وظیفه مقاومت براي فلسطين

وظیفه مقاومت براي فلسطين
وظیفه مقاومت براي فلسطين


 






 

ديدگاه هاي دکتر رمضان عبدالله دبير کل جنبش اسلامي درباره رويدادهاي جاري در فلسطين
درآمد
 

با توجه به همدستي برخي رژيم هاي عرب با توطئه هاي آمريکا و رژيم صهيونيستي براي نابودي آرمان فلسطين به ويژه در زمينه کشيدن ديوار آهنين به منظور تنگ کردن محاصره مردم غزه و نيز مسکوت گذاشتن گزارش جنايات سال گذشته صهيونيست ها در غزه موسوم به گزارش گلدستون ، بسياري از تحليلگران معاصر سياسي را معتقد ساخته که قضيه فلسطين در شرايط سخت و پيچيده قرار دارد. ولي در عين بسياري از رهبران جنبش هاي اسلامي در فلسطين بر اين باورند که مقاومت ملت هاي مسلمان و عرب منطقه در ده سال گذشته با دستيابي به پيروزي هاي بزرگ و چشمگيري در لبنان و فلسطين توانائي خود را براي برهم زدن محاسبات دشمنان به اثبات رسانده اند. دکتر رمضان عبدالله دبير کل جنبش جهاد اسلامي فلسطين در اين مقاله به تشريح اوضاع جاري در سرزمين هاي اشغالي فلسطين و ناکامي روند سازش پرداخته که با هم مي خوانيم :
متأسفانه امروزه هيچ استراتژي ملي و برنامه اي روشني يا طرح جامعي براي نجات و آزادي سازي فلسطين وجود ندارد.آنچه امروز به نام طرح ملي فلسطين ناميده مي شود، باقي مانده ميراث تاريخ مبارزات شکوهمند گذشته است که برادرانم در جنبش فتح آن را به ارث برده اند. با وجودي که براي برادرانم در جنبش فتح به خاطر پيشينه مبارزاتي طولاني شان احترام قايل هستم و از اجتهادات و ديدگاه شان ستايش و قدرداني به عمل مي آورم، ولي در عين حال به افکار عمومي ملت فلسطين اعلام مي کنم آنچه که امروز به نام طرح ملي و برنامه سياسي فلسطين وجود دارد، طرح جنبش فتح مي باشد. و اين جنبش قصد دارد طرح خود را به همه فلسطيني ها تحميل کند.
صرفنظر از موضع جنبش جهاد اسلامي و موضع همه گروه هاي مبارزه فلسطيني نسبت به نظر خواهي هاي به عمل آمده و چگونه و توسط چه جرياني به عمل آمده است. ولي شکي نيست که حدود 40درصد افراد شرکت کننده در اين نظرخواهي ها به جنبش مبارز فتح نظر مثبت دادند. از سوي ديگر نتايج انتخابات قانونگذاري سال 2006دلايل فراواني داشت و نشان داد که توده ملت فلسطين به چه کسي علاقمند است.
