زندگینامه شهید اول

زندگینامه شهید اول
زندگینامه شهید اول


 

نویسنده : داوود شریفی
منبع : اختصاصي راسخون



 

داوود شریفی

چكيده
محمد بن مكي ملقب به شهيد اول در سال (734 ق) چشم به جهان هستي گشود. خانواده اي كه وي در آن متولد شد همگي از عالمان ناموري بودند. از جمله پدر و اجدادش كه همگي اهل دين و دانش بودند، وي تا شانزده سالگي در وطن خود جبل عامل زندگي مي كرد و نزد پدر مقدمات علوم فقهي را فرا گرفت و پس از آن به شهر شيعه نشين و فقيه پرور حلّه هجرت نمود و از كرسي فخرالمحققين فرزند علامه حلي بهره جست، وي پنج سال در حله ماند و از محضر فقهاي شيعي بنام و مشهور آن ديار علوم اسلامي را آموخت. شهيد اول با دختر استاد و عموي پدرش شيخ اسدالدين صائغ ازدواج نموده و ثمره اين پيوند سه پسر و يك دختر گرديد كه همگي از ابرار و فرزانگان بنام شيعي بودند. وي در سال 751 ق در سن هفده سالگي موفق به دريافت گواهي اجتهاد از سوي فخرالمحققين مي شود. شهيد اول در سال 755 ق در سن بيست و يك سالگي به زادگاهش باز مي گردد و مدرسه ي علميه وسيع و گسترده اي تأسيس مي نمايد و از اين طريق شاگردان و داوطلبان علوم ديني فراواني را تربيت مي نمايد. از شهيداول آثار زيادي به جاي مانده كه مي توان از جمله كتاب هاي «ذكري الشيعه في احكام الشريعه» و «اللمعة الدمشقيه» را نام برد كه يك دوره ي فقه در احكام اسلام مي باشند، سرانجام شهيد اول توسط معاندين كينه توز به طور مظلومانه در روز دهم جمادي الاول سال 786 ق داخل قلعه ي دمشق اعدام و سپس بدن مطهر وي را به آتش كشيدند و بدين گونه به درجه ي رفيع شهادت نائل آمد. خداوند ايشان را غريق رحمت بي كران خود بنمايد و با پيامبر اعظم (ص) محشور بفرمايد.
كليد واژه : محمد بن مكي – شهيد اول – جبل عامل – اللمعة الدمشقيه
مقدمه
محمدبن مكي ملقب به شهيد اول يكي از نام آوران فقهات و كلام و حديث و علوم اسلامي در تشيع و نه تنها در مذهب شيعه بلكه در جهان اسلام يكي از نادر شخصيت هايي است كه اسلام و مذهب تشيع به داشتن چنين انسان هاي گرانبها به خود مي بالد از آن جا كه اين شخصيت بزرگ اسلامي در قرن هشتم هجري مي زيسته است. در همان زمان تأثير فراواني در منطقه زندگي خود يعني لبنان كنوني و در تمام جهان اسلام و ترويج مذهب به حق تشيع داشته است. وي با تأليفات گوهربار و تربيت شاگردان عالم و فقيه و عامل، تأثير وجود خود را پس از شهادت همچنان بر جهان اسلام داشته و دارد. چنان كه حتي پس از قرن ها تأليفات وي همچنان در حال تدريس و شرح توسط علماي پس از خود است، از اين رو بنده بر آن شدم كه موضوع مقاله را در مورد زندگي نامه و تأثير شهيد اول در جهان اسلام قرار بدهم.
تولد
محمدبن مكي،‌ ملقب به شمس الدين و شهيد اول (734-786 ق) با كنيه ابوعبدالله، پدرش ابومحمد مكي ملقب به جمال الدين و شرف الدين و مادرش بانويي است از آل معيه، زني از خاندان علوي در عراق و جدش شيخ محمد، ملقب به شمس الدين(1) شهيد اول از فقهاي ناموري است كه پدر و اجدادش همه از دانشمندان بنام بودند، وي در خانداني زندگي كرد و تربيت شد كه همه اهل دين و دانش و فضيلت و تقوا بودند و همت در نشر معارف اسلامي داشتند و از مدافعان واقعي اهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام) به شمار مي آمدند. تبارنامه شهيد به چهار قبيله ي همدان، اوس، خزرج و مطلب متصل است كه از بزرگترين و مقدس ترين قبايل عرب در صدر اسلام بودند و به هر كدام از جهتي منتسب است(2). وي در جبل عامل كه منطقه اي است كوهستاني در جنوب لبنان كه شهر كهاي جباع، نبطيه، جزين در آن واقع شده است به دنيا آمد، اين منطقه نامي است آشنا كه در تاريخ شيعه سوابق درخشاني دارد.

