اسلام و اصلاح الگوي مصرف (1)

اسلام و اصلاح الگوي مصرف (1)
اسلام و اصلاح الگوي مصرف (1)


 

نويسنده: محبوبه عظيم زاده آراني




 

درآمد
 

اصلاح در لغت عرب؛ ضد افساد شمرده شده و اصلاح شيء بعد ازافساد آن را، به اقامه و برپاداشتن آن معنا کرده اند(1). در لغت نامه دهخدا، اصلاحات به مجموعه تغييرهايي گفته مي شود که در جهت بهبود اوضاع اجتماعي، در چارچوب نظام تثبيت شده انجام مي گيرد.(2)در اصطلاح قرآني، اصلاحات اجتماعي به کوشش براي تحقق آموزه ها و دستورهاي اجتماعي اسلام اطلاق مي شود و مصلح، کسي است که در راه تحقق شريعت الهي بکوشد؛ اما از آنجا که موضوع مورد بحث، «اصلاح الگوي مصرف» است واين موضوع بيشتردر مباحث اقتصادي به کار مي رود، واژه اصلاحات، در نظام اقتصادي دو معنا دارد:
1-مجموعه اقدام هايي که براي آزادسازي اقتصاد و خصوصي سازي و کم کردن دامنه دخالت هاي دولت در اقتصاد صورت مي پذيرد؛
2-مجموعه اقدام هايي که براي رفع مشکلات اقتصادي چون: تورم؛ بيکاري، کمبود سرمايه گذاري و توزيع نابرابر درآمد و مانند آن انجام مي شود.(3)
اما اصلاحات اقتصادي از ديدگاه امام علي (ع) اين گونه تعريف شده : مجموعه اي از الگوي هاي رفتاري در سه حوزه توليد و توزيع و مصرف، که شرکت کنندگان در نظام اقتصادي را به يکديگر و به اموال و منابع پيوند مي دهد و اين رفتارهاي اقتصادي بر اساس جهان بيني و اهداف مورد نظراسلام دراين سه حوزه به صورت هماهنگ سامان مي يابند.(4)
در لغت، کلمه «مصرف شدن» به معناي هزينه شدن وبه کاررفتن، و «صرفه جويي کردن» به معناي به اندازه خرج کردن و پس اندازکردن آمده است، (5) اما در اصطلاح اقتصادي، مصرف عبارت است از: ثروت و منبع درآمد است. درآمد خالص(درآمد منهاي استهلاک) به دو منظور استفاده مي شود: بخشي از آن، به انباشتن ثروت و پس انداز اختصاص مي يابد و بخش ديگر، صرف تحصيل لذت مي شود. آن قسمت ازدرآمد که صرف به دست آوردن لذت مي گردد، «مصرف» ناميده مي شود.(6)

مصرف درنظام غرب
 

بيشترتحقيقات در مورد رفتار مصرف کننده، بر مبناي باورها و مفروض هايي است که از تفکر مدرنيته سرچشمه گرفته است. اين اصطلاحات اشاره به عقايد فلسفي و فرهنگي و اجتماعي دارد و موقعيت هايي را نشان مي دهد که ويژگي هاي جوامع غربي از چهار صد سال پيش تاکنون است. براي کسب دانش نوين در زمينه تحقيقات مصرف و مصرف کننده، مدرنيست ها بيان مي کنند که اصول و قوانين استنتاج عقلانيت بر رفتارها حاکم است. آنچه دراين ديدگاه مورد تأکيد است، تفکر منطقي و خود مختاراست؛ پس هر فردي مي تواند بنابر شرايطي که دارد، در مورد موقعيت و نيازهاي خود تصميم بگيرد.
پست مدرنيست ها تمايل دارند درباره دانش براساس زمينه هاي فرهنگي و موضوع هاي وابسته به آن به تفکر بپردازند. آنها عموماً ديدگاه هاي مرتبط با مصرف را همچون نظام هاي نمادين فرض کرده اند که ممکن است بيش از يک نظام اقتصادي بررفتار افراد تاثير بگذارد. محققان مدرن تلاش مي کنند که رفتار مصرف کننده را با ساختارها، مباني و روش هاي مختلفي درک کنند، اما آنچه در ديدگاه آنها مشترک است؛ بعضي از زمينه ها و روش هاي مطالعاتي از قبيل قوم نگاري، مشاهده مشارکتي، تحليل محتوايي رسانه هاي جمعي و درون نگري است.(7)

عوامل مؤثر بر مصرف
 

مي توان خريد افراد را تحت تأثير چهار عامل
عمده برشمرد: الف)عوامل شخصي؛ ب)عوامل رواني؛ ج)عوامل فرهنگي؛ د)عوامل اجتماعي.

