شهيد فاطمي، چريکي با آرمان تشکيل حکومت اسلامي(2)

شهيد فاطمي، چريکي با آرمان تشکيل حکومت اسلامي(2)
شهيد فاطمي، چريکي با آرمان تشکيل حکومت اسلامي(2)


 





 
برگرفته از کتاب نهضت امام خميني(س)، دفتر چهارم

-ساواک و دروغ پردازي هاي درون سازماني !
 

از اينکه رژيم شاه و مقامات بلند پايه و دون پايه آن رژيم پيوسته به مردم دروغ مي گفتند و بر آن بودند که ملت ايران را فريب دهند و خيانت هاي خود را خدمت بنمايانند، جاي ترديدي نيست، ليکن آنچه مايه شگفتي است شايد براي بسياري باورکردني نباشد، دورويي و دروغ پردازي مقامات آن رژيم با يکديگر است! دولتمردان آن رژيم نه تنها به ملت ايران دروغ مي گفتند و تلاش مي کردند مردم را در تاريکي، ناآگاهي و بي خبري نگاه دارند، بلکه در برابر هم قطاران و مقامات ما فوق خود نيز به پشت هم اندازي، نيرنگ بازي و فريبکاري دست مي زدند و مي کوشيدند که ناتواني و سستي خود را با يک سلسله گزافه گويي، پندار بافي و قلمفرسايي پوشيده دارند و به شکل نمايشي و چشم بندي خود را توانا و نيرومند بنمايانند. از اين رو، آن گاه که به شکل ناگهاني و غافلگيرانه با جنبشي قهرآميز و مسلحانه روبه رو مي شدند و خود را در برابر عملي انجام شده مي ديدند، در گزارش هاي درون سازماني تلاش مي کردند که خود را از پيش نسبت به آن جنبش آگاه و با خبر بنمايانند!! به مقامات بالا وانمود کنند که انگار از پيش مي دانستند که چنين گروهي تشکيل شده است! و بنا دارد به فعاليت هاي قهرآميز دست بزند و دنبال فرصتي بوده اند تا به دستگيري، سرکوبي و متلاشي کردن آن گروه بپردازند و عمدا به آنان فرصت داده اند تا خود را به درستي بشناسانند!! از ديگر سياست هاي ديرينه و شناخته شده رژيم شاه و دستگاه تبليغاتي آن در برابر خيزش و خروش نوين و گروهي، اين بود که آن را به گذشته ها نسبت مي دادند و چنين وانمود مي کردند که حرکت تازه اي روي نداده است! تا در ميان ملت و آگاهان سياسي اين واقعيت آشکار نشود که نارضايتي مردمي هر روز اوج مي گيرد و مردم را به شکل گروهي به خيزش و جنبش وا مي دارد، از اين رو، خيزش قهر آميز شهيد محمد بخارايي در سال 1343 و اعدام انقلابي حسنعلي منصور(نخست وزير آن
روز)را به فدائيان اسلام نسبت دادند که پس از شهريور 20 در آستانه نهضت ملي شدن صنعت نفت در ايران جنب و جوشي داشتند، حرکت حماسي شهيد رضا شمس آبادي در کاخ مرمر در سال 1344 را نيز به مائوئيست ها نسبت دادند که ديرزماني بود در ايران فعاليت مي کردند، تا به ملت ايران و ملل جهان وانمود کنند که حرکت نويني در ايران پديد نيامده است و ايران به سوي يک انفجار کاخ برانداز پيش نمي رود.
نکته در خور نگرش اينکه اين شگرد و شيوه فريبنده ميان دولتمردان و سازمان هاي انتظامي و به اصطلاح امنيتي نيز به کار گرفته مي شد و در گزارش هاي خود تلاش داشته اند به مقامات بالاتر بباورانند که ايران در آرامش دلخواهي قرار دارد و حرکت و خروش مردمي رو به گسترش نيست! و جنب و جوش هاي قهرآميزي که گاه و بي گاه در گوشه و کنار ديده مي شود، زير سر سازمان هاي چريکي است که دير زمانيست در ايران«به خرابکاري»!برخاسته اند و نيروهاي انتظامي و امنيتي بر آنها چيره اند و دير يا زود آنان را متلاشي مي کنند و به فعاليت هاي آنان پايان مي بخشند! از اين رو، در دهه 50، هر گروه و دسته اي که به مبارزه قهرآميز دست مي زدند اگر گرايش مذهبي داشتند، مأموران در گزارش درون سازماني آنان را وابسته به «سازمان مجاهدين خلق»نسبت مي دادند تا به مقامات بالاتر بنمايانند که جريان تازه اي پديد نيامده! و نيروي نويني در صحنه مبارزه با رژيم شاه گام ننهاده و نارضايتي اوج نگرفته است!
در پي کشف گروه شهيد حميد رضا فاطمي، ساواک در گزارش درون سازماني به چند دروغ و ادعاي واهي و نادرست پرداخته است که در خور توجه است. در اين گزارش نخست، از «سازمان مجاهدين خلق»سخن به ميان آورده تا وانمود کند که خيزش ياد شده بخشي از فعاليت هاي قهر آميز آن سازمان است که خيزش نويني نيست. دوم، با سر هم بندي کردن مشتي کلمه هاي تکراري کوشيده است که دستگاه جاسوسي و به اصطلاح امنيتي-اطلاعاتي شاه را از پيش نسبت به آن جريان آگاه و با اطلاع بنماياند! سوم، از آنجا که دروغگو حافظ خود را از دست مي دهد در گزارش خود به ضد و نقيض گويي دچار گرديده است. متن آن گزارش به
رغم اينکه تا پايه اي بلند است در پي مي آيد:

گزارش بازجويي
 

مشخصات متهم:
 

حميد رضا فرزند عليمحمد شهرت فاطمي شناسنامه شماره 1324 صادره مشهد متولد 1333 مشهد شغل دانشجوي سال چهارم رشته مکانيک دانشگاه صنعتي آريا مهر، مجرد، خدمت وظيفه عمومي را انجام نداده، معافيت نيز ندارد، دين اسلام، مذهب شيعه اثني عشري، تبعه دولت شاهنشاهي ايران ساکن تهران خيابان فرح آباد ژاله صد دستگاه 10 متري شاهپور پلاک116 تلفن 340414 منزل علي محمد فاطمي (پدر متهم)فاقد سابقه اتهامي و کيفر از نظر ضد امنيتي مي باشد.

موضوع اتهام:
 

اقدام عليه امنيت کشور

گردش کار:
 

به دنبال کشف يک شبکه برانداز و خرابکار وابسته به گروه مجاهدين خلق در تهران و شهرستان ها که اعضاي آن اقداماتي به نفع گروه مذبور در زمينه تهيه اسلحه و مهمات و مواد منفجره از داخل و خارج کشور و همچنين اعزام افراد به منظور آموزش و طي دوره هاي چريکي در پايگاه هاي سازمان الفتح، شناسايي اماکن عمومي و
دولتي و ملي جهت ايجاد خرابکاري تهيه و طرح سرقت بانک ها و مؤسسات خصوصي، شناسايي شخصيت داخلي و خارجي به منظور ترور و گروگان گرفتن داشتند. پس از دستگيري اعضا در تحقيقات از آنان مشخص گرديد که عده اي از جوانان به خصوص دانشجويان دانشگاه ها با گردهمايي و مطالعه و مبادله متون مضره در تدارک فعاليت هاي براندازي و خرابکاري مي باشند، در جريان اقدامات همه جانبه که جهت شناسايي و دستگيري اعضاي اين گروه معمول شد سرانجام در ساعت 23:05 روز 53/11/20 دو نفر جوان ناشناس در حالي که هر يک سلاح کمري در دست داشتند به پاسبان پست خيابان هدايت تهران حمله و قصد خلع سلاح آنها را مي نمايند که با مقاومت مأموران روبه رو در نتيجه تيراندازي يکي از افراد خرابکار مورد اصابت گلوله قرار و مجروح و نفر ديگر که نامبرده بالا بوده موفق به فرار مي گردد که با اجراي طرح هاي لازم پس از شناسايي افراد و اطلاع از شدت فعاليت آنان که در زمينه خرابکاري و ترور و خلع سلاح مأمورين و سرقت مسلحانه بوده سرانجام ياد شده دستگير و برابر قرار بازداشت مورخ53/11/23 شعبه 1 بازپرسي دادستاني ارتش زنداني و قرار صادره به رويت وي رسيده و بدان اعتراضي ننموده مضافا اينکه گزارش کلي گروه مورد بحث طي شماره 1245/ک-54/3/8 به اداره دادرسي نيروهاي مسلح شاهنشاهي ارسال شده و مدارک اسلحه و مهمات و مواد منفجره به شرح مندرج در صورتجلسه هاي تنظيمي که از منازل تکي تيمي و
انبارک هاي کوهستاني افراد گروه کشف و ضبط گرديده در پرونده آنان پيوست مي باشد.

