بازوی توانمند نظام اسلامي

بازوی توانمند نظام اسلامي
بازوی توانمند نظام اسلامي


 





 
خاطرات آيت الله حسين راستي كاشاني از مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی
من از مقطع اقامت در نجف با مرحوم حجت الاسلام حاج احمد آقا (قدس سره) آشنا شدم، منتها آشنايي در حد سلام و عليك عادي. عمده شناخت من نسبت به ايشان بعد از اينكه من آمدم به ايران (چون مشكلاتي براي ايرانيان از ناحيه صدام و حزب بعث ايجاد شد) و قضاياي پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفي، حاصل شد. بعد از شهادت حاج آقا مصطفي، بر اثر مقاله اي كه روزنامه اطلاعات نوشت، در قم و در ايران انقلابي شروع شد. از آن وقت، ارتباط ما كه جزو اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم بوديم با نجف اشرف و حضرت امام زياد شد و از آن وقت در حقيقت واسطه بين امام و ما ايشان بود و سخنرانيها و پيامهاي امام را به وسيله تلفن مي گرفتيم. از آن تاريخ، موقعيت حاج سيد احمد آقا و نقش ايشان در سرعت و حركت مسائل انقلاب بارز بود. ايشان سريع پيامهاي امام را مي رساندند. آن موقع فاكس كه در دسترس نبود و لذا نوار حضرت امام را با تلفن به ما مي رساندند و يا نوشته هاي ايشان را پشت تلفن مي خواندند و ما مي گرفتيم. از آن وقت نقش حاج احمد آقا در مسائل انقلاب و فداكاري ايشان نسبت به امام و وفاداري ايشان و سعي ايشان نسبت به اينكه آنچه كه امام مي خواهند، سريع عملي شود، آشكار و ارادت ما نسبت به ايشان روز به روز زيادتر شد، به خصوص از وقتي كه امام از نجف حركت كردند و انقلاب اوج گرفت و ايشان تشريف بردند به سوي كويت و از آنجا به فرانسه. در آنجا ديگر حاج احمد آقا مثل پروانه به دور شمع وجود امام مي چرخيدند و همه مسائل رامراقبت مي كردند، آن هم با مشكلاتي كه آنجا بود. البته من از سنة 27-28 به نجف مشرف شدم و تا 5-6 سال، زمان حضور حضرت امام در حوزه نجف را درك كردم. بعد كه ما آمديم، شايد 4 يا 5 سال ديگر امام در نجف بودند، بار اول كه حاج احمد آقا مشرف شدند تقريبا اوايل شروع مباحثه طلبگي ما با ايشان بود. آن هم با سفارش امام. در حقيقت، شرايط طوري نبود كه با ايشان ارتباط نزديك پيدا كنيم. اما بار دوم كه تشريف آوردند، زي طلبگي شان بيشتر شده بود و آن سلام و عليك متعارف را از آن وقت با ايشان پيدا كرديم. واقعا ايشان از جهت استعداد و از جهت اهتمام براي درس طلبگي، سريع رشد كردند و زحمت كشيدند. البته بعداز آن، من توفيق نداشتم در پاريس خدمت ايشان باشم.
واقع مطلب اين است كه در همه آن چيزي كه مي شود به امام نسبت داد، در همه خدماتي كه براي اسلام و انقلاب و براي پيشرفت اين نظام شده است، حاج احمد آقا شريك است. واقعا بازوي توانايي بود براي حضرت امام وسعي ايشان اين بود كه هرگز از امام دور نشود، براي اين كه دو مطلب مهم در نظر ايشان بود كه حتما رعايت مي كردند. يكي از ناحيه جسمي و حفاظت امام، از ناحيه خورد و خوراك و احيانا داوري ايشان. وقتي كه امام از پاريس آمدند تهران تا پيروزي انقلاب و چند روز بعد از آن كه آمدند به قم، حاج احمد آقا شب و روز با ايشان بودند و وقتي هم امام كسالت پيدا كردند و ايشان را به تهران بردند، چه در بيمارستان و چه زماني كه آمدند به منزل قبل از جماران و در جماران، حاج احمد آقا دائما پروانه وار براي حفظ سلامت ايشان و حفظ وجود ايشان، به دور امام بودند. كسي كه در مقابل همه ابرقدرتها موضع گرفته، خوف اين بود كه از جهات مختلف نسبت به ايشان سوء قصدي شود، به شكلهاي مختلف چه به شكل ترور و چه توسط غذاي مسموم. همه اينها را ايشان ملاحظه مي كرد و لذا در طول حيات امام، ايشان مسافرت 2-3 روزه نداشتند. اگر مي آمدند به قم و برمي گشتند، يك ساعته بود و دو ساعته.

