آيت الله كاشاني از عراق تا ايران(1)

آيت الله كاشاني از عراق تا ايران(1)
آيت الله كاشاني از عراق تا ايران(1)


 





 
گفتگو با دكتر سيد محمود كاشاني، فرزند مرحوم آیت الله کاشانی

درآمد
 

رويه معمول دكتر محمود كاشاني، تحليل تاريخي حوادث تاريخي، به ويژه حوادث نهضت ملي نفت و زندگي آيت الله كاشاني و بررسي علل شكست اين نهضت است. شايد اين تنها گفت وگوئي باشدكه وي تا حدي از شيوه مرسوم فاصله گرفته و به بيان خاطرات خويش از پدري پرداخته است كه در واپسين سالهاي عمر خويش و به هنگام نوجواني فرزند، چنان تاثير عميقي بر انديشه و عواطف او نهاد كه هنوز از پس سالياني به در اثناي نيم قرن، مي توان آثار آنها را در تفكر و عملكرد وي مشاهده كرد.
ما در اين مجال تلاش كرده ايم گوشه هائي از تعاملات سياسي و اجتماعي آيت الله كاشاني را در كنار نشانه هائي از سلوك فردي و اخلاقي وي، از نگاه تيز بين فرزند به نظاره بنشينيم و تصورمان اين است كه تا حدودي توفيق يافته ايم.

مرحوم آيت الله كاشاني در دوران تحصيل در نجف، از زعماي روحاني مشروطه تا چه حد تاثيرپذيري داشتند و چه خاطراتي را از اساتيدشان، از جمله مرحوم آخوند خراساني نقل كردند؟
 

زندگي سياسي آيت الله كاشاني يك زندگي كاملا استثنايي و رويدادهاي زندگي ايشان بسيار گسترده است و شايد به همين جهت، هنوز به صورت يك كتاب مستقل و جامع در نيامده، چون هر بخشي از زندگي آيت الله كاشاني به يك كشور مربوط مي شود و رويدادهاي هر دوره، در جاي خود بايد نوشته شود و نكته مهم هم اين است كه ايشان در بسياري از اين رويدادها، نقش اصلي و اول را به عهده داشته اند و ابتكار عمل در بسياري از اتفاقات تاريخي، در دست ايشان بوده است. در مورد زندگي تحصيلي ايشان بايد به اين نكته اشاره كنم كه پدرآيت الله كاشاني،آيت الله حاج سيد مصطفي كاشاني، در ايران از مراجع بودند و آن موقع منزل ايشان در خيابان پامنار، محل رفت و آمد مردم بود. ايشان تصميم گرفتند به سفر حج بروند و ضمنا قصدشان اين بود كه در عتبات عاليات اقامت كنند تا فرزندشان، سيد ابوالقاسم، كه آن موقع در سن پانزده سالگي بودند، به تحصيل علوم ديني بپردازند، زيرا نگران بودند كه اگر ايشان در تهران بمانند، رفت و آمدهاي خانوادگي و ارتباطات اجتماعي، مانع از تحصيل آيت الله كاشاني بشود، بنابراين در شانزده سالگي ايشان، به سفر حج مي روند و در بازگشت، در عراق اقامت مي كنند و آيت الله كاشاني در آنجا، مقدمات عربي و آموزشهاي فقه و اصول را شروع مي كنند. ايشان چون استعداد بسيار خوب وذوق علمي داشتند، توانستند به سرعت آموزشهاي علمي را فرا بگيرند و در آن حدي كه من از ايشان شنيدم، آموزشهاي فقهي را نزد آيت الله ميرزا حسين خليلي، مشهور به ميرزا حسين حاج ميرزا خليل، آموختند. پدر ايشان، مرحوم ميرزا خليل، از پزشكان معروف در عراق بودند و ايشان به نام حاج ميرزا حسين خليلي شهرت پيدا كردند و خاندان خليلي در حقيقت داراي شخصيتهاي برجسته فراوان هستند. مرحوم آيت الله كاشاني از فقاهت حاج ميرزا حسين خليلي، اظهارات جالبي مي كردند و از جمله مي گفتند كه فقه مزمزه دهانشان بود، يعني تا اين اندازه در مسائل فقهي، مسلط بودند و بدون ترديد يكي از دلايل پيشرفت فقهي آيت الله كاشاني در سنين جواني، برخورداري از يك چنين استادي بوده است و همين طور در درس اصول در دروس آخوند ملا كاظم خراساني حضور پيدا مي كردند و يك رابطه بسيار قوي هم با اين مرجع پيدا كردند.

آيا از ايشان خاطراتي را نقل مي كردند؟
 

در اين جا بايد به اين نكته اشاره كنم كه آيت الله كاشاني، سه دوره درس آخوند ملاكاظم خراساني را ديده بودند.

