فاصله

فاصله
فاصله


 






 

خلاصه داستان
 

مريم اقبالي (الناز شاکردوست) از شهرستان به تهران مي آيد و نزد دوستش، منير (کتانه افشار نژاد)، ساکن مي شود. همسر مريم، محمود (پژمان بازغي)، مدتي است که او را رها کرده و قصد ازدواج با نازنين مغربي، دختر مدير شرکتي که در آن کار مي کند، را دارد. منير مي کوشد مريم را از تصميمش مبني بر انتقام از محمود باز دارد. اما مريم در هدف خود مصمم است. او که پي برده محمود و نازنين به دبي رفته اند، با حاضر شدن بر بالاي مزار مادر نازنين و حرف زدن با جهانبخش مغربي (فرامرز قريبيان) مي کوشد خود را به او نزديک کند. جهانبخش نزديک به 10 سال است که نويسندگي را کنار گذاشته و به کار تجارت مشغول است. مريم به بهانه گرفتن امضا از جهانبخش در کتاب هايي که از او دارد و نيز يادگيري فنون نويسندگي، به خانه جهانبخش پا مي گذارد و در ادامه به او ابراز علاقه مي کند و پيشنهاد ازدواج مي دهد. جهانبخش ابتدا پيشنهاد مريم را جدي نمي گيرد و سپس او را از خود مي راند. اما مريم دست از سر او بر نمي دارد و به بهانه هايي از جمله پس گرفتن کيفش که در خانه جهانبخش از روي عمد جا گذاشته، به شرکت و خانه جهانبخش رفت و آمد مي کند. او که نقشه اش را ناکام مي بيند، حتي خود را جلوي ماشين جهانبخش مي اندازد و به ظاهر کارش به بيمارستان کشيده مي شود. در بيمارستان، جهانبخش که کم کم از سمج بودن مريم خوشش آمده، به او پيشنهاد ازدواج مي دهد. هم زمان محمود و نازنين از مسافرت دبي باز مي گردند. نازنين ابتدا کمي مخالفت مي کند، اما سرانجام با اين پيشنهاد کنار مي آيد و همراه با پدر و محمود براي خواستگاري از مريم به خانه منير مي رود. در آنجا محمود، با مريم روبه رو دستپاچه مي شود، اما مي کوشد که به روي خود نياورد. اما پس از رساندن جهانبخش و نازنين، محمود نزد مريم باز مي گردد و مي فهمد که منير نيز در اين نقشه همسر پيشينش را ياري مي کند. محمود آن دو را تهديد مي کند. اما ناگزير است که حضور مريم را نزد جهانبخش تحمل کند و همين موضوع او را بيشتر عصبي مي کند. به پيشنهاد جهانبخش، آنها به شمال مي روند تا همان جا مريم و جهانبخش با يکديگر عروسي کنند. جهانبخش در آنجا اعلام مي کند که مي خواهد دوباره دست به قلم ببرد و نوشتن را آغاز کند و رماني به نام «فاصله» بنويسد. روز عقد جهانبخش و مريم و در راه آرايشگاه، محمود که از دست مريم عصباني است و بر اين باور است که او نبايد به اين ازدواج تن دهد، با مريم دعواي سختي مي کند و از سر لج بازي و ترساندن مريم تند مي راند. در اثر سانحه رانندگي او و مريم زخمي مي شوند. در بيمارستان، جهانبخش به آن دو مي گويد که منير چندي پيش همه چيز را براي او تعريف کرده و او قصد داشته که با اين کار محمود را نسبت به زشتي خيانتي که نسبت به مريم روا داشته، آگاه کند. چند روز بعد، مريم سر سفره عقد با محمود، به عاقد «نه» مي گويد و مجلس را ترک مي کند تا به گونه اي انتقام خود را از محمود گرفته باشد. در نريشن پاياني، مريم مي گويد که پس از آن واقعه محمود از شرکت جهانبخش اخراج شد و چند سال بعد کتابي با نام فاصله به قلم جهانبخش مغربي به دست او رسيد که داستانش شبيه به داستان زندگي مريم بود.

ژانر
 

ملودرام

درباره فيلمنامه نويس اثر
 

قربان محمد پور: متولد 1349. قربان محمد پور را در اين سال ها به عنوان فيلمنامه نويس محبوب کمدي هاي گيشه پسند مي شناسيم. محمد پور فارغ التحصيل کارگرداني سينما از دانشکده سينما و تئاتر دانشگاه هنر است. او فيلمنامه آثاري همانند بله برون، راننده تاکسي، خروس جنگي و شير و عسل را در کارنامه دارد. فاصله جزو اندک فيلمنامه هاي کارنامه محمد پور است که در ژانري غير از کمدي نوشته و ساخته شده است.

