همه چیز درباره ترانس سکسوال‌ها (دوجنسی‌ها)(1)

همه چیز درباره ترانس سکشوال‌ها( دو جنسی ها)(1)
 

تهیه کننده: محمود کریمی
منبع:راسخون
 

به چه کسانی دوجنسه می گوییم؟ 

به فردی دوجنسه میگوئیم که در حالتی میان دو جنس مذکر و مؤنث متولد شده باشد و بطور کلی یا جزئی اندام‌های تناسلی مردانه و زنانه داشته باشد. در اصطلاح لاتین به این افراد هرمافرودیت یا انترسکسوال می گویند .

پیدایش واژه Hermaphrodite 

واژه hermaphrodite که به معنای موجود دو جنسه میباشد در اصل یونانی بوده است. Aphrodite یکی از خدایان اسطوره ایی یونان و Hermes که مرکب از دو واژه الهه های افسانه ایی یونان میباشد. نکته جالب اینکه انسان‌های دو جنسه خودشان را به عنوان موجودی با یک جنس قبول دارند.

آمار چه می‌گوید؟ 

آمار رسمی نشان میدهد که از هردو هزار کودک در امریکا؛ یک نفر دو جنسه به دنیا می آید.

چرا اطلاعات زیادی از این افراد در دست نیست؟ 

اگر واقعا از هر دوهزار نفر یک نفر دوجنسی هست آنگاه این افراد در کجا هستند؟ چرا از آنان و زندگی شان اطلاعات بیشتری در دست نیست ؟ واقعیت اینست که این افراد در گیر مسائل شخصی که در اطرافشان اتفاق می افتد هستند . در واقع گروه نسبتا کوچکی از دو جنسی ها در جهان وجود دارند که تعداشان به طور منظم در حال افزایش است اما اکثریت آنان در انزوای کامل بسر میبرند که دلایل اصلی این انزوا را می توان ترس وخجالت عنوان کرد . این افراد اکثرا از سوی خانواده ؛ اطرافیان وحتی جامعه طرد میشوند وبه همین دلیل تصمیم میگیرند زندگی در سکوت وخاموشی به دور از اینکه در معرض عموم مردم باشند را ادامه دهند.البته تعدادی از این افراد سعی میکنند که با عمل های جراحی خود را از این حالت رها کرده وتبدیل به موجودی با یک جنسیت خاص شوند ولی بدلیل پیچدگی های این مسئله که از زمان شکل گیری جنین در رحم مادر تا تولد اتفاق می افتد معمولا نتایج این عمل ها رضایت بخش نیست.

ایجاد رابطه با این افراد 

آنها همانند ما به تمامی نیازهای روحی – روانی و عاطفی و احساسی احتیاج دارند . نکته ایی که در اینجا باید آن را مد نظر داشته باشیم این است که باید از نگاه کردن به این افراد به عنوان انسانهای عجیب وغریب و اشتباهات زیست شناسی اکیدا خودداری کنیم. آنها در واقع مظهر طبیعی خلقت خداوند هستند واگر خداوند نمی خواست ؛ این افراد بدین شکل بدنیا نمی آمدند.