سه دوره اصول؟
 

بله، درس اصول، چون آخوند ملا كاظم خراساني درس اصول مي دادند و صاحب كفايه الاصول هستند ودر نتيجه، ارتباط زيادي بين آيت الله كاشاني و آخوند خراساني ايجاد شده بود و همين امر موجب گرديد كه ايشان سه دوره درس آخوند ملا كاظم خراساني را بگذرانند، در حالي كه بسياري از مراجع تقليد بعدي، اين افتخار را براي خودشان قائل بودند كه يك دوره درس آخوند خراساني را گذرانده اند. ايشان از ويژگيهاي شخصيتي آخوند خراساني خيلي تعريف مي كردند و مي گفتند كه اولا در لباس پوشيدن منظم بودند و بهترين لباسها را مي پوشيدند و وقتي يك نفر يك انگشتر براي ايشان آورد كه بسيار زيبا بود. آن را در دستشان كردند. مجالس درسشان را در رواق حضرت علي (ع) برگزار مي كردند. از ديگر ويژگيهاي ايشان صراحت لهجه و دوري مطلق از هر نوع تظاهرو ريا بود. اعتقادات خودشان را بسيار صريح بيان مي كردند و در گفت وگوها و ارتباطاتشان هم، صراحت بسيار زيادي داشتند كه اين ويژگي هم در آيت الله كاشاني، به طور جدي اثر كرده بود، البته از نظر به شكل فطري و ذاتي هم اين ويژگي در ايشان وجود داشت. در همين زمينه ايشان مي گفتند من از سالهاي نوجواني از ريا و دوروئي بيزار بودم و در نازهاي جاعتي كه در صحن نجف اشرف برگزار مي شد به امام جماعتي اقتدا مي كردم كه اهل صداقت و راستي باشد. ولي اين الگويي هم كه از مرحوم آيت الله خراساني گرفتند، در زندگيشان تاثير گذار بود.

از وقايع تاريخي اين دوره از زندگي آيت الله كاشاني چه تحليلي داريد؟
 

مي بينيم كه در اين دوره چه در عراق و چه در ايران، رويدادهاي مهمي در جريان بودند. در ايران انقلاب مشروطه در حال شكل گيري بود. دو تن از شخصيت هاي بزرگي كه در واقع مشروطيت را تاييد كردند و در اين زمينه، پايه گذار فكر مشروطيت شدند، آيت الله آخوند ملاكاظم خراساني و آيت الله ميرزا حسن خليلي بودند و شما چه بسا عكسي را ديده باشيد كه آيت الله خليلي در وسط‌، يك طرف ايشان آيت الله آخوند خراساني و در طرف ديگر، آيت الله مازندراني نشسته اند. اگر به اين نكته توجه داشته باشيم كه آيت الله كاشاني در محضر درس اين دو عالم بزرگوار، سالهاي طولاني حضور پيدا مي كردند، مي توانيم چنين برداشت كنيم كه چه بسا در فكر مشروطيت هم تاثير داشته اند، زيرا به هر حال اگر اين دو شخصيت، مشروطيت را تاييد نمي كردند، چنين نهضتي در ايران، پا نمي گرفت. لازم به ذكر است كه مشروطيت نه تنها در ميان درباريان و برخي از افراد جامعه، بلكه در ميان علما هم مخالفيني داشت و بسياري از آنان با انديشه مشروطيت، موافق نبودند و اين نكته به هر حال از نظر تاريخي، حائز اهميت است.

آيت الله كاشاني از بازتاب وقايع مشروطيت در نجف، چه خاطراتي را نقل مي كردند؟
 

من متاسفانه در سالهايي اين خاطرات را از آيت الله كاشاني مي شنيدم كه سالهاي پاياني عمر ايشان بود، يا مجال نداشتند و يا به بحثهاي آن دوره، زياد نمي پرداختند، ولي به هر حال، گاهي اوقات اين قضيه را نقل مي كردند كه مرحوم آيت الله نائيني يكي از پايه گزاران انديشه مشروطيت بودند، ولي موقعي كه رويدادهايي در ايران رخ دادند كه تا حدي روحيه سرخوردگي را در ميان علما ايجاد كردند، آيت الله نائيني كتاب «تنبيه الامه» را كه قبلا نوشته بودند، جمع آوري كردند. اين موضوع رامن مكرر از مرحوم آيت الله كاشاني شنيده بودم.

ظاهرا ايشان نامه هاي شيخ فضل الله نوري را هم مي ديدند و اخبار ايشان هم به نجف مي رسيده است.
 

