نکته هاي کوچک براي ايجاد تغييرات بزرگ

نکته هاي کوچک براي ايجاد تغييرات بزرگ
نکته هاي کوچک براي ايجاد تغييرات بزرگ


 

نويسنده:ناهيد مومن خاني




 

شما هم به زندگي مي گوييد نه؟
 

دوست خواننده خواهش مي کنم که يک لحظه درنگ کنيد و از خود بپرسيد که آيا شما در دورن وجود خود به زندگي آري مي گوييد يا بدون معطلي مي گوييد نه:
در طي سال هاي متمادي متوجه اين موضوع شدم که بيشتر مردم - دانسته يا ندانسته - به زندگي نه مي گويند.
چه موقع به زندگي نه مي گوييم؟
*وقتي که هر روز موقعيت جشن گرفتن پيش نمي آيد.
*وقتي که هر روز اين فرصت به وجود نمي آيد تا برنامه ريزي جديدي بکنيم و به اهدافمان نزديکتر شويم.
*وقتي که به جاي مقابله با سختي ها، خود را به دست نااميدي مي سپاريم.
*وقتي که در هر برخوردي يک فرصت شگفت انگيز پيدا نمي شود تا خود را از هر نظر قوي تر سازم.
*وقتي که انعطاف خود را در برابر ديگران از دست مي دهيم.
* وقتي که موقعيت ها و فرصت هاي تحقق روياهايمان را از دست مي دهيم.
*وقتي که اعتماد به نفسمان پايين مي آيد.
*وقتي که مي ترسيم.
بله، هر بار که ترس در وجود ما رخنه مي کند، تمام درها را به روي نعمت ها و فراواني هاي عالي زندگي مي بنديم و مي گوييم نه:
من از خودم شرم کردم به اين دليل که هيچ نقص و معلوليتي نداشتم و با اين وجود از رندگي شکايت مي کردم و دلسرد و نااميد شده بودم!
-شما چطور؟ شما پيش خودتان شرمنده نيستيد؟ شما به زندگي نه نمي گوييد؟ راه حل اين مساله چندان پيچيده نيست: فقط کافي است به زندگي، به مردم و به هر چه که پيش مي آيد لبخند بزنيد!

شما هم وقت نداريد؟
 

قبل از هر چيز اجازه بدهيد داستان کوتاهي برايتان تعريف کنم.
مادر من از آن دسته زن هايي است که هميشه در اضطراب و نگراني به سر مي برد. وقتي که بچه بوديم، او هميشه چهار چشمي از من و خواهرم مراقبت مي کرد و هميشه يک چيز بود که نظر مرا جلب مي کرد:
زمان تعطيلات که مي رسيد و ما آماده سفر مي شديم، او مدام مي ترسيد مبادا چيزي را نبريم و همين ترس موجب مي شد تمام صندوق عقب اتومبيل را انباشته از وسايل زيادي بکنيم!
وقتي اتومبيل بزرگتري خريديم که صندوق عقب آن دو برابر بزرگتر از قبلي بود، باز هم همان روال ادامه داشت : موقع تعطيلات صندوق عقب اتومبيل مملو از وسايل و لوازم مي شد.
هر چقدر که اتومبيل بزرگتر مي شد وسايلي هم که با خود مي برديم بيشتر مي شدند.
به اين ترتيب با بزرگتر شدن فضا، جاي ما گشاد نمي شد! و به يقين بردن خيلي از وسايل بيهوده بود و فقط خستگي جابه جايي آنها بر دوش ما مي ماند! خوب که نگاه کنيم متوجه مي شويم که زمان هم درست مثل صندوق عقب اتومبيل مي ماند! هر قدر که شما زمان بيشتري در اختيار داشته باشيد، وقت بيشتري را تلف مي کنيد!
خوب حالا چه کار بايد کرد تا اين سرمايه با ارزش از دست نرود؟
يک سؤال:آيا شما اجازه مي دهيد چيزهاي بيهوده و بي ارزش جاي شما را تنگ کنند؟
زمانتان را چطور؟ آيا شما زماني را که در اختيار داريد پوچ و بي هدف هدر مي دهيد؟
براي پيدا کردن جواب مطمئن يک کاري بکنيد:
يک روز، از وقتي که از خواب بيدار مي شويد، هر کاري را که انجام مي دهيد با ذکر زماني که به آن اختصاص داده ايد روي يک برگ کاغذ بنويسيد، هر کاري: مثل غذا خوردن، کارهاي خانه، استراحت، تلويزيون نگاه کردن، پاي اينترنت بودن، با تلفن صحبت کردن. آخر شب، قبل از رفتن به رختخواب نوشته هاي خود را مرور کنيد... حتماً خودتان متوجه خواهيد شد که چه مدت زمان را به امور بيهوده گذرانده ايد!
متأسفانه افراد بيکار بيشتر از بقيه وقت خود را تلف مي کنند و همين ها دقيقاً همان افرادي هستند که اغلب از عبارت وقت ندارم استفاده مي کنند... و بر عکس آنها، کساني که مشغله بيشتري دارند، معمولاً وقت کافي براي رسيدگي به بيشتر کارهاي خود را دارند بدون اينکه از زمان ورزش، استراحت، امور شخصي، سر زدن به خانواده و دوستان خود بکاهند.
در حقيقت، زمان براي همه انسان ها يکسان است، هر کسي که باشند، در هر مقام وموقعيتي! همه 24 ساعت وقت دارند ولي روش استفاده هر يک از ما متفاوت است و همين تفاوت موجب مي شود که بعضي ها در زندگي خود موفق بشوند و بعضي ها نه.
با همه اين حرف ها، آيا شما هنوز هم وقت نداريد؟!