زادگاه شهيد اول (ره)
 

از قرن ها پيش تا كنون دانشمندان و فرزانگان زيادي از اين منطقه بر خاسته اند كه هر يك افتخاري بزرگ براي اسلام و مسلمين اند(3). شيخ حر عاملي كه خود از مفاخر جبل عامل است، مي نويسد كه از بعضي استادان بزرگ شنيدم كه در يكي از روستاهاي جبل عامل در زمان شهيد اول هفتاد مجتهد در تشييع جنازه اي شركت داشتند، شمار دانشمندان و نويسندگان اين منطقه نسبت به ديگر دانشمندان و نويسندگان حدود يك پنجم است، در صورتي كه از نظر وسعت يك صدم ديگر كشورها را تشكيل مي دهد(4) شهيد اول دوران كودكي را در زادگاهش جزين جبل عامل سپري نمود و در محيطي آكنده از معنويت و روحانيت در موقعيتي استثنايي رشد كرد، وي در آغاز كودكي، از هوش و استعداد سرشاري برخوردار بود و بيش از اندازه به فراگيري دانش و رسيدن به فضائل اخلاقي و معنوي علاقه داشت. وي تا شانزده سالگي در وطنش بزيست و از محضر پدرش كه استادي فاضل و از بزرگان اساتيد اجازه به شمار مي رفت مقدمات علوم ديني و فقه را آموخت.

فضائل خانوادگي
 

در اين مدت نيز از محضر عموي پدرش شيخ اسدالدين صائغ جزيني بهره كافي برد و مقدمات رياضي را فرا گرفت(5) شيخ اسدالدين صائغ، دانشمندي بزرگ بود و در سيزده رشته از علوم رياضي تخصص و مهارت داشت. شهيد اول با دختر استاد و عموي پدرش شيخ اسدالدين صائغ ازدواج كرد(6). همسر وي علاوه بر اين كه دختر دانشمندي چون صائغ جزيني است، بانوئي فقيه و دانشمند بوده است كه به« ام علي» مشهور و پيوسته مورد تعريف و تمجيد شهيد اول بوده و شهيد به ديگر زن ها دستور مي داد كه در مسائل شرعي و مشكلات مذهبي به او مراجعه نمايند(7) ثمره اين پيوند سه پسر و يك دختر گرديد كه همه آنان از ابرار و فرزانگان به نام شيعي بودند و از نسل آن ها دانشوران و چهره هاي علمي برازنده اي برخاستند كه در علم و تقوا و فضيلت شهرت فراواني داشتند. رضي الدين ابوطالب محمد، بزرگترين فرزند شهيد، دانشمندي فاضل و والا مقام بود كه از پدرش و ابن معيه و ديگر محدثان حديث نقل مي كند(8) ضياءالدين ابوالقاسم علي، فرزند ديگر شهيد، شخصيتي بزرگوار و مورد اعتماد بود و در شمار پرهيزكاران و صالحان جاي داشت، كه از پدر و ديگر استادان حديث، روايت نقل مي كند و محمدبن داوود مؤذن عاملي از او حديث نقل مي كند(9) فرزند ديگر شهيد اول، جمال الدين ابومنصور حسن است كه از محققان و فقهاي برجسته بود و از دست پدر به دريافت اجازه ي نقل حديث مفتخر گرديد(10)دختر شهيد، ام الحسن فاطمه است كه به «استاد حديث» معروف است. علما و اساتيد بزرگ از او به نيكي ياد كرده اند و نيز شهيد اول پيوسته از دختر دانشمندش ستايش مي كرد و به زنان دستور مي داد كه او را الگو و اسوه ي خويش قرار دهند و در مسائل شرعي و عبادي به وي مراجعه كنند(11)شهيد ثاني (911- 965 يا 966 ق) مي گويد : من نوشته ي سيد بزرگوار تاج الدين ابن معيه را ديدم كه به استاد ما شمس الدين محمدبن مكي و دو فرزندش محمد و علي و نيز خواهرشان ام الحسن فاطمه، اجازه نقل روايت داده بود(12)

