سهل عطا الادمي (1)

سهل عطا الادمي (1)
سهل عطا الادمي (1)


 

نويسنده: محمد رضا متقيان *




 

چكيده
 

ابولعباس احمد ابن محمد بن سهل عطا الادمي بغدادي آملي، عارف، شاعر، مفسر نامي، ‌محدث و جامع شريعت، طريقت و حقيقت است؛ وي ميان معاني قرآني و تجربه عرفاني ، پيوند تازه اي زد. در اين مقال بطور بسيار مختصر برآنيم تا به معرفي شخصيت ابن عطاء الادمي يكي از مشايخ عصر طلايي قرن سوم در عرفان اسلامي از نگاه تاريخي، عرفاني، علمي، تفسيري، اجتماعي و عقيدتي بپردازيم.
واژه هاي كليدي: ابن عطا الادمي، فقر، عزلت، صبر، توكل، تفسير سلمي، شريعت، ‌طريقت و حقيقت.

مقدمه
 

پرتو شريعت، ‌طريقت و حقيقت با هماهنگي خود در نظام تدوين ناشي از فروغ روي آن يگانه ي هستي در نظام تكوين اند. ابن عطا الادمي از جمله عارفان راستيني است كه جامع شريعت، طريقت و حقيقت بود وي در اين طريق قدم و در اين دفتر قلم زد. قول، فعل و سيره ي اخلاقي او همه گواه بر اين مدعاست. او در زندگي خود، ‌عارفي متعبد، ‌قاري متفكر، اهل اشك و سوز شبانه، فكر و ذكر روزانه و در زندگي اجتماعي بر آنچه اعتقاد داشت ايستاد و لحظه اي درنگ به خود راه نداد تا در نهايت مرغ جانش به ملكوت اعلي پر زد و دفتر زندگي سراسر مبارزه و جهادش با خون رنگينش امضا گشت.
در اين نوشتار بطور بسيار مختصر برآنيم تا به معرفي شخصيت اين عطاء الادمي يكي از مشايخ عصر طلايي قرن سوم در عرفان اسلامي از نگاه تاريخي،‌عرفاني، ‌علمي، ‌تفسيري،‌ اجتماعي و عقيدتي بپردازيم.(بعونه و كرمه)

1ــ معرفي ابن عطا
 

نام، القاب و اوصاف
 

وي ابوالعباس احمد بن محمد بن سهل عطا الادمي بغدادي عاملي،‌ عارف، ‌شاعر و مفسر محدث است(1) برخي مي گويند كه لفظ عطا لقب پدرش بوده است.(2) در اطلاق وصف «آدمي» بر وي اختلاف نظر است: عده اي به دو جهت ذيل او را آدمي (به فتح الف) خوانده اند:
الف ــ اَدم منسوب به آدم و به معناي پوست و فروختن آن است.(3)
ب ــ از نياكان او كسي به نام آدمي يا عدمي شناخته و خوانده نشده است، پس همان اَدم صحيح است و اَدم نام محلي كه در مسير كاروان هاي حج قرار داشته است.(4)
برخي ديگر همچون جامي در نفحات الانس و ماسينيون در مصائب حلاج از او با «ادمي (5) يا» عدمي (6) ياد كرده اند.

ــ تاريخ تولد و وفات:
 

از تاريخ تولد او اطلاع دقيقي در دست نيست؛ بعضي آن را حدود 235 ق اعلام كرده اند (7) در تاريخ وفات او هم اختلاف نظر وجود دارد؛ بسياري سنه ي(8) و عده اي سال (9) ق و (10) ق را سال وفات وي دانسته اند.

ــ آثار:
 

1ــ اثر معروف او «تفسير ابن عطا الادمي» است كه پل نويا آن را از «حقايق التفسير سلمي» استخراج و گرد آوري كرده و آن را با چهار نسخه ي خطي مقابله، ‌تحقيق و تصحيح كرده است (11) و به سال 1973 ميلادي در مجموعه ي نصوص صوفيه غير منشوره در بيروت منتشر كرد است. خوشبختانه اين تفسير و برخي ديگر از تفاسير عرفاني، بويژه تفسير منسوب به امام جعفر صادق (عليه السلام) كه سلمي آن را جمع آوري و حفظ كرده است،‌ همواره بعضي ديگر از رسايل وي در ايران نيز به وسيله نصرا...پورجوادي (1369 ه د.ش) گرد آوري وچاپ شده است (12) البته بايد ياد آور شد كه در چاپ‌ اين آثار در ايران همان تصحيح نوعي از تفسير منسوب به امام و ابن عطا افست شده است.

2ــ مجموعه بزرگ اقاويل.
 

