روزنامه نگاري عصر ناصري (1)

(1 روزنامه نگاري عصر ناصري
 روزنامه نگاري عصر ناصري (1)


 

نويسنده:سيد محمد سعيدي




 

( بررسي روزنامه وقايع اتفاقيه )

چکيده:
 

دوران 50 ساله سلطنت ناصر الدين شاه قاجار که در تاريخ ايران به عصر ناصري شناخته شده، داراي مشخصات بارزي نسبت به بقيه دوران حکومت قاجاريه است. در اين دوران مرزهاي ايران به روي جهان خارج گشوده شد و نخبگان سياسي ايران اجازه يافتند تا نظرات اصلاحي خود را براي پيشرفت ايران در قالب اصلاحات ابراز نمايند.
يکي از اقدامات اصلاحي در اين دوره تأسيس روزنامه ي دولتي بود که براي اولين بار با اقتباس از روزنامه هاي فرنگي در ايران چاپ شد. اين روزنامه که با نام «روزنامه ي وقايع اتفاقيه» به صورت هفته نامه منتشر مي شد، تحوّلي نو در ايران ايجاد کرد. از مطالعه ي نسخه هاي اين روزنامه چنين بر مي آيد که انتشار آن با اهداف عاليه اي چون: گسترش بصيرت و بينايي و ايجاد تحول در ايران بوده است.
مقاله ي حاضر علاوه بر مطالعه ي کتب مربوط به اين روزنامه، حاصل مطالعه ي دقيق 120 مجلد روزنامه مي باشد که با صرف ماه ها مطالعه در کتابخانه ملي نوشته و سپس تلخيص گرديده است.
اين مقاله داراي يک مقدمه، 4 فصل و يک نتيجه است. فصل اول به طور اجمال به معرفي روزنامه پرداخته است. فصل دوم با تکيه بر نوشتجات روزنامه، به تاثير مطالب آن در جنبش روشنفکري ايران در عصر قاجاريه پرداخته است. فصل سوم دارالفنون را از دريچه ي ديد نوشته هاي روزنامه معرفي کرده و فصل چهارم، اخبار وقايع ذکر شده در روزنامه را در 5 بخش شامل، اخبار همايوني، اخبار پزشکي، اخبار اجتماعي، اخبار نظامي و اخبار اقتصادي مورد توجه قرار داده است.
در پايان ناگزير از ذکر اين نکته مي باشم که مطالب نوشته شده در اين مقاله ذره اي از درياي نوشته هاي روزنامه وقايع اتفاقّيه است که نگارنده به علت محدوديت صفحات مقاله، مجبور به حذف آن گرديده است.
واژگان کليدي: روزنامه نگاري، روزنامه، وقايع التفاقيه، اصلاحات، قاجاريه، اوضاع اجتماعي، سياست.

