آگوستين (5)

آگوستين (5)
آگوستين (5)


 

نويسنده: دکتر طاهره حاج ابراهيمي (1)




 

فلسفه تاريخ
 

در تاريخ 24 آگوست 410 آلاريک (2) به روم هجوم آورد و سه روز رم را غارت کرد، شهر ويران نشد و پايان امپراطوري غرب هم نبود. اما تأثير رواني آن بسيار سهمگين بود. اين سؤال در اذهان پيش آمد که چرا بايد شهري که زيبايي و قدرتش به دست مردم ايجاد شده و همگان طي قرون و اعصار گرامي اش مي شمردند و حال نيز دژ مسيحيت بود از جانب يک خداي خير خواه به تاراج بربران تسليم شود؟ مشرکان، اين تيره روزي را به مسيحيت نسبت مي دادند و مي گفتند: «خدايان قديم که از قدرت افتاده اند و پرستششان ممنوع شده است، حمايت خود را از رم که به رهبري آنها به مدت هزار سال رشد کرده و سعادتمند شده بود، برگرفته اند.» بر اثر آن مصيبت، ايمان بسياري از مسيحيت متزلزل شد. آگوستين خطر اين تزلزل را احساس نمود.
شهر خدا ــ (3) آگوستين در پاسخ به اين سؤالات شهر خدا را نگاشت. در اين اثر نقادي آگوستين نسبت به فرهنگ يوناني ــ رومي، مشهود است. آگوستين به آن فرهنگ ايمان داشت و حرمت زيادي براي آن قائل بود، مع الوصف معتقد بود که اين فرهنگ از لحاظ اخلاقي رو به زوال است. نخستين پاسخ آگوستين در شهر خدا، آن بود که رم نه براي دين جديدش بلکه به واسطه ي گناهان ممتدش تنبيه شده است.(4) وي مثال هايي از فساد سياسي و اجتماعي رم مي آورد. وي مي گويد: بذر فساد اخلاق در دين قديم رم نهفته بود، در خداياني که اميال جنسي بشر را به جاي عنان زدن، تحريض مي کردند. رم بدين جهت مجازات شد که اين خدايان را مي پرستيد، نه بدان جهت که از آنها دست کشيده بود. بربر هاي کليساي مسيحي را و نيز کساني را که در آن پناه گرفته بودند، بي آسيب رها کردند، اما بر بقاياي معابد مشرکان شفقت نياوردند؛ بنابراين مهاجمان چگونه مي توانستند عاملان انتقام خدايان مشرک باشند؟
دومين پاسخ آگوستين يک فلسفه ي تاريخ بود. کوششي براي ايضاح وقايع تاريخ مدون بر اساس يک اصل کلي واحد. از تصور مدينه فاضله ي افلاطون که «در محل نامعلومي از آسمان» وجود دارد. از آن انديشه ي پولس حواري که مشعر است بر وجود جامعه اي از قدسيان زنده و مرده و از نظريه ي توکونيوس (ازدوناتيان) مبني بر وجود دو جامعه ــ يکي خدايي و يکي شيطاني ــ بود که آگوستين طرح اصلي کتاب خود را به منزله ي داستاني از دو شهر اقتباس کرد: يکي يک شهر خاکي با مردمي دنيا دوست که همت خود را صرف امور و لذات دنيوي مي کردند، و ديگري يک شهر خدايي از پرستندگان يک خداي واحد حقيقي در گذشته، حال و آينده. آگوستين مي گويد: «شهر خدا با خلقت فرشتگان، و شهر خاکي با طغيان ابليس به وجود آمد.» «انسان ها به دو نوع تقسيم مي شوند. يکي آنها که بر اساس طبيعت انساني زندگي مي کند، و ديگري آن که بر حسب ماهيت يزداني مي زيد. اين دو را ما به رمز دو شهر يا دو جامعه مي ناميم که براي يکي سلطنت جاودان با خدا مقرر شده است و ديگري محکوم به عذاب ابدي با شيطان است.» يک شهر يا امپراطوري بالفعل لازم نيست که از هر جهت در داخل «شهر خاکي» واقع باشد، ممکن است اعمال خوبي در آن انجام گيرد ــ از قبيل قانونگذاري خردمندانه، داوري عادلانه و ياري به جامعه، اين اعمال خوب باصطلاح درون «شهر خدا» انجام مي گيرند. اين شهر روحاني نيز به نوبه ي خود معادل کليساي مسيحي نيست، زيرا کليسا هم ممکن است منافع دنيوي داشته باشد و اعضايش به جست و جوي سود شخصي و ارتکاب گناه گرفتار باشند و از اين رو از اين شهر به آن شهر دگر بلغزند. فقط در واپسين داوري است که اين دو شهر از يکديگر جدا خواهند شد.»
اگر به گونه اي نمادين، همه ي ارواح زميني و آسماني و نيکمردان مسيحي و پيش از مسيحيت را مشمول عضويت کليسا بدانيم ــ چنانکه آگوستين گاه چنين مي کند ــ آنگاه مي توان کليسا را برابر «شهر خدا» تلقي کرد. کليسا بعداً اين برابري را به منزله ي يک سلاح مردمي پذيرفت و از فلسفه آگوستين آموزه ي مبتني بر حکومت تئوکراتيک را، که در آن قواي دنيوي منبعث از انسان ها مي بايست تابع قواي روحاني منبعث از خداوند و در اختيار کليسا باشد، منطقاً استنتاج کرد. با اين کتاب آگوستين، موجوديت فلسفي شرک از ميان رفت و مسيحيت موجوديتي فلسفي يافت. اين کتاب نخستين محصول متشکل ذهن قرون وسطايي بود.(5)