هجرت به حله ي عراق
 

مدرسه و حوزه ي علميه حلّه در قرن هشتم هجري از رونق به سزايي برخوردار بود، انديشمندان بزرگ شيعه در آن جا حضور داشتند. به طوري كه تشنگان دانش و فقاهت از هر سو به آن سر چشمه ي دانش و فضيلت روي مي آوردند. در اين زمان حوزه ي درس فخرالمحققين، فرزند نابغه علامه حلي، اهميت فوق العاده اي داشت. از اين رو شهيد اول آهنگ اين شهر شيعه نشين و فقيه پرور را كرد و در سال 75 ق در حالي كه شانزده سال داشت، براي تكميل معلومات خويش و رشد فكري و علمي بيشتر و استفاده از دانش و علم دانشمندان بزرگ و فقهاي نامي، به عراق هجرت كرد و وارد شهر تاريخي حلّه شد، نقل شده است كه شهيد اول ، اولين شخصي است كه از جبل عامل براي تحصيل علم به عراق مهاجرت كرد(13)شهيد اول پنج سال در حلّه ماند و در آن جا از محضر فقهاي شيعي نظير فخرالمحققين، سيد فخار موسوي، سيد عميدالدين حسيني و برادرش سيد ضياءالدين حسيني {خواهرزادگان علامه حلي} تاج الدين ابن معيه حسيني، نجم الدين جعفر بن نما استفاده كرد(14) وي در سال 751 ق در سن هفده سالگي وتنها يك سال پس از ورودش به حلّه، موفق به دريافت گواهي اجتهاد و نقل حديث از سوي فخرالمحققين مي شود(15) سخن فخرالمحققين درباره ي شهيد اول چنين است: مولاي ما امام، علامه ي بزرگوار، افضل دانشمندان جهان، خورشيد حق و دين، محمدبن مكي، خداوند عمرش را طولاني گرداند(16) اين سخن را فخرالمحققين كه خود از فقهاي نامدار شعيه است، درباره ي كسي مي گويد كه فقط يك سال از ورودش به مجلس درس او مي گذشت. او همچنين مي گويد: من از شاگردان محمدبن مكي، بيش از آن چه او از من استفاده نموده است، بهره برده ام(17) شهيد اول، دومين و سومين اجازه نقل حديث را در سال 756 ق از فخرالمحققين دريافت نمود(18). همچنين وي در سال 752 ق از جعفربن نما اجازه نقل حديث مي گيرد و دو سال پس از آن، از تاج الدين معيه حسني گواهي اجتهاد و نقل حديث دريافت مي كند و سه سال پس از آن از مطار آبادي به دريافت اجازه مفتخر مي شود(19)

