درباره فیلم روی هوا Up in the Air

درباره فیلم روی هوا Up in the Air
درباره فیلم روی هوا Up in the Air


 






 
کارگردان: جیسن ریتمن
فیلنامه: جیسن ریتمن، شلدون ترمز
برگرفته از رمانی به قلم والتر کایرن
مدیر فیلمبرداری: اریک استیلبرگ
موسیقی: رالف کنت
بازیگران: جورج کلونی (رایان بینگهام)، ورا فارمیگا (آلکس گوران)، آنا کندریک (ناتالی کینر)، جیسن بیتمن (کریگ گرگوری)، ایمی مورتن (کاربینگهام)، ملانی لینسکی (جولی بینهگام)
محصول 2010 آمریکا 109 دقیقه
ژانر: کمدی - درام - رومانس

خلاصه داستان:
 

«رایان بینگهام» مشاوری است که زندگی اش در سفر می گذرد او به مأموریت می رود تا کارمندان را از سوی مدیران کمپانی ها اخراج کند. زمانی که این کار برای مدیران بسیار دشوار است. رایان سخنرانی هایی درباره «موفقیت» و "انگیزه" هم انجام می دهد و از این تشبیه استفاده می کند که در "در کوله پشتی ات چیست؟" اینگونه او می خواهد خاصیت زندگی بی تعلق رها از هر گونه رابطه را ارتقا دهد. او از سفر کردن به صورت یک آدم گمنام لذت می برد. هدف شخصی «رایان» ثبت رکورد ده میلیون مایل سفر هوایی است. در دوران این سفرهای هوایی او با زنی مثل خود «آلکس» آشنا می شود.
رایان به شرکتی که در آن کار می کند در «اوماها» ایالت نبرسکا بر می گردد و با یک همکار جوان و جاه طلب به نام «ناتالی کینر» برخورد می کند. کینر در نظر دارد هزینه های شرکت را با نگه داشتن کارمندان در شرکت و اخراج افراد از طریق اینترنت کاهش دهد. رایان ناتالی بحث می کند و به او می گوید که هیچ دانشی در زمینه اخراج افراد ندارد. رئیس رایان به او می گوید که در مأموریت بعدی کینر را به عنوان دستیار خواهد برد تا به او از نزدیک کار را نشان دهد. در دوران مأموریت بعدی، «کینر» فلسفه زندگی رایان را از او می پرسداما رایان از این سبک زندگی راضی است و ترجیح می دهد وارد رابطه جدی با هیچ کس نشود. دراین سفر است که نامزد کینر به او اطلاع می دهد که دیگر کینر را نمی خواهد.
«رایان» و «آلکس»، «کینر» را به آرامش دعوت می کنند. خیلی زود مأموریت آنها با دستور رئیس شرکت مبنی بر بازگشت به اداره در «اوماها» تمام می شود. رئیس می خواهد از برنامه «کینر» برای اخراج افراد استفاده کند. او این برنامه را به چهره به چهره رویارویی با کارمندان ترجیح می دهد که باید اخراج شوند.
رایان از آلکس دعوت می کند در مراسم ازدواج خواهرش در شمال ویسکانسین شرکت کند. او، آلکس را به خواهرش معرفی می کند. آرزوی خواهر رایان و نامزدش (باب) سفر به دور دنیا است اما آنها توانایی مالی ندارند.
پیش از مراسم «باب» دچار ترس از ازدواج می شود و رایان او را متقاعد می کند. رایان به اوماها برمی گردد. باز هم به سفر می رود تا سخنرانی خود را برای یک گروه ایراد کند. اما تصمیم می گیرد به دیدار آلکس در شیکاگو برود. در راه بازگشت خلبان اعلام می کند که «رایان» ده میلیون مایل سفر هوایی انجام داده. خلبان نزد رایان می آید. رایان اعتراف می کند آنچنان هم که تصور می کرده، رسیدن به هدفش هیجان انگیز نیست. وقتی رایان به دفتر باز می گردد نیمی از تسهیلات سفر مجانی ای که خط هوایی آمریکا به او هدیه داده به خواهر و همسرش واگذار می کند تا آنها بتوانند دور دنیا را مجانی بگردند. رئیس رایان به او اطلاع میدهد که یکی از کسانی که توسط او و کینر اخراج شده، خودکشی کرده است. کینر استعفا می دهد. آنها نیز برنامه کینر را کنار می گذارندو رایان یک معرفی نامه برای کینر می نویسد و به او کمک می کند شغلی برای خود در شهر سانفرانسیسکو بیابد. رایان دوباره عازم سفر است. به برنامه پروازها خیره می شود و چمدانش را روی زمین می گذارد.

