تهران در گذر زمان

تهران در گذر زمان
تهران در گذر زمان


 

نويسنده : مصطفي مومني




 
نگارش نام شهر تهران به صورت “طهران” از نخستين نوشته هايي که درباره تهران و تهراني در دست داريم تا همين سال هاي اخير رايج بود؛ زيرا جغرافي نويسان و ساير مولفان که به زبان عربي مي نوشتند، اغلب نام هاي ايراني را که با “ت” آغاز مي شد با “ط” ضبط کرده بودند. ياقوت حموي با اينکه طهران را به کار برده، اين کلمه را عجمي دانسته و متذکر شده است که اهالي آنجا، آن را تهران مي گويند؛ چون در زبان آنها ط وجود ندارد. در آثار مورخان و جغرافيدانان و لغت شناسان، تا دوره رضاخان (حکومت: 1320- 1304 ش)، بيشتر واژه طهران متداول بود. فرهاد ميرزا قاجار (معتمدالدوله، متوفي 1305) نيز در کتاب جام جم تهران را با “ط” آورده است؛ اما علي قلي ميرزا اعتضاد السلطنه که در 1270 وزير علوم ناصرالدين شاه شد، نگارش واژه تهران را با “ت” ترجيح داد. در متن قانون اساسي مشروطه (14 ذيقعده 1324) و متمم آن (29 شعبان 1325) طهران به کار رفته است. جمالزاده هم در 1339 طهران نوشته و با اينکه در دوره رضاشاه املاي تهران رسميت يافت، تا مدتها برخي نويسندگان طهران مي نوشتند؛ مثلاً در لغت نامه دهخدا اطلاعات دربار تهران ذيل “طهران” آمده است.
با اينکه تلاش هاي زبان شناسي چندي درباره ريشه واژه تهران صورت گرفته، ريشه و معناي آن چندان روشن نيست. کسروي تهران را به معناي “جايگاه و سرزمين گرم” و مرکب از دو جزء ته (گرم) و ران (جا) دانسته و روي هم رفته آن را “گرمگاه” معنا کرده است. وي شميران را نيز به معناي “جايگاه و سرزمين سرد” مرکب از دو جزء شمي (سرد) و ران (جا) دانسته و روي هم رفته آن را “سردگاه” معنا کرده است؛ به نوشته او شميران تابستانگاه تهرانيان است؛ اما شهريار عدل نظر کسروي را درباره بخش اول اين نام ها نپذيرفته است.
تهران تا دوره صفويه: تاکنون سنگ نبشته، سند يا نوشتاري پيدا نشده که در آن نام تهران، چه در پيش از اسلام چه در دو سده نخستين پس از اسلام، آمده باشد. سفالينه هاي منقوش شش هزار ساله در چشمه علي و سفال هاي خاکستري – سياه تپه هاي قيطريه و آثار تپه هاي دروس و چيدز نشان مي دهد که جماعات آريايي از پايان هزاره دوم پيش از ميلاد در آنجاها زندگي مي کردند: مناطق باستاني ديگري نيز در اطراف تهران کشف شده است. سفال خاکستري- سياه گسترده وسيع تري را در بر مي گيرد که خُجير تهران پارس، فشاپويه، حصارک، شميران، پل رومي، اوين و بوستان پنجم خيابان پاسداران و محل فرودگاه امام خميني از آن جمله اند.
اوضاع مناسب طبيعي در کوهپايه هاي شمال تهران تاريخي، از جمله امکان کندن قنات، پيدايش آبادي هاي (مانند آبادي تهران) را به هنگام گسترش قنات محتمل مي سازد. در صورتي که نوشته سيد ظهيرالدين مرعشي را که در وصف جنگ افراسياب با منوچهر، از ري و دولاب تهران نام برده، بر پايه اسناد تاريخي بدانيم، به نظر مي رسد که نام تهران در پيش از اسلام، هم به آبادي تهران هم به پهنه اي شامل روستاهاي پيرامون تهران اطلاق مي شده است.
نام تهران ري در قرن سوم با نام محمد بن حماد تهراني (رازي) محدث همراه است. در منابع، از تاريخ تولد ابن حماد اطلاعي نيامده؛ ولي ذهبي در سير اعلام النبلاء و تاريخ الاسلام (حوادث و وفيات 280- 261) سن او را در هنگام وفات (271) بيش از هشتاد سال ذکر کرده که به اين ترتيب، مي توان حدس زد تاريخ تولد وي، حدود 191 بوده است. ابن ابي حاتم رازي (متوفي 327) نيز شاگرد محمد بن حماد بوده که نخستين بار در ري از وي حديث شنيده است. اين قَيسراني (متوفي 507) در الانساب المتفقه به نقل از محمد بن حماد گفته که تهران ري از تهران اصفهان مشهورتر بوده و سمعاني (متوفي 562) نيز آن را تأييد کرده است. تأييد نسبت محمد بن حماد به تهران، مي رساند که آبادي تهران دست کم از آغاز دوران اسلامي وجود داشته است.
