نااميدي در وجود هنرمند راهي ندارد

نااميدي در وجود هنرمند راهي ندارد
نااميدي در وجود هنرمند راهي ندارد


 





 
گفت و گو با حسين محي الدين نقاش و خطاط مطرح
حسين محي الدين تجسم درست، خواستن، توانستن است مي باشد. او در اوج جواني و به قول خودش با يک جفت کفش و يک دست لباس از شهرستان راهي تهران شد تا فعاليت هاي هنري خود را آغاز کند. او در حال حاضر و پس از سالها حضور در عرصه هنر به يکي از هنرمندان مطرح در عرصه خط و نقاشي بدل شده است. روزهاي پاياني اسفند ماه در منزل باصفايش با او گپي زديم که از نظرتان مي گذرد:

کمي از خودتان بگوييد.
 

حسين محي الدين، متولد 1323 شهرستان بناب. پدرم روحاني و پيشنماز محله بود. يادم مي آيد در ده سالگي عاشق نقاشي شدم و تمام وقتم را در اين راه گذاشتم.

مدرک تحصيلي تان چيست؟
 

ششم ابتدايي.

هنرمند شدن براي شما چه هزينه هايي داشت؟
 

خيلي سختي کشيدم و مرارتهاي فراواني را تحمل کردم اما هميشه خدا را ناظر بر زندگي و رفتارم ديده ام. هيچگاه سمت کاري نرفتم که بعدها برايم پشيماني داشته باشد. با شرف زندگي کرده ام و محتاج نامرد نشده ام هرچند که نه بيمه دارم و نه منبع درآمدي و فقط از راه هنر امرار معاش مي کنم. در طول دوران زندگي ام و در سخت ترين شرايط هم از ورزش غافل نبوده ام، چرا که اين را به خوبي دريافته ام که ورزش سدي نفوذناپذير در برابر کجرويها و انحرافهاست و علاوه بر تضمين سلامتي جسم و روح، انسان را در برابر سختي ها و مصائب، مقاوم و پايدار مي کند. هميشه در زندگي ام از سکون بيزارم و دنبال تحرک و پويايي ام. در زندگي هيچگاه درگير تجملات نبوده ام و ساده زندگي کردن باعث شده هميشه شکرگزار خداوند باشم. درست است آنچنان که بايد و شايد از هنرمندان حمايت نمي شود اما اينها باعث نشد از مسير درست خارج شوم. شايد اگر توان خود را در کار و حرفه ديگري به کار مي گرفتم وضع مالي ام بهتر بود اما چون عاشق هنر و کارم هستم، همين که دستم جلوي کسي دراز نيست خدا را شاکرم. در زندگي ام به دو چيز معتادم، ورزش و اطلاعات هفتگي.

نااميدي در وجود هنرمند راهي ندارد

پس زياد اهل شکايت کردن نيستيد؟
 

نه از کسي طلبي دارم و نه دنبال حق و حقوقم و نه اين نهاد و آن ارگان مي روم. کارم را انجام مي دهم و معتقدم براي رضاي خدا کار کردن و دل مردم را به دست آوردن نتيجه خوبي براي به ارمغان خواهد آورد. تا خدا را دارم نگران فردا نيستم و هيچگاه نااميدي را به وجودم راه نمي دهم.

چرا به تحصيلاتتان ادامه نداديد؟
 

اصلاً به درس و مشق علاقه اي نداشتم و همه فکر و ذکرم نقاشي و خط بود.

به نظر شما والاترين هنر کدام است؟
 

سالم و با شرف زندگي کردن. من با مرارت و سختي بزرگ شده و کار کرده ام و سه تا از فرزندانم فوق ليسانس هستند و خود را خوشبخت ترين آدم روي زمين مي دانم.

از هنر چه درسي گرفته ايد؟
 

با هم خوب بودن و به ديگران محبت و نيکي کردن و در انتظار جبران آن نبودن و اين که مگر خدا با اين همه نعمت که در اختيار ما قرار داده در انتظار جبران است.

نااميدي در وجود هنرمند راهي ندارد

بيشتر فعاليت تان در چه رشته اي است؟
 

نقاشي و مينياتور، البته خطاطي هم مي کنم.

استادي هم در اين زمينه داشته ايد؟
 

تاکنون نزد هيچيک از اساتيد فن هنري نياموخته ام و همه از ذوق و استعداد خودم است.

گفتيد تا ششم بيشتر درس نخوانده ايد. بعد از ترک تحصيل چه کرديد؟
 

مدتي در يک قنادي کار کردم اما چون شيريني زياد مي خوردم، اخراجم کردند. بعد در يک کفاشي مشغول به کار شدم در آنجا هم با ميخ زير کفش ها چشم و ابرو مي کوبيدم. خلاصه اينقدر کار عوض کردم تا خودم يک مغازه تابلوسازي راه انداختم.

در کارهايتان از چه رنگهايي بيشتر استفاده مي کنيد؟
 

زرد و نارنجي. شايد به همين دليل است که پرتغال را خيلي دوست دارم.

حرف پاياني.
 

مي خواهم از طريق نشريه شما از زحمات همسر گرانقدرم به خاطر سالها زندگي و اميدها و تشويش ها تشکر کنم.
منبع:اطلاعات هفتگي شماره 3413




 

نسخه چاپی