بايد ها و نبايد هاي شادي

بايد ها و نبايد هاي شادي
بايد ها و نبايد هاي شادي


 






 

عوامل شادي آفرين
 

در زندگي انسان ها عوامل شادي آفرين زيادي وجود دارد، از جمله گردش در طبيعت و تماشاي زيبابي هاي آن همچون گل هاي رنگارنگ، درختان سرسبز، آبشار هاي زيبا، شکوفه هاي نو رسته، کوه و دشت و دريا، طلوع خورشيد جهان افروز، پرندگان زيبا و شنيدن نغمه هاي شورانگيز آن ها و هزاران منظره ي زيباي طبيعي که از نعمت هاي خداوند هستند. البته عوامل شادي آفرين به طبيعت محدود نمي شود و موارد زياد ديگري نيز مي تواند منبع شادي براي انسان باشد، مثل انجام دادن اعمال نيک، شرکت در مراسم هاي عيد و پوشيدن لباس هاي زيبا و استفاده از بوي خوش، صله رحم، کار و تلاش، دعا و مناجات، داشتن همسر خوب، تفريح و گردش، کمک به نيازمندان، ايثار و گذشت و ... .

ويژگي هاي شادي هاي پسنديده و ناپسند
 

شادي، از هيجان هاي طبيعي انساني است، ولي هر شادي و نشاطي، پسنديده نيست. در آموزه هاي ديني، شادي هاي پسنديده و ناپسند، ويژگي ها و معيار هايي دارند که به برخي از آن ها اشاره مي کنيم.

ويژگي هاي شادي هاي پسنديده
 

اصلي ترين ويژگي هاي شادي پسنديده آن است که رنگ و بوي خدايي داشته باشد.
آنان که به دعا و نماز و مناجات مي پردازند، کمتر به اندوه و نگراني دچار مي شوند.
با گناه آميخته نباشد.
ميانه روي در آن رعايت شود.
اگر شادي دنيوي است، در راستاي کمک به تأمين شادي آخرت باشد؛ زيرا هر شادي که در جهت کمال معنوي باشد، مطلوب است.

ويژگي هاي شادي هاي ناپسند
 

گناه در آن باشد.
با آزار و اذيت و تجاوز به حقوق ديگران همراه باشد.
بر اساس نکوهش و دست انداختن ديگران باشد.
آسايش و شادي ديگران را بگيرد.
در آن زياده روي شود.
سبب غفلت و کوتاهي در وظايف فردي و اجتماعي و مانع رسيدن به کمالات انساني شود.
در آن، امور حرام و نهي شده باشد، مانند رقص، شراب و ...
لهو باشد.

شادي هاي ماندگار و شادي هاي زودگذر
 

شادماني و نشاط، در زندگي و موفقيت انسان ها تأثير دارد و قلب ها را به يکديگر نزديک مي سازد. نتايج دنيوي و اخروي برخي از شادي ها، براي انسان ماندگار مي شود و برخي ديگر از شادي ها با وجود ظاهر زيبا و دل فريب، سرابي بيش نيستند که چه بسا پشيماني و اندوه و افسردگي در پي داشته باشند.
شادي آن شادي است کز جان رويدت
تا درون از هر ملالي شويدت
ورنه آن شادي که از سيم و زر است
آتشي دان کاخرش خاکستر است

شادي هاي ماندگار
 

شادي اطاعت از خدا و لحظه ي وصال به معشوق حقيقي؛
شادي در ولادت پيشوايان ديني؛
شادي به خاطر بهره مندي از نعمت هاي الهي؛
شادي ناشي از پرهيز از گناه؛
شادي برخاسته از مزاح و شوخي هاي سالم؛
شادي حاصل از انجام دادن کار هاي نيک؛
شادي از عملکرد خوب انسان؛
شادي به خاطر آراستگي ظاهري و باطني؛
شادي به خاطر مثبت عمل کردن و انديشيدن؛
شادي حاصل از شاد کردن هم نوعان، به ويژه غم زدايي از مؤمنان؛
شادي حاصل از هديه دادن و کمک مالي و رفع نياز ديگران؛
شادي حاصل از شرکت در محافل خانوادگي و دوستانه و پرداختن به امور اخلاقي و معنوي؛
شادي حاصل از شرکت در مجالسي همچون اطعام دادن در هنگام ازدواج، تولد فرزند، بازگشت از حج و ديد و بازديد؛
شادي به خاطر داشتن همسر خوب و مؤمن يا شغل مناسب.