درباره فیلم روی هوا Up in the Air

در متن وحاشیه:
 

نویسنده کتاب «والتر کایرن» در زمستانی در یک مرتع در حومه شهر مونتانا «روی هوا» را نوشت. در حالی که مدام به فرودگاه، هواپیما ها و به یک مسافر بخش «فرست کلاس» هواپیما فکر می کرد. که این مسافر شباهت زیادی به رایان بینگهام دارد.
در سال 2001، شلدن ترنر فیلمنامه ای برگرفته ای «روی هوا» نوشت و در سال 2003 به کمپانی دریم ورکس فروخت. بعدها جیسن ریتمن کتاب را در فروشگاهی دید و خرید. ریتمن پدرش «ایوان ریتمن» را مجاب کرد حقوق برگردان سینمایی «روی هوا» را بخرد، ایوان نیز نگارش فیلنامه را به تد و نیکلاس گریفین سپرد. این دو نیز عناصری از فیلنامه شلدن ترنر را در فیلمنامه جدید حفظ کردند. جیسون خود نیز به نوشتن فیلمنامه روی آورد. پس از آن مناقشه ای پیش آمد. ریتمن می خواست نام خودش به عنوان فیلنامه نویس در عنوان بندی بیاید اما انجمن فیلمنامه نویسان آمریکا به او اعلام کرد که باید نام ترنر نیز در عنوان بندی بیاید. ریتمن مدعی بود که هیچ گاه فیلمنامه ترنر را نخوانده است. بعدها در جلسه ای با حضور ریتمن و ترنر در انجمن فیلمنامه نویسان این اختلاف ختم به خیر شد. به استثنای بازیگران شناخته شده فیلم، بقیه افرادی که در «روی هوا» اخراج می شوند، آدم های عادی هستند که واقعاً اخراج شده اند. گروه تولید آگهی ها را در سنت لوئیز و دیترویت پخش کرد تا مستندی درباره تاثیرات بحران اقتصادی ناشی از بیکاری بسازند. زمانی که مردم به این فراخوان ها پاسخ دادند و آمدند. عوامل فیلم از مردم خواستند تا با دوربین مانند مدیری رفتار کنند که آنها را اخراج کرده یا از این فرصت استفاده نمایند و هر چه دلشان می خواهد به او بگویند. در خطوط هوایی آمریکا هیچ نوع جایزه ویژه ای برای مسافری وجود ندارد اما در داستان چنین نکته ای بازگو شده است.
برای نقش ناتالی «الن پیج» و «امیلی بلانت» مد نظر بودند. اما جیس ریتمن پس از تماشای «راکت دانش» (2007) نقش ناتالی را با در نظر گرفتن آنا کندریک نوشت. جیسون و ایوان ریتمن تنها پسر و پدر تهیه کننده ای هستند که نامزد اسکار بهترین فیلم شده اند تنها یک بار در تاریخ آکادمی علوم و هنر سینمایی در سال 1994 ماریو و ویتوریو گوری برای «پستچی» کاندید شده بودند برای فیلمبرداری در سنت لوئیز بود اما شهرهای دیگری از آمریکا نیز در فیلم به نمایش در می آیند نظیر دیترویت، میشیگان، اوماها، نبراسکا و ... جیسون ریتمن در دوران نمایش فیلم خود در جشنواره های مختلف، شخصاً تبلیغات فیلمش را بر عهده می گرفت. مثلاً در جشنواره فیلم تلوراید در سال گذشته حضور به هم رساند. «روی هوا» با بودجه 25 میلیون دلار تهیه شده و تا کنون 97/2 میلیون دلار فروش جهانی داشته است. پخش فیلم بر عهده کمپانی پارامونت پیکچرز است. نمایش فیلم از جشنواره تلوراید آغاز شد و در جشنواره های دیگری چون تورنتو نیز به نمایش درآمد.