بازگشت به وطن و اقدامات وي
 

شهيد اول در سال 755 ق در سن 21 سالگي به زادگاهش، جزين باز مي گردد و در اولين فرصت مدرسه علميه ي وسيع و گسترده اي را بنياد مي گذارد و از اين طريق موفق به تعليم و تربيت تعداد زيادي از داوطلبان علوم ديني مي شود كه از آن جمله مي توان سيد بدرالدين حسن بن ايوب مشهور به ابن نجم الدين اعرجي حسيني، شيخ شمس الدين محمدبن عبدالعالي كركي عاملي، زين الدين ابوالحسن علي بن حسن مشهور به «ابن خازن»، شمس الدين محمدبن نجده معروف به «ابن نجده» و شرف الدين مقداد بن عبدالله مشهور به «فاضل مقداد» نويسنده ي كتاب «كنزالعرفان في فقه القرآن» را نام برد(20) (21)وي علاوه بر تدريس و تربيت شاگردان، پاسخگوي مشكلات مذهبي، اعتقادي و اجتماعي مردم بوده است. وي ملجا شيعه و پرچمدار شريعت بود و هنوز نظريات علمي و فقهي وي سرچشمه ي آراي فقهي دانشمندان ماست و كتاب هايش مرجع فقيهان و آراي علمي او نقطه ي استناد آرائشان مي باشد. آوازه اش در زمينه فقه و اصول و سهم بزرگش در پيشرفت علوم، روشن تر از آن است كه نيازي به شرح و بيان داشته باشد وستودن وي. به ستودن خورشيد مي ماند كه خود مايه ي ستايش مدح كننده ي آن است(22) همچنين شيخ حر عاملي درباره ي شهيد اول مي نويسد كه دانشمندي معتبر، فقيه و محدثي دقيق و مورد اعتماد، دريا دل كامل، جامع فنون عملي و نقلي، زاهد و عابدي پارسا، شاعر و اديبي اهل قلم، يگانه ي روزگار و درعصر خود بي نظير بود(23) وي با اطلاع و آگاهي كامل از فقه غني شيعه با دانشمندان بزرگ اهل سنت نيز در ارتباط بود و در حوزه هاي درس آن ها شركت مي كرد. چنان بر نظرات فقهي آنان آگاهي و تسلط داشت كه اهل سنت در اعمال عبادي و مسائل مذهبي به وي مراجعه مي كردند و بر مذهب آنان فتوا مي داد. خودش مي نويسد مصنفات و مروّيات حدود چهل تن از علماي مكه، مدينه، بغداد، دمشق، بيت المقدس و مقام خليل در فلسطين را از آنان روايت مي كنم. من صحيح بخاري را از گروه زيادي به سند خود آن ها از بخاري و نيز صحيح مسلم، مسند ابي داوود، جامع ترمذي، مسند احمد و ديگر كتاب هاي آنان را روايت مي كنم(24) شهيد اول به منظور ديدار و ملاقات علماي بزرگ اسلام و كسب تجارب و بهره مندي از اندوخته هاي آنان به سير آفاق پرداخت و به مراكز علمي دمشق، مصر، فلسطين، مكه و مدينه و ديگر شهرها مسافرت كرد. در سال 768 ق در دمشق به محضر فيلسوف بزرگ شيعي و حكيم فرزانه، قطب الدين رازي، مشرف شد و از خرمن دانش او خوشه ها چيد و به گواهي نقل روايت از دست مباركش مفتخر گشت(25)

