گفت وگو با فريدون جيراني

گفت وگو با فريدون جيراني
گفت وگو با فريدون جيراني


 






 

به اين راحتي ها هم نيست!
 

براي سابراي ساخت يك فيلم پرفروش چه ويژگي هايي بايد در نظر گرفت ?
آيا براي ساخت يك فيلم پرفروش مي شود فرمول خاصي متصور شد?
ساخت فيلم تجاري فرمول بردار نيست . در دهه هاي مختلف همه به دنبال اين فرمول بوده اند و پيدا نكرده اند. اگر اين فرمول مشخص بود كه همه راحت مي توانستند اين كار را بكنند. البته در يك دوره اي كه الان هم جزو همان دوران است ، آدم هايي به يك فرمول هايي رسيده اند. اين آدم ها توانسته اند فيلم هايي با مشخصاتي خاص را به يك فروش معقول برسانند. اما اين كه چرا يك فيلم خيلي مي فروشد مسأله اي قابل بررسي است . البته يك سري فيلم ها هستند كه خوب فروخته اند ، ولي موج ساز و جريان ساز نبوده اند. بنابراين اين كه چه گونه مي شود فيلمي ساخت كه ضرر نداد و چه گونه به يك فروش نسبي رسيد فرمول هايي دارد ،اما رسيدن به علت موفقيت و فروش بالا مثل كما فرمول بردار نيست. مورد بحث قرار مي گيرند.
باشگاه ميلياردي ها فرمول مشخصي ندارند.نه سازندة گنج قارون و نه سازندة در امتداد شب ، هيچ كدام نمي دانستند كه ركورد تاريخ سينماي ايران رامي شكنند. حتي سازندگان فيلم عقاب ها در فروش اين فيلم ترديد داشتند . من يادم است هر كس سناريوي سادة عقاب ها را خوانده بود مي گفت چيزي از اين فيلم در نمي آيد ، اما وقتي فيلم به نمايش درآمد خلاف اين ثابت شد . منهاي اين استثنا در تاريخ سينماي ايران كه فيلم اخراجي ها است .

منظورتان از استثنا، تابوشكني و عبور از خط قرمز ها است ?


دربارة اخراجي ها نمي شود قضاوت منظورتان از استثنا، تابوشكني و عبور از خط قرمز ها است ?

 

دربارة اخراجي ها نمي شود قضاوت تاريخي كرد. در اين فيلم تابوشكني هايي است كه در موقعيت فعلي ايران جواب مي دهد. اما به صراحت مي گويم اگر الان كسي در فيلمي با روحانيت شوخي كند جواب مي دهد و فيلم فروش بالا خواهد داشت . كما اينكه اين اتفاق براي فيلم مارمولك افتاد و از اول مي دانستند فيلم پرفروش خواهد شد. در جهت ديگر فيلم پرفروش كماست كه از ابتدا معلوم نبود اين ميزان فروش خواهد داشت .
آيا مي شود اين استنباط را داشت كه نمايش يك فيلم پرفروش به رونق فصل و فروش مابقي فيلم هاي به نمايش درآمده كمك مي كند. مثلا نمايش مارمولك و استقبال بي سابقه از آن موجب رونق و فروش فيلم كما شد كه هم زمان با آن روانة پردة سينما شده بود.ه نبود.
چه قدر پخش و زمان و نحوة اكران را در فروش اثر گذار مي دانيد. آيا پخش غلط مي تواند موجب ناديده شدن يك فيلم پرفروش شود?

 


