تراژدي ملت فلسطين(1)

تراژدي ملت فلسطين(1)
تراژدي ملت فلسطين(1)


 






 

مروري بر ريشه ها و عوامل تراژدي ملت فلسطين
درآمد
 

بسياري از تاريخ نگاران و نويسندگان عرب و فلسطيني همواره تأکيد کرده اند که همدستي، يا دستکم بي تفاوتي و سهل انگاري دولت هاي دست نشانده عرب باعث بروز تراژدي فلسطين و برپايي کياني ساختگي در اين سرزمين بوده است. در شرايط کنوني نيز چنانچه عملکرد نظام هاي سياسي حاکم بر جهان عرب در قبال قضيه فلسطين را بررسي نمائيد، بي ترديد احساس خواهيد کرد که اين نظام ها حامي تداوم امنيت و بقاي رژيم غاصب در قلب جهان اسلام هستند . جنبش بين المللي صهيونيسم از ابتداي قرن گذشته با شناختي که از نقاط ضعف نظام هاي دست نشانده عرب داشت، آنان را با ارعاب و تطميع وادار کرد با اجراي اين طرح استعماري مخالفتي نداشته باشند. البته نبايد فراموش کنيم که غرب نيز زودهنگام وجود چنين کياني را در خاورميانه به منظور تحقق اهداف استعماريش ازجمله غارت ثروت هاي جهان اسلام شناخته بود وهمه گونه امکانات را در اختيار يهوديان مهاجر قرار داد تا پايه هاي اين کيان را در کوتاه مدت تقويت کنند. اين مقاله عوامل بروز بحران فلسطين را روشن مي کند.
انگليس پايان قيموميت بر فلسطين را اعلام نکرد، مگر اينکه به پيروزي پروژه اش در اين سرزمين مبني بر آماده سازي يهوديان براي برپايي کياني غاصب و حمايت از آن اطمينان حاصل کرده بود . به موجب قطعنامه تقسيم فلسطين که در نوامبر سال 1947از سوي سازمان ملل متحد صادر شده بود،دولت انگليس هشت ماه فرصت داشت تا از فلسطين عقب نشيني کند. ولي انگليس نيمه ماه مي سال 1948را موعد عقب نشيني تعيين کرد. دولت انگليس که در آن مرحله تسليحات و تجهيزات و تخصص نظامي ارتش هاي کشورهاي عربي را تأمين مي کرد ، از ميزان توانمندي اين ارتش ها و نيز از ميزان توانايي سازمان هاي نظامي صهيونيستي در فلسطين کاملاآگاه بود.
انگليس خوب مي دانست که قدرت سازمان هاي نظامي و تروريستي صهيونيست ها و تجهيزات نظامي شان چند برابر نيروي انقلابي فلسطين است. زيرا ارتش انگليس از دستيابي فلسطيني ها به هر گونه اسلحه جلوگيري به عمل مي آورد، و ضمن مصادره اسلحه و جلوگيري از قاچاق اسلحه، صاحبان آن را نيز دستگير مي کرد. در چنين شرايطي نظاميان انگليسي، يهوديان مهاجر و شهرک نشينان صهيونيستي را آموزش نظامي مي دادند و آنان را به سلاح هاي پيشرفته مجهز مي کردند. انگليس اينگونه امور خاورميانه را اداره مي کرد . ولي زماني که قطعنامه تقسيم فلسطين صادر شد، ملت هاي عرب از نظر روحي و عاطفي آن را رد کردند، در حالي که از نظر سازماندهي نظامي و اقتصادي آمادگي جلوگيري از اجراي آن را نداشتند، و براي نجات فلسطينن به اقدامات شتاب زده روي آوردند که عبارتند:

تشکيل نيروهاي جهاد مقدس
 

پس از صدور قطعنامه تقسيم فلسطين، نيروهاي جهاد مقدس زير نظر هيئت عربي سازماندهي شد، و فرماندهي اين نيروها در تاريخ 1947/12/22به عهده يک شخصيت مجاهدي به نام عبدالقادر حسيني واگذار شد . اين نيروها از آموزش نظامي شايسته و انضباط و سازماندهي کافي، و توان رزمي کارآمد و فعال برخوردار نبودند. سلاح هاي آنان نيز سبک و فرسوده و متنوع بود، و از نداشتن ذخيره و مهمات کافي نيز رنج مي بردند. مکانيزم محرک اين نيروها را سربازان پياده و نامنظم مجاهدان مستقر در شهرها و روستاهاي فلسطين تشکيل مي داده که در صورت بسيج و فراخواني اين نيروها، تعدادشان به هشت هزار تن مي رسيده است.

