72 پرواز عاشقانه (2)

72 پرواز عاشقانه (2)
72 پرواز عاشقانه (2)


 

نويسنده: زينت سادات جعفري




 

جبيب بن مظاهر:
 

جزء صحابه پيامبر بود و درکليه جنگ و دررکاب علي (ع) به مبارزه پرداخته بود.
درکربلا هدايت جناح چپ سپاه امام حسين (ع) برعهده اش بود .شهادتش امام حسين (ع) را درهم شکست و فرمود:
«عندالله احسب نفسي وحماه اصحابي»
«خود و ياران مدافع خويش را نزد خدا ذخيره مي نهم.»

مسلم بن عوسجه اسدي:
 

ازجمله افراد کوفه بود که به حسين (ع) نامه نوشت و بدان وفا کرد:
درکربلا درسمت چپ سپاه حسين(ع) حضور داشت وآن چنان جانانه جنگيد که مانندش را سراغ ندارند.
سرانجام مسلم بن عبدالله بن ضبابي وعبدالرحمان بن ابوخشکاره جبلي درکشتنش با يکديگر هم دست شدند.

ابوثمامه، عمروصائدي:
 

ازرزم آوران عرب و بزرگان شيعه و ياران اميرالمؤمنين بود و درجنگ هاي حضرت شرکت داشت...سپس درکنار امام حسين (ع) قرارگرفت.
هنگام اذان ظهر را به امام حسين (ع) ياد آوري نمود وحضرت درحق ايشان دعا کردند که خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد. پس از اقامه نماز به امام حسين(ع) عرضه داشت: اي اباعبدالله! تصميم گرفته ام به يارانم بپيوندم و برايم ناخوشايند است که پس از شما زنده بمانم و تنهايي و بي کسي و کشته شدن شما را ببينم!»
براثر جراحات فراوان، ضعف بر وجودش غالب شد و سرانجام قيس بن عبدالله صائدي، پسر عمويش ، که با وي دشمني داشت او را به شهادت رساند.

شوذب بن عبدالله همداني شاکري:
 

براي رساندن نامه مسلم و دعوت نامه هاي مردم کوفه به امام حسين (ع) ازکوفه به مکه آمد و با امام ماند تا کربلا. جنگ که در گرفت از همان ابتدا به نبرد پرداخت . قهرمانان جنگيد و به فيض شهادت نايل آمد!

عبدالرحمن ارجي:
 

ازجمله فرستادگان امام به همراه مسلم به کوفه بود که بعداً به خدمت امام بازگشت و درشمار ياران ايشان در آمد. با مشاهده صحنه جنگ از امام اجازه ميدان خواست...رخصت گرت، و رجز خواند که:
صبراً عي الاسياف والاسنه
صبرا عليها لدخول الجنه
دربرابر شمشيرها ونيزه ها صبر وشکيبايي خواهم کرد، صبري درمقابل آن ها براي ورود به بهشت...

انس بن حارث بن نبيه بن کاهل بن عمرو بن صعب بن اسد بن خزيمه:
 

گفت: از رسول اکرم که حسين بن علي (ع) را در آغوش داشت شنيدم مي فرمود:
«ان ابني هذا يقتل بارض من ارض العراق الا فمن شهده فلينصره»
«اين فرزندم حسين (ع) درمنطقه اي از سرزمين عراق به شهادت مي رسد، آگاه باشيد! هر کس او را درک کند، بايد به ياري اش بشتابد.»
زماني که حسين (ع) را در کربلا مشاهده کرد به ياري اش شتافت، رخصت نبرد خواست .سالخورده بود و اين گونه رجز مي خواند:
قد علمت کاهلها ودودان
و الخندفيون و قيس عيلان
بان قومي آخه للاقرآن
تيرهاي کاهل و دودان و فرزندان خندف و قيس و عيلان ، گواهي مي دهند که قوم من به هنگام نبرد دشمن جان پهلوانند.

سيف بن حارث بن سريع بن همداني جابري و مالک بن عبدالله:
 

پسر عموي هم بودند.دردهم محرم ، زماني که بي کسي و تنهايي امام حسين (ع) را ديدند، گريه کنان به حضور امام رسيدند شرمنده از اين که امام در محاصره دشمن است و چيزي بيش از جان خود براي دفاع ندارند.
به اتفاق هم به نبرد پرداختند و سرانجام با شهادت، رخت از دنيا بربستند.

ابوعمره، زياد همداني صائدي:
 

اهل نيايش بود و شب زنده داري، در عاشورا به شدت مبارزه مي کرد و هر گاه بر عده اي يورش مي برد همه را پراکنده مي ساخت. سپس نزد مولايش امام حسين(ع) باز مي گشت که:
ابشر هديت الرشد يابن احمدا
في جنه الفردوس تعلموا صعدا
يعني: اي فرزند رسول خدا (ص) تو را مژده باد که همه را به هدايت رهنمون گشتي و در بهشت برين دربهترين جايگاه قرار دادي.