خلاصه اظهارات متهم:
 

متهم فوق الذکر در تحقيقات معموله ضمن تأييد عضويت و فعاليت خود در دسته و جمعيتي با مرام و رويه اشتراکي و توطئه با منظور بر هم زدن اساس حکومت و بر اندازي رژيم مشروطه سلطنتي، حمله به مأمورين انتظامي در حين انجام وظيفه جهت خلع سلاح، سرقت مسلحانه، انفجار، حمل و نگهداري اسلحه و مهمات و مواد منفجره جنگي به طور غير مجاز، شناسايي شخصيت ها و اماکن جهت ترور و خرابکاري، اظهار مي دارد:بر اثر اعتصابات دانشگاه و علاقمندي به مذهب شروع به مطالعه کتب ديني و سپس سياسي کردم و علاقه پيدا کردم که در يکي از گروه ها جذب شوم ولي انجام نگرفت. شخصا دست به کار شدم ابتدا با جليل سواري نژاد(دستگير شده)آشنا و به اتفاق استنسيل الکلي و پلي کپي را آزمايش و تهيه کردم و چون راندمان بدي داشت تصميم به دستيابي به ماشين پلي کپي نمودم. در اين بين با حميد رضا اشراقي (دستگير شده) آشنا شده و پس از مدتي به او پيشنهاد همکاري دادم که مورد قبولش واقع شد. يک بار با او به طور آزمايشي به محل ماشين دانشگاه آريا مهر نزديک شده و موفق شديم هفته بعد روز پنجشنبه شب با هل دادن در دو
لنگه اي وارد اطاق شده و ماشين پلي کپي دانشکده را در گوني انداخت و يک جعبه استنسيل نيز برداشته و در ساکي که همراهمان بود گذاشتيم. اشراقي با ساک از ديوار دانشگاه خارج شد و من گوني را به پايين آورده بودم در زير پله ها گذاشتيم تا او برگردد. ولي پس از مدتي از او خبري نشد گوني را از ترس نگهبان در گوشه اي از محوطه قرار دادم و از دانشگاه خارج شدم و روز جمعه مجددا با اتفاق اشراقي مراجعت و از پشت دانشگاه گوني را خارج و به خانه حمل شد و در فرصت هاي مناسب جزوه اي تکثير مي کرديم. در اين زمان محمد علي باقري(از فعالين و ضاربين پاسبان پست در خيابان هدايت که دستگير شده است با پيوست و نسخه هايي از جزوات تهيه شده را در دانشگاه هاي کشور پخش کرديم. در اين بين توسط حميد رضا اشراقي با عباس اشراقي (دانشجوي دانشگاه تبريز که دستگير شده)آشنا شدم. در اين مدت به مطالعه مشغول و به راديو خارجي گوش و مطالبي از آن را ضبط و مورد استفاده قرار مي داديم تا اينکه چند شيشه کوکتل مولوتف و يک قوطي کوچک باروت تهيه شد و من با اتفاق عباس اشراقي و جليل سواري نژاد اقدام به انفجار در کارخانه آبجوسازي شمس نموديم، ولي چون رضايت بخش نبود سبب شد که شروع به تحقيق درباره مواد منفجره با استفاده از کتب شيمي نمايم و اين امر را با گرفتن يک منزل تيمي نظامي در خيابان مختاري و خريد مواد از بازار شروع و اقدام به ساختن مواد آزمايشي کرديم (خانه مورد بحث شناسايي و مقادير قابل توجهي مواد منفجره با انضمام دو قبضه اسلحه کمري و جزوات و متون مضره کشف شده است)و مواد به دست آمده را به اتفاق حميدرضا و عباس اشراقي در کوه هاي اطراف قم آزمايش کرديم و در اين ضمن باقري شروع به عضوگيري کرد. در اين ميان من به پهلوان (محمود پهلوان از فعالين گروه و ضارب پاسبان پست در خيابان هدايت که دستگيرشده است)را مي شناسم که در عمليات خيابان هدايت شرکت داشت، بعد از اجاره خانه مختاري اقدام به تکثير جزوات و دفاعيات مجاهدين نموديم و باقري سفري به مشهد نمود و با شخصي به نام ناصر (ناصر جلاليان ساماني دستگير شده)صحبت و ماشين تايپي از او گرفت و تحويل گروه
