سياهه اي از مشابهت

سياهه اي از مشابهت
سياهه اي از مشابهت


 

نويسنده: سعيد زعفراني زاده




 

نظري بر كتب چند تحريره متقدم شيعه
 

متون و نگاشته هاي بر جاي مانده از پيشينيان يكي از مهم ترين منابع براي پژوهش و كاوش درباره جوانب گوناگون زندگاني آنان و نيز آرا و باور داشت هاي ايشان است. اين نگاشته ها آنگاه كه نسبتي با دين و آيين مي يابند اهميتشان دو چندان مي شود. با بررسي و واكاوي اين متون افزون بر بهره گيري از اطلاعات و داده هاي مندرج در آنها مي توان سير تحول و تطور آرا و نظريات مطرح شده مرتبط با آن آيين را ترسيم كرد. از اين رو لازم مي آيد با نگاهي دوباره و رويكردي جديد به سراغ اين ميراث برويم و با باز شناسي اين متون و مشخص كردن دوره زماني تدوين اين آثار جايگاه و ميزان تداول آنها را در ادوار مختلف و اعصار گوناگون بررسي كنيم .
ميان آثار شيعي اي كه به دست ما رسيده كتاب ها و رساله هايي به چشم مي خورند كه نه تنها تاكنون بررسي و پژوهش ويژه اي درباره هويت، درونمايه و جوانب مختلف آنها صورت نگرفته است بلكه جتي در مواردي مؤلف آنها نيز مشخص نيست يا آنكه در انتساب آنها به مؤلف مورد ادعا ترديد وجود دارد. اين امر ضرورت باز شناسي اين متون را دو چندان مي كند. از جمله اين آثار مي توان به كتاب فقه الرضا، تفسير منسوب به امام جعفر صادق(ع)، كتاب سليم بن قيس هلالي، كتاب الاختصاص و بسياري كتاب و رساله ديگر اشاره كرد.
در بررسي آثار و تأليفات دانشمندان شيعه گاه با آثاري رو به رو مي شويم كه از نظر نام و محتوا شباهت بسياري با هم دارند؛ به گونه اي كه آدمي را كنجكاو مي سازند كه به كاوش درباره نسبت ميان اين نگاشته ها بپردازد. از جمله اين آثار كتاب هايي در معرفي فرق شيعه هستند. كساني چون ابو عيسي وراق، نصر بن صباح بلخي، ابوالمظفر نعيمي، ابوطالب انباري، حسن بن موسي نوبختي و سعد بن عبداللّه اشعري قمي كه همگي از نويسندگان شيعي بوده اند هر يك كتابي در فرق الشيعه نگاشته اند. (مشكور، 1353 شمسي، صص 25-22) از اين ميان دو اثر باقي مانده كه در دوران معاصر به طبع رسيده است؛ يكي فرق الشيعه نوبختي و ديگري المقالات و الفرق سعد بن عبداللّه اشعري قمي. شباهت فراوان ميان اين دو كتاب بحث و گفت وگوي پر دامنه اي را ميان محققان و ميراث پژوهان سبب شده و نظريات مختلفي درباره نسبت ميان آنها بيان شده است؛ از جمله يكي بودن هر دو متن (اقبال آشتياني، صص140- 161) نگارش يكي از روي ديگري، نگارش هر دو اثر از روي كتابي ديگر و.... .
