شهيد آیت الله صدوقي و علما و مراجع (2)

شهيد آیت الله صدوقي و علما و مراجع (2)
شهيد آیت الله صدوقي و علما و مراجع (2)


 





 
گفتگو با حجت الاسلام محمدهادي بهشتي پور

درآمد
 

ابعاد گوناگون شخصيت شهيد آیت الله صدوقي، بررسي درباره سلوك و افكار ايشان را در يك نشست كوتاه، ناممكن مي سازد، از همين روي با آنكه درباره هر يك از اين وجوه، مي توان ساعت ها بحث كرد، معمولاً ناچاريم به اشارتي بگذريم. وجه علمي اين شهيد بزرگوار و شأن والاي وي در نزد مراجع بزرگ، از جمله مطالبي است كه كمتر درباره آن سخني گفته شده و اين وجه برجسته از شخصيت آيت الله صدوقي به دليل شرايط اجتماعي و سياسي دوران زندگي وي، غالباً مورد غفلت قرار گرفته است. حجت الاسلام بهشتي پور تا آنجا كه مجال گفتگو بود، به اين موضوع پرداختند.

اولين بار كجا و چگونه با آيت الله صدوقي آشنا شديد؟
 

آشنائي من با آيت الله صدوقي از زماني آغاز شد كه از روستان به شهر يزد نقل مكان كردم و در حوزه علميه، مشغول به تحصيل شدم. ساكنين شهر يزد، همگي انسان هاي متديّني بودند و هستند. در آن زمان هرگاه مسئله شرعي برايشان پيش مي آمد، به آيت الله صدوقي مراجعه مي كردند. محوريت ايشان در امور مذهبي به حدّي بود كه علماي بزرگ كرمان و سيستان و بلوچستان هم در امور مهم با شهيد صدوقي مشورت مي كردند. بنده در سال 1352 به حوزه علميه رفتم و با آيت الله صدوقي آشنا شدم و ارادت خاصي نسبت به ايشان پيدا كردم.