اين سؤال اصلا غلط چه قدر پخش و زمان و نحوة اكران را در فروش اثر گذار مي دانيد. آيا پخش غلط مي تواند موجب ناديده شدن يك فيلم پرفروش شود?
اين سؤال اصلا غلط است، چرا كه فيلم ها محصول شرايط هستند. نمي شود گفت فيلم كما اگر در شرايط ديگري به نمايش در مي آمد چه سرنوشتي پيدا مي كرد چرا كه ممكن است در شرايط ديگر اصلا كما ساخته نمي شد. به نظرم يك سري مسائل ناشي از تأثير شرايط بر روي فيلم ساز است نه اين كه فيلم ساز مطمئن است كه اين كار را بكند تا جواب مثبت بگيرد . مثلا فيلم ساز يا تهيه كننده حس مي كند در فضاي جامعه حركت موزون و آواز كم است و جامعه نياز به آن دارد. بنابراين با خودش فكر مي كند اگر يك صحنة دزدي ضبط از ماشين ها بگذارد و با پخش موسيقي هاي گوناگون از آن ها جواب مي گيرد، اين كار را مي كند و نتيجه اش را هم در كما مي بينيم . خب اين فرضيه از شرايط جامعه اي آمده كه در آن رقص ممنوع است . اين فرضيه در سينماي قبل از انقلاب جواب نمي داد، چون در آن جامعه موسيقي زياد بود و مسائل ديگري كه در جامعه كم بود جواب مي داد . شايد ده سال ديگر در فضاي جامعه آن قدر موسيقي باشد كه كسي سراغ ساختن صحنه اي مثل رقص و موسيقي فيلم كما نرود. همين الان يك صحنه رقص در سينماي ما جواب مي دهد و به فروش كمك مي كند.قلاب پيروز شددهة شصت به عنوان نخستين دهة سينماي پس از انقلاب چه ويژگي هايي داشت كه فيلم هاي پرفروش آن متأثر از آنند?
دهة شصت از سال هاي شصت و يك تا شصت و هفت يك جور است و سه سال آخرش يك جور ديگر. دهة شصت ، دهه اي است كه تازه انقلاب پيروز شده ، هنوز مظاهر انقلاب در جامعه است ، هنوز جامعه بافاصلة طبقاتي مخالف است ، شعارها ضد سرمايه داري است . همه دربارة قناعت حرف مي زنند . فضاي جامعه متأثر از جنگ است و جنگ خودش يك همبستگي ملي بين مردم ايجاد كرده است . دهة اخلاقيات وشور انقلابي ست . بنابراين سينمايي كه از دل اين شرايط به وجود مي آيد مختص دوران خودش است . دهة شصت سينمايي نيست كه به موسيقي و طرب و نشاط بپردازد. فيلمي كه از اين شرايط فرار مي كند و تبديل به يك فيلم پرفروش مي شود، فيلم اجاره نشين ها است. فيلمي كه به شكل كميك به آدم هاي جامعه نگاه تازه اي مي كند . در جامعة سرد و خشن و عبوس دهة شصت اين فيلم خنده مي آورد يا مثلا در شرايطي كه همه دربارة ايثار و فداكاري صحبت مي كنند ، ملودرام بگذار زندگي كنم در مي آيد كه وارد يك زندگي به شدت خاله زنکي سطح پايين جامعه مي شود. فروش اين فيلم همه را شوكه مي كند. براي اين كه در آن زمان جامعه شعار فداكاري و ايثار مي دهد، اما اين فيلم قصة زني است كه به شوهرش ايراد مي گيرد و از همسرش جدا مي شود. قصه اي بسيار ساده كه تماشاگر خسته از فيلم هاي شعاري را به سمت خود مي كشد. خود سازندگان بگذار زندگي كنم همه فكر نمي كردند اين فيلم اين قدر پرفروش شود و اگر كسي قبل از نمايش در مرد فروش اين فيلم چنين پيش بيني مي كرد ، باور نمي شد.گ تمام نشده است .كاني مانگا هم ماحصل همين شرايط است . در عقاب ها براي اولين بار در تاريخ سينماي ايران مي بينيم كه مونتاژ فيلم به دست زدن تماشگر در سالن سينما كمك مي كند. در حالي كه صحنة هواپيما را نگرفته اند ، اما طوري تدوين شده كه همه حس مي كنند هواپيماي دشمن نابود مي شود.
تاراج هم از دل همين فضا بيرون مي آيد .
در تاراج هم مثل عقاب ها وكاني مانگا قهرمان داريم. در تاراج قهرمان با فساد مبارزه مي كند.

داد شاه چرا خوب فروخت ?


براي اين كه اين فيلم در زمان هاي مختلف به نمايش درآمد. فروش دادشاه از نظر تعداد بار نمايش بالاست .

علت فروش مادر را در چه مي دانيد?


مادر فروخته اما جريان ساز نيست . بهتر است ما دربارة فيلم هايي صحبت كنيم كه جريان ساز فروش بوده اند.

گل هاي داودي را مي شود در ردة جريان سازها قرار داد?

