واقع گراترين جامعه شناخت روستايي

واقع گراترين جامعه شناخت روستايي
واقع گراترين جامعه شناخت روستايي


 

نويسنده: اکبر رضي زاده
منبع:راسخون



 
«محمود دولت آبادي» در دهم مرداد سال 1319 در يکي از روستاهاي سبزوار بنام «دولت آباد» ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در همان جا گذراند و ضمن تحصيل، به خانواده اش در کار کشاورزي کمک مي کرد. در بيست سالگي به مشهد و از آن جا به تهران رفت و در کار تئاتر، استعداد خوبي از خود نشان داد. اولين اثر او به صورت داستان، با عنوان «ته شب» در سال 1341 به چاپ رسيد. و بعد از آن داستان هاي مختلفي به چاپ رساند که تعدادي از آن ها عبارتند از: «گاواره بان»، «سفر» و «ازخم چمبر». دولت آبادي در سال 1352 زنداني و در سال 1355 شمسي آزاد شد. او برجسته ترين نويسنده آثار اقليمي ايران است و با جديت خاصي به کار نگارش پرداخت. بزرگترين اثر دولت آبادي مجموعه ي رمان «کليدر» است که براي نوشتن آن 15 سال زحمت کشيد و اين مجموعه در ده جلد و سه هزار صفحه به چاپ رسيده است. دولت آبادي براي نوشتن اين مجموعه به ميان ايلات کرد شمال خراسان رفت و براي شناخت مردم جوامع روستايي و کارگري ايران، سفرهاي متعددي کرد.
به چند سطر از رمان «جالي خالي سلوچ» توجه کنيد:
«...مرگان کم کم داشت به خود مي آمد. چشم هايش نرم نرم به روي آن چه روي داده بود باز مي شدند. فشار و نيرويي وحشي، بار ديگر از درونش قامت برمي کشيد.
چشم هايش بار ديگر خود را مي ديدند، دور و برش را آشکارا مي ديد.
همه چيز از نو جان گرفته بود. از دل خشک سرماي زمستان، بار ديگر زندگاني مي جوشيد...»
به زبان و نحوه ي روايت داستان «ديدار بلوچ» دقت کنيد. اين رمان اين گونه شروع مي شود:
«من اينجام. در چهارراه چکنم؟! زاهدان. شهري گسترده و پهن. با خيابان هاي برهم غلتيده. چون ماهيان از آب وامانده و بر خاک افتاده، با تب آفتاب در تن. مردم را هنوز نديده ام. و تا اينجا اگر چيزي بخواهم بگويم جز پر هيبت و شمايلي بيروني، تصويري از آنها نمي توانم بدهم...»
سبک نگارش و لحن کلام نويسنده در اين رمانها به گونه اي است که تا خواننده آن را به طور کامل مطالعه نکند، نمي تواند به ارزش هاي واقعي موجود در آن ها پي ببرد. قهرمان اصلي «جاي خالي سلوچ» شخصي است به نام «گل محمد» و با اين که از قهرمانان تاريخي، ملي است و مدتي در روستاهاي اطراف سبزوار نيشابور زندگي کرده، در روند اين رمان بزرگ به قهرماني حماسي تبديل مي شود. دولت آبادي در اکثر داستان هايش از جهان بيني خاصي دفاع نمي کند و در پي اثبات چيزي نيست!... او بيشتر در پي نقل حادثه اي است که خواننده اش را به اعجاب وا دارد و اغلب داستان هايش ريشه در واقعيت يا شايعه اي مشهور دارند. او در داستان نويسي متأثر از نويسندگان رئاليست اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيست روسيه است. از جامعه کشاورزي و کارگري روستاها آگاهي فراوان دارد و در خلق شخصيت ها کمتر دچار نقص مي شود، کمتر برانگيخته مي شود و ديدگاهش شبيه ديدگاه مردان مقاوم و صبور قصه هايش است. در دوره اي که نويسندگان به خودکشي يا کشته شدن در مبارزه و يا احساس پوچي و بلاتکليفي فکر مي کردند، دولت آبادي با صبر و مردان کوير به زندگي و نوشتن ادامه داد و لحظه اي از يأس و نااميدي نگفت. سبک نگارش او ساده و جذاب است.او هميشه داستان را براي خواننده تعريف مي کند و لحن شيرين نقّال هاي شاهنامه را دارد. نثر او از گفتار مردم سبزوار و متون ادبي گذشته گرفته شده است و کاملا با حال و هواي داستان تناسب دارد. او با شگردهاي موسيقيايي و لفظي کاملاً آشناست. جايي که لازم است نثر او پر شور و کوتاه و جاي ديگر آرام و ملايم است. دولت آبادي به قهرمان پروري علاقه دارد. از ديگر آثار محمود دولت آبادي مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
«هجرت سليمان»، «ما نيز مردمي هستيم»، «روزگار سپري شده ي مردم سالخورده» «لايه هاي بياباني» و «جاي خالي سلوچ». در دو اثر مهم «کليدر» و «جاي خالي سلوچ» تمام خصوصيات و ويژگي هاي روحي جامعه اي ماتم زده و رنجديده مشاهده مي شود.
گفتني است «مسعود کيميايي » کارگردان توانمند سينماي ايران، فيلم «خاک» را بر اساس رمان مشهور «آوسنه ي بابا سبحان» محمود دولت آبادي ساخته است.
اين نويسنده در زمينه ي ادبيات کودک و نوجوان کتاب «آهوي بخت من گزل» را نيز در سال 1367 به کودکان اين مرزبوم تقديم نموده است که با استقبال فراواني مواجه شد.
دولت آبادي در سال هاي اخير در چند کنگره ي ادبي بين المللي شرکت کرده و چند رمانش به زبان هاي اروپايي ترجمه شده است...
 




 

نسخه چاپی