کليسا
 

کليساشناسي آگوستين در دوره ي تجربه اي که با دوناتيان داشت شکل گرفت.
دوناتيان (6)ــ دوناتيان مدعي بودند که کليساي پاکان و شهدايند. آنان شقاق بزرگي را در کليساي آفريقا بوجود آوردند. آنان کاتوليک ها را محکوم مي نمودند که کهانتي مخدوش دارند و لذا آئين و مراسم درستي هم ندارند. آگوستين در مقابل، استدلال مي نمود که ثمر بخشي آداب و شعائر به لياقت و استحقاق کشيش وابسته نيست.
وي مي گفت: «اصل من مسيح، ريشه و برگ و بر من مسيح، بذري را که در آن روئيده ام کلمه ي خداست...من به کشيشي که مرا تعميد داده است ايمان ندارم بلکه به مسيح که فقط اوست که گناهکاران را مورد عفو قرار مي دهد وي مي تواند معصيت را ببخشد، معتقدم.»
آگوستين سخت گيري دوناتيان مبني بر اينکه هر کاتوليکي که بخواهد به کليساي آنان بپيوندد، بايستي دوباره غسل تعميد کند، باطل شمرد. آگوستين اعلام نمود که تعميد تنها زماني براي تعميد شونده سودمند است که فرد به هم دينان حقيقي خود بپيوندد. وجود کليسا به کاراکتر فردي چند مسيحي که در آن هستند يافت نمي شود بلکه در اتحاد کل کليسا با مسيح کليسا نه از قديسين چنانکه دوناتيان معتقدند، بلکه از پيکره ي ممزوج قديسين و استغفار کنندگان تشکيل شده است. آگوستين بر اينکه اعضاي ضعيف بايستي صبورانه توسط کليسا تحمل شوند، پاي مي فشرد.
چگونه ممکن است که جدايي کامل ميان قديسين و گناهکاران، پيش از داوري نهايي وجود داشته باشد؟(7) آگوستين از اينکه کليسا را در وضعيت فعلي اش که در آن سره و ناسره مخلوط اند با کليساي مطهر و پاک شده از بدي ها و پليدي ها در روز رستاخيز يکي کند امتناع ورزيد. اما کليساي قديسين صرفاً در آينده نخواهد بود، اکنون هم وجود دارد. کليسا شهر خداست که در پائين با شهر خاکي و زميني آميخته شده اما از جنبه ي روحاني و معنوي متمايز است. نام آن نام کبوتري است که در مزامير از آن سخن گفته شده است: «کبوتر من يگانه است» چون توسط روح القدس، کبوتري که بر مسيح در کنار رود اردن فرود آمد، جمع آمده و متحد شده است.
به هر حال پس از دو مباحثه اي که در آن آگوستين ميدان دار بود، قوانين سخت دولتي عليه دوناتيان وضع و منجر به تبعيد آنان از کشور شد. آگوستين از قدرت امپراطوري جانبداري نموده و توانست چنين بدعت هايي را فرو خواباند.(8)
ايثار کليسائي (9)ــ از نظر آگوستين اين ايثار است که پيوند ميان مرئي و غير مرئي را برقرار مي سازد. اين ايثار علامتي است که نشانگر تعلق فرد به جامعه مقدسين است و مقتضي تبعيت از يک کليساي واحد است.
کاتوليک بودن و وحدت با هم تلازم دارند. همينجاست که آگوستين مي گويد تعميد دهنده در هر موقعيتي که باشد نالايق يا مبتدع و يا منافق، اين مسيح است که تعميد مي دهد. اما تعميدي که توسط مبتدعان انجام مي شود سودمندي ندارد. يعني موجب بخشش گناهان نمي شود. زيرا سودمندي تعميد فقط در روح يگانگي با يک کليسا است که ميسر مي گردد.
از ديدگاه آگوستين فيض الهي ملازم مفهوم کليسا است و فقط کليساي کاتوليک عشق واقعي را توسط روح القدس القاء مي کند. بدون مراسم ديني که مهمترينشان عشاي رباني و تعميد هستند، نجات محقق نخواهد شد.
اين مراسم توسط کلمه مسيح تأسيس مي شود، مسيحي که ويژگي هاي تعميد را تعيين مي کند و روح القدس اين کار را با ترکيب در وحدت کامل مي سازد.
عشاي رباني ــ از نظر آگوستين حقيقت ناب و شراب، پيکر مسيح است که کل مسيح يا کليسا (جامعه مسيحي، است. اين مراسم مبتني و متمرکز بر وحدت است که حقيقت غايي است.(10)