آثار و تأليفات
 

عمر وي گرچه كوتاه بود ولي آثار زيادي از او به جاي مانده است. كتاب «ذكري الشيعه في احكام الشريعه» كه مشتمل بر بحث طهارت و صلات مي باشد، از آثار وي است. اين كتاب بزرگي است كه تأليف جزء نخستين آن در 21 صفر 784 ق پايان يافته و در سال 1271 ق در ايران چاپ شده است(26) همچنين از آثار ديگر وي «الدروس الشرعيه في فقيه الاماميه» كتاب ارزشمندي در فقه مي باشد كه بسياري از ابواب فقه را در بردارد. جزء اول اين كتاب در 18 ربيع الاول 784 ق به پايان رسيده و مباحث فقهي در اين كتاب تا آغاز باب رهن آمده است. شهيد اول پيش از اتمام اين كتاب به شهادت رسيده است. به اين كتاب حواشي و شروح متعددي نوشته شده است(27)كتاب «غايب المرام في شرح نكت الارشاد» شرحي است بر «نكت الارشاد» تأليف علامه حلّي، تأليف اين كتاب در 15 ذي العقده سال 757 ق توسط شهيد اول به اتمام رسيده است و به عقيده برخي، نخستين كتابي است كه وي آن را نوشته است(28)«الباقيات الصالحات» شرح مختصري است در رابطه با ذكر تسبيحات اربعه نماز(29) «خلاصه الاعتبار في الحج والاعتمار» رساله كوچكي است در مناسك حج است(30) «جواز ابداع المحضر في شهر رمضان» رساله مبسوطي است در تحقيق فقهي مسئله مسافرت در ماه رمضان و نقل قول فقها در اين زمينه (31)ز آثار ديگر شهيد اول مي باشد و از آثار كلامي وي «مقاله التكليفيه» است كه رساله ي مبسوطي در كلام و عقايد مي باشد و تأليف آن در 11 جمادي الاول سال 769 ق به پايان رسيده است. شيخ زين الدين يونس شرحي بر اين كتاب نوشته است به نام «الرساله اليونسيه» و هر دو كتاب موجود است(32)«اربعون حديثا » كه در آن تنها يك حديث ذكر شده و چهل حكم تحقيقي از آن استخراج شده است(33). كتاب هاي «اختصار الجعفريات» كه در آن هزار حديث گرد آوري شده است و شهيد اول اين كتاب را تلخيص كرده و سيصد حديث آن را برگزيده است(34) «مزار الشهيد» كه منتخب الزاريات نام گرفته است و نسخه خطي آن در نجف نزد آقاي تستري موجود است(35)«مجموعه الشهيد» اين مجموعه سه جلد بزرگ است كه وي جلد اول آن را در حلّه در سال 766 تأليف كرده است(36) (37)«الدرر الباهره منا لا صداف الطاهره» حاوي كلمات قصاري است از پيامبر (ص) و ائمه معصومين (ع) كه نسخه اي از اين كتاب در كتابخانه محيط طباطبايي در تهران موجود است(38) از آثار حديثي شهيد اول به شمار مي آيند، وي آثار شعري نيز داشته است كه عبارتند از : «شرح قصيده شفهيني» كه شرحي است از قصيده هايي كه ابوالحسن شفهيني در مدح اميرالمؤمنين (ع) سروده است(39) «شعرالشهيد الاول» اين كتاب ديوان كوچكي است كه مشتمل بر 20 قطعه شعر و قصيده است(40). شهيد اول رساله هايي نيز، در پاسخ به سؤالاتي كه از وي شده است، دارد كه از آن جمله «جوابات الفاضل المقداد» كه نسخه ي خطي آن در كتابخانه ي آستان قدس رضوي در ضمن مجموعه ي رسائل شيخ احمدبن فهد حلي موجود است(41) و كتاب «جوابات مسائل الاطراوي» مي باشد(42). مشهور ترين اثري كه از شهيد اول مانده است كتاب «اللمعه الدمشقيه» مي باشد،‌ كه يك دوره فقه در احكام عملي اسلام است.