آنچه امروزه طرح ملي توصيف مي شود در حقيقت طرحي است که برادرانم در جنبش فتح از زمان امضاي موافقتنامه اوسلو آنرا ارائه کرده اند و ربطي به سازمان آزادي بخش فلسطين ندارد. حتي برخي گروه ها و جنبش هاي عضو سازمان آزادي بخش فلسطين به ويژه جبهه خلق براي آزادي فلسطين و جبهه دمکراتيک براي آزادي فلسطين که روند سازش را پذيرفته اند، ولي با راهکار و روند اوسلو مخالف هستند. بنابراين، امروزه چارچوب يک طرح ملي که بتواند آرزوها و خواسته هاي همه يا بيشتر ملت فلسطين را برآورده کند وجود ندارد. طرح برادران عزيزم در جنبش فتح که «طرح ملي فلسطين»ناميده مي شود با اهداف ملي فلسطين مغايرت دارد. لذا هنگامي که يک تشکيلات فلسطيني طرح مغايري را مطرح مي کند، اعتراض ما نشانگر مخالفت با اصل طرح ملي که وجود عيني ندارد، نمي باشد. بلکه ما با طرح يک تشکيلات فلسطيني فعال در صحنه و با برنامه برادرانم در جنبش فتح مخالف هستيم . اين مخالفت و اختلاف نظر حق مشروع ماست و جرم و خيانت، آنگونه که برخي افراد وانمود مي کنند نيست. در پي اين نتيجه گيري، اين پرسش به ذهن مي رسد که آيا امکان دارد چارچوب يک طرح ملي ارائه دهيم که مورد توافق همه فلسطيني ها باشد، و خواسته هاي آنان را برآورده کند؟ به تعبير ديگري مي پرسم که آيا امکان دارد يک برنامه منسجم ملي در پرتو استراتژي همه جانبه و فراگير ملي ارائه داد. گمان کنم پاسخ به پرسش در شرايط کنوني دشوار باشد. با وجودي که من نمي خواهيم مسائل را ساده جلوه دهيم، ولي با اطمينان مي گويم که اين کار هر چند دشوار و طاقت فرسا باشد، ولي بي ترديد امکان پذير است . به اين دليل دشوار است که اگر قرار باشد چنين کاري صورت گيرد، در پرتو رويارويي اراده ميان قدرت هاي شناخته شده خارجي و در رأس آن ها آمريکا و اسرائيل، و اراده ملت فلسطين صورت خواهد گرفت. زيرا قدرت هاي ياد شده نمي خواهند يک طرح ملي فلسطيني واقعي داشته باشيم تا بموجب آن نتوانيم سرزمين و حقوق ملت مان را از آن ها باز پس گيريم. اين در حالي است که ملت ما تا اين لحظه ثابت کرده که شکست ناپذير است و از ميان همه توطئه ها سربلند بيرون آمده است.
اگر بخواهيم طرح ملي فلسطين را بازسازي کنيم براساس چه معيارهايي بايد اين کار را آغاز کنيم؟ ما نمي خواهيم اصول و راهکارهاي ايدئولوژيکي و تاريخي و سياسي جنبش جهاد اسلامي يا جنبش حماس را بر ديگران تحميل کنيم. اجازه دهيد اصول منشور ملي فلسطين را به داوري بگيرم. مگر اين منشور تنها مرجع فکري و سياسي طرح ملي فلسطين نبوده است؟ چه بلايي بر سر اين منشور آمده است ؟اجازه دهيد از شما بخواهم که فاتحه اين منشور را بخوانيد.
به کساني که دچار فراموشي شده اند و به ياد ندارند چه سرنوشتي برسراين منشور ملي آمده مي گويم: در نشست شوراي ملي فلسطين که در سال 1988و به افتخار بيل کلينتون رئيس جمهوري وقت آمريکا (همه شما به ياد داريد که هيلاري کلينتون وزير خارجه آمريکا و همسر آن رئيس جمهور، استعفاي محمود عباس را پذيرفت و به او گفت به سلامت!)در غزه برگزار شد 12ماده منشور بکلي حذف گرديد و تعديلاتي روي 16مواد ديگر آن صورت گرفت. از ميان 33ماده شکيل دهنده منشور مزبور فقط 5ماده اداري و سازماني مانده است. بنابر اين طرحي به نام طرح ملي فلسطين بر مبناي اصول منشور ملي فلسطين وجود ندارد .