تأثير
 

جايگاه مهم آگوستين در تاريخ مغرب زمين، غير قابل انکار است. ژرفاي نگرش او به طبيعت شگفت انگيز است. آگوستين بي امان و خستگي ناپذير در جست و جوي معرفت بود و پويايي معرفت در او نگاه تيز بينانه اي به طبيعت بشري به وجود آورد تا در ژرفاي روح انسان کاوش کند. آگوستين براي فرهنگ مسيحيان مغرب زمين محدوديت هايي تعيين نمود. تفسير او از ديدگاه هاي افلاطون قسمت اعظم انديشه هاي مسيحيان غرب را تحت الشعاع قرار داد تا هنگامي که در قرن سيزدهم ديدگاه هاي ارسطو از نو کشف شد. اومانيست هاي رنسانس بر آگوستين تکيه نمودند. در مورد رهبران اصلاحي نقش عمده اي داشت. لوتر مفهوم لطف آگوستين را دستاويز خود قرار داد. مطالعه ي بنيان هاي دين مسيحيان اثر کالوين، روشنگر اين مطلب است که پس از انجيل، آثار آگوستين پيش از هر فرد ديگري در مسيحيت مطرح بوده است.(11)
وجوه مختلف جستارهاي فلسفي او براي قرون بعد از او و تا ظهور ارسطو گرايي در قرون دوازدهم در اوج حاکميت بود. لوتر، شلاير ماخر و کانت نقطه شروع تفکر خود را از او گرفتند. حتي در بسياري موارد، آگوستين از هگل و شلاير ماخر نو انديش تر است. در گستره ي روانشناسي و متافيزيک صاحب انديشه بود.
نظريه ي «مي انديشم پس هستم» دکارت نه تنها خميرمايه، بلکه شکل گيري خود را مديون انديشه آگوستين است. رشد سياسي قرون وسطايي هم متأثر از آگوستين بوده است، چه او به معناي واقعي مبدع امپراطوري مقدس روم بود. گويند شارلا تعلق خاطر زيادي به شهر خداي آگوستين داشت. در قرن يازدهم در جريان اختلاف ميان امپراطور و پاپ هر دو طرف اختلاف صريحاً به او توسل مي جستند.(12)
ملاحظه مي شود که غناي فکري و تنوع وجوه آموزه هاي آگوستين به حدي بود که بسياري از او تأثير پذيرفتند. اين تنوع نتيجه ي تنوع آثار اوست که در دوره اي طولاني خلق شده اند.
اين تنوع فکري بخشي به مقطع زماني که او در آن مي زيست و بخشي به شرايط خاص گروش او به مسيحيت مربوط مي شود. او در نقطه ي عطف دو دنيا: دنياي قديم که در حال گذر بود و دنياي نوين که وارث دنياي قديم مي شد، قرار داشت. آگوستين ناقل فرهنگ قديم به آيندگان بود. او اين ميراث را گردآوري نموده و بازسازي کرد و با ويژگي هاي تفکر ژرف خود به آيندگان منتقل نمود.
آگوستين اين انديشه ها را نه به طور انتزاعي و مجرد و آرماني، بلکه با همه ي وجودش دريافت و به عنوان حقيقتي زنده توسط همه قواي شخصيت عظيمش آن را به آيندگان عرضه داشت.
همين انساني که به عنوان يک مسيحي کاتوليک انديشيد، عمل کرد و زيست و با تعصبي شديد خود را وقف مسيحيت کاتوليک کرد، انساني بود که تجربيات خاصي را پشت سر گذاشته بود.
آگوستين، بدعت را با جذاب ترين شکلش ژرفايابي نمود. و طعم فلسفه را در اوج رشد و تحول چشيده بود. با زندگي گروه هاي مخفي و سري و حلقه مشرکان به نحوي آشنا بود.
درون اين انسان مسيحي کاتوليک، فيلسوفي فعال مستتر بود، درون هر دو يک نبوغ ديني وجود داشت. و اين درحالي بود که براي بيان عواطف و ايده هاي خود، مهارت ادبي بي نظيري هم داشت.
آگوستين همواره به پيروانش توصيه مي نمود که هيچ چيز را بيش از ايمان کاتوليکي دوست نداشته باشند و به نقادان خود توصيه مي نمود که خودشان را بيشتر از حقيقت کاتوليک نخواهند. براي آگوستين، کليسا اساساً يک اجتماع مقدس و پيکره ي مسيح است.(13)

