احياي منظر جمعي ميدان نقش جهان اصفهان

احياي منظر جمعي ميدان نقش جهان اصفهان
احياي منظر جمعي ميدان نقش جهان اصفهان


 

نويسنده: سارا پوريوسف زاده(1)، فريال احمدي،(2) دکتر علي اکبر تقوايي(3 )




 

چکيده
 

امروزه، ميدان نقش جهان علي رغم آن که مي تواند سند راسخ پايداري شهر اصفهان باشد، درغياب سياست ها و مديريت هاي جامعه درجايگاه والاي خود به عنوان يک ميدان شناخته شده ي جهاني مورد توجه کافي قرار نگرفته، و پاسخ گويي به نيازهاي متنوع انسان امروز وتأمين آسايش درسايه ي انعطاف پذيري عملکردي آن ناديده گرفته شده است. درسالهاي اخير، کيفيت فضاي جمعي ميدان نقش جهان روندي رو به رشد را طي نکرده وتعداد بازديد کنندگان وکاربران اين فضا، درخور جايگاه آن نبوده است. در واقع حتي درسال 2006 ميلادي که اصفهان به عنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام اعلام شد نيز آمار گردشگران در خور توجه نبود. تنها جذابيت هاي بي نظير تاريخي و معماري اين ميدان است که آدميان را بارها و بارها به اين فضا مي کشاند، نه جذابيت هاي عرصه ي جمعي آن. حال آن که انسان ها در سراسيمگي شهرهاي امروز، تنها به دنبال عرصه هايي با هويت هاي ويژه هستند تا علاوه بر تأمين آسايش وتعامل باهم نوعان، دربستر پويايي اجتماعي به کمال متعالي خود نائل شوند.
دراين نوشتار به منظور نيل به هدف اصلي مقاله که تدوين معيارهاي بازيابي منظر جمعي ميدان نقش جهان است. درابتدا به تعريفي درباره ي مفاهيم منظر جمعي پرداخته مي شود ودرادامه سعي بر آن است تا به واسطه ي بازنگري گذشته وحال ميدان نقش جهان، از يک سو بتوان آن را بانيازهاي انسان امروزي هم گام نمود واز ديگر سو، به احياي فضاي جمعي آن همت گمارد. اميد است بازآرايي واحياي کانون هاي زنده ي شهرهاي گذشته، موجبات سرزندگي و افزايش شو ونشاط اجتماعي را فراهم آورد تا شايد بتوان هويت گمشده ي شهر را بازستاند. دراين پژوهش از روش تحقيق توصيفي، توصيفي - تحليلي، دربستري از مطالعات کتابخانه اي وميداني بهره خواهيم گرفت.
کليد واژه ها : منظور جمعي، ميدان نقش جهان،؛ معيارهاي بازيابي ميدان هاي تاريخي