جایزه ها
 

* نامزد اسکار: در رشته بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد نقش نخست (جورج کلونی)، بهترین بازیگر زن نقش مکمل (ورافارمیگا)، (آناکندریک) بهترین فیلمنامه اقتباسی .
* برنده جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر زن نقش مکمل «آناکندریک» از انجمن منتقدان «آستین»
* نامزد جایزه بافتا: بهترین تدوین (دانا گلوبرمن)، بهترین بازیگر مرد نقش نخست (جورج کلونی)، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین بازیگر زن نقش مکمل وارفارمیگا و آناکندریک.
* برنده جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی از انجمن منتقدان فیلم شیکاگو
* نامزد جایزه بهترین کارگردانی از انجمن فیلمسازان آمریکا
* برنده جایزه بهترین بازیگر مرد (جورج کلونی) بهترین کارگردانی و بهترین فیلم از انجمن منتقدان فلوریدا
* برنده جایزه گلدن گلاب بهترین فیلمنامه اقتباسی و نامزد گلدن گلاب در رشته های بهترین کارگردانی، بهترین فیلم درام، بهترین بازیگر مرد نقش درام (کلونی).
بهترین بازیگر زن نقش مکمل درام (کندریک و فارمیگا)
* برنده جایزه بهترین فیلمنامه از انجمن منتقدان شهر لس آنجلس
* برنده جایزه بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر مرد نقش نخست (جورج کلونی) و بهترین بازیگر زن نقش مکمل (آنا کندریک) از انجمن ملی نقد آمریکا
* نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد نقش نخست (جورج کلونی)
* نامزد جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل (ورافارمیگا و آناکندریک)

واکنش منتقدان
 

«روی هوا» با واکنش مثبت منتقدان رو به رو شده است. سایت راتن تومیتوز 90 درصد از 226 نقد انتشار یافته را مثبت ارزیابی کرده است و از 10 امتیاز 8 امتیاز به فیلم داده است. سایت متاکریتیک بر پایه 100 به فیلم ها امتیاز می دهد و «روی هوا» 83 امتیاز گرفته است. کلودیاپوئیگ از «یو.اس. تودی» ویژگی بدون تاریخ مصرف بودن فیلم را ستایش کرده است. مانوئلا دارگیس از «نیویورک تایمز» قدرت نقش آفرینی بازیگران زن «روی هوا» را می ستاید. به ویژه بازی آناکندریک را. اما بهره گیری بیش از اندازه جیسون ریتمن از رومانس و لحن ملودرام - راک آن را نمی پسندد.

نقش آفرینان
 

- جورج کلونی: ایفاگر نقش رایان بینگهام، مشاور تعدیل انسانی
- ورا فارمیگا: ایفاگر نقش آلکس گوران. او متولد ششم اوت 1973 در آمریکا است و در فیلم هایی چون «جدا افتادگان» ساخته مارتین اسکورسیزی نیز ایفای نقش کرده است. اما «روی هوا» باعث بهتر شناخته شدن او شده است.
فارمیگا از والدین مهاجری اهل اوکراین در شهر نیوجرسی متولد شد او فیلم کوتاه هم می سازد. وی به جای آنکه برای بازیگر شدن مدام آزمون بازیگری بدهد با ساختن فیلم کوتاه راه بهتری برای شناخته شدن پیدا کرد. فارمیگا در فیلم هایی چون «پاییز در نیویورک»، «15 دقیقه»، «کاندیدای منچوری» و «تا مغز و استخوان» هم ایفای نقش کرده که برای این آخری جایزه انجمن منتقدان شهر لس آنجلس را برد.
- آنا کندریک: ایفاگر نقش ناتالی کینر: این بازیگر جوان متولد نهم اوت 1985 است. آنا بازیگر تئاتر نیز هست. او در فیلم های «گرگ و میش» نیز ایفای نقش می کند که برگرفته از کتاب های بسیار مشهور استفانی مه یر است.کندریک از سن ده سالگی بازیگری را آغاز کرد. در سال 2007 به خاطر بازی در «راکت دانش» نامزد جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل اسپریت شد که حکم «اسکار» برای فیلم های مستقل را دارد. برادر بزرگ تر آنا، «مایکل کوک» نیز بازیگر است.

