فلان سفر رفته است باز می آید تا ایشان را به خانه ی یزید(لعنه الله علیه)آوردند.

دخترکی بود چهار ساله شبی از خواب بیدار شد و گفت پدر من حسین علیه السلام کجاست؟این ساعت او را در خواب دیدم،سخت پریشان بود،زنان و کودکان جمله به گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست.یزید(لعنه الله علیه)خفته بود از خواب بیدار شد و از ماجرا سؤال کرد خبر بردند که ماجرا چنین است.

آن لعین گفت بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند،پس آن سر مقدس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند.پرسید این چیست؟گفت سر پدر توست آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.(20)

علاء الدین طبری این کتاب کم نظیر را در سال 675 ه.ق تألیف کرده و در نگارش آن از منابع با ارزش فراوانی استفاده نموده که متأسفانه اغلب آنها به دست ما نرسیده است.برخی در کشاکش روزگار از بین رفته و برخی دیگر به دست دشمنان اهل بیت طعمه ی حریق شده است.

مرحوم محدث قمی;می نویسد: کتاب کامل بهایی نوشته ی عماد الدین طبری; شیخ عالم ماهر،خبیر متدرب،نحریر متکلم،جلیل محدث نبیل و فاضل فهّامه کتابی پرفایده است که در سنه ی 675 ه.ق تمام شده و قریب به 12 سال همت شیخ مصروف بر جمع آوری آن بوده اگر چه در اثناء آن چند کتاب دیگر را تألیف کرده است سپس می گوید: از وضع آن کتاب معلوم می شود که نسخ اصول و کتب قدمای اصحاب نزد او موجود بوده است.

آنگاه اشاره می کند که یکی از آن منابع از دست رفته،کتاب پر ارج الماویه در مثالب معاویه است که تألیف قاسم بن احمد بن مأمونی از علمای اهل سنت می باشد و عماد الدین طبری سر گذشت این دختر سه ساله را از آن نقل کرده است.(21)
 

حقیقت تلخ :

آیا باز هم می توان به گذشته و زمانهای قبل از مطالب پیشین سفر کرد و نامی از رقیه سلام الله علیها به عنوان دختر امام حسین (ع) در اعماق تاریخ پیدا کرد؟

باز هم جواب مثبت است.آیت الله سید بن طاووس;متوفای سال 664 ه.ق در کتاب مشهور لهوف که نوشته ی این محدث و مورخ جلیل القدر است که احاطه و اطلاع بسیار او به متون حدیثی و تاریخی اسلام و شیعه ممتاز و چشم گیر است و در عصر حاضر هم تکیه ویژه ای به مطالب این مقتل توسط علماء برجسته از جمله مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامت برکاته و همچنین حضرت آیت الله العظمی مظاهری دامت برکاته که از شاگردان برجسته ی حضرت امام خمینی; هستند شده است،می آورد:هنگامی که حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا رسیدند پس از توقف مشغول به تعمیر شمشیر خود شدند و در آن هنگام به خواندن اشعار معروف خود به این مضمون پرداختند.وَ جَلَسَ الحُسَینُ یَصلَح سَیفَه وَیَقُول:

یا دَهرُ اُفٍّ لَکَ مِن خَلیلٍ
کَم لَکَ بالاِشراقِ والاَصیل ...

«ای روزگار نفرین برتو باد که نسبت به دوستانت بی وفا بودی و هر صبح و شام نابودشان کردی»

پس از این حضرت زینب سلام الله علیها که اشعار را شنیدند فرمودند:برادر جان این سخن کسی است که یقین دارد او را می کشند؟! امام (ع) فرمودند:آری همین طور است خواهرم.این موقع بود که خواهر ایشان زینب سلام الله علیها و امّ کلثوم سلام الله علیها شروع به گریه کردند.

آنگاه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام آنها را آرام فرموده گفتند:ثُمَّ قال:یا اُختاه یا امَّ کُلثُوم سلام الله علیها و اَنتِ یا زَینَب سلام الله علیها و اَنتِ یا رُقیه سلام الله علیها و اَنتِ یا فاطمه سلام الله علیها و اَنتِ یا رُباب سلام الله علیها اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تشقُقنَ عَلیَّ جَیباً.فرمودند:خواهرم ام کلثوم سلام الله علیها و ای زینب سلام الله علیها و ای فاطمه سلام الله علیها و ای رقیه سلام الله علیها و ای رباب سلام الله علیها مبادا که پس از کشته شدن من گریبان پاره کنید.(22)
 

قدیمی ترین سند :

همراه مقداری تحقیق و تفحص به یکی از قدیمی ترین مأخذ هایی می رسیم که نام این بی بی دو عالم را در کتب تاریخی و اسناد برای ما نمایان می کند و آن قصیده ی سوزناک سیف بن عَمیره;صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام است که یکی از راویان برجسته و مشهور شیعه به حساب می آید.

او را رجال شناسان بزرگی همچون شیخ طوسی;،نجاشی;، علامه حلّی;،ابن داوود;و علامه مجلسی;به درستی و وثاقت در کلام تأیید و تمجید کرده اند.

او یکی از راویان زیارت معروف عاشورا است که قرائت آن در طول سال از سنن رایج شیعه به حساب می آید.آری سیف بن عمیره;در رثای سالار شهیدان علیه السلام چکامه ی بلند و پر سوزی دارد که شامل 106 بیت است و با مطلع:

جلّ المصائب بمن اصبنا فاعذری
یا هذه وعن الملامه فاقصری

آغاز می شود که حقیقتا سوخته و سوزانده است و در این مصیبت نامه از حضرت رقیه سلام الله علیها هم نام برده است.علامه سیّد محسن امین;(23)و به تبع وی شهید سیّد جواد شبر;(24)از خطبای فاضل لبنان به این مطلب اشاره کرده و تنها بیت نخست قصیده را ذکر کرده اند امّا شیخ فخر الدین طُرَیحی; فقیه،رجالی،ادیب و لغت شناس برجسته ی شیعه و صاحب مجمع البحرین درکتاب المنتخب که سوگنامه ای منثور و منظوم در رثای شهدای آل الله بویژه سالار شهیدان است کل قصیده را آورده است که در بیت ما قبل آخر آن شاعر صریحاً به هویت خود اشاره دارد؛آنجا که خطاب به سادات عصر خود می گوید :

و عبیدکم سیف فتی ابن عمیره
عبد لعبد عبیدحیدر قنبر

نکته ی قابل توجه در ربط با بحث ما،ابیات زیر از قصیده ی سیف می باشد که در آن دو بار از حضرت رقیه سلام الله علیها یاد کرده است:

و سکینه عنها السکینه فارقت
لما ابتدیت بفرقه و تغیّر
بیت 73 : و رقیه سلام الله علیها رق الحسود لضعفها
وغدا لیعذرها الذی لم یعذر
بیت 74: ولام کلثوم سلام الله علیها یجد جدیدها
لثم عقیب دموعها لم یکرر
لم أسنها و سکینه سلام الله علیها و رقیّه سلام الله علیها
یبکنیه تبحسر و تزفرّ (25)
 

و در آخر :

سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی در کتاب خود به نام ینابیع الموّده در جلد دوم بابی دارد در شهادت حضرت امام حسین علیه السلام در این باب از مقتل ابی مخنف مطالبی را در مورد امام حسین علیه السلام آورده است در صفحه ی416جلد دوم چاپ هفتم سال 1317 ه.ش از انتشارات الشریف الرخی قم چنین می گوید:و من کلام له عند وداعه مع اهله:اللهم انک شاهد علی هولاء القوم الملاعین انهم عمدوا ان لا یبقون من ذریه رسولک ثم نادی: یا ام کلثوم سلام الله علیها !ویا سکینه سلام الله علیها! ویارقیه سلام الله علیها! ویا زینب سلام الله علیها!یا اهل بیتی علیکن منی السلام...(26).

و حال پس از ذکر مواردی از کتب تاریخی و اسناد به جهت محدودیت در صفحات این نوشتار به پاره ای از مطالب از جمله داستانهایی که درکتب از ایشان نقل شده،کرامات این علیا مخدره،اشعاری که در این زمینه موجود است و معجزاتی که از ناحیه ی ایشان انجام گرفته و مطالبی هم در مورد مکان دفن بدن مطهره ی ایشان می پردازیم تا اطمینان قلبی بیشتری در این زمینه حاصل گردد.

 

دخترک تشنه دنبال امام حسین علیه السلام :

هلال بن نافع می گوید در میان دو صف لشگر (دشمن) ایستاده بودم،دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، امام به سوی میدان آمد،کودک با گام های لرزان دوان دوان خود را به امام علیه السلام رسانید دامن آن حضرت را گرفت

و گفت:یا أبَه!اُنظُر اِلَیَّ فَإنّی عَطشانٌ(ای پدر به من بنگر و ببین من تشنه ام).این تقاضای جگرسوز ازآن کودک شیرین زبان مانند نمکی بود که بر زخم های امام علیه السلام پاشیده شد،به طوری که اشک از دیدگان حسین علیه السلام جاری گشت

و فرمود: بُنَیَّه الله یُسقیکِ فَإنَّهُ وَکیلی(دخترم می دانم تشنه ای خداوند تو را سیرآب کند که او وکیل و پناهگاه من است).هلال گفت: پرسیدم این دختر کیست و با امام حسین علیه السلام چه نسبتی دارد؟ گفتند : او رقیه سلام الله علیها دختر سه ساله ی امام حسین علیه السلام بود.(27)


به تبع عزیزان :
عصر عاشورا که دشمنان برای غارت به خیمه ها ریختند،در درون خیمه ها مجموعا 23 کودک از اهل البیت8را یافتند.به عمر سعد(لعنه الله علیه)گزارش دادند که این 23 کودک بر اثر شدت تشنگی در خطر مرگ هستند،عمر سعد (لعنه الله علیه)اجازه داد به آنها آب بدهند وقتی که نوبت به حضرت رقیه سلام الله علیها رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتله گاه حرکت کرد یکی از سپاهیان دشمن پرسید،کجا میروی؟

حضرت رقیه سلام الله علیها فرمود:بابایم تشنه بود می خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.او گفت:آب را خودت بخور.پدرت را با لب تشنه شهید کردند!حضرت رقیه سلام الله علیها در حالی که گریه می کرد فرمود:پس من هم آب نمی آشامم.(28)


یادگار پدر :
از کتاب سرور المؤمنین نقل شده است حضرت رقیه سلام الله علیها هر بار هنگام نماز،سجاده ی پدر را پهن می کرد و آن حضرت بر روی آن نماز می خواند.

ظهر عاشورا طبق عادت سجاده ی پدر را پهن کرد و به انتظار نشست ولی پس از مدّتی ناگهان دید شمر(لعنه الله علیه)وارد خیمه شد.

رقیه سلام الله علیها فرمود:آیا پدرم را ندیدی؟شمر(لعنه الله علیه)بعد از آنکه کودک را در کنار سجاده چشم براه پدر دید،به غلام خود گفت:این دختر را بزن!غلام به این دستور عمل نکرد.

شمر(لعنه الله علیه)پیش آمد و چنان سیلی به صورت آن نازدانه زد که عرش خداوند به لرزه در آمد.(29)


صدای پدر :
در کتاب مبکی العیون آمده است،در شب شام غریبان،حضرت زینب سلام الله علیها در زیر خیمه ی نیم سوخته اندکی خوابید.در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را دید و عرض کرد مادر جان از حال ما با خبری؟حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند تاب شنیدن ندارم.

حضرت زینب سلام الله علیها عرض کردند پس شکوه ام را به چه کسی بگویم؟حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند: من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین علیه السلام جدا می کردند حاضر بودم اکنون برخیز و رقیه سلام الله علیها را پیدا کن.

حضرت زینب سلام الله علیها برخاستند هر چه صدا زد،حضرت رقیه سلام الله علیها را نیافت با خواهرش امّ کلثوم سلام الله علیها در حالی که گریه می کردند و ناله سر میدادند،از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند؛تا این که نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند.

آمدند کنار بدنهای پاره پاره؛دیدند رقیه سلام الله علیها خود را روی پیکر پدر افکنده و در حالی که دست هایش را به سینه ی پدر چسبانیده درد دل می کند.حضرت زینب سلام الله علیها اورا نوازش کرد.در این وقت سکینه سلام الله علیها نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند.

در مسیر راه سکینه سلام الله علیها از رقیه سلام الله علیها پرسید:چگونه پیکر پدر را جستی؟او پاسخ داد:آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای او را شنیدم که فرمود:بیا اینجا من در اینجا هستم.(30)


سخن با معشوق :
در کتاب بحر الغرائب ج2 قریب به این مضامین می نویسد:حارث که یکی از لشگریان یزید(لعنه الله علیه) بود گفت:یزید (لعنه الله علیه) دستور داد سه روز اهل بیت علیهم السلام را پشت دروازه ی شام نگاه بدارند تا تزئین شهر کامل شود.

