گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران(4)

گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران(4)
گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران(4)


 

نويسنده:سيد جلال دهقاني فيروزآبادي




 

3. مباني گفتماني
 

گفتمان عدالت در خلأ شكل نگرفته و بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران حاكم نشده است ، بلكه اين گفتمان خود حاصل نيروهاي كارگزاري و ساختاري مادي و غير مادي است كه در متن و بطن جامعه ايران در طول ساليان دراز شكل گرفته اند . مهم ترين مباني گفتماني و ساختار انگاره اي و نظام معنايي شكل دهنده به گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي را مي توان در ايدئولوژي اسلامي ، گفتمان انقلاب اسلامي ـ شيعي ، جهان سوم گرايي و ايراني يا ملت گرايي ايران خلاصه كرد.

1. ايدئولوژي اسلامي ـ شيعي
 

بي ترديد مهم ترين مبنا و بنياد عدالت خواهي در سياست خارجي جمهوري اسلامي ، ايدئولوژي و آموزه هاي اسلامي است ؛ چون عدالت ، مفهوم كانوني و نقطه مركزي دين مبين اسلام است ، به گونه اي كه خداوند ، كه خود عين عدل است ، هدف انبيا را برپايي قسط و عدالت تعريف و تعيين مي كند و مردمان و بندگان را به اقامه قسط و عدل فرمان مي دهد . جايگاه عدالت در مذهب تشيع و انديشه شيعي نيز به اندازه اي است كه عدل ، يكي از اصول اعتقادي آن به شمار مي آيد ؛ از اين رو ، عدالت در گفتمان سياسي ، اجتماعي و اقتصادي تشيع ، بالاترين
ارزش به شمار مي رود كه در سطوح فردي ، اجتماعي ، ملي وجهاني ، ضرورت و اولويت مي يابد . در تشيع ، ايمان و عدالت در هم آميخته اند و تصدي مقام نبوت ، امامت ، ولايت و رهبري سياسي جامعه اسلامي ، موكول و مشروط به آن است . در منظومه اعتقادي و فكري شيعه ، عدالت مفهومي چهاروجهي است كه عدالت تكويني و تشريعي الهي و عدالت فردي و اجتماعي انساني را در بر مي گيرد .(1)
عدالت محوري اعتقادي شيعي ، در فرآيند تاريخي به صورت يك آرمان سياسي ـ اجتماعي درآمد. تلاش ، تقلا و سپس مبارزه نهان و آشكار ائمه اطهار(عليهم السلام) و شيعيان براي احقاق حق خود ، تشيع را به صورت يك مذهب و جنبش عدالت جو و عدالت خواه در آورد؛ به گونه اي كه در دوران پس از اسلام ، قيام هاي متعدد شيعي براي برپايي حكومت عدل اسلامي ـ شيعي صورت گرفت كه به انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 ختم شد؛ حكومت كه طليعه دار حكومت عدل جهاني شيعه در زمان ظهور حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه شريف) است . جهان شمولي اسلام و تشيع ايجاب مي كند جمهوري اسلامي ، به عنوان يك حكومت ديني ، به موازات برقراري عدالت در جامعه داخلي ايران ، يكي از اهداف سياست خارجي خود را نيز عدالت طلبي و عدالت گستري قرار دهد.(2)