نام تهران، پيش از الانساب ابن قيسراني، در برخي منابع ذکر شده؛ مثلاً غفاري قزويني، در ذکر لشکرکشي هاي محمود غزنوي، اشاره کرده که وي در 12 جمادي الاولي 420 به طهران حمله برد و اراضي دولاب را فتح کرد و تاريخ، جز فاجعه مغول، فاجعه اي به دردناکي حمله سلطان محمود، براي مردم شيعه پهنه طهران به ياد ندارد. محمد بن علي رواندي نيز از تهران و دولاب و اطراف اين شهر ياد کرده است.
تا حمله مغول (سده هفتم)، هنوز تهران به صورت قريه بود و بر پايه اسناد تاريخي، ديه هاي “دولاب” و “تجريش” و “ونک” از تهران مشهورتر بودند. قريه تهران، مانند ديگر روستاهاي منطقه ري، زير نظر خوارزمشاهيان بود. ياقوت حموي از قول يکي از اهالي ري، برخي از ويژگي هاي قريه تهران را در 617 چنين آورده که “تهران يکي از قراي ري است. ميان اين دو تقريباً يک فرسنگ فاصله است، قريه تهران بسيار بزرگ است و در زير زمين ساخته شده و هيچ کس نمي تواند به خانه هاي آن دسترس يابد، مگر آنکه خود تهراني ها بخواهند، بارها اتفاق افتاده که آنها بر ضد سلطان شورش کرده اند و سلطان چاره اي نداشته جز آنکه آنان را با حيله به دام اندازد.” به گفته وي در اين شهر دوازده محله وجود دارد که پيوسته با يکديگر در جدالند و ساکنان اين محله به محله ديگر نمي روند. اين قريه باغ ها و بستان هاي در هم تنيده بسيار دارد. در 617، هنگام حمله مغولان به ري، تهران هنوز مهاجران ري را در خود جاي نداده بود؛ از اين رو نوشته ياقوت حموي مي تواند بيانگر يکي از مراحل تحول تاريخي تهران باشد. قزويني در 674 در آثار البلاد و اخبار العباد مي نويسد که “ “تهران روستاي بزرگي است از روستاهاي ري، داراي بوستان هاي انبوه و درختان پربار، و ميوه هاي تهران، به ويژه انار آن، بسيار نيکوست”.
به گفته خواند مير در عهد غازان خان (703- 694) تهران لشکرگاه بود. در قرن هشتم، تهران تحت استيلاي آخرين ايلخانان، به اندازه قبل جمعيت نداشت؛ اما قصبه معتبري بود. چون ري- ام البلاد ايران- از حمله مغول به بعد رو به ويراني نهاده بود، ورامين ترقي کرد و مرکز محلي تومان ري شد. تهران نيز از نواحي بزرگ و قصبه اي معتبر در غار، يکي از چهار بخش شهر سابق ري، بود. غازان خان براي عمران شهر ري کوشش هاي اندکي کرد و ورامين نيز سرانجام به صورت تلي از خاک در آمد؛ اما تهران در قرن هشتم و نهم، به تدريج از اين رويدادها سود برد، به طوري که کلاويخو (Calvijo) سفير اسپانيا که در عهد تيمور از تهران ديدن کرد، آنجا را شهر ناميده است و آنجا را ناحيه اي پهناور و خرم وصف کرده که اطرافش ديواري نيست و در آن همه وسايل آسايش يافته مي شود و در قلمرو حکومت داماد تيمور است. بابا شيخ، يکي از رجال دوره تيموري، محل اقامت کلاويخو را در مهمانسرايي تعيين کرد که تيمور به هنگام گذشتن از اين حدود در آن منزل مي کرد و در واقع بهترين خانه شهر تهران بود. بابا شيخ فرداي ورود کلاويخو، او را به سراي خود دعوت کرد و در شاه نشين سراي خود نشاند که نشان مي دهد در اين دوره، مساکن ديگري نيز وجود داشته و از مدتي پيش، در شهر – باغ تهران بناهايي بيروني بوده است. از قرن هفتم به بعد، با گذشت زمان و پس از ويران شدن ري در 617 و افول ورامين در قرن هشتم، تعداد اين بناها به يقين افزايش يافته است.
شهرسازي خاص تهران که شامل باغ هاي محصور و خانه هاي زيرزميني با دهليزهاي متعدد (همانند لانه موش کور) بوده، علت اصلي بي حصار بودن شهر بود. علت اينکه تهران قرنها و تا 961 که شاه تهماسب اول صفوي (حکومت: 984- 930) نخستين حصار، و بازار آن را ساخت، بي برج و بارو بود، تسخير ناپذيري آن بود. در آغاز قرن دهم، تهران به مجتمعي بدل شده بود که با انتظارات جمعيت جديد، سازگار تر بود؛ شهري با خانه هاي معمولي، بازار، معابر و حصاري که از شهر محافظت مي کرد. قدرت حاکم نيز در اين امر نفع داشت؛ زيرا به اين ترتيب بهتر مي توانست از مردم ماليات بگيرد و آنان را زير نظر داشته باشد. توجه نخستين سلاطين صفوي به آرامگاه يکي از اسلافشان در ري تنها عامل اقدامات آنها در تهران نبود.