حضور آيت الله صدوقي در حوزه جنبه مبارزاتي داشت؟
 

شهيد صدوقي داراي مقام علمي بسيار بالائي بودند. ايشان در زمان حيات امام از معتمدين مؤسس حوزه علميه قم و از اساتيد برجسته حوزه بودند. بسياري از علماي بزرگ، شاگرد اين عالم بزرگوار بودند، از جمله آيت الله مهدوي كني و آيت الله جنتي. ويژگي منحصر به فرد ايشان حافظه قوي آن بزرگوار بود. وب به ياد دارم كه آيت الله صدوقي بدون ثبت در دفتر، پرداخت شهريه ها را به خاطر داشتند و حتّي به ديگران نيز يادآوري مي كردند. آيت الله صدوقي به امر آيت الله بروجردي و درخواست مردم يزد از قم به يزد مهاجرت كردند. ايشان در شهر يزد وزنه اصلي به حساب مي آمدند. با اينكه علماي بسياري در حوزه علميه در جايگاه خود بزرگوار، محترم و صاحب اثر بودند، ولي آيت الله صدوقي همواره به عنوان محور، نقش اصلي و عمده را ايفا مي كردند.
ايشان در حوزه، برنامه هاي مفيدي را پياده مي كردند. به خاطر دارم امتحان ويژه اي از دانش آموختگان ادبيات گرفتند. براي كسب آمادگي در اين امتحان بايد كتاب مغني را كه آخرين كتاب در رسته ادبيات عرب است، مطالعه مي كرديم. هدف ايشان از برگزاري اين امتحان، انتخاب عده اي براي تشكيل يك گروه بود. آيت الله صدوقي قصد داشتند تا افراد منتخب را در سطح ويژه اي آموزش دهند. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، براي همگان محرز بود كه شهيد صدوقي با امام خميني در ارتباط هستند. چه در آن زمان كه در قم تشريف داشتند و چه در دوره تبعيد امام كه در يزد بودند، اما زماني كه مبارزات آغاز شدند، ارتباط آيت الله صدوقي با امام خميني (رحمه الله عليه) علني شد. شهيد صدوقي از لحاظ مبارزاتي در يزد مركز ثقل بودند و به دليل قدرت خاصي كه در مديريت داشتند، تشعشع اقدامات و مبارزات ايشان كل ايران را فرا گرفته بود. آقاي راشد يزدي از همراهان شهيد صدوقي بودند و خودشان نيز در مبارزات نقش مؤثري را ايفا مي كردند.
زماني كه مبارزات انقلابي آغاز شد، آيت الله صدوقي مجالسي را با حضور علما و شخصيت هاي بزرگ در مسجد روضه محمديه كه به مسجد حظيره معروف بود، برگزار مي كردند. در آن زمان علماي بزرگي ممنوع المنبر بودند، از جمله آقاي راشد كه جلسه با سخنان آقاي راشد آغاز و آتش مبارزات انقلابي از همان لحظه شعله ور شد. مديريت خردمندانه آيت الله صدوقي در امور، تنور انقلاب را تا زمان پيروزي مبارزات، در يزد گرم نگه داشت. ايشان به هر مناسبتي به طور مستمر اعلاميه مي دادند و اعلاميه ها را با خط زيباي خود مي نوشتند كه بعدها با امكاناتي كه در اختيار ايشان و مبارزان قرار گرفت، متن اعلاميه ها تايپ و تكثير مي شد. در حال حاضر نيز بنياد شهيد مجموعه اي از اعلاميه هاي ايشان را به صورت كتابي منتشر كرده است. البته مكاني دارد كه اهالي برخي روستاها و محلات يزد، اعلاميه هاي دست نويس ايشان را نگه داشته باشند. در امور مربوط به اطلاعيه ها، آيت الله صدوقي مضمون را بيان مي كردند و عده اي نيز در اين زمينه با ايشان همكاري مي كردند.
به طور مثال آقاي سيّد احمد دعايي كه از روحانيون يزد بودند و برادر آقاي دعايي مسئول روزنامه اطلاعات هستند و همچنين مرحوم دكتر نظام الديني و مرحوم دكتر پاك نژاد، همگي در اين زمينه با آيت الله صدوقي همكاري مي كردند.
يكي از اقدامات منحصر به فرد آيت الله صدوقي در صحنه مبارزات در ايران، سخنراني هايش ايشان پس از اقامه نماز مغرب و عشا در مسجد حظيره بود. ايشان در هر مناسبتي، پس از نماز سخنراني و نيز از سخنرانان بزرگ دعوت مي كردند. مردم نيز در صحن مسجد و خيابان مي نشستند و مشتاقانه به صحبت هاي ايشان گوش مي دادند. با اين اقدامات، نماز جماعت به نمازي انقلابي تبديل شده بود. اين سخنراني ها تا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هم ادامه يافت و به اين ترتيب آتش مبارزات در شهر يزد شعله ور بود. با وجود اينكه شهر قم، مركز انقلاب به شمار مي آمد، امّا مبارزات در اين شهر، به اندازه يزد شدت نداشت. به نظر بنده علت اين امر اين بود كه در قم به دليل وجود روحانيون زياد، شخص خاصي محور مبارزات نبود، ولي آيت الله صدوقي در شهر يزد، محور و مركز مبارزات بودند و بالطبع مبارزات با نظم بيشتري، ادامه پيدا مي كرد.
شهيد صدوقي هرگاه به شهر قم مي رفتند، در منزلي كه آنجا داشتند، اقامت مي كردند و با اكثر مراجع و علما ارتباط داشتند. ايشان بالاخص با امام خميني ارتباط دوستانه اي داشتند. همه علما براي آيت الله صدوقي و موضع فكري شان، احترام خاصي قائل بودند. زماني كه آيت الله بهشتي س از سفر به شهر يزد قصد بازگشت داشتند، هنگام بازگشت، در فرودگاه به مردم فرمودند: «اي مردم! اين عالم بزرگ « آيت الله صدوقي»
شخصيتي است كه وقتي ما در دوران انقلاب در تهران تصميم گيري مي كرديم، بعد از مشورت با يكديگر، قبل از اجرا حتماً با ايشان مشورت مي كرديم.» زماني كه آيت الله صدوقي به قم رفتند، مردم و طلبه ها با خوشحالي از ورود ايشان به شهر سخن مي گفتند. حتّي يك بار وقتي آيت الله صدوقي از منزل خود به منزلي كه امام در آن مستقر بودند - منزل آقاي پسنديده واقع در محله يخچال قاضي- مي رفتند، مردم در طول مسير پشت آيت الله صدوقي به راه مي افتادند و تظاهراتي را برپا كردند.

آن زمان شما در قم تشريف داشتيد؟
 

خير، من آن زمان در حوزه ي يزد بودم. آيت الله صدوقي با حضورشان در قم حركتي را به راه انداختند. البته، شهر قم در زمان مبارزات مردمي فعال داشت كه همواره در مبارزات پيشرو بودند، علماي بسياري نيز در اين شهر تنور انقلاب را داغ و پر فروغ نگه مي داشتند، از جمله مرحوم آيت الله خلخالي كه هر گاه در قم حضور داشتند، مبارزات شدت بيشتري به خود مي گرفت. آيت لله يزدي نيز در قم اثر شگفتي بر انقلاب به جا گذاشتند. ايشان حتي وقتي در مباحثشان درس اخلاق مي دادند، از سياست نيز صحبت مي كردند و به همين دليل كلاس هاي آيت الله يزدي، پس از 2 -3جلسه توسط رژيم تعطيل مي شد و ديگر به ايشان اجازه نمي دادند كلاس هاي اخلاق خود را برگزار كنند. آيت الله يزدي، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در شهر قم حكومت اسلامي تشكيل داده بودند و ستاد حكومت اسلامي ايشان در طبقه بالاي ساختماني مقابل دبيرستان شيخان، واقع در ميدان آستانه، قرار داشت كه اين مكان هنوز نيز وجود دارد. در مجموع، روحانيون زيادي در اقصي نقاط كشور، سر رشته مبارزات را به دست داشتند و آيت الله صدوقي نيز در راس اين بزرگواران قرار داشتند. مديريت ايشان در امر مبارزات به حدي بود كه مردم يزد توانستند با كمترين تعداد شهيد، بيشترين نتيجه را از مبارزات بگيرند و با مديريت هوشمندانه اين بزرگوار، نام يزد به عنوان شهري انقلابي معروف شد.

هر يك از روحانيون در زمان انقلاب، نقش خاصي در پيروزي ايفا مي كردند. نقش آيت الله صدوقي در آماده سازي ذهني مردم و رشد فكري آنها براي مبارزه با رژيم و گروه هاي مختلف چه بود؟
 

آيت الله صدوقي از نظر فكري و علمي شخصيت جامعي بودند و فلذا با علم و مديريت بر جسته خويش توانستند در همه زمينه ها اثر گذار باشند. من در آن زمان سن و سال زيادي نداشتم و زماني كه وارد حوزه شدم، حدود 2-3 سال بعد انقلاب شد، ولي تا آنجا كه به خاطر دارم، آن زمان حكومت بهائيون شكل گرفته بود و با حضور آيت الله صدوقي و علماي ديگري از جمله مرحوم آيت الله وزيري كه از منبرهاي باسواد و با نفوذ بودند و همچنين حاج آقا قيومي كه مدير حوزه بودند، آنها نتوانستند فعاليت چنداني كنند. مردم شهر يزد رشد فكري فوق العاده اي دارند. مقام معظم رهبري كه اخيراً سفري به يزد داشتند، فرمودند كه شايسته است نام شهر يزد علاوه بر دارالعباده، دارالعلم نيز باشد. آمار نيز چنين مطلبي را تأئيد مي كند. چندين سال متوالي است كه شهر يزد بيشترين تعداد قبولي را در دانشگاه ها داشته است. از طرفي مردم يزد به دلايل مختلفي از جمله كويرنشيني و داشتن منابع طبيعي محدود، انسان هاي فعالي هستند. در ضمن به دليل تديّن و اعتقاد عميق مردم به اسلام، گرايش زيادي به سمت علما و روحانيون دارند و بالطبع اين گرايش باعث شد كه در مبارزات نيز از روحانيت تبعيت كنند. ضرب المثلي وجود دارد كه مي گويد يزدي ها ترسو هستند، اما شهيد صدوقي فرمودند كه اين چنين نيست و يزدي ها در طول مبارزات اين مسئله را ثابت كرده اند.
زماني كه آيت الله لنكراني به شهر يزد تبعيد شده بودند، من به تازگي طلبه شده بودم و به ملاقات ايشان مي رفتم، ولي به ديگران مي گفتم كه به منزل آقاي لنكراني مي روم، نه آيت الله لنكراني. يك روز كه به ملاقات ايشان رفته بودم، شخصي از قم به ديدار ايشان آمده بود. آيت الله لنكراني فرمودند: «با وجود اينكه يزدي ها به ترسو بودن معروف هستند، ولي نكته قابل توجه اين است كه 80 درصد مردم يزد مقلّد امام خميني هستند.» مذهبي بودن و حسّ كاوشگرانه در مردم يزد، باعث شد تا اين شهر زادگاه علما، مراجع دانشمندان زيادي شود. به طور مثال آقاي حكيمي اصالتاً يزدي هستند. مقام معظم رهبري از طرف مادربزرگ، يزدي هستند. آقاي فيروزآبادي پدرشان اصليت يزدي داشتند كه بعدها به شهر مشهد مهاجرت كردند. البته علاوه بر زمينه علمي و مذهبي كه در وجود مردم يزد وجود داشت، حضور عالماني همچون آيت الله شهيد صدوقي در پرورش استعدادها بسيار مؤثر بود.
قبل از انقلاب اسلامي، عالماني به نوانديشي معروف بودند، از جمله آيت الله امامي كاشاني. آيت الله كاشاني در بيان مباحث سنگين و ارزشمند معروف بودند. شهيد صدوقي ايشان را به همراه عده اي از علما به يزد دعوت كردند. از تعدادي طلبه نيز دعوت شد و جلسه با حضور جمعي از فرهنگيان شهر يزد در سالن عبدالرحيم برگزار شد. البته آيت الله شهيد صدوقي اين جلسه را مخفيانه به راه انداختند. سپس جلسه ديگري در مدرسه خان برگزار شد. در طول اين جلسه از طلاب خواسته شد كه مشكلات موجود در امور درسي را بيان كنند تا نسبت به رفع آنها اقدام شود. برگزاري انجمن هاي ديني، تشكيل جلسات متعدد براي فرهنگيان و ارتباط با شخصيت هاي بزرگ ديني و علمي از جمله فعاليت هاي ايشان بود.

آيت الله صدوقي در اداره امور اقتصادي حوزه ها روش هاي منحصر به فردي داشتند. شما در اين مورد اطلاعي داريد؟
 

بله، البته درباره اين مسئله، آقازاده آيت الله صدوقي و جناب آقاي راشد به دليل انس بيشتري كه با آيت الله صدوقي داشتند، اطلاعات كامل تري دارند، ولي تا آنجا كه من مي دانم، برنامه ريزي هاي بلندمدّت و سرمايه گذاري هاي ايشان، راه گشاي مسائل اقتصادي بود. همچنين ايشان از افراد خيّر براي رفع مشكلات اقتصادي مردم، كمك هاي مالي جمع آوري مي كردند. تأسيس بيمارستان نيز يكي از اقدامات مفيد ايشان بود. در آن زمان، آيت الله صدوقي زميني چند هزار متري را در بيابان هاي قم - كه امروزه در شهر واقع و شهرك بنياد صدوق در آن بنا شده است- خريداري كردند و بخش هاي مختلفي را راه اندازي و اداره مي كردند تا وقف بنياد شود و نيازهاي مالي آن تأمين گردد. البته زماني كه آيت الله صدوقي شهيد شدند، توليت بنياد به پسرشان -كه امام جمعه يزد بودند- واگذار شد و ايشان هم راه پدر را ادامه دادند و بحمدالله چند سالي است كه اين بنياد ساخته شده است. اين نيز يكي از آثار و