بازوی توانمند نظام اسلامي

جهت ديگر، دستورات و پيامهائي بودند كه امام راجع به نظام و مسئولان نظام از رياست جمهوري گرفته تا ساير نيروها صادر مي كردند و بعد دوباره پاسخ آنها به ايشان بر مي گشت. واقعا اين نقش واسطه، نقش بسيار مهمي بودكه احمد آقا داشتند. مسئله مهم ديگري كه به عهده ايشان بود، اينكه برنامه ملاقات كساني كه مي خواستند خدمت حضرت امام شرفياب شوند، بايد زير نظر ايشان تنظيم مي شد كه مشكلي براي امام پيش نيايد. مثلا ما گاهي كه خدمت امام شرفياب مي شديم، ايشان هم نمي آمدند، ولي سفارش مي كردند، امام خسته نشوند. در اينجا بايد بگويم كه يك وقتي خدمت امام مسائلي را عرض كردم و فكر كردم كه ممكن است امام خسته شده باشند. براي يك كسي از امام وقت مي خواستم بگيرم. امام فرمودند كه، «من فعلا شرايط حالم مساعد نيست كه وقت بدهم.» عرض كردم ولو مختصر. ايشان فرمودند، «من نمي توانم به شما تفهيم كنم كه من چه شرايطي دارم.» حاج احمد آقا واقعا مراقب بود كه كساني كه خدمت امام مي رسيدند، در آن حدي كه امام حالشان مساعد است، با امام صحبت كنند و آنجا حضور داشته باشند. اين جور هم نبود كه جلوي يك دسته گرفته شود و دسته ديگر بتوانند پيش امام بروند. ايشان واقعا يكي از خصوصياتشان اين بود كه امام را امام همه امت مي دانست. فلذا افراد با سليقه هاي مختلف مي توانستند به نوبت خدمت امام شرفياب شوند و اين از خصوصيات و از سعه صدر ايشان بود. حاج احمدآقا براي حركت امام در طول سالهاي انقلاب (از وقت محقق شدن انقلاب تا ارتحال حضرت امام)، در همه اين جهات مراقب اوضاع بود و واقعا هم خوب ازعهده بر آمد. يك وقتي من به حاج احمد آقا گفتم كه متوجه موقعيت خطير ايشان هستم و مي دانم كه در خدمت امام و رابط بين امت و امام و امام مسئولين نظام هستند. من خدمت ايشان عرض كردم كه منشاء همه مسائل و حضورشان در صحنه، اعتقادشان و اعتمادشان به امام است. چيزي را كه مردم توقع دارند، اين است كه آنچه را كه نظر امام هست به مردم برسد. مردم نجات و سعادتشان را در اين مي دانند كه آنچه كه نظر امام است، به دست بياورند و عمل بكنند. به طور طبيعي نظر شما و نظر من وديگران براي مردم خيلي اعتبار ندارد! تمام توجه مردم اين است كه ببينند نظر امام چيست و آن را پيدا و طبق آن عمل كنند. شمابالاخره ممكن است سليقه هايي داشه باشيد. اگراين سلايق با نظرات امام جور در نيايند، چه مي كنيد؟! اين را من با خود ايشان مطرح كردم. ايشان فرمودند كه واقع مطلب اين است كه گاهي اوقات من نظرات خاصي دارم و گاهي وقتي كه امام مطلبي را مي فرمايند، من نظر خودم را هم خدمت امام عرض مي كنم. ممكن است امام نظر مرا هم در بيان شان در نظر داشته باشند، اما خيلي وقتها نظر مرا نمي پسندند