عقيده ي سازنده ي مهدويّت

عقيده ي سازنده ي مهدويّت
عقيده ي سازنده ي مهدويّت


 





 
يکي از مهمترين روزهاي سال، همين روز نيمه ي شعبان است که هم مصادف با ولادت ذي جود مسعود حضرت بقية الله (ارواحنا فداه) شده است، و هم شب و روز نيمه ي شعبان -با قطع نظر از ولادت اين بزرگوار در اين شب و روز - از ليالي و ايام متبرّک هستند. شب نيمه ي شعبان، شب بسيار متبرّکي است، تالي تلو ليالي قدر، و وقت توجّه و تذکّر و توسّل به ذيل عنايات باري تعالي و طلب و درخواست است. اعمال و ادعيه يي هم دارد که اگر موفّق شده ايد و آنها را انجام داده ايد، که ان شاء الله مشمول قبول پروردگار باشد؛ اگر کساني هم غفلت کردند و توجّه نداشتند، به يادنگهدارند که همه سال، شب نيمه ي شعبان را مغتنم بشمارند.
مسأله ي ولادت حضرت مهدي(عج)، از اين جهت هم حايز اهميت است که مسأله ي انتظار و دوران موعود را که در مذهب ما، بلکه در دين مقدّس اسلام ترسيم شده است - دوران موعود آخر الزمان، دوران مهدويّت - ما به ياد بياوريم، روي آن تکيه کنيم و بر روي آن مطالعه و دقّت و بحث هاي مفيدي انجام بگيرد.
همه ي عقايد سازنده، مورد تهاجم دشمن قرار گرفته است؛ برادران و خواهران عزيز، اين نکته ي بسيار مهمي است! توجّه بفرماييد که ما امروز چه قدر بايد هوشيار باشيم! دشمنان سراغ مجموعه اي احکام و مقرّرات اسلام رفتند - هرعقيده، هر توصيه يي از شرع مقدّس که در زندگي و سرنوشت آينده ي فرد و جماعت و امّت اسلامي تأثير مثبت بارزي داشته است - و به نحوي با آن کلنجار رفتند، تا اگر بتوانند، آن را از بين ببرند؛ !اگر نتوانند، روي محتوايش کار کنند!
خوب، ممکن است شما بگوييد که مگر دشمن چه کاره است، چه طور دشمن مي تواند عقايد اسلامي را کاري کند که از استفاده ي مردم خارج بشود؟ نه، اين خطاست؛ دشمن مي تواند، منتها نه در کوتاه مدّت، بلکه در طول سالهاي متمادي. گاهي دهها سال زحمت مي کشند، براي اين که بتوانند يک نقطه ي درخشان را کور، يا کمرنگ کنند، يا نقطه ي تاريکي را به وجود بياورند! سالهاي متمادي مي نشينند و پول خرج مي کنند! يکي زحمت مي کشد و تلاش مي کند، ولي توفيق پيدا نمي کند؛ بعد از او کسان ديگري مي آيند. روي عقايد دنياي اسلام، از اين گونه کارها خيلي شده است. روي عقيده ي توحيد، عقيده ي امامت، روي اخلاقيات اسلامي - معناي صبر، !معناي توکل، معناي قناعت- کار کرده اند!
همه ي اينها نقاط برجسته يي هستند که اگر ما مسلمانها درست به حقيقت اينها توجّه بکنيم، تبديل به يک موتور حرکت دهنده ي جامعه ي اسلامي مي شود؛ ولي وقتي روي آن کار کردند و آن را خراب و معناي آن را عوض کردند و در ذهنها به صورت ديگري جا انداختند، همين موتور محرک، به يک داروي مخدر و خواب آور تبديل مي شود. اين گونه است!
