حاشيه هايي که مي توانند اصل شما را بسازند

حاشيه هايي که مي توانند اصل شما را بسازند
حاشيه هايي که مي توانند اصل شما را بسازند


 

نويسنده:عيسي محمدي




 
سواد موفقيتي، يعني ياد گرفتن راه وروش موفق شدن؛ ويکي از بهترين راه هاي رسيدن به سواد موفقيتي، حاشيه نويسي برکتاب هاي موفقيت است
1ـ اين چند خط، تقديم به کساني که حوصله خواندن يادداشت هاي پراکنده را تا انتها ندارند:مي خواهم در اين شماره، از کتاب و دانش و سواد موفقيتي بنويسم. همه ما آدم ها، براي انجام هرکاري که مي خواهيم انجام بدهيم، بايد سواد آن کار را داشته باشيم. نه، نمي خواهم پيچيده اش بکنم. حتي اگر مسواک هم مي خواهيد بزنيد، بايد سواد مسواک زدن را ياد گرفته باشيد و بدانيد که کدام طرفي مسواک بزنيد و خمير را چقدر و چطور روي مسواک بريزيدو. . . همه اينها، مي شود سواد مسواک زدن. البته چون ما اين کار را هميشه انجام مي دهيم، برايمان عادي شده و عنوان سواد مسواک زدن برايمان شايد کمي خنده دار باشد. مي خواهم از "سواد موفقيتي"حرف بزنم که براي موفق شدن لازم است و يکي از بهترين راه هاي رسيدن به اين سواد موفقيتي، که همانا خواندن کتاب هاي موفقيتي باشد. نترسيد! مي خواهم روش جديدي يادتان بدهم که اين کتاب ها، حسابي به دردتان بخورند با اين روشي که مي گويم حتي اگر سبک ترين کتاب موفقيتي را هم بخوانيد، باز مي توانيد چيزهاي خوبي از آن ياد بگيريد. کل چيزي که مي خواهم بگويم همين است؛ حالا اگر حوصله داريد، آن را بخوانيد. اگر هم حوصله نداريد، که حق انتخاب با شماست و مي توانيد به راحتي ورق بزنيد و از روي اين يادداشت هاي پراکنده عبورکنيد(جدا دلتان مي آيد؟حالا من يک چيزي گفتم و يک تعارفي کردم، شما چرا جدي مي گيريد؟)
2ـحالا ديگر همه ما مي دانيم که کتاب، يار مهربان است و پندمان دهد فراوان و يار پنددان است. متاسفانه همه اينها، به شعرهاي دوران کودکيمان محدود مانده و واقعا براي خيلي از ما، کتاب، يار پنددان و مهربان نيست. اما اين وسط، ماجراي کتاب هاي عامه فهمي مثل روان شناسي موفقيت جداست و هميشه، مشتريان فراواني خودشان را دارند. و اين را هم مي دانيم که همه ما، کتاب هاي زيادي از روان شناسي موفقيت و تکنولوژي موفقيت و. . را خوانده ايم تا بتوانيم تکاني به خودمان بدهيم. البته سفارش من، تجربه کردن است؛ اما بعضي از راه ها را مي توان به کمک دانش پنهان در کتاب هاي ديگران، کم هزينه تر تجربه کرد و باز اين راهم همه ما بهتر مي دانيم که بخشي قابل توجه از کتاب هاي موفقيتي، راه به جايي نمي برند و تکرار مکررات اند. چه بايد کرد؟پيشنهاد مي کنم به لذت حاشيه نويسي و کمي تا قسمتي کتاب بازي در حوزه موفقيت ناخنک بزنيد تا مزه اش که زير زبانتان آمد، ديگر ترکش برايتان مشکل باشد. يعني چه ؟ چند وقت پيش بود که داشتم توي اينترنت، درباره کتاب جست و جويي مي کردم که به مقاله يکي از دوستان و نويسندگان نازنين کشورمان، مهدي کاموس، رسيدم. البته قبل تر از آن، بارها با اين دوست نويسنده درباره حاشيه نويسي صحبت کرده بوديم، اما ديدم چقدر خوب مي شود که بشود حاشيه نويسي را، براي خوانندگان موفقيت هم باز کرد تا اين لذت پنهان را درک کنند.