هویت هر انسانی از چندین بخش تشکیل شده است: هویت اجتماعی،٬ هویت قومی، ملی٬ سیاسی و .... هویت جنسی هم بخشی از هویت فرد است. مرکز اصلی بدن که تعریف انسان از هویت خود -از جمله هویت جنسی- را بر عهده دارد، در مغز واقع شده است.افراد ترانس سکسوال احساس میکنند که روان آنها در پیکری با جنسیت دیگری زندانی شده است. این تضاد درونی اغلب در سنین کودکی شروع شده و با افزایش سن بلوغ وقتی که پیکر آنها شروع به تکامل بیشتری کرده و مردانه تر و یا زنانه تر می‌شود بیشتر می‌شود.
ترانس سکسوالیته در وهله اول به هویت شخص مربوط می‌شود و نه چندان به جنسیت. البته شکی در آن نیست که این مسئله اثراتی بروی زندگی جنسی فرد به جای می‌گذارد. احساس پریشانی و ترس درونی در بسیاری از ترانسها چنان شدید است و خود را چنان در بن بست احساس میکنند که بعضی از آنها تنها راه باقیمانده را اقدام به خودکشی می‌بینند.ترانس هویت یک بیماری نیست، بلکه یک پدیده شناخته شده علمی است که دلائل متعددی میتواند داشته باشد.
انتخاب تغییر جنسیت "امری تفریحی نیست و هیچ انسانی لزومأ بر سر مزاح اقدام به این کار نمی‌کند". فرد یا ترانس هویت است و یا که نیست، او با این پدیده به دنیا می‌آید.
طبیعی است که فرد در مراحل اول شناخت ترانس هویتی خود و گذر از مرحله شناخت به مرحله قبول واقعیت حمل کردن ترانس هویتی در خود، غالبا سعی به تبدیل پوشش ظاهری و آرایشی خود به پوشش ظاهری جنسیت مورد آرزوی خود می‌کند و گاه با آرایش‌های غلیظ و در حد اغراق سعی به نشان دادن هویت اصلی خود می‌کند.
قابل توجه است که شدت این رفتار جوابگوی سنجش مناسبی برای بیان فشار درونی که فرد متحمل آن است نیست.
ترانس هویتی بیماری نیست ولی تحمل فشارهای شدید روانی،دردهای درونی، لمس درونی از هم پاشیده و قبول این واقعیت تلخ که در بدنی غریب گیر افتاده اند این پدیده را به شکلی از بیماری نزدیک می کند.
ترانس سکسوال فردی است که تناسب بین معادله ی بین آلت تناسلی و جنسیت خود را قبول ندارد و تضادی بین این دو می بیند. به زبان ساده تر٬آن بخش از مغز انسان ترانس سکسوال که به هویت جنسی مربوط می شود و آن را تبیین می کند٬در تضادی کامل با ساختار فیزیکی بدن و شکل و شمایل آلت جنسی او قرار دارد.این تضاد به این گونه نیست که فرد خودش تصمیم بگیرد-یا فکر کند-که ترانس سکسوال است.و از جنبه ی روانی خیلی عمیق تر از این هاست.به عبارت دیگر٬یک ترانس سکسوال از جهت نگاه به خود و به هویت و جنسیت خود٬براین باور است که فیزیک او (بدن٬،تن، و آلت تناسلی)با درونش(روح٬،جان و روان او)همخوانی ندارد. یک« ترانس سکسوال با ظاهر مردانه» بر این باور است که او وجوداً یک زن است٬اما «اشتباهی» در بدن یک مرد زاده شده.و یک «ترانس سکسوال با ظاهر زنانه» هم فکر می کند که او روحاً و باطناً یک مرد است و اشتباهاً در یک جسم زنانه گنجانده شده است.فرد ترانس سکسوال از این دوگانگی درون و بیرون خود رنج می برد و می خواهد هر چه زودتر روان خود را از این جسمی که به وی تعلق ندارد نجات دهد٬ پس با خوردن داروها و قرص های هورمونی سعی می کند جسم خود را به شکلی تغییر دهد که هر چه بیشتر با درونش همخونی داشته باشد.اما او زمانی به آزادی و رهایی کامل می رسد که با عمل جراحی تغییر جنسیت بدهد و خود را از شر آلت تناسلی ای که با آن احساس بیگانگی می کند رهایی بخشد.چرا که تفاوت بین آلت جنسی فرد و جنسیت و هویت جنسی او ٬به یک تضاد عمیق ذهنی تبدیل می شود که از جهت روحی و روانی عواقب ناگواری بر او دارد.لذا او می خواهد هر چه زودتر خود را از این گرفتاری و مخمصه نجات دهد.
چنین فردی معمولاً از همان سنین کودکی(پنج تا ده سالگی)متوجه اختلاف و تضاد گفته شده می شود٬اما به صورت گنگ و نامفهوم. و شاید در همان سنین کودکی٬صادقانه و براساس شناخت و درک خودش حرکات و اداها و رفتارهای آن جنسی را در پیش بگیرد که از نظر ذهن و روان،٬خود را تعریف می کند٬(نه آنطور که ساختمان ظاهری بدنش نشان می دهد). اما والدین و یا اطرافیان آنرا نامناسب و حتی عجیب می بینند.مثلا اگر این کودک از نظر شکل آلت تناسلی پسر باشد٬به پوشیدن لباس دخترانه رو می آورد(اگر خواهر نداشته باشد٬ به لباس مادر رو می آورد)والبته گاهی بعضی خانواده ها هم با یک شوخی از کنارآن می گذرند که «بچه» است و نمی فهمد.البته این را همین جا باید اضافه کنیم که برخلاف تصور رایج٬ ،هر کودکی که در سنین اولیه لباس جنس مخالف می پوشد٬ حتما یک ترانس سکسوال یا همجنسگرا نخواهد شد.