فصل اول: معرفي روزنامه (1) وقايع اتفاقّيه
 

روزنامه وقايع اتفاقيه اولين (2) روزنامه ي فارسي زبان ايران است که به همّت ميرزا تقي خان امير کبير در سومين سال سلطنت ناصر الدين شاه قاجار انتشار يافت. اولين شماره اين روزنامه به تاريخ جمعه 4 ربيع الثاني سال 1267 هـ ق منتشر شد و به مدت دو (3) سال تا روز پنجشنبه 26 ماه محرم سال 1277 هـ ق ( شماره ي 471 ) به همين نام انتشار يافت و از آن به بعد به نام روزنامه ي «دولت عليّه ايران» تغيير نام داد. روزنامه ي وقايع اتفاقيه تا شماره ي شانزدهم، روزهاي جمعه و از شماره ي هفدهم روزهاي پنجشنبه در 4، 6 و يا 8 صفحه منتشر مي شد. اين روزنامه داراي چاپ سنگي بود و با خط زيباي نستعليق نگارش مي يافت، چون در هر شماره حکاکي روي سنگ چاپ آن تغيير مي کرد، ظاهر روزنامه از قبيل آرم، نوشتجات، ستون بندها و تغيير خطاطان آن، نسبت به شماره هاي ديگر اندکي تفاوت داشت. قيمت روزنامه به صورت تک فروشي ده شاهي يعني معادل قيمت يک قطعه (4) مرغ و حق اشتراک شش ماهه، يک تومان و دو ريال و اشتراک يک ساله دو تومان و چهار (5 ريال ـ که اين قيمت تا پايان عمر روزنامه ثابت بود- گزارش شده است. اين روزنامه براي حکمرانان ايالات ارسال مي شد و حکام موظف بودند آن را به دست «صاحب منصبان و رعاياي صادق دولت» (6) رسانيده و بهاي آن را دريافت دارند. به علت اينکه اکثر رجال و کارمندان به خريد آن رغبت نداشتند، گاهي بر سبيل شوخي به آن روزنامه مي گفتند. (7)
صاحب امتياز روزنامه، وزارت انطباعات دولتي (8) و محل طبع آن مطبعه ي سنگي به سرکاري و استادي عبدالمحمد، در نزديکي «دروازه دولاب» (9) بود. (10) محل فروش روزنامه در تهران، دکان مير سيد کاظم بلور فروش واقع در بازار تهران بود و در ايالات، حکام دولتي وظيفه ي فروش آن را بر عهده داشتند.
در انتشار اين روزنامه 5 نفر سهيم بودند:
1 ـ ميرزا تقي خان امير کبير صدر اعظم و بنيانگذار روزنامه
2 ـ حاجي ميرزا تذکره چي که توسط ميرزا تقي خان امير کبير به سرپرستي روزنامه منصوب شد. (11)
3 ـ ميرزا عبدالله، خبرنگار و نويسنده ي روزنامه
4 ـ ادوارد برجيس،(12) مترجم و مسئول مالي ( مباشر ) روزنامه (13)
5ـ حاجي عبدالمحمد، مسئول و ناظر چاپ

فصل دوم: سهم روزنامه وقايع اتفاقّيه در ورود افکار و وسايل پيشرفته به ايران
 

سنگ بناي روزنامه ي وقايع اتفاقّيه با هدف انتشار اطلاعات و اخبار داخلي و خارجي براي روشن کردن افکار ايرانيان گذاشته شد. اين هدف در اولين شماره اين روزنامه در مقاله اي به صورت روشن، توسط برنامه ريزان امر، بيان گرديده است. در اين مقاله مي خوانيم: «آنجا که همّت حضرت اقدس شاهنشاهي معروف بر تربيت اهل ايران و استحضار و آگاهي آنها از امورات داخله و خارجه است» (14) دستور دادند تا روزنامه اي به صورت هفتگي در مملکت انتشار يافته، و «کل امناي دولت ايران و حکام ايالات و صاحب منصبان معتبر اين روزنامه را داشته باشند» (15) تا سبب «دانايي، بينايي اهالي اين دولت عليّه گردد.» (16)
انتشار بدون وقفه ي روزنامه ي وقايع اتفاقيه به چه ميزان اهداف بنيانگذاران آن را برآورده ساخت؟ و همچنين چه مقدار در روشنگري عصر ناصري تأثير گذاشت؟ پاسخ به اين سؤالات هر چند ساده نيست اما بايد اذعان نمود که انتشار اين روزنامه، در تحول فکري ناصري تأثير بسزايي داشت. (17) اگر چه اين روزنامه بيشتر در ميان تحصيل کردگان، روشنفکران و همچنين صاحب منصبان اداري و نظامي باب شد و مستقيماً در ميان توده هاي شهري و روستايي پايگاهي نداشت، اما مردم، خواه و ناخواه از اخبار و نوشته هاي آن مطلع گرديدند. از گزارشات، چنين بر مي آيد که مردم در اجتماعات و مساجد از اخبار و اطلاعات روزنامه با خبر مي شدند به گونه اي که اين اطلاعات آنان را با تحوّلات داخلي و خارجي آشنا مي کرد (18)، از سوي ديگر اجباري شدن خريد آن توسط حکام و صاحب منصبان و کارمندان اداري باعث استفاده از آن براي بالا رفتن دانش و آگاهي طبقات بالاي جامعه مي گرديد. (19)
شادي تصوّر گردد به علت بالا بودن قيمت روزنامه (20) و پايين بودن تيراژ انتشار روزنامه، نبايد براي روزنامه ي وقايع اتفاقّيه سهم زيادي در بالا بردن افکار عمومي قائل شد. براي درک بهتر تأثيرگذاري اين روزنامه در جامعه ي عصر ناصري به چند نکته بايد توجه داشت؛ اول اينکه اوضاع سياس ي ـ اجتماعي ايران در اواخر قرن سيزدهم هجري مناسب نبود و ناصرالدين شاه جوان وارث مملکتي سنتي و عقب افتاده بود. دوم اينکه تأسيس روزنامه يکي از اقدامات اصلاحي اميرکبير، براي بهبود اوضاع، در کنار اصول اصلاحي ديگر به شمار مي آمد. سوم اينکه هدف روزنامه شکستن جو آرام سنتي و بيرون آوردن حداقل قشر بالاي جامعه از بي خبري مطلق بود که بنا به نوشته ي دکتر رضواني «نرم نرمک سطح اطلاعات عمومي را بالا برده و روزنه هاي تنگ و طولاني از دنياي خارج آن هم بر روي شاهزادگان، اعيان، حکام و افراد با سواد مملکت گشود» (21).
مطالعه ي شمارگان منتشر شده ي اين روزنامه و دستيابي به اطلاعات و دانش منعکس شده در آن، ما را در جهت رسيدن به اهداف فوق رهنمون مي سازد. در مطالعه ي 120 شماره اين روزنامه به اين نتيجه رسيدم که تأثير اطلاعات و اخبار منتشر شده در روزنامه براي انتشار آگاهي و فراهم نمودن زمينه هاي تحوّل عميق فکري در جامعه ي ايران عصر ناصري، زياد بوده است.
اين تأثيرات را مي توان در دو قسمت بررسي نمود:

1 ـ بخش داخلي
 

در بخش مربوط به اخبار و اطلاعات داخلي، روزنامه نگاه بسيار مثبتي به پيشرفت علم و صنعت در ايران دارد. در اين نگاه، روزنامه هم به تشويق صنعتگران به ويژه مبتکران مي پردازند و آنان را براي توسعه و تحوّل در امور ترغيب مي نمايد و هم صنايع ايران را به صورت مفصّل معرفي نموده و صاحبان حِرَف را براي رسيدن به استانداردهاي جهاني، فرا مي خواند.
گزارشاتي از قبيل: «معدن مس قراچه داغ» (22)، «پيشرفت در کارخانه ي بلورسازي تهران» (23) «بافتن شال و ملبوس اعلاء داخلي براي قشون» (24)؛ «پيشرفت کارخانه ي آهن سازي در مازندران» (25)، «ساختن شمشير و اسلحه در کارخانه هاي فولادسازي داخلي»، (26) «ساختن قطران و صنعت آهن سازي در ماسوله ي گيلان» (27) «بازديد صدر اعظم از کارخانه ي بلور و تشويق صنعتگران» را در روزنامه مي يابيم که تأثير عمده اي در اطلاع رساني بر صنايع داخلي و همچنين ترغيب، جهت تحوّل در اين صنايع است.