3ـ همان طور که گفتم و نوشتم و خوانديد، براي انجام هرکاري، اول بايد سواد آن کار را ياد بگيرم. سواد انجام کار؟بله، حتي براي راه رفتن، بايد سواد راه رفتن را ياد بگيريم. مي بينيد از کلمه سواد، چه استفاده ساده و قشنگي مي کنم؟يعني نمي خواهم سختش کنم که بگوييد اي بابا، بازاين نويسنده گير داد به کلمات سخت و دشوار. سواد، يعني روش انجام هر کاري، به همين سادگي. براي موفق شدن هم، بايد روش موفق شدن را بدانيم. به عبارت ديگر، بايد سواد موفقيتي داشته باشيم و سواد موفق شدن را ياد بگيريم. حالا براي ياد گرفتن سواد موفقيتي چه کار بايد بکنيم؟مي توانيم از ديگران بپرسيم و از کساني که موفق شده اند، اين سواد را کسب کنيم. مي توانيم در کلاس هاي مختلف شرکت کنيم. مي توانيم کتاب انتخاب کنيم و بخوانيم. ما بيشتر روي کتاب تمرکز کرده ايم و اين که کتاب ها، حتي مي توانند حاصل تجربه هاي ديگراني که موفق شده اند و حتي حاصل کلاس هايي که ديگران گذاشته اند هم باشند. لابد همه شما، تا حالا بارها با اين سوال مواجه شده ايد که "چه کتابي به درد مي خورد؟"در حوزه سواد موفقيتي هم، لابد بارها و بارها برايتان اتفاق افتاده که اين سوال را ازخودتان بپرسيد. شما مي دانيد که کتاب بازي چيست؟مي دانيد که حاشيه نويسي چيست؟پس اين چيزها را برايتان کامل توضيح مي دهم که از ما به يادگار گذاشته باشيد و بعدها، کلي از آنها استفاده کنيد. مهدي کاموس، در شرح حاشيه نويسي مي نويسد که "حاشيه نويسي که از شرح و تفسير نوشتن برکلام و کتاب بزرگان در زمان هاي قديم رسم شده است، به ويژه در ادبيات ديني ما سابقه اي درخشان و طولاني دارد. و اين، رسم پسنديده اي بوده است که کتاب خوان ها در کنار مطالب خوانده شده، نظريات يا برداشت هاي شخصي خود و حتي نقل قول هاي ديگران درباره آن موضوع را به عنوان رد يا قبول يا نقد موضوع يادداشت مي کردند و به اين ترتيب، هم نظريات و عقايد خودشان را در طول زمان مي سنجيدند و هم ديگر خوانندگان يا خود نويسنده کتاب را نسبت به نقد و نظرشان آگاه مي کردند. "
4ـحالا دانستيد که حاشيه نويسي يعني چه؟يعني شما مي رويد به کتاب فروشي محله تان، يک کتاب موفقيتي مي خريد، بعد شروع به خواندنش مي کنيد، بعد با مداد يا خودکار در کنار صفحات کتاب يا جاهايي که سفيد است، نظرتان را درباره بخش ها و جمله ها و پاراگراف هاي مختلف کتاب مي نويسيد. اين، مي شود حاشيه نويسي. در حاشيه نويسي، شما به نوعي داريد براي خودتان مي نويسيد اما بعدا که کتابتان را به شخصي ديگر داديد که بخواند، او هم از نظرات شما آگاه مي شود. شايد اصلا برحاشيه هاي شما، يک حاشيه ديگر هم نوشت. رد و بدل کردن کتاب با هدف حاشيه نويسي يا. . .، مي شود کتاب بازي. يعني کتابي را مي دهيد و کتابي را مي گيريد و با هر رد و بدل کردن کتاب، سواد موفقيتي شما بيشتر و بيشتر مي شود. در حاشيه نويسي، شما مي توانيد جمله اي از کتاب را قبول نداشته باشيد و بنويسيد که طبق تجربه هاي شما، اين جمله درست نيست. يا مي توانيد آن جمله را قبول داشته باشيد و اتفاقا جمله قصار ديگري هم يادتان مانده که به همان موضوع ربط دارد. بعد همان را اضافه کنيد. يا چيزي به ذهنتان برسد که آن جمله ازکتابي را که مي خوانيد، کامل تر کند. دقت مي کنيد؟ اين جوري شما هم با نويسنده همکاري مي کنيد لازم هم نيست که از عنوان نويسنده بترسيد مهم اين است که شروع کنيد به حاشيه نويسي و نظرات خودتان را بنويسيد. حتي اگر نويسنده، آنتوني رابينز و پائولو کوئيلو هم باشد، باز حق شما در حاشيه نويسي محفوظ است و هيچ احدالناسي، نمي تواند آن را از شما بگيرد.