و آنچه را كه ايشان تصميم مي گيرند، من وظيفه الهي خود مي دانم كه همان را برسانم و تعبيرشان اين بود: من اين را خيانت به اسلام و مسلمين و امام مي دانم كه غير از آنچه كه به نظر امام هست، مطلبي را بگويم، حتي اگر چيزي كه منظور امام هست، درك نكنم. من چند مرتبه از خود امام شنيدم كه اعتماد صددرصد به ايشان داشتند و آنچه را كه به ايشان دستور مي دهند، همان را عمل مي كند، ولو خلاف نظر خودشان باشد. مطلب مهم همان مطلبي است كه از خود ايشان نقل كردم كه ايشان گفتند كه من وظيفه خودم مي د انم كه حتي اگر جايي خلاف نظر من باشد، نظر امام را بگيرم و برسانم.
بعد از ارتحال امام، هر كس در شرايط ايشان بود، واقعا يك موقعيت بسيار حساس و مشكلي داشت، به جهتي كه ايشان با آن روحيه و حالت محبت و صميمي كه با همه افراد و با سليقه هاي مختلف داشت، با همه ارتباط داشت، ممكن است كه بعضي ها هم سليقه هاي خاصي داشتند‌، دوست داشتند كه حاج احمد آقا طبق سليقه آنها عمل بكند، ايشان اين چنين شرايطي داشت، معذلك مي شود گفت كه شبه معجزه است كه حاج احمد آقا صد درصد هماني را كه امام مي خواستند، بعد از ارتحال ايشان انتخاب كرد و معلوم شد كه حاج احمد آقا به مسئله ولايت فقيه عميقا معتقد بود، نه از باب اينكه ولايت پدر بزرگوارش بود، بلكه از باب اينكه به ولايت فقيه اعتقاد داشت. ايشان علاوه بر اينكه امام پدرشان بودند، واقعا به حساب اينكه ايشان ولي امر مسلمين بودند، به ايشان عشق مي ورزيد و واقعا صددرصد تابع ايشان بود و اطاعت مي كرد. لذا بعد از ارتحال حضرت امام هم به همان نحو كه حمايت از امام داشت، به همان شكل نسبت به مقام معظم رهبري حمايت داشت. اين مسئله مهمي بود كه ايشان انتخاب كرد و واقعا انتخابي بود كه روح امام را شاد كرد. همان طوري كه امام مي خواست هر انساني نسبت به مقام رهبري و نظام و احيانا اگر افرادي سليقه هاي مختلفي داشتند، روش ايشان كنترل كننده بود. نسبت به كساني كه خصوصيات ولايت فقيه را در امام قائل بودند حضور و روش حاج احمد آقا كنترل كننده بود، و اين هم مسئله بسيار مهمي بود.
مسئله ديگر، اهتمامي بود كه ايشان نسبت به نشر آثار امام داشتند و خيلي قابل تقدير است به جهتي كه تمام مسائلي كه مي تواند در حقيقت سرمشق و برنامه باشد براي انقلاب و آينده، همين مسائلي است كه كليات آن را امام به مناسبتهاي مختلف بيان كردند كه اينها همه نصوصي مي تواند باشد براي انقلاب و مسئولين انقلاب، مي تواند برنامه اي باشد كه همه در طول تاريخ بتوانند از آن استفاده كنند.
برگرفته از گفت وگو با واحد خاطرات مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام (ره).

منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17




 

نسخه چاپی