داد و پس از تکثير جزوات با رفتن رضا به مشهد و شيراز و تبريز توانستيم آنها را در آن محل ها توزيع نماييم. به جاي حميد رضا اشراقي از عباس دعوت کردم که در گروه مرکزي ارتباط مستقيم تري با ما داشته باشد و دراين بين با جمع آوري پول از اعضا موفق به خريد موتور شديم که من ياد عباس اشراقي و جليل سواري نژاد، محمد علي باقري دادم. در تابستان بود اشراقي توانست رونوشت شناسنامه اي به نام ابوالفضل هادي و يک شناسنامه به نام ليلان قره داغي تهيه کند که از اولي در گرفتن خانه تيمي سياسي گروه واقع در خيابان حسام السلطنه استفاده شد. در همين اواخر نيز من با عباس اشراقي در ميدان فوزيه مقابل بليط فروشي با شناسنامه شخصي به نام انواري (انواري از فعالين و متواريان وابسته به گروه کمونيستي مي باشد)برخورد نموديم که اشراقي آن را تحت عنوان فاميلي گرفت. در تهيه و تدارکات لازم بوديم که شخصي به نام اکبري(محمد علي موحدي از افراد فعال که مدت سه سال متواري بود و در تهيه اسلحه و مهمات شرکت داشته که دستگير شده است)با حميد رضا اشراقي توسط يکي از رفقا در قم به اسم عباس(عباس بني رضي از اعضاي وابسته به گروه به اصطلاح مجاهدين خلق ايران که متواري است)آشنا شده که بعدا توانستيم از او سه هزار تومان پول بگيريم و رفقا را وادار به تدريس خصوصي کرده بوديم. از درآمد و همچنين وام دانشگاهي آنان عضويت دريافت و پول جمع آوري
مي شد که با در اختيار دادن حدود 1600 تومان به عباس او مي خواست از محلي يک قبضه سلاح بخرد که هنوز نخريده است، بعد از دستگيري حميد رضا اشراقي در مسجد ارک(حميد رضا اشراقي بدوا مجلس ترحيم کوهنوردان در مسجد ارک بر اثر تظاهرات دستگير و بازداشت شده که قويا از اظهار مطالب خودداري کرده است)من از طريق عباس با اکبري ارتباط برقرار و ادامه فعاليت داديم و جليل سواري نژاد هم در خانه تيمي مشغول تهيه مواد منفجره بود که پس ازآماده شدن بمب ها توسط جليل تصميم گرفتيم مجله ستاره سينما را منفجر نماييم و من به اتفاق حميد رضا و عباس اشراقي مجله را شناسايي و يک شب مواد منفجره را داخل ساختمان آن قرار و منفجر نموديم. عمليات ديگر، انفجار در دانشگاه آريا مهر بود که با حميد رضا بمب هاي آماده را پشت اتاق حبيبي قرار داديم که در اين عمليات ستاره سينما و دانشگاه مسلح بوديم و آخرين عمليات ما تصرف اسلحه بود. با پيشنهاد من و شور عمومي به اتفاق محمد علي باقري و محمود پهلوان بود که ابتدا چندين بار از خيابان هدايت گذشتيم و مأمورين را