القسام؛مبارزي خستگي ناپذير برضداشغالگران(3)

القسام؛مبارزي خستگي ناپذير برضداشغالگران(3)
القسام؛مبارزي خستگي ناپذير برضداشغالگران(3)


 

حسین عمر حماده، پژوهشگر فلسطینی




 

مروري برگوشه هاي ناشناخته مبارزات القسام
 

ديدگاه هاي اقتصادي القسام
 

شيخ عزالدين القسام در اداره امور زندگي روزمره به در آمد کسب و کار خود متکي بود، و هرگز خود را به کمک هاي مالي مريدان و هواداران وابسته نکرد . زهد و پاکدامني و عفت نفس از دوران کودکي ملازم او بوده است. او در فعاليت هاي جهادي و مبارزات سياسي بر ضرورت استقلال مالي اعتقاد داشت. زيرا کمک هاي مالي هر اندازه بدون قيد وشرط باشد ، فعالان را فريب مي دهد و اراده مستقل و حرکت طبيعي يک سازمان انقلابي را مختل مي کند. گاهي ديده شده که فعالان در ازاي دريافت کمک هاي مالي در راستاي منافع کمک دهندگان حرکت کرده اند. لذا القسام از همرزمان و ياراني که در جبله همراه او به فلسطين هجرت کردند خواست به کشاورزي و اقتصادي مهاجران يهودي گرايش داشته باشند.
اوضاع فلسطين در آن مرحله بسيار دشوار بود ، استعمارگران انگليسي واردات ماشين آلات کشاورزي و کود شيميايي مهاجران يهودي را از پرداخت عوارض گمرکي معاف کرده بودند. به سرمايه داران يهودي مقيم کشورهاي گوناگون اجازه دادند پول هاي خود را در پروژه هاي کشاورزي و صنعتي يهوديان فلسطين اشغالي سرمايه گذاري کنند. در عين حال بر محصولات و توليدات زراعي کشاورزان فلسطيني ماليات و عوارض سنگين وضع کرده بودند، تا کشاورزان بومي ناچار شوند از زمين هاي خود چشم پوشي نمايند.
ياران القسام اولين کساني بودند که در پي خسارت هاي ناشي از کاهش قيمت گندم به کشت تنباکو در استان بيسان روي آوردند، و مردم را به کشت تنباکو تشويق کردند. پيش از سال 1921کشت و خريد و فروش تنباکو در انحصار شرکت دخانيات دولت عثماني قرار داشت و فلسطيني ها اجازه کشت تنباکو و توليد سيگار را نداشتند . شهيد القسام از گرايش برخي از يارانش به توليد محصولات کشاورزي قصد داشت بر منابع درآمد جنبش سرپوش بگذارد و مقام هاي حکومت دست نشانده انگليس را از ماهيت اهداف و برنامه هاي جنبش گمراه نمايد.
در اين ميان بخش کشاورزي نقش عامل ارتباط ميان هسته هاي جهادي در ساير شهرها ي فلسطين را ايفا مي کرد. مجاهدان در اراضي کشاورزي آموزش نظامي مي ديدند و اسلحه و اسناد خود را در آنجا پنهان مي کردند.
القسام در فصل تابستان به مناطق کوهستاني استان بيسان مي رفت و در بخش کشاروزي به مجاهد الحنفي و ساير ياران کمک مي کرد . در حالي که مجاهد الحنفي در فصل زمستان به حيفا مي آمد و همراه القسام در شهرها و روستاهاي ساحلي فعاليت مي کرد
مجاهد الحنفي در اعترافات خود در دادگاه گفته بود که پانصد پوند فلسطيني تقديم القسام کرده بود . نصف اين مبلغ به خريد اسلحه اختصاص يافت و نصف ديگر آن براي قتل دلالان وفروشندگان زمين به يهوديان به مصرف رسيد. جنبش القسام براي موقعيت خانوادگي و عشايري فروشندگان زمين و ميزان ارتباط آنان به انگليسي ها هيچ ارزشي قايل نبود