<داد شاه چرا خوب فروخت ?

 

براي اين كه اين فيلم در زمان هاي مختلف به نمايش درآمد. فروش دادشاه از نظر تعداد بار نمايش بالاست .

علت فروش مادر را در چه مي دانيد?

مادر فروخته اما جريان ساز نيست . بهتر است ما دربارة فيلم هايي صحبت كنيم كه جريان ساز فروش بوده اند.

گل هاي داودي را مي شود در ردة جريان سازها قرار داد?

نه ، اين فيلم و مترسك اولين ملودرام هاي سينماي بعد از انقلاب هستند. مترسك خوش ساخت نيست ونمي فروشد ، اما گل هاي داودي چون ساخت است مي فروشد ، ا ما جريان ساز نيست .

نيمة دوم دهة شصت چه مختصاتي دارد?

در نيمة دوم دهة شصت ، جنگ تمام شده و فضا بازتر مي شود. تصويب سناريو برداشته مي شود و نگاه اجتماعي به جامعه حاكم مي شود. كم كم مي شود دربارة تفريح و مشكلات در جامعه صحبت كرد. از دل اين شرايط فيلم هاي اجتماعي بيرون مي آيد كه شاخص ترين فيلم آن عروس است كه در آن قهرمان جديد سينماي ايران كشف مي شود. اگر قيصر آدم را براي اجراي عدالت مي كشت وعدالت در جامعه به شدت استبداد زدة زمان شاه معني پيدا مي كرد، قهرمان عروس براي رسيدن به ثروت حاضر است داروي فاسد بفروشد ، يعني درست عكس اخلاقيات جامعه عمل مي كند. حالا جامعة اخلاق گراي بعد از جنگ كه با سرمايه داري همنشين شده قهرمان خودش را پيدا مي كند. دهة شصت فيلم پرفروش زياد داريم ، اما عروس جريان سازترين فيلم دهة شصت است . هر چند كه اين فيلم سال 69 ساخته شد .امادر سال 70 به نمايش در آمد.در دهه شصت سينما خيلي دنبال زيبايي نيست اگر فيلم هاي دهة شصت را مرور كنيم در همة فيلم ها آپارتمان هاي بسيار متوسط معمولي رو به پايين مي بينيم با دكوراسيون هاي بسيار فقيرانه . يك ميز ناهارخوري معمولي بامبل ساده ، اما از دهة هفتاد ساختمان شيك در جامعه معني پيدا مي كند. جامعة مصرفي خودش را به طبقة متوسط تحميل مي كند و خانه شيك مي بينيم . خانة شيك فيلم عاشقانه را به ياد بياوريد. در دهة هفتاد زيبايي است كه خودش را تحميل مي كند. اين چيزي است كه سينماي دهة شصت از آن فراري است .زن زيبا ،لباس رنگي و آرايش .به خاطر همين است که آخر دهه شصت نيكي كريمي آرايش كرده با لباس عروس سوار ماشين عروس تبديل به يك سمبل مي شود و جريان مي سازد.
در اواخر دهة شصت فيلم فلسفي هامون را هم داريم كه نسبت به خود فيلم فروش قابل توجهي دارد...قاتي ايران به هم مي ريزد . تا قبل از اين جامعة ايران به دو بخش جنوب شهر و شمال شهر تقسيم مي شد ، اما كم كم جنوب شهر به هم مي ريزد. به عنوان نمونه كشتارگاه كثيف معروف تهران در جنوب شهر تبديل به فرهنگسراي بهمن مي شود. اين يعني نشانه هاي مدرنيته كه به همراه فرهنگ سرمايه داري در جنوب شهر رخنه مي كند و فرهنگ جامعه را تغيير مي دهد . دوم خرداد هم از دل اين تغييرات به وجود مي آيد كه همه خواهان تغيير در مناسبات و روابط اجتماعي و شيوة زندگي اجتماعي بودند.
پس دهة هفتاد را هم به دو بخش تقسيم مي كنيم . قبل و بعد از دوم خرداد (1376).
قبل از دوم خرداد عاشقانه ، خواهران غريب و همسر جزو فيلم هاي پرفروش هستند ، اما هيچ كدام از اين فيلم ها جريان ساز نيستند. همسر فيلم خوبي است اما جريان ساز نيست .
افعي هم كه صد درصد جريان ساز است ...
افعي يكي از فيلم هاي جريان ساز دهة هفتاد است . اين دهه ، بازگشت به قهرمان سازي عليه دهة شصت است . يك قهرمان در يك مكان فرضي با دشمن فرضي مبارزه مي كند. حالا جلوي اين قهرمان در تاراج گرفته شد ولي در دهة هفتاد به قهرمان سازي به شيوة دهة پنجاه برگشت.
نيمة دوم دهة هفتاد هم با سينماي اجتماعي و فيلم هاي دو زن ، قرمز و آژانس شيشه اي معني پيدا مي كند.
چيزي كه در دوم خرداد تغيير مي كند نگاه سينما به زن ، جامعه و مناسبات اجتماعي است . تا آن موقع تفكر فاصلة طبقاتي و عدالت خواهانه در همة فيلم هاي پرفروش هست . از هامون تا عروس و عاشقانه و...
حتي در كلاه قرمزي و پسر خاله هم هست ...
بله ، البته علت پرفروشي و جريان سازي كلاه قرمزي... نشاط فيلم است كه در جامعه كم است . علت فروش اين فيلم ، موسيقي و آوازي است كه در تلويزيون نيست . بعدهاست كه موسيقي و آواز در تلويزيون باز شد . اگر يادتان باشد در دهة شصت و ابتداي دهة هفتاد كم تر سريالي آواز داشت . كم كم از نيمة دهة هفتاد است كه در پايان تيتراژ هر سريالي يك ترانه پخش مي شود. بنابراين نشاط و شادماني در جامعه اي كه تلخي در حال رخت بستن است در فروش فيلم تأثير دارد. پس از دوم خرداد ، سينماي اجتماعي سعي مي كند تقابل سنت و مدرنيته را به نمايش بگذارد . مثلا زن مدرني كه مي خواهد با سنت ها مبارزه كند. از طرف ديگر سينماي عامه پسند بر خلاف سينماي قبل از انقلاب كه به سمت طبقات پايين مي رفت ، به سمت قشر متوسطي مي رود كه درگير با مناسبات سنتي جامعه است . مثلا در فيلم همكلاس ، قهرمان داستان نمي تواند از گيتار استفاده كند و پدرش با ساز زدن او مخالف است . اين يعني واكنش نسبت به شرايط جامعه ، اما در شكلي بسيار پيش پا افتاده.