مورد شناسايي قرار و چند بار هم تمرين نموديم و قبل از آن از طريق عباس اشراقي ماشين پيکاني را در بازار پولي که از رفقا جمع کرده بوديم معامله کرديم تا در شب عمليات از آن استفاده کنيم. در اخذ اسلحه از پاسبان، پهلوان مسلح و راننده اتومبيل بود که من و باقري مسلحانه به پاسبان نزديک و از او خواستيم که تسليم و اسلحه خود را بدهد که با مقاومت و تيراندازي مأمور روبه رو شديم و محمد علي
باقري تير خورد و من فرار کردم و به سراغ پهلوان رفتم و از منطقه دور از يکديگر جدا شديم و من کتب شيمي که ترجمه کرده بودم و ساير مدارک را در اختيار جليل گذاشتم و ماشين و اسلحه را نيز به انضمام 5100 تومان به او سپردم و سعي کردم که مخفي باشم ولي دستگير شدم. متهم مي افزايد هدف کلي ما ايجاد حکومت اسلامي بود که اين حکومت را با نيروهاي خارجي و يا تصادفي با يک گروه نمي توان به دست آورد بلکه در يک جريان طولاني در نتيجه تبليغات و عمليات تهاجمي از طرفي افکار مردم را بر عليه حکومت فعلي آگاه و از جانب ديگر آماده پذيرش اصول واقعي اسلام خواهد شد. در آن هنگام ايجاد حکومت اسلامي ميسر مي گردد. لذا با توجه به اين نظر هم اکنون کار چريک هاي شهري به عنوان پيشاهنگ عبارتست از به وجود آوردن آن آگاهي و ساختن [واحدها]که انقلاب توده اي سرانجام آن بوده و منتج به برقراري حکومت اسلامي خواهد شد. ياد شده اضافه مي کند در تهيه و تکثير و توزيع دفاعيه ناصر صادق، سعيد محسن، جزوه روحانيت 15 خرداد، تهيه اعلاميه انفجار در دانشگاه، صنعتي آريا مهر همچنين انجام عمليات سرقت ماشين استنسيل از دانشگاه، انفجار در دانشگاه آريا مهر و مجله ستاره سينما و کارخانه آبجوسازي شمس و حمله به پاسبان خيابان هدايت به منظور تصرف اسلحه به طور مسلحانه شرکت داشتم و گروهي که اقدام به تشکيل و عضويت در آن را نمودم به اصول اقتصادي و اجتماعي اسلام معتقد و پيرو مشي سازمان مجاهدين بود که داراي دو خانه تيمي سياسي و نظامي و سه قبضه اسلحه کمري کاليبر 22 و چاقوي ضامن دار و تعدادي فشنگ به منظور تهاجم و دفاع از خود تهيه و در عمليات بمب گذاري و خلع سلاح پاسبان ها به کار برديم و از شخصيت هاي داخلي دکتر مصباح زاده و مهدي ميثاقيه را مورد شناسايي قرار داديم تا جهت به دست آوردن پول از وجود آنها استفاده کنيم و تعداد زيادي شرکت هاي خارجي اغلب امريکايي و اسرائيلي توسط گروه شناسايي شده بود که از آن ميان شناسايي منزل ايلان شاهام اسرائيلي و ديگر شرکت نفت پارس و هواپيمايي اردن و از کارخانجات فيلکو، آبجوسازي شمس و مجيديه، مجله ستاره سينما را مورد شناسايي قرار داديم که
بيشتر شرکت ها را از مجله تهران اکونوميست استخراج کرده بوديم و دفتر پيشکاري عليا حضرت شهبانو به منظور تخريب شناسايي شده بود و تعدادي مواد و وسايل تخريب توسط خودم و ساير اعضا تهيه و جيوه را از دانشکده مکانيک دانشگاه آريا مهر به سرقت بردم.