گفتگو با جیسون ریتمن
 

این فیلم زندگی ام را تغییر داد
 

«جیسون ریتمن» فیلمساز خلاقی است. این را می توان ازفیلم های پیشین او، «از سیگارتان ممنون» و «جونو» نیز یافت.
وی در این گفتگو از چالش اقتباس از کتاب، کارگردانی، همکاری با جورج کلونی و رویارویی با بسیاری از موضوعات فیلمنامه سخن می گوید. او همچنین توضیح می دهد که ظرف 5 سال مشغول نگارش فیلمنامه بوده و به نظرش تصاویر شهرها در فیلم کلیدی تر از آنچه که در ابتدا فکر می کرد، بود.

* این حقیقت دارد که زندگی شخصی تان بر فیلمنامه نهایی «روی هوا» تاثیر گذاشت؟
 

با کاراکتر «رایان» به طرق مختلف رابطه برقرار کردم. زمانی که نوشتن فیلمنامه را شروع کردم بیشتر شبیه هجویه «یک کمپانی» آن را نوشتم. اما ظرف 6 سال گذشته زندگی خودم هم با آن قاطی شد. از آدمی مجرد به مردی متأهل تبدیل شدم و فرزند دختری هم به جمع مان اضافه شد. به یک فیلمساز حرفه ای تبدیل شدم که خانه ای در رهن داشت. دیدگاهم تغییر کرد. پس باید کاراکتر رایان را جور دیگری بازنویسی می کردم. پس شروع به بحث کردن درباره نکاتی کردم که در زندگی اهمیت دارد.

* نظیر چی؟
 

خوب.من نمی دانم در زندگی چی اهمیت دارد فقط پرسش را مطرح کردم من هم مثل شما این سئوال برایم مطرح شد.

*باید فیلمنامه تان را بازنویسی می کردید؟
 

بله. وقتی فیلمنامه را خواندم که 5 سال پیش نوشته بودم. در هر صحنه گویی خودم را می دیدم که دارد بزرگ می شود. نویسنده ای را می دیدم که فیلمنامه «از سیگارتان متشکرم» را نوشته بود.در او فرهیختگی کم تر و طنازی بیشتر بود.

* گفته اند نقش «رایان بینگهام» را با در نظر گرفتن جورج کلونی نوشتید. خیلی زمان برد تا او را متقاعد کنید؟
 

به اعتقاد من، با صداقت بهتر کارها پیش می رود. او فیلمنامه را خواند و این جوابش بود: «خوندمش. عالیه. هستم» این گفتگوی ما بود.

* با توجه به بحران اقتصادی اخیر، نگران نبودید که فیلمی چون «روی هوا» ممکن است مردم را به یاد از دست دادن شغل های شان بیندازد؟
 

هرگز فکر نکردم که دارم فیلمی درباره از دست دادن شغل می سازم. من این موضوع را پس زمینه داستان مهم تری درباره ارتباط انسانی می دیدم. پس پاسخم منفی است. جالبه چون با خودم فکر کردم چند فیلم درباره عراق بسازم. چند تا فیلمنامه بود که واقعاً دوست شان داشتم. اما هرگز آنها را نساختم چون با خودم فکر کردم: «چرا باید یک فیلم دیگر به قفسه فیلم های با موضوع جنگ عراق اضافه کنم؟»
«روی هوا» زمان زیادی را صرف اندوه مقوله بیکاری نمی کند. بیشتر درباره طی و طریق یک مرد است. شما روی دیگر سکه را خوب فهمیدید - اخراج آدم ها.

* به نظر تان همذات پنداری تماشاگر با کاراکتر جورج کلونی به خاطر ماهیت شغل او، دشوار است؟
 

راستش را بخواهید،من زمانی به فیلم علاقه مند شدم که دیدم یک مانع بزرگ دارد و اینکه چطوری با قهرمان داستان می شود همذات پنداری کرد. من کاراکترهایی به لحاظ اخلاقی دچار لغزش و به لحاظ نوع دوستی حیله گر را بیشتر دوست دارم.