همه را با هم قاتی نکنید!!!

کمتر کسی پیدا می‌شود که در طول عمرش دست کم یک مرد زن نما ندیده باشد. عکس العمل رایج مردم در مواجهه با این انسان ها غیر معمول، تعجب،نگاه های خیره وحتی لبخند های معنی دار است.
بسیاری از ما این افراد را با همجنس بازها اشتباه میگیرم. در حالی که ترانس سکسوالیته یک اختلال کاملا متفاوت است. هرما فردویت ها افرادی هستند که با اعضای جنسی مبهم به دنیا آمده اند. آن ها تا زمانی که تحت عمل جراحی قرار نگیرند نه زن به حساب می آیند، نه مرد. هم جنس بازها نیز هم از گرایش غیر طبیعی به همجنس خود رنج می برنداما آن ها از لحاظ هویت جنسی مشکلی ندارند. مثلا یک مرد همجنس باز خودش را مرد میداند در صورتی که یک ترانس سکسوال با وجود اینکه با اندام ها و کروموزم های جنسی و کامل بی نقص یک مرد یا یک زن به دنیا می آید،از لحاظ روانی وذهنی، خودش را متعلق به جنس مخالف میداند. به قول پرفسور بهرام میر جلالی ، این اختلال هویت جنسی نیست، بلکه واژگونی هویت جنسی است. چون میان جسم و روان این بیماران اختلال صدرصد وجود دارد به علاوه افراد دیگری هم هستند که اختلال هویت جنسی دارند اما ترانس سکسوال نیستند.

یک ترانس سکسوال، همجنسگرا نیست 

به این دلیل که فرضاً یک پسر/مرد ترانس سکسوال چون روحاً و جاناً و طبیعتاً خود را یک زن می داند و بدن پسرانه/مردانه ی خود را به رسمیت نمی شناسد٬،تمایل جنسی به یک مرد را هم دال بر همجنسگرا بودن خود نمی داند٬بلکه بالعکس؛می گوید من زنی هستم که به جنس مخالف خودم (مرد) گرایش دارم٬ هرچند که روح و جانم در یک بدن اشتباهی گرفتار آمده باشد. آنچه که یک ترانس سکسوال می خواهد این است که تناسب فیزیکی بدن و آلت تناسلی خودش با روان و احساس و جان درونش یکی شود٬ و بعد از عمل جراحی٬ می خواهد با یک نفراز جنس مخالف ازدواج نماید. یعنی اگردختر ترانس سکسوال بوده ٬بعد از تغییر جنسیت و مرد شدن با یک زن ازدواج می کند و یک پسر ترانس سکسوال بالعکس.
تضادی که فرد ترانس سکسوال از همان دوران کودکی مابین ماهیت درونی و بیرونی (ظاهر و باطن) خود حس می کند٬درد و رنج٬ تنهایی و انزوا٬ و فشار زیادی به او تحمیل می کند٬ و او گیج و منگ از این قائله٬ نه تنها نمی داند چرا باید وضع این گونه باشد٬ بلکه ناآگاهی اطرافیان٬ شماتت٬ تحقیر٬ سرزنش و سرکوفت های خانواده و اطرافیان هم مزید بر علت می شود و بر رنج او می افزاید. و متأسفانه همین مشکلات در نهایت بسیاری از ترانس سکسوال‌ها را در همان سنین جوانی به سمت خودکشی می کشاند٬ چرا که قادر نیست یکبار برای همیشه به این تضاد و تناقض ظاهری و باطنی خود پایان دهد.
افراد ترانس به وفور با کمک روانپزشک سعی و آزمایش کرده اند که ساختار بیولوژیکی بدن خود را دوست بدارند و بپذیرند ولی این گونه آزمایشها همیشه با نتیجه منفی روبرو شده و در بعضی موارد حتی به خودکشی خاتمه پیدا کرده.در اغلب موارد تنها راه برای ترانس هویت انجام سلسله ای از معالجات روانی، هورمونی و عملهای جراحی به منظور تغییر جنسیت قرار دارد.که بدین ترتیب پیکر او با هویت او تطابق پیدا کند. هر چند که این معالجات به ندرت نتیجه صد در صد را به همراه میاورد ولی از این طریق کمکهای زیادی میتواند به او شود و در اغلب موارد او خوشبخت تر زندگی می‌کند.

