انقلاب اسلامي و ريزش ها

انقلاب اسلامي و ريزش ها
انقلاب اسلامي و ريزش ها


 

نويسنده: ابوالحسن بكتاش




 
براي پرداختن به اين موضوع، به دليل كلي بودن ناگزيريم به اختصار و گذرا به يك گونه شناسي در خصوص نيروهائي كه در روند انقلاب به صحنه آمده‌اند بپردازيم و به برخي افراد در قالب جريان‌هائي كه در دو سه دهه انقلاب اثرگذار بوده‎اند توجه نمائيم. آن چه كه در هر انقلاب و نظام سياسي بايد مورد توجه قرار گيرد و در انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي براي هر فرد دلسوز و انقلابي پوشيده نيست كه نيروي انساني از مقوّماتي است كه همواره بايد به آن اهتمام ورزيد و روند جاذبه‎ها و دافعه‎ها و رويش و ريزش‎ها مورد ارزيابي قرار گيرد هم چنانكه مقام معظم رهبري در اين باره فرمودند: "دل انسان غمگين مي‎شود و مي‎شكند به خاطر اين كه چرا كساني كه نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ زدند حالا طوري مشي كنند كه اسرائيل و آمريكا و سيا و هر كسي كه در هر گوشه دنيا با اسلام دشمن است، برايشان كف بزنند! اين انسان را غصه‎دار مي‎كند ولي به شما عرض كنم نبايد خيال كرد كه اگر چهار نفر آدمي كه سابقه انقلابي دارند، از كاروان انقلاب كنار رفتند، پس انقلاب غريب ماند. همه انقلابها، همه فكرها، همه جريان‎هاي گوناگون اجتماعي، هم ريزش دارند، هم رويش دارند، ريزش كنار رويش،... "، "جا دارد كه درباره اين ريزش‎ها و رويش‎ها، از ديدگاه جامعه‎شناختي و روان‎شناختي و تاريخي، كار كنند و بحث كنند؛ كه بحث‎هاي بسيار مهمي است... "[1]
بنابراين براي پرداختن به اين مهم كه آسيب‎شناسي انقلاب هم از اين بُعد مورد توجه قرار مي‎گيرد لازم است به چند مؤلفه كه مي‎تواند به عنوان عامل اين ريزش‎ها باشد به طور گذرا اشاره نموده و روند جدائي برخي از عناصر و نيروها را در قالب بازشناسي برخي جريان‎ها در گذر دو سه دهه انقلاب مورد توجه قرار داده و مطالعه آن را پي گيريم، اما لازم است قبل از آن به چند نكته توجه نماييم:
اول اينكه؛ نيروها و عناصر دخيل، مسئوليت‎ها و مناصبي را كه در پيش روي خود ديده و آن را بر عهده گرفته‎اند نبايد از آن تلقي هميشه ماندگار داشته بلكه آن را به مثابه امانت و وظيفه نگاه نمايند همان طوري كه امام خميني - رحمه الله عليه - فرمودند: "جمهوري اسلامي در دست شما و ما و همه ملت ايران امانت است. "[2] و يا فرمودند: "پيروزي ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوه‎اي، مرهون اسلام است. "[3] لذا انسان با اين تلقي و رويه فكري ديگر تعلق خاطري به اين مسئوليت‎ها ندارد و با برداشتن بار مسئوليت با آرامي خاطر، پذيراي آن مي‎باشد اما امام راحل با همه اين نصايح، هشدارهايي هم دارند كه لازم است توجه شود، ايشان فرمودند: "مسئولين صاحبان اصلي انقلاب را با بهانه‎هاي بي‎اساس پس نزنند تا به جاي آنان كساني را كه وارثان رژيم گذشته و وابستگان فكري آنان هستند جايگزين كنند... چشم‎ها و گوش‎ها را باز كنيد كه دشمنان، حيله بازان كار كشته هستند و ممكن است از ساده‎دلي شما استفاده كنند و مراكز حساس را كم‎كم به دست گيرند و انقلاب را به سوي غرب يا شرق بغلتانند. "[4]
نكته دوم اينكه: انقلاب اسلامي با رقم خوردن مراحل اوليه پيروزي تا تثبيت نظام جمهوري اسلامي با توطئه‎ها و فتنه‎هايي كه از جانب نيروهاي مورد حمايت استكبار جهاني فراهم گرديده بود دست به گريبان شده و با يك شرايط خاص و وضعيت اضطراري مواجه گرديد و مقاومت در برابر اين جريان‎ها و بحران‎ها به طور قهري صف‎آرايي‎هايي را طلب كرده و منجر به شرايط خاص گرديد و لذا ما در اين برهه زماني شاهد ريزش‎ها و جدايي برخي نيروها هستيم كه در اين باره بحث خواهيم كرد. لكن همانطوري كه اشاره كرديم ضروري است كه به برخي از عوامل ريزش افراد و عناصر توجه داشته و آن را در ضمن مواردي متذكر شويم.