چگونگي تأليف اللمعه الدمشقيه
 

شهيد اول درباره ي انگيزه تأليف اين كتاب در مقدمه ي آن مي گويد:« من اين كتاب را به درخواست بعضي از دينداران نوشتم» و شهيد ثاني در توضيح آن مي گويد: اين شخص شمس الدين محمد آوي است، كه از نزديكان و ياران سلطان علي بن مؤيد پادشاه خراسان و اطراف آن بود. تا اين كه تيمور لنگ بر قلمرو سلطان علي بن مؤيد مسلط شد و او را جبراً با خود برد و حدود سال 795 ق وفات يافت(43) سلطان علي بن مؤيد در سال 766 ق حكومت سربداران را در خراسان به عهده گرفت و از جمله زمامداران شيعه است كه با فرستان نامه و هدايايي دوستي و اخلاص خويش را نسبت به اين مرجع و عالم دين اظهار مي كرد تا اين كه به طور رسمي از شهيد اول درخواست كرد كه با تشريف فرمايي خويش به خراسان منصب مرجعيت و زعامت را عهده دار شود. قسمتي از نامه ي حاكم سربداران به شهيد اول چنين است: ما در ميان خويش كسي را كه به فتوايش از لحاظ علمي بتوان اعتماد كرد يا مردم بتوانند عقايد درست را از وي فراگيرند نمي يابيم. از خداي متعال مسئلت داريم كه حضرتت به ما افتخار حضور و افشاندن نور بخشد، تا از علمش پيروي كنيم و از راه و رسمش رفتار آموزيم. هرگاه لطف فرماييد و با توكل به خدا و پرهيز از عذر آوردن به اين جا تشريف بياوريد، مزيد احسان خواهد بود(44) شهيد اين دعوت را بدون پاسخ نگذاشته و نامه اي به حاكم سربداران نوشته است، اما به موجب حوادث و اتفاقات تاريخي اين نامه از بين رفته است. ولي اين دعوت باعث شد كه شهيد اول كتاب اللمعه الدمشقيه را براي هدايت و راهنمايي شيعيان خراسان در قلمرو حكومت سربداران بنويسد، شهيد ثاني در اين باره مي نويسد: سلطان علي بن مؤيد در آخرين نامه شريفش كه در آن شهيد را با محبت و تعظيم و ترغيب بسيار مخاطب قرار داده بود و از وي درخواست نمود كه به خراسان رود ولي شهيد اول از رفتن امتناع نمود و عذر خواست و كتاب لمعه دمشقيه را در دمشق در مدت هفت روز، بنا بر نقل فرزند بزرگوارش ابوطالب محمد براي او نوشت و تنها منبعي كه در مدت تأليف آن در اختيار داشته «مختصرالنافع» تأليف محقق اول بوده است(45) (46)شمس الدين آوي نسخه اي اصل «لمعه دمشقيه» را نزد خود نگه داشت و به همين جهت كسي نتوانست از روي آن نسخه بر دارد. فقط يكي از طلاب در بين راه از اهميت آن آگاه شده بود. كتاب را از آورنده گرفت و از روي آن نسخه اي برداشت و پيش از آن كه بتواند نسخه ي خود را با نسخه اصلي مقابله كند، مسافرت نمود. به همين علت بعضي اشكالات در آن پديد آمد. پس از آن شهيد اول نسخه دوم را ديد و به مناسبت موضوعات، موارد اشكال را اصلاح نمود. به همين جهت لمعه ي تصحيح شده به دست شهيد اول با نسخه ي اصلي كتاب در لفظ تفاوت هايي دارد، اين واقعه در سال 782 ق اتفاق افتاد(47)

وصف شهيد اول از ديدگاه ديگر علما ء
 

مهمترين اشتغال فكري و عملي شهيد اول در زمينه ي فقه بوده، وي اديب، مفسر، متكلم، رجالي، محدث و اصولي نيز بوده است. چنان كه محمدباقر خوانساري(48) در وصف وي گفته است : «شهيد اول بعد از محقق حلي بزرگترين فقهاي آفاق است. فقه و قواعد احكام همچون مقام شيخ صدوق در نقل احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است. همانند شيخ مفيد و سيد مرتضي است در اصول عقايد و كلام و در بحث و مناظره و پوچ نمودن انديشه هاي انحرافي، همچون نجم الائمه رضي، در تلقيح و روشن كردن علم نحو و صرف است.

برخورد با فتنه گران در زمان خويش
 

در عصر شهيد اول، شخصي به نام محمد يالوشي عاملي، پرچم مخالفت برداشت و به دنبال فتنه و آشوب در بين امت اسلامي برآمد. وي اگرچه در آغاز از شاگردان شهيد اول بود ولي كم كم به جايي رسيد كه ادعاي نبوت كرد و از راه نيرنگ مردم را به مذهب جديدي دعوت كرد و شهيد اول حكم اعدام او را صادر كردوبرای جلوگیری از نشر این بدعت جدید ، حکومت دمشق را وادار کرد که لشكري را آماده كند. آن گاه كه لشكر آماده شد به فرمان شهيد به مقرّ محمد يا لوشي و پيروانش به نبطيه در جبل عامل حركت كرد، بين آن ها در آن نقطه جنگ و درگيري شروع شد و سرانجام محمد يالوشي كشته شد و بسياري از پيروانش از بين رفتند(49)