2 ـ بخش خارجي
 

اين بخش شامل ترجمه و نقل قول مستقيم روزنامه هاي فرنگي است. مطالب اين بخش هم داراي تنوع زياد (28) بود و هم تأثيرات مطلوبي در جامعه داشت. جالب ترين اطلاعات و اخبار اين بخش به اطلاعات سياسي اختصاص يافته است. اين اطلاعات خوانندگان را با تحولات سياسي در فرنگ از جمله: آشنايي با رژيم هايي پيشرفته و آزاد سياسي جهان، پارلمان، اعتصابات در کشورهاي مختلف، آزادي مطبوعات، حقوق اساسي و مدني پيشرفته، دموکراسي، انتخابات رياست جمهوري، آشنا مي کرد. در ذيل گزيده ي مختصري از اين اخبار نقل مي گردد: «در ممالکي مانند انگليس و بعضي ممالک ديگر آزادي تمام است و روزنامه نويساني که به جهت منفعت و گذران خود روزنامه چاپ مي کنند، هر چه دلشان بخواهد مي نويسند» (29)
«چونکه ايام معيني به جهت مأمور کردن يکي از اهل اين دولت ملقب به پرزيدنت که تا مدت 4 سال بزرگ دولت جمهوري باشد، نزديک است. مردم شهر جمع شده و سعي دارند که کسي که مورد پسندشان است راي دهند» (30) «در فرانسه 1130 قصبه است که در آن1133 بيمارخانه ساخته اند، در اين بيمار خانه ها 486 هزار نفوس اقامت دارند و قدري از اخراجات آنها را دولت مي پردازند» (31) «در تکميل اعتصابات صنعتگران منچستر، خبر مي رسد که صنعتگران شهر لندن و بقيه شهرها به آنان پيوسته اند.» (32)
بعلاوه اطلاعات زيادي درباره ي صنعت و پيشرفت هاي مربوط به آن وجود دارد که در مقام مقايسه تفاوت زياد دانش و تکنولوژي ميان فرنگ و ايران فهميده مي شود. در اين قسمت پيشرفت هاي نظامي و تسليحاتي، به صورت کاملاً مفصّل (33) و فراوان و اخبار ماشين سازي، راه سازي (34) و معرفي کالاهاي پيشرفته ي صنعتي از قبيل: دوربين عکاسي (35) سيلو (36)، کمباين (37)، برق (38) سردخانه (39) شرح داده شده است. اطلاع بر دانش فوق هم تغيير نگرش و گسترش آگاهي در ميان روشنفکران و هم در ميان توده مردم، داشته است. آگاهي مردمي با همين واژه ها و همچنين درک مفاهيم آن، تحولي در بينش و دانش پديد آورد که در آينده اي نزديک باعث ظهور انقلاب مشروطيت گرديد.