* و از آدم های واقعی و تجربه های واقعی شان در زندگی در فیلم استفاده کردید.
 

می خواستم به لحاظ اصالت داستان درست رفتار کنم. فیلمنامه اولیه هجویه یک کمپانی و با مزه تر بود. اما وقتی فیلمبرداری شروع شد با خودم فکرکردم: «نمی توانم سکانسی را بنویسم که به اندازه کافی اصیل باشد.» درست فکر کرده بودم نا بایگران آمدند و حرف هایی زدند که اصلاً به ذهن من نرسیده بود. آنهاجوری حرف های شان را زدند که اصلاً بلد نبودم کارگردانی کنم. در حقیقت آمیختن بازیگران و نا بایگران بسیار عالی است. تازه می فهمم چرا استیون سودربرگ این کار را می کند. ترغیب شدم باز هم این کار را ادامه بدهم.

* شما به آنها آزادی دادید تا هر چه می خواهند جلوی دوربین بگویند؟
 

خیر. آنها آمدند. نشستیم و با آنها مصاحبه کردیم. مثلاً پرسیدیم: «چی شد بیکار شدید؟ چه جور تجربه ای بود؟ ابتدا کی این خبر را بهتان داد؟ چگونه بر زندگی تان تأثیر گذاشت؟ پس از ده دقیقه که به این سئوالات پاسخ دادند از آنها پرسیدیم: حالا دوست دارید جلوی دوربین شما را اخراج کنیم؟ در ضمن دوست داریم واکنشی که آن روز داشتید - البته اگر دوست داشتید - دوباره جلوی دوربین انجام دهید.

* آیا پایان فیلم همان پایان کتاب است؟
 

قطعاً فیلمنامه کاملاً متفاوت از کتاب است. پایان داستان هم کاملاً از خودم است.

* پایان «روی هوا» کاملاً غیر استودیویی است. تحت فشار شما را نگذاشتند تا پایان داستان تماشاگر پسندتر باشد؟
 

نه. خودم هم حیرت زده شدم. توقع داشتم یکی از مدیران استودیو پایان فیلم را تغییر دهد. یا دست کم از من بخواهد آنرا تغییر دهم اما هیچ کس چنین درخواستی نداشت.
گمان می کنم موفقیت فیلم قبلی ام «جونو» و حضور جورج کلونی دخیل بود. همه از ما حمایت کردند.

* خودتان تصاویر مناطق و شهرها را گرفتید؟
 

خیر اما خیلی دخالت داشتم. وقتی در ذهنم این تصاویر را تصور می کردم خیلی آسان بود. اما وقتی خواستیم وارد کار شویم، خیلی سخت شد. به مناطق متفاوتی سفر کردیم. نگاتیوهای زیادی هم مصرف کردیم. نخستین تست هایی که گرفتیم به درد نخور از آب درآمد. پس دوباره رفتیم سفر و با دوربین دیجیتالی کار کردیم. از ارتفاع عکس و فیلم گرفتیم. مثل عکس ها و تصاویری که از هلی کوپتر می گیرند. اما من می خواستم اینها شبیه تصاویری باشد که یک مسافر هواپیما وقتی از پنجره زمین را نگاه می کند آن را ببیند، سرانجام به آن دست یافتیم.

