تمارض يا خود را به مريضي زدن

 تمارض يا خود را به مريضي زدن
تمارض يا خود را به مريضي زدن


 

نويسنده: لطيف جعفري
عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد آستارا



 
تمارض با ايجاد عمدي و نشان دادن علايم جسمي و رواني دروغين يا اغراق آميز مشخص است. هميشه يک دليل يا انگيزه ي بيروني براي تمارض وجود دارد تا فردي که به تمارض متوسل مي شود به کسب يکي از سه هدف زير نايل آيد:
1- براي اجتناب از موقعيت هاي خطرناک، مسووليت ها يا مجازات.
2- به قصد اخذ غرامت، بدست آوردن امکانات بستري شدن، اخذ دارو و يا در امان ماندن از دست پليس.
3- جبران و تلافي کردن با توسل به تمارض، به هنگامي که فرد قرباني، احساس گناه کرده يا متحمل خسارت هاي مادي، جريمه قانوني و يا از دست دادن شغل مي گردد.
ميزان بروز تمارض شايع است و اما دقيقا معلوم نيست که در بين زن ها و مردها تا چه اندازه است. شيوع تمارض در موقعيت هايي که تحت سلطه ي مردهاست مثل سربازخانه ها، زندان ها، کارخانه ها و ساير مراکز صنعتي ديده مي شود هر چند که در زن ها نيز مشاهده مي گردد.
ويژگي اساسي تمارض ايجاد عمدي علايم جسمي و رواني غير واقعي يا بسيار مبالغه انگيز، برانگيخته شده با محرک هاي بيروني نظير اجتناب از انجام وظايف نظامي و کار، تلاش براي اخذ خسارت مادي، طفره رفتن از پيگرد قانوني، يا اخذ دارو است. تحت برخي شرايط ديگر هم تمارض، ممکن است تلاش براي پيدا کردن انطباق لازم و مناسب بوده باشد از جمله: تظاهر به بيماري ضمن اسارت در زمان جنگ.

در شرايط زير احتمال دارد تمارض شديداً مطرح شود:
 

1- در زمينه ي پزشکي قانوني، مثلا وقتي شخص به وسيله ي وکيل براي معاينه به پزشک معرفي مي شود.
2- چنان چه بين فشار رواني که فرد ادعا مي کند دارد و يا چنان چه خود را فردي ناتوان مطرح مي کند با آنچه شواهد عيني نشان مي دهد ناهمخواني واضح و آشکاري ديده شود.
3- در شرايطي که فردي تحت ارزيابي تشخيص پزشکي بوده يا انتظار رعايت رژيم درماني از او مي رود همکاري لازم را به عمل نمي آورد.
4- و در صورت وجود اختلال شخصيت ضد اجتماعي.
بسياري از متمارض ها يا افرادي که خود را به مريضي مي زنند اکثراً علايم ذهني، مبهم و نامعيني را ابراز مي کنند از جمله :
سردرد، درد گردن، کمردرد، درد قفسه سينه يا شکم، فراموشي، اضطراب و افسردگي و نيز علايمي که اغلب سابقه ي خانوادگي دارند. گرچه احتمال وجود هر نوع بيماري هاي ذکر شده ي فوق که واقعا ريشه ي عضوي و بدني داشته باشد کم است اما رد آن هم بي نهايت مشکل است.
افراد متمارض ممکن است از اختلالاتي چنين که علايمي را در زندگي آنها به وجود آورده و موجب منفور شدن آنها گرديده است به تلخي شکايت کنند. ممکن است بهترين پزشکان را که مورد اطمينان ترين آنها نيز هستند ( و چه بسا که آسان تر هم گول مي خورند) انتخاب کنند و معمولا حق معاينه ي آنها را هر قدر هم زياد باشد با علاقه مي پردازند تا آنان را با صداقت خود متاثر سازند. اما غالبا بدون علايم و نشانه هاي عيني که نشانگر بيماري خاصي باشد از بدبختي و درماندگي شکايت مي کنند. اگر تمام علايم را هم شرح دهند معمولا اظهار مي کنند که گاهي هست و گاهي نيست. متمارض ها غالبا به فکر پول هستند تا بهبود، و اطلاعات خوبي در مورد قوانين و مقدمات مربوط به ادعاهاي خود دارند.

درمان:
 

بيمار مشکوک به تمارض بايد بطور کامل و عميق ارزيابي شده و پزشک از ابراز سوء ظن خويش خودداري نمايد. چنانچه پزشک در مقابل تمارض بيمار، خود نيز دچار خشم و عصبانيت شود ( که به نوعي يک واکنش معمول در مقابل تمارض است) ممکن است بين تمارض و پزشک تقابل و رويارويي به وجود آيد. در اين صورت دو نتيجه پيش خواهد آمد:
1- رابطه پزشک بيمار در هم خواهد ريخت و مداخله ي مثبت بيشتر امکان پذير نخواهد بود.
2- بيمار ممکن است حالت دفاعي بيشتري پيدا کند و پيدا کردن دليل فريبکاري عملا غير ممکن گردد.
اگر بيماري به شکل و حالت متمارض پذيرفته شده و کارش به بي اعتباري نکشد، در ارزيابي هاي بعدي از او، چه در بيمارستان در حالت بستري باشد و يا سرپايي بوده باشد کم کم در علايمي که به عنوان تمارض نشان مي داد تغيير پذيري علايم را نشان خواهد داد. ظاهر شدن اين علايم در مواردي خواهد بود که بيمار اطمينان دارد که تحت نظر است در غير اين صورت تلاش براي تمارض ادامه خواهد داشت. در حاليکه حفظ رابطه ي پزشک و فرد متمارض غالبا براي تشخيص گذاري و مداراي دراز مدت با او ضروري است. ارزيابي دقيق وضعيت متمارض مي تواند بدون نياز به رويارويي با بيمار، حقيقت تمارض بيمار را روشن کند. بهتر است درمانگر از يک روش درمان جدي، با اين تصور و انگار که علايم واقعي هستند استفاده کند. در چنين حالتي ممکن است بيمار بدون از دست دادن ارزش، آبرو و حيثيت خود، از نشان دادن علايم تمارض خود دست بردارد.
منبع:
خلاصه ي روانپزشکي علوم رفتاري روانپزشکي باليني، کاپلان. ترجمه: نصرت الله پورافکاري
منبع: بهداشت روان، شماره 27



 

نسخه چاپی