مقدمه
 

شهرموجودي زنده وتصويري ماندگار درخاطره ي حضورشهرونداني است که از دير باز به ساخت آن همت گماشته اند. به واقع آنچه شهرهاي امروز را از کيفيت وهويت تهي ساخته وبه دست ساخته اي صرفاً کمي بدل نموده، شکل گيري انديشه اي نادرست در ذهنيت طراحان امروز بوده است. غفلت آنان از اين مهم که شهرهاي تاريخي از ديرباز تجلي گاه فرهنگ وتمدن، بستر ساز شکل گيري هويت وخواستگاه عالي ترين تعاليات وکمالات بشري بوده اند، به خلق شهرهاي امروزي منتج شده است که انگيزه ي حضور آدميان در آن، در سراسيمگي حضور اتومبيل وازدحام گم شده و بي هويتي وآشفتگي را برايمان به ارمغان آورده است. برهمگان روشن است که سر زندگي و پويايي شهرها وتنها درتداوم حضور آدميان در سکانس هاي متعدد شهري معنا مي گردد. شهرآن است که ما را در گرماي آغوش خود بفشارد و درميان توده هاي سازنده ي آن، فضايي دروني که زمينه ساز شکل گيري خاطره اي جمعي است، فراهم آيد. شايد ديگر نتوان جايگزيني شايسته براي تصاوير وخاطرات شهرهاي گذشته ايجاد نمود. ساختمان ها، يادمان ها، بازارها، ميدان ها وتمامي بخش هاي شهرهاي گذشته با زباني استعاري روايت کننده ي تعاملات اجتماعي گذشتگان بوده اند وبه نظر مي رسد که انسان امروز، از ايجاد معادل هايي براي آن ها ناتوان باشد. شهري که حافظه ي تاريخي اش به دست فراموشي سپرده شده است را چطور مي توان داراي هويتي يکپارچه ومعتبرخواند؟ درميان شهرهاي امروز کشورمان که از بسياري جهات به يکديگر شبيه شده اند وسيماي متمايزشان را در هاله اي از بي نظمي وداده هاي تکراري مخدوش مي بينند، شهر اصفهان از جايگاه متمايز و ويژه اي برخوردار است. شهر اصفهان در سال 2006 به عنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام معرفي شد. اين فرصت مي توانست بسترساز وقوع رويدادهاي متنوع فرهنگي و گردشگري دراين شهر شود. اما با کمال تأسف، اين فرصت نيز از کف رفت.
چند گانگي مديريتي، اجازه استفاده از اين فرصت براي ارتقاي کيفي هرچه بيشتر فضاهاي شهري و بهبود وضعيت بناها وعرصه هاي کهن، وحل مشکل آلودگي هواي اين پايتخت فرهنگي را نداد. به واقع درجاي جاي شهر، حضور طرح ها و برنامه ها وهمايش هايي که مي توانستند به وقوع بپيوندند وتصويري زنده وپايدار را از شهر به نمايش بگذارند، بسيار خالي بود. جالب آن که از نظر بسياري صاحب نظران داخلي وخارجي، ميدان نقش جهان کماکان از زيباترين وبهترين ميدان هاي حال حاضر دنيا است. اما آيا بايد به هر گوهري که گذشتگان براي ما اندوخته اند به نام گذاري "ميراث" بسنده کنيم؟ وآيا نبايد اين ميراث ارزشمند را باز توليد نمود وتعريف امروزي وجهاني "ثروت" را بر آن ها نهاد؟ ثروتي زنده وزاينده، ونه ميراثي منجمد و خاک گرفته.ثروتي که بايد هر روز بر آن افزود، نه آن که آن را رها کرد تا به تاراج رود يا از خاطره ها پاک شود. متأسفانه عرصه هاي عمومي شهرهاي تاريخي که مي توانند به مثابه ي کانون هايي زنده در شهرهاي امروز ايفاي نقش نمايند. درغياب سياست ها و مديريت هاي درست، در غباري از بي توجهي مدفون گشته اند. مصداقي زنده وبارز از اين کم توجهي ها، ميدان نقش جهان اصفهان است که با آن که مي تواند عاملي اساسي ومهم در پايداري شهر اصفهان باشد، در نبود انطباق و انعطاف پذيري با نيازهاي امروز، از عدم حضور جمعي آدميان در آغوشش رنج مي برد ومتأسفانه تنها جذابيت هاي تاريخي اش گردشگران را به فضاي داخلي ميدان مي کشاند، نه قابليت هاي بي نظير اجتماعي آن.
نگاه به فضاهاي جمعي شهري هنگامي قابل تغيير خواهد بود که دراين ميدان ها رويدادي از گونه ي نمايش، اجراي زنده ي موسيقي، همايش،نمايشگاه هاي فرهنگي و... فضاي خالي وسکوت تاريخي اين عرصه ها را بشکند. وميانه ي ميدان، مکاني براي تعريف ديدار وقرار ملاقات نگاه ها وانديشه ها شود. درجهت نيل به ارتقاي کيفيت اجتماعي ميدان نقش جهان به عنوان بهترين منظر جمعي اين مرزو بوم، بحث را پيرامون منظر جمعي ومعرفي نمونه هايي کهن از آن پي مي گيريم تا ازاين رهگذر، به معيارهاي بازيابي اجتماعي اين ميدان دست يابيم.