اين نشانه هاي مدرنيته چه ويژگي هايي دارند?


لباس هاي شيك ، روسري و مانتوي رنگي زنان ، خانه هاي شيك ، موبايل ، ماشين هاي زيبايي كه تازه به ايران وارد شده و در نگاه كلي تجملات كه وارد زندگي طبقة متوسط در سينما مي شود. جامعه اي كه تلويزيونش تبليغ زندگي فقيرانه را مي كند با واكنشي از درون مردم خودش مواجه مي شود كه تجمل را دوست دارد . نسل عوض مي شود . نسلي كه فداكار بوده و ايثار مي كرده و بدون پول به جبهه و جنگ مي رفته حالا به دنبال درآمد است .

اين نشانه ها در فيلم هايي چون دختري با كفش هاي كتاني و مصايب شيرين چه گونه بروز مي كند?


در دختري با كفش هاي كتاني دختري از خانه مي رود واين اعتراض يك دختر است نسبت به شرايط تحميل شده. مصايب شيرين هم به دنبال نقد سنت هاست.
در دهة هفتاد حقاين نشانه هاي مدرنيته چه ويژگي هايي دارند?

 

لباس هاي شيك ، روسري و مانتوي رنگي زنان ، خانه هاي شيك ، موبايل ، ماشين هاي زيبايي كه تازه به ايران وارد شده و در نگاه كلي تجملات كه وارد زندگي طبقة متوسط در سينما مي شود. جامعه اي كه تلويزيونش تبليغ زندگي فقيرانه را مي كند با واكنشي از درون مردم خودش مواجه مي شود كه تجمل را دوست دارد . نسل عوض مي شود . نسلي كه فداكار بوده و ايثار مي كرده و بدون پول به جبهه و جنگ مي رفته حالا به دنبال درآمد است .

اين نشانه ها در فيلم هايي چون دختري با كفش هاي كتاني و مصايب شيرين چه گونه بروز مي كند?