الف)عوامل شخصي و اجتماعي
 

تصميم براي خريد دراغلب موارد تحت تأثير عوامل شخصي افراد است. عواملي که دراين ضمن مورد توجه قرار مي گيرند، عبارت اند از:
1-سن و مرحله زندگي: در بسياري از مواقع سليقه افراد درانتخاب لباس، خوراک، تفريح هاي گوناگون تابع سن آنهاست. علاوه برسن، مراحل و دوره هاي زندگي نيز در خريد مؤثرند. اين دوره ها شامل مراحلي است که خانواده در طول زندگي و زمان آن را طي مي کند.
مراحل دوره زندگي رواني نيز ممکن است در مصرف افراد تأثير بگذارد. بزرگسالان در طول زندگي خود، دچار تحولات شخصي زيادي مي شوند و ممکن است از يک فرد راضي به يک فرد ناراضي تبديل شوند. چنين تغييراتي تحت عنوان مراحل رواني زندگي، مورد توجه قرار مي گيرد.
2-شغل: بي ترديد يک کارگر ساده ممکن است لباس و تفريح هاي ساده تري داشته باشد تا مدير شرکتي بزرگ. ازاين رو، معمولاً در عرصه فروش بايد به دنبال گروه هاي شغلي بود؛ زيرا برخي گروه ها دلبستگي و علاقه اي خاص و بالاتر از حد متوسط براي دريافت کالا و خدمات دارند.
3-وضعيت يا شرايط اقتصادي: برخورداري از درآمدي خاص، پس انداز، قدرت وام گرفتن و قرض کردن، مي تواند بر انتخاب کالا و در نتيجه درخريد و فروش آن تأثير بگذارد و از سوي ديگر رکود، دروضعيت اقتصادي تأثير معکوس مي گذارد.
4-سبک زندگي: معمولاً افراد و طبقات اجتماعي مختلف و حتي آنهايي که مشاغل يکساني دارند، ممکن است از سبک و شيوه زندگي متفاوتي برخوردارباشند. سبک زندگي عبارت است از: الگوي زندگي فردي که در فعاليت ها، دلبستگي ها و افکار شخصي خود را نشان مي دهد.
5-شخصيت: هرفردي شخصيت ممتازي دارد که چرايي و چگونگي رفتار فرد را توجيه مي کند، به همين دليل، شخصيت افراد بر خريد آنها تأثير بارزي مي گذارد.

ب)عوامل رواني
 

از مهم ترين عوامل رواني مؤثر بر مصرف، انگيزه هاي مرتبط با مصرف است. ميان انگيزه و انگيزش و نياز، رابطه مستقيمي وجود دارد. هنگامي که يک نياز شدت کافي پيدا کرد، تبديل به محرک يا انگيزش مي شود. بنابراين انگيزه يا انگيزش، نيازي است که براي هدايت شخص در ارضا شدن آن عامل از شدت کافي برخوردار است.

ج)عوامل فرهنگي
 

براساس مطالعات مختلف، عوامل فرهنگي تأثيراتي عميق بر رفتار مصرف کنندگان مي گذارند. فرهنگ يک جامعه، مجموعه عوامل مادي و معنوي است وعوامل مادي و معنوي در معناي روان شناختي عبارت است از: شيوه هاي رفتار مردم يک جامعه، مهم ترين عامل موجود در اين فرهنگ، هنجارها و ارزش هايي است که مصرف افراد را تحت تأثير قرار مي دهد.ارزش هايي مانند: موفقيت، اهل عمل بودن، ترقي و استقلال فردي، سلامتي و زيبايي اندام وبسياري از خواسته هاي ما در نتيجه زندگي در مکان ها، موقعيت ها و شهرهايي است که تعاليم و ارزش هاي مصرفي خاصي را القا مي کند. به همين دليل بايد در زمينه مصرف، جهت گيري هاي فرهنگي را در نظرگرفت.