چندان دور از ذهن نيست كه در ميان عالمان شيعي متن واحدي درباره فرقه هاي شيعه، احتمالا با عنوان فرق الشيعه تداول داشته و در گذر زمان هر يك مطالبي بدان مي افزوده و آن را در هيات جديدي با نام خود عرضه مي داشته اند. از اين رو ميان دو تحرير اثر كه به دست ما رسيده- يعني تحرير نوبختي و تحرير اشعري- اين اندازه همانندي به چشم مي خورد. نمونه اي ديگر از اين متون چند تحريره ،كتاب تاريخ اهل البيت (ع) است كه به نام هاي ديگري چون تاريخ الائمه، مواليد الائمه و... هم معروف بوده و نويسندگان مختلفي از جمله نصر بن علي جهضمي، احمد بن محمد فريابي، ابن ابي الثلج بغدادي، ابن خشاب، حسين بن حمدان خصيبي و افرادي ديگر منتسب شده است. اين اثر كتابي بوده كه احتمالا توسط برخي از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) از ايشان نقل شده و به وسيله اصحاب امام رضا(ع) و امام حسن عسگري(ع) مطالب مربوط به امامان بعدي به كتاب افزوده شده و عالمان دوره هاي بعد آن را تكميل كرده اند. در هر دوره مؤلفي با نقل بخش هاي پيشين مطالبي به كتاب مي افزوده و كتاب در شمايل جديد با نام او نامبردار مي شده است. نمونه ديگر كه موضوع بحث اين مقاله را به خود اختصاص داده رساله اي مشهور به تفسير نعماني است. تفسير نعماني رساله اي است كه علامه مجلسي (متوفي 1110 قمري) با جست و جوي گسترده اي كه انجام داده مانند بسياري كتاب ها و رساله هاي ديگر، نسخه اي از آن را يافته و به طور كامل در كتاب القرآن بحار الانوار درج كرده است و افزون بر نقل كامل اين متن در كتاب القرآن بحار الانوار (مجلسي، 1403 قمري، ج90، صص 97-1) در بخش هاي ديگر بحار نير در موارد بسياري مطالبي از اين رساله را نقل مي كند. اين رساله بعدها چند بار به طور مستقل با همين عنوان يا با عنوان المحكم و المتشابه سيد مرتضي به چاپ رسيده است. بر خلاف عنوان تفسير كه بر اين رساله نهاده شده موضوع اصلي آن مباحث علوم قرآني همچون ناسخ و منسوخ، عام و خاص، تأويل و تنزيل و... است كه در كنار آن به مباحث فرعي اي چون رد بر برخي آرا و انديشه هاي مورد انتقاد مؤلف نيز پرداخته شده است. يكي از موضوعات جالب توجه و قابل بررسي درباره اين رساله شباهت فراوان آن با دو اثر ديگر، يعني مقدمه تفسير علي بن ابراهيم قمي (زنده در 307 قمري) و رساله اي از سعد بن عبداللّه اشعري (متوفي 299 يا 301 قمري) است. شايد بتوان درباره شباهت ميان اين سه اثر نظريه تحريرهاي مختلف را مطرح كرد؛ يعني متني در مباحث علوم قرآني و اصناف آيات ميان شيعه متداول و شناخته بوده كه در طول زمان نويسندگان شيعي از مطالب آن بهره مي بردند و با باز نويسي آن و افزودن به محتوياتش رساله هايي جديد پديد مي آوردند كه به نام خودشان مشهور مي شد. در اين پژوهش به دنبال آنيم كه با مقايسه تفسير نعماني با يكي از اين متون مشابه- يعني تفسير علي بن ابراهيم قمي- به بررسي وجوه اشتراك و افتراق اين دو اثر بپردازيم و گامي به سوي تبيين نسبت ميان اين دو نگاشته كهن برداريم.