دوازده محله تهران- که احتمالاً با مجموعه هاي گسترده و پراکنده شهر، متشکل از خانه ها و باغ ها و بستان هاي محصور و تو درتو، همخواني داشتند- نيز به محله هاي جديد بدل شدند و چون محله هاي قبلي را در بر نمي گرفتند، بيشتر آنها نام هاي ديگري داشتند. تنها محله قديم تهران که نامش در تحفه سامي (تأليف در 957 ) آمده “ساران” است که امروزه از آن اثري نيست.
امامزاده ها و قديم ترين تاريخ هاي موجود در کتيبه ها يا صندوق هاي مرقد امامزاده ها، اسناد شايان توجهي براي اثبات قدمت شهر تهران به شمار مي روند، از جمله اين آثار است: بقعه، سيد اسماعيل در نزديکي دروازه حضرت عبدالعظيم تهران قديم و در کنار خيابان اصلي بازار شهر، واقع در محله چال ميدان، داراي در منبت کاري مورخ 886؛ بقعه امامزاده يحيي در محله عودلاجان داراي صندوق منبت کاري عتيقه، مورخ 895؛ بقعه امامزاده زيد در محله بازار داراي صندوق منبت کاري عتيقه مورخ 902؛ يک قطعه کتيبه چوبي باقي مانده از ضريح قديم بقعه سيد نصرالدين /ناصرالدين واقع در کنار خيابان خيام (در محله سنگلج) که مي رسند حاح ميرزا تقي ثقفي تهراني در 993 باني ضريح بود. ديگر آثار فرهنگي و ديني نيز در تهران وجود داشته است. رونق سه بقعه سيد اسماعيل، امامزاده يحيي، و امامزاده زيد و آثار به دست آمده در آنها نشان مي دهد که تشيع پيش از دوره صفويه در تهران رواج داشت. از قراين بر مي آيد که قديمي ترين محلات شهر تا دوره صفويه، از يک طرف نواحي مجاور بقعه سيد اسماعيل تا حوالي بازار آهنگران در جنوب شرقي شهر قديم در محله چال ميدان، از طرف ديگر بين بقعه هاي سيد اسماعيل و امامزاده يحيي در قسمت شرقي شهر قديم در محله عودلاجان بود. زيارتگاه چهل تن و کوچه آن در بازار بين بقعه سيد اسماعيل و سه راه آهنگران، قديم تر از عهد صفوي به نظر مي رسد. نوشته هاي عربي- فارسي روي بقعه هاي سيد اسماعيل، امامزاده يحيي و امامزاده زيد بيانگر نکاتي درباره وقف، و شيعه بودن ساکنان محلي و اهميت تهران آن ايام است.
از صفويه تا قاجار. تهران تا زمان شاه تهماسب اول صفوي چندان مورد توجه نبود؛ ولي شاه تهماسب قصبه تهران را که معبري بين مازندران و آذربايجان و خراسان بود، تقويت نمود تا همچون قلعه اي محکم آماده مقابله با هجوم عثماني ها و ازبکان شود. وضع مساعد طبيعي، مجاورت با شهر باستاني ري و مرقد امام زاده حمزه (که صفويان طبق شجره نامه اي نسبت خود را به او مي رساندند) و مرقد حضرت عبدالعظيم، در توجه به اين ناحيه موثر بود.
کارکرد دفاعي با ساخت برج و بارو، و احداث بازار از نخستين اقداماتي بود که به تهران رونق اعتبار داد. به دستور شاه تهماسب اول صفوي در 961، اطراف تهران بارويي بنا کردند که شش هزار گام طول و 114 برج (به عدد سوره هاي قرآن کريم) داشت و در زير هر برج يک سوره از قرآن را دفن کردند. چهار دروازه براي شهر ساختند و خندق دور بارو را به اراضي شنزاز متصل کردند. با تلفيق کارکرد دفاعي و باورهاي مذهبي (با قداست بخشيدن به برج و بارو از طريق دفن سوره اي از قرآن در زير هر برج) و با گسترش ديگر کارکردهاي شهري، تهران به شهري بدل شد. براي مثال، شاه تهماسب بازار تهران را احداث کرد و امين احمد رازي، که در 1002 نگارش هفت اقليم را به پايان برده، با توجه به برج و بارو و بازار است که “طهران” را شهر خوانده است.