3ــ كتاب عوده ي الصفات در باب فناء كه به وي منصوب است.(13)

2ــ شخصيت ابن عطا:
 

ــ جايگاه تاريخي، اساتيد و شاگردان:
 

ابن عطا الامي از مشايخ طبقه سوم در دوران طلايي عرفان اسلامي است.(14) كمتر منبع معتبري است كه به اساتيد وي پرداخته باشد،‌ چون به نظر مي رسد سير و سلوك وي بيشتر حاصل تأمل در كتاب حق و تفكر در دفتر نفس باشد تا نتيجه تعليم و تعلم. البته عده اي همچون هجويري در كشف المحجوب (15) و جامي در نفحات الانس (16) و عطار در تذكره ي الاولياء به دليل رفت و آمد ابن عطا با بزرگان عرفان و صوفيه آن روزگار به اين استنباط رسيده اند كه وي از مريدان و شاگردان جنيد و ابراهيم مارستاني بوده است. و همين طور منابع ديگري همچون سلمي در طبقات صوفيه (17) و مدرس،‌ محمد علي در ريحانه الادب (18) و ابن اثير در الكامل في التاريخ (19) و ابن الجوزي در تاريخ منتظم (20) وي را هم عصر و هم صحبت جنيد، ‌ابراهيم مارستاني و حلاج به شمار آورده اند و اين قول اخير همان مطلب را تقويت مي كند كه ابن عطا مراد و استاد سير و سلوك رسمي نداشته است.

ــ جايگاه اجتماعي:
 

ابن عطا همچون يار و ياور خود حلاج صريحاً اسرار هويدا مي كرد و از صوفيه بغداد تنها كسي است كه به دفاع جانانه از حلاج برخواست و سرانجام در مسلخ عشق كشته شد.
شهادت و محاكمه ابن عطا: نوشته اي از حلاج در جريان آخرين محاكمه اش بدست آوردند كه وزير خليفه (21) از آن برآشفت و گفت اين كه شما گفتيد من الرحمن الرحيم الي فلان بن فلان اين همان ادعاي ربوبيت نيست؟!
حلاج گفت اين سخن نزد ما همان عين الجمع است؛ ‌وزير گفت چه كس يا كساني اين قول را تأييد مي كنند و حلاج از جريري، ‌شبلي، ‌و ابن عطا نام برد. در اين ميان تنها كسي كه صريحاً قول حلاج را تأييد و از آن دفاع جانانه كرد و منكران آن را بي اعتقاد شمرد. ابن عطا بود، همين امر موجب شد كه وي را به محاكمه فرا خوانند.(22)
وزير از ابن عطا سؤال كرد چه مي گويي در حق منصور كه ادعاي ربوبيت كرد و انا الحق گفت و به قتل رسيد؟
گفت: در فكر خود باش و قرض مردم كه در ذمه داري بده والا تو چه منزلتي داري كه از حلاج بپرسي؟ وزير از اين سخن برآشفت و دستور داد تا دندان هاي او را يكان يكان بركنده و بر سر او كوفتند تا كشته شد.(23)

ــ جايگاه علمي:
 