امروز چگونه فکر مي کنيد؟
 

امروز فکر خود را به چه چيز معطوف مي کنيد؟ لحظه اي درنگ کنيد و ببينيد که انديشه هاي عالي و اصلي شما حول چه محوري مي گردند.
ژوزف مورفي مي گويد:فکر کردن به سلامتي، سلامتي مي آورد؛ فکر کردن به ثروت، ثروت توليد مي کند.
آيا شما امروز به عشق، ثروت، آزادي، سلامتي، خوشبختي، توانايي، شجاعت، بخشش و اعتماد به نفس فکر مي کنيد؟ يا نه ... ترس، ترديد، کمبود حسادت، ضعف، انتقام و تلافي، نگراني و فقدان در فکر شما موج مي زنند؟
يا شايد هم ترکيبي از هر دو؟
بيشتر ما در اين دسته سوم قرار داريم. و اين همان چيزي است که موجب مي شود تا با فراز و نشيب هاي زندگي آشنا شويم. انديشه هاي غالب و قدرتمند شما، و آن طور که احساس مي کنيد، سطح آگاهي شما را تشکيل مي دهند. سطح آگاهي شما به نوبه خود، حقايق زندگي شما را شکل مي دهد.
روي هر چيزي که بيشتر حواستان را متمرکز کنيد، به حقيقت مي پيوندد.
اگر شما فکر مي کنيد خسته و وامانده ايد، خسته و مانده هستيد.
اگر شما فکر مي کنيد جرأت مواجه شدن و مبارزه کردن را نداريد، جرأتش را نداريد.
اگر دوست داريد که پيروز شويد، ولي فکر مي کنيد نمي توانيد، به طور حتم پيروز نخواهيد شد.
اگر شما فکر مي کنيد که شکست مي خوريد- از همين الان- شکست خورده ايد.
نقطه شروع موفقيت، آرزوهايي است که شخص در سر دارد:
و همه اينها به طرز فکر او بستگي دارد. اگر شما فکر مي کنيد در مقام بالايي قرار داريد.
براي پيشرفت کردن و به درجات بالا رسيدن بايد فکرهاي بزرگي در سر داشته باشيد.
در ميدان نبرد زندگي، دير يا زود، هميشه کساني پيروز مي شوند که فکر مي کنند مي توانند، نه آنهايي که قوي ترند يا سريع تر عمل مي کنند!
حالا، با علم بر اين جريان، امروز انتخاب مي کنيد که چگونه فکر کنيد؟
-خوب يا بد؟ در هر صورت، تصميم گيرنده شماييد!
منبع: نشريه موفقيت، شماره 185



 

نسخه چاپی