علل و عوامل ريزش‎ها
 

از جمله عواملي كه در جدايي و كناره‎گيري بعضي افراد و نيروها دخالت داشته و مي‎تواند مؤثر باشد (كه البته در بحث بعدي در ضمن بررسي جريان‎ها به آن موارد بيشتر توجه نموده و مورد لحاظ قرار خواهيم داد) مي‌توان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. نبود بينش و تشخيص معيارها و مرزهاي حق و باطل.
2. عدم تبعيت از ولايت.
3. عدم رعايت قانون و قانونمداري و برنتابيدن قانون و عدالت.
4. نبود عقلانيت در رقابت‎هاي سياسي و عدم استفاده از ظرفيت‎هاي موجود و افراط و تفريط‎هايي كه منجر به تنش و يا فرصت‎سوزي مي‎شود.
5. نبود تحليل سياسي و عدم تشخيص مصلحت‎هاي اسلام و مسلمين و همين طور شهروندان در ايران اسلامي و ناآشنايي به ملاك‎ها و معيارهاي آن.
6. عدم اعتناء و توجه به ارزشهاي بنيادين در فرهنگ و هويت ديني مردم.
7. تبري و برائت نجستن از بيگانگان يا نبود روحيه استكبارستيزي.
8. اصرار بر مواضع غلط و حزب‎گرايي‎هاي افراطي و گروهگرايي‎هاي مذموم كه تشكيلات و گروه به عنوان محور و بت قرار گيرد.
9. دنياطلبي و تطالب كه موجب سوءاستفاده از اموال عمومي و بيت‎المال گرديد، و علاوه بر تضاد منافع، روحيه تفاخر و تبعيض را در بين مردم به ارمغان مي‎آورد.
10. تحجر و جمود فكري كه چيزي غير از جهل و ظلمت و خواري براي مسلمانان فراهم نمي‎كند و اجراي احكام اسلام را معطل گذاشته و سيطره غرب را ماندگار مي‎نمايد.
بدين ترتيب با اين چند مقوله كه ذكر گرديد ما مي‎توانيم يك چشم‎اندازي به دو سه دهه انقلاب داشته و به برخي از افراد كه در قالب جريان‎هايي مطرح گرديدند و همين طور به نيروهايي كه وارد جريانات انقلاب و صحنه سياسي شدند پرداخته و يك بررسي اجمالي در خصوص برخورد مديريت و رهبري انقلاب با آن جريان‎ها به طور ضمني داشته باشيم:

نگاهي گذرا به ريزش هايي از دهه اول انقلاب اسلامي
 

در دهه اول انقلاب با انبوهي از نيروها و جريان‎هايي مواجه هستيم كه در عرصه فعاليت‎هاي سياسي ظاهر شده و بعضاً‌در مورد انقلاب مدعي بودند، كه تعداد اين گروه‎ها و احزاب را به حدود دويست حزب يا گروه برشمرده‎اند اما اينكه تا چه اندازه در اين حركت عظيم سهيم و يا تأثيرگذار بوده‎اند را به كتب تاريخي وامي‎گذاريم، آنچه كه از شواهد و برخي اظهارات مورخين انقلاب برمي‎آيد اين گروه‎ها در مقايسه با خيل عظيم مردمي انقلاب به رهبري امام - رحمه الله عليه - تأثير عمده و سرنوشت‎سازي را نداشته‎اند. چالش‎ها و برخوردهاي افراطي و تند رسانه‎اي و تبليغاتي و همين طور فيزيكي كه بعدها حتي به برخوردهاي مسلحانه هم منجر گرديد رويه و عملكردي از احزاب و گروه‎ها را به منصه ظهور و بروز رساند كه مردم از آنان روي برتافتند و ديگر جايي و فرصتي براي خود در ميان مردم وفادار انقلاب و امام - رحمه الله عليه - نداشتند، تاريخ انقلاب در اين دهه گواه خوبي است كه رهبري انقلاب حضرت امام - رحمه الله عليه - در ابتدا و تا آنجا كه اين فعاليت‎ها و تحركات گروه‎ها به توطئه و فتنه منتهي نشده بود، فرصت‎هاي زيادي براي اينان فراهم نمود.
رهبري انقلاب مگر به سران جبهه ملي فرصت نداد با اينكه پرونده آنان در نهضت ملي نفت و ديگر برهه‎هاي از تاريخ براي امام - رحمه الله عليه - روشن بود، براي نهضت به اصطلاح آزادي و هم مسلكان آنان فرصت فراهم كرد، آنان دولت موقت را در اختيار داشتند اما براي ملت خداجوي چه كردند؟ جز اينكه هر روز داعيه تجزيه‎طلبي و قوميت‎گرايي در مناطق مختلف ايران از تركمن صحرا گرفته تا كردستان برمي‎خواست و اينان رو به مماشات آورده و درصدد تقويت آن برآمدند و امنيت ملي و تماميت ارضي كشور را به مخاطره انداختند. در اين زمان است كه طرح خودمختاري توسط سران گروه‎هاي كُرد تسليم دولت مي‎شود و نزديك بود كه تماميت ارضي كشور به حراج گذاشته شود به راستي با اين رويه در برابر تاريخ چه كسي بايد پاسخ‎گو مي‎بود، روحيه غربگرايانه آنها تا اينكه سر از لانه جاسوسي آمريكا درآورد كه اسناد لانه جاسوسي گواه خوبي در اين باره مي‎باشد، در خصوص جنگ تحميلي مگر هم اينها نبودند كه بر عليه دفاع مشروع ملت مسلمان و انقلابي اعلاميه پراكني نمودند و در صدد تضعيف صفوف مجاهدين اسلام گام برداشتند مگر امثال بني‎صدر نبودند كه داعيه ملي‎گرايي او فضا را پر كرده بود و مغرور يازده ميليون رأي گرديده بود و امام - رحمه الله عليه - فرصت‎هاي باورنكردني به ايشان دادند تا دست‎هاي آلوده به خيانت او بيشتر آشكار گردد، ترديدي در اين سخن نيست كه نفوذ كلام امام - رحمه الله عليه - مي‎توانست به بستن پرونده او در همان ابتدا منجر شود اما امام - رحمه الله عليه - همچنان بزرگوار انه فرصت را تا فرماندهي كل قوا براي ايشان فراهم نمود اما ديري نپاييد كه خيانت‎هاي او در واقعه طبس و همينطور در واگذاري اراضي ميهن اسلامي به دشمن براي مردم روشن گرديد تا اينكه خود مردم او را پس زده و رأي‎شان را بازپس گرفتند.