چگونه یک انسان دو جنسی به دنیا می‌آید؟ 

برای پزشکان و روانشناسان پدیدده ترانس سکسوالیته همیشه مورد معما بوده است.اجازه بدهید برای درک و فهم بهتر این پدیده نگاهی دقیقتر به عوامل احتمالی که موجب این پدیده میشوند بپردازیم. در این مورد تئوری‌های مختلفی مورد بحث قرار داده شده که در زیر به آنها می‌پردازیم:

تئوری تولد بی سکسوالیته:

این تئوری بر این تصور است که جنسیت فرد از بدو تولد مشخص نیست و این فرهنگ است که ما را مجبور به ایفای رل یک جنسیت مشخص می‌کند.بر اساس جمله معروف سیمون دبورا: (on ne nait pas fame،on le devient) فرد زن متولد نمی‌شود، بلکه به زن تبدیل می‌شود. بر اساس این تئوری ترانسها افرادی هستند که جنسیت دوگانه را از بدو تولد در خود حفظ کرده اند. در دنیای امروز این تئوری تا حد زیادی مردود به شمار میآید. نه تنها حقایق بیولوژیکی متعددی در مقابله با آن قرار دارند،بلکه بسیاری از ترانسها آن را نیز رد می‌کنند.آنها خود را نامشخص احساس نمیکنند بلکه به قوت میتوان گفت که خود را حتی زن تر از یک زن و یا مرد تر از یک مرد معمولی تصور می‌کنند. مشکل آنها خارج از این مسئله است و آن اینکه پوشش بدن آنها با فهم شجصیتی که از خود دارند تطابق ندارد.

تئوری نقص تربیتی:

پدر همیشه آرزوی داشتن فرزند پسری را داشته و به این دلیل دختر خود را "مردانه" تعلیم و تربیت می‌کند و یا بر عکس.

تئوری مبارزه فرهنگی:

بر طبق این تئوری بعضی از خانمها به دلیل رهائی از تبعیض جنسیتی به عمد هویتی مردانه برای خود انتخاب میکنند.به عنوان نمونه ای معروف میتوانیم از ژاندارک یاد کنیم.

تئوری جنسیت پیکری:

رشد و تکامل دستگاههای تناسلی مردانه و زنانه از طریق کنترل هورمونها و به همچنین مراکز مربوطه در مغز انجام میگیرد که در نتیجه آن احساس جنسیتی ما با شکل ساختاری پیکر ما همسوی و یگانگی پیدا می‌کند.اگر در دوران جنینی در این مکانیسم اشتباهی بوجود بیاید، پیدایش نقصهای ژنتیکی مختلفی را میتوان احتمال داد. اگر مادر در دوران بارداری تحت تأثیر محیط استرس قرار داشته باشد میتواند یکی از عوامل نقص کار مکانیسم هورمونی در جنین باشد. تکامل دستگاههای تناسلی مردانه یک کودک دارای X_Y کروموزوم ناقص صورت میگیرد یا اینکه زمان تولد کودک دارای هر دو نوع ارگانهای تناسلی مردانه و زنانه میباشد و یا تکامل بدنی مردانه است ولی مغز عمل و عکس العمل زنانه احساس می‌کند. روند این پدیده ها میتوانند دلیلی برای بوجود آمدن ترانس سکسوالیته باشد.