شما خوب مي دانيد که هدف اصلي طرح ملي فلسطين از سال 1920آزاد سازي سرتاسر سرزمين فلسطين بوده است. همچنين خوب مي دانيد که از ابتداي اعلام برنامه مرحله اي آزاد سازي در سال 1974توسط سازمان آزادي بخش و برادران عزيزم در جنبش فتح و نيز برنامه نشست شوراي ملي در الجزائر در سال 1988برپايي دولت مستقل فلسطين در چارچوب مرزهاي چهارم ژوئن سال 1967بوده که به طرح دو دولت شهرت يافت . با اين وصف اين پرسش مطرح مي شود که دولت فلسطين در چه زمان و در چه مکان برپا مي شود؟
در پاسخ به اين پرسش مي گويم که بر مبناي جدول زمانبدني موافقتنامه اوسلو، و در پي پايان گفت و گوهاي حل و فصل نهائي ، دولت فلسطين روز چهارم مه سال 1999برپا شده است . ولي آيا دولت فلسطين واقعا برپا شده است ؟دستاوردهاي گفت و گوهاي اوسلو را در سرزمين فلسطين مي بينيد و مي شنويد؟ مي بينيد در سرزمين فلسطين پس از امضاي موافقتنامه اوسلو چه مي گذرد! چند روز پيش ابو مازن (رئيس حکومت خودگردان)خطاب به مخالفان سازش گفت : آيا اصرار شما براي آزاد سازي سرتاسر سرزمين هاي اشغالي و باز پس گيري همه حقوق از دسته رفته، مانع تفاهم با کساني مي شود که مطالبات کمتري دارند؟
ما مخالف همراهي با برادرانمان در جنبش فتح به مسافت 20گامي که آن را سقف نهايي هدفشان قرار داده اند نيستم. آماده ايم اين راه را به صورت انفرادي و دستجمعي ادامه دهيم تا خداوند مقرر فرمايد و موازنه قدرت دگرگون گردد. ولي مشکل اصلي اين است که طرف مقابل روي بازگرداندن بخشي از سرزمين اصرار دارد، و معتقد است که حقوق ملت فلسطين تنها از طريق گفت و گو هاي سياسي بازگردانده مي شود. در اين ميان برخي معتقدند که در صحنه فلسطين فقط دو گزينه وجود دارد. يکي گزينه مقاومت و ديگري گزينه گفت و گوهاي سازش است.
من با صراحت مي گويم که جنبش جهاد و حماس ، مقاومت و جهاد بر ضد اشغالگري و تهاجم بيگانه را وظيفه شرعي، ملي، انساني و اخلاقي مي داند. مهمتر از همه تجربه پيکار با طرح صهيونيسم در فلسطين به ما آموخته است که گزينه مقاومت بهترين گزينه براي آزاد سازي است . زيرا دشمن جز زبان مقاومت و قدرت، زبان ديگري نمي شناسد.
مباني ديني مان هم به ما آموخته اند که جهادو مقاومت وظيفه شرعي و ملي است. ولي ما براي تحقق وحدت کلمه که اين هم يک وظيفه شرعي است، گاهي از تکرار واژه هاي جهاد و مقاومت به عنوان وظيفه و واجب ديني چشم پوشي مي کنيم و به برادران مان فرصت انديشيدن مي دهيم تا اين گزينه را از سر گيرند . به آنان مي گويم که کارآمدي گزينه مقاومت و جهاد در لبنان و فلسطين، به اثبات رسيده و درس فراموش ناشدني به دشمن داده و شکست هاي کمر شکن و پي در پي بر دشمن وارد آورده است.
ولي افسوس که برادران مان مقاومت را به عنوان گزينه رد مي کنند. نيروهاي مقاومت را تحت تعقيب قرار مي دهند و به زندان مي افکنند. اصرار دارند که تنها گزينه مقدس، مجاز و وظيفه ملي ميز مذاکره است . اکنون جاي اين پرسش باقي است که آيا اينگونه ديدگاه هاي غير اصولي از طرز فکر و وجدان يک شهروند فلسطيني جوشيده است؟!بديهي است که اين طور نيست. من معتقدم که اينگونه ديدگاه ها براثر نابرابري موازنه قدرت ناشي شده يا توسط دشمن بر برادران مان ديکته مي شود. با اين وصف اگر خواسته باشيم يک استراتژي ملي تدارک ببينيم، اين مشکل را چگونه حل کنيم؟پاسخ به اين پرسش را به ملت فلسطين واگذار مي کنم تا بر مبناي دين، وجدان، آگاهي ، شناخت خود قضاوت کند. ملتي که هرگز از عزت و کرامت انساني خود چشم پوشي نخواهد کرد.