اظهار ساير متهمين:
 

اقارير متهمين محمد علي باقري، جليل سواري نژاد، حميد رضا و عباس اشراقي، ناصر جلائيان ساماني، محمد علي موحدي درباره فعاليت هاي نامبرده بالا در اوراق شماره 46 الي 82 پرونده متشکله درج و پيوست مي باشد.
نظريه:با توجه به محتويات پرونده و تحقيقات انجام شده و اعتراف صريح متهم و ساير متهمين به استحضار مي رساند: عضويت و فعاليت نامبرده بالا در دسته اشرار مسلح و توطئه به منظور بر هم زدن اساس حکومت در کشور شاهنشاهي ايران و براندازي رژيم مشروطه سلطنتي، همچنين سرقت و انفجار مسلحانه، حمل و نگهداري اسلحه و مهمات و مواد منفجره جنگي به طور غير مجاز، حمله به مأمورين انتظامي در حين خدمت جهت خلع سلاح نمودن و تخريب افکار و تحريک مردم، شناسايي شخصيت هاي داخلي و خارجي و اماکن جهت ترور و خرابکاري و عضوگيري جهت گسترش فعاليت هاي براندازي محرز و مسلم است و ميزان فعاليت وي در گروه موصوف، درجه يک و يکي از کادر رهبري بوده که دستورات لازم را
به اعضا صادر مي نموده و اصولا فردي است متعصب و مؤمن به ايدئولوژي خود که امکان فعاليت بيشتر و حادتري از ناحيه ياد شده در آينده متصور است. اينک که پرونده امر تکميل گرديده در صورت تصويب جهت هرگونه اقدام قانوني به اداره دادرسي نيروهاي مسلح شاهنشاهي ارسال گردد.

بازجو وظيفه خواه(1)
 

در پي بازداشت حميد رضا فاطمي، مادر او به نام فخري الملوک اتحاد تبريزي طي نامه اي به ساواک ديدار با فرزند بازداشتي خود را درخواست مي کند. متن نامه چنين است:
سازمان محترم اطلاعات و امنيت کشور احتراما به طوري که استحضار داريد در تاريخ 29 بهمن ماه 1353(2) شب هنگام عده اي از مأمورين وارد منزل شده(اوايل شب)و در حالي که شوهرم علي محمد فاطمي در بستر بيماري بود، چند نفر از آقايان مأمورين وارد اتاق شده و در ساعت 9:35 دقيقه فرزندم را حميد رضا فاطمي دانشجوي سال چهارم دانشگاه صنعتي آريا مهر مي باشد، پس از ورود به منزل دستگير نمودند و تاکنون که در حدود 68 روز مي باشد، نه از علت دستگيري او باخبريم و نه از وضع و کيفيت حال وي اطلاعي داريم. البته ما خود واقفيم که براي امنيت کشور چنين دقت و مراقبتي لازم است ولي از آنجا که حال شوهرم از زمان دستگيري فرزندمان روبه وخامت گذاشته است و ناگزيرم او را در بيمارستان بستري کنم، استدعا دارم اجازه فرمايند قبل از بستري شدن پدرش اين کمينه به اتفاق شوهرم علي محمد فاطمي از فرزندمان ملاقاتي به عمل آوريم.
قبلا از اين عمل خدا پسندانه شما تشکر مي نمايم
با تقديم احترام فخري الملوک اتحاد تبريزي (فاطمي)54/2/7
آدرس-فرح آباد ژاله-خيابان صد دستگاه-ده متري شاهپور-پلاک 116 (3)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. همان، پرونده حميدرضا فاطمي، سند ش 51.
2. ساواک در گزارش خود تاريخ دستگيري حميد رضا فاطمي را 23 بهمن 1353 آورده است.
3. همان، سند ش 53.
 

منبع:نشريه 15 خرداد، شماره 18.
ادامه دارد...




 

نسخه چاپی