گروهكهاي منافقين و ديگر گروه‎هايي چون چريك‎هاي فدائي خلق گرچه تحركاتي مسلحانه در زمان طاغوت داشتند اما همين تحركات پراكنده باعث گرديده بود كه تا آستانه انهدام پيش روند اما گروهكهايي كه ايده كمونيستي داشته و وابستگي به بلوك شرق داشتند همچون چريك‎هاي فدائي خلق و حزب توده بعد از پيروزي انقلاب پايگاه مردمي نتوانستند براي خود فراهم كنند و به خاطر ايده‎هاي كمونيستي دست رد به سينه‎شان زده شد لكن تا زماني كه دست به توطئه و حركت مسلحانه نزدند امكان و فرصت داشتند چنانچه امام - رحمه الله عليه - فرمودند: "بعضي احزابي كه انحرافي هستند،‌ما آنها را جزء مسلمين هم حساب نمي‎كنيم مع ذلك چون بنابر قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبت‎هاي سياسي دارند، هم آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد پس بدانيد كه ما اين طور نيست كه با احزاب يا گروههاي ديگر دشمني داشته باشيم. "[5]
گروهك منافقين كه در سال 54 اعلان ايدئولوژي ماركسيستي مي‎كند و در آن سال‎ها يك تصفيه درون گروهي خونين با نيروهاي مذهبي داشته و ماهيت آنها بر انقلابيون مسلمان معلوم مي‎گردد و اينان كه تا مرز انهدام و انحلال پيش مي‎روند بعد از انقلاب با آرم و لواء مذهب به جذب نيروهاي جوان و نفوذ در نهادها و انجمن‎ها و جمع‎آوري سلاح روي آورده و با ايدئولوژي التقاطي درصدد انحراف جوانان برمي‎آيند لكن با عدم توجه به بنيادهاي مذهبي فرهنگ و هويت ديني ملت مسلمان و با تحركات تند و راديكالي فضا را نامساعد نموده و موجبات درگيري‎هاي خياباني و جنگ مسلحانه را مهيا كرده و براي مردم ترديدي باقي نمي‌ماند كه آنها نقشي جز عمله و فردوري استعمار ندارند و "باز گذاشتن دست كساني كه قصد توطئه نسبت به اسلام و ملت اسلام دارند خيانت است. "[6] و با انجام ترورهاي كور و اعلان جنگ مسلحانه و رو در رو قرار گرفتن در مقابل ملت انقلابي، آنان را به سرانجامي چون روي آوردن به دامن دشمن بعثي و عاقبتي چون امروز با اين مذلت و بيچارگي كشاند.
همينطور امام - رحمه الله عليه - در جريان آقاي شريعتمداري و خلق مسلمان مجال و فرصت‎هايي به ايشان دادند و با اينكه سابقه سازش و تأييدات او نسبت به طاغوت معلوم بود و ايشان بعد از واقعه 15 خرداد در پاسخ به علماي تبريز مي‎گويد:... سعي كنيد به اعليحضرت توهين و بي‎احترامي ننمائيد من به امام خميني گفتم كه با شاه اين طور رفتار نكن اما او گوش نداد و به اين روز افتاد.[7]
اما امام - رحمه الله عليه - با اين همه و عليرغم مخالفت ايشان با اصول بنيادين انقلاب و ترتيب توطئه حمله حزب خلق مسلمان به قم، مردم را طي اعلاميه‎اي به حفظ آرامش و خودداري از درگيري دعوت نمود و سعي و تلاش نموده و به مردم انقلابي توصيه مي‎نمايد كه به مرجعيت تعرضي واقع نشود، اما متأسفانه اين فرد با قطب‎زاده براي مشروعيت دادن كودتايي كه طي آن بايد بيت امام - رحمه الله عليه - و محله جماران نابود مي‎شد هم‎داستان مي‎شود و پس از كشف توطئه شخصاً طي يك مصاحبه تلويزيوني، اقرار و اعتراف به خيانت مي‎نمايدو علماي اعلام و خبرگان با اعلان خلع مرجعيت او به پرونده او خاتمه مي‎دهند.[8]
كما اينكه امام خميني - رحمه الله عليه - در خصوص جريان تحجرگرايان و مقدس‌نمايان و خطر آنان بدينگونه متذكر مي‎شوند: "امروز عده‎اي با ژست تقدس مآبي چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مي‎زنند كه گويي وظيفه‎اي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان... كم نيست طلاب عزيز لحظه‎اي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند. "[9]
"اينان با تزويرشان از درون محتواي انقلاب و اسلام را نابود مي‎كنند اينها با قيافه‎اي حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بي‎دين معرفي مي‎كنند. بايد از شر اينها به خدا پناه بريم. "[10]