خوبي هاي فيلمنامه
 

بدون تعارف فاصله بهترين فيلمنامه اي است که از قربان محمد پور ساخته شده است! بر خلاف کارهاي پيشين اين نويسنده پر کار، در فاصله يک قهرمان نمايشي داريم که انگيزه و هدف دراماتيکش روشن است و قابل پيگيري. پرده بندي داستان با اندکي چشم پوشي درست است و نقطه هاي اوج و فرود کار قابل لمس. از همه مهم تر نويسنده به عنصر کشمکش توجه داشته و کوشيده با تمرکز بر کشمکش مريم و جهانبخش مغربي در نيمه نخست داستان و سپس کشمکش مريم با محمود اجازه ندهد که خط روايي فيلمنامه اش از نفس بيفتد و همين ها هم در مقايسه با کارنامه محمد پور و هم نسبت به بيشتر آثار سينماي بدنه اين روزها که حتي از روايت و گسترش يک ايده دراماتيک اوليه ناتوان هستند، باز هم جاي بسي خوشحالي دارد.

کاستي هاي فيلمنامه
 

با اين که قربان محمد پور کوشيده روايت خطي داستانش با اوج و فرودهاي لازم همراه باشد و تم هميشه جذاب انتقام را دست مايه کارش قرار دهد، اما همانند بسياري از فيلمنامه هاي آثار وطني، فيلمنامه فاصله هم از ضعف در منطق روابط علي و معلولي مي لنگد که البته بخشي از آن ريشه در عملکرد شخصيت ها در داستان دارد. براي نمونه مي توان به پروسه کوشش مريم براي به دست آوردن دل جهانبخش اشاره کرد. در اين فصل طولاني از پرده دوم فيلمنامه با اين که کشمکش اوليه اي ميان دو شخصيت اصلي فيلمنامه وجود دارد، اما روشن نمي شود که چگونه جهانبخش به اين آساني به ازدواج با مريم تن مي دهد. در حالي که کنش ها و رفتارهاي خيره سرانه مريم جاي اين را داشت که با واکنش هاي تندتري از سوي جهانبخش همراه باشد. اگر چنين مي شد، زماني که جهانبخش در برابر مريم کوتاه مي آمد، روند داستان منطق بسيار محکمي داشت. اما در شکل کنوني، رسيدن داستان به اين نقطه نتيجه انفعال شخصيت جهانبخش است؛ نه برآمده از پيگيري محکم قهرمان داستان و نتيجه يک کشمکش جذاب ميان مريم و جهانبخش. تن دادن نازنين به ازدواج پدرش با يک دختر جوان منطق قدرتمندي ندارد و در ادامه تهديدهاي محمود نسبت به مريم و منير مي توانست سبب ساز رويدادهاي تازه در بخش دوم از پرده مياني فيلمنامه باشد. کشمکش ميان جهانبخش و نازنين و حتي نازنين با مريم مي توانست داستان را در برهه ورود محمود و نازنين به تهران تا جلسه خواستگاري از مريم، پيچيده تر کند و زمينه را براي کنش و واکنش هاي بيشتر شخصيت هاي اصلي فراهم کند. ازسويي زماني که محمود به نقشه مريم پي مي برد و او را خطري بر سر راه آينده اش مي بيند، تماشاگر انتظار واکنشي جدي و دراماتيک دارد؛ شبيه به آن چه که در رمان يک تراژدي آمريکاييي نوشته تئوور درايزر رخ مي دهد. اما تهديدهاي تو خالي و بدون عمق محمود سبب مي شود که قصه فيلم در اين بخش با وجود بهره مندي از جذابيت بالقوه و ابتدايي براي مخاطب، در جا بزند و متأسفانه يک درام قدرتمند و نفس گير شکل نگيرد. شايد اين مشکل را بايد به حساب نگاه اخلاق گرايانه نويسنده نسبت به داستان و شخصيت هاي فيلمنامه اش گذاشت. گره گشايي فيلمنامه (آگاهي جهانبخش از ماجرا و نقش بازي کردن او براي اين که محمود را ادب کند) نيز خيلي ضعيف است و تمام کوشش هاي نويسنده براي خلق يک درام جذاب را به دليل همان نگاه اخلاق گرايانه و تک بعدي او بر باد مي دهد. البته تصميم مريم براي بر هم زدن مراسم عقدش با محمود جهت کامل کردن حلقه انتقامش، پايان فيلم را از يک «پايان خوش» آزار دهنده نجات مي دهد و به يک «پايان غافلگيرانه» نزديک مي کند. هر چند که نريشن بد و بي کارکرد پاياني که از سرنوشت محمود و نوشتن رمان فاصله به قلم جهانبخش خبر مي دهد، اين پايان بندي را لوث کرده است.