حارث گوید شب اول من به شکل خواب بودم دیدم دختری کوچک بلند شد و نگاهی کرد دید لشکر از خستگی راه خوابیده اند و کسی بیدار نیست،امّا فوراً از ترسش باز نشست و باز بلند شد و چند قدم آمد به طرف سر امام حسین (ع) که به درختی که نزدیک خرابه دم دروازه ی شام آویزان بود.

آری به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس برگشت. تاچند مرتبه. آخر الامر زیر درخت ایستاد و به سر بابایش نگاه کرد،و کلماتی فرمود و اشک ریخت. سپس دیدم سر مقدس امام حسین علیه السلام پایین آمد و در مقابل نازدانه قرار گرفت و رقیه3گفت:السَلامُ عَلَیکَ یا أبَتاه وا مُصیبَتاهُ بَعدَ فِراقِک و اغُربَتاه بَعدَ شَهادَتِک.

بعد دیدم سر مقدس با زبان فصیح فرمود:دختر من مصیبت تو و زجر و تازیانه و روی خار مغیلان دویدن تو تمام شد و اسیریت به پایان رسید ای نور دیده چند شب دیگر به نزد ما خواهی آمد برآنچه بر شما وارد شد صبر کن که جزاء و مزد او شفاعت را در بر دارد.

حارث می گوید من خانه ام نزدیک خرابه ی شام بود،از این که حضرت به او فرموده بود نزد ما خواهی آمدمنتظر بودم کی از دنیا می رود،تا یک شبی شنیدم صدای ناله و فریاد از میان خرابه بلند است، پرسیدم چه خبرا ست گفتند:حضرت رقیه سلام الله علیها از دنیا رفته است.(31)

نیز حضرت حجه الاسلام صدر الدین قزوینی در جلد 2 کتاب شریف ثمرات الحیاه به سند خود آورده است.حضرت رقیه سلام الله علیها لب خود را به بر لب پدرش امام حسین علیه السلام نهاد و آن حضرت فرمود:الیّ الیّ،هلمی،فإذا لک بالانتظار.(ا ی نور دیده،بیا بیا به سوی من که من چشم به راه تو می باشم)و در اینجا بود که که دیدند حضرت رقیه سلام الله علیها از دنیا رفتند.(32)

ونیز آمده سر امام حسین علیه السلام را در طبقی گذاشتند و روی آن را با حوله ای پوشاندند و نزد رقیه سلام الله علیها آوردند و جلوی او گذاشتند.رقیه سلام الله علیها گفت:این چیست؟من پدرم را می خواهم،غذا نمی خواهم.

گفتند:پدر تو در همین جاست.رقیه سلام الله علیها حوله را برداشت ناگهان سر بریده ای را دید، گفت این سر کیست؟ گفتند سر پدرت می باشد.سر را برداشت و به سینه اش چسبانید و می گریست و چنین می گفت:

یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی خَضَبَ بِدِمائِک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی قَطَعَ وَریدَک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی أیتَمَنی عَلی صِغَرِسِنی؟یا اَبَتاه لِلیَتیمَهِ حَتّی تَکبُرَ...؟یا اَبَتاه!لَیتَنی تَوَسَّدتُ التُراب و لا اَری شَیبَکَ مُخضباً بِالدِّماءِ.(ای بابا جان!چه کسی تورا به خونت رنگین کرد؟چه کسی رگهای گردنت را برید؟چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟دختر بی بابا به که پناه ببرد تا بزرگ شود؟کاش نابینا بودم. کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم،ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.(33)

غسل جانسوز :
هنگامی که زن غساله بدن حضرت سلام الله علیها را غسل می داد، ناگاه دست از غسل کشید و گفت : سرپرست این اسیران کیست؟

حضرت زینب سلام الله علیها فرمود چه می خواهی؟غساله گفت:این دختربه چه بیماری مبتلا بوده که بدنش کبود است؟ حضرت زینب سلام الله علیها در پاسخ فرمود: ای زن! او بیمار نبوده است؛این کبودیها آثار تازیانه ها و ضربه های دشمنان است. (34)

و در روایت دیگر است که آن زن دست از غسل کشید و دستهایش را بر سرش زد و گریست. گفتند چرا بر سر می زنی؟ گفت: مادر این دختر کجاست تا به من بگوید چرا قسمت هایی از بدن این دخترک سیاه شده است؟ گفتند: این سیاهی ها اثر تازیانه های دشمن است.(35)

امانت :
در کتاب ریاض القدس جلد2،آمده هنگامی که مردم شام برای وداع با اهل بیت علیهم السلام آمده بودند حضرت زینب سلام الله علیها از فرصت استفاده های بسیار کرد از جمله اینکه هنگام وداع ناگاه سر از هودج بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود: ای اهل شام از ما در این خرابه امانتی مانده است جان شما و جان این امانت هرگاه کنار قبرش بروید(او در این دیار غریب است)آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید.(36)

درد دل حضرت زینب سلام الله علیها با برادر :
حضرت زینب سلام الله علیها با باران اشک خاک مزار برادر را می شوید.یاد رقیه سلام الله علیها دل عمه اش را آتش می زند او می گوید: برادر جان !همه ی کودکانی که به من سپرده بودی همراه خود آوردم غیر از رقیه ات سلام الله علیها که او را در شهر شام با دلی پر خون و غمبار به خاک سپردم.(37)


ب- مؤیداتی با استناد به کرامات و معجزات

از حضرت رقیه سلام الله علیها و مرقد مطهرایشان در طول تاریخ کرامات متعددی بروز کرده است که به چند نمونه اشاره ای خواهیم کرد.

بگو چند جمله از مصیبت دخترم رقیه سلام الله علیها را بخواند :
مرحوم حاج میرزا علی محدث زاده متوفای محرم 1396 ه.ق فرزند محدث عالی مقام حاج شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه،از وعاظ و خطبای مشهور تهران بودند ایشان می فرمودند یک سال به بیماری و ناراحتی حنجره و گرفتگی صدا مبتلا شده بودم،تاجایی که منبر رفتن و سخنرانی کردن برای من ممکن نبود.

مسلّم هر مریضی در چنین موقعی به فکر معالجه می افتدو من نیز به طبیبی متخصص و با تجربه مراجعه کردم.پس از معالجه معلوم شد بیماریم آنچنان شدید است که بعضی از تارهای صوتی از کار افتاده و فلج شده و اگر لا علاج نباشد صعب العلاج است.

طبیب معالج در ضمن نسخه ای که نوشت دستور استراحت داد و گفت که باید تا چند ماه از منبر رفتن خودداری کنم با کسی حرف نزنم و اگر چیزی بخواهم یا مطلبی را از زن و بچّه ام انتظار داشته باشم آنها را بنویسم ، تا در نتیجه ی استراحت مداوم و استعمال دارو،شاید سلامتی از دست رفته مجدداً به من بازگردد.