دهه دوم و سوم انقلاب
 

دهه دوم انقلاب كه با پذيرش قطع‎نامه 598 و رحلت امام راحل و شروع دوران سازندگي آغاز مي‎شود با جريان و نيروهايي مواجه هستيم كه به گونه‎هاي متفاوت مواضع خود را ظهور و بروز داده‎اند كه متأسفانه به علل مختلفي كه پيش از اين برشمرديم برخي از اين نيروها از صحنه انقلاب كنار مي‎روند و يا به عرصه سقوط گام مي‎نهند و ما تا حدودي به مواردي از چند جريان در اين نوشته اشاره نموده و برخورد مديريت انقلاب در ضمن بحث پرداخته خواهد شد.

جريان روشنفكري و غربگرا
 

شيفتگي در مقابل فرهنگ غرب براي طيف‎هايي از جريان روشنفكري آن را موجب گرديد تا نسبت به اسلام و آموزه‎هاي آن و مبلغان ديني موضع خصمانه‎اي را دنبال كنند و از آن رو كه اين نظام بر اساس مباني فرهنگ اسلامي جامعه و خواست مردم شكل گرفته بود آنان زبان به اعتراض گشوده و درصدد تضعيف اين مباني گام برداشتند و اصول و مباني معرفتي نظام جمهوري اسلامي را با تئوري قبض و بسط شريعت، تجربه نبوي، پلوراليسم ديني و... مورد هجمه قرار داده و امروزه برخي روشنفكران و جريان روشنفكري با دست يازي به برخي محافل علمي با شبهه‎افكني و ترجمه فراوان متون غربي درصدد استحاله نيروهاي انقلاب و جدايي مردم از زمامداران و رهبران نظام برآمده و ارتجاع مدرن را براي نسل امروز به ارمغان آورده‎اند اما عليرغم اهانت‎ها و تهمت‎هاي ناروا كه به نظام اسلامي زده مي‎شود همچنان كرسي و محفل اين شبهه‎آفرينان برقرار بوده و اميد آن مي‎رود با اينكه ترديد آفريني آنان براي مردم متدين ايران اسلامي رنگي ندارد اما شايد اين فرصتي باشد تا براي مردم با ايمان ما بيشتر ماهيت اين افراد آشكار گردد و تا اينكه سره از ناسره معلوم گردد و متاع آنان حتي براي آن محافل هم خريداري نداشته باشد.

جريان منتظري و مهدي هاشمي
 

در اين باره آن چه كه بيشتر جلب توجه مي‎نمايد نامه امام - رحمه الله عليه - در تيرماه 1362 در خصوص مهدي هاشمي به مجلس خبرگان است كه فرمودند: بايد بدانيد كه تبه‎كاران و جنايت پيشگان بيش از هر كس چشم طمع به شما دوخته‎اند و با اشخاص منحرف نفوذي در بيوت شما با چهره‎هاي صددرصد اسلامي و انقلابي ممكن است خداي نخواسته فاجعه به بار آورد و با يك عمل انحرافي نظام را به انحراف كشانند... . "[11]
مهدي هاشمي در نامه خود به آقاي منتظري به همين مطلب معترف بوده و مي‎گويد: خدا را گواه مي‎گيريم كه قطع رابطه با نظام ره‎آورد مجموع حركت‎هايي بود كه ايشان با زمينه‎سازي... بزرگ نشان دادن ضعف‎ها و كمبودهاي كشور و ارائه تحليلهاي افراطي و القائات حساب نشده طي چندين ماه انجام داده است.[12] و امام خميني طي نامه‎اي در 12/7/65 به آقاي منتظري ضمن دادن فرصت و نصايحي به ايشان مي‎فرمايند: من تأكيد مي‎كنم كه شما دامن خود را از ارتباط با سيد مهدي پاك كنيد كه اين راه بهتر است... هيچ عكس‎العملي در رسيدگي به امر او از خود نشان ندهيد كه رسيدگي به امر جنايت مورد اتهام، حتمي است...[13]
اما با نهايت تأسف ايشان پيشنهاد امام - رحمه الله عليه - را رد كردند بلكه به گفته خودشان سعي كردند... . خواب را از چشم امام - رحمه الله عليه - بگيرند! امام - رحمه الله عليه - با عباراتي چون من از شما خواهش مي‎كنم كه اين كارها را كنار بگذاريد و مشغول كار خود شويد درصدد حفظ در ورطه سقوط بودند اما ايشان با خشونت و گستاخي به امام پاسخ دادند: لا يكلف الله نفساً‌ الا وسعها[14] و بالاخره ايشان به بلندگوي ليبرالها و منافقان تبديل شده و علناً‌ مطالبي خلاف مصلحت نظام در سخنرانيهاي عمومي مطرح مي‎كردند از جمله "دشمنان ما كه اين جنگ را تحميل كردند آنها پيروز از كار درآمدند!‌ چقدر نيرو از ايران و از دست ما رفت... بايد اينها بررسي شود و ببينيم اگر اشتباهي كرده‎ايم اينها توبه دارد! "[15] امام - رحمه الله عليه - هشدار ديگري به ايشان مي‎دهند: "كساني كه از منافقين و ليبرال‎ها دفاع مي‎كنند پيش ملت عزيز و شهيد داده ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده كه بدون توجه بلندگوي ديگران شده‎اند از اين حركات دست برندارند مردم ما آنها را بدون هيچگونه گذشتي طردخواهند كرد.[16] البته همان طوري كه ديديم به همين ختم گرديد.