در مورد ماجراي اعتقاد به مهدي موعود -يعني اين که در آخر الزمان از خاندان پيامبر، شخصي ظهور مي کند که دنيا را از عدل، از دادگستري و از نيکي پرمي کند، تبعيضها، ظلمها، سوء استفاده ها و فاصله هاي طبقاتي را از بين مي برد -نيز خيلي کار کرده اند.
اين عقيده که همه ي مسلمانها هم به آن معتقدند، مخصوص شيعه نيست؛ البتّه در خصوصيّات و جزئياتش، بعضي فِرَق، حرفهاي ديگري دارند. امّا اصل اين که چنين دوراني پيش خواهد آمد و يک نفر از خاندان پيامبر چنين حرکت عظيم الهي را انجام خواهد داد و «يملأ الله به الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جورا» بين مسلمانها متواتر است. همه، اين را قبول دارند. خوب، اين عقيده از آن عقايد بسيار کارگشاست که من حالا مختصري عرض خواهم کرد. به دليل همين که کارگشاست که من حالا مختصري عرض خواهم کرد. به دليل همين که کارگشاست، دشمنها از يک طرف، و البتّه دوستان نادان هم از يک طرف! گاهي دوستان نادان، از روي ناداني و بر اثر بي توجّه ي، کاري مي کنند که هيچ دشمن دانايي به آن خوبي نمي تواند ضربه بزند!
حالا بحث ما در مورد دشمنان داناست؛ سراغ اين عقيده آمدند. من سندي را ديدم که مربوط به دهها سال قبل، يعني آن اوايلي است که استعمار وارد شمال آفريقا شده بود؛ چون کشورهاي شمال آفريقا، خيلي گرايش به اهل بيت دارند. حالا مذهبشان هر مذهبي از مذاهب اسلامي که هست؛ امّا محب اهل بيتند. - اين کشورهاي سودان و مغرب اينها -عقيده ي به مهدويّت در آن جاها خيلي پُررنگ است. آن زماني که استعمار وارد آن مناطق شد-که ورود استعمار به آن مناطق در قرن گذشته است - يکي از چيزهايي که مزاحم استعمار بود، عقيده به مهدويّت بود!
بنده سندي را ديدم که آن بزرگان استعمار و فرماندهان استعماري توصيه مي کنند که ما بايد کاري بکنيم که اين عقيده ي به مهدويّت، به تدريج از بين مردم زايل بشود! آن روز استعمارگرهاي فرانسوي و استعمارگرهاي انگليسي در بعضي جاهاي آن مناطق بودند -فرقي نمي کند که استعمار از کجا باشد - استعمارگرهاي خارجي، قضاوتشان اين بود که تا وقتي عقيده ي به مهدويّت در بين اين مردم رايج است، ما نمي توانيم اينها را درست در اختيار بگيريم! ببينيد، عقيده ي به مهدويّت چه قدر مهم است! چه قدر خطا مي کنند کساني که به اسم روشنفکري و به اسم تجدد طلبي مي آيند و عقايد اسلامي را بدون مطالعه، بدون اطلاع، بدون اينکه بدانند دارند چه کار مي کنند، مورد ترديد و تشکيک و اينها قرار مي دهند! اينها همان کاري را که دشمن مي خواهد، راحت انجام مي دهند! عقايد اسلامي اين گونه است. خوب، حالا چرا؟