معرفي تحرير علي بن ابراهيم قمي
 

آنچه به عنوان تحرير علي بن ابراهيم از آن ياد مي كنيم، مقدمه منسوب به علي بن ابراهيم قمي (زنده در 307 قمري) است. درباره انتساب همه اين تفسير به علي بن ابراهيم ترديدهاي جدي وجود دارد اما مقدمه اين تفسير رابطه منظم و مستحكمي با بخش هاي منتسب به علي بن ابراهيم در متن تفسير دارد. در فقرات مختلف اين مقدمه پس از بررسي يك موضوع، چند نمونه از مصاديق آن ذكر مي شود و وعده ذكر مثال هاي ديگر به درون تفسير محول شده و در متن تفسير، اين وعده عملي مي شود. (براي نمونه نك: قمي، ج1، ص16 قس ج2، ص245؛ ج1، ص25 قس ج2، ص147) اين امر نشان از اتحاد مؤلف مقدمه و بخش هاي منتسب به علي بن ابراهيم دارد. شبيري (1382 شمسي، ص703) از امكان ارتباط اين مقدمه با ديگر اثر علي بن ابراهيم- الناسخ و المنسوخ- سخن گفته است. گاه نيز مي بينيم كه محتويات مقدمه در متن تفسير تكرار مي شود. (مثلا ج1، ص96 بحث محكم و متشابه، قس ج1، ص7)
در اين مقدمه نيز همانند تفسير نعماني مباحثي از علوم قرآني مطرح شده و نمونه هايي از آيات قرآني به عنوان شاهد براي هر بحث ارائه شده است. همچنين آياتي از قرآن براي رد بر گروه هاي مخالف همچون زنديقان، ثنويان، دهريان، جبريان و... مورد استشهاد قرار گرفته است. ميرزا حسين نوري اين مقدمه را خلاصه تفسير نعماني مي داند (نوري، 1416 ق، ج1 ص348 و نيز ج3 ص265) اما چنان كه پس از اين خواهيم ديد، ظاهرا اين مؤلف تفسير نعماني است كه از اين مقدمه بهره جسته و به بسط مطالب آن اقدام كرده است.

مقايسه محتوايي با تحرير علي بن ابراهيم قمي
 

آيت اللّه سبحاني مقدمه تفسير علي بن ابراهيم را همان تفسير نعماني مي داند كه به همراه تفسير علي بن ابراهيم چاپ شده است. (سبحاني، 1414 قمري، ص312) از ديگر سوي برخي آن را متني مستقل و بي ارتباط با تفسير نعماني دانسته، تنها اصطلاحاتي را در هر دو متن مشترك يافته اند. (موسوي، ص266) اما آنچه بيشتر به نظر مي رسد اين است كه مقدمه تفسير علي بن ابراهيم و تفسير نعماني در عين استقلال از هم دو متن خويشاوند هستند كه ميان آنها ارتباطي آشكار وجود دارد. در اينجا با مقايسه اي مختصر ميان دو متن، به وجوه اشتراك و افتراق آنها پرداخته، تلاشي در جهت تبيين نوع رابطه ميان اين دو متن صورت مي گيرد؛ البته در اين مقايسه افزون بر مقدمه تفسير قمي، متن آن تفسير نيز مورد كاوش قرار خواهد گرفت.