گفتگو با جورج کلونی
 

عاشق این آدم شدم
 

«جورج کلونی» از آن دست بازیگرانی است که راحت می تواند دستمزد 20 میلیون دلاری اش را بیگرد و در فیلم های پر هزینه هالیوودی نقش آفرینی کند اما او فیلم های مستقل و پر محتوا را ترجیح می دهد. فیلم های نظیر «شب بخیر و موفق باشید» که کارگردانی اش را هم بر عهده داشت، «سیریانا» و «مایکل کلیتون». همه اینها نشان از تععهد او به این خاصیت کارنامه اش را دارد که وی راه های سهل الوصول را برای موفقیت انتخاب نمی کند. «جورج کلونی» با «روی هوا» به نمایش به حضور در فیلم های «تیزهوشانه و کم هزینه» ادامه داد.
اما فیلم های اخیرش نظر «کله چرمی ها»، «آلمانی خوب» و «مردانی که به بزها خیرها می شوند» فیلنامه های خوبی داشتند، کارگردان و فهرست بازیگران عالی داشتند و روی کاغذ پروژه های خوبی بودند ولی نتوانستند موفقیت مالی کسب کنند. حتی زمانی که او بحث داغ اسکار را برای بازی در «روی هوا» شنید پی برد که علاقه اش به فیلم های تیزهوشانه و جمع و جور بی سبب نیست. اما به ندرت چنین فیلم هایی فروش خوب دارند. مصداقش «سیریانا» و «مایکل کلایتون» آنها آنقدر که تحسین شدند، فروش نکردند.
«کلونی» این موضوع را تایید می کند: ساختن این جور فیلم های ریسک است. اما در کل ارزش این ریسک را دارند. ما صدها میلیون دلار خرج تولید فیلم هایی مثل مایکل کلایتون یا «مردانی که...» نمی کنیم. پس نباید همچنین فیلم هایی مقام نخست جدول فیلم های پر فروش را بیاورند تا سرمایه ها برگردد. این را هم بگویم که بعضی از این فیلم ها فروش بسیار افتضاحی داشتند که این موارد خیلی کم است.»
«کلونی» آنقدر در صنعت مشهور «نمایش» حضور داشته که تجربه بیندوزد و با اوج و فرود آن آشنا باشد.
نخستین برخورد او با مقوله شهرت در سال 1984 و با حضور در یک مجموعه کوتاه به نام «E/R» بودکه لطفاً این مجموعه را با «فوریت های پزشکی» اشتباه نگیرید. جورج جوان، سه سال بعد باز هم در یک مجموعه تلویزیونی حضور یافت و به نقش آفرینی در فیلم های درجه «ب» مانند «بازگشت قاتل گوجه فرنگی ها» ادامه داد. اما ده سال بعد یعنی در سال 1994 شهرت واقعی با نقش دکتر داگ راس در مجموعه فوریت های پزشکی به سراغ او آمد. بعد از آن کلونی به بازی در فیلم های جریان روز روی آورد (صلح ساز - بتمن و رابین) اما او اکنون به راحتی اعتراف می کند که: «خیلی ناراحت کننده است وقتی به فیلمی نگاه می کنم که یک سال عمرم را برایش گذاشتم و اصلاً دوستش ندارم. حتی نمی توانم یک انگیزه کوچولو پیدا کنم تا به دیدن آنها ادامه بدهم و باز هم در این نوع فیلم ها ایفای نقش کنم. قرار است این جور پروژه ها فیلم های پول پارو کن شوند اما پشت آنها نه تفکری وجود دارد و نه هدفی. صرفاً پول پای شان می ریزند تا بفروشند.»
«از آن پس می دانستم که اگر به بازی در فیلم هایی ادامه ندهم که واقعاً می توانم با داستانش ارتباط برقرار کنم، محکوم به شکست خواهم بود. اینجوری می توانستم جلوی احساس فلاکت خودم را بگیرم یا به وضعیت بدتری دچار شوم یعنی در فیلم های پر هزینه باز هم بازی کنم و مدام به فیلم هایی لبخند بزنم که از آنها متنفر هستم.» پس «جورج کلونی» جاده فیلم های مستقل را برگزید با قواعد و قوانین سختگیرانه خود پیش رفت «خارج از دید» (استیون سودربرگ -1998) نخستین فیلمی است که او در کمپانی خود ساخت. طرف چند سال بعدی «یازده یار اوشن» (2001) را تهیه کرد که بازسازی فیلمی به همین نام بود.او این فیلم پر فروش را تهیه کرد تا دوباره به سراغ فیلم های هوشمندانه و کم هزینه خود برود.