مظلوميت و شهادت وي
 

تقي الدين جبلي و يوسف بن يحيي گزارشاتي عليه شهيد اول تهيه كردند كه در آن تهمت هاي ناروائي مبني بر داشتن عقايد ناپسند به وي زده شده بود و هفتاد نفر از اهالي كوهستان از طوايفي كه نسبت به وي كينه داشتند، عليه وي شهـادت دادند و نخست به فتـواي برهان الـدين مالـكي و عبادبـن جماعـه ي شافعي، شهيد اول يك سال در قلعه دمشق زنداني شد. در همين زمينه حدود هزار نفر از اهالي سواحل و عوام جاهل مطالبي نوشته و در محضر قاضي بيروت و قاضي صيدا بردند و همچنين آن صورت جلسه را نزد قاضي دمشق، عبادبن جماعه بردند و او آن را نزد قاضي مالكي فرستاد و به وي گفت : در اين قضيه به موجب مذهب خودت حكم صادر كن وگرنه تو را بركنار خواهم نمود. شاه از فرماندهان، واليان، قضات و مشايخ جلسه اي تشكيل داده و شهيد اول را احضار نمود و آن صورت جلسه و شهادت نامه را برايش خواندند ولي شهيد اول آن را تكذيب نمود اما تكذيب و دلائلش را نپذيرفتند و حكم را به قاضي مالكي ارجاع دادند. قاضي مالكي برخاسته وضو ساخت و دو ركعت نماز خواند و گفت حكم من اين است كه خونش بايد ريخته شود و او را لباس اعدام بپوشانيد، آن گاه او را كشتند و به دار آويختند و جسدش را سنگسار كردند و آتش زدند(50) (51) پسر شهيد در اجازه نامه اي كه شهيد اول براي ابن خازن نوشته، به خط خود چنين نوشته است. پدرم ، امام،‌ علامه كه اين خط مبارك وي است، شمس الدين ابوعبدالله محمدبن مكي روز پنج شنبه دهم جمادي الاول سال 786 ق در داخل قلعه ي دمشق اعدام و سپس همان جا آتش زده شد(52)
نتيجه گيري
در پايان شايان ذكر است كه جهان تشيع افراد بنامي چون شهيد اول را به خود ديده است كه تأثيراتي بس شگرف و ماندني به ميراث گذارده اند كه نسل جوان بايد از راه و رسم و سيره ي چنين عالمان ربّاني سرمشق گرفته و در زندگي خويش چنين افرادي را الگو قرار داده و بدين نكته توجه داشته باشند كه مذهب به حقِّ تشيع الگوهائي همچون ائمه اطهار عليهم السلام داشته كه همه ي عالمان متقي و پرهيزگار خود مقلّد و الگوپذير ائمه طاهرين (ع) بوده اند و با اين كه در طول تاريخ از زمان حضور حضرات معصومين علهيم السلام تا به حال جهان تشيع در مظلوميت به سر مي برده است و ليكن دانشمندان و فقيهان مؤثر در سعادت انسان به عالم بشريت تقديم داشته است و بي آن كه كوچكترين پاداشي از ابناء بشر خواستار باشند خدمات ارزنده اي به جاي گذارده اند.

پي نوشت ها :
 