مقايسه با مقدمه تفسير قمي
 

الف) شباهت ها
 

1- يكي از شباهت هاي اساسي و بنيادين ميان تفسير نعماني و مقدمه تفسير علي بن ابراهيم عناوين مباحث مطرح شده در هر دو اثر است كه در تفسير نعماني به شكل مفصل بدان ها پرداخته شده اما در مقدمه تفسير قمي به اجمال و اختصار برگزار شده است. موضوعاتي چون ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، عام و خاص، تحريف، تأويل و تنزيل و بسياري مباحث ديگر در هر دو اثر مورد بررسي قرار گرفته اند. آنچه باعث تمايز ميان دو متن مي شود ترتيب چينش مباحث، تفصيل و اختصار، سبك بيان و وجود موضوعاتي در تفسير نعماني است كه در مقدمه تفسير قمي نيامده است. در ادامه فهرست مطالب هر دو متن مي آيد كه مباحث مشترك در آن برجسته شده است.
2- شباهت ديگر ميان اين دو متن در چگونگي ورود به بحث و طرح مطالب است. در هر دو متن پس از ذكر مقدمه اي در شأن و فضيلت قرآن كريم و ضرورت رجوع به اهل بيت(ع) براي فهم صحيح و دريافت معناي اصيل آن، عناوين موضوعات مورد بحث در متن به شكل فهرست وار و در بيشتر موارد با جدا كننده «و منه» به دنبال هم مي آيند و پس از پايان اين فهرست بحث اصلي با موضوع ناسخ و منسوخ آغاز مي شود. البته در هر فهرست عنوان هايي وجود دارد كه در متن مباحث به آنها پرداخته نمي شود؛ مثلا در مقدمه تفسير قمي مباحثي مانند مالا يعرف تحريمه الا بتحليله، الرد
علي الجهميه، الرد علي عبده النيران، الرد علي القدريه، رد علي من انكر الميثاق في الذر، رد علي من انكر المتعه، رد علي من وصف اللّه در متن مقدمه نيامده است. اين امر با سخن مؤلف كه مي گويد: «ما به همه اين مباحث در ابتداي كتاب مي پردازيم» تعارض دارد. در تفسير نعماني نيز مباحثي نظير رد علي عبده النيران، رد علي من أثبت الرؤيه، صفات الحق، رد علي من وصف اللّه وحده، رد علي من زعم آن اللّه لا يعلم الشيء حتي يكون، ردّ علي من لم يعلم الفرق بين المشيه و الاراده و القدره در متن رساله نيامده است.
3- ديگر وجه همانندي ميان دو متن، كاربرد عباراتي همسان در هر دوي آنهاست. در مقدمه تفسير قمي در موارد بسياري، پس از توضيح يك موضوع و ذكر يك يا چند نمونه از مصاديق آن عبارت «و مثله كثير نذكره في مواضعه» (مثلا قمي، 1404 قمري، ج1، صص 12،11،7) و جاهاي ديگر به چشم مي خورد كه ذكر نمونه هاي ديگر را به درون تفسير و ذيل آيات ارجاع مي دهد. در مواردي نيز از عبارت «و مثله كثير» استفاده مي كند. (مثلا همان، ج1، صص 10،9 و 12 و جاهاي ديگر) در تفسير نعماني نيز در موارد گوناگوني با عباراتي چون «و مثل ذلك كثير» (ص35)، «و أمثال هذا كثير في كتاب اللّه تعالي» (ص26) «و مثل هذا في القرآن كثير» (ص37) و مواردي از اين دست رو به رو مي شويم. با اين تفاوت كه در اينجا عبارت «تذكره في مواضعه» ذكر نمي شود.
4- همانندي ديگر كاربرد عبارت «و أمّا» در هر دو متن است كه براي جدا كردن بحثي از بحث پيشين و آغاز مبحث جديد ذكر مي شود. در مقدمه تفسير قمي در ابتداي تمامي مباحث اين عبارت تكرار مي شود و در تفسير نعماني نيز همين امر ديده مي شود.