اين هم نكته جالبي است. مرحوم شيخ فضل الله نوري، نامه هايي را به علماي نجف مي نوشتند كه تا حدودي با انديشه و فكر مشروطيت ناسازگار بودند، اين جمله را از شخص آيت الله كاشاني شنيدم كه از قول مرحوم آخوند خراساني نقل مي كردند كه موقعي كه بذر مشروطيت در جامعه اي پاشيده شود، ديگر امكان ندارد كه بشود اين بذر را جمع آوري كرد. نكته ديگري كه اشاره مي كردند اين بود كه شيخ فضل الله نوري، چهارده نامه به علماي عراق نوشتند براي اينكه موافقت آنها را با انقلاب مشروطيت و تاسيس مجلس جلب كنند...

در اوايل البته.
 

بله، در اوايل،ولي وقتي كه با مشروطيت مخالفت مي كردند، اين سئوال براي علماي نجف پيش آمدكه چطور اين مشروطيتي كه شما با آن موافق بوديد و آن نامه ها را درباره اش مي نوشتيد، حالا اين قدر مشكل پيدا كرده كه عكس آن را درخواست مي كنيد؟ به هر حال اين نكته اي است كه من از گفته هاي آيت الله كاشاني به ياد دارم و اگر به مدارك، مراجعه شود، شايد تفصيل اين قضيه بهتر مشخص شود.

از ادامه تحصيل آيت الله كاشاني در نجف مي گفتيد.
 

آيت الله كاشاني از عراق تا ايران(1)

بعد از درگذشت آيت الله آخوند ملاكاظم خراساني و آيت الله ميرزا حسين خليلي، آيت الله كاشاني همراه پدرشان به كاظمين رفتند. علت هم اين بود كه آيت الله حاج سيد مصطفي كاشاني، در عراق صاحب جايگاه برجسته اي بودند و غير از آن كه داراي منصب مرجعيت بودند، در مسائل سياسي و اجتماعي هم بسيار تأثيرگذار بودند. كاظمين و بغداد در عراق، مركزيت دارند، در حالي كه كربلا و نجف، بيشتر شهرهاي زيارتي هستند و به اين دليل بود كه حاج سيد مصطفي كاشاني به كاظمين رفتند و در آنجا مستقر شدند و ارتباطات متعددي را با سران دولت عثماني برقرار كردند كه در آن موقع، در واقع اداره عراق را به عهده داشتند، چون عراق جزو قلمرو دولت عثماني بود و به اين دليل ارتباطات زيادي بين دولت عثماني و آيت الله سيد مصطفي كاشاني وجود داشت.

از نفوذ معنوي آيت الله سيد مصطفي كاشاني در عراق خاطراتي را نقل كنيد.
 

از جمله خاطراتي كه مي توانم نقل كنم اين است كه نمي دانم جواني به چه جرمي محاكمه شده و قرار بود او را روي پل كاظمين كه از روي دجله عبور مي كند، به دار بياويزند و تمام شرايط فراهم شده بود. مادر اين جوان به آيت الله حاج مصطفي كاشاني متوسل مي شود و ايشان بلافاصله با نماينده دولت عثماني كه حاكم كل عراق بوده، تماس مي گيرند واز او مي خواهند كه اعدام را انجام ندهند و حكم اعدام اين جوان لغو مي شود، يعني ارتباطشان در مسائل سياسي با حاكم عراق در اين حد گسترده و تاثير گذار بوده است.

گرايشات سياسي در خاندان شما ريشه در چه امري دارد؟ با توجه به اين كه علماي آن زمان چندان به مسائل سياسي كاري نداشتند.
 

