« قرآن» متناسب با تمام فرهنگ‎ها

« قرآن» متناسب با تمام فرهنگ‎ها
« قرآن» متناسب با تمام فرهنگ‎ها


 

نویسنده: *حجت‏الاسلام و المسلمین سیدمحمود نبویان



 
به تحقیق روشن است که هم از جهت برون دینی و هم از دیدگاه درون دینی، قرآن کریم الفاظ خدای متعال است نه الفاظ بشری اما یکی از نکات مهمی که آقای سروش در سخنان و ادعاهای خود داشته است، انعکاس فرهنگ عرب در قرآن کریم است. مانند این‌که از میوه‌های گرمسیری صحبت میکند و یا از زنان سیه‌چشم (حورالعین) یاد میکند نه زنان چشم آبی.در انتهای بحث لازم است که این اشکال را نیز به صورت اجمالی و مختصر و با توجه به نکات زیر پاسخ دهیم:
الف) این‌که در برخی از موارد در قرآن کریم اشاره‌ای به فرهنگ مردم عرب شده است، به سبب دو علت زیر است:
1- روشن است که قرآن کریم برای هدایت مردم به صورت وحی بر پیامبر(صلیالله‌علیه‌وآله) نازل شده است و اولین مردمی که مخاطب هدایت‌گری قرآن کریم هستند، مردم عرب هستند. بدیهی است که با مردم عرب نمیتوان، براساس فرهنگ مردم ژاپن، چین و ... صحبت کرد. باید به وسیله‌ی اموری با مردم عرب صحبت کرد که آن‌ها به آن امور آشنا باشند و الا اولین گروه مخاطبین قرآن کریم، بهره‌ای از هدایت قرآن کریم نخواهند داشت.
2- اما نکته‌ی مهم و اصلی در این مورد، آن است اگرچه در برخی از موارد، خدای متعال در قرآن کریم با استفاده از فرهنگ آشنای نزد مردم عرب پیام خود را ابلاغ میکند، ولی فرهنگ مردم عرب ظرف معارف الهی است نه قید آن، تا این‌که ادعا شود که آن آیات، مناسب فرهنگ‌های دیگر نبوده و برای آن‌ها مفید و هدایت‌گر نمیباشد. برای توضیح بیش‌تر تمایز میان ظرف یک چیز و قید آن، به مثال زیر توجه میکنیم:
آب آشامیدنی که مرکب از دو مولکول هیدروژن و یک مولکول اکسیژن است، در زمان پیامبر(صلیالله‌علیه‌وآله) در ظرفی ریخته میشده است که در زمان ما از آن ظرف‌ها استفاده نمیشود. اما روشن است که با تغییر ظرف آب، معنا و ماهیت اصلی آب هیچ تغییری نکرده است، یعنی ماهیت آب، در زمان رسول‌الله مرکب از هیدروژن و اکسیژن بوده است و در زمان ما نیز مرکب از هیدروژن و اکسیژن است. دو عنصر هیدروژن و اکسیژن «قید‌های» ماهیت آب هستند و برای همین امر است که با تغییر این دو عنصر، ماهیت آب نیز عوض میشود، در حالی که ظرف‌هایی که آب در آن ریخته میشود، هیچ‌گونه دخالتی در حقیقت آب نداشته و تغییر آن، موجب تغییر حقیقت آب نخواهد شد.
با توجه به مثال یاد شده، میگوییم که فرهنگ مردم عرب ظرف معارف الهی است نه قید آن، از این‌رو، تغییر ظرف یعنی عوض شدن فرهنگ، موجب هیچ تغییری در ماهیت و حقیقت معارف الهی بیان شده در قرآن کریم، نخواهد شد. بنابراین، همان‌طوری که احکام و معارف الهی ذکر شده در قرآن کریم، برای مردم عرب هدایت‌گر است، برای مردم عصر ما و تا قیامت نیز هدایت‌گر خواهد بود.
پس وجود فرهنگ مردم عرب در قرآن کریم، مضر به ابدی بودن قرآن کریم نخواهد بود و به همین جهت است که ما معتقد به خاتمیت دین اسلام، هدایت‌گری و معجزه بودن قرآن تا قیامت هستیم.