ب) تفاوت ها
 

1- يكي از تفاوت هاي اساسي ميان تفسير نعماني و مقدمه تفسير قمي مسأله انتساب كل متن به معصوم(ع) است. در مقدمه تفسير قمي هرگز با چنين ادعايي رو به رو نمي شويم كه همه اين متن سخن امام(ع) است؛ اگر چه در جاهايي از سخن به فراخور بحث رواياتي از ائمه(ع) نقل مي شود اما در تفسير نعماني مؤلف بر انتساب همه متن به امير المومنين(ع) پاي مي فشارد. وي در اوايل رساله (ص4) روايت «أنزل القرآن علي سبعه أقسام» {كذا} را به شكل پاسخ امير المومنين(ع)به پرسش شيعيان درباره انواع قرآني مطرح مي كند و پس از نقل آن روايت كه هفت نوع را بر شمرده بود، فهرستي را كه از مقدمه تفسير قمي باز نويسي و تكميل كرده به آن روايت متصل مي كند و پس از آوردن آن سياهه متذكر مي شود كه شيعيان هر گاه از تكاليفشان فراغت مي يافتند درباره هر يك از اين اقسام از آن حضرت مي پرسيدند كه اولين اين پرسش ها درباره ناسخ و منسوخ بود. در جاي جاي رساله نيز هنگام پرداختن به موضوعي جديد با عباراتي نظير «و قال عليه السلام» يا «ثم سألوه عن... فقال» (مثلا صص 8،7،6 و 11) به اين امر اشاره و ميان بخش هاي مختلف كلام ارتباط برقرار مي شود. همچنين چند روايت كه در منابع ديگر از امامان ديگر جز امير المومنين(ع) دانسته شده به نقل از ايشان ذكر مي شود.
2- وجه تمايز ديگر وجود برخي مباحث در تفسير نعماني است كه در مقدمه تفسير قمي بدانها پرداخته نشده است. مي توان گفت اكثريت قريب به اتفاق مباحث مقدمه تفسير قمي در نعماني آمده اما افزون بر آن موضوعات ديگري نيز مورد توجه قرار گرفته است. از ميان اين مباحث مي توان به مواردي چون رد بر نصاري، اسباب بقاي خلق، شرايط امام، ايمان و كفر و زيادت و نقصان آنها،
عصمت پيامبران، احتجاج بر منكران حدوث و در نهايت رد بر قائلان به رأي و قياس اشاره كرد. البته در مقدمه تفسير قمي نيز مباحثي وجود دارد كه در تفسير نعماني تنها عناوين آنها در فهرست آمده اما در متن مورد بررسي قرار نگرفته است؛ از جمله آياتي كه قسمتي از آنها در يك سوره و پاره ديگر در سوره‌اي ديگر است يا آيه اي كه نيمي از آن منسوخ شده اما نيمي ديگر، غير منسوخ است.
3- تفاوت ديگر اين دو اثر در چينش مطالب است. اگر چه در موارد زيادي- به ويژه در مباحث آغازين- ترتيب مطالب مشترك دو متن به هم نزديك است اما در جاهايي نيز با هم اختلاف دارند. اين اختلاف ها را مي توان در فهرستي كه در پايان اين فصل مي آيد مشاهده كرد.
4- يكي از موضوعات مطرح شده در مقدمه تفسير قمي بحث رؤيت الهي است. در آنجا با عنوان رد بر منكران رؤيت و با استناد به آيه 13 سوره نجم و روايتي از امام رضا(ع) تلاشي براي اثبات رؤيت صورت گرفته است. اما در فهرست مطالب تفسير نعماني، مبحثي تحت عنوان «الرد علي من اثبت الرؤيه» آمده است. اگر چه در متن رساله به اين بحث پرداخته نشده اما همين عنوان نشانگر اختلاف ديدگاه مؤلف تفسير نعماني با نويسنده مقدمه تفسير قمي است.
5- از عناوين مورد بررسي در مقدمه تفسير قمي، مسأله رد بر معتزليان است كه خالق تام افعال انساني را خود انسان ها مي دانند و با دو روايت يكي از امام صادق(ع) و ديگري از امام رضا(ع) نظريه ايشان مورد چالش قرار گرفته است. در تفسير نعماني همين بحث پس از پايان مبحث رد بر جبريان با عبارت «و خالفهم فرقه أخري» مطرح مي شود اما نامي از معتزله به ميان نمي آيد و تنها به تقابل اين دو گروه اشاره مي شود. در فهرست واره عناوين نيز بر خلاف قمي، اثري از عنوان رد بر معتزله به چشم نمي خورد. اين مسأله جاي بررسي دارد كه چرا مؤلف تفسير نعماني از معتزله نام نمي برد و بدون ذكر نام ايشان به رد عقايدشان مي پردازد.
6- بحث آيه اي كه نيمي از آن نسخ شده و نيمي ديگرش بدون نسخ باقي مانده در مقدمه.
تفسير قمي (ص 21-13) به طور كامل و با ذكر نمونه آمده اما در تفسير نعماني تنها عنوان آغازين آن ذكر شده و اصل بحث نيامده است.
7- روايت نزول قرآن بر هفت خرف (نوع) را كه در تفسير نعماني و نيز رساله سعد بن عبداللّه اشعري نقل شده و نقش بنياديني در بحث دارد در مقدمه قمي نمي يابيم.