به طور تاکيد با شرحي که گذشت ميان مباني، اهداف ،ا بزارها ، راهکارها و گزينه هاي ما و ديگران فاصله بسيار و مشکل جدي وجود دارد. ولي ما هيچوقت اميدمان را از دست نمي دهيم. ملت فلسطين براي خروج از وضع موجود به سه راهکار نياز دارد که عبارتند از:

وظیفه مقاومت براي فلسطين

1ـ نهادينه شدن چارچوب طرح ملي.
2ـ پشتيبانان آرمان فلسطين.
3ـ راههاي خروج از بن بست و اولويت مبارزه.
سازمان آزادي بخش فلسطين روزگاري چارچوب طرح ملي فلسطين را تشکيل مي داده است. ولي من مي پرسم که اين سازمان امروزه چه نقشي دارد؟ در پي امضاي موافقتنامه اوسلو وبرسميت شناختن حق موجوديت کيان غاصب و نفي مقاومت به بهانه نفي تروريسم از سوي سازمان آزادي بخش فلسطين، و شناسايي اين سازمان به عنوان تنها نماينده ملت فلسطين از سوي اسرائيل، هويت و ماهيت واقعي سازمان آزادي بخش فلسطين از محتوا تهي شد و حکومت اوسلو(حکومت خودگران) جايگزين سازمان آزادي بخش فلسطين گرديد.
براين اساس، سازمان آزادي بخش فلسطين از آن روز به بعد به صورت ابزاري براي اجراي طرح ها و امضاي موافقتنامه ها و تحقق اهدافي تبديل شد که ربطي به اهداف واقعي سازمان آزادي بخش فلسطين ندارد. اهداف واقعي حذف شدند!سازمان آزادي بخش عملا از صحنه حذف شد و پايه هاي حکومت خودگران به عنوان نماينده ملت فلسطين استوار گشت. اين سخن اغراق آميز نيست. واقعيت تلخي است که ملت فلسطين دچار آن شده است.
مگر امروزه حکومت خودگران به نام فلسطين سفير تعيين نمي کند؟! در حالي که اين وظيفه قانوني بخش سياسي سازمان آزادي بخش فلسطين مي باشد. مگر حکومت خودگران و نه سازمان آزادي بخش فلسطين، نمايندگاني به کنفرانس ها و محافل بين المللي اعزام نمي کند؟ مگر صندوق ملي فلسطين در وزارت دارايي وابسته به حکومت خودگران ادغا م نشده است ، و اين حکومت با ته مانده کمک هاي دولت هايي کمک دهنده به حيات خود ادامه مي دهد؟ همه اين واقعيت ها نشان مي دهد که پس از بهره برداري از سازمان آزادي بخش فلسطين براي امضاي قرارداد اوسلو، و تشکيل حکومت خودگردان، اين سازمان هويت واقعي اش را از دست داده است. با اين وصف حکومت خودگردان نه فقط جايگزين سازمان آزادي بخش فلسطين شده بلکه متأسفانه امروزه خود را جايگزين و همه کاره آرمان ملت فلسطين معرفي مي کند.
قانون اساسي حکومت خودگران دانسته يا ندانسته به قانون اساسي فلسطين تبديل شده است . مثل اينکه ما فلسطيني ها جز قانون اساسي چيزي کم نداريم . اين در حالي است که دشمن که موجوديت خود را روي ويرانه هاي ميهن مان برپا داشته است تا کنون قانون اساسي اش را تدوين نکرده است. آنچه که امروزه به نام قانون اساسي فلسطين به آن اشاره مي شود فقط در برگيرنده فلسطيني هايي است که در مناطق خودگردان در کرانه باختري رود اردن و نوار غزه سکونت دارند. به هيچ وجه در اين قانون اساسي به ميليون ها آوارده فلسطيني پراکنده در کشورهاي مختلف جهان و حق بازگشت آنان به ميهن اشاره نشده است.