منظر جمعي
 

درجديدترين ويرايش فرهنگ فشرده ي آکسفورد( 1990)، واژه ي Public اين چنين تعريف شده است: "متعلق يا متوجه مردم به مثابه ي يک کليت" ودرکنارش " در دسترس يااشتراکي براي همه ي مردم "؛ با آزادي موجود، يا انجام شدني وارائه شده يا مرتبط با دولت محلي يا مرکزي". به اتکاي اين تعريف، براي مثال خياباني عمومي، متعلق ومرتبط با تمام مردم به عنوان يک کليت است، به روي آنها باز است، موجوديتي محدود نشده دارد، از طرف دولت ارائه مي شود. وبه آن مرتبط است.(مدني پور، 1384: 213) از طرفي ديگرفرانسيس تيبالدز درکتاب شهرسازي شهروندگرا در ارائه ي تعريف عرصه هاي عمومي بر اين مهم تأکيد دارد که:" عرصه هاي عمومي مهم ترين بخش شهرها ومحيط هاي شهري هستند. درچنين عرصه هاي بيش ترين تماس، ارتباط وتعامل بين انسان ها رخ مي دهد. اين عرصه ها تمام بخش هاي بافت شهري را که مردم به آن دسترسي فيزيکي وبصري دارند، دربرمي گيرد"(تيبالدز، 1384: 15) همچنين والزر دراين زمينه معتقد است:"فضاي عمومي فضايي است که در آن با غريبه ها سهيم هستيم، مردمي که اقوام، دوستان يا همکارمانيستند. فضايي است براي سياست، مذهب، داد و ستد، ورزش وفضايي براي هم زيستي مسالمت آميز وبرخوردهاي غير شخصي "(والرز به نقل از مدني پور، 1384: 215). اما به طور کلي،«ارتقاء کيفيت اين فضاهاي عمومي براساس ادراک ورفتار شهروندان به عهده ي دانش طراحي شهري است. محور مبحث طراحي شهري، کيفيت است».(پاکزاد، 1386: 11) کيفيتي که در آن، توقعات فضايي ونيازهاي کيفي و رواني شهروندان برآورده شود. اين کيفيت درحس مکان، وحدت، نقش انگيزي ودريک کلام هويت آن فضا نمود مي يابد. درمنظر شهري، اطلاعات بالقوه ي محيط توسط انسان ادراک وبه کيفيتي محسوس تبديل مي شود. ميزان ادراک فرد از محيط بستگي به ميزان آمادگي ذهني وتوانايي هاي او و ظرفيت وشرايط محيطي دارد. به اين ترتيب، منظر شهري جنبه ي قابل ادراک محيط شهري مي باشد که داراي لايه هاي فرم، عملکرد ومعناست. منظر جمعي نيز آن بخش از منظر شهري است که انسان را به چالش تعامل وتقابل با خود برمي انگيزد. وهمين چالش اجتماعي است که موجب تفاوت يک فضاي عمومي با يک منظر جمعي مي شود.
«از دهه ي هفتاد ميلادي، رويکرد تازه اي در جهان نسبت به طراحي شهري وحفظ کليت وهويت در فضاهاي جمعي ديده شد.مفاهيمي چون سرزنده تر کردن محيط هاي شهري وتدابيري براي بهبود جذابيت بافت هاي قديمي»(پاکزاد، 1386: 23) توجه به حضور انسان ها وتعامل اجتماعي آن ها وحتي تلاش براي جايگزيني فضاهايي با تعريف انساني تر به جاي مناظري درخدمت اتومبيل، به وجود آمده اند. ولي دراين ميان، با گذشت سالها از تعبير نگرش به فضاهاي شهري که بستري براي شکل گيري مشارکت درجامعه ي مدني است. متأسفانه امروزه درکشور شاهد کم توجهي روز افزون به فضاهاي جمعي وحتي کم لطفي درحفظ فضاهاي آشنا و با ارزش قديمي شهرهاي خود هستيم.
دريک منظر جمعي، به دايره ي متفاوت علايق انسان ها ونيازهاي آن ها از جمله نيازهاي جسمي، اجتماعي و معنوي پاسخي مناسب داده مي شود. آدميان دراين فضاها حضور مي يابند تا علاوه بر برقراري ارتباط با کساني که با آن ها نا آشنايند وتأمين نيازهاي جسمي وروحي شان، لحظه اي به تعمق وتفکر در جهان هستي بپردازند، تا از اين رهگذر به کمال مطلوب وتعالي روحي شايسته ي مقام انساني خود دست يابند. بنابراين، منظر جمعي که با تکيه بر شاخصه هاي فرهنگي و هويت ملي وبومي هر منطقه در جهت خلق فضاهايي سرزنده وسرشار از تنوع براي مردمان شکل گرفته اند، نه تنها باعث تداعي وتکرار خاطره ي حضور دراين مکان ها درذهن بازديد کنندگان مي گردند، بلکه به جلب مشارکت هاي مردمي درحفظ، زيبايي، بهداشت وماندگاري اين مناظر جمعي کمک مي کنند. درشهر تاريخي اصفهان، خيابان چهار باغ وميدان نقش جهان دو گونه ي اساسي و برجسته ي فضاهاي جمعي شهري بوده اند. بايد به صراحت گفت که ميدان نقش جهان بار عظيم تاريخي و فرهنگي را در تعريف فضاهاي شهري ايران به دوش مي کشد. به نظر نگارندگان، اين ميدان به مثابه ي يک منظر جمعي که نه تنها مي تواند پاسخ گويي مناسب به پايداري بافت، محله وحتي شهراصفهان باشد، بلکه شهره ي آفاق بوده وهست وايران را با نام آن مي شناسند، در جايگاه واقعي خود قرار نگرفته است.

ميدان نقش جهان
 

ميدان نقش جهان يادگاري ارزشمند از شهرهاي گذشته ي اين مرز و بوم است. اين ميدان که از ديرباز به مثابه ي شاهدي زنده از حيات گذشتگان وتعادلي پويا از حضور عناصري متنوع درخاطره ي ذهني شهروندان ثبت شده است، با تکيه به فلسفه و جهان بيني اي خاص منتج از فرهنگي غني وتعالي روح سازندگاني بي ادعا، شکل گرفته است. اين ارسن با گرته برداري از ميدان هاي تاريخي گذشته (ميدان صاحب الامر تبريز، ميدان عتيق اصفهان وميدان عالي قاپو درقزوين) درساختاري شمال غربي- جنوب شرقي، در دوره ي شکوفايي هنر و معماري ايراني (دوران صفويه) تناسبات 1 به 3 در طول وعرض ميدان) از ديگر سو، موجبات رهايي بازديدکنندگان فضا از احساس محصوريت واسارت رواني را فراهم آورده وهمواره در لايه هاي پنهاني اش روايت کننده ي سکانس هاي ناشي از موقعيت ها و تصاوير متعددي براي تجربه کردن بوده است. به راستي حضور عملکردهاي متنوع مذهبي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي، موجب گشته است تا مردمان بارها به آن جا مراجعه نمايند وازاين رهگذر به مفاهيمي دست يابند که در ديدارهاي پيشين آن را تجربه نکرده اند.
آنچه دريک نگاه اين ميدان را از ساير ارسن هاي گذشته متمايز ساخته است. همانا صلابت حضور مسجد امام در جنوب، ظرافت طراحي مسجد شيخ لطف ا.. درشرق، عمارت عالي قاپو(سردر ورود به باغ هاي شاهي) در غرب، وسردربازار قيصريه (به مثابه ي نمادي برجسته از شريان زنده ي شهرهاي اسلامي) درشمال ميدان استکه از تمامي نقاط ميدان قابل رؤيت مي باشد. به نظر مي رسد جهت نيل به بازيابي جمعي ميدان نقش جهان بايد نخست به روندشکل گيري اين ميدان پي برد. بدين منظور در ادامه به بررسي مختصري از ميدان هاي گذشته که سبب ساز شکل گيري ميدان نقش جهان بوده اند، پرداخته مي شود.