خانواده آيت الله كاشاني و اجداد ما، از ابتدا، پيوسته در مسائل اجتماعي، تاثيرگزار بودند، چون جد آيت الله كاشاني هم از علماي بزرگ بودند. آيت الله حاج سيد حسين كاشاني كه مقيم كاشان و تهران بودند و در محاکمات هم نقش مهمي داشتند و اساسا حل و فصل اختلافات را به عهده داشتند و در بين علما كساني كه مرجعيت ودر عين حال ارتباطات قوي دارند، اين ستمها را به عهده مي گيرند. براي مثال پدر آيت الله غروي، ملا محمدحسين نظيري، پدر ايشان هم از علماي بزرگي بود كه از طرف ناصرالدين شاه به عنوان حاكم شرع كاشان انتخاب شده بود و پدر بزرگ آيت الله كاشاني، يعني جد بزرگ ايشان هم به نام مير محمد علي در كاشان يكي از شخصيتهاي بزرگ و برجسته بودند كه در حل و فصل مسائل مختلف، خاطراتي از ايشان نقل مي شود. اما اين روحيه در پدر آيت الله كاشاني به شدت قوي بوده است. مرحوم آيت الله سيد مصطفي كاشاني شخصيتي است كه در جريان هجوم انگليس به عراق، فتواي جهاد داد و مردم و علما را به ايستادگي دعوت كرد. خوشبختانه در اين زمينه، فتواهايي كه علماي عراق صادر كردند، توسط وزارت امورخارجه، به عنوان «جهاديه» منتشر شده كه كار بسيار جالب و مثبتي بوده است. وقتي شما اين مجموعه را مطالعه مي كنيد، مي بينيد كه بيشترين اعلاميه هاي اعلام جهاد مربوط به آيت الله سيد مصطفي كاشاني است. البته در آن دوران، آيت الله كاشاني، خودشان هم در مراحل بالاي اجتهاد قرار داشتند، ولي در واقع، رهبري عمليات نظامي به عهده ايشان بود و پدرشان هم رهبري معنوي و مذهبي ايستادگي در برابر انگليسي ها را به عهده داشتند. در اين زمينه عكس بسيار جالبي هم وجود دارد هنگامي كه علما مي خواهند از كاظمين به طرف جبهه نبرد كه در كوت و عماره بوده، حركت كنند، اين عكس برداشته شده و سپس علما با عده زيادي از مجاهدين حركت مي كنند و در اين ايستادگي بزرگي كه صورت مي گيرد، مانع از پيشروي ارتش انگليس از جنوب عراق به سوي شمال مي شوند، يعني ارتش انگليس در شمال بصره، زمينگير مي شود و ديگر قدرت پيشروي ندارند و اين، پديده جالب و بزرگي است. در آن دوران البته عده زيادي از علماي عراق، اعلام جهاد كردند و در حقيقت، علماي شيعه بودند كه در برابر انگليسي ها ايستادگي كردند و در اين شرايط، پيروزي بزرگي به دست آمد، انگليسي ها كه از جنوب نتوانستند عراق را اشغال كنند، از طرف سوريه حمله كردند و در آنجا، نيروهاي عثماني بايد مانع از ورود آنها مي شدند، ولي چون دولت عثماني، ضعيف شده بود، در آن زمان اين توانايي را نداشت كه به وظيفه خود عمل كند و سرانجام، انگليسي ها توانستند عراق را اشغال كنند.

به نكته جالبي اشاره كرديد و آن هم اين كه رهبري نظامي اين عمليات به عهده آيت الله كاشاني بود. در اينجا نحوه آشنايي ايشان با استراتژيها و شيوه هاي نظامي مطرح مي شود. قطعا در اين زمينه خاطرات جالبي وجود دارند. به برخي از آنها اشاره كنيد.
 

اگر از اين دوران بشود عكسهايي را پيدا كرد، مسلما گويا تر از كلام هستند.

شما فقط همان يك عكس را داريد؟
 

ما فعلا فقط يك عكس بيشتر در اختيار نداريم، اما خاطرات متعددي را، هم خود آيت الله كاشاني در مورد رهبري عمليات نظامي در آنجا تعريف مي كردند و هم ديگران. خوشبختانه اين خاطرات در كتابهاي تاريخ هم به ثبت رسيده اند و به همين دليل، عراقي ها در كتابهاي متعددي كه نوشته اند، استقلال عراق را مديون آيت الله كاشاني و پدر ايشان مي دانند. از ميان علماي ايراني، به ويژه نام اين دو شخصيت علمي و ديني، در كتابهاي تاريخ جديد عراق نوشته شده است. يكي از اينها كتابي است به نام «ملحات اجتماعيه من تاريخ العراق الحيث» از نويسنده اي به نام «دكتر علي الوردي» كه در ايران هم گفت وگويي را با آيت الله كاشاني انجام داده عينا در كتابش چاپ كرده است. كتاب ديگري در اين زمينه نوشته شده به نام «الحقايق الناصعه في الثوره العراقيه سنه 1920» در اغلب اين كتابها آمده كه ايستادگي در برابر انگليسي ها به همت علماي ايراني و از كربلا و نجف و كاظمين آغاز شد. در آن زمان، اهل سنت عراق، در زمينه مقاومت در برابر انگليسي ها، كار مهمي را انجام ندادند. اين مرحله،مقطع مهمي از زندگي آيت الله كاشاني و شايسته تحقيق و بررسي مبسوط تري است. من در اين زمينه، خاطره اي را از ايشان به ياد دارم كه مي گفتند يك بار هنگامي كه از جبهه نبرد بر مي گشتند، چون لباسهايشان بسيار خاك آلود وسر وضعشان بسيار ژوليده بود، موقعي كه در منزل را مي زنند، كساني كه در را باز مي كنند، ايشان را نمي شناسند و باور نمي كنند كه ايشان، همان آيت الله كاشاني هستند و همين نكته، حضور جدي و دائمي ايشان را در عرصه هاي نبرد، نشان مي دهد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 16
ادامه دارد...




 

نسخه چاپی