شادي هاي زودگذر
 

شادي هاي برخاسته از غفلت و هوس راني، کبر ورزي و مسخر کردن ديگران؛
شادي هاي آميخته با گناهاني چون دروغ، غيبت، تهمت و شرکت در مجالس لهو و لعب؛
شادي هاي حاصل از خوشي هاي زودگذرد نيوي، مانند ريخت و پاش ها، ولخرجي ها، هوس ها و کام جويي هاي جواني و ... ؛
شادي هاي برخاسته از اعمال ناشايست چون شراب خواري، ارتباط غير مجاز پسر و دختر، رقص، موسيقي و ترانه هاي مبتذل، ديدن فيلم ها و عکس هاي محرک، شرکت در عروسي ها و جشن هاي گناه آلود و ... ؛
شادي از شنيدن حکايت هاي مضحک، ياوه گويي ها، هرزگي ها و ... ؛
شادي به خاطر ثروت اندوزي، به ويژه از راه حرام؛
شادي از تعريف و تمجيد ديگران؛
شايد از مصيبت هاي ديگران.

چگونه مي توانيم شاد باشيم؟
 

در همه حال به خداوند توکل کنيم، از او کمک بخواهيم و با او درددل کنيم.
مهارت هاي اجتماعي خود را افزايش دهيم.
فعال باشيم و فعاليت هاي لذت بخش را در برنامه ي روزانه ي خود بگنجانيم.
به زمان حال توجه کنيم. غصه ي گذشته را خوردن و نگران آينده بودن، مشکلي را حل نمي کند.
خودمان باشيم؛ نقش بازي کردن، احساس هاي نامطلوب را زياد مي کند.
افکار منطقي و خطا هاي خود را شناسايي و با آن ها مقابله کنيم.
به افکار مثبت و خوش بينانه بيشتر توجه کنيم.
زمان بيشتري را با خانواده و دوستان بگذرانيم.
توقع و آروز هاي خود را به حداقل برسانيم.
زندگي و هدف هاي خود را دقيق سازمان دهي کنيم.

چرا بايد شاد باشيم؟
 

دوستان عزيز! امروز مي خوايم چند نکته و چند قانون براي شاد زيستن مطرح کنيم، ولي قبل از اينکه بخوايم وارد قانون ها و نکته ها بشيم، بهتره به اين موضوع بپردازيم که چرا بايد شاد باشيم؟ چرا بايد روحيه ي سرزنده اي داشته باشيم؟ مگر در شاد بودن آدما چه اتفاقي مي افته که تو بي حالي و افسردگي نمي افته؟
علت اينه که انسان ها با شاد بودن، به تعادل روحي مي رسن. انساني که تعادل روحي داره، عقده هاي رواني نداره، ترس و نگراني هاي بيهوده آزارش نمي ده. آدمايي که شاد زندگي مي کنن، به اطرافيانشون سوء ظن ندارن. همين قدر تصور کنيد جامعه اي که آدماش اين طوري باشن، چه جوريه. مسلماً قلب و دل آدماش خيلي به هم نزديکه، افراد اين جامعه پر انرژي و سر حالن و اين سرحالي رو به هم انتقال مي دن.
پس ما بايد شاد باشيم تا اول خودمون و بعد جامعه مون رو به سلامت و پويايي برسونيم. جامعه به آدماي شاد نياز داره تا چرخاي توسعه و پيشرفت اين مرز و بوم رو به حرکت در بيارن. با شادي نه تنها روح و روان سالم تري داريم، جسم سالم تري هم خواهيم داشت. پس شاد باشيد و انرژي رو به اطرافيانتون هم هديه کنيد.