نيروهاي نگهبان شهري
 

رزمندگان شهري و روستايي فلسطيني به منظور رويارويي با يورش گروه هاي تروريست صهيونيستي، در قالب گروه هاي رزمي نامنظم سازماندهي شدند، و يک فرمانده محلي بر سر هر يک از اين گروه ها منصوب شد که نقش هماهنگ کننده با ساير نيروهاي مستقر در روستاهاي اطراف را ايفا مي کردو از پشتيباني شهروندان و روستائيان نيز برخوردار بود . در شهرها نيز سازمان هاي دفاع محلي شکل گرفتند که وظيفه اصلي شان دفاع و نگهباني از شهرها و مناطق پرجمعيت فلسطيني بود. در شهرهاي بزرگ نيز سپاهيان ملي زير نظر کميته هاي مردمي شکل گرفت که اين نيروها نيز از نظر آموزش نظامي و سازماندهي ضعيف بودند. به رغم شرايط نامطلوب نگهبانان شهري و نداشتن اسلحه و مهمات کافي، ولي بارسنگين رويارويي با سازمان هاي تروريست صهيونيستي را برعهده داشتند. تعداد اين نيروها در بهترين شرايط از چند هزار تن فراتر نمي رفت.

ارتش نجات
 

پس از صدور قطعنامه تقسيم فلسطين، شوراي سياسي اتحاديه عرب به منظور رسيدگي به اين تحول و دفاع از فلسطين نشستي را جهت بررسي راهکارهاي عملي تشکيل داد. در پي اين نشست يک کميته نظامي به منظور بسيج نيروهاي داوطلب از کشورهاي عربي و آموزش نظامي و مسلح نمودن آنان در قالب تشکيلات شبه نظامي به نام ارتش نجات تشکيل شد و فرماندهي اين تشکيلات به عهده سرتيپ اسماعيل صفوت از عراق واگذار شد. سرهنگ محمد الهندي از سوريه به معاونت اداري منصوب گشت. سرهنگ شوکت شقير از سوريه و وصفي التل از اردن سرپرستي اداره عمليات را بر عهده گرفتند. سرهنگ طه الهاشمي از عراق مسئوليت بازرسي و آموزش نظامي و سازماندهي نيروهاي ارتش نجا ت را عهده دار شد.
از ابتداي سال 1948استخدام نيروهاي داوطلب آغاز گرديد، و اقشار گوناگوني از افسران ، سربازان سابق، دانشجويان، کارمندان ادارات، کارگران و کشاورزان به اين تشکيلات پيوستند. در حقيقت شور و شوق ملي ، و حس ميهن دوستي و دشمني با استعمار انگليس مهمترين انگيزه پيوستن اين اقشار اجتماعي به ارتش نجات بود. آنگاه گردان هايي از نيروهاي شهرها و مناطق مختلف کشورهاي عربي همچون گردان شهر حلب، گردان لبنان، گردان عراق، گردان جبل العرب در سوريه، گروهان شهر حماه، گروهان اقليت چرکسي، گروهان شهر سوري ادلب، گروهان اردن و گروهان اعراب باديه نشين تشکيل شدند. در اين ميان افرادي از کشورهاي اسلامي نيز داوطلبانه به ارتش نجات پيوستند.
ديري نپائيد که کار آموزش نظامي اين داوطلبان ناهمگون به شيوه سطحي و ساده در پادگان هايي در نزديکي شهر دمشق آغاز شد، تا در آينده در هر جنگ احتمالي در فلسطين شرکت نمايند. سلاح هاي اين ارتش نيز آميخته از سلاح هاي سبک و فرسوده و غير قابل استفاده بود، يا مهمات وجود نداشت . به علت ناهمگوني نيروهاي داوطلب، ديري نپائيد که هرج و مرج و بي نظمي واحدهاي ارتش نجات را فراگرفت. به طور مثال، اگر سربازي خدمت در يک گردان يا گروهان را نمي پسنديد خودسرانه به گردان و گروهان ديگري جابجا مي شد. تعداد پرسنل ارتش نجات در بهترين شرايط از مرز سه هزار تن فراتر نمي رفت.
مجموع نيروهاي ارتش نجات و ساير گروه هاي جهادي و نگهبانان شهري وروستايي در بهترين شرايط از 15هزار تن فراتر نمي رفت،که نه آموزش نظامي کافي ديده بودند و نه اسلحه سنگين و مهمات و خودروهاي پيشرفته به اندازه کافي در اختيار داشتند تا بتوانند در برابر 120هزار تن از جنگجويان زن ومرد عضو سازمان هاي منظم و شبه نظامي صهيونيست با هماهنگي استعمارگران انگليسي خود را براي چنين روزي آماده کرده و به انواع سلاح هاي پيشرفته مجهز شده بودند. صهيونيست ها از اولين روز صدور قطعنامه تقسيم فلسطين در تاريخ 1948/11/29تا موعد پايان رسمي قيموميت انگليس بر فلسطين در تاريخ1948/5/15خود را براي اعلام موجوديت کيان غاصب آماده کردند. اين در حالي است که انگليسي ها در مدت مزبور به هيچ وجه به ارتش هاي کشورهاي عربي اجازه ورود به فلسطين را ندادند. در اين مدت نيروهاي تروريستي صهيونيست ها با تصرف تعدادي از شهرها و روستاهاي فلسطيني قتل عام ها و کشتارهاي فجيعي مرتکب شدند که باعث فرار هزاران تن از ساکنان اين شهرها و روستاها به خارج از مرزهاي فلسطين شد.