ب) آقای عبدالکریم سروش ادعا کرده است که شاهد این امر که قرآن کریم الفاظ پیامبر است نه الفاظ خداوند، آن است که قرآن از زنان سیه‌چشم (حور) نام میبرد.
این سخن کاملاً به دور از انصاف علمی است. زیرا:
اول) لفظ «حور» افعل وصفی و جمع بوده و مذکر و مؤنث در آن یکسان است و برای همین جهت است که بعد از سلام و اتمام نماز، مستحب است که هم مردان و هم زنان بعد از فرستادن صلوات بر پیامبر(صلیالله‌علیه‌وآله) بگویند: «و زوّجنا من الحورالعین».
دوم) با قطع نظر از نکته‌ی یاد شده و پذیرش این امر که مراد از واژه‌ی «حور» در قرآن کریم، زنان سیه‌چشم میباشند، اما اندک مراجعه‌ای به قرآن کریم روشن میسازد که در قرآن کریم، ‌صرفاً در چهار آیه‌ی –دخان/54، طور/20، رحمن/72 و واقعه/22- واژه‌ی حور آمده است، اما در مقابل، 57 بار واژه‌ی «زوج» به معنای «همسر» آمده است[1]و روشن است که این واژه هیچ اختصاصی به فرهنگ مردم عرب ندارد.
به واقع جای تعجب است که چگونه آقای عبدالکریم سروش، وجود چهار آیه را شاهدی بر دخالت فرهنگ مردم عرب دانسته است اما وجود 57 مورد را دلیلی بر مفید بودن قرآن برای تمام فرهنگ‌ها و عدم دخالت فرهنگ مردم عرب ندانسته است. آیا آقای عبدالکریم سروش، آن 57 مورد را ندیده است یا نخواسته است، ببیند؟ خوب است که در مباحث علمی اندکی انصاف داشته باشیم.
ج) اما این‌که آقای عبدالکریم سروش ادعا کرده است که در قرآن کریم از میوه‌های گرمسیری یاد شده است ‌و این امر را شاهدی بر مدعای خودش –یعنی این‌که قرآن کریم الفاظ پیامبر اسلام است نه الفاظ خداوند- دانسته است؛ چنین ادعایی نیز باطل است، زیرا:
اول) در قرآن کریم شش مورد از میوه‌های گرمسیری یاد شده است: موز،[2]خرما و انار،[3]انگور،[4]زیتون[5]و انجیر.[6] در حالی که چهارده مورد واژه‌ی «فاکهه» (به صورت مفرد و جمع) که به معنای «میوه» است، به کار رفته است.[7]
لفظ میوه، هیچ اختصاصی به فرهنگ مردم عرب ندارد و متأسفانه آقای عبدالکریم سروش، در این مورد نیز انصاف علمی نداشته و وجود شش مورد از میوه‌های گرمسیری در قرآن کریم را دلیل بر تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ مردم عرب دانسته است، اما وجود چهارده مورد از واژه‌ی «فاکهه» که مشترک میان تمام فرهنگ‌ها است، را دلیل بر عدم اختصاص قرآن کریم به فرهنگ خاص و مفید بودن قرآن برای تمام فرهنگ‌ها نگرفته است.قضاوت در این مورد را به خوانندگان عزیز واگذار میکنیم.
دوم) درست است که قرآن کریم شش مورد از میوه‌هایی یاد کرده است که برای مردم عرب، آشنا بوده و به قول آقای سروش از میوه‌های گرمسیری است اما اندکی دقت در آن میوه‌ها روشن میسازد که آن‌ها هیچ اختصاصی به مردم عرب ندارند. آیا میوه‌های موز، انار، انگور، زیتون صرفاً میوه‌هایی هستند که به مردم عرب اختصاص دارند و انسان‌های دیگر با فرهنگ‌های دیگر از آن میوه استفاده نمیکنند؟ آیا در همان زمان پیامبر(صلیالله‌علیه‌وآله) این میوه‌ها در کشورهای دیگر یافت نمیشده است؟ آیا در این زمان، مردم ما از انگور، خرما، موز، زیتون استفاده نمیکنند؟