در دختري با كفش هاي كتاني دختري از خانه مي رود واين اعتراض يك دختر است نسبت به شرايط تحميل شده. مصايب شيرين هم به دنبال نقد سنت هاست.
در دهة هفتاد حقوق شهروندي و جايگاه اجتماعي هم معناي ديگري مي يابد.خش كه خودش را استاد فروش سينما مي داند معتقد بود فيلم موفق نخواهد شد . كما اين كه وقتي فيلم فروخت گفت فيلم نيست كه مي فروشد تيزر آن است كه مي فروشد اما ايشان متوجه نبودند كه موضوع تازة فيلم بود كه فروخت ، نه تيزر. اين نگاه نو بود كه فروخت . جامعه نياز به نگاه نو به زن و روابط زناشويي داشت فيلم فروخت .
هميشه اين نگاه نو و متقاوت است كه استقبال را به دنبال دارد. مثلا ليلي با من است يا از كرخه تا راين كه هر دو در برهة خودشان خودتان فكر مي كرديد قرمز به اين ميزان فروش دست يابد?

 

نه ، اصلا. ما فقط به اين فكر مي كرديم كه يك قصة متفاوت بنويسيم و فيلمي از جنسي متفاوت بسازيم . قرار بود فيلمي كمدي بسازيم ، اما با آمدن دوم خرداد از فضا استفاده كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه در ايران تريلر و ملودرام روان شناسانه كم ساخته شده است ، براي همين روي آن متمركز شديم . زماني هم كه فيلم نامه را نوشتيم فرح بخش كه خودش را استاد فروش سينما مي داند معتقد بود فيلم موفق نخواهد شد . كما اين كه وقتي فيلم فروخت گفت فيلم نيست كه مي فروشد تيزر آن است كه مي فروشد اما ايشان متوجه نبودند كه موضوع تازة فيلم بود كه فروخت ، نه تيزر. اين نگاه نو بود كه فروخت . جامعه نياز به نگاه نو به زن و روابط زناشويي داشت فيلم فروخت .
هميشه اين نگاه نو و متقاوت است كه استقبال را به دنبال دارد. مثلا ليلي با من است يا از كرخه تا راين كه هر دو در برهة خودشان نگاه تازه اي به جنگ داشتند يا زير پوست شهر و شوكران كه نگاه تازه به اجتماع خودشان داشتند...اين صحنه را بازي نمي كنم. اين نگاهي بود كه از گذشته مي آمد كه اگر مرد زن را بزند منفور مي شود ، اما ديديم كه جامعه اين چنين نگاهي نداشت . خب ، از سال هفتاد و شش تا هشتاد باز فيلم تلخ معيار مي شود...
فيلم هايي هم با رنگ و بوي سياسي ساخته مي شود كه تا آن زمان كم تر كسي فكر مي كرد بتواند سراغ آن مضامين برود.
مثل زندان زنان
يا نان، عشق و موتور هزار از جنس كمدي سياسي ...
شاخص ترين فيلم اين دوران زندان زنان است . فيلمي است كه متكي بر مضمون است . اتفاقي كه در آن دوره افتاد اين بود كه مضمون فراتر از سينما مي رود و سينما تحت الشعاع موضوع و مضمون قرار مي گيرد . بنابراين حرف اصلي هفتاد و شش تا هشتاد را مضمون مي زند و كسي از كارگرداني فيلم تعريف نمي كند. همه از موضوع فيلم هاست كه تعريف مي كنند.
خب آب و آتش هم مضمون جنجالي داشت ،اما به آن فروشي كه از قبل پيش بيني مي شد نرسيد...
به اين خاطر كه موضوع درنيامده بود. فيلم تلخ و تيره بود و موضوع را گسترده بيان نكرده بود. موضوع حاد اجتماعي هم نبود ، اما مضمون فيلم زندان زنان خيلي مهم است . بحث زنداني زن مي شود و زندانبان زني كه تحت تأثير زنداني اش قرار مي گيرد. در زندان زنان ، زندان سال هاي مختلف جمهوري اسلامي نشان داده مي شود و اين موضوعي بكر است .

فيلم اعتراض چه طور?