آرمان فلسطين آنگونه که آمريکايي ها و اروپايي ها و اسرائيلي ها مي خواهند، زير سقف حکومت خودگردان خلاصه شده است. آرمان فلسطين به قضيه انساني، قضيه تهيه سوخت و غذا و دارو و لقمه نان شهروند فلسطيني و محاصره مناطق کرانه باختري رود اردن و نوار غزه تبديل شده، و نه قضيه استقلال ميهن و آزادي و حاکميت ملي. اصولا وظيفه اصلي حکومت خودگردان تلاش براي تهيه لقمه ناني براي فلسطيني ها شده است.
چنانچه به قضيه فلسطين به عنوان آرمان ملي و رهايي بخش بنگريم، در ين صورت شايسته است سازمان آزادي بخش فلسطين ، بدور از شخصيت پرستي و قداست ساختگي، چارچوب و محور در برگيرنده همه نيروهاي مبارزه فلسطيني باشد. زيرا مشروعيت هر سازمان و تشکيلاتي بر مبناي اهداف مقدسي است که براساس آن اهداف به وجود آمده و وظيفه دارد اين اهداف را محترم بشمارد.
کساني که اهداف اصلي تشکيل سازمان آزادي بخش را حذف کردند، همان کساني هستند که امروزه مشروعيت اين سازمان را از بين مي برند و نه جنبش هاي مقاومت فلسطين. همه مي دانند که سازمان آزادي بخش فلسطين براي آزادي سرزمين فلسطين تشکيل شده و تا امروز هويت و قداست خود را براي دستيابي به اين هدف مقدس حفظ کرده است . ولي هنگامي که هدف آزادسازي از دستور کار اين سازمان حذف مي گردد، سازمان مشروعيت خود را از دست مي دهد. اين در حالي است که رزمندگان وابسته به جنبش هاي مقاومت با ايثار و فداکاري هدف مقدس آزاد سازي را دنبال مي کنند.
در ارتباط با مسئله مدافعان و پشتيبانان آرمان فلسطين، هنگامي که از برادران و همراهان و همرزمان خود در گروه ها و جنبش هاي مبارز فلسطيني مي پرسم چرا به بن بست رسيده ايد؟ به سادگي پاسخ مي دهند که زير پاي شان خالي شده و امروزه هيچ دولت عربي و اسلامي از آرمان فلسطين پشتيباني نمي کند! راست مي گويند! پشتيبانان آرمان فلسطين غيب شده اند . زماني که صاحب اصلي قضيه فلسطين لغزش پيدا مي کند، و به بيراهه مي رود، و به دشمن امتياز مي دهد، در اين صورت برخي دولت ها از تعهدات شان در قبال آرمان فلسطين شانه خالي مي کنند.
تعجب آور اين است که اگر امروز کسي بخواهد از مقاومت فلسطين پشتيباني کند، هر چند که اين پشتيباني متواضعانه باشد، و رعايت حال ديگران را نيز بکند، او را به بهانه هاي گوناگون متهم مي کنند. امروزه سوريه و جمهوري اسلامي ايران که مقاومت فلسطين را در آغوش دارند با انواع اتهامات روبه رو هستند . اتهامات سوريه و ايران و حزب الله لبنان چيست؟ اين طرف ها که اصرار مي ورزند سرزمين فلسطين متعلق به فلسطيني هاست و نه دشمن متجاوز...و قدس به مردم فلسطين تعلق دارد و نه به صهيونيست ها، در معرض اتهام قرار مي گيرند. به خدا قسم که اين اتهامات ننگ آور است . بسيار شرم آور است که يک فلسطيني پيدا شود و پشتيباني اعراب و مسلمانان از فلسطين را محکوم کند. او مي خواهد پيوند امت را با اين آرمان مقدس قطع کند. از نظر او فراخواني همه شيطان هاي روي زمين و در رأس آن ها شيطان بزرگ آمريکا که حامي اين رژيم غاصب مي باشد براي مشارکت در تعيين سرنوشت فلسطين شرم آور نيست، ولي از نظر آنان اقدام سوريه به پناه دادن به خالد مشعل و رمضان عبدالله و ابو موسي و ساير رهبران فلسطيني شرم آور است! يا اينکه پشتيباني ايران اسلامي از ملت محاصره شده و سرکوب شده فلسطين که روزانه مورد تجاوز صهيونيست ها قرار مي گيرد شرم آور است.