1 . محسن امين اعيان الشيعه، ج 3، ص 281.
2. محمدرضا شمس الدين حياه الامام الشهيد الاول، ص 9-27.
3. نورا... شوشتري مجالس المؤمنين، ج 1، ص 77.
4. محمدبن حسن حر عامللي، امل الآمل، ج 1، ص 15.
5 . محمدرضا شمس الدين حياه الامام،‌الشهيد اول، ص 57.
6 . محسن امين اعيان الشيعه، ج 3، ص 281.
7. محمدبن حسن حر عاملي، امل الآمل، ج 1، ص 193.
8. امل الآمل، همان ص 179.
9. همان ص، 134.
10 . همان ص، 67.
11. همان ص، 193.
12 . همان ص، 179.
13. محمدرضا شمس الدين حياة الامام الشهيد اول، ص 57.
14. همان ص 41.
15. علي دواني مفاخر اسلام، ج4، ص 330.
16. محمدباقر خوانساري، روضات الجنات، ج 7، ص 4.
17 . محمدرضا شمس الدين حياة الامام الشهيدالاول، ص 38.
18. همان ص ، 41.
19. علي دواني، مفاخر اسلام، ج 4، ص 330.
20. محمدباقر خوانساري، روضات الجنان، ج7، ص 7.
21. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج107، ص 194.
22. عبدالحسين اميني، شهيدان راه فضيلت، ترجمه جلال الدين فارصي، ص 156.
23. محمدبن حسن حر عاملي، امل الآمل ، ج 1، ص 181.
24. ميرزا حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 437.
25. محمدمهدي آصفي، مقدمه اللمعه الدمشقيه، ج 1، ص 94.
26 . محمدرضا شمس الدين، حياة الامام الشهيد الاول، ص 69.
27. آقابزرگ الذريعه، ج 8، ص 145.
28 .محمدرضا شمس الدين، حياة الامام الشهيد، ص 63.
29 . آقا بزرگ، الذريعه، ج5، ص 241.
30 . محمدرضا شمس الدين، حياة الامام الشهيدالاول، ص 63.
31 . الذريعه، ج 5، ص 241.
32 . همان ج 4، ص 408.
33 . محمدرضا شمس الدين، حياة الامام الشهيدالاول، ص 64.
34 . همان، ص 65.
35 .الذريعه، ج 20، ص322.
36 . همان ص، 112.
37 . محمدرضا شمس الدين، حياة الامام، الشهيدالاول، ص 67.
38 .آقابزرگ، الذريعه، ج8،ص 90.
39.محسن امين اعيان الشيعه، ج8، ص 192.
40 .حياة الامام الشهيد الاول، ص65.
41.آقابزرگ، الذاريعه، ج5، ص212.
42.حياة الامام الشهيدالاول، ص 68.
43 . محمد مهدي آصفي، مقدمه اللمعه الدمشقيه، ج 1، ص 23.
44. عبدالحسين اميني، شهيدان راه فضيلت، ترجمه جلال الدين فارسي، ص 168.
45. محمدمهدي آصفي، مقدمه اللمعه الدمشقيه، ج 1، ص 24.
46 . محمدباقر خوانساري، روضات الجنات، ج 7، ص 10.
47. محمدمهدي آصفي، مقدمه اللمعه الدمشقيه، ج 1، ص 23 و 24.
48 . محمدباقر خوانساري، روضات الجنات، ج 7، ص 4.
49. محمدمهدي آصفي، مقدمه اللمعه الدمشقيه، ج 1، ص 136.
50 .عبدالحسين اميني، شهيدان راه فضيلت، ترجمه جلال الدين فارسي، ص 159-160.
51. محمدمهدي آصفي، اللمعه الدمشقيه، ج1، ص 146-147.
52 .محمدباقر خوانساري، روضات الجنات، ج 7، ص 13.
 

منابع و مآخذ
1.امين، محسن، اعيان الشيعه، به كوشش حسن امين ، انتشارات دارالتعارف المطبوعات، بیروت ،1418ه ق
2.اميني، عبدالحسين، شهيدان راه فضيلت، ترجمه جلال الدين فارسي، انتشارات روزبه ،تهران ، 1362 ه ش
3.آقا بزرگ تهرانی ،محمدمحسن الذريعه، انتشارات اسماعیلیان ، قم ، 1387 ه ق
4.آصفي، محمدمهدي، مقدمه ي اللمعه الدمشقيه،انتشارات جامعه النجف الدینیه ، چاپ اول ، نجف اشرف ، 1386ه ق
5.حر عاملي، محمدبن حسن، امل الآمل ، انتشارات دارالکتاب السلامی،قم 1413ه ق
6.خوانساري، محمدباقر، روضات الجنات،‌ انتشارات اسماعیلیان، قم 1390ه ق
7.دواني، علي، مفاخر الاسلام ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران 1377ه ش
8.شوشتري،نورالله بن شرف الدین،مجالس المؤمنين،انتشارات اسلامیه، تهران 1354ه ش
9.شمس الدين، محمدرضا، حياه الامام الشهيد الاول، بیروت
10.مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، انتشارات داراحیاالتراث العربی ،بیروت 1403ه ق
11.نوري، ميرزا حسين ، مستدرك الوسائل، انتشارات مؤسسه آل البیت (ع) الاحیاالتراث ، قم 1411ه ق



 

نسخه چاپی