ابن عطا الادمي مفسر نامي، شاعر، اهل توحيد،‌ رياضت و عالم به شريعت و طريقت بود. عطار در اين باره مي گويد: «وي سلطان اهل تحقيق،‌ برهان،‌ توحيد و در فنون علم آيتي بود و در اصول و فروع مفتي هيچ كس را پيش از وي در اسرار و معاني و تأويل آن، ‌علم بيان و لطايف آن نبود.(24)
ابن عطا تفسير گرانقدر عرفاني هم دارد كه در ميان آثار عارفان بويژه از نظر تفسيري حائز اهميت است و اهميت آن نه فقط از آنروست كه غالب اوقات، ‌تفسير وي همان شرح و بسط تفسير منسوب به امام جعفر صادق (عليه السلام) است، ‌بلكه از اين روست كه در ميان تفسيرهايي كه سلمي در حقايق التفسير آورده بي چون و چرا يكي از پرمايه ترين و گويا ترين روش تفسيري صوفيانه است. بطوري كه خود سلمي مي گويد «له لسان في فهم القرآن تخيص به» زباني در فهم قرآن بود كه به وي مختص بود. پلنويا دراين باره مي گويد: «از جمع معاصران ابن عطا‌، هيچ كس مثل او تفسيري ويژه صوفيان، بدين حجم بر جاي ننهاده است».(25)
انس با قرآن: هجويري در كشف المحجوب (26) و خطيب در تاريخ بغداد (27) همگي به انس و ولع ابن عطا بر قرائت و تدبر در قرآن كريم اشاره كرده اند. وي در هر روز يك ختم قرآن و در ماه مبارك رمضان در هر شبانه روز سه بار ختم قرآن مي كرد اما در اواخر عمر قرائت قرآني را شروع كرد كه نزديک به ده سال طول كشيد، ‌دراين اثناء بر آن شد تا با انس به معاني قرآن به استنباط بپردازد، ‌لكن پيش از ختم قرآن در گذشت. تفسيري كه سلمي در حقايق التفسير از وي نقل كرده حاصل همان سعي و تلاش شبانه روزي وي در قرائت و تدبر در معاني قرآن كريم بوده است.
شيوه تفسيري ابن عطا‌: ابن عطا ميان معاني قرآني و تجربه عرفاني، پيوند تازه اي زد‌‌؛ او معتقد بود كه تجربه هاي عرفاني پرتوهاي نويني را بر قرآن مي افكند و فهم معاني قرآن را براي سالك روشن مي كند. اين استنباط معنوي (تأويل) جز از اعماق تجربه هايي كه عارف در آن زندگي مي كند به دست نمي آيد. به نظر ابن عطا كسي مي تواند اشارات قرآني را دريابد كه باطن خويش را تطهير كرده باشد! لايسمه الا المطهرون.(28)
هر چند بيان تأويلي در تفسير ابن عطا شيوه ي غالب است اما در آياتي نيز فراتر از ظاهر آيه عرضه نمي كند. مثلاً ذيل آيه ي (46) كهف «الباقيات الصالحات» كه مي گويد «هي الاعمال الصالحه و النيات الصادقه و كل ما اريد به وجه الله هو الصدق»(29) و همچنين در بعضي از آيات در واقع مضمون آيه را با بياني، ‌مدلل مي سازد مثلاً در آيه ي 12 طلاق،‌ خداوند مي فرمايد «قد احاط بكل شي علما» ابن عطا مي گويد علم خدا بر اشياء احاطه دارد زيرا او اشياء را ايجاد كرده است و اين شايد اشاره به اين دارد كه معلول شأني از شئون علت است پس حضرت حق كه علم به خود دارد احاطه علمي هم بر معلول هايش دارد ولي معاليل و حوادث بر او احاطه علمي ندارد زيرا محال است آن ها بر علت ازلي خود محيط شوند.(30)

ــ جنيد بغدادي و ابن عطا الادمي:
 

ابن عطا همچون حلاج در بدو امر اقوال جنيد را قبول داشت ولي در اواخر در حكمت اخلاقي و مقامات سير و سلوكي با وي مخالفت مي كند مثلاً در مقامات سير و سلوكي به نظر جنيد كمال دين در صبر است و همان است كه آدمي را تا به مرحله فنا و اقرار به «لا اله الا الله» مي رساند اما ابن عطا همفكرحلاج است و مي گويد بستگي به شكر دارد (31) در حكمت اخلاقي هم مثلاً در بحث فضيلت اغنيا بر فقرا جنيد مي گويد: «تسليم و رضاي بينوايي كه خدايش تهي دست كرده برتر از بذل و احسان توانگري است كه خدايش غرق نعمت فرموده است» ابن عطا بر اين قول هم اعتراض مي كند و مي گويد مبناي كلامي جنيد دچار اشكال است زيرا خدا نزد جنيد بيشتر از راه نفي (عدم) ثابت شده است تا از راه اثبات (وجود) در مورد بلا و سختي جنيد مي گويد: «فداكاري بدون تكلف برتر از فداكاري همراه با مجاهده و رنج است» ولي ابن عطا بلا و رنج را نوعي لطف الهي مي داند كه حتي مي توان آن را طلب كرد بنابراين برخلاف جنيد فداكاري همراه با مجاهده و رنج را برتر مي داند.(32)
تاريخ حكايت مي كند چون جنيد از اقناع ابن عطا نوميد گرديد از خدا خواست كه او را كيفر دهد و ابن عطا شاهد بود كه پسرانش را كشتند و اموالش را به تاراج بردند و بر اثر اين حادثه پانزده سال ديوانه بود پس از آن اعتراف كرد كه اين كيفر بر اثر نفرين جنيد بوده و از عقيده خود بر مي گردد، ‌ولي (در مقابل اين قول) بعضي از خود ابن عطا نقل مي كنند كه اين چنين مي گويد: «قرآن را خواندم و ديدم كه خدا هيچ بنده اي را پيش از آن كه به ابتلا بلا بيازمايد با درود و ثنا ياد نمي كند پس، ‌از خدا خواستم كه مرا به بلا امتحان كند و گفتم: پروردگارا مرا مبتلي كن و مرا در اين بلا نگه دار» اندكي بعد ثروتش از دستش برفت، و پسرانش مردند و هم خانواده اش در گذشتند.(33)