در همين زمان، در تهران مساجدي هم ساخته شد و به دستور خواهر شاه تهماسب، حمام و مدرسه و تکيه بزرگي در آنجا ساختند که به “تکيه خانم” شهرت يافت. از سياحتنامه پيترو دلاواله (Pietro Della Valle) سياح ايتاليايي که در 1618/027 در تهران بود، ويژگي هاي ديگر اين شهر پيداست. به نوشته وي تهران شهري وسيع و از قزوين بزرگتر است. جمعيت آن زياد نيست و به خانه هاي بسيار ندارد. باغ هاي بسيار بزرگي دارد که در آنها انواع ميوه ها به عمل مي آيد وبه اطراف فرستاده مي شود. در تمام کوچه ها و جوي هاي آب روان است که به باغ ها مي رود. کوچه هاي تهران پر از درختان چنار است، تهران شهر چنارهاست. در عوض، اين شهر عمارت با اهميتي ندارد و خان در خود تهران منزل دارد.
جمالزاده، از قول سرتوماس هربرت (Tomas Herbert) که در 1629/039 در تهران بوده است، بازار دور شاه تهماسبي را داراي دو قسمت، روباز و مسقف مي داند. او شمار خانه هاي تهران را در اين زمان سه هزار واحد ذکر کرده و اسکارس را با توجه به اين رقم، جمعيت آن زمان تهران را حدود 25 تا 30 هزار تن تخمين زده و اين دال بر وجود شهري معتبر است. گزارش هاي اوايل دوره قاجار اين برآورد جميعت را تأييد نمي کنند.
شاه عباس اول صفوي (حکومت: 1038-996) در محل فعلي ارگ در داخل حصار شاه تهماسبي، چهار باغ و چنارستاني (معروف به چنار عباسي) احداث کرد که بعدها ديوار بلندي دور آن کشيدند وعمارات سلطنتي و مقر حکومت را در آن ساختند و نامش را “ارگ” نهادند.
از قراين پيداست که مسجد جامع عتيق، که در بازار کنوني تهران در نزديکي مسجد امام خميني (مسجد شاه سابق) واقع گرديده، در دوره شاه عباس دوم (حکومت: 1077- 1052) در 1072، به اهتمام شخصي به نام رضي الدين ساخته شده و در دوره قاجار مرمت و بناي آن افزوده شده است. شاهان صفوي قصبه تهران را به شهر تبديل کردند ويکي از بيگلربيگي ها را براي خدمت و نظارت بر امور شهر تهران برگزيدند. در دوره آخرين شاهان صفوي، گاهي تهران مقر دربار بود، به طوري که شاه سليمان اول صفوي (حکومت: 1105- 1078يا 1077) در آنجا قصري ساخت. در جمادي الاخر 1119 که شاه سلطان حسين صفوي (حکومت: 1135- 1105) قصد زيارت مشهد کرد، زمستان را در شهر طهران گذراند و در آنجا به مير محمد باقر خاتون آبادي، مدرس مدرسه چهارباغ اصفهان، خلعت داد. اين گونه اقامت ها در تهران نشانه توجه به اين شهر و اهميتش در آن دوره بوده است.
تهران، پس از پايان غائله افغان و آغاز سلطنت نادرشاه (1148)، اهميت نظامي يافت. توجه نادر به شهر به گونه اي بود که در 1152 به فرزند خود- رضاقلي ميرزا- فرمان حکومت تهران را داد و کل ولايت، تيول رضا قلي ميرزا شد و خراجات و ماليات به او تعلق گرفت نادر پس از بازگشت از هند (1152)، در تهران مجلسي از علماي مذاهب تشکيل داد. وي در 1154 در تهران فرمان داد تا رضاقلي ميرزا را کور کند و بعدها رضاقلي ميرزا در همين “بلده طبيه تهران” کشته شد. در تاريخ نادرشاهي “نادر نامه”، از تهران در پايان کار دولت صفوي اين گونه ياد شده است: “دارالامان طهران”، “حاکم نشين ري و شهريار”، “مکان فيض توأمان”، دارالايمان طهران” و “در خوبي يکتاي آفاق”.
کريم خان زند در 1172 در قصر شاه سليمان اول، در تهران به تخت نشست و در تابستان 1173، به علت گرماي هواي تهران، به شميران رفت و حکم کرد که در غيبت او عمارت سلطنتي و ديوان خانه اي بزرگ و باغي در جنب ديوانخانه و يک حرم خانه بنا کنند.
وي در اوايل زمستان، با تمام شدن کار اين عمارت، به تهران برگشت. او براي آبادي شهر تلاش بسيار نمود و مي خواست تهران را پايتخت خود کند. گزارش تاريخ نويسان دوره قاجار که در 1173- 1172 از تهران با عنوان دار الاماره کريم خان ياد کرده اند- وجود عمارت ياد شده را تأييد مي کند. محل اين بنا ظاهراً در زاويه شمال غربي حيات معروف به گلستان، که در کاخ سطنتي تهران، در فضاي کوچکي به نام خلوت کريم خاني بوده است.
به اين ترتيب، حکومت سلطنتي ابتدا در پايتخت فضاي خاص خود، يعني قصرها، را ايجاد کرد. علاوه بر بناهايي با کارکردهاي حکومتي و اقتصادي، اماکن ديگري از جمله مساجد و امامزاده ها نيز در تهران پيش از دوره صفوي و دوره صفويه و زنديه به وجود آمد. بدين ترتيب در اواخر دوره زنديه، ساختار اصلي شهر تهران شکل يافته بود و آغا محمد خان قاجار وارث شهري با تجارب شهرسازي ايراني شد که داراي کارکردهاي حکومتي و دفاعي، اقتصادي، ديني، جمعيت کافي و جايگاه بسيار مهم راهبردي به عنوان پايتخت بود.