من هم با چنین پیش آمدی،چاره ای جز توسل به ذیل عنایات امام حسین علیه السلام نداشتم.

روزی بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خیلی اشک ریختم و سالار شهیدان حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام را که به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرار دادم و گفتم:یا بن رسول الله6صبر در مقابل چنین بیماری برای من طاقت فرساست.

علاوه بر این من اهل منبرم و مردم ا ز من انتظار دارند برایشان منبر بروم.من از اول عمر تا بحال علی الدوام منبر رفته ام و از نوکران شما اهل بیتم،حالا چه شده که باید یکباره از این پست حساس بر اثر بیمارى کنار باشم.ضمناً ماه مبارک رمضان نزدیک است ،دعوتها را چه کنم؟

آقا عنایتى بفرما تا خدا شفایم دهد.به دنبال این توسل، طبق معمول کم کم خوابیدم. در عالم خواب، خودم را در اطاق بزرگى دیدم که نیمى از آن منور و روشن بود و قسمت دیگر آن کمى تاریک در آن قسمت که روشن بود حضرت مولى الکونین امام حسین علیه السلام را دیدم که نشسته است.

خیلى خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلى را که در حال بیدارى داشتم در حال رویا نیز پیدا کردم. بنا کردم عرض ‍ حاجت نمودن، و مخصوصاً اصرار داشتم که ماه مبارک رمضان نزدیک است و من در مساجد متعدد دعوت شده ام، ولى با این حنجره از کار افتاده چطور مى توانم منبر رفته و سخنرانى نمایم و حال آنکه دکتر منع کرده که حتى با بچه هاى خود نیز حرفى نزنم.

چون خیلى الحاح و تضرع و زارى داشتم، حضرت اشاره به من کرد و فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو چند جمله از مصیبت دخترم(رقیه سلام الله علیها)را بخواند و شما کمی اشک بریزید، ان شاء الله تعالى خوب مى شوید.

من به درب اطاق نگاه کردم دیدم شوهر خواهرم آقاى حاج آقا مصطفى طباطبائى قمى که از علما و خطبا و از ائمه جماعت تهران مى باشد نشسته است. امر آقا را به شخص نامبرده رساندم. ایشان مى خواست از ذکر مصیبت خوددارى کند، حضرت سیدالشهدا (ع) فرمودند روضه دخترم را بخوان.

ایشان مشغول به ذکر مصیبت حضرت رقیه سلام الله علیها شد و من هم گریه مى کردم و اشک مى ریختم، اما متاسفانه بچه هایم مرا از خواب بیدار کردند و من هم با ناراحتى از خواب بیدار شدم و متاسف و متاثر بودم که چرا از آن مجلس پر فیض محروم مانده ام، ولى دیدن دوباره آن منظره عالى امکان نداشت.

همان روز، ویا روز بعد، به همان متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس ‍ از معاینه معلوم شد که اصلا اثرى از ناراحتى و بیمارى قبلى در کار نیست. او که سخت در تعجب بود از من پرسید شما چه خوردید که به این زودى و سریع نتیجه گرفتید؟

من چگونگى توسل و خواب خودم را بیان کردم.دکتر قلم در دست داشت و سر پا ایستاده بود، ولى بعد از شنیدن داستان توسل من بى اختیار قلم از دستش بر زمین افتاد و با یک حالت معنوى که بر اثر نام مولى الکونین امام حسین علیه السلام به او دست داده بود پشت میز طبابت نشست و قطره قطره اشک بر رخسارش مى ریخت.

لختى گریه کرد و سپس گفت: آقا، این ناراحتى شما جز توسل و عنایت و امداد غیبى چاره و راه علاج دیگرى نداشت.(38)
 

زن فرانسوی در کنار قبر مطهر :

جناب حجه الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ محمد مهدى تاج لنگرودى (واعظ) صاحب تألیفات کثیره، در کتاب توسلات یا راه امیدواران صفحه 161، چاپ پنجم چنین مى نویسد:یکى از دوستانم که خود اهل منبر بوده و در فن خطابه و گویندگى از مشاهیر است و مکرر براى زیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین8به شام رفته است،روى منبر نقل مى کرد:در حرم حضرت رقیه3زن فرانسویى را دیدند که دو قالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه آورده است.

مردم که مى دانستند او فرانسوى و مسیحى است از دیدن این عمل در تعجب شدند و با خود گفتند که چه چیز باعث شده که یک زن نامسلمان به این جا آمده و هدیه قیمتى آورده است؟ چنین موقعى است که حس کنجکاوى در افراد تحریک مى شود.

روى همین اصل از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت همان گونه که مى دانید من مسلمان نیستم، ولى وقتى که از فرانسه به عنوان ماموریت به این جا آمده بودم در منزلى که مجاور این آستانه بود مسکن کردم.

اول شبى که مى خواستم استراحت کنم صداى گریه شنیدم. چون آن صداها ادامه داشت و قطع نمى شد. پرسیدم این گریه و صدا از کجاست؟ در جواب گفتند: این گریه ها از جوار قبر یک دخترى است که در این نزدیکى مدفون است.

من خیال مى کردم که آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است که پدر و مادر و سایر بازماندگان وى نوحه سرایى مى کنند. ولى به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است که از مرگ و دفن او مى گذرد. برشگفتى من افزوده شد و با خود گفتم که چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج مى دهند؟

بعد معلوم شد این دختر با دختران عادى فرق دارد: او دختر امام حسین (ع) است که پدرش را مخالفین و دشمنان کشته اند و فرزندانش را به این جا که پایتخت یزید(لعنه الله علیه) بوده به اسیرى آورده اند و این دختر در همین جا از فراق پدر جان سپرده و مدفون گشته است.

بعد از این ماجرا روزى به این جا آمدم. دیدم مردم از هر سو عاشقانه مى آیند و نذر مى کنند و هدیه مى آورند. متوسل مى شوند. محبت او چنان در دلم جا باز کرد که علاقه زیادى به وى پیدا کردم. پس از مدتى به عنوان زایمان مرا به بیمارستان و زایشگاه بردند.

پس از معاینه به من گفتند کودک شما غیر طبیعى به دنیا مى آید و ما ناچار از عمل جراحى هستیم . همین که نام عمل جراحى را شنیدم دانستم که در دهان مرگ قرار گرفته ام. خدایا چه کنم، خدایا ناراحتم، گرفتارم چه کنم، چاره چیست؟

و اندیشیدم که ، چاره اى بجز توسل ندارم، و باید متوسل شوم ... به ناچار دستم را به سوى این دختر دراز کرده و گفتم: خدایا به حق این دخترى که در اسارت کتک و تازیانه خورده است و به حق پدرش که امام بر حق و نماینده رسولت بوده است و او را از طریق ظلم کشته اند قسم مى دهم مرا از این ورطه هلاکت نجات بده.