ضعف تسليحاتي ارتش هاي عرب
 

يکي از بارزترين مشکلاتي که نيروهاي شبه نظامي و نامنظم عرب در فلسطين با آن مواجه بودند، نبود اسلحه و مهمات به اندازه کافي بود. اشغالگران انگليسي با تصويب قوانين سختي، مردم فلسطين را از تهيه و حمل و استفاده از هر گونه سلاح دفاعي محروم کرده بودند. به موجب اين قوانين هر نوع سلاح را مصادره و دارنده آن را زنداني مي کردند. کميته نظامي وابسته به اتحاديه عرب با جمع آوري کمک هاي مردمي، کوشيد براي فلسطيني ها اسلحه و مهمات جنگي از برخي کشورهاي اروپايي خريداري نمايد ولي در اين تلاش ناکام ماند. لذا کشورهاي عربي همسايه فلسطين را موظف کرد هر کدام مقاديري تفنگ در اختيار ارتش نجات قرار دهند. در گزارشي که سرتيپ اسماعيل صفوت فرمانده ارتش نجات در تاريخ 1948/2/23به دبيرخانه اتحاديه عرب فرستاد، آمده است که کميته نظامي تا آن تاريخ تعداد9هزار تفنگ و تعدادي مسلسل و کمتر از چهارميليون گلوله تحويل گرفته است. از سوي ديگر دولت سوريه سعي کرد به طور مخفيانه مقاديري تفنگ و مسلسل و گلوله از کشور چکسلواکي سابق خريداري نمايد، ولي اين تلاش آشکار گرديد و معامله اي صورت نگرفت.