مقايسه محتوايي با متن تفسير علي بن ابراهيم
 

چنان كه گذشت مقدمه تفسير علي بن ابراهيم را رابطه اي منسجم با بخش هاي منتسب به او در متن تفسير است كه حكايت از يكي بودن مؤلف هر دو قسمت دارد. در مقايسه ميان تفسير نعماني با متن تفسير قمي نيز مشابهت هاي محتوايي فراواني به چشم مي خورد كه بسيار جالب توجه است. در اينجا تعدادي از اين شباهت ها به عنوان نمونه ذكر مي شود:
- در تفسير نعماني (صص 25-24) در بحث لفظ عام و معناي خاص، شأن نزول آيه 173 سوره آل عمران درباره نعيم بن مسعود اشجعي دانسته شده و داستان آن آمده است. در تفسير علي بن ابراهيم نيز اين داستان به طور مفصل ذكر شده (قمي، 1404ق، ج1، صص126-122) گويي مؤلف تفسير نعماني، خلاصه آن را آورده است.
- بحث معاني واژه أمه در تفسير قمي (ج1، ص323) ذيل آيه هشتم سوره هود
به عنوان سخن علي بن ابراهيم آمده است. در تفسير نعماني (صص 23-22) همين مطلب با اندكي جابه جايي ميان آيات و توضيحات به عنوان پاسخ حضرت امير(ع) به سوال پرسشگران نقل شده است.- در تفسير نعماني (ص87) آيه 85 سوره قصص از جمله آيات ناظر به رد منكران رجعت شمرده شده است. در تفسير قمي هم با نقل روايتي از امام باقر(ع) اين آيه درباره رجعت دانسته شده است. (نك: ج2 ص147)
- در تفسير قمي (ج1، ص246) ذيل آيه 172 سوره اعراف حديثي مسند از امام صادق(ع) درباره معراج رسول اكرم(ص) و اينكه ايشان اولين انبيا در پاسخگويي به ميثاق الهي است نقل شده است. در تفسير نعماني (صص 88-87) نيز در بحث رد بر منكران افضليت رسول خاتم بر ديگر رسل، همين روايت ميان استدلالات بيان شده است.
- داستان رجوع مشركان به نصاراي نجران و آموختن پرسش هايي از ايشان و پرسيدن آن سؤالات از پيامبر(ص) و پاسخ هاي ايشان كه در تفسير نعماني در خلال بحث «ما تأويله حكايه في نفس تنزيله» (صص 81-79) نقل شده، در تفسير قمي (ج1، صص 45-31) ذيل آيات آغازين سوره كهف آمده است؛ با اين تفاوت كه علي بن ابراهيم با نقل اين روايت به شكل مسند اقدام به تقطيع آن كرده و آن را به سه قطعه تقسيم كرده و پس از پاسخ هر سؤال، كل داستان را با توجه به آيات سوره كهف بدان افزوده و پس از پايان آن داستان، سؤال بعدي و داستان آن را مطرح كرده است.
- همانند آنچه را كه در بحث اقسام كفر در تفسير نعماني (صص 61-60) آمده در تفسير قمي (ج1، صص 33-32) در توضيح آيه ششم سوره بقره مي بينيم. اينجا جهت جلوگيري از به درازا كشيده شدن سخن، سياهه اي از موارد مشابهت اين دو متن را مي آوريم:
- تفسير نعماني، ص24، در مورد آيه نخست سوره ممتحنه در بحث لفظ عام و معناي خاص، قس: قمي ج2، صص361-362.
- تفسير نعماني، ص3، درباره آيه 112 سوره توبه، قس: قمي، ج1، ص 306.
- تفسير نعماني، صص 7-8، قس: قمي، ج1، صص 280-279.
- تفسير نعماني، ص 24، در بحث لفظ عام و معناي خاص قس: قمي، ج1، ص271.
- تفسير نعماني، صص 71-72، قس: قمي، ج2، ص 353.
- تفسير نعماني، ص 86، قس: قمي، ج2، ص89.
- تفسير نعماني، صص 72-73، قس: قمي، ج2، صص 98-99.