آن فيلم هم با شكست روبه رو شد، در حالي كه سعي مي كرد فضاي هجده تير را نشان دهد و با توجه به فضاي پيرامون فيلم پيش بيني فروش بالايي مي شد.
فيلم اعتراض درست در نيامده بود. در آمدن فيلم و ساخت درست مضمون خيلي مهم است . در اعتراض فيلم ساز در موضوع فيلم سرگردان است ...

پس ما كدام ها را مي توانيم جريان سازان نيمة دوم دهة هفتاد در نظر بگيريم?


آژانس شيشه اي كه ماحصل نطفة سينماي معترض است ، دو زن ، زندان زنان و...

چه طور فيلم ليلا را در اين فهرست قرار نمي دهيد?

اين فيلم كه پرفروش ترين فيلم سال بود?

 


فيلم ليلا هم جريان ساز است و هم نيست علت اين كه فيلم هاي مهرجويي جريان ساز نيست به اين دليل است كه مهرجويي به سينما بيش تر فكر مي كند تا مضمون و موضوع . فرق مهرجويي ، كارگردان با تجربة دهة هفتاد ، با ميلاني كارگردان جوان شعار زدة دهة هفتاد اين است كه مهرجويي برايش اول سينما مهم است بعد حرفش ، اما براي ميلاني يا حكمت در ساخت اول فيلمش ، حرف و اعتراض مهم تر است .
خب وارد دهة هشتاد مي شويم...
دورة دوم رياست جمهوري آقاي خاتمي با توجه به افراطي كه دريك سري فيلم ها اتفاق افتاد، موجب شد كه فشار روي سينما زياد شود و شرايط براي نگاه تازه در سينما سخت شود. در اين دهه روزنامه هاي انتقادي همه بسته شده اند و نگاه ها محدود شده اند. سينما هم متأثر از اين جريان عقب مي نشيند اما سينماي عامه پسند مسير عوض مي كند درست مثل سينماي گنج قارون. قبل از پس ما كدام ها را مي توانيم جريان سازان نيمة دوم دهة هفتاد در نظر بگيريم?

 

آژانس شيشه اي كه ماحصل نطفة سينماي معترض است ، دو زن ، زندان زنان و...

چه طور فيلم ليلا را در اين فهرست قرار نمي دهيد?ن سازاين فيلم كه پرفروش ترين فيلم سال بود?
فيلم ليلا هم جريان ساز است و هم نيست علت اين كه فيلم هاي مهرجويي جريان ساز نيست به اين دليل است كه مهرجويي به سينما بيش تر فكر مي كند تا مضمون و موضوع . فرق مهرجويي ، كارگردان با تجربة دهة هفتاد ، با ميلاني كارگردان جوان شعار زدة دهة هفتاد اين است كه مهرجويي برايش اول سينما مهم است بعد حرفش ، اما براي ميلاني يا حكمت در ساخت اول فيلمش ، حرف و اعتراض مهم تر است .لدار ، بد باشند. هر دو با هم در جامعه كنار هم قرار مي گيرند، در تضاد با پدر سنتي متعصب . در اين فيلم جاي قارون ، سرمايه دار تازه به دوران رسيده اي كه با عروسي دخترش مخالف است ، را پدر سنتي مي گيرد كه يك جور ديگر مخالف است . اين
يعني سرمايه داري سنتي وارد ميدان مي شود . در حالي كه قبلش سرمايه داري مدرن زمان شاهي بوده است . اين تقابل سنت و مدرنيته در سينماي عامه پسند وارد مي شود . در كما پسر پولدار فيلم نخبه است و نشان مي دهد جامعه توان پذيرش نخبگانش را هم ندارد. حالا درست است فيلم خيلي سطحي ساخته شده امانشانه هاي جامعه در آن ديده مي شود.
يا مثلا در آواز قو كه قبل از كما ساخته شده اين نشانه ها قابل رويت است .
بله آواز قو هم فيلم شناسنامه اي جامعه است و فيلم جريان سازي است .
البته اين نكته هم قابل تحليل است كه دفتري كه توليد كنندة آثار نازل ولي پرفروش سيناز نگاه شما كدام فيلم ها در نيمة اول دهة هشتاد جريان ساز هستند?