پي‌نوشت‌ها:
 

* عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور استان تهران.
1.عبدالرحمن، ‌السلمي، طبقات صوفيه، بيروت،‌ لبنان، دارلكتب العلميه، 1419 ه، ص 207.
2.محمد علي، مدرس تبريزي، ريحانه ي الادب في تراجم المعروفين بالكنيه ي و اللقب، تهران، ‌كتابفروشي خيام، ‌1369، ص 180.
3.نوالدين عبدالرحمن، ‌جامي، نفحات الانس من حضرات القدس، تهران، اطلاعات،1382، ص 735.
4.دائره ي المعارف بزرگ اسلام،‌ به نقل از ياقوت المشترك،‌ تهران،‌ مركز دائره المعارف بزرگ اسلامي،‌1370، ‌ص 302.
5.نورالدين عبدالرحمن، جامي، پيشين، ص 735.
6 لويي، ماسينيون،‌ مصائب حلاج، تهران،‌ جامي، 1382،‌ ص 60.
6.دائره ي المعارف علوم عقلي،‌ پايگاه اطلاعات دائره ي المعارف اعلام، ‌مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني، ركورد 432.
7.شمس الدين محمد ابن احمد ابن عثمان، ‌الذهبي، سير الاعلام النبلأ ص 255 و عبدالكريم،‌ القشيري،‌ الرساله ي القشيريه ص 391.
8.الحافظ ابي بكر احمد ابن علي،‌ الخطيب البغدادي، ‌تاريخ بغداد، ‌مصر (قاهره) مكتبه ي الخانجي ص 30 و سلمي در طبقات صوفيه ص 265.
9.جامي ،‌پيشين ص 144 ــ 143.
10.پايگاه اطلاعات دائره ي المعارف اعلام،‌ دائره ي المعارف علوم عقلي،‌ پيشين،‌ ركورد 432.
11.مجموع آثار ابوعبدالرحمن سلمي‌، گرد آوري نصرالله پور جوادي،‌ تهران، مركز نشر دانشگاهي، ‌1369.
12 پايگاه اطلاعات دائره ي المعارف اعلام، دائره ي المعارف علوم عقلي،‌ پيشين، ‌ركورد 432.
13.در يک ديد کلي عرفان اسلامي را مي توان به سه دوره ذيل تقسيم کرد:
دوره نخست) «آز آغاز تا سده پنجم»
دوره دوم) «از اواخر سده پنجم تا پايان سده نهم»
دوره سوم) «از سده نهم تا کنون»
ر.ک، يزدان پناه، سيد يدا...، درآمدي بر تاريخ عرفان اسلامي، جزوه درسي دوره تربيت تحقق عرفان اسلامي، قم، مرکز پژوهشي دائره ي المعارف علوم اسلامي پاييز و زمستان 1382.
14.هجويري غزنوي، ابوالحسن علي بن ابن علي عثمان ابن ابي علي و الجلابي، کشف المحجوب، تهران، سروش، 1383، ص 228.
15.جامي، پيشين، ص 144 ــ 143.
16.عطار نيشابوري، فريد الدين، ص 488.
17.محمد علي، مدرس، پيشين ص 180.
18.تاريخ ابن الاثير، پيشين ص 169.
19.ابن الجوزي، عبدالرحمان بن علي بن محمد، دارالکتب العلميه ي ص 200.
20.هر چند در اين که وزير خليفه حامد بود يا علي ابن عيسي اختلاف نظر است.
21.الخطيب بغدادي، پيشين، ص128 ــ 127.
22.عطار نيشابوري، تذکره الاولياء، تهران، ميلاد، 1376، ص 491، نفحات الانس، پيشين ص 144 ــ 143، ريحانه ي الادب، پيشين ص 118.
23.عطار نيشابوري، پيشين ص 483.
24.ابوعبدالرحمن، سلمي طبقات الصوفيه، ص 265.
25.ابوعبدالرحمن، سلمي ص 167.
26.هجويري، کشف المحجوب، ص 228.
27.خطيب بغدادي در تارخ بغداد، ص 27.
28.مقدمه و تصحيح پل نويا، نصوص صوفيه غير منشوره، بيروت، دارالمشرق، بي تا، ص 155.
29.همان، ص 83.
30.همان، ص 163.
31.لويي، ماسينوس، مصائب حلاج ص 61.
32.ماسينيون، پيشين ص 60.
33.مصايب حلاج، لويي ماسينيوس، ترجمه سيد ضياء الدين دهشيري، تهران، جامي، 1382، ص 62.
 

منبع: نشريه فكر و نظر شماره 10-11
ادامه دارد...




 

نسخه چاپی