تئوری جنسیت اجتماعی

بر طبق این نظریه پایه های اولیه جنسیت توسط تکامل مغزی در دوران جنینی مشخص می‌شود لذا عامل تربیت اجتماعی تصمیم گیرنده اصلی نوع جنسیت به شمار میرود.طبق این تئوری اجتماع اطراف نقش بسیار مهمی در شکل گیری و تکامل رفتارهای کودک و همسوئی آنها با هویت جنسی او دارد.حال اگر مغز تحت تأثیر هورمونهای اشتباه در دوران جنینی قرار گیرد کودک هویتی خلاف ساخت پیکریش پیدا می‌کند. کودک بر خلاف مخالفتهای والدین علاقه به بازی کردن با اسباب بازیها و پوشیدن لباسهای جنس مخالف خود نشان میدهد و رفتارهای او تشابه بیشتر به رفتارهای جنس مقابل پیدا می‌کند.
هارتموت بوزینسکی متحقق از دانشگاه شهر کیل در آلمان چندی پیش تمام تئوریهای گفته شده را بر روی ترانس سکسوالهای مرد و زن که هنوز اقدام به هیچ گونه معالجه ای نکرده بودند تست کرد. او در این روند متوجه شد که عامل نقص تربیت بیشتر از عاملهای دیگر دیده می‌شود با وجود این مسئله همچنین ترانس سکسوالهای زیادی هم دیده میشوند که تحت تأثیر این عامل نبوده اند. همچنین بوزینسکی در 83% از افراد ترانس زن به مرد افزایش بالای هورمونهای مردانه را مشاهده کرد. البته باز اینجا این سؤال مطرح می‌شود که پس چگونه 17% باقی مانده که افزایش هورمون مردانه نداشتند ترانس شدند.
قابل توجه است که در 33% زنهای معمولی و غیر ترانس هم افزایش هورمونهای مردانه دیده می‌شود، چگونه است که این زنها نیازی به تغییر جنسیت در خود نمی بینند! آیا دلیل پدیده ترانس سکسوالیسم بیشتر در فرم تربیتی است ؟
به قوه تعداد بسیاری از افراد ترانس مورد تست قرار گرفته، بدون پدر، رشد کرده بودند و خیلی از آنها به یاد میآوردند که مجبور به انجام بازیهای کودکانه ای از طرف مادرشان می شدند که مغایرت با نوع جنسیت بیولوژیک آنها داشته.اگر این عامل را عامل اصلی پدیده ترانس سکسوالیسم بدانیم باز این سؤال پیش میآید که چرا تمام کودکانی که تحت تأثیر نقص تربیتی قرار میگیرند ترانس سکسوال نمیشوند ؟از آن گذشته چگونه میتوان وجود ترانسهایی را توضیح داد که تحت تأثیر چنین عاملی نبودند و در یک خانواده کاملا نرمال و متعادل بزرگ شده اند! شاید وجود فقط یک عامل مشخص به تنهای موجب ایجاد پدیده تغییر جنسیت در تمام افراد ترانس نیست بلکه عاملهای متعددی میتوانند نقش بازی کنند.
شاید بهتر باشد که برای فهم و درک بیشتر این پدیده نظری به روند شکل گیری جنسیت یک فرد بیندازیم:
ما همگی در مدرسه فرا گرفتیم که جنسیت فرد به طریق ژنتیکی مشخص می‌شود.نطفه زنانه حاوی کروموزومهای X هست در حالی که دو نوع نطفه مردانه وجود دارد.نطفه محتوی کروموزومهای X و نطفه محتوی کروموزومهای Y .بعد از عمل لقاح نطفه مردانه و زنانه یا جنینی با کروموزومهای XX به وجود میآید که حاصل آن یک دختر می‌شود و یا اینکه جنینی با کروموزومهای XY که حاصل آن یک پسر می‌شود.اگر بدین ترتیب که گفته شد نوع جنسیت نمایان میشد ترانس سکسوالیته به وجود نمی آمد ولی واقعیت اینست که روند شکل گیری جنسیت جنین بسیار پیچیده تر از روند ذکر شده است. نوع جنسیت به یک مرحله تکامل محدود نمی شود بلکه به حد اقل چهار مرحله.در مرحله تکامل جنسیت جنین ما فقط یک جنسیت مردانه و یا جنسیت زنانه نداریم بلکه چهار جنسیت مردانه و چهار جنسیت زنانه داریم.