جريان استحاله شده و تجديد نظر طلب
 

تجديدنظر طلبان همان كساني هستند كه به جرگه و حلقه‎هاي محفلي طيف روشنفكري غربگرا پيوسته و به عنوان دست‎آموزهاي آنان و به عنوان انقلابيون پشيمان و متأثر از دنياي غرب با سوء استفاده از فضاي پيش آمده و بدون توجه به هويت ديني ميليون‎ها مسلمان و متدين كه در احكام اسلامي پيروي حق مدارانه از مراجع تقليد مي‎نمايد به انكار برخي ضروريات دين روي آورده و ارزشها و باورهاي ديني و نهادهاي ديني را مورد اهانت و استهزاء قرار دادند و آنان تا حدي پيش رفتند كه امنيت ملي را با هدايت آشوب‎هاي خياباني مورد تهديد قرار دادند. آنان با تعرض به دادگاهها و عدم تمكين به قانون با انگ دادگاه سياسي درصدد ضايع نمودن حقوق شهروندي برآمده و به دنبال مصونيت‎هاي فراقانوني بودند كه هشياري مردم و برخورد قاطع مسئولين مي‎توانست جلوي آن را بگيرد و نكته قابل توجه در اينجا اين است كه جريان غربگرا همواره سعي و تلاش بر اين داشت، تا نيروهاي تجديدنظر طلب و استحاله شده و برخي انجمن‎هاي اسلامي مورد نفوذ منافقين در دانشگاهها را به هر نحو شده به افراطي‎گري و خروج از حاكميت و آشوب بر عليه نظام بكشاند اما با همه فرصت‎هايي كه داده شد متنبه نشدند تا اينكه هوشياري بيشتر مردم فراهم گردد، چند صباحي نگذشت كه مردم انقلابي با پيروي از علماي اسلام و روحانيت دلسوز از اين قبيل جريان‎هاي هتاك روي برتافته و رفته رفته اقبال عمومي از آنها برداشته شد و براي آنها غير از ريختن عرض و آبرو و ناكامي براي بيگانگان حاصلي نبود.
و سخن آخر اينكه درباره دو جريان خودي (جامعه روحانيت و مجمع روحانيون و تشكل‎هاي همسو...) و نيروها و افرادي كه از لحاظ گرايشي به اين دو جريان خودي مربوطند مطالبي را ذيلاً متذكر مي‎شويم.
اول اينكه؛ امام - رحمه الله عليه - فرمودند: اين مسئله روشن است كه بين افراد و جناح‎هاي موجود وابسته به انقلاب، اگر اختلاف هم باشد صرفاً سياسي است ولو اينكه شكل عقيدتي به آن داده شود.
چرا كه همه در اصول با هم مشتركند و به همين خاطر است كه من آنان را تأييد مي‎نمايم. و همينطور مقام معظم رهبري فرمودند: اگر جناح‎ها بيشتر يكديگر را تحمل كنند وجود دو جناح نه تنها مضر نيست بلكه مفيد هم هست.[17]
دوم اينكه؛ مقام معظم رهبري درباره جناح‎هاي موجود فرمودند: جناح‎هاي سياسي بايد موضعشان را مشخص كنند بايد صريحاً‌نسبت به آن كسي كه با اسلام مخالف است، با انقلاب مخالف است، با راه امام مخالف است، با اساس اسلامي براي اين نظام مخالف است، موضع و مرزهاشان را روشن كنند همين طور در مقابل كساني هم كه علي الظاهر متدينند اما به تحول انقلاب و به اصل انقلاب هيچ اعتقادي ندارند. "[18]