راهکار هاي رسيدن به شادماني
 

1. عبادت و ارتباط با خدا، اصلي ترين شرط رسيدن به سرور قلبي:
 

همون طور که بدن ما براي ادامه حيات به اکسيژن و غذا نياز داره، روح ما هم به غذاي روحي احتياج داره. ما انسان ها نيازمند مطلقيم و از راه برقراري ارتباط با بي نياز مطلق، به روح و روان خودمون، سرور و نشاط مي بخشيم. حتي روان شناساي غربي هم بر اين باورند که «افراد معتقد به خدا، جهان آخرت و آموزه هاي آسماني؛ در زندگي، شادتر و پرانگيزه ترند». در حقيقت، تنها عشق الهي مي تونه گم شده ي هميشگي بشر، يعني آرامش و رضايت خاطر رو براي اون به ارمغان بياره.

2. بردباري و شکيبايي:
 

تا حالا دقت کرديد وقتي عصباني مي شيم و از موضوعي ناراحت هستيم، براي اينکه اين عصبانيت رو به ديگري بروز بديم، چقدر بايد خودمون رو عصبي کنيم تا بتونيم گوشه اي از نارضايتي مون رو نشون بديم. پس اول بايد خودمون رو ناراحت کنيم و بعد ديگران رو. يکي از راه هاي رسيدن به شادي و در نهايت، تعادل روحي، داشتن شکيبايي و بردباريه و اعتقاد به اينکه اطرافيان ما، سليقه هاي مختلف دارن و همه مجبور نيستن اون طور که ما به زندگي نگاه مي کنيم، به زندگي نکاه کنن. شکيبايي، انعطاف پذيري رو با خودش به همراه مي ياره. بايد بدونيم در طول زندگي به مسائلي بر مي خوريم که از اختيار ما خارجن و در اين موارد، انعطاف پذيري ما ضامن موفقيت ماست.

3. مثبت انديشي و مثبت نگري:
 

مثبت نگري و مثبت انديشي يکي از نشونه هاي سلامت روان و عامل ايجاد نشاطه.ما خودمون تصميم مي گيريم که ديگران رو چطور ببينيم. وقتي مي خوايم کسي رو دوست داشته باشيم، نکات مثبت رفتاري و اخلاقي شو مي بينيم و وقتي تصميم مي گيريم که کسي رو برنجونيم، تو اشتباهاتش دقيق مي شيم. پس نوع احساس ما به ديگران، به رفتار اونا بستگي نداره، بلکه به نگرش ما و معنايي که به هر چيز مي ديم، مربوطه. براي شاد بودن بايد ياد بگيريم انديشه هامون رو کنترل کنيم.

4. در زمان حال زيستن:
 

ما آدما خيلي عجيبيم؛ دوران کودکي رو در حسرت بزرگ شدن مي گذرونيم و وقتي بزرگ مي شيم، آرزو مي کنيم يه شب خواب دوران کودکي رو ببينيم. جووني مون رو براي به دست آوردن پول صرف مي کنيم و وقتي پير مي شيم، پول ها رو صرف به دست آوردن سلامتي مي کنيم، اون سلامتي که وقت جووني اصلاًٌ بهش فکر نمي کرديم. تا حالا فکر کرديد علت اين همه حسرت به خاطر از دست دادن چيزايي که يک بار بيشتر اتفاق نمي افته، چيه؟ بزرگ ترين علتش اينه که ما در زمان حال زندگي نمي کنيم و زمان حال رو با نگراني از آينده اي که هنوز نيومده، تباه مي کنيم. يعني طوري زندگي مي کنيم که نه در آينده ايم، نه در زمان حال. ممکنه ما برنامه هاي زيادي براي آينده مون داشته باشيم و بخوايم کار هاي زيادي در آينده انجام بديم، ولي بايد توجه داشته باشيم که مدام خودمون رو به آينده پرتاب نکنيم، تا زمان حال رو از دست نديم. وقتي زمان انجام دادن کار هاي آينده برسه، در زماني که خود، حالي ديگر خواهد بود، اون کار رو به بهترين شکل انجام خواهيم داد. البته منظورمون اين نيست که برنامه ريزي نکنيم، بلکه منظور اينه که «اينجا» و «اکنون» و «يک کار» رو فداي مکان نامعلوم، زمان نامشخص و کار مبهمي نکنيم که به آينده مربوطه و بدونيم براي داشتن آينده اي بهتر، بايد بر کار و موقعيتي که امروز در اون هستيم، تمرکز کنيم.