گرچه این عدد سیزده برای «جورج کلونی» شانس به همراه داشت اما از سال 2007 به بعد، رنگ موفقیت را فیلم های او ندیدند. خوشبختانه نام کلونی در فهرست بازیگران بی بازده امسال (به نگاه مجله فوربس) وجود ندارد اما با توجه به شکست فیلم های اخیرش او زیاد هم از این فهرست فاصله نداشت.
«کلونی» باید از موفقیت «روی هوا» ممنون باشد. این فیلم 25 میلیون دلاری فقط در آمریکا 50 میلیون دلار فروش کرد و با آغاز فصل اهدای جوایز سینمایی و نامزدهای مختلف، فروش آن بیشتر شد.
کلونی این موضوع را تأیید می کند: «برخوردی که با این فیلم داشتند قطعاً پاداش ماست. وقتی فیلمی ساخته می شودکه با قوانین سختگیرانه استودیوهای هالیوود همخوانی ندارد، همیشه ریسک هست زمانی که پا را از این محدودیت ها فراتر می گذاری و مردم هم واکنش مثبت نشان می دهند. آدم قوت قلب و اعتقاد بیشتری پیدا می کند که سفر با این کشتی را روی آب ادامه دهد.»
او درباره کاراکتر «رایان بینگهام» می گوید: از همان ابتدا عاشق این آدم شدم چون او به هر آنچه می رسد که تصورش را داشته است. در حالی که به وضوح او به هیچ جا نمی رسد. رایان بخش مهمی از زندگی را از دست داده است چون مسابقه و هدفش او را کور کرده است.» شاید این بازیگر 48 ساله و مجرد توانسته با این بخش از شخصیت رایان خیلی خوب ارتباط برقرار کند.
«جورج» در حالی که لبخند مشهورش را بر لب دارد می گوید: «کاملاً. من هم مدام روی هوام. در سفرم. از این فیلم به سراغ فیلم بعدی می روم. برای من هم زمانش می رسد که بخواهم سر و سامان بگیرم و یک دوجین بچه اطرافم را بگیرند. اینطور نیست؟ خب لزوماً نه. اما من مانند رایان جلوی وابستگی های عاطفی ام را نمی گیرم.»
«جورج کلونی» یک فعال اجتماعی است. مصداقش حرکتی بود که با همکاری یکی از شبکه ها برای جمع کردن پول برای قربانیان زلزله هایتی انجام داد. او به مساله حقوق بشر در دارفور نیز خیلی اهمیت می دهد.
«باور کنید در مقام پسر یک گوینده خوب می دانم که موعظه هایی چهره های مشهور درباره اشتباهات جهانی، خیلی هم مورد پسند مردم نیست. ما یک تیم آمریکایی نیستیم. نمی خواهیم به مناطق محروم برویم و خودمان را قهرمان نشان دهیم. بلکه امیدواریم. دولتمردان قدرتمند کار درست را انجام بدهند. ما خوشحال می شویم که دیگران قهرمان باشند نه ما. افتخارات مال آنها اما تا زمانی که مشکلات و معضلات برای حل کردن وجود دارد ما در صحنه ایم.»
«من ابداً از موعظه کردن خوشم نمی آید. اما با نجوا کردن زیر گوش مردم بهتر می توان نتیجه گرفت. معمولاً این روش برای من جواب داده است...» فعلاً جورج کلونی زندگی در ویلای خود در ایتالیا را به زیستن در آمریکا ترجیح می دهد او در آنجا با فراغ بال با دوستانش به کافه تریا می رود بی آنکه نگران پا پاراتزی ها باشد.
او می گوید: «من زندگی بسیار خوبی دارم اما زندگی برایم بی معنی است مگر بتوانم یک کار جدی انجام بدهم. از اتلاف وقت تنفر دارم. پس مدام خودم را به جلو هل می دهم» او در ادامه می افزاید: «همیشه از اینکه می بینیم فیلمی که از نظر من قوی و تاثیرگذار بوده توانسته به موفقیت برسد. احساس مطبوعی پیدا می کنم. زمانی که مشغول نقش آفرینی در روی هوا شدم برایم روشن شد که «روی هوا» کم تر کمدی است و بیشتر درباره وضعیت های و موقعیت های واقعی آدمهاست. به نظرم داستان بدون تاریخ مصرف است. در دورانی که فیلمبرداری شروع شد بانک های آمریکا شروع به اعلام ورشکستگی کردند و بیکاری به اوج رسید. پس خیلی ها کارشان را از دست دادند این بسیار باعث خوشحالی است که روی هوا به مساله ای واقعی اشاره دارد.»
منبع: نشريه نقش آفرینان، سال هفتم شماره 63



 

نسخه چاپی