تهران پايتخت: آغا محمدخان قاجار تهران را به عنوان پايتخت انتخاب کرد و در 11 جمادي الاولي 1200 در تهران جلوس کرد و به نام او سکه زدند و خطبه خواندند. بار ديگر، پس از کشتن لطفعلي خان زند در رمضان 1210 در تهران تاج گذاري کرد و به نام او سکه زندند. اين زمان مصادف با آغاز انقلاب صنعتي انگلستان بود. سراسر دوره قاجار با شکوفايي صنعت در غرب و پيامدهاي همه جانبه آن براي جهان، از جمله ايران، مصادف بود.
در 1200 آغامحمدخان پس از انتخاب تهران به عنوان پايتخت، ارگ را مقر سلطنت خود کرد و به توسعه بناها و عمارات سلطنتي در ارگ تهران پرداخت. در زمان آغا محمدخان قصرهايي در ارگ ساخته شد. تخت مرمر، که بيشتر مصالح آن را از قصر کريم خان شيراز آورده بودند، از آثار اين دوره است. باغ و ايوان و ميدان کاخ و تأسيسات دفاعي در ارگ يا شارستان/ شهرستان احداث شد. پور داوود جمعيت تهران را در زمان آغا محمدخان پانزده هزار تن برآورد کرده است. مورخان، سياحان و صاحب نظران عوامل انتخاب شهر کوچک تهران را به عنوان پايتخت چنين بر شمرده اند: نزديک بودن به خاستگاه و مقر ايل قاجار در استرآباد و مازندران، موقعيت سوق الجيشي شهر که از سه طرف با کوه هاي البرز محصور است، خودکفايي اقتصادي وهمجواري تهران با سکونت گاه ايلات افشار و ساوجبلاغ و خلج هاي ساوه و عرب هاي ورامين که طرفدار آغا محمد خان بودند. به گفته اوليويه (Olivier) سياح فرانسوي که در 1211 در تهران بود، آغا محمد خان کوشيد تا مردم را در تهران سکنا دهد و تجارت در آنجا برقرار کند. وي در ادامه ذکر کرده که در آن دوره، با احتساب سه هزار تن قشون ساخلوي تهران، جمعيت اين شهر بيشتر از پانزده هزار تن نبود.
در 1212 فتحعلي شاه (حکومت: 1250- 1212) برادرزاده آغا محمد خان جانشين وي شد. از اوايل قرن سيزدهم به تدريج زمينه هاي رشد و توسعه فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي تهران فراهم شد. گزارش هاي اين دوره به ويژه گزارش هاي چند سياح اروپايي، گواه سادگي هيأت ظاهري تهران است و نشان مي دهد که تا اواسط سلطنت ناصرالدين شاه، هنوز شهر از نظر صنعت و تجارت طراز اول نبود. اعتماد السلطنه از قول موريه، نماينده سفارت انگليس که در 1807/1222 با فتحعلي شاه ملاقات کرده بود، نوشته که دور باروي شهر چهار و نيم تا پنج ميل (هر ميل حدود 1/6 متر) بود و شهر شش دروازه داشت که سر در و جوانب آن به کاشي هاي با صورت ببر و حيوانات ديگر مزين بود.
او شهر تهران را به بزرگي شيراز دانسته، ولي بيوتات و ابنيه آن را کمتر از شيراز ذکر کرده و افزوده است که عمارات تهران غالباً با خشت بنا شده اند و شباهت آنها به ابنيه عالي کمتر است. تنها بناي شايان توجه اين شهر، مسجد شاه است که ناتمام است و غير از آن، شش مسجد کوچک در تهران هست. تهران سه يا چهار مدرسه بزرگ بيشتر ندارد و ديگري در ارگ است. دو عمارت ييلاقي سلطنتي اين شهر يکي قصر قاجار و ديگري نگارستان است.
به گفته کينير (kinneir) در 1813/1228، محيط تهران حدود چهار ميل بود، ديواري استوار با تعداد زيادي برج و خندقي خشک شهر را احاطه کرده و تنها ساختمان شايان ذکر در داخل شهر، ارگ بود که استحکامات آن از استحکامات دور شهر مستحکم تر بود. در 1238-1822/1836- 1821، کرپورتر تهران را به عنوان پايتخت جديد، شهري نو، اما نسبتاً کوچک خوانده است. به نوشته فريزر در 1833/1249، تهران بد منظر است و گنبد و خرابه هاي بسيار هست؛ در تهران چيز شايسته اي براي ديدن وجود ندارد و تهران فقط مقر شاه و جايگاه خزانه است؛ محيط آن چهار ميل و داراي دو برج و خندقي مهيب است؛ ولي هيچ جنبه جاذب و مشخصي ندارد؛ بازارها تنها گذرگاه هاي با اهميت آن اند و کوچه هايش تنگ و باريک و کج و معوج است؛ بازارهاي آن وسيع و آکنده از کالا و انسان است، در آنجا دو گنبد مشخص وجود دارد که يکي از آنها که کلاهکي زراندود دارد، متعلق به مسجد شاه است.