عمرو بن عبدالله همداني جندعي:
 

دررکاب اباعبدالله مبارزه کرد وبراثر زخم کاري سرش از اسب به زمين افتاد. مردان قبيله اش او را از صحنه بيرون بردند و پس ازيک سال و بر اثر همن ضربت به شهادت رسيد و درزيارت ناحيه مقدسه مي خوانيم: «السلام علي الجرح المرتث عمرو الجندعي»

سواربن منعم بن جالس بن ابوعمير بن نهم همداني نهدي:
 

قبل از آغاز نبرد به حضور امام حسين (ع) شرفياب شد . درنخستين حمله به مبارزه پرداخت ، زخمي شد و از اسب برزمين افتاد.عصر عاشورا اسير شد و6 ماه بعد به شهادت رسيد والسلام علي الچرح الماسور، سوار بن ابي عمير النهمي » (زيارت ناحيه مقدسه)

برير بن خضير همداني مشرقي:
 

دراوج تشنگي مولاي خود رخصت خواست تا با سپاه دشمن سخن بگويد: يزيد بنمعقل به مجادله با او پرداخت. به مباهله دعوتش کرد تا از خدا بخواهند شخص دروغگو را مشخص نمايد.و آن کس که بر حق است فردا ناحق را به قتل برساند.
دو ضربه ميان شان رد و بدل شد . ضربه خفيف يزيد بر بربر و ضربه کاري «بربر» بر سر يزيد. طوري که کلاهخودش شکافت وتيغه شمشير به مغزي رسيد.
سرانجام«لعب بن جابرعمرو ازدي» بر «بربر» حمله برد واو را به شهادت رساند.

نافع بن هلال جملي:
 

دشمن را ياراي مقابله تن به تن با او نبود. از هر طرف به او يورش برده چنان او را زير باران سنگ و سر نيزه گرفتند که بازوانش درهم شکست و او را به اسارت گرفتند . سرانجام شمر، او را به شهادت رساند و درحالي که نافع به او مي گفت: « ...سپاس خدايي را که شهادت ما را به دست بد نهادترين آفريدگانش قرار داده !»

حجاج بن مسروق بن جعف بن سعد العشير مذجحي جعفي:
 

جنگ که در گرفت به خدمت امام حسين (ع) رسيد ورخصت ميدان خواست، جنگيد و با تني آغشته به خون ازميدان به نزد امام بازگشت که:
فدتک نفسي هاديا مهديا
اليوم القي جدک النبيا
ثم اباک ذي الندي عليا
ذالک الذي نعرفه الوصيا
«جانم به قربانت که هدايت کننده و هدايت شده اي ، امروز به ديدار جدت، پيامبر(ص) خواهم شتافت، سپس پدرت علي (ع) آن انسان بزرگواري که او را وصي پيامبر مي دانم ، ملاقات مي کنم.»
به ميدان بازگشت و مبارزه کرد تا شربت شهادت نوشيد!

يزيد بن مغفل بن جعف بن سعد العشيره مذحجي جعفي:
 

از دلاوران شيعه، شاعري نامي واز ياران اميرالمؤمنين (ع) بود .پس از گرفتن اجازه ميدان ازامام حسين (ع) با اين رجز به سمت ميدان تاخت:
انا يزيد وانا ابن مغفل
وفي يميني نصل سيف منجل
اعلو له الهامات وسط القسطل
عن الحسين الماجد المفضل
«منم يزيد فرزند مغفل که تيغه شمشيري براق درکف راست دارم. در ميان اين گرد وغبار سرها را پرتاب مي کنم و دشمن را از حسين والا تبار دور مي سازم.»

عمرو به قرظه انصاري:
 

با فرا رسيدن روز عاشورا، عمرو از امام براي جنگ با دشمن رخصت گرفت و درحالي که اين رجز را مي خواند با دشمن روبرو شد.
قد علمت کتائب الانصار
اني ساحمي خوره الذمار
فعل غلام غير نکس شار
دون حسين مهجتي وداري
سپاه انصار به خوبي مي دانند که من از اين حريم دفاع خواهم کرد . ضربه جواني که سر بلند و پيشاهنگ است. جان ومال و زندگي ام فداري حسين باد.

نعيم بن عجلان انصاري خزرجي:
 

نصر، نعمان، ونعيم سه برادر و از ياران اميرالمؤمنين بودند. هر سه شجاع واز قريحه شاعري برخوردار بودند. نصر و نعمان از دنيا رفتند و نعيم در کوفه باقي ماند. زماني که امام حسين(ع) وارد عراق شد به ياري آن حضرت شتاف و در نخستين حمله به خيل شهيدان پيوست.