ميدان صاحب الامر درتبريز
 

مجموعه ي صاحب آباد تبريز از نخستين ارسن هاي تاريخي ومهم ايران بوده که در دوره ي پادشاهي جهان شاه اوزون حسن، وشاه طهماسب صفوي، مقر فرماندهي حکومت محسوب مي شده است. علي رغم آن که ميدان با کارکرد نظامي وبه خاطر سان ديدن حسن پادشاه از لشگريان به وجود آمده، داراي کاربردهاي متنوع سياسي، فرهنگي، نظامي، اقتصادي و ورزشي بوده است.
اين ميدان از اولين ميدان هاي ايراني است که به نبود چندين قرن فضاي باز شهري درسيستم شهرسازي شهرهاي ايران پايان داد (حناچي وابراهيمي نژاد، 1385). به عقيده ي ديگر صاحب نظران، ايجاد مجموعه ي صاحب آباد به عنوان شهري جديد درکنار جاده ي قديم شهر تبريز، قرينه اي روشن از بازسازي مفاهيم کهن شهرسازي است که به دوران آل بويه وسامانيان ره مي برد. درواقع ميدان کنوني که در وضعيت موجود بافت تاريخي شهر تبريز پس از زلزله ي سال 1193 هجري ساخته شده است، بخشي از فضاي ميدان اصلي را در برگرفته است وعلي رغم جهت اصلي ميدان که شمال غربي - شرقي بوده است، پس از زلزله در دوره ي قاجاريه جهت شرقي - غربي پيدا کرده است.
اين ميدان از لحاظ شکل وفرم فاقد هرگونه بدنه سازي و طراحي منظم بوده و فضاي ميدان تنها با قرارگيري عناصر معماري از قبيل مسجد، کاخ، بازار، بيمارستان، و کليسا دراطراف آن، تعريف شده است.(حناچي وابراهيمي نژاد، 1385) اين نوع ميدان سازي مبنايي بر شکل گيري ميدان ها و نقاط شهري مهم در دوره هاي بعد است. اين فضاي شهري زمينه ساز ايجاد ميدان هاي دوره ي صفويه در قزوين واصفهان شد که نمودي از آن را در ميدان نقش جهان مي توان دنبال کرد.

ميدان علي قاپو در قزوين
 

ميدان عالي قاپو نتيجه ي تبلور تفکرات آرمان گرايانه ي هنر ومعماري دوران صفوي است که در زمان شاه طهماسب در قزوين با تناسبات ابعادي 1 به 3 در نزديکي بازار ودور از قصرهاي سلطنتي، به منصه ي ظهور رسيده است. تداوم حضور رديف ستون هاي سنگي درميدان از يک سو، وتناسبات حاکم برطول وعرض ميدان از سوي ديگر، فضاي داخلي ميدان را براي بازي چوگان مهيا ساخته است. همچنين عظمت وزيبايي عناصر در برگيرنده ي ميدان موجبات فضايي کيفي را فراهم آورده وآن را درخور پذيرايي از سفراي دولت هاي بيگانه نموده است. ساختار کالبدي اين ميدان در دوران قاجاريه (1259 هـ ق) با حفظ هويت وارزش هاي گذشته، تا مسجد جامع ادامه يافت ومهمان خانه و چارپارخانه اي در اطراف آن احداث گرديد. با آن که ميدان در طول زمان دستخوش تغييرات ساختاري و کالبد گشته، ولي جاذبه هاي تفريحي، اجتماعي وگردشگري آن، اين فضا را همواره به محيطي زنده وپويا براي حضور مردم تبديل نموده است.

ميدان عتيق در اصفهان
 

اوج اعتلا وشکوفايي هنر ومعماري دوران سلجوقي در ساختار کالبد ومعنايي ميدان عتيق اصفهان تجلي يافته است. اين ميدان که به مثابه ي آغاز شايسته ي شکل گيري ميدان نقش جهان شناخته مي شود، با وسعتي حدود 5 هکتار درمرکز تاريخي شهر اصفهان شکل گرفته است. همخواني حضور عناصري با کارکردهاي مختلف اجتماعي، حکومتي، اقتصادي، مذهبي وفرهنگي چون بازار، مسجد جامع، ارگ سلجوقي، کاخ ها وعمارت هاي حکومتي، مدرسه ومنار علي، مقبره ي خواجه نظام الملک، مدرسه ي سلطان سنجر ومجموعه ي هارونيه دربدنه ي ميدان به آن اعتباري ويژه بخشيده وآن را به اثر فاخر و راسخ دوران سلجوقي بدل کرده است. ميدان عتيق نيز همانند بسياري از ميادين تاريخي ديگر در دوره هاي مختلف، کارکردهاي اجتماعي، سياسي وحکومتي خود را از دست داده است. اين مهم موجب گشته تا فرسودگي برتار وپود کالبد اين کانون زنده ي شهري بنشيند، حدود کالبدي اش را از دست بدهد، ومورد هجوم ساختارهاي جديد شهري قرار گيرد، به گونه اي که امروز امکان تشخيص دقيق حدود کالبد اوليه ي ميدان براي بازديدکنندگان وجود ندارد.
با بررسي ميدان هاي گذشته وموثر درشکل گيري نقش جهان مي توان به اين نکته رسيد که درشهرهاي گذشته اغلب ميادين فاقد طراحي از پيش تعيين شده وهندسي بوده اند. وبا تعريف بدنه ها، فضاي مياني ميدان شکل مي گرفته است. اين عرصه ها به طور عمده در مقابل دروازه ي ورودي شهر يا مکان هاي ويژه اي درشهر قرار مي گرفتند و بستري براي شکل گيري مراسم مذهبي وآييني، نمايش هاي ورزشي وفرهنگي، ويا مکاني براي اطراق کاروان ها وانجام معامله هاي تجاري بوده اند.