ديدگاه هاي سياسي القسام
 

مشکلات و دشواري هاي فرا راه القسام در جريان جهاد با استعمارگران فرانسه در سوريه مانع از سرگيري فعاليت هاي جهادي و بازسازي نيرو براي رويارويي با استعمارگران انگليسي و يهوديان مهاجر در سرزمين فلسطين نشده بود. او عقيده داشت که مشکلات هر اندازه سخت و دشوار باشد ولي وجود مشکلات در زندگي يک انسان کارگزار و پويا يک امر طبيعي است . به انسان پويا و با نشاط انگيزه مي دهد تا سلولهاي زنده و سالم پيکر امت را فعال کند. و امت به حيات خود ادامه دهد. القسام براساس اين ديدگاه در فعاليت هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي بسياري از سازمان ها و احزاب و انجمن هاي عام و خاص حضور فعال داشت تا از اين طريق بتواند به پيشبرد اهدافش کمک کند. زيرا اهداف و اصول حرکتش را به دقت برنامه ريزي و مشخص کرده بود. اين احزاب و سازمان ها همواره در شهرهاي فلسطين گردهمايي و سميناربرگزار مي کردند و از القسام براي ايراد سخنراني دعوت به عمل مي آوردند. در سال 1928و در پي برگزاري اولين کنگره جوانان فلسطين در شهريافا، انجمن جوانان مسلمان با گرايشات اسلامي و ملي شکل گرفت و شعباتي براي آن در برخي از شهرهاي فلسطين از جمله حيفا تأسيس شد . شهيد القسام به منظور گسترش ارتباطات مردمي، بيدرنگ به اين انجمن پيوست و در سال 1932به رياست هيئت مديره انجمن انتخاب شد.
محمد عزه دروزه يکي از بنيانگذاران حزب الاستقلال در يادداشت هاي خود نوشته که پس از تأسيس اين حزب در سال 1932با شيخ عزالدين القسام در حيفا ديدار کرده و اهداف و دلايل تأسيس حزب الاستقلال را براي او شرح داده است. القسام در اين ديدار قول داده که از اين حزب حمايت کند. ولي عجاج نويهض يکي ديگر از بنيانگذاران حزب الاستقلال عضويت القسام در اين حزب را رد کرده و گفته است که بين شيخ و رشيد الحاج ابراهيم مسئول حزب در حيفا روابط صميمانه و جود داشته و اين روابط اين ايده را ميان فعالان القا کرده بود که القسام در حزب الاستقلال عضويت داشته است.
در اسناد تاريخي آمده است : زماني که کميته اجرائي شوراي عالي اسلامي و حزب الاستقلال سرگرم بحث درباره راهکارهاي عملي رويارويي با دولت دست نشانده انگليس بودند، القسام و يارانش تصميم قطعي گرفتند در مسير رويارويي مسلحانه گام بردارند. به همين منظور هسته هاي سري جنبش القسام آمادگي شان را براي حرکت آغاز کرده بودند.
نمايندگان دست نشانده انگليس در فلسطين در گزارشي که درباره روي دادهاي سال 1935به کميته انگليسي پيگيري اين روي دادها ارائه کردند، القسام را به عنوان يک پناهنده سياسي سوري توصيف نمودند. در اين گزارش آمده است :«درباره باندهاي تروريستي، شايعات زيادي منتشر شده بود. ييکي از اين شايعات حاکيست که باندهاي تروريستي به دستور عوامل سياسي و مذهبي به رهبري شيخ عزالدين القسام تشکيل شده اند او يک پناهنده سوري است و به عنوان عالم دين پايگاه مردمي وصف ناپذيري دارد. القسام از چند سال پيش مظنون بوده و گفته شده که در اعمال تروريستي دست داشته است».پژوهشگران از اين گزارش چنين نتيجه گرفته اند که مقام هاي دولت انگليس از چند سال قبل از شهادت القسام، او و يارانش را زير نظر داشتند، و او را عامل تحريک مردم بر ضد استعمارگران انگليسي و شهرک هاي صهيونيست نشين و زمينه سازان برپائي دولت يهود مي دانستند.