شرم آور اين است که نظام هاي رسمي عرب بر ادامه گفت و گوهاي سازش پافشاري مي کنند و آن را تنها گزينه راهبردي خود قرار داده اند. من از اين نظام ها مي پرسم با چه کسي مي خواهيد صلح کنيد؟ با صلح طلبان؟ صلح طلب کيست؟آيا اسرائيل خواهان صلح است ؟ اين نغمه سرايي را متوقف کنيد !اکنون که شکست روند سازش به اثبات رسيده شرم آور است که اين گزينه شکست خورده را ادامه دهيد.
چندي پيش به مردم مقاوم غزه اعلام کردم که با دشمن گستاخي مواجه هستيم که توسط قدرت هاي استکباري در قلب امت اسلامي کاشته شده تا همواره جنگ افروزي کند. مأموريت کيان غاصب جنگ افروزي است تا از مرزهاي سايکس بيکو پاسداري کند و پايه هاي سلطه مشترک صهيونيست ها و غربي ها را استحکام بخشد.
مگر مصادره روزانه اراضي فلسطيني ها و گسترش شهرک سازي و يهودي کردن قدس و تخريب خانه ها و آوارگي اهالي قدس جنگ افروزي نيست؟ برخي فلسطيني ها پس از اين همه تجاوز گري مي گويند که در برابر اين جنگ افروزي جز صلح با دشمن چاره ديگري ندارند! اين صلح نيست! اين عين ذلت و خواري در برابر گستاخي دشمن ملعون است . به کساني که گمان کرده اند که نابودي آرمان فلسطين تنها راه حل مي باشد مي گويم تا زماني که خار و خنجر اسرائيل در قلب ملت فلسطين فرو رفته است، مقاومت فلسطين همچون خاري در گلوي همه سازشکاران باقي خواهد بود.
آخرين پرسش اين است که راه چاره و راه خروج از اين بن بست و راه پايان دادن به اين سردرگمي که برخي افرادرا نسبت به آرمان فلسطين نااميد کرده کدام است ؟ آيا با برگزاري انتخابات زود هنگام آنگونه حکومت خود گردان اعلام کرده راه پايان دادن به بن بست موجود مي باشد؟ يا راه پايان دادن به اين بن بست تکميل آشتي ملي بر مبناي طرح پيشنهادي دولت مصر است که تا کنون چند با ر با ناکامي مواجه شده است ؟ آيا راه پايان دادن به بحران کنوني در صحنه فلسطين انصراف رئيس حکومت خودگردان از شرکت در انتخابات آينده است ؟برگزاري انتخابات زودهنگام در ژانويه آينده هيچ مشکلي را حل نمي کند. بالعکس اين انتخابات دامنه دو دستگي و تقسيم مناطق نفوذ ميان جنبش هاي فتح و حماس را گسترش خواهد داد. پايه هاي حکومت جبنش فتح در کرانه باختري رود اردن و حکومت حماس در غزه را در سايه اشغالگري و سلطه صهيونيست ها استحکام خواهد بخشيد. در اين صورت تنها خدا مي داند که کرانه باختري و نوار غزه تا چه زماني از هم جدا خواهند بود!طرح آشتي ملي با شيوه اي که مصري ها ارائه داده اند بحران داخلي فلسطين را حل نمي کند. به درستي که بحران کنوني، يک بحران ساختاري و تاريخي متراکم است و طرح آشتي ملي مشکلات ريشه دار صحنه فلسطين را حل نمي کند و شايد به برخي مشکلات ظاهري حکومت خود گردان رسيدگي کند. اعلام انصراف محمود عباس از شرکت در انتخابات آينده هم مشکلي را حل نمي کند. اظهارات صريح او نشان داد که روند سازش به بن بست رسيده و به تشکيل دولت مستقل فلسطين منجر نمي شود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55



 

نسخه چاپی