د)عوامل اجتماعي
 

هر فردي در اجتماع مي تواند نقش هاي متفاوتي را ايفا مي کند و به طور قطع هر کدام از نقش هايي که افراد به عهده دارند، مي تواند بررفتار آنها براي خريد کالا اثر بگذارد. در اجتماع هر نقشي داراي منزلتي است و منزلت، احترامي است که اجتماع براي آن نقش قائل است. در بيشتر موارد افراد از کالاها و پوشاکي استفاده مي کنند که گوياي نقش و شأن آنها باشد؛ مانند: خريد لباس هاي خاص و داشتن اتومبيل خاص.(8)

اهميت مصرف در مباحث اقتصادي
 

«مصرف»يکي از بخش هاي مهم مباحث اقتصادي است که درميان متغيرهاي اقتصادي، شايد هيچ کدام به اندازه مصرف، براي عموم مردم مهم نباشد؛ به گونه اي که بسياري براين باورند که هدف از ساير فعاليت هاي اقتصادي مانند: پس انداز، توليد و توزيع نيز درنهايت مصرف است.(9)
مصرف در عين اينکه هدف نهايي از توليد و توزيع است، يکي از عوامل موثر برآنها نيز مي باشد. بر همين اساس اقتصاددانان، اصلي را به عنوان «حاکميت مصرف کننده» مطرح کرده اند؛ يعني اين مصرف کننده است که به توليدات و چگونگي تخصيص منابع توليد و توزيع شکل مي دهد. ازاين رو، سياست هاي مصرفي صحيح، در سياست گذاري هاي اقتصادي تأثير چشمگيري دارد و سبب ايجاد انگيزه در بازارهاي مصرف مي شود که اين امر نيز ازدياد توليدات و درآمدها را به دنبال دارد. علاوه براين، کنترل مصرف به منظور فراهم کردن زمينه پس انداز و سرمايه گذاري نيز، رشد و شکوفايي اقتصادي را به دنبال خواهد داشت.
نکته قابل توجه اينکه در دو نظام سرمايه داري و سوسياليزم، محور نظريه هاي اقتصادي، نيازهاي مادي انسان است؛ به طوري که اگر نيازهاي مادي اساسي وجود نداشت، با ايجاد نيازهاي مادي کاذب، زمينه مصرف هرچه بيشتر را فراهم مي سازند؛ ولي مصرف در نظام اسلامي فقط در حوزه نيازهاي مادي انجام نمي گيرد، بلکه قسمتي از خواسته ها و مطلوبيت هاي معنوي نيز انگيزه مصرف را به وجود مي آورند. به ديگر تعبير، دايره انگيزه هاي مصرفي در هريک از دو نظام مذکور خواهد بود.(10)

پي نوشت ها :
 

1-ر.ک: لسان العرب، ابن منظور، تاج العروس، محمد مرتضي زبيدي، ماده صلح.
2-لغت نامه دهخدا، ماده اصلاح.
3-ر.ک: مقاله «اصلاحات اقتصادي، مهم ترين چالش ايران»، مجله «ترجمان اقتصادي»، س1، ش 42.
4-ر.ک: بحارالانوار، ج6، ص93، ح1.
5-فرهنگ معين، محمدمعين، ج2، ص 1488و 1489تهران، نامن، 1384ش.
6-کليات علم اقتصاد، باقرقديري اصلي، ص 274تهران، مرکز نشر سپهر، 1379ش.
7-روان شناسي رفتار مصرف کننده، حميد آتش پور، ص 20-21، تهران، روزآمد، 1382 ش.
8-همان، ص 73-91.
9-اقتصاد کلان، فريدون تفضلي، ج6، ص 3، نشر ني، تهران، 1371ش.
10-مباني اقتصاد اسلامي، دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، ج1، ص 285 و 286، تهران، سمت، 1371ش.

منبع : فرهنگ کوثر (ویژه اندیشه و سیره اهل بیت شماره 82 ) / انتشارات آستانه مقدسه حضرت معصومه (س )سال 1389



 

نسخه چاپی