آنگاه خود این دختر را مخاطب قرار داده و گفتم : اگر من از این ورطه هلاکت نجات یابم 2 قالیچه قیمتى به آستانه ات هدیه مى کنم.

خدا شاهد است پس از نذر کردن و متوسل شدن، طولى نکشید برخلاف انتظار اطبا و متصدیان زایمان، ناگهان فرزندم به طور طبیعى متولد شد و از هلاکت نجات یافتم. اینک نیز به عهد و نذرم وفا کرده و قالیچه ها را تقدیم مى کنم.(39)
 

مادر مسیحى با دیدن کرامت از رقیه سلام الله علیها مسلمان شد:

جناب حجه الاسلام و المسلمین آقاى سیّد عسکر حیدرى، از طلاب علوم دینیه حوزه علمیه زینبیه سلام الله علیها شام چنین نقل کردند:روزى زنى مسیحى دختر فلجى را از لبنان به سوریه مى آورد. زیرا دکترهاى لبنان او را جواب کرده بودند.

زن با دختر مریضش نزدیک حرم با عظمت حضرت رقیه سلام الله علیها منزل مى گیرد تا در آنجا براى معالجه فرزندش به دکتر سوریه مراجعه کند،تا اینکه روز عاشورا فرا مى رسد و او مى بیند مردم دسته دسته به طرف محلى که حرم مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها آنجاست مى روند.

از مردم شام مى پرسد اینجا چه خبر است؟ مى گویند اینجا حرم دختر امام حسین سلام الله علیها است. او نیز دختر مریضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را مى بندد و به حرم حضرت سلام الله علیها مى رود. آنجا متوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها مى شود و گریه مى کند، به حدى که غش مى کند و بیهوش مى افتد.

در آن حال کسى به او مى گوید بلند شو برو منزل دخترت تنهاست و خدا او را شفا داده است.

برخاسته به طرف منزل حرکت مى کند و مى رود درب منزل را مى زند،مى بیند دخترش دارد بازى مى کند.وقتى مادر جویاى وضع دخترش مى شود و احوال او را مى پرسد،دختر در جواب مادر مى گوید وقتى شما رفتید دخترى به نام رقیه سلام الله علیها وارد اطاق شد و به من گفت بلند شو تا با هم بازى کنیم .

آن دختر به من گفت : بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بتوانى بلند شوى و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم دیدم تمام بدنم سالم است او داشت با من صحبت مى کرد که شما درب را زدید،گفت : مادرت آمد.سرانجام مادر مسیحى با دیدن این کرامت از دختر امام حسین سلام الله علیها مسلمان شد.(40)

شفاى دوباره :
حجه الاسلام آقاى سید شهاب الدین حسینى قمى واعظ، طى مکتوبى در تاریخ 27 ذى قعده 1414 قمرى برابر 18/2/73 مرقوم داشته اند که:آقاى احمد اکبرى،مداح تهرانى،براى ایشان جریان شفا گرفتن در زندگى دوباره خود را که از عنایات بى بى حضرت رقیه3بود، چنین تعریف کرده است:به دردى مبتلا شده بودم که اطبّا ناامیدم کردند.

خلاصه کمیسیون پزشکى تشکیل و بنا شد مرا عمل کنند.قبل از عمل به من گفتند ممکن است عمل خوب باشد و ممکن است بد.عمل کردند و نتیجه اى مثبت بعد از عمل حاصل نشد معاینه می کردنند تا اینکه روزی به من گفتند مرگ تو حتمی است وصیت کن و با زن و بچه ات دیدار و خداحافظى نما. من هم دست و پایم بسته و روى تخت افتاده بودم، فرستادم همه آمدند.

وصیت کرده جریان را گفتم و با بچه ها دیدار و وداع کردم. از جمله طفل کوچکى بغلى بود که او را خم کردند و من صورتش را بوسیدم. همه گریان و افسرده از اطاق بیمارستان بیرون رفتند تا براى تحویل گرفتن جسد من و جریان مرگ و دفن و ناله آماده شوند.

با همان وضع دردناک متوسل شدم به حضرت رقیه سلام الله علیها و اشعارى و ذکر توسلى داشتم. چند لحظه نگذشت که دیدم خانمى مثل ماه پاره جلوى تخت من حاضر شده و مرا با اسم و شهرت صدا زد: برخیز.تعجب کردم.

این کیست که مرا مى شناسد و اسمم را مى برد؟ گفتم لابد دختر یکى از هم اطاقیهاى من است که براى احوالپرسى آمده است. دوباره فرمود: پاشو.گفتم: نمى توانم،دست و پایم بسته است و حقّ حرکت ندارم فرمود:کجا دست و پاى تو بسته است؟ بلند شو.

نگاه کردم دیدم دست و پایم باز است. فرمود: چرا بلند نمى شوى؟گفتم:عمل کرده ام و نباید از جا حرکت کنم.گفت :کجا را عمل کرده اى؟ ببینم.نگاه کردم، دیدم اصلا اثرى از عمل در بدن من نیست و جاى عمل جوش خورده،کانّه عملى واقع نشده است. تعجب کردم.

پرسیدم شما کى هستید؟ فرمودند: مگر مرا صدا نکرده،و به من متوسل نشده بودى؟ و از نظرم غایب شد. با سلامت کامل از تخت برخاستم و لباسم را پوشیدم و بیرون آمدم و جریان کرامت و عنایت بى بى را به همه گفتم و من هم در خیلى از منابر و مجالس این معجزه تکان دهنده را نقل کرده ام.(41)
 

آستان مقدس

من گلابم بوى گل جویید از من زآنکه آید
بوى دلجوى حسین از خاک پاک با صفایم
اى (رسا) از آستانش هر چه خواهى آرزو کن
عاجز از اوصاف این گل مانده طبع نارسایم

چنانکه در بخش اسناد آوردیم سنگ نوشته ی موجود در درگاه حرم مطهر سندی معتبر بر صاحب بقعه و شرافت این مکان دارد و این حرم در قرون اخیر بارها مورد تعمیر و بازسازی قرار گرفته است.