جنسیت هورمونی:

اطلاعات ژنتیکی ثبت شده روی کروموزومها در وهله اول مولد هورمونها هستند که در بدن به جریان می افتند و با حمل و انتقال اطلاعات گرفته شده روند شکل گیری و تکامل جنسیت را به جریان می اندازند.حال اگر کروموزوم مردانه Y فاقد اطلاعات لازمه باشد اتوماتیک وار هورمونهای زنانه تولید می‌شود.بدین ترتیب جنسیت زنانه همیشه در وهله اول قرار میگیرد.جنسیت مردانه فقط زمانی شکل میگیرد که در کنار اطلاعات موجود زنانه X _کروموزوم اطلاعات لازمه مردانه Y_کروموزوم اضافه شود.
علاوه بر آن اگر در حین انتقال اطلاعات موجود بر روی Y _کروموزوم اشتباهی رخ دهد و فقط اطلاعات X_کروموزوم خوانده شود جنین تبدیل به دختر می‌شود با وجود داشتن کروموزوم مردانه XY و ژنتیک مردانه.
در صورت تکامل ژنتیکی بدون مانع در هر چهار مرحله و در صورت تثبیت بدون اشکال روند تکامل ژنتیکی در هر چهار مرحله کودک هویت خود را به راحتی و آشکار به عنوان زن و یا مرد احساس می‌کند.اما اگر در چهار مرحله طی شده باری جنسیت مردانه و باری جنسیت زنانه انتخاب شده باشد نتیجه آن فرمی از ترانس سکسوالیته خواهد شد.

درمان هورمونی در ترانس سکسوال‌ها:

آزمایش زندگی واقعی:

زمانی که درمان هورمونی آغاز می‌گردد و حتی قبل از شروع آن، لازم است فرد زندگی با مشخصات جنس مخالف را بطور واقعی و عملی تست کند. بدینصورت که برای زمان طولانی و تمام وقت، بایستی مطابق میل جنسی و جنسیت جدید خود لباس بپوشد و نام جدید خود را انتخاب کند. قبل از انجام عمل جراحی غیرقابل برگشت لازم است این فرم زندگی جدید برای حداقل یک سال تمام وقت ادامه یابد و سپس تصمیم قطعی به جراحی گرفته شود.

بررسی کلینیکی:

شامل معاینه کامل فیزیکی و بررسی های آزمایشگاهی شامل مطالعلت بیوشیمیائی خون و هورمونی و کاریوتیپ و بررسی کروموزومی است. تعین وضعیت وزن و فشارخون جهت مقایسه و پیگیری طی درمان هورمونی لازم است. در درمان هومونی دو هدف دنبال می‌گردد:
۱- مهار محور هیپوتالاموس، هیپوفیز به غدد جنسی که منجر به کاهش ترشح تستوسترون یا استرادیول می‌گردد و در نتیجه علائم جنسی ثانویه که مربوط به جنسیت اولیه فرد است در حد امکان کاهش یابد. به هرحال از بین رفتن کامل علائم جنسی اصلی فرد با درمان هورمونی به تنهائی امکانپذیر نیست.
۲- ایجاد علائم جنسی مشخصه جنس جدید مورد نظر: رژیم درمانی شامل انواع استروژنها، پروژسترونها، و یا آندروژنهاست. که در مکاتب مختلف پزشکی برنامه های متفاوتی ارائه شده است. و هنوز یک برنامه رژیم درمانی خاص بصورت واحد وجود ندارد.

هورمون درمانی در ترانس سکسوال‌های مذکر به مونث

آنتی آندروژن:

چندین گروه دارو جهت مهار آندروژن(هورمون جنسی مردانه)، و یا عمل آن وجود دارد و با مهار عملکرد آندروژنها باعث کاهش بافت عضلانی و مردانه می‌گردد. برای این منظور در اروپا بیشتر سیپروترون استات مصرف می‌گردد. و همچنین از مهار کننده های آندروژنی غیر استروئیدی مثل فلوتامید میتوان استفاده کرد. این دارو علائم ظاهری مردانه را از بین میبرد ولی بطور ثانویه میزان تستوسترون را بالا می‌برد.
داروی دیگر بدین منظور مهار کننده های محور هیپوتالاموس هیپوفیز است مثل دکاپپتیل که به مصرف ماهیانه قابل استفاده است. همچنین درمان با فیناسترید 1mg یا مینوکسیدیل جهت درمان طاسی و تبدیل فرم رویش موی مردانه به زنانه مصرف می‌گردد. در بیماران ترانسکسوال غیر بالغ با مهارکننده های هیپوتالاموس، تکمیل بلوغ را به تاخیر می‌اندازند تا در زمان درمان اصلی اقدام جهت تغییر جنسیت به شکل بهتری امکان‌پذیر باشد.