كما و مارمولك . اتفاقأ هر دو فيلم هم محصول شرايط هستند. فيلم كما ، فيلمي به شدت قابل تحليل است، پسر فقير جامعه به همراه پسر پولدار جامعه به دزدي مي روند. دزدي نوار ضبط. ان دو با هم زندگي مشتركي را آغاز مي كنند. اين طور نيست كه پسر فقير ، خوب و پسر پولدار ، بد باشند. هر دو با هم در جامعه كنار هم قرار مي گيرند، در تضاد با پدر سنتي متعصب . در اين فيلم جاي قارون ، سرمايه دار تازه به دوران رسيده اي كه با عروسي دخترش مخالف است ، را پدر سنتي مي گيرد كه يك جور ديگر مخالف است . اين
يعني سرمايه داري سنتي وارد ميدان مي شود . در حالي كه قبلش سرمايه داري مدرن زمان شاهي بوده است . اين تقابل سنت و مدرنيته در سينماي عامه پسند وارد مي شود . در كما پسر پولدار فيلم نخبه است و نشان مي دهد جامعه توان پذيرش نخبگانش را هم ندارد. حالا درست است فيلم خيلي سطحي ساخته شده امانشانه هاي جامعه در آن ديده مي شود.ن تفاوت در تهران و شهرستان ها تقريبا از بين رفته ست. فيلمي كه در تهران مي فروشد در شهرستان ها هم با موفقيت روبه به رو مي شود. علت اين امر را در چه مي دانيد?

 


در دهة شصت و اوايل هفتاد فيلم ها درجه بندي داشتند. فيلم هاي پرفروشي مثل بگذار زندگي كنم اجازة نمايش بيش تر از سه هفته در تهران نداشتند. اگر اجازه داشتند ، در تهراني بيش از اين ها مي فروختند . البته فرمول شهرستان ـ تهران به دليل فاصلة طبقاتي سال هاي شصت معني داشت، بعد كه جامعة طبقاتي از بين رفت ، فرمول فيلم شهرستان و تهران از بين رفت.

چه قدرنقدهاي منتقدان را در فروش فيلم هامؤثر مي دانيد?


الان سريالي به نام گاوصندوق پخش مي شود كه موسيقي موبايل يكيدر نيمة دوم دهة هشتاد تا به حال كدام فيلم ها را شاخص جريان فروش مي دانيد?

 

در دورة هشتاد و چهار تا هشتاد و هشت اخراجي ها راداريم كه سمبل يك جريان است . آتش بس و توفيق اجباري هم پرفروش هستند اما جريان ساز نيستند.
بنابراين اين ما مي توانيم به اين تعريف برسيم كه پيروي از فرمول فيلم را مي تواند پرفروش كند، اما فروش بالا و جريان ساز وابسته به شرايط اجتماعي است .اني اتفاقات خوبي تلقي نمي شدند، ولي شرايط الان مي گويد اين خاطرات خيلي هم بد نبودند. گنج قارون و سلطان قلب ها فيلم ها بدزماني فروش فيلم ها در تهران و شهرستان ها متفاوت بود اما الان اين تفاوت در تهران و شهرستان ها تقريبا از بين رفته ست. فيلمي كه در تهران مي فروشد در شهرستان ها هم با موفقيت روبه به رو مي شود. علت اين امر را در چه مي دانيد?
در دهة شصت و اوايل هفتاد فيلم ها درجه بندي داشتند. فيلم هاي پرفروشي مثل بگذار زندگي كنم اجازة نمايش بيش تر از سه هفته در تهران نداشتند. اگر اجازه داشتند ، در تهراني بيش از اين ها مي فروختند . البته فرمول شهرستان ـ تهران به دليل فاصلة طبقاتي سال هاي شصت معني داشت، بعد كه جامعة طبقاتي از بين رفت ، فرمول فيلم شهرستان و تهران از بين رفت.ران و ستاره ها چند درصد از چه قدرنقدهاي منتقدان را در فروش فيلم هامؤثر مي دانيد?