با توجه به وضع بد اقتصادي ايران در دره فتحعلي شاه، طبيعي است که پايتخت آن نيز در اين دوره چندان رشد و توسعه اي نداشته باشد. از 1134 که محمود افغان بر صفويان چيره شد تا 1250 (پايان سلطنت فتحعلي شاه)، يعني در مدت 116 سال، سراسر ايران بدترين وضع اقتصادي را داشت؛ زيرا در اين مدت جنگ هاي متعددي با روسيه در گرفت و راه تجارت از سوي شمال، به ايران بسته شد. در دوره فتحعلي شاه، محمد شاه و اوايل سطنت ناصر الدين شاه؛ در ارگ کاخ هايي احداث گرديد. در طول اين دوره در شمال ارگ، در درون و بيرو شهر تهران نيز کاخ هايي با معماري ايراني ساخته شد. همزمان باتکميل کار کاخ ها و احداث کاخ هاي جديد در زمان فتحعلي شاه بناهايي نيز با کارکرد ديني احداث مي شد که از آن جمله است مسجد شاه يا مسجد سلطاني (مسجد امام کنوني) که تاريخ بناي آن 1229 ضبط شده است.
از ديگر آثار اين دوره در تهران، مسجد- مدرسه فخريه يا مروي است که از 1229 و 1231 ساخته شده. اين بناها را به همراه املاک و قنوات و مستغلات آن، در دوره فتحعلي شاه وقف کرد.
مسجد جامع تهران (جامع عتيق دارالخلافه، احداث در 1072) از آثار دور شاه عباس دوم است که در 1252 شيخ رضا آن را مرمت کرد. بعدها شبستان بزرگ و شبستان گرمخانه آن ساخته شد. پس از چندي حاج ميرزا مسيح تهراني، شبستان چهل ستون را در مشرق مسجد بنا کرد. به دليل نزديکي مسجد جامع به مسجد امام فاصله بين آن دو را که بازار است، بين الحرمين (بازار بين الحرمين) مي گويند.
از ديگر مساجد دوره فتحعلي شاه قاجار، مسجد سيد عزيز الله واقع در محله بازار قديم نزديک چهارسوق کوچک است که کاشي کاري هاي زيبايي دارد.
به نوشته سرويليام اوزلي (Ouseley) مستشرق انگليسي در 1811/1266 تهران، با جمعيتي معادل چهل تا شصت هزار تن، سي مسجد و مدرسه و سيصد حمام عمومي و شش دروازه داشت. شيرواني در رياض السياحه شماره خانه هاي تهران را پانزده هزار واحد ذکر کرده است. در صورتي که ساکنان هر خانه را دست کم پنج تن بدانيم؛ جمعيت تهران در آن زمان 75هزار تن بود. همزمان با احداث مساجد، حوزه هاي علميه نيز تشکيل مي شد، به طوري که از آن پس تهران يکي از مراکز و حوزه هاي معتبر علمي با شخصيت هاي برجسته ديني شد.
يهوديان و مسيحيان نيز در تهران امکان زندگي در کوي هاي خاص خود را داشتند. در دوره قاجار دو کليسا در تهران وجود داشت: کليساي طاطاوس مقدس، قديم ترين کليساي تهران (متعلق به دوره فتحعلي شاه) واقع در ضلع غربي کوچه ارامنه، و کليساي گئورک مقدس در جوار بازارچه شاهپور که در 1251 ساخته شد.
در دوره محمد شاه قاجار (1264- 1250) نيز ساختارهاي سنتي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي تهران همچنان توسعه يافت؛ اما بنا بر گزارش ابت(Abbot) سرکنسول انگليس در تهران، مورخ 1257/ 1841هر چند تهران در آن دوره پايتخت بود، از حيث بازرگاني جزو شهرهاي درجه سوم اي سوم ايران به شمار مي رفت.

دارالخلافه ناصري
 

در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه، بر اساس نخستين آمار خانه ها و ساير بناهاي دارالخلافه (شهر تهران) در 1269، تهران داراي پنج مرحله (ارگ، عودلاجان، بازار، سنگلج و چال ميدان) بود. هر محله دکان هاي ويژه خودش را داشت و بازار مختص تجارت و پيشه وري بود. ارگ با 232 خانه، کوچک ترين محله بود و درون حصاري قرار داشت که با پلي به شهر متصل مي شد. عودلاجان با 2619 خانه، بزرگترين محله شهر بود. محله بازار 1524 خانه، سنگلج 1695 خانه و چال ميدان 1802 خانه داشت. طبق اين آمار هر محله به پاتق و گذر تقسيم مي شد. امامزاده ها، مساجد، تکيه ها و مدارس تهران داراي موقوفاتي بودند و تعداد کاروانسراها و دکان هاي وقفي نيز بسيار بود.