استروژنها:

استروژن ماده اصلی برای ایجاد علائم زنانه در بیماران مرد است که تمایل به زن شدن دارند. در بیشتر مراکز از استروژن خوراکی استفاده می‌گردد. دوز بالاتر دارو تاثیری در سرعت ایجاد علائم زنانه ندارد. و فقط عوارض را بیشتر می‌کند. درمان با استروژن موجب ایجاد سینه زنانه و تغییر تجمع بافت چربی به فرم زنانه، یعنی تجمع چربی در باسن و ران، نرمی پوست، کاهش موی بدن و کاهش یا توقف ریزش موی مردانه، کاهش باروری و کاهش نعوظ آلت خواهد شد. حداکثر تغییر در علائم جنسی با 2 سال درمان ایجاد می‌گردد. و پس از آن تغییر بیشتری با درمان هورمونی صورت نمی‌گردد. درمان هورمونی با استروژن و یا آنتی آندروژن باعث تغییر کیفیت صوت به فرم زنانه در مردان نمی‌گردد و جهت آن ممکن است لازم به ارجاع به مراکز اختصصاصی گفتار درمانی باشد.

پروژسترون:

گرچه اندیکاسیون و نیاز قطعی درمان با پروژسترون مشخص نشده است ولی در برخی از بیماران ترانس سکسوال مذکر به مونث دیده شده که درمان با پروژسترون، تمایلات جنس زنانه و رشد سینه ها را بهتر می‌کند.

درمان هورمونی در ترانس سکشوآل های مونث به مذکر

هدف از درمان هورمونی در بیماران نارضایتی جنسیتی مونث به مذکر ایجاد علائم مردانه شامل فرم بدن مردانه و قطع خونریزی قاعدگی و ایجاد شکل رویش موی مردانه (شامل فرم موی سر به فرم طاسی مردانه و رویش موی صورت و بدن است. پایه درمان هورمونی در این بیماران، فراورده های تستوسترون میباشد که متداولترین، درمان با تستوسترون استراز به میزان 125-250 میلی گرم عضلانی هر 3-2 هفته است. درمان جایگزین، داروهای خوراکی یا موضعی با جذب از طریق پوست است. اصولا ، با درمان بیماران هیپوگنادیسم مشابه است.
با درمان آندروژنی تغییرات زیر بصورت پایدار ایجاد می‌گردد:
1- تغییر در طنین صوت به فرم مردانه پس از 10-6 هفته درمان
2- بزرگ شدن کلیتوریس (clitoris) البته در افراد مختلف به میزانی متفاوت
3- کوچک شدن پستانها در حد ملایم
4- افزایش تمایلات جنسی
5- ایجاد آکنه
6- افزایش موی صورت و بدن
7- طاسی سر به فرم مردانه
سایر تغییرات شامل افزایش قد در بالاتنه، افزایش وزن و تغییر رفتار در افزایش علاقه اجتماعی و جنسی، کاهش چربی ناحیه باسن است.گاهی با این درمان خونریزی قاعدگی قطع نمی‌گردد و احتیاج به اضافه کردن داروهای پروژسترونی می‌باشد. اگر درمان بصورت موضعی و از طریق جذب پوستی با هورمون صورت گیرد داروی پروژسترونی نیز تقریباْ همیشه لازم است.

هورمون درمانی بعد از عمل جراحی

برخی مراکز میزان داروهای استروژنی را پس از خارج کردن بیضه ها به نصف میزان قبل از جراحی کاهش میدهند و بقیه مراکز با همان دوز ادامه می‌دهند. دلیل ادامه درمان با با استروژن پس از خارج کردن بیضه ها حفظ ظاهر زنانه و بهبود کیفیت استخوانی جهت جلوگیری از کاهش دانسیته استخوانی و (osteprosis) است. پس از خارج کردن تخمدانها در زنان تغییر جنسیت یافته به مرد، بایستی درمان با آندروژن، جهت حفظ علائم ظاهری مردانه و جلوگیری از پوکی استخوان (osteprosis) ادامه یابد.
ادامه دارد...



 
نسخه چاپی