نتيجه گيري
 

گمانه اي كه پس از اين مقايسه مي توان زد اين است كه گرد آورنده تفسير نعماني، تفسير علي بن ابراهيم را در اختيار داشته و شاكله اصلي اثر خود را بر اساس مقدمه آن ترتيب داده و به تكميل مباحث آن مقدمه با استفاده از متن تفسير اقدام كرده است؛ چرا كه مؤلف تفسير قمي در صدد نگارش مقدمه اي بر كتاب خود بوده و در هر موضوع به بيان كليات بحث و ذكر چند مثال كوتاه بسنده كرده و تفاصيل بحث و مثال ها و شاهد هاي بيشتري را به متن تفسير واگذا كرده است. مؤلف تفسير نعماني با باز نويسي توضيحات قمي در هر موضوع، مثال هاي موجود در متن تفسير را بازيابي كرده و به اين توضيحات افزوده است تا اثر خود را از يك مقدمه به رساله اي مستقل تبديل كند؛ افزون بر اينكه با بهره گيري از منابعي ديگر، مباحث ديگري بر مطالب تفسير قمي افزوده است. به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه در مواردي نويسنده تفسير قمي روايتي را با سلسله سند نقل مي كند اما مؤلف تفسير نعماني آن را از سند تجريد مي كند؛ گويي مسأله اسناد براي او از اهميت چنداني برخوردار نبوده است. به هر روي با تطبيق روايات مسند منقول از تفسير قمي در تفسير نعماني كه سند آنها حذف شده است مي توانيم در جهت مسند كردن بخش هايي از تفسير نعماني گام برداريم.

فهرست مطالب تفسير نعماني
 

1- مقدمه
2- الناسخ و المنسوخ
3- اول ماانزل
4- المحكم و المتشابه
تعريف المحكم و المتشابه
معاني الضلال
معاني الوحي
معاني الخلق
معاني الفتنه
معاني القضاء
معاني النور
معاني الأمه
5- العام و الخاص
ما ظاهره العموم و معناه الخصوص
ما لفظه خصوص و معناه عموم
ما لفظه ماض و معناه مستقبل
ما نزل بلفظ العموم و لا يراد به غيره
6- ما حرف من كتاب اللّه
7- الآيه التي نصفها منسوخ و نصفها متروك بحاله لم ينسخ
8- الرخصه التي هي الاطلاق بعد النهي
9- الرخصه التي ظاهرها خلاف باطنها
10- الرخصه التي صاحبها فيها بالخيار
11- المنقطع المعطوف
12- ما جاء في اصل التنزيل حرف مكان حرف
13- ما هو متفق اللفظ مختلف المعني
14- إحتجاحه تعالي علي الملحدين
15- الرد علي عبده الاصنام و الاوثان
16- الرد علي الثنويه
17- الرد علي الزنادقه
18- الرد علي الدهريه
19- ما جاء علي لفظ الخبر و معناه حكايه
20- الرد علي النصاري
21- السبب الذي به بقاء الخلق
22- الامر و النهي
23- {شروط الامام}
24- ما جاء في القرآن من ذكر معايش الخلق و أسبابها
25- الايمان و الكفر و الشرك وزيادته و نقصانه
وجوه الكفر
وجوه الشرك
26- الفرائض و حدودها
27- الزجر في كتاب اللّه
28- ترغيب العباد في كتاب اللّه
29- الترهيب في كتاب اللّه
30- الجدال و معانيه في كتاب اللّه
31- القصص في كتاب اللّه
32- التنزيل و التأويل
الذي تأويله في تنزيله
الذي تأويله قبل تنزي
ما تأويله بعد تنزيله
ما تأويله مع تنزيله
33- الرد علي من أنكر خلق الجنه و النار
34- الرد علي من آنكر البداء
35- الرد علي من أنكر الثواب و العقاب في الدنيا
36- الرد علي من أنكر المعراج
37- الرد علي المجبره
38- الرد علي من أنكر الرجعه
39- الرد علي من أنكر فضل رسول اللّه
40- عصمه الانبياء و المرسلين و الأوصياء
41- الرد علي المشبهه
42- الكلام في مخاطبه النبي و المراد غيره
43- ما نزل من كتاب اللّه مما هو مخاطبه لقوم و المراد به قوم آخرون
44- الاحتجاج علي من أنكر الحدوث
45- الرد علي من قال بالرأي و القياس و الاستحسان