مقارن با پايان دوره قاجار، نخستين سرشماري علمي تهران انجام گرفت که تا حدودي ساختار سنتي اجتماعي و اقتصادي تهران آن روز را بيان مي دارد: در زمستان 1284ش ميرزا عبدالغفار خان ملقب به حاج نجم الملک (نجم الدوله)، از معلمان دارالفنون، به ياري هشت تن از شاگردانش کار سرشماري تهران را به پايان برد. طبق اين برآورد، جمعيت تهران (کل نفوس رعيت) 256، 147 تن بد که به احتساب 8480سپاهي، جمعيت شهر 736، 155 تن يعني بيش از ده برابر زمان آغا محمد خان قاجار شده بود. يک درصد از رجال، خانه هاي بزرگي با چندين حياط و ساختمان در پنج محله قديمي تهران داشتند و 20 درصد از جمعيت تهران اجاره نشين بودند. گاه در يک خانه ده خانوار سکونت داشتند. تعداد اجاره نشين هاي محله بازار کمتر از ساير محلات بود؛ زيرا به قول نجم الملک اهالي بازار مستأجر نمي گرفتند، که اين امر نشان دهنده ثروت نسبي و بي نيازي اهالي آنجاست.
تهران بنا بر اين سرشماري، 47 مسجد، 35 مدرسه علوم ديني با 1463 طلبه ساکن، 34 تکيه و 190 حمام عمومي داشت. در جامعه آن زمان تهران، پيروان دين هاي ديگر (111 زردشتي، 1006 ارمني مسيحي و 1578 يهودي) در کويهاي جداگانه زندگي مي کردند. فرنگيان ساکن تهران، از مرد و زن و طفل، 130 تن بودند.
منازل مسکوني در محله هاي ارگ سلطاني به جز در شمال ارگ، عودلاجان، سنگلج، چال ميدان، و بازار ساخته شده بود. هر محله کدخدايي داشت که از ميان ريش سفيدان و معتمدان محل انتخاب مي شد و از دولت مواجب نمي گرفت. فقط کدخداي محله ارگ را سلطان انتخاب مي کرد که صاحب جيره و مواجب نيز بود. در حوالي باروي شهر گورستان بود. اداره شهر برعهده کلانتر بود که در مقام شهربان و شهردار ايفاي وظيفه مي کرد و منصوب شاه بود.
برخورد فناوري اروپايي با فرهنگ سنتي ايراني در دوره ناصري، به پذيرش آرام انديشه ها و مظاهر مادي غرب، خصوصاً در تهران، انجاميد و نبرد سنت و تجديد در اواسط حکومت ناصرالدين شاه به اوج خود رسيد. تجدد، معماري تهران و سبک زندگي تهراني ها را دگرگون کرد. از جمله آثار غرب گرايي در معماري اين دوره، ساخت برخي مدارس و بناهاي فرهنگي و مسکوني به سبک غربي يا زمينه معماران ايراني بود. به طور خلاصه، تمام اقداماتي که در مدت پنجاه سال، از آغاز سلطنت فتحعلي شاه صورت گرفت، زمينه را براي تأسيس دارالفنون آماده و مهيا ساخت. از جمله اين اقدامات بود: استخدام معلمان خارجي، اعزام محصل به اروپا،داير شدن مدارس فرانسوي و موسسات آمريکايي، تأسيس چاپخانه سنگي در 1245، انتشار نخستين روزنامه فارسي به مديريت ميرزا صالح شيرازي به سال 1253، انتشار روزنامچه دارلخلافه طهران در 1267 که از شماره دوم به بعد روزنامه وقايع اتفاقيه ناميده شد. تعليم زبان فرانسه و انگليسي و ترجمه کتاب و رساله از اين زبانها به فارسي. ساختمان دارالفنون، که از مهمترين تأسيسات دهه 1260 است، به دستور امير کبير در شمال شرقي ارگ سطنتي احداث شد. اين نخستين بار بود که دولت مستقيماً اقدام به تأسيس آموزشگاه کرد و تمام مخارج تأسيس و نگاهداري و اداره آن برعهده گرفت و براي خود مسئوليتي در امر تعليم و تربيت قائل شد؛ از اين رو سال 1268 (سال افتتاح دارالفنون) را بايد مبدأ تحول و دوره جديد در فرهنگ ايران شمرد.
به اين ترتيب، تهران با گذر از سنت هاي ايراني- اسلامي و مواجهه با تحولات اجتماعي حاصل از غرب گرايي، در فرهنگ معنوي و مادي خود دچار دوگانگي شد. اما با مطالعه در ساختمان مساجد و مدارس علميه اين دوره، معلوم مي شود که هنوز سنن اسلامي در تهران مستحکم بود. برخي از مساجد و مدارس علميه اوايل سلطنت ناصرالدين شاه عبارتند از: مسجد- مدرسه حاج رجبعلي، در خيابان پانزده خرداد کنوني؛ مسجد- مدرسه شيخ عبدالحسين مجتهد آذربايجاني (شيخ العراقين)، در خيابان خيام کنوني؛ مسجد- مدرسه دروازده دولت؛ و مسجد مدرسه قنبر علي خان، در چهارراه سيروس.