فصل سوم: روزنامه ي وقايع اتفاقّيه و دارالفنون
 

دارالفنون اوّلين مدرسه ي ايران به سبک جديد بود که در ايران به همت ميرزا تقي خان اميرکيبر طرح ريزي شد. تأسيس اين مدرسه در ادامه ي اصلاحات ميرزاتقي خان و با اهداف بالا بردن آگاهي جمعي، نزديک شدن به ترقّي و تمدّن و همچنين جلوگيري از اعزام دانشجو به فرنگ صورت پذيرفت.
طرح ريزي و اجراي برنامه هاي اساسي براي تأمين چنين مشکلاتي مي بايست با همکاري و هماهنگي دولت و شاه صورت مي پذيرفت در غير اين صورت موفّق نبود. از ظاهر امر چنين پيداست که طرح و برنامه ي اصلي اين مدرسه توسط ميرزا تقي خان امير کبير، انجام، و پس از مرگ او ناصرالدين شاه ادامه ي پيشرفت آن را با اقدامات حمايتي، تضمين نمود. اين اقدامات شاه شامل: بازديدهاي مکرر وي از مدرسه، حضور در اجتماعات، به ويژه مراسم جشن پايان دوره ها، سرمايه گذاري جهت تکميل ساختمان ها، تشويقات و اهداي جوايز به دانجشويان موفق و... بود.
اين روزنامه درباره ي دارالفنون 15 گزارش مفيد ارائه مي دهد که شش گزارش آن مستقيماً در مورد شاه و ارتباط او با دارالفنون مي باشد. از اين تعداد 5 (40) گزارش مربوط به بازديد شاه از روند تدريس در دارالفنون و يک (41) گزارش نيز درباره ي حضور معلمين دارالفنون در کاخ شاه مي باشد.
در اولين گزارش اين روزنامه، خبر آمدن معلمان مدرسه و معرفي آنان چنين آمده است:
«موسيو جان داود توسط دولت ايران به وينه، پايتخت استريه فرستاده شد، که وي از آنجا معلم و صاحب منصب بياورد. اين روزها او چند نفر را با خود به تهران آورده است» (42) و در ادامه ي گزارش، صاحب منصبان را چنين معرفي مي کند:
1 ـ موسيو بارون کرامواس، معلم پياده، 2 ـ موسيو اوکشت کي ژيرد، معلم توپخانه، 3 ـ کولوسطي، معلم هندسه، 4 ـ نمرد، معلم سواره نظام، 5 ـ دکتر پولاک، معلم اطباء و جرّاحان، 6 ـ چاتوطا، معلم معدنچي، 7 ـ کاکوتي، معلم دوات ساز». (43)
اين روزنامه در شماره ي ديگري هدف از تأسيس دارالفنون را چنين ذکر کرد: «در ارک دار ـ الخلافه ي تهران عمارت بزرگ و خوبي جهت تعليم و تعلّم مي سازند که منظور اعليحضرت از ساختن آن اين است که اطفال اين دولت، علومي را که در ايران وجود دارد فرا گيرند. اعليحضرت براي شروع به کار مقرر فرمودند که 30 نفر از اطفال خوانين و معتبرين معين شوند که نزد آنان مشغول تعليم و تربيت شوند و علومي را که در بعضي از کشورها متداول است مرسوم نمايند و گذشته از آنکه اطفال مزبور، علم مهندسي و قشوني ياد بگيرند در علم طبابت و جراحي نيز درس خواهند خواند که اين علم در ايران نيست و به درد عمومي مي خورد و به علاوه هيچ جا مثل ايران معادن فراوان ندارد و بهره برداري از آنان نيز منفعت دولت و رعيت خواهد بود.» (44)
در شماره هاي ديگر روزنامه بعضي اخباردارالفنون آمده است: آماده کرده مدرسه جهت بازديد شاه، (45) ورود 60 معلم جديد به مدرسه، (46) نام نويسي از يکصد نفر از فرزندان شاهزادگان و اعيان،(47) معرفي رشته هاي تحصيلي دارالفنون،(48) معرفي مدير مدرسه دارالفنون،(49) جشن فراغت از تحصيل دانشجويان،(50) اسامي شاگردان ممتاز. (51)
در يکي از شماره هاي روزنامه، گزارش مفصّلي از دارالفنون ارائه شده است که قابل تامّل مي باشد: «در ارک مبارکه معلمين خوب تعليم مي دهند و ترقّي کلي جهت متعلمين، حاصل شده است به طوري که هر يک، درسي را که تعليم گرفته کمال مهارت را به هم رسانيده اند. در اين مدت گر چه هر روز شاگردان به درس خود حاضر مي شوند لکن بنّايي مدرسه که مشتمل بر 5 حجره منقّش و مذّهب وسيع بوده به اتمام رسيده است. هشت علم را که هر يک محتاج کلّيه ي امور مملکت و سپاهيگري و رعيّت است به قانون ساير دول در آنجا تعليم مي دهند و شاگردان از اخلاف و نتايج شاهزادگان عظام و امراء عظام مقرر داشته و به جهت بعضي از آنها مواجب برقرار فرموده و سايرين را انعام و مستمري ماهانه مرحمت فرمودند و لباس زمستاني و تابستاني مطبوع و رنگين معين داشته، در سالي سه بار امتحان از آنها مي شود و در هر امتحان به اندازه ي ترقي، انعام به آنان مرحمت مي شود. معلم هندسه، ميرزا ملکم است که هندسه، نقاشي، صنعت و جغرافيا درس مي دهد. معلم توپخانه موسيو کرشش است و شاگردان وي 26 نفرند» (52) و سپس در ادامه ي اين مقاله اسامي تمامي معلمين پياده سوار، فرانسه، معدن، طب، جراحي، دواسازي، فارسي و عربي به همراه تعداد متعلمين و چگونگي تعليمات آنان، آمده است.