یک بار در سال 1280 هجرى قمرى به دست یکى از سادات محترم به نام سید مرتضى انجام شده وآخرین تعمیر آن قبل از سالهاى اخیر نیز به وسیله میرزا على اصغر خان اتابک امین السلطان صدراعظم ایران در سال 1323 هجرى قمرى انجام گرفته است،در مورد تعمیر اخیر،مرحوم علامه سید محسن امین عاملى متوفاى 1371 هجرى قمرى،اشعارى سروده که بر بالاى درب مرقد حضرت رقیه3نقش شده است و از جمله آنها این دو بیت است،که خود او در اعیان الشیعه نقل مى کند و بیت آخر،ماده تاریخ تعمیر مرقد این مظلومه است.

له ذوالرتبه العلیا على
وزیر الصدر فى ایران جدّد
و قد اَرَّختها تزهو بناء
بقبر رقیه من آل احمد (ص)

در این اواخر، به علت کثرت توجه علاقمندان خاندان اهل بیت علیهم السلام به قبر این دختر معصومه و کوچکى محل و گنجایش نداشتن آن براى زایرین،مرحوم مغفور حاج شیخ نصر الله خلخالى در صدد بر آمد که حرم مخدره راتوسعه دهد و بدین منظور با کمک عده اى از نیکوکاران و محبان این خاندان،خانه هاى اطراف حرم را خریدارى کرد.ولى به خاطر تعصبهاى جاهلانه و طمعکاریهاى مغرضانه جمعى از صاحبان خانه ها از تخلیه بیوت خوددارى کردند.

از آنجا که بناى ساختمان جدید به منظور تاسیس یک محل عبادى بود،متصدیان امر نمى خواستند متوسل به زور شوند،با اینکه شرعا چنین حقى را داشتند،لذا تخلیه و تخریب کامل خانه هاى اطراف چندین سال به طول انجامید و چشم علاقمندان و مشتاقان به انتظار بود تا آنکه بحمدالله در نتیجه مساعى و بذل و بخشش ‍ بى دریغ بانیان و متصدیان،که اضعاف ومضاعف قیمت استحقاقى را به صاحبان خانه ها پرداخت کردند،در تاریخ 1364 هجرى شمسی برابر 1984 میلادى با حضور بعضى از مسؤلین و مقامات دولتى سوریه و جمعى از علما و روحانیون رسما شروع به ساختمان شد.

ضمنا براى اطمینان بیشتر از استحکام بنا مسیر رودخانه اى را که در داخل بناى فعلى بود هر چند قبلا تغییر داده بودند، به طور کلى از ساختمان حرم بیرون بردند،و این تغییر پنج ماه به طول انجامید.سپس شروع به پى ریزى بناى جدید حرم گردید.

مجموع مساحت ساختمان تقریبا 4500 متر مربع است که 600 متر مربع تقریبى از این مساحت فضاى باز، و باقى زیربنا است.در قسمت جنوبى ساختمان،مسجدى به وسعت 800 متر مربع (40*20) ساخته شده است که وسعت حرم و رواقهایش در بناى جدید تقریبا 2600 متر مربع گردیده است. (42)
 

حضرت رقیه سلام الله علیها در آئینه ی اشعار

شعرای بسیار زیادی در قالب مثنوی، قصیده غزل ترجیع بند و رباعی درباره ی حضرت رقیه سلام الله علیها اشعاری بسیار سروده اند که این خود از مؤیدات تاریخی و عرفی وجود نازنین ایشان می باشد. از این دست می توان به شعر سیف بن عمیره از صحابه ی بزرگوار امام صادق (ع) که در بخش اسناد تاریخی ذکر شد و شامل 106 بیت بوده و در بیت 105 اسم خود و در بیت های 73 و 75 عینا اسم علیا مخدره رقیه (س) را آورده است که سند آن هم ذکر گردید اشاره نمود و اشعار دیگری که در طول قرن ها مکرراً سروده شده مؤید این مطلب می باشد ، بعنوان نمونه به یکی از این سروده ها و اشعار اشاره می کنیم :

دیوان کمپانی :
صبا به پیر خرابات از خرابه شام
ببر ز کودک زار، این جگر گداز پیام
که اى پدر ز من زار هیچ آگاهى
که روز من شب تار است و صبح روشن شام
به سرپرستى ما سنگ آید از چپ و راست
به دلنوازى ماها ز پیش و پس دشنام
نه روز از ستم دشمنان تنى راحت
نه شب ز داغ دل آرامها دلى آرام
به کودکان پدر کشته ، مادر گیتى
همى ز خون جگر مى دهد شراب و طعام
چراغ مجلس ما شمع آه بیوه زنان
انیس و مونس ما ناله دل ایتام
فلک خراب شود کاین خرابه بى سقف
چه کرده باتن این کودکان گل اندام
دریغ و درد کز آغوش نار افتادم
به روى خاک مذلت ، به زیر بند لئام
به پاى خار مغیلان ، بهدست بند ستم
ز فرق تا قدم از تازیانه نیلى فام
به روى دست تو طوطى خوش نوا بودم
کنون چو قمرى شوریده ام میانه دام
به دام تو چو طوطى شکر شکن بودم
بریخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر کام
مرا که حال ز آغاز کودکى این است
خداى داند و بس تا چه باشدم انجام
هزار مرتبه بدتر ز شام ماتم بود
براى غمزدگان صبح عید مردم شام
به ناله شررانگیز بانوان حجاز
به نغمه دف و نى شامیان خون آشام
سر تو بر سر نى شمع ، ما چو پروانه
به سوز و ساز ز نا سازگارى ایام
شدند پردگیان تو شهره هر شهر
دریغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام
سر برهنه به پا ایستاده سرور دین
یزید(لعنه الله علیه)و تخت زر و سفره قمار و مدام
ز گفتگوى لبت بگذرم که جان به لب است
کراست تاب شنیدن ، کرا مجال کلام؟(46)

نتیجه گیری
با مدد الهی در پایان کلام و در بخش نتیجه گیری با کلامی ساده روان و کوتاه محضر خوانندگان عزیزعرض می نمایم اینجانب با همه ی بی سوادیم سعی کردم تا با استفاده از کلام بزرگانی که کتاب های آنها در قسمت منابع ذکر گردیده به اثبات وجود مقدس و نازنین حضرت رقیه سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام بپردازم و سعی کردم هرچه از منابع بیشتری بهره جویم به این ترتیب که برای استحکام بیشتر کلام از حدود 20 منبع به صورت مستقیم و از حدود 25 منبع به صورت نقل قول استفاده کردم یعنی در این چند صفحه ی کوتاه تقریباً بیش از 40 منبع را مورد مطالعه قرار داده و مطالبی را جمع آوری کرده ام.