شخصيت ها
 

درباره ضعف در شخصيت پردازي فيلمنامه فاصله کم و بيش در بخش پيشين حرف زده شد. شايد تنها بتوان گفت که انفعال شخصيت ها در برابر تصميم و نقشه مريم است که داستان را در مسير کنوني اش پيش مي برد؛ و گرنه شخصيت ها در صورت واکنش هايي منطقي، جدي و از همه مهم تر دراماتيک مي توانستند مسير داستان را به يک پيچيدگي جذاب و درگير کننده بکشانند. مريم براي عملي کردن نقشه اش، کوشش چنداني نمي کند و با دشواري ها و سدهايي روبه رو نمي شود و گويي همه چيز جوري چيده شده که او بتواند تا پايان به آساني به کار خود ادامه دهد واين بيشتر از هر چيز ديگر، از انفعال شخصيت هاي اصلي داستان، از جهانبخش گرفته تا محمود و نازنين، سرچشمه مي گيرد.

ديالوگ ها
 

نمود ديالوگ هاي فاصله را بايد در جمله هاي حاضرجوابانه شخصيت مريم جست و جو کرد. ديالوگ هاي مريم، به ويژه در صحنه هايي که او قصد دارد دل جهانبخش را به دست بياورد، بهترين دستاويز براي نويسنده بوده که شخصيت پر شور و شر مريم را تعريف کند. در حقيقت اين ديالوگ ها به عنوان نمک ماجرا، بر بار کميک داستان افزوده اند تا خيال سازندگان فاصله از پيوند مخاطب با فيلم آسوده شود. البته با توجه به محافضه کاري موجود در داستان فيلم، از آن ديالوگ هايي که نمونه اش را در فيلم هاي ضعيف نيز زياد شنيده ايم، در فاصله هم وجود دارد؛ به ويژه جايي که جهانبخش در پايان فيلم در بيمارستان بالاي سر محمود و مريم مي آيد و به محمود مي گويد:«اميدوارم فهميده باشي چه فرشته اي رو از دست داده اي...؟!»

صحنه خوب فيلمنامه
 

صحنه ورود مريم به جلسه خواستگاري و رويارويي او با محمود، بي شک بهترين صحنه فيلمنامه است. رفتار مريم و واکنش هاي محمود خوب تعريف شده اند. هر چند که بي خيالي جهانبخش و نازنين در برابر دستپاچگي محمود کمي جاي پرسش و تعجب دارد.

صحنه ضعيف فيلمنامه
 

صحنه هايي که محمود در خلوت با مريم از او مي خواهد که از ادامه نقشه اش دست بکشد، به دليل تکرار چند باره اش و انفعال محمود، کارکرد خود را از دست داده اند. صحنه تصادف نيز جدا از اجراي ضعيفش، زمينه چيني نمايشي و منطقي ندارد و روشن است که پافشاري بچگانه محمود براي تند راندن، نه به قصد ترساندن مريم، بلکه به خواست نويسنده براي زخمي شدن اين دو شخصيت و فرستادن آنها به بيمارستان جهت آن گره گشايي ضعيف است!

صحنه خوب اجرا شده از فيلمنامه
 

با اين که بهترين صحنه فيلمنامه (سکانس خواستگاري) پرداخت بدي در اجرا ندارد، اما صحنه اي که جهانبخش به بيمارستان مي آيد و در حضور منير، از مريم خواستگاري مي کند، به يکي از اندک صحنه هاي خوب فيلم تبديل شده است. در اينجا ترکيبي از شرم و جسارت که در چهره قريبيان موج مي زند و نيز واکنش هاي سرخوشانه النازشاکر دوست، صحنه اي مفرح را پديد آورده است.

نقش فيلمناه در فروش فيلم
 

شايد در نگاه نخست، تماشاگر سينما رو به خاطر ستارگان فاصه بليت بخرد و به سالن هاي سينما بيايد. اما در پايان اين داستان فيلم است که بايد تماشاگر را جذب خود کند. به نظر مي رسد فيلمنامه فاصله قابليت هاي ابتدايي را براي نگه داشتن تماشاگر روي صندلي سينما دارد. شايد اگر داستان آن گرفتار ضعف در شخصيت پردازي و محافظه کارانه نويسنده اش نمي شد، اکنون طيف بيشتري از مخاطبان براي ديدن فاصله تمايل نشان مي دادند.

ديدگاه برخي از منتقدان و نويسندگان سينمايي درباره فيلم يا فيلمنامه
 

نه در زمان نمايش فاصله در جشنواره فيلم فجر و نه در زمان اکران، منتقدان و نويسندگان سينمايي آن چنان که بايد به فاصله نپرداختند. در حالي که واپسين اثر سينمايي کامران قدکچيان در مقايسه با خيلي از فيلم هاي روي پرده، اثري قابل تحمل تر است.
فيلمنامه نويس: قربان محمد پور، کارگردان: کامران قدکچيان، مديرفيلم برداري: کاميار فاروقي، صدابردار: مسعود دادگر، طراح صحنه و لباس: عباس حاجي درويشي، موسيقي: يحيي سپهري شکيب، بازيگران: فرامرز قريبيان، الناز شاکر دوست، پژمان بازغي، کتانه افشار نژاد، باران زماني، تهيه کننده: حبيب اللهياري
منبع: فيلم نگار 97



 

نسخه چاپی