ذکر این میوه‌ها در قرآن کریم، حکمت دیگری دارد. وجود فایده‌های بسیار زیاد در این میوه‌ها یکی از اسبابی است که خداوند از آن‌ها در قرآن کریم یاد کرده است.
بنابراین: هیچ دلیلی در دست نیست تا ثابت کند که در قرآن کریم، فرهنگ مردم عرب منعکس شده است و بر فرض ثبوت آن، فرهنگ مردم عرب، ظرف معارف الهی است نه قید. بنابراین، قرآن کریم برای تمام فرهنگ‌ها هدایت‌گر و مفید میباشد.
در مورد سخنان آقای سروش نکات دیگری را نیز میتوان بیان کرد که برای عدم طولانی شدن بحث، از ذکر آن صرف نظر میکنیم.
نتیجه آن‌که آقای عبدالکریم سروش معتقد است که:
1- الفاظ قرآن کریم ربطی به خداوند ندارد و صرفاً سخنان و الفاظ پیامبر میباشد.
2- معارفی که در قرآن کریم بیان شده است، انعکاس و بیان کننده‌ی فرهنگ مردم عرب است و لذا هیچ ارزشی برای ما ندارد و باید قرآن را اصلاح کنیم. یعنی «دبّه» در نیاوریم و ملتزم به آن آیات نباشیم.
3- بهتر از قرآن نیز میتوان آورد.
4- پیامبری ختم نشده است و باور به ختم نبوت باطل است.
5- هیچ یک از ائمه(علیهم‌السلام) و نیز پیامبر(صلیالله‌علیه‌وآله) معصوم نیستند.
بنابر این، نه قرآن کریم حق است و نه ختم نبوت درست است و نه معصومین(علیهم‌السلام) از عصمت برخوردار هستند.
در پاسخ‌هایی که به آقای سروش داده شده است، به‌دست آمد که:
1- اعتقاد‌های آقای عبدالکریم سروش کاملاً ضد قرآن و دین اسلام است و ایشان هیچ باوری به اسلام و قرآن و ائمه‌ی هدی(علیهم‌السلام) ندارد.
2- بیان گردید که هم به لحاظ برون دینی و هم به لحاظ درون دینی، قرآن کریم صرفاً الفاظ خداوند است و ربطی به پیامبر اسلام ندارد.
3- وجود فرهنگ مردم عرب در قرآن مورد تردید است و بر فرض ثبوت، فرهنگ مردم عرب ظرف معارف الهی هستند نه قید آن. از این‌رو، معارف قرآن کریم، برای همه‌ی فرهنگ‌ها در همه زمان‌ها تا قیامت هدایتگر و مفید است.
(انشاءالله) همه‌ی ما از هدایت قرآن کریم بهره‌مند باشیم و از وسوسه‌ها و شبهات شیاطین انس و جن در امان بمانیم.

پي‌نوشت‌ها:
 

* عضو هیأت علمی مؤسسه‏ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره
[1] . برای نمونه: آل‌عمران/15، نساء/57، احزاب/52، زمر/6 و ... . این امر با قطع نظر از این مسأله است که واژه زوج و مشتقات آن به صورت فعلی و اسمی، 81 بار در قرآن بکار رفته است. و این مسأله به خوبی میرساند که ادعای آقای سروش تا چه اندازه به دور از انصاف علمی است!
[2] . واقعه/29.
[3] . رحمن/68.
[4] . عبس/28.
[5] . عبس/29.
[6] . تین/1.
[7] . برای نمونه: «لهم فیها فاکهه و لهم ما یدعون» یس/57، «یدعون فیها بفاکهه کثیره و شراب» ص/51، و زخرف/73، مؤمنون/19، رحمن/52،11، 68، دخان/55، طور/22، واقعه/20، 32، عبس/31، صافات/42، مرسلات/42.

 

منبع : برهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 

نسخه چاپی