معيارهاي بازيابي منظر جمعي ميدان نقش جهان
 

همان گونه که گفته شد، ميدان نقش جهان، ياد آور ميدان هاي گذشته از معدود بازمانده هاي ميادين، والگويي زنده از ارسن شهري ايراني است که با تناسبات وطرحي از پيش تعيين شده، ودرمقياس شهري شکل گرفته است. اما چه مشکلات ومعضلاتي اين ميدان را تهديد مي کند؟ آيا امروزه به مؤلفه هاي پايداري اجتماعي ميدان توجهي مي شود؟ آيا اين ميدان از تمامي ظرفيت هاي فرهنگي واجتماعي خود در نيل به گردهمايي مردم دريک فضاي شهري، استفاده کرده است؟ ودرحالت ايده آل وسلامت کامل خود قرار دارد؟
ناگفته نماند که از مسائل مختلف مرمتي شامل مرمت بدنه ها و بناهاي احاطه کننده ي ميدان که بگذريم، نظر نگارندگان مقاله بيش تر به فضاي داخلي ميدان وماندگاري وکارايي هرچه بيشترامروزي آن است. با توجه به مطالعات ومشاهدات اخير از اين ميدان، ازميان مشکلات وکم توجهي هايي که گريبان گير اين منظر جمعي تاريخي است. مي توان به موارد زيراشاره کرد:
1- تعاملات اجتماعي ضعيف وحضور جمعي کم رنگ درميدان به دليل فقدان برنامه ريزي ها وطرح هاي فرهنگي شهري و کشوري براي به عرصه کشاندن حضور انسان امروز در فضاي ميدان.
2- عدم تعريف کاربري هاي جديد در بدنه هاي ميدان که بتواند به جذب بيش تر گردشگران ومردم بيانجامد.
3- حضور اتومبيل درميدان که موجب مخدوش شدن منظر ميدان، آلودگي هاي هوا وآلودگي هاي صوتي، اثرات نامطلوب تخريبي ونيز ايجاد لرزش درکالبد بناها مي شود.
4- فضاي سبز واستخر که ميانه ي ميدان را پر کرده اند از عناصر ميدان هاي غربي گرفته شده وعلاوه بر مخدوش کردن عملکرد ميدان، از تأمين آسايش انسان امروز نيز عاجزند.
5- نقض حريم خط آسماني ميدان به واسطه ي ساخت وسازها و کم رنگ شدن جلوه ي شهري ميدان.
6- فقدان ارتباط قوي وشاخص ميدان با بافت کهن اطراف ميدان که در مسيرهاي شاخص ودر دسترسي هاي پياده به ميدان نمود مي يابد.
7- عدم توجه کافي به ارزش محور اصلي ميدان (محور طولي قيصريه تا مسجد امام) وايجاد موانع کالبدي(استخر و...) وبصري (ايستگاه هاي پليس، تابلوهاي اطلاعاتي و..)در اين مسير.
با توجه به ارزش هاي فرهنگي اين ميدان که در ارزش هاي هويتي، فني، هنري، اقتصادي، اجتماعي، کارکردي، آموزشي و حتي سياسي آن تجلي مي يابد، اين ميدان داراي جايگاه جهاني است. از آن جا که ميدان نقش جهان در ليست محوطه هاي ميراث جهاني به ثبت رسيده است، توجه به قوانين وتوصيه هاي ويژه اي براي نگهداري وبازيابي اين گونه محوطه ها تنظيم شده است، ضروري به نظر مي رسد براي روشن تر شدن بحث به توضيح مختصري درباره نگهداري ومديريت احياي اين محوطه ها پرداخته مي شود.