ميزان تسليحات صهيونيست ها
 

پس از توقف جنگ جهاني دوم، آژانس بي المللي يهود کوشيد کارخانه هاي اسلحه سازي از آمريکا و اروپا خريداري نموده و به طور قاچاق به فلسطين منتقل کند. در ابتداي سال 1946هيئتي از سازمان تروريستي هاگانا براي خريد تعدادي از کارخانه هاي اسلحه سازي عازم آمريکا شد. همچنين آژانس يهودي براي تأمين نيازهاي خوددر زمينه خريد کارخانه هاي اسلحه سازي و مهمات سازي چهار شرکت تجاري تأسيس کرد. آژانس يهود سرانجام چند دستگاه توليد گلوله خريداري کرد، و در پاييز سال 1947آن ها را به طور قاچاق به يکي از بنادر فلسطين انتقال داد که به تدريج روانه شهرک هاي صهيونيت نشين شدند. آژانس يهود آنگاه اداره اي را براي اجراي پروژه هاي ساخت تجهيزات نظامي از قبيل مسلسل هاي سنگين و سبک و انواع کلت و گلوله تأسيس کرد و بودجه چند ميليون پوندي براي آن اختصاص داد. در همان حال پروژه ديگري به نام پروژه شيميايي در شهرک صهيونيست نشين کفر ويتکين به منظور توليد مواد منفجره احداث شد . نمايندگان سازمان هاگانا در اروپا به منظور ذخيره سازي و انباشتن انواع اسلحه و مهمات و قاچاق آن به فلسطين انبارهاي سري تدارک ديدند. اولين محموله اين سلاح ها شامل 3هزار موشک انداز مدل برن و 2هزار قبضه تفنگ و 400مسلسل سبک و 500کلت کمري و يک ميليون و پانصد هزار گلوله در زمستان سال 1947به بنادر فلسطين بارگيري شد. نبايد فراموش کرد که همه اين سلاح ها در برابر ديدگان نيروهاي انگليسي وارد فلسطين مي شد.
مؤسسه آيلون، سازنده صنايع جنگي که در نزديکي شهرک رحوبوت احداث شده بود، توليد انواع گلوله را از سال 1946آغاز کرد. اين مؤسسه تا پايان ماه سپتامبر سال 1947حدود 2ميليون گلوله توليد کرد. کارخانه هاي ديگري نيز در فاصله سال هاي 1940تا1946حدود يکصد خمپاره انداز عيار 2اينچ و 44500گلوله خمپاره همين عيار، و 8800قبضه مسلسل از نوع استن، و 53هزار بمب دستي و نيز هزاران مين زميني توليد کردند . صنايع نظامي وابسته به صهيونيستها به مرور زمان توليدات انواع اسلحه و مهمات خود را افزايش داده تا جايي که تعداد کارکنان اين کارخانه ها در بهار سال 1948به 500کارگر ساده و فني افزايش يافت. نمايندگان سازمان هاگانا از آغاز سال 1948مقدار 530تن اسلحه از کشور هاي اروپايي به فلسطين منتقل کردند. اين محموله ها شامل 96تن ماده منفجره «تي . ان . تي.»،233قبضه تيربار،1535قبضه تفنگ و 3ميليون و پانصد هزار گلوله بوده است. صهيونيست ها همچنين 50عراده توپ و 65ميليمتري، 24عراده توپ120ميليمتري،11عراده توپ20ميليمتري و 250تيربار از بندر مارسيه در جنوب فرانسه به تل آويو بارگيري کردند.
آژانس يهود همچنين تعدادي هواپيماهاي حمل و نقل مدل تو رسمين فرسوده و بازمانده ارتش آمريکا در آلمان غربي خريداري کرد. خلباناني اين هواپيما ها را به هلند برده و پس از انجام تعميرات لازم و بارگيري انواع اسلحه و مهمات در تاريخ 1948/5/2در فرودگاه تل آويو به زمين نشستند. سازمان هاي صهيونيستي در فلسطين پيش از عقب نشيني نيروهاي انگليسي، همه سلاح ها و مهمات آنان را توسط بازرگانان اسلحه محلي خريداري نموده تا به دست فلسطيني ها نرسد.

ميزان نيروهاي صهيونيست
 

در آستانه خروج سربازان انگليسي از فلسطين در سال 1948و با توجه به آمادگي صهيونيست ها برا ي به دست گرفتن زمام امور در اين سرزمين،تعداد نيروهاي نظامي و شبه نظامي صهيونيست به 127هزار تن به شرح ذيل افزايش يافت.
1ـ 30هزار سرباز که در ارتش انگليس يا ارتش هاي متفقين در جريان جنگ جهاني دوم خدمت کرده، و از نظر آموزش و عمليات نظامي از مهارت فوق العاده اي برخوردار بودند.
2ـ 60هزار نظامي عضو سازمان تروريستي هاگانا.
3ـ 7هزار شبه نظامي عضو سازمانهاي تروريستي ايتسل وليحي.
4ـ 30هزار نيروي ذخيره آموزش ديده از گروههاي شبه نظامي.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55



 

نسخه چاپی