ديدگاههاي نظامي القسام
 

شکي نيست که جنبش انقلابي شهيد عزالدين القسام، يکي از جنبش هاي پيشتاز و سازمان يافته جهاد اسلامي در عصر حاضر مي باشد. ولي نظر به پنهان کاري القسام و يارانش، و خودداري از بيان و آشکار سازي اهداف واقعي شان در روياروئي با اشغالگران انگليسي و مقاومت خستگي ناپذير در برابر جنبش صهيونيستي و مبارزه بي امان با خائنان وطن فروش و دلالان زمين فروش و افرادي که عقايد سست و متحجرانه داشتند، اطلاعات دقيقي از راهکار و شيوه مبارزات مجاهدان عضو اين جنبش تدوين نشده است. هر چه در تاريخ باقي مانده ديدگاه هاي شخصي افرادي است که به نحوي با القسام روابط دوستانه و همکاري صميمانه داشتند.
در برخي از اين متون تاريخي آمده است که ديدگاه هاي نظامي نهائي القسام بر مبناي جنگ هاي نبي اکرم (ص)در صدر اسلام و دستورات قرآن کريم مبتني بوده است. لذا او با استناد به آيات قرآن کريم و دستورات پيامبر گرامي، جهاد براي دفاع از دين و ميهن و دولت اسلامي را واجب عيني مي دانسته است. از نظر علماي اسلام جهاد يک واجب کفائي است مگر اينکه سرزمين مسلمانان مورد تجاوز دشمنان قرار گيرد و آنگاه جهاد وجوب عيني پيدا مي کند. او بر اين باور بوده که استقلال ميهن و امت اسلامي و آزادي و کرامت انساني مسلمانان تنها با جهاد مصون مي ماند. همواره به ياران مجاهد خود توصيه مي کرد که جهاد بر ضد بيعدالتي و برداشتن موانع موجود در برابر پيشرفت و ترقي جامعه اسلامي و پاره کردن يوغ بندگي، تنها راه تعالي و پيشرفت جامعه اسلامي مي باشد.
شهيد القسام با توجه به شرايط سختي که در آن مي زيسته و با دشمن مشترکي مواجه بوده، يک تشکيلات هرمي سازمان يافته و منسجم به وجود آورد که هرگز امکان رخنه عناصر نفوذي به درون آن وجود نداشته است. ياران و هواداران مجاهد را با شرايط سختي گزينش مي کرد و از آنها مي خواست که پنهان کاري مطلق رعايت کنند. تا جائي که به آنان اجازه نمي داد موضوع پيوستن به اين جنبش را به همسران شان نيز در ميان بگذارند. او وظايف و مسئوليت هاي اداري و سازماني ياران را مشخص کرده بود. به گونه اي که فقط مسئولان درجه اول از وظايف يکديگر خبر داشتند. القسام با اين شيوه فعاليت، جنبش خود را از چشم جاسوس هاي انگليسي مصون داشته بود. البته تفاوت ديدگاه ها و ابراز عقيده ميان اعضاي جنبش آزاد بود، ولي القسام اجازه نمي داد تفاوت ديدگاه ها به اصل عقيده براي جهاد با اشغالگران انگليسي و يهوديان مهاجر آسيب برساند.
مجاهد الحنفي نقل کرده که شامگاه قيام و عزيمت به جنگلهاي يعبد به القسام چنين گفته است :«سرورم هر چه به ما دستور بدهيد، ما از دستورات شما اطالعت مي کنيم. ولي در حال حاضر قيام را به تعويق بيندازيد.
مجاهد ديگري به نام خليل محمد عيسي معروف به ابوابراهيم الکبير نيز بر اين ديدگاه بود که القسام در آن مرحله قيام نکند. ولي گمان ميرود که او به تمايل مجاهدان ديگري همچون شيخ حسن الباير مشهور به ابو طارق پاسخ مثبت داد و قيام را آغاز کرد».
الحنفي اضافه کرده است :«شيخ عز الدين القسام در آن شامگاه تصميم نداشت قيام کند، بلکه براي آموزش نظامي و فراگيري شيوه استفاده از اسلحه هاي خريداري شده همراه ياران به جنگل هاي يعبد عزيمت کرد. آرزو داشت جنگ بر ضد اشغالگران انگليسي و صهيونيست ها همزمان در سرتاسر فلسطين آغاز شود».