معيارهاي احياي محوطه هاي تاريخي
 

الف) درمورد مديريت اماکن ميراث جهاني، بايد گفت که برنامه ريزي، طراحي وتأمين بودجه، روند مداومي است که بايد در زمان هاي منظم مورد تجديد نظر قرار گيرد وبه روز شود.(حناچي، 1386: 29)
ب) حفظ ونگهداري از بناها وبافت هاي تاريخي، احياي کارکردهاي اجتماعي، فرهنگي و هويتي به مثابه ي عواملي اساسي در تداوم شهرهاي امروز محسوب مي گردند.
ج) حضور بي رويه ي وسايل نقليه در فضاهايي که گنجايش وامکانات لازم براي پذيرش آن ها را ندارند، به دليل ايجاد آلودگي هاي مختلف ولرزش هاي ويران گر توسط آنان، به عنوان تهديدي جدي براي بافت ها ومحوطه هاي تاريخي محسوب مي شود.
د) بازيابي واحياي بافت هاي تاريخي شهرهاي گذشته، نه تنها با احياي مفاهيم تاريخي وفرهنگي همراه است، بلکه حوزه هاي اجتماعي، اقتصادي گذشته را نيز شامل مي شود.
هـ) حفاظت جامع محوطه هاي تاريخي به منزله ي خلق وارائه ي خدمات عمومي جديد ومنطبق با نيازهاي امروز با حفظ تمامي ارزش هاي فرهنگي وهويتي به جا مانده از گذشته دراين محوطه هاست.
و: در بازيابي محوطه هاي تاريخي توجه به دايره ي متفاوت وعلايق بازديدکنندگان فضا، تلاش براي خلق فضاهايي امن و پاک با ارائه ي تصويرهاي تاريخي وفرهنگي منطقه، باعث مي گردند تا همگان فضا را به خاطر بسپارند وبارها به آن جا مراجعه نمايند. اين محوطه ها با جذابيت هاي متنوع خود بستري براي تعريف آميزه اي از فعاليت هاي اجتماعي وتجاري تفريحي جديد به دست مي دهند.
واضح است که تغييرات فرهنگي و آداب ورسوم آدميان درگذر زمان، تحول در شيوه هاي خريد و فروش، دگرگوني شيوه هاي برگزاري مسابقات ورزشي و مراسم حکومتي، ودرنهايت تغيير نگرش مردم به تفريحات و نوع سرگرمي ها به نوبه ي خود در فاصله گرفتن از حضور در منظره هاي جمعي گذشته مؤثر بوده است.
درگذشته درختان سايه داري چون چنار درميدان حضور داشته اند وهمچنين نهر آبي پيرامون ميدان جريان داشته است. اين نهر به عرض 3/5 متر وعمق 2 متري، از جوي شاهي مادي فرين نشأت مي گرفته و زيبايي وآسايش بسياري در ميدان به وجود مي آورده است. امروزه نهرها مدفون وپوشش گياهي بسيار فقير وبي مصرف شده است.
بازيابي حضور انسان امروز درمحوطه هايي چون ميدان نقش جهان تنها به شرط احياي اجتماعي وبازيابي فرهنگي ميدان امکان پذير است، که لزوم اقدامات کالبدي وطراحي را که دراين مجموعه اجتناب ناپذير مي نمايد.بنابراين به ناچار به دو گونه معيار بازيابي فرهنگي - اجتماعي، وبازيابي درقالب اقدامات عمراني وطراحي نيازمنديم.

نظر سنجي وجمع بندي
 

به منظور آشنايي بيشتر با نظرات وديدگاه هاي مخاطبان ميدان و رسيدن به جمع بندي کلي از مطالعاتي که دغدغه ي ذهني نگارندگان بوده است، پرسش نامه اي تدوين گرديد. دراين پرسش نامه سؤالات به گونه اي ترتيب داده شده اند که دو جنبه ي اساسي بازيابي جمعي ميدان را که در فعاليت هاي فرهنگي واجتماعي واقدامات عمراني نمود مي يابند، مورد ارزيابي قرار دهد. ازاين پرسش نامه که در بين دانشجويان، اساتيد وافراد عادي توزيع گرديد، نتايج زير به دست آمد:***
*بيش ترين جذابيت براي مردم درميدان نقش جهان حضور مسجد شيخ لطف ا... بوده است.
* نقطه ي توجه اکثريت بازديد کنندگان، محور حرکتي مسجد امام به سمت قيصريه است.
*اکثريت مردم ترجيج مي دهند در اطراف حوض جايي بنشينند و دمي بياسايند.
*بيش ترين بازديدکنندگان ميدان، عدم رضايت خود را از کف سازي ها و مبلمان هاي موجود اذعان داشته اند.
* مخاطبان ترجيج مي دهند که درختچه هاي تزييني را به عنوان فضاي سبز در ميدان مشاهده نمايند.
* بيشتر مردم اذعان داشته اند که وجود خاطره هاي ذهني و جذابيت هاي بي نظير ميدان آنان را به اين فضا مي کشاند.
*بيش از نيمي از مخاطبان خواستار اضافه شدن رويدادهاي فرهنگي و هنري به فضاي داخلي ميدان هستند.
*اعتقاد بيشتر مخاطبان اين است که اغلب ميانسالان استفاده کنندگان اين فضا هستند.
*بيش از نيمي از مخاطبان علاقمندند در مکاني خاطره انگيز از ميدان، حضور خود را ثبت کنند.
با توجه به معيارها و نتايج به دست آمده از پرسش نامه، مي توان پيشنهاداتي در زمينه ي طراحي و برنامه ريزي هاي آينده را در قالب جدول زير تدوين نمود:

جدول شماره ي1:پيشنهادات برنامه ريزي و طراحي
 

مؤلفه ها

پیشنهادات برنامه ریزی وطراحی

فرهنگی واجتماعی

همایش های فرهنگی و مذهبی

همایش های فرهنگی و مذهبی

اجرای تئاتر، نمایش های ایرانی

اجرای  کنسرت های موسیقی

احیای نقش بازار به عنوان شریان زندگی میدان

تعریف کاربری های متنوع وجدید درغرفه های بازار مثل رستوران وکافه

برپایی جشن های ملی و مذهبی

مسابقات ورزش چوگان، تیراندازی
احیای بازی های ایرانی

باز زنده سازی جایگاه ایوان های بازار با در نظر  گرفته ملاحظات امنیتی ومرمتی

عمرانی و طراحی

طراحی انعطاف پذیر و چند منظوره ی فضای میانی میدان با رویکرد فضای تجمع

سایه بان های متحرک وفصلی – تابستانی سایه دار، وفضای مناسب زمستانی

سکوهای دید ونشستن ومبلمان مناسب

مسیرهای دسترسی پیاده گردشگری و حذف کامل اتومبیل

کف سازی های متناسب با کاربری های میدان

احیای مسیر نهر آب درپیرامون میدان

حذف موانع بصری در طول محور اصلی

احیای کالبد محور قیصریه تا مسجد امام (حذف استخر و...)

ساماندهی فضای سبز وحرس درختان سایه دار

نتيجه گيري
 

ميدان نقش جهان از جمله ارزشمندترين آثار زنده ي حال حاضر اين آب و خاک است که کم و بيش کاربري هاي پيشين خود را حفظ نموده است. اين ميدان ياد آور ارسن هاي شهري گذشته مانند ميدان عتيق اصفهان، صاحب الامر تبريز وعالي قاپوي قزوين مي باشد وبا توجه به از بين رفتن ميدان هاي فوق، ميدان نقش جهان اهميت ويژه اي پيدا کرده است. اين ميدان در حال حاضر گرفتار مشکلاتي چون آلودگي (به سبب تداوم رفت وآمد وسايل نقليه در ميدان) عدم تطابق با نيازهاي امروزي، فقدان طرحي درجهت انعطاف پذيري بيشتر فضاي ميدان کمبود انگيزش حضور رويدادهاي اجتماعي و فرهنگي و همچنين کمبود آسايش فضايي منتج از ضعف طراحي و به کارگيري مبلمان هاي مناسب شهري وعناصر طبيعي، دست به گريبان است. همچنين کم رنگ شدن محور اصلي سازنده ي ميدان به واسطه ي موانعي چون استخر وحضور بدون تأمل ايستگاه هاي پليس وتابلوهاي اطلاعاتي که موجبات مخدوش شدن ديد مخاطبين اين فضا درمحور شمالي - جنوبي ميدان (سردرقيصريه -مسجد امام) را فراهم آورده است و همچنين حريم وخط آسماني که درهجوم بلند مرتبه سازي ها ناديده گرفته مي شود از يک سو، وشکسته شدن ساختار ميدان با احداث خيابان و برچيدن رويدادهاي زنده واجتماعي شهري از فضاي داخلي ميدان، از سوي ديگر، موجب گشته تا ميدان نقش جهان انسجام فضايي خود را از دست بدهد. ودرجايگاه والاي جهاني خود دچار تزلزل شود. بنابراين مسؤولان وطراحان امروز بايد تلاش نمايند تا ضمن فرهنگ سازي وحفظ کاربري هاي مختلف ميدان نقش جهان، با خلق فضاهايي منعطف، متنوع وسرشار از رويدادهاي فرهنگي، اجتماعي، مذهبي در پويايي وسرزندگي بيشتر اين منظر جمعي بکوشند وبه پاسخ گويي نيازهاي کيفي ورواني مخاطبان امروز اين منظر جهاني بپردازند بديهي است اين مهم محقق نخواهد گشت مگر با توجه به جنبه هاي مختلف سازنده ي هويت اين مکان تاريخي که در هويت هاي عملکردي، محيطي، فرهنگي ومعنايي آن نمود مي يابد. ناگفته پيداست که اين هويت يکپارچه، همان چيزي است که فضاهاي جمعي ايراني را از ساير ملل متمايز ساخته است.

پي نوشت ها:
 

1- دانشجوي کارشناسي ارشد معماري منظر، دانشکده ي هنر، دانشگاه تربيت مدرس.
2- دانشجوي کارشناسي ارشد معماري منظر، دانشکده ي هنر، دانشگاه تربيت مدرس.
3- استاديار دانشکده ي هنر، دانشگاه تربيت مدرس.
 