حال در این جا به چند مطلب که در متن هم اشاره کرده ام و چند مطلب دیگر که به نظرم می رسید در نتیجه گیری به خوانندگان محترم و ارجمند کمک می کند می پردازم .

در این پژوهش همانطوری که گفتم به حدود 50 کتاب و منبع مراجعه شده و نویسندگان آنها اگر در سطح بزرگترین نویسندگان و علما و فرهیختگان نباشند جزو کسانی هستند که کلامشان مورد اعتماد برای همه می باشد از این رو هم کم لطفی است و هم به حسب اندیشه و تفکر نمی توان کلام این همه شخصیت های بزرگ را نادیده گرفت و فقط به مطالب جزئی از چند عالم گرانقدر دیگر(که البته باید در محل خود به این نظرات توجه و آنها را مورد نقد و بررسی قرار داد) معطوف گردید.

در این پژوهش از بعضی کتبی که مطلب نقل شده برخی معدود از علما بعضی از مطالب را نقل می کنند که به نظر آنها درست نیست یا با عقل سازگاری ندارد امّا می خواهم عرض کنم اگر در کتابی یک مطلب ذکر شد که کاملا با عقل مطابقت نداشت یا اصلا اشتباه بود از نظر علمی نمی توان گفت که همه ی حرفهای این نویسندگان دروغ است یا سند ندارد و ما در تایید این مطلب داستان های زیادی از علماء بزرگ داریم که با توجه به اینکه این علما جزء بزرگترین و برجسته ترین علماء زمان خود بوده اند امّا در مورد مسأله ای اشتباه کرده اند مثل مسأله ی نوشتن کتاب سهو النبی یا مسأله ی تحریف قرآن که توسط علماء بسیار بزرگ انجام شده امّا موجب بطلان همه ی حرف های آنها نگردیده است و مطالب دیگر آنها مورد خدشه قرار نمی گیرد.

علماء بزرگی در زمان ما یا گذشته مخالف وجود ایشان یا حد اقل اسم ایشان(رقیه3)می باشند و یا بوده اند امّا علمای ترازبالا تری یا حداقل هم پایی در این زمینه(تاریخ)در همین زمان داریم که حداقل چنانچه در اسم این علیا مخدره مطالبی نقل می کنند امّا به هیچ عنوان وجود این عزیز را منکر نمی شوند و مؤیداتی در این زمینه نقل می فرمایند.

مطلب دیگر آنکه تا کسی به این فضائل و کرامت وجود نداشته باشد چگونه این همه رابطه ی قلبی و مسائل معنوی و مسائل ماوراء الطبیعه در مرقدش اتفاق می افتد یا اگر چنین شخصی وجود نداشت چگونه می توان این همه کرامت و معجزه از او سر زده باشد.

چطور می شود مریض را شفا دهد،گره از کار بگشاید ،حلّ مشکل نماید امّا وجود خارجی نداشته باشد چطور می شود شخصی در عالم این همه قلوب را به سمت خود معطوف و مجذوب کند امّا در عالم خارج محقق نباشد.

در عالمی که افرادی با تمام قوا و صرف هزینه های فراوان به جهت مطامع شخصی خود می خواهند حتی چند قلب را به سمت خود معطوف کنند امّا نمی توانند چطور می شود وجودی این همه قلوب را به سمت خود کشانده باشد یا شخصی این بقعه و بارگاه عظیم و پر معنویّت و صفا را داشته با شد و طی این سال ها پا برجا بوده و هر روز باشکوه تر از دیروز باشد امّا صاحبش دروغین باشد و پشتوانه الهی نداشته باشد و از از این گونه مؤیدات چند فراز دیگر هم وجود دارد که در بخش جواب به یک پرسش نقل کرده ایم و به صورت بسیار زیبا از زبان بزرگانی به شبهاتی پاسخ گفتیم که با اندیشیدن در این مطالب انشاءالله حقیقت برای ما آشکار است و حال در پایان کلام تصمیم گری را به عقل سلیم و اندیشه های پاک می سپاریم تا در این مورد به واقعیت دست پیدا نمایند.

از خداوند متعال نگاه مرحمت این علیا مخدره و این وجود نازنین را برای تمامی خوانندگان و شیفتگان دستگاه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خواستارم و امیدوارم با تأییدات الهی و به کمک این وجود مقدس و اساتید و بزرگان دیگر و با استفاده از منابع بیشتر و تحقیقی افزون تر، مطلبی را که در این پژوهش دنبال می کردم در پایان نامه ی سطح یک به صورت بسیار جامع تر آنطوری که در خور شأن ایشان باشد دنبال نمایم.

خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار

پی نوشت ها :
1- ملحقات احقاق الحق مرعشی نجفی متوفای 1414 ق ج 33 ص 61 چاپ اول.
2- برگرفته از سخن ناشر از کتاب جستاری دقیق در زندگی کوتاه و پربار امّ الائمه فاطمه ی زهرا (س) محمد اراکی.
3- شمع سوزان خرابه ی شام.
4- بحار الانوار ج 15 ص 39.
5- الارشاد شیخ مفید;ج 2 ص20.
6- منتهی الامال ج 2 ص 401.
7- الارشاد ج 2 ص 135.
8- در کربلا چه گذشت؟ ص 722.
9- ستاره ی درخشان شام ص 197،به نقل از سرگذشت جان سوز حضرت رقیه3ص 9،به نقل از المعالی السبطین ج 2 ص 214.
10- حسین علیه السلام کیست؟ ص274.
11- شمع سوزان خرابه ی شام ص 21 به نقل از خورشید خرابه ی شام ص 28و29.
12- پایگاه اطلاع رسانی آل البیت8.
13- مجموعه ی زندگانی چهارده معصوم ج1 ص 632،به نقل از کافی مرحوم شیخ کلینی;ص 420،اخبار الطوال دینوری ص 262و ابصار العین فی مشهد الحسین(ع) ص 368.
14- در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم ص722.
15- ستاره ی درخشان شام رقیه 3دختر امام حسین (ع) ص199.
16- منتخب التواریخ حاج میرزا هاشم خراسانی ص388 باب ششم.
17- ستاره ی درخشان شام ص13 به نقل از کرامات و معجزات خراسانی ص9.
18- جواهر الایقان و سرمایه ی ایمان ترجمه ی فارسی اسرار الشهادات آخوند ملا آقا در بندی شیروانی چاپ از روی نسخه ی اصلی خطی ص330.
19- چهره ی درخشان شام به نقل از سرگذشت جانسوز حضرت رقیه3 ص53 به نقل از معالی السبطین ص13.
20- ستاره ی درخشان شام به نقل از کامل بهایی ج2 ص179و فوائد الرضویه شیخ عباس قمی ص113 به نقل از کامل بهایی و منتهی الآمال ص554.
21- فوائد الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه ص111.
22- لهوف سید بن طاووس; ص118.
23- اعیان الشیعه قطع رحلی ج7 ص326.
24- ستاره درخشان شام ص21 به نقل از ادب الطف او شعراء الحسین (ع) جلد 1 ص196.
25- المنتخب الطریحی شیخ فخر الدین طریحی ص444 المجلس التاسع من الجزء الثانی.
26- شمع سوزان خرابه ی شام سید محمد نبوی میرزا مهدی آقا بابایی مؤسسه ی فرهنگی مذهبی قائمیه ی اصفهان.
27- سوگنامه ی آل محمّد ص340 به نقل از انوار الشهاده مطابق نقل الوقایع الحوادث ج3 ص192.
28- ستاره ی درخشان شام ص201به نقل از سرگذشت جان سوز حضرت رقیه3 ص29 به نقل از ثمرات الحیاه ج 2 ص38 .
29- ستاره ی درخشان شام ص203 ص26 به نقل از حضرت رقیه 3تألیف علی فلسفی ص7.
30- ستاره ی درخشان شام ص204 به نقل از سرگذشت جان سوز حضرت رقیه3 ص27.
31- ستاره ی درخشان شام ص215 به نقل از کتاب حضرت رقیه3 ص26.
32- ستاره ی درخشان شام ص216 به نقل از سخن گفتن سر امام حسین (ع) در0 12 محل ص59.
33- سوگنامه ی آل محمد6ص429،به نقل از منتخب طریحی، به نقل از معالی السبطین ج2 ص170.
34- 200داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب،3ص164، ، به نقل ازالوقایع الحوادث ، ج5 ، ص81.
35- 200داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب3 ، به نقل از مرعاه الایقان، ص52.
36- ستاره ی درخشان شام، ص221، به نقل از زینب فروغ تابان کوثر، ص370.
37- 200داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب3،ص221، به نقل از ناسخ التواریخ ، ص507.
38- ستاره ی درخشان شام ص264 به نقل از توسلات و راه امید واران ص173.
39- ستاره ی درخشان شام ص268.
40- ستاره ی درخشان شام ص270 .
41- ستاره ی درخشان شام ص272 .
42- ستاره ی دخشان شام ص249 .
43- ستاره ی درخشان شام ص252 .
44- مدایح و مراثی چهارده معصوم8 ج1 ص256 .
45- ستاره ی درخشان شام ص243 .
46- دیوان کمپانی مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی ص112 .
47- نخل میثم اشعار استاد حاج غلام رضا سازگار ج 1 ص265 .
 
فهرست منابع :
1- چهره ی درخشان شام حضرت رقیه سلام الله علیها ،علی خلخالی ربانی،انتشارات مکتب الحسین علیه السلام ،نوبت چاپ اول، فروردین1377هجری شمسی، چاپ اعتماد.
2- در کربلا چه گذشت؟شیخ عباس قمی;، مترجم محمد باقر کمره ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران قم، چاپ اسوه، نوبت چاپ چهارم، سال 1373هجری شمسی.
3- پایگاه اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام،کتابخانه ی دیجیتال امیر المؤمنین (ع).
4- حسین کیست؟ فضل الله کمپانی،چاپخانه ی مروی 1370، چاپ چهارم.
5- الارشاد ج 2،شیخ مفید،چاپ اول،رجب 1413،ناشر مهر قم.
6- منتهی الآمال،ج 2،ثقه المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی;،انتشارات هجرت،چاپ مکرر،تابستان 77هجری شمسی، چاپخانه ی ستاره ی قم.
7- بحار الانوار ج15، علامه مجلسی محمد باقر;،1403 قمری، دار احیاء التراث العربی بیروت لبنان چاپ سوم،1982 میلادی.
8- جستاری دقیق در زندگانی کوتاه و پر بار حضرت زهرا سلام الله علیها ، استاد محمد اراکی، چاپ اول ،اردیبهشت87، چاپ سیمای کوثر، انتشارات سلسله ی قم.
9- فوائد الرضویه فی احوال العلماءالمذهب الجعفریه، چاپ 1327، مرحوم استاد شیخ عباس قمی;، تهران کتابفروشی اسلامی.
10- اعیان الشیعه،ج 7 ، سید محسن امین تحقیق واخراج سید حسن امین،قطع رحلی، دارالتعاریف للمطبوعات بیروت،1403ه.ق-1983 م.
11- المنتخب الطریحی، شیخ فخرالدین طریحی، المجلس التاسع من جزء الثانی ،انتشارات الرضی قم ،قطع وزیری، 1368هجری شمسی.
12- شمع سوزان خرابه ی شام،سیّد مجید نبوی،میرزا مهدی آقا بابایی،مؤسسه ی فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان،کد پستی86351 -81369.
13- لهوف سیّد ابن طاووس، سیّد جواد رضوی، ناشر موعود اسلام، سال 86، چاچ انصار المهدی(عجل الله تعالی).
14- جواهر الایقان و سرمایه ی ایمان ترجمه ی فارسی اسرار الشهادات، مرحوم دربندی شیروانی متوفای 1285 هجری قمری، چاپ از روی نسخه ی اصلی خطی.
15- منتخب التواریخ،حاج میرزا هاشم خراسانی، انتشارات علمیه ی اسلامیه، باب ششم.
16- مجموعه زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام،استاد عماد زاده، ج 1،چاپ پنجم، نشر طلوع.
17- سوگنامه ی آل محمدصلی الله علیه و آله ،نوشته ی استاد گرانقدر محمد مهدی اشتهاردی، کانون انتشارات ناصر قم.
18- 200 داستان از مصائب و کرامات حضرت رقیه سلام الله علیها ،عباس عزیزی انتشارات صلاه قم،چاپ سوم1385 هجری شمسی.
19- 200 داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب سلام الله علیها ،عباس عزیزی انتشارات صلاه قم،چاپ هشتم چهارمین این ناشر، 1385هجری شمسی.
20- دیوان کمپانی، مرحوم حاج شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی، انتشارات کتب اسلامیه چاپ دهم بهار 72 هجری شمسی.
21- نخل میثم،ج 1، حاج غلام رضا سازگار، انتشارات حق بین، انتشارات قدس قم، چاپ هشتم،پاییز 1387هجری شمسی.
22- مدایح و مراثی چهارده معصوم علیهم السلام، ج 1، سید ضیاء الدین تنکابنی، انتشارات ناصر قم، چاپ اول، بهار 71هجری شمسی.

نسخه چاپی