اميد، خصوصيّت اعتقاد به مهدويّت
 

چند خصوصيت در اين عقيده ي مهدويّت هست، که اين خصوصيّات براي هر ملّتي، در حکم خون در کالبد و در حکم روح در جسم است. يکي، اميد است. گاهي اوقات دستهاي قلدر و قدرتمند، ملّتهاي ضعيف را به جايي مي رسانند که اميدشان را از دست مي دهند. وقتي اميد را از دست دادند، ديگر هيچ اقدام نمي کنند؛ مي گويند چه فايده يي دارد؟ ما که ديگر کاري از کارما گذشته است؛ با چه کسي در بيفتيم؟چه اقدامي بکنيم؟ براي چه تلاش بکنيم؟ما که ديگر نمي توانيم!
اين، روح نااميدي است. استعمار اين را مي خواهد. امروز استکبار جهاني مايل است که ملّتهاي مسلمان و از جمله ملّت عزيز ايران، دچار اين حالت بشوند - روح نااميدي - اي آقا! ديگر نمي شود کاري کرد، ديگر فايده يي ندارد! مي خواهند اين را به زور در مردم تزريق کنند. ماها که در جريان خبرهاي تبليغاتي و زهرآگين دشمنان قرار داريم، به عيان مي بينيم که اغلب اين خبرهايي که تنظيم مي کنند، براي مأيوس کردن مردم است. مردم را از اقتصاد و از فرهنگ مأيوس کنند، متديّنين را از گسترش دين مأيوس کنند، آزادي طلبها و علاقه مندان به مسايل فرهنگي و مسايل سياسي را از امکان کار سياسي، يا کارفرهنگي مأيوس کنند، آينده را در نظر افرادي که چشم به آينده دوخته اند، تيره و تار جلوه بدهند!
براي چي؟ براي اين که اين مجموعه ي انساني که دارد با اميد کار مي کند، اين جوشش و اين اميد را از او بگيرند، آن را به يک موجود مرده، يا شبيه مرده تبديل بکنند، تا بتوانند هر کاري که مايلند، انجام بدهند! با يک ملت زنده که نمي توانند هر کاري که بخواهند، انجام دهند؛ يک جسم بي هوش مدهوشِ بي حسي که آن جا افتاده است، هر کسي هر چه دلش خواست، مي تواند به او تزريق کند، با او هر کاري مي تواند بکند؛ امّا با يک موجود سرحال زنده ي باهوشِ متحرکِ فعال که نمي توانند هر کاري را انجام بدهند!
يک ملت هم همين طور است. با ملت مسلمان و انقلابي ايران، مردمي که دارند در سايه ي جمهوري اسلامي زندگي مي کنند، نمي توانند هر کاري را انجام بدهد. ملّتي است بيدار، زنده، متوجّه، و قدر خودش را مي داند، قدرت و عزّت خودش را مي داند، با دنيا آن طور که شايسته ي خود اوست، رفتار مي کند، نتيجه را هم داريد مي بينيد.
اگر ملّتي براي خودش تحرّکي نداشت، ارزشي و آينده يي براي خودش قايل نبود، دشمنان مي توانند بيايند و براي او نقشه بکشند، به او توصيه بکنند، به جاي او تصميم بگيرند و عمل بکنند! بدون هيچ مانعي اين کارها را مي توانند انجام بدهند. اين ناشي از عدم تحرک است. عدم تحرک، ناشي از عدم اميد است؛ لذا سعي مي کنند مردم را نااميد کنند! شما بدانيد
امروز هر نفسي، هر حنجره يي که براي نااميد کردن مردم بدمد، بدانيد که اين حنجره در اختيار دشمن است؛ چه خودش بداند، چه خودش نداند! هر قلمي که کلمه يي را در جهت نااميد و مأيوس کردن مردم روي کاغذ بياورد، اين قلم متعلق به دشمن است؛ چه صاحب اين قلم بداند، چه نداند! دشمن از او استفاده مي کند.
آن وقت اعتقاد به مهدويّت، به وجود مقدّس مهدي موعود (ارواحنا فداه)، اميد را در دلها زنده مي کند. هيچ وقت انساني که معتقد به اين اصل است، نااميد نمي شود. چرا؟ چون مي داند يک پايان روشن حتمي وجود دارد؛ برو و برگرد ندارد. سعي مي کند که خودش را به آن برساند.
پس عقيده، اين است. البتّه وقتي نتوانستند اين عقيده را از مردم بگيرند، سعي مي کنند آن را در ذهنهاي مردم خراب کنند. خراب کردن اين عقيده چگونه است؟ به اين صورت است که بگويند خب آقا مي آيد و همه ي کارها را درست مي کند! اين، خراب کردن عقيده است. اين، تبديل کردن موتور محرکي به يک چوب لاي چرخ است، تبديل کردن يک داروي مقوي، به يک داروي مخدرو خواب آور است.