منابع و مآخذ.
1- اسپيرن، آن وينسون (1384)، زبان منظر، مترجم: سيد حسين بحريني وبهناز امين زاده، انتشارات دانشگاه تهران.
2- الکساندر کريستوفر (1376)، عرصه هاي زندگي جمعي وزندگي خصوصي، مترجم: منوچهر مزيني، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم.
3- اهري، زهرا( 1380)، مکتب اصفهان در شهر سازي، انتشارات دانشگاه هنر، چاپ اول.
4- برک پور، ناصر، از باغ هاي ديروزي تا پارک هاي امروزي، گفتگو با هماايراني بهبهاني.
5- برومند، اسفنديار (1374)، ميدان فضاي گمشده درشهرسازي ايران مجموعه مقالات کنگره ي تاريخ معماري وشهرسازي ايران، انتشارات ميراث فرهنگي، جلد دوم.
6- بينش، ساويز، ميدان هاي پياده شهري، مجله ي معماري وشهر سازي، شماره ي 63- 62.
7- پاکزاد، جهانشاه (1386)، مباني نظري وفرايند طراحي شهري، انتشارات دانشگاه بهشتي، چاپ دوم.
8- پاکزاد، جهانشاه( 1386)، مقالاتي درباب طراحي شهري، انتشارات شهيدي، چاپ اول.
9- تيبالدز، فرانسيس (1384)، شهرسازي شهروند گرا، مترجم: محمد احمدي نژاد، نشر خاک، چاپ اول.
10- تيبالدز، فرانسيس (1385)، شهرهاي انسان محور، مترجم، حسن علي لقايي وفيروزه جدلي، انتشارات: دانشگاه تهران.
11-دي کاستري، فرانچسکو(1376)، صندلي توسعه ي پايدار، مترجم: محسن حکيمي، نشريه ي طبيعت و منابع، انتشارات يونسکو درايران، شماره ي 7.
12-سلطان زاده، حسين (1385)، فضاي شهري در بافت هاي تاريخي ايران، انتشارات: فرهنگ ومعماري، چاپ سوم.
13- شولتز، نوربري(1384)، مفهوم سکونت، انتشارات آگاه.
14- حبيبي، سيد محسن(1383)، از شار تا شهر، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم.
15- حبيبي، محسن (1382)، چگونگي الگو پذيري وتجديد سازمان استخوان بندي محله، مجله ي هنرهاي زيبا، شماره ي 13.
16- حناچي، پيروز ونژاد ابراهيمي، احد (1385)، بازخواني ميدان صاحب آباد از روي تصاوير شاردن ومطراق چي براساس متون تاريخي، مجله ي هنرهاي زيبا، شماره 25.
17- دانشپور، سيد عبدالهادي وچرخچيان، مريم (1386)، فضاهاي عمومي وعوامل مؤثر برحيات جمعي، مجله ي باغ نظر، شماره ي 7، بهار وتابستان.
18- عزيزي، محمد مهدي (1379)، سير تحول سياست هاي مداخله دريافت هاي کهن شهري درايران، مجله ي هنرهاي زيبا، شماره ي 7.
19- علي زاده، کتايون (1382)، اثرات حضور گردشگران برمنابع زيست محيطي، پژوهش هاي جغرافيايي، شماره 44، صص70- 55.
20- عمراني، بهروز واسماعيلي، حسين (1385)، بافت تاريخي شهر تبريز، انتشارات: ميراث کتاب، چاپ اول.
21- فدايي نژاد، سميه وکرم پو، کتايون (1385)، بررسي سير تحولات بافت وتأثير آن بر خاطره زدايي از بافت هاي کهن، مجله ي باغ نظر، شماره ي 6.
22- فلامکي، محمد منصور(1374)، باززنده ي سازي بناها و شهرهاي تاريخي، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم.
23- فلامکي، محمد منصور( 1384)، نوسازي وبهسازي شهري، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
24- فلامکي، محمد منصور(1384)، مسکن مدرن، سخنراني سکونت گاه ها، شيراز.
25- فيلدن، برنارد (1386)، راهنماي مديريت براي محوطه هاي ميراث جهاني، مترجم: پيروز حناچي، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول.
26- قريب، فريدون(1376)، طراحي ميدان هاي شهري، مزيني، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هفتم.
27- لينچ، کوين(1385)، گزيده ي منظر شهري، مترجم: منوچهر طبيبيان، انتشارات دانشگاه تهران.
28- کالن، گوردن (1382)، گزيده ي منظر شهري، مترجم : منوچهر طبيبيان، انتشارات دانشگاه تهران.
29- لنگرودي، حسن (1380)، راهبردهايي درارتباط با تحقق عدالت اجتماعي وتوسعه ي پايدار، نشريه ي ادبيات وعلوم انساني دانشگاه تهران، صص 292- 279.
30- مدني پور، علي (1384)، طراحي فضاي شهري، نگرشي بر فرايندهاي اجتماعي ومکاني، مترجم: فرهاد مرتضايي، انتشارات شرکت پردازش وبرنامه ريزي شهري، تهران.
31- نقي زاده، مهدي( 1385)، تأملي در روند دگرگوني ميدان شهرهاي ايران، مجله ي هنرهاي زيبا، شماره ي 25.
32- نقي زاده، مهدي (1381)، تأثير معماري شهري بر ارزش هاي فرهنگي، مجله ي هنرهاي زيبا، شماره ي 11.
33- هنر فر، لطف الله(1383)، اصفهان انتشارات علمي وفرهنگي، چاپ سوم.
34. Brown, Kenneth(1979)(,Isfahan, special, issue,architectural review vol. 159, no 951,pp.260-281.
35- Cantacuzino, Sherban and Brown, Kenneth (1979).Isfahn,vol.159,no,951,pp.282-283.
36- Carmona, M(2003) public places, Urban spaces. Architectural press.
37- Lang,John (2005) Urban Design :A Tyology, f procedures and products Architectural press.Oxford.
38- Roseland ,M (1997), Dimension of the eco- city, Cities 14, pp.197-202.
منبع: نشريه دانش نما، شماره 176-178



 

نسخه چاپی