 

الان سريالي به نام گاوصندوق پخش مي شود كه موسيقي موبايل يكي از قهرمانان داستان موسيقي فيلم سلطان قلب هاست . يا كوري كه در مقابل مسجد فيلم اخراجي ها نشسته موسيقي سلطان قلب ها را مي زند. سلطان قلب ها در زمان خودش فيلم پرفروشي بود،اما توسط منتقدان جدي گرفته نشد ، اما الان تبديل به يك اسطورة ذهني شده است . يا در سريال آشپزباشي آواز گنج قارون را پخش مي كنند. حتي در مهمان مامان مهرجويي گنج قارون شنيده مي شود. اين نشانه ها در فيلم ها و سريال ها يعني بازگشت به خاطراتي كه زماني اتفاقات خوبي تلقي نمي شدند، ولي شرايط الان مي گويد اين خاطرات خيلي هم بد نبودند. گنج قارون و سلطان قلب ها فيلم ها بدي نيستند اما به هر حال جريان روشنفكري در برابرشان موضع گيري مي كرد. البته اين نكتة بسيار مهمي است كه نقد در فروش فيلم هايي از جنس هامون و دربارة الي .... مؤثر است . نه فروش فيلم هاي عامه پسند . مثلا نقد فيلم در فروش مبا اين تعريف شما اگر جريان نقد و منتقدان نگاه مثبتي به وقتي همه خوابيم آقاي بيضايي داشتند اين فيلم پرفروش مي شد?
بله... مثل شايد وقتي ديگر .فيلم هايي چون آفسايد و دايربازيگران و ستاره ها چند درصد از فروش يك فيلم را تضمين مي كنند?

 

الان حرف اصلي را ستاره مي زند. فردين ، ستاره در سينماي ايران تثبيت كرد. با فردين ستاره وارد سينما شد . در سينماي بعد از انقلاب ، نيكي كريمي و ابوالفضل پور عرب ستاره را تثبيت كردند.
در دهية هفتاد هديه تهراني و فروتن آمدند... ق القول بودند ، اما فيلم شكست خورد. كسي هم علت يعني الان حضور مهناز افشار تضمين فروش است?

 

تضمين فروش نيست كما اين كه فردين در آن زمان فيلم هايي هم بازي كرد كه نفروخت ، اما حضور ستاره ها تضمين ساخت فيلم است . آن موقع مي گفتند با حضور فردين و فروزان مي شود از صاحبان سينماي شهرستان ها پول گرفت و فيلم اكران كرد آن هم در رقابت با نمايش فيلم فرنگي . الان هم مي گويند يك گلزار و مهناز افشار بگذاريم كه هم اكران داريم و هم ممكن است در مقابل اين همه شبكة ماهواره اي فيلم بفروشد.
آيا مي شود اين تصور را داشت كه فيلم هايي از جنس سينماي كيارستمي و پناهي مي توانند فيلم هاي پرفروشي باشند كه امكان نمايش پيدا نمي كنند. مثل ماهي ها عاشق مي شوند و بيست كه در نوع خودشان خيلي خوب مورد استقبال قرار گرفتند?
خب از اين فروش ها زمان شاه هم داشتيم ، اما اين فلم ها جريان ساز نيستند. ولي در اين ميان فيلم هايي چون آفسايد و دايره اگر به نمايش دربيايند خيلي بيش تر از زندگي شيرين مي فروشند ، چون موضوع روز جامعه است ..
برعكسش هم البشانس چه قدر در فروش يك فيلم مؤثر است ?

 

اكران و شانس خب بالاخره مهم است . من يادم هست هر كه فيلم شتابزده آقاي فخيم زاده در جشنوارة فجر ديده بود مي گفت اين فيلم ميليارد ها مي فروشد . همه روي موضوع متفق القول بودند ، اما فيلم شكست خورد. كسي هم علت شكست شتابزده را ريشه يابي نكرد. الان هم كه به اين فيلم نگاه كنيد مي بينيد همة نشانه هاي يك فيلم پرفروش را دارد. ازاين نمونه ها در سينماي ايران زياد داريم كه فكر مي شد خيلي مي فروشد. مثلا فيلم شوخي كه انتظار خيلي بيش تري از آن مي رفت . يا فيلم گاهي به آسمان نگاه كن كمال تبريزي . حتي فيلم هميشه پاي يك زن در ميان است تبريزي هم فيلم شكست خورده اي براي اوست. درست است كه فيلم فروخت اما نمي تواند فيلم جريان سازي شود. بر خلاف ليلي با من است كه با فروش متوسطش در سال خودش جريان ساز است .
يا مثلا سنتوري كه بدشانسي آورد...br/>
نسخه چاپی