Biblography
 

1ــ Bettenson, Henry. St Augustine City of God, Penguin Books, 1972. Great Britain. by Richard clay ltd, Bungay, Suffolk.
2ــ Chadwick, Henry, saint Augustine Confession, oxford university press 1991.
3ــ Chadwick,ltenry, Founders of thought, oxford. university Press 1991.
4ــ E.B.Pusey, D.D. Tianslator -The canfessions of St Augustine, Every man's Library.
5ــ Dilman, Ilham, Free will, Routledge, London,1999.
6ــ Matthews, Gaerthb, Augustine, Routledge Ency. of phi lasophy .London. Voll 1998.
7ــ Matthews, Hareth b.Augustine, Concise Routledge Ency. of philosophy. london 2000.
8ــ Roy, OJ-B.Du. Augustin, St, New Catholic. vol.
9ــ (Smith, Warren Thomas, Augustine of Hippo, Ency. of Religion, Eliade (ed.
10ــ Warfield, Benjamin B.Augustine. Ency. Religion & Ethics, Hastings.
11ــ Wilken, Robert,L. Plagianism, Ency. Religion. Eliadee.
12ــ Wilken, Robert,L. Pelagius, Ency. Religion. Eliadee.
13ــ دورانت، ويل. صارمي، پاينده، ظاهره (مترجمان) عصر ايمان بخش اول، علمي فرهنگي 1373.
14ــ مگي، بريان، عزت الله فولادوند ــ فلسفه بزرگ. خوارزمي. 1377.
15ــ ناس.جان بي.حکمت. تاريخ اديان. آموزش انقلاب اسلامي 1370.
16ــ راداکريشنان ــ جواد يوسفيان ــ تاريخ فلسفه شرق و غرب. جلد دوم. آموزش انقلاب اسلامي 1367.
17ــ فروغي، محمد علي، سير حکمت در اروپا. زوار 1344.
18ــ کلارک، جيلين، عليزاده، اعترافات آگوستين. نشر مرکز 1379.
19ــ ياسپرس، کارل، محمد حسن لطفي ــ خوارزمي. 1363.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. دانشجوي دكتري اديان و عرفان.
2.پادشاه ويزيگوت ها.
3.De civitate dei.
4.CF. warbield,525.
5.رک. تاريخ تمدن 92 ــ 91.
6.Donatists.
7.D.Roy,1055.
8.C.Smith.
9.Eccle Siastical Charity.
10.C.Roy,1055.
11.C.Smith ,526.
12.C.Warfield,220.
13.C.warfield,220.
 

منبع: نشريه فكر و نظر شماره 10-11




 

نسخه چاپی