در حقيقت خروج القسام چند دليل داشت:
 

1ـ القسام شب خروج به يعبد به مجاهد الحنفي گفت که ما قصد داريم در مرحله اول مردم را بيدار و آگاه و آنان را براي پيکار آماده کنيم. ما تا کي بايد غافل باشي؟
2ـ تعداد 13پرونده مربوط به شهرها و نواحي فلسطين را با نايلون بسته بندي کرده و در يک حلب فلزي در مزرعه اي در روستاي اشرفيه در استان بيسان زير خاک پنهان کرده بوديم. هر يک از اين پرونده ها 10تا12برگ داشت که اسامي مجاهدان جنبش و شرح وظايف شان و نام مستعار هر يک از مسئولان جنبش در مناطق 13گانه روي پرونده ها قيد شده بود. همچنين در اين مزرعه مقاديري اسلحه و مهمات آموزشي و جنگي پنهان کرده بوديم که همه آنها دست نخورده باقي ماند.
3-شهيد عز الدين القسام، مرا(الحنفي)مأمور کرده بود در صورت لزوم با مسئولان همه نواحي و مناطق تماس برقرار کنم. در رأس هر يک از اين نواحي يک مسئول قرار داشت که سروان يا گروهبان ناميده مي شد . با اين حال شيخ محمد نمر الخطيب يکي از روحانيون حيفا نقل کرده که القسام براي جنگ با اشغالگران انگليسي برنامه جامع و همه جانبه تدارک ديده بود. اما زماني که براي آموزش نظامي به جنگلهاي يعبد عزيمت کرد، حرکت او لو رفت و سرانجام به شهادت رسيد.
پژوهشگراني که راهکار عقيدتي و جهادي القسام را بررسي کرده اند به اين نتيجه رسيده اند که فعاليت هاي او به آماده سازي مجاهدان و برنامه ريزي اعتصابات عمومي و مبارزات مسالمت آميز سياسي محدود نبوده است . چه اين مجاهد خستگي ناپذير در زمينه آموزش نوجوانان به فنون نظامي، زندگي در شرايط سخت ، برانگيختن حس ايثار و فداکاري در دل جوانان برنامه هاي ويژه اي تدارک ديده بود. او ضمن برگزاري دوره هاي آموزش نظامي و تيراندازي مخصوص جوانان مدارس اسلامي و اعضاي انجمن هاي اسلامي، آنان را به رعايت نظم و انضباط و اطاعت از مسئولان تشويق مي کرده است. القسام هنگام تدريس در دوره هاي آموزش فرهنگي خصوص جوانان، به آنان توصيه مي کرد که خود را براي تحولات ناگهاني و روياروئي احتمالي با اشغالگران انگليسي آماده نمايند. بي ترديد شهادت القسام در سال 1935نقطه عطفي بود براي آغاز انقلاب مسلحانه و سازمان يافته بر ضد اشغالگران و باندهاي صهيونيست که خود را براي برپائي کيان غاصب آماده مي کردند. چند ماهي از شهادت اين شيخ جليل القدر نگذشته بود که انقلاب فراگير و قيام همگاني در آوريل سال بعد، سرتاسر فلسطين اشغالي را فرا گرفت. کساني که رويدادهاي اين انقلاب را تدوين کرده اند نوشته اند که حدود شش هزار تا هشت هزار فلسطيني اسلحه به دست گرفتند و در برابر پنجاه هزار نظامي انگليسي مقاومت کردند. اين انقلاب با سال 1939ادامه داشت، و در اثر فشار انگليسي ها به پادشاهان و زمامداران عرب متوقف شد. اقشار گوناگون جامعه فلسطين اعم از کارگران و کشاورزان، پيشه وران و فرهنگيان در اين انقلاب شرکت کردند. در جريان درگيري هاي خونين خياباني فرمانده نظامي ارتش انگليس در شمال فلسطين به نام «اندروز» در شهر ناصره به هلاکت رسيد. مراکز اداري و نظامي انگليسي ها و تعدادي از شهرک هاي صهيونيست نشين و لوله هاي انتقال نفت و تأسيسات بنادر به آتش کشيده شدند. مجاهدان جنبش القسام در جريان اين انقلاب توانستند ساير احزاب سردرگم سياسي و مذبذب را وادار کنند در انقلاب شرکت نمايند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55



 

نسخه چاپی