پي نوشتها
 

1 ـ يکي از اصطلاحات ديواني و دولتي در عهد ساسانيان « روزنامه » بوده است و در آن روزگار به معني دفتر روزانه به کار مي رفته ، نظير همين دفتري که هم اکنون در تجارتخانه وجود دارد و کليه ي معاملات به ترتيب زمان پشت سر هم در آن ثبت مي شود . چنين دفتري در تشکيلات اداري شاهنشاهي ساساني نيز وجود داشته است که کليه امور مالي و غير مالي روز به روز در آن ثبت و ضبط مي گرديده است و به آن روزنامه مي گفتند، بعدها که امپراطوري اسلام بر مبناي تشکيلات ادراي ساساني ، ديوان و دفتر به وجود آورد . کلمه ي روزنامه معرب و روزنامج گرديد و يکي از مشاغل دولتي و ديواني اسلامي شد . بعدها روزنامه بر همين اساس به معناي دفتر اعمال ، نامه ي اعمال ، دفتر راهنما و بالاخره گزارش وقايع و يادداشت حوادث روزانه استعمال شده و در دوره ي قاجاريه مطلقاً به معناي گزارش وقايع به کار رفته است . مثلاً گزارش هايي که والي کرمان از حوادث حوزه حکومتي به تهران مي داد ، روزنامه ي کرمان مي گفتند ، لذا در زمان اميرکبير نيز کلمه روزنامه به معناي نشر اين که روزانه منتشر مي شود ، به کار نمي رفته و همان معناي گزارش را داشته است . ر . ک رضواني ، محمد اسماعيل امير کبير و ايران ص 155.
2 ـ گويا اين روزنامه سومين روزنامه ي ايراني بود و دومين روزنامه جديد فارسي زبان بوده است. روزنامه ي اول « کاغذ اخبار » ميرزا صالح شيرازي بوده روزنامه ي دوم به نام « پرتو روشنايي » درست 37 روز قبل از روزنامه ي وقايع التفاقيه ، به زبان کلداني، به وسيله ي موسيونرهاي مذهبي در اروميه انتشار يافت . ر . ک روزنامه ي کار شماره ي 6 . سال دوم دوره ي جديد .
3ـ همان منبع ، ج 4 ، ص 332.
4 ـ روزنامه ي وقايع اتفاقيه ، شماره ي 68 ، ص 3.
5 ـ اين قيمت در ابتداي تمام صفحات روزنامه نوشته شده بود .
6 ـ همان روزنامه ، ش اول ، ص 1.
7 ـ رضواني ، محمد اسماعيل ، سيري در نخستين روزنامه هاي ايران ، مجله بررسي هاي تاريخي ، شماره ي 3 و 4 ، سال دوم ، ص 25.
8 ـ ر . ک ، ادوارد براون ، مطبوعات و ادبيات ايران در دوره ي مشروطيت ، ج 2 ، ص 425 و اسماعيل پور قوچاني ، فهرست روزنامه هاي موجود در کتابخانه ي مرکزي آستان قدس رضوي مشهد ، ص 283.
9 ـ درواز دلاب يکي از محلات تهران قديم بود که الان در حد فاصل ميان ميدان شهدا و ميدان خراسان قرار دارد .
10 ـ صدر هاشمي ، محمد ، تاريخ جرايد و مجلات ايران ، ج 4 ، ص 333.
11 ـ همان ، منبع، ج 4 ، ص 332.
12 ـ Edward Burgess.
13 ـ وي توسط عباس ميرزا به ايران آورده شده و مدتي را به اداره ي چاپخانه اي که عباس ميرزا از فرنگ آورده بود ، اشتغال داشت و پس از مرگ فتحعلي شاه به تهران آمد و در اين شهر دکاني باز کرد و در آن اجناس فرنگي مي فروخت . در زمان صدارت امير کبير به سمت مترجمي وزارت خارجه گمارده شد و پس از شروع به کار روزنامه به مباشرت و ترجمه گري روزنامه ، برگزيده شد و به همراه ميرزا ابوالحسن غفاري و ديگران به کار اداره ي روزنامه پرداخت . ر . ک ، کهن گوئل ، تاريخ سانسور در مطبوعات ايران ، ج 1 ، ص 32.