سوم اينكه؛‌ امام راحل - رحمه الله عليه - در توصيه ‌ديگري، به جناح‎ها و افراد مربوط به آنها مي‎فرمايند: "اگر در اين نظام كسي يا گروهي خداي ناكرده، بي‎جهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد حتماً‌ پيش از آنكه به رقيب يا رقباي خود ضرر بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است. "[19]
چهارم اينكه؛ همانطوري كه به موارد و عواملي چند از بركناري برخي افراد و نيروها بيش از اين متذكر شويم كه از جمله‌آن عدم رعايت قانونمنداري و عدم حفظ مصلحت نظام و ارزشهاي ديني مردم بود در اين جا هم بايد يادآور شويم كه بنابر آنچه كه امام - رحمه الله عليه - فرمودند: "حفظ مصلحت عمومي و اسلام مقدم است بر حفظ مصلحت شخصي. "[20] و "سفارش اين موضوع لازم نيست كه دفاع از اسلام و نظام شوخي بردار نيست و در صورت تخطي هر كسي در هر موقعيت بلافاصله به مردم معرفي خواهد شد. "[21] و اينكه "اگر مي‎خواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند بپذيريد قانون را. "[22] لكن متأسفانه برخي از نيروهاي و افراد اين معيارها را رعايت ننموده و مصونيت‎هاي فراقانوني طلب نموده و مصلحت نظام و اسلام را مورد تعرض قرار داده‎اند و بدين خاطر برخورد قانوني دادگاهها و همين طور رد صلاحيت برخي افراد معلومظ¬ همين عوامل بوده كه به آنها اشاره نموديم.

پي نوشت ها :
 

[1] . روزنامه رسالت، مورخه 27/9/78.
[2] . صحيفه امام، ج 19، ص 66.
[3] . همان، ج 12، ص 348.
[4] . همان، ج 19، ص 151.
[5] . 22/2/60 كلام امام، راه امام، گروه‎ها.
ابوالحسن بكتاش - مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه
[6] . امام خميني (ره) كلمات قصار، مؤسسه نشر آثار امام ص 30.
[7] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، واحد مطالعات و تحقيقات سازمان تبليغات اسلامي (پائيز 1379)، ص 31.
[8] . همان، ص 34.
[9] . صحيفه امام، ج 21، ص 278.
[10] . همان، ص 278.
[11] . نگاهي كوتاه بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 127.
[12] . همان، ص 133.
[13] . همان، ص 132.
[14] . همان، ص 133.
[15] . همان، ص 137.
[16] . همان، ص 138.
[17] . روزنامه‌رسالت، موخه 24/2/79، ص 3.
[18] . روزنامه‌رسالت، مورخه 24/2/79، ص 4.
[19] . نگاهي بر اهم رويدادهاي انقلاب، همان، ص 123.
[20] . كلمات قصار، امام (ره) ، ص31.
[21] . رويدادهاي انقلاب، همان، ص 151.
[22] . كلمات قصار، امام (ره) ، همان، ص 130.
 

منبع:انديشه قم
ارسالي از طرف کاربر محترم : samsam



 

نسخه چاپی