نقشه اي که اگوست کرسيس (کرشيش)، استاد اتريشي مدرسه دارالفنون به کمک دو تن از شاگردانش در سال 1275 از تهران تهيه کرده، اطلاعات بسياري درباره نوع بناها و اسامي مکان ها دارد و مويد نوسازي شهر و توسعه آن است. شش دروازه در اين نقشه مشخص شده است: دروازده دولت، دروازه شميران، دروازده دولاب، دروازه شاه عبدالعظيم، دروازه محمديه (يا دروازه نو) و دروازه قزوين. تنها فضاي عمومي باز، سبزه ميدان است.
معماري با سبک غربي از بناهاي دربار شروع شد و سپس طراحي شهري تهران را در برگرفت. در 1284(دوره ناصري) معماري عمارت ها و قصرهاي ارگ، مانند عمارت و قصرها و ساختمان هاي اروپايي، به خصوص فرانسوي، بود و معماري ايراني با آمدن مهندسان و معماران اروپايي و تحصيل معدودي از دانشجويان ايراني در فرانسه و تقليد از معماران فرانسوي، به تدريج صبغه اروپايي به خود گرفت. کشيدن راه آهن از تهران به حرم حضرت عبدالعظيم (ع) در 1305 نيز يکي از مظاهر تمدن غرب بود. نتيجه اينکه تهران، که تا اواسط دوره ناصري صفات شهرهاي ايراني- اسلامي را داشت، بر اثر التقاط فرهنگي و برخي عوارض غربي، دچار ظواهر فرهنگ مادي اروپايي شد.
پس از آنکه ناصرالدين شاه امتياز تشکيل بر يگاد قزاق را به روسها داد، آنها ساختماني به سبک معماري خودشان برپا کردند و ميدان مشق گسترده اي ساختند که دور تا دور آن را حصاري مي گرفت. ناصرالدين شاه و رئيس روسي بر يگاد قزاق از بالاخانه اي که هنوز در اين ساختمان هست، رژه قزاقان را تماشا مي کردند. ميدان مشق، جز رژه و تمرين سپاه، کاربرد ديگري نيز داشت؛ در ميان اين ميدان توپ نظامي بزرگي قرار داشت که با شليک توپ از آن، تهراني ها را از هنگام طلوع آفتاب، ظهر و غروب و در ماه رمضان از وقت سحر و افطار آگاه مي کردند. توپ مرواريد در ضلع جنوبي ميدان ارگ واقع بود.
تا 1284 مهمترين تکيه تهران حاج ميراز آقاسي بود که بزرگ ترين و پر بيينده ترين تعزيه ها در آنجا اجرا مي شد، تا اينکه به دستور ناصرالدين شاه، در ارگ دولتي تکيه دولت ساخته شد. تا سال 1295 اداره عمومي تهرا را کلانتر به عهده داشت؛ اما ناصرالدين شاه، بعد از سفر دومش به فرنگ در 1295، “وزارت جليله پليس” را در تهران افتتاح کرد و رئيس اين وزراتخانه که عنوان احتساب را نيز داشت، با عنوان شهربان و شهردار، جانشين کلانتر شد. در 1297 کامران ميرزا – نايب السلطنه و حاکم وقت تهران – شيوه نامه اي به محمد حسن خان صنيع الدوله، وزير احتساب، ابلاغ کرد که اساس اداره عمومي داراخلافه ناصري را تشکيل مي داد. در همين سال، رئيس احتسابيه شرح خدمات اداره احتسابيه و تنظيفيه را بر مبناي دستورالعمل حاکم تهران نوشت. اين شيوه نامه حاوي نکات بسيار مهم و جديدي در اداره امور شهر تهران بود، از جمله درباره خيابان ها، مجوز ساخت و ساز، بهداشت، نظم بازار، تنقيه و تطهير و مرمت مجاري آبها و تقسيم آب و توسعه معابر.
از نمادهاي بارز تلفيق ديدگاه اسلامي و گرايش به مظاهر تمدن غربي در دوره ناصري و تأثير آن بر ظاهر تهران، مجموعه بهارستان، ساخت ميرزا حسين خان سپهسالار است. وي در 1297- 1296مسجد – مدرسه عظيم و با شکوه ناصريه را بنيان گذاشت. در دوره اي که سيد حسن مدرس نايب التوليه آنجا بود، آن را مدرسه عالي سپهسالار ناميدند. ميرزا حسين خان در جوار آن، علامت بهارستان را به منظور خانه شخصي خود بنا کردکه در آغاز مشروطيت تبديل به مجلس شوراي ملي شد.
منبع: منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست..



 

نسخه چاپی