14 ـ روزنامه ي وقايع اتفاقيه ، شماره ي اول، ص 1.
15 ـ همان روزنامه ، ش اول ، ص 1.
16 ـ همان ، شماره ي 1 ، ص 1.
17 ـ تعدادي از مورخين نسبت به نوشته هاي روزنامه نگاه مثبتي نداشته و بدون در نظر گرفتن شرايط اجتماعي ، سياسي موجود ، آن را صرفاً يک روزنامه دولتي و تبليغي دانسته که هدفي جز انتشار اخبار مربوط به شاه و دربار نداشته است . ر . ک صدر هاشمي ، تاريخ جرايد و مجلات ، ج 4 ، ص 22 و کهن همان کتاب ، ص 32 ـ 31 محبوبي ارکاني ، تاريخ موسسات جديد تمدني در ايران ، ج 2 ، ص 24.
18 ـ آدميت فريدون ، انديشه ترقي و حکومت قانون در عصر سپهسلار ، ص 413.
19 ـ رضواني ، محمد اسماعيل ، همان مقاله ، مجله ي بررسي هاي تاريخي ، شماره 6 ، 3 ، 4 سال 2 ، ص 25.
20 ـ قيمت هر شماره آن ده شاهي بود .
21 ـ رضواني ، محمد اسماعيل ، همان مقاله ، مجله بررسي هاي تاريخي، ص 25.
22 ـ روزنامه ي وقايع اتفاقيه ، شماره ي 5 ، ص 1.
23 ـ همان روزنامه ، ش 2 ، ص 1.
24 ـ همان روزنامه ، ش 2 ، ص 2.
25 ـ همان روزنامه ، ش 49 ، ص 4.
26 ـ همان روزنامه ، ش 3 ، ص 2.
27 ـ همان روزنامه ، ش 56 ، ص 1.
28 ـ ر . ک ورهرام ، غلامرضا ، نظامي سياسي و سازمان هاي اجتماعي ايران در عهد قاجاريه ، ص 188.
29 ـ همان روزنامه ، ش 99 ، ص 6.
30 ـ همان روزنامه ، ش 106 ، ص 4.
31 ـ همان روزنامه ، ش 56 ، ص 6.
32 ـ همان روزنامه ، ش 61 ، ص 6.
33 ـ ر . ک روزنامه هاي شماره 2 و ش 31 ، ص 6 و ش 32 ، ص 6 و ش 41 ، ص 6 و ش 65 ، ص 5 و ش 71 ، ص 5 و ش 79 ، ص 5 و ش 85 ، ص 7 و ش 94 ، ص 5 .
34 ـ روزنامه ي وقايع اتفاقّيه ، شماره هاي 25 ، 6 و 36 ، ص 6 و 40 ، 4.
35 ـ همان روزنامه ، ش 68 ، ص 2.
36 ـ همان روزنامه ، ش 74 ، ص 8.
37 ـ همان روزنامه ، ش 34 ، ص 6.
38 ـ همان روزنامه ، ش 34 ، ص 6.
39 ـ همان روزنامه ، ش 61 ، ص 6.
40 ـ ر . ک. روزنامه ي وقايع اتفاقيه شماره هاي 44 ص 2 و 52 ، ص 1 و 56 ، ص 1 و 105 ، ص 2 و 118 ، ص 118.
41 ـ همان روزنامه ، ش 18 ، ص 1.
42 ـ همان روزنامه ، ش 42 ، ص 1.
43 ـ همان روزنامه ، ش 42 ، ص 1.
44 ـ همان روزنامه ، ش 43 ، ص 2.
45 ـ همان روزنامه ، ش 44 ، ص 2.
46 ـ همان روزنامه ، ش 48 ، ص 1.
47 ـ همان روزنامه ، ش 44 ، ص 2.
48 ـ همان روزنامه ، ش 48 ، ص 1.
49 ـ همان روزنامه ، ش 90 ، ص 2.
50 ـ همان روزنامه ، ش 92 ، ص 2.
51 ـ همان روزنامه ، ش 102 ، ص 1.
52 ـ همان روزنامه ، ش 98 ، ص 1.
عضو هيئت علمي مرکز تربيت معلم شهيد باهنر بيرجند*
 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22



 

نسخه چاپی