سعد بن حرث انصاري عجلاني و برادرش ابوالحتوف:
 

اين دو برادر ازمحله «محکمه» کوفه بودند وقتي ياران امام به شهادت رسيدند و امام با صداي بلند فرمود: « الا ناصر فينصرنا...آيا کسي نيست ما را ياري کند»
سعد و برادرش به طرفداري امام بر دشمنان يورش بردند وجانانه مبارزه کردند وسرانجام با هم به فيض شهادت نايل آمدند.

سويد بن عمرو بن ابوالمطاع انماري خثعمي:
 

پيرمردي وارسته ، نيايشگر ،دلير و درجنگ هاي شخصي کار آزموده بود. درکربلا به ميدان رفت، به نبرد پرداخت تا زخم هاي سنگين برداشت و با صورت بر زمين افتاد. دشمن تصور کرد مرده است.پس از آن که صداي دشمن را شنيد که: «حسين کشته شد!» درخود رمقي احساس کرد، ولي شمشير از او گرفته بودند. پس با خنجري که همراه داشت لحظاتي مبارزه کرد تا به شهادت رسيد.

يزيد زياد بن مهاصر، ابوشعثاء کندي بهدلي:
 

در روز عاشورا ابتدا سواره به کارزار پرداخت، زماني که اسبش را پي کردند دربرابر ديدگان حسين(ع) برزانو نشست ويکصد تير به سوي دشمن روانه کرد که پنج تير به خطا رفت .امام حسين درباره او فرمودند: «اللهم سدد رميته واجعل ثوابه الجنه»
«خدايا تيرهاي او را به هدف برسان و پاداش او را بهشت برين مقرر دار.»

حارث بن امرء القيس کندي:
 

ابتدا در اردوگاه عمر سعد قرارگرفت ولي پس از سخنان امام حسين (ع) به آن حضرت پيوست ودررکاب حضرت مبارزه کرد تا به فيض شهادت نائل آمد.

بشر بن عمرو بن احدوث حضرمي کندي:
 

درحال جنگ بود که به او گفته شد: « پسرت عمرو، درمرزهاي ري به اسارت در آمده؛ اما حاضر نشد براي نجات فرزند خويش از مولايش جدا شود.»
درنخستين حمله دشمن به فيض شهادت نايل شد.

جون بن حوي، غلام آزاد شده ابوذر غفاري:
 

به گفته رضي الدين داوودي: «آن گاه که آتش جنگ برافروخته شد، مقابل امام حسين (ع) آمد و رخصت ميدان خواست»
امام فرمود:«ياجون! انت اذن مني ، فانما تبعتنا طلبا للعافيه فلا تبتل بطريقتنا»
اي جون! من بيعتم را از تو برداشتم ، تو به اميد عافيت وآسايش تا اين جا همراه ما آمده اي ، درراه ما خود را به ناراحتي ومصيبت مبتلا نکن!»
جون خود را به پاهاي امام انداخت و پاي حضرت را بوسيد ورخصت ميدان خواست. امام به او رخصت داد...مبارزه کردتا به شهادت رسيد.

عبدالله بن عمير کلبي:
 

درجناح راست سپاه امام حسين (ع) قرار داشت، کارزار سختي آغاز نمود وتعدادي از سپاه دشمن را به هلاکت رساند. هاني بن ثبيت حضرمي وبکير بن جي تيمي وي را به شهادت رساندند.

نعمان بن عمرو ازدي راسبي وبرادرش حلاس:
 

اين دوبرادر ، با سپاهيان عمر سعد از کوفه بيرون رفتند ولي زماني که اين سعد شروط امام حسين (ع) را نپذيرفت درجمع کساني که شبانه نزد امام مي آمدند به آن حضرت پيوستند.

عامر بن مسلم عبدي بصري وغلامش سالم:
 

عامر از شيعيان بصره بود و به اتفاق غلامش ، سالم، براي ديدار با حسين (ع) به يزيد بن ثبيط پيوستند...زماني به کربلا رسيدند که جنگ برپا شده بود. به مبارزه پرداختند و دررکاب امام حسين (ع) به شهادت نايل آمدند.

جابر بن حجاج، غلام عامر بن نهثل تيمي بن ثعلبه:
 

جنگاوري دلير بود. همراه امام حسين(ع) درکربلا حضور يافت و در نخستين حمله، قبل از ظهر عاشورا به شهادت رسيد.

بکر بن حي بن تيم الله بن ثعلبه تيمي:
 

ازجمله کساني بود که به قصد جنگ با امام حسين (ع) درسپاه عمر سعد قرارگرفت. پس ازشعله ور شدن آتش جنگ به امام پيوست و با سپاهيان ابن سعد به مبارزه پرداخت.
منبع:مجله ديدار آشنا 123



 

نسخه چاپی