آماده کردن زمينه ي ظهور
 

خود آقا مي آيد انجام مي دهد يعني چه؟! امروز تکليف شما چيست؟ شما امروز بايد چه بکني؟ شما بايد زمينه را آماده کني، تا آن بزرگوار بتواند بيايد و در آن زمينه ي آماده، اقدام بکند. از صفر که نمي شود شروع کرد! جامعه يي مي تواند پذيراي مهدي موعود (ارواحنا فداه) باشد که در او آمادگي و قابليت باشد؛ و الّا مثل انبيا و اولياي طول تاريخ مي شود.
چه علّتي داشت که بسياري ازانبياي بزرگ اولي العزم آمدند و نتوانستند دنيا را از بديها پاک و پيراسته کنند؟ چرا؟ چون زمينه ها آماده نبود. چرا اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام در زمان خودش -با آن قدرت الهي، با آن علم متصل به معدن الهي، با آن نيروي اراده، با آن زيبايي ها و درخشندگي هايي که در شخصيت آن بزرگوار وجود داشت، با آن توصيه هاي پيامبراکرم درباره او - در همين مدّت کوتاه نتوانست ريشه ي بدي را بخشکاند؟
خود آن بزرگوار را از سر راه بداشتند! «قتل في محراب عبادته لشدة عدله»؛ تاوان عدالت اميرالمؤمنين، جان اميرالمؤمنين بود که از دست رفت! چرا؟ چون زمينه، زمينه ي نامساعد بود؛ زمينه را نامساعد کرده بودند. ، زمينه را زمينه ي دنيا طلبي کرده بودند!آن کساني که در مقابل امير المؤمنين صف آرايي کرده بودند - در اواخر حکومت اين بزرگوار، يا در اواسط - کساني بودند که زمينه هاي ديني آنها زمينه هاي مستحکم و ماده ي غليظ متناسب ديني نبود. عدم آمادگي، اين طور فاجعه به بار مي آورد!
آن وقت اگر امام زمان (عج) در يک دنياي بدون آمادگي تشريف بياورند، همان خواهد شد! بايد آمادگي باشد. اين آمادگي چگونه است؟ اين، هماني است که شما نمونه هايي از آن را در جامعه ي خودتان مشاهده مي کنيد. امروز در ايران اسلامي چيزهايي از درخشندگيهاي معنوي وجود دارد که در هيچ جاي دنيا نيست- تا آن جايي که ما خبر و گزارش و اطلاع داريم؛ از قضاياي دنيا بي خبر هم نيستيم.
امروز در کجاي دنيا جوان هايي پيدا مي شوند که روي شهوات نفس وروي ماديگري پا بگذارند و سراغ معنويّات بروند؟ البتّه گاهي يک جوان، دو جوان، يا يک آدم استثنايي گوشه يي هست، همه جاي دنيا پيدا مي شود؛ امّا اين که عدد عظيمي از يک نسل، اين طور باشند، کجاي دنيا هست؟ هيچ جا؛ اين جا هست!
بعضي خيال مي کردند که مخصوص دوران جنگ است؛ البتّه در دوران جنگ، زمينه هاي مناسب تري بود، برجستگي آن هم بيشتر بود، ليکن اين طور نيست، امروز هم هستند. امروز جوانهاي خوب، جوانهاي مؤمن، حزب اللهي، باگذشت از شهوات نفساني، و انسانهايي که داراي گذشت از پول و کسب ثروت و درآمد باشند، زياد هستند؛ در حالي که البتّه عدّه يي هم به دنبال اين چيزها مي دوند و فضا را خراب مي کنند!عدّه يي با بلند نظري، با تقوا و با بي اعتنايي به اين زخارف، حرکت مي کنند. اينها مخصوص اين کشوراست. پس مي شود قدم به قدم به سمت صلاح پيش رفت (1)

پي‌نوشت‌ها:
 

1-خطبه هاي نماز جمعه ي تهران، 1378/7/9.
 

منبع :
شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 7)
( شخصیت و سیره امام زمان (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383




 

نسخه چاپی