5ـ يک مثال مي زنم که ماجرا آشکارتر شود. بخش هايي از کتاب معروف «قورباغه ات را قورت بده"را مي آورم و بعدش، حاشيه هايي را که دلم مي خواهد براين بخش از کتاب مي نويسم. متن کتاب :"اين دوران، عصري اعجاب انگيز براي زندگي است. هيچ گاه براي دسترسي به اغلب اهدافي که داريم، چنين فرصت ها و امکاناتي براي شما بيش از امروز وجود نداشته است. شايد هيچ وقت در طول تاريخ هم، در هيچ زماني اين همه گزينه مختلف براي انتخاب و زندگي نداشته ايد. در واقع، فعاليت هاي خوب زيادي هستند که مي توانيد انجام بدهيد.
حاشيه هاي من: برايان، تو کجا زندگي مي کني؟اگر توي افريقا يا بخش هاي فقير هند هم زندگي مي کردي، همين حرف را مي زدي؟فکر مي کني حرفي که مي زني، جهاني است و همه، مي توانند به آن اعتقاد داشته باشند؟فکر مي کنم اين نظريه تو، بيشتر به درد شهرهاي پيشرفته يا دست کم شهرهاي بزرگ مي خورد. برايان، واقعا فکر مي کني که دوران ما، بهترين دوران است؟. . . . البته يک نکته را هم نبايد فراموش کرد که برايان، به همه جاي جهان سفر کرده و لابد بيشتر ازمن دنيا را ديده. واقعا انتخاب هاي مردم امروز، زياد است؟ شايد همان که در افريقا است، مهاجرت کند و به اروپا برود و بشود ساموئل اتوئو، فوتباليست نامدار افريقايي؟يا بشود يک بسکتباليست معروف امريکايي ؟يادم مي آيد که در برنامه صبح جمعه که بسکتبال پخش مي کرد، گزارشگر مسابقه مي گفت چند تايي از ستارگان بسکتبال آمريکا، جزو بردگان مهاجر افريقايي بوده اند که صاحبانشان، پي به استعداد آنها برده اند!البته هنوز به تعداد زياد انتخاب هاي آدم هايي که الان زندگي مي کنند، مشکوکم. بايد مطالعه بيشتري صورت بگيرد.
6ـ ديديد؟البته من نويسنده ام و اين جوري نوشته ام، شما هر جوري که دلتان خواست، بنويسيد. ديديد چقدر راحت درباره جمله هاي برايان تريسي صحبت کردم؟خب، اين حاشيه نويسي ها مال خود شماست و براي اطلاع خود شما نوشته مي شود و قرار نيست منتشر شوند؛ پس با خيال راحت مي توانيد کتاب ها را بخوانيد، نقد کنيد، چيزي به آنها اضافه کنيد، يا در حاشيه آنها بنويسيد که کدام اصلش سازگار نيست. بنويسيد که کدام اصل هاي کتاب را قبول داريد يا کدامش را نداريد. اگر جمله خاصي به ذهنتان مي رسد، يا مطلب خاصي که بحث را روشن تر مي کند و حتي تجربه شخصي خاصي، آن را هم اضافه کنيد. مترجمان، بيشتر درگير ترجمه هستند تا بومي کردن کتاب ها. با اين روش، شما مي توانيد کتاب هاي خارجي، را به شکل جالبي براي خودتان بومي و وطني کنيد. اين جوري، وقتي که يک کتاب را مي خوانيد، سواد موفقيتي زيادي از آن کتاب به دست مي آوريد و اين سواد موفقيتي، باعث مي شود که تکاني بخوريد و راه برويد و حرکتي بکنيد. حتي روي خود همين مجله موفقيت هم مي توانيد حاشيه نويسي کنيد. مجله، صفحه هاي زيادي دارد و مقاله هاي مختلفي. اصلا روي همين يادداشت هاي پراکنده. کنار صفحه بنويسيد که با کدام هايش موافق هستيد و با کدام هايش موافق نيستيد و چرا موافق هستيد و چرا موافق نيستيد و چيزهايي مثل اين. بعد از مدتي که به اين حاشيه نويسي ها عادت کرديد، ديگرخودتان يک پا صاحب نظر خواهيد شد. البته تضمين نمي کنم که نظراتتان، حتماً درست باشد. اما در شروع حاشيه نويسي، درست و نادرست بودن نظرات شما اصلاً مهم نيست؛ مهم، اعتماد به نفس شروع است و اين که از اسم و رسم نويسنده نترسيد و مثل يک شير جلو برويد. بعدها که کمي پيشرفت کرديد، مي توانيد نظرات و حاشيه هاي خودتان را هم بررسي کنيد و ببينيد که کدام هايش به درد مي خورد. و کدام هايش، به درد نمي خورد.
منبع:نشريه موفقيت، شماره 190



 

نسخه چاپی