چرا بايد در زمان حال زندگي کنيم؟
 

هر کسي مي تونه فقط يک ذهن متمرکز داشته باشه. کسي که در آن واحد، چندين کار رو با هم انجام بده، از هيچ کدوم از اونا بهره ي کافي نمي بره و راندمان همه ي کار هايش پايين مي ياد؛ چون يک ذهن واحد که هر لحظه بايد فقط روي يه فعاليت متمرکز باشد، بين چند کار تقسيم مي شه و به همين دليل هيچ کدوم از کار ها به نتيجه مطلوب نمي رسه، ولي وقتي کار ها به صورت تک تک و در طول هم انجام مي گيره، نه در عرض هم، بازده هر کدوم از کار ها بالا مي ره. اين طور کار کردن، عملي مقتدرانه و لذت بخشه و به ما کمک مي کنه که دريچه هاي ديگه اي از ناشناخته ها رو باز کنيم.حضور در «اينجا» و «حال» و انجام دادن فقط «يک کار» کافي نيست، ولي براي رسيدن به شادي دروني و رضايت باطني لازمه.
وقتي «لحظه» رو همون طور که هست، مي پذيريم، گشايشي در درونمون احساس مي کنيم که عميقاً رضايت بخشه. زماني که بر اساس هوشياري «لحظه حال» عمل مي کنيم، هر کاري که انجام مي ديم، حتي اگر ساده ترين کار ها باشه، پر از محتوا و عشق خواهد بود، در حالي که اگر راحت ترين کار ها رو بدون شور و اشتياق انجام بديم، ثانيه ها روبه بدترين شکل سپري مي کنيم.
اگر «حالا» و «اينجا» فقط «يک کار» انجام بديم و اون هم همراه با شور و عشق باشه، همه ي جلوه هاي جهان در نظر ما زيباتر مي شه. تمام موجودات و طبيعت جان تازه مي گيرن، صدا ها گوش نوازتر و رنگ ها شفاف تر مي شن و کل کائنات هماهنگي خيره کننده اي در نظر ما پيدا مي کنن.

جوان و شادي
 

جواني، بسان ستاره اي که فقط يک بار در آسمان زندگي طلوع مي کند؛ ستاره اي راهنما اکه اگر راهي را که نشان مي دهد، بيابي، روحت بر آسمان گنبدي عشق و آزادي به پرواز در خواهد آمد.
پس برخيز، دستانت را بگشا و خود را در آغوش يگانه اي که اين ستاره را در شب تاريک زندگي ات قرار داده رها کن تا تمام شادي دنيا را احساس کني.
شوقي را با اعماق وجودت درک خواهي کرد، اگر نيم شبي برخيزي و صورتت را به نمي شست و شو دهي. باور داشته باش که اين شادي راستين است.
يافتن شادي حقيقي، رها شدن در آسمان بي کران رحمت، سيراب شدن از عشق الهي؛ همگي در يک واژه خلاصه مي شوند: «کرنش» در برابر او که يگانه است.
آن زمان حس پرواز را پيدا خواهي کرد.
بر آستان جانان، گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي، بر آسمان توان زد
حافظ
منبع: گلبرگ جوان، شماره ي 113



 

نسخه چاپی