فهرست مطالب مقدمه تفسير قمي
 

1- النسخ
2- المحكم و المتشابه
3- ما لفظه عام و معناه خاص
4- مالفظه خاص و معناه عام
5- التقديم و التأخير
6- المنقطع المعطوف
7- حرف مكان حرف
8- ما هو كان علي خلاف ما أنزل اللّه
9- ما هو محرف منه
10- ما لفظه جمع و معناه واحد
11- ما لفظه واحد و معناه جمع
12- ما لفظه ماض و معناه مستقبل
13- الآيات التي هي في سوره و تمامها في سوره اخري
14- الآيه التي نصفها منسوخه و نصفها متروكه
15- ما تأويله في تنزيله
16- ما تأويله مع تنزيله
17- ما تأويله قبل تنزيله
18- ما تأويله بعد تنزيله
19- الرخصه بعد العزيمه
20- الرخصه التي صاحبها فيها بالخيار
21- الرخصه التي ظاهرها خلاف باطنها
22- ما لفظه خبر و معناه حكايه
23- مه هو مخاطبه للنبي و المعني لأمته
24- ما هو مخاطبه لقوم و معناه لقوم آخرين
25- الرد علي الزنادقه
26- الرد علي الثنويه
27- الرد علي عبدها لأوثان
28- الرد علي الدهريه
29- الرد علي من أنكر الثواب و العقاب
30- الرد علي من أنكر المعراج
31- الرد علي من أنكر الرؤيه
32- الرد علي من أنكر خلق الجنه و النار
33- الرد علي المجبره
34- الرد علي المعتزله
35- الرد علي من أنكر الرجعه
36- الرد علي من وصف اللّه
37- الترغيب
38- الترهيب
39- القصص
* مباحث مشترك ميان دو فهرست برجسته شده است.

پي نوشت ها :
 

1. در اين باره نك: مشكور، همان، ص25-31، همو، مقدمه بر المقالات و الفرق (افست انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1361 ش)، ص كر- ل؛ سيد محمد رضا حسيني جلالي، «فرق الشيعه او مقالات الاماميه للنوبختي ام للاشعري»، تراثنا، ش1، صص 29-51.
2. براي اطلاعات بيشتر در اين باره نك: تاريخ اهل البيت (به كوشش سيد محمد رضا حسيني، قم: مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1410 ه. ق)، صص 51-58 مقدمه التحقيق و براي تعدادي از اين متون نك: مجموعه نفيسه في تاريخ الائمه (قم: كتابخانه آيت اللّه مرعشي نجفي، 1406 ه.ق).
3. از جمله درج 5، صص 174-175، ج6، صص 245-246، ج7، صص43-44 و جاهاي بسيار ديگر.
4. در اين باره و همچنين براي اطلاعات كامل درباره اين تفسير نك: محمد جواد شبيري زنجاني، «تفسير علي بن ابراهيم قمي»، دانشنامه جهان اسلام، ج7 (تهران، 1382 ش)، صص 700-703؛ آقا بزرگ طهراني، ج4، صص 303-309.
5. مثلا ص86، قس مقدمه تفسير قمي كه گوينده روايت امام صادق(ع) است؛ همچنين صص 49-55 قس كليني، ج2، صص 34-38 كه روايت از امام صادق(ع) نقل شده است.
6. در مورد اين مبحث به نظر مي رسد نوعي افتادگي در متن رخ داده چرا كه عبارت «و أما الآيه التي نصفها منسوخ و نصفها متروك بحاله لم ينسخ» در متن (ص 28) آمده اما اصل بحث ذكر نشده است.
 

منبع: خردنامه همشهري- ش50



 

نسخه چاپی