1. گفتمان انقلاب اسلامي
 

دومين منبع گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ، گفتمان انقلاب اسلامي است . گفتمان انقلاب اسلامي بر قرائت نويني از اسلام شيعي استوار است كه امام خميني (قدس سره) ارائه دادند. در انديشه امام خميني (قدس سره) حاكميت الهي كه در زمان حضور معصوم (عليه السلام) توسط ايشان اعمال مي شود ، در زمان غيبت به وسيله فقهاي جامع الشرايط ، به عنوان نواب عام آنان اعمال مي گردد و كليه اختيارات حكومتي معصوم (عليه السلام) ، براي ولي فقيه نيز ثابت است . از اين رو ، يكي از
مهم ترين وظايف و تكاليف حكومت اسلامي تحت ولايت فقيه ، برقراري قسط و عدل در جامعه داخلي و بين المللي است.(3)
در چارچوب اين گفتمان ، انقلاب اسلامي ايران ، يك انقلاب فراملي است . انقلاب فراملي ، بر خلاف انقلاب ملي ، گرچه در قلمروي سرزميني و جغرافيايي ايران رخ داده است ، اهداف و آرمان هايي فراتر از مرزهاي ايران دارد؛ از اين رو ، انقلاب اسلامي ايران ، علاوه براهداف ملي ، از اهداف و آمال فراملي نيز برخوردار است ؛ يعني به موازات تلاش براي تحقق خواست ها و نيازهاي جامعه داخلي ، درصدد دستيابي به آمال و آماجي در وراي مرزهاي جغرافيايي ايران مي باشد . تغيير و تحولات ساختاري و هنجاري در درون ايران ، تنها يك دسته از اهداف انقلاب است . دسته ديگري از اهداف ، ناظر بر تغيير و تحول هنجاري ، نهادي و ساختاري در نظام بين الملل و ساير جوامع است كه از ارزش ها و آرمان هاي اسلامي شيعي نشئت مي گيرد . يكي از مهم ترين و والاترين اين ارزش ها و آرمان ها ، عدالت طلبي و عدالت گستري است.(4)
بنابراين ، انقلاب اسلامي ايران و رهبران آن ، خواهان عدالت جهاني بوده و هستند. عدالت جهاني و بين المللي نيز تنها از طريق استقرارنظم جهاني اسلامي امكان پذير است ؛ از اين رو ، امام خميني (قدس سره) تصريح و تأكيد مي كند ، هدف اسلام و به تبع آن انقلاب اسلامي ، تنها برقراري عدالت در ايران يا حتي جهان اسلام نيست ، بلكه استقرار عدالت در سراسر جهان مي باشد :«اسلام خاص يك مملكت ، يك گروه (از مردم يا ممالك) يا حتي مسلمين نيست ، اسلام براي بشر آمده است . اسلام به بشر خطاب مي كند و تنها بر حسب مورد ، مؤمنين را مخاطب مي سازد . اسلام مي خواهد همه بشر را زير چتر عدالت خود بياورد.»(5) حضرت امام در مورد هدف غايي انقلاب اسلامي نيز مي فرمايند :«ما مي خواهيم عدالت اسلامي در اين مملكت برقرار كنيم... يك همچو اسلامي كه عدالت محور باشد ،اسلامي كه در آن هيچ ظلمي نباشد...».(6) آيت الله خامنه اي ، رهبرانقلاب اسلامي نيز تصريح مي كنند:«گفتمان عدالت ، يك گفتمان اساسي است ،‌همه چيز ماست ، منهاي آن جمهوري اسلامي هيچ حرفي براي گفتن نخواهد داشت.»(7)

3. ايرانيت
 

سومين منبع تكوين دهنده و تقويت كننده گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ، ايرانيت و هويت ايرانيان است . عدالت طلبي ، ريشه در فرهنگ و تمدن ايران دارد كه اسلام شيعي آن را تقويت كرده است . عدالت يكي از ارزش هاي جامعه ايران ، پيش از گرويدن ايرانيان به دين مبين اسلام بوده است ، به گونه اي كه عدالت طلبي يكي از عناصر قوام بخش هويت ايراني است و ايرانيت در برگيرنده و متضمن عدل و عدالت مي باشد (8). از اين رو ، يكي از عناصر و مقومات فرهنگ سياسي ايران پيش از اسلام كه تاكنون نيز استمرار دارد ، استقرار جامعه و حكومت عادل در داخل و برقراري عدالت جهاني است . اين امر ايجاب مي كند ، رهبران و مردمان ايران همواره در رفتارهاي فردي ، اجتماعي ، ملي و سياست خارجي خود ، ارزش و هنجار عدالت را رعايت نمايند. چون ايرانيانِ باستان در چارچوب مذهب و اخلاق زرتشتي باور داشتند ، تنها فرد و جامعه عادل ، خوب و مطلوب است ، از اين رو ، پادشاهان ايراني ، حتي اگر به عدالت رفتار نمي كردند ، خود را دادگر و عدالت گستر معرفي مي كردند. بر اين اساس ، انوشيروان خود را عادل مي دانست . پيش از او داريوش چنين مي گفت :«به خواست اهورا مزدا ، من از سرشتي هستم كه دوستدار دادگري ام و نه دوستدار بيداد».(9)
بنابراين ، با توجه به رابطه تكويني و قوام بخش بين هويت و منفعت از يك سو و جايگاه كانوني عدالت در هويت ايراني از سوي ديگر ، عدالت خواهي و دادگستري به صورت يكي از مهم ترين عناصر منافع ملي جمهوري اسلامي
درآمده است ، به گونه اي كه جمهوري اسلامي ايران ، براي حفظ هويت ايراني و اسلامي خود ناگزير به پيگيري ارزش عدالت در سياست خارجي است ؛ زيرا بدون عدالت خواهي و دادگستري در سياست خارجي ، هويت جمهوري اسلامي به عنوان يك دولت عادل ، مخدوش و متزلزل مي گردد.

4. جهان سوم گرايي
 

جهان سوم گرايي نيز نقش تعيين كننده و قوام بخشي در شكل گيري و استمرار گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ايفا مي كند . جهان سوم گرايي ، نوعي گفتمان و نظام معاني سياسي بين المللي است كه ماهيتي ضد استعماري ، ضد امپرياليستي و ضد هژمونيك دارد. اين ساختار انگاره اي ، مخالف وضع و نظم سياسي ـ اقتصادي بين المللي موجود بوده ودرصدد اصلاح و تعديل آن ، جهت نيل به نظم و وضع مطلوب براي تأمين منافع كشورهاي جهان سوم يا در حال توسعه جنوب است ؛ به سخن ديگر ، اين گفتمان با پذيرش اصول ، قواعد ، هنجارها و نهادهاي بنيادين نظم بين المللي موجود ، مانند دولت ملي و سرزميني ، حاكميت ملي و عدم مداخله در امور داخلي كشورها ، اعتقاد دارد اين نظم ، به ويژه نظم اقتصادي ، بايد به نفع جهان سوم تغيير و تحول يابد.(10)
مهم ترين اصول و اهداف جهان سوم گرايي عبارت اند از: عدالت بين المللي ، توسعه اقتصادي ، برابري عملي كشورها ، استقلال و آزادي عمل ، عدم وابستگي به بلوك ها وقدرت هاي بزرگ ، اصلاح، تعديل يا تغيير قوانين ، هنجارها ، نهادها و سازمان هاي بين المللي ، احترام به حاكميت ملي و تماميت ارضي كشورها ، همكاري مثبت بين المللي ، احترام به حاكميت ملي و تماميت ارضي كشورها ، همكاري مثبت بين المللي ، كاهش تشنجات بين المللي ، عدم شركت در اتحادهاي نظامي و واگذاري پايگاه نظامي به قدرت هاي بزرگ ، حمايت از منشور ملل و حقوق بين الملل ، حل مسالمت آميز اختلافات ، مبارزه با استعمار و نژاد پرستي ،
خلع سلاح عمومي ، عدم مداخله در امور داخلي كشورها ، مبارزه با توسعه نيافتگي و انترناسيوناليسم جهان سومي.(11)
بنابراين ، جهان سوم گرايي بر پايه ي عدالت خواهي و استقلال طلبي استوار است ، به گونه اي كه مي توان از دو خرده گفتمان «عدالت » و «استقلال » در گفتمان كلان جهان سوم گرايي سخن گفت . بر پايه گفتمان استقلال ، ملت هاي جهان سوم و در حال توسعه ، درصدد كسب استقلال سياسي و حقوقي برآمدند كه هدلي بول آن را موج اول شورش عليه غرب مي نامد ، اما استقلال كشورهاي جهان سوم در فرآيند استعمار زدايي ، به معناي آزادي عمل آنان در نظام بين الملل نبود؛ از اين رو در چارچوب گفتمان عدالت ، جهان سوم تلاش كرد در موج دوم انقلاب خود عليه غرب، حقوق و فرصت برابر اقتصادي و سياسي كسب نمايد . سرانجام ، جهان سوم يا در حال توسعه ،در موج سوم شورش عليه غرب ، براي كسب استقلال و خودمختاري فرهنگي از غرب ، تلاش مي كند.(12)
پيشينه ي تاريخي و تجاري مثبت و منفي ايرانيان در طول تاريخ ، به ويژه قرون نوزدهم و بيستم ، گفتمان جهان سوم گرايي در قالب عدالت خواهي و استقلال طلبي را در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران برانگيخته است ، كه اين امر گفتمان عدالت را تقويت و تحكيم مي كند. سابقه درخشان فرهنگ و تمدن ايران و جايگاه رفيع و والاي ايرانيان در جهان ، كه حتي به منزلت ابر قدرتي نيز ارتقا يافت ، سياست خارجي جمهوري اسلامي را به پيگيري هدف عدالت جهاني از طريق اصلاح و تغيير نظم و نظام بين الملل موجود وا مي دارد؛ چون جمهوري اسلامي ايران خواهان بازگشت به شأن گذشته خود و ايفاي نقش درخور شايسته در نظام بين الملل است . البته هجوم و تجاوز اقوام و كشورهاي بيگانه به ايران ، موجب نوعي تحقير ملي شده است . علاوه بر اين ، دخالت هاي دول استعمارگر روسيه و بريتانيا در ايران ، آن را به صورت كشوري شبه مستعمره  در آورد . اين تجارب تلخ ، عدالت خواهي و استقلال طلبي را در سياست خارجي جمهوري اسلامي تقويت مي كند و آن را در جهت تلاش براي عدالت گستري و تغيير نظام بين الملل ناعادلانه غرب محور ، سوق مي دهد.(13)

پي نوشت ها :
 

1. مرتضي مطهري ، عدل الهي ، ص 47.
2. روح الله رمضاني ، صدور انقلاب ايران : سياست ، اهداف و وسايل ، در جان اسپوزيتو ، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن ، ترجمه محسن مدير شانه چي ، ص 62-61.
3. ر.ك: امام خميني ، ولايت فقيه يا حكومت اسلامي.
4. سيد جلال دهقاني فيروز آبادي ، تحول گفتماني در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ، 69-70.
5. روح الله رمضاني ، صدور انقلاب ايران : سياست ، اهداف و وسايل ، در جان اسپوزيتو ، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن ، ص 113.
6. امام خميني ، صحيفه نور ، ج9 ، ص 42.
7. غلامرضا خواجه سروي ، «فراز و فرود گفتمان عدالت در جمهوري اسلامي ايران» ، دانش سياسي ، ص 12.
8. پيروز مجتهد زاده ، «جايگاه روحيه عدالت خواهي در هويت ملي ايرانيان» ، در : (گردآورنده) ، گفتارهايي درباره هويت ملي در ايران ، تهران ، تمدن ايراني ، 1383 ، ص 244-222.
9. روح الله رمضاني ، صدور انقلاب ايران : سياست اهداف و وسايل ، در جان اسپوزيتو ، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن ،ص 61.
10. سيد جلال دهقاني فيروز آبادي ، «گفتمان اصول گرايي عدالت محور در دولت احمدي نژاد» ، دو فصلنامه دانش سياسي ، ش 5 ، بهار و تابستان 1386 ص 33-132.
11. كي . جي هالستي ، مباني تحليل سياست بين الملل ، ترجمه بهرام مستقيمي و مسعود طارم سري ، ص 180-171.
12.Bull, 1988, The Revolt Against the West, p.223.
13.Moshirazadeh,2007.op,cit.,p.533-524
 

منبع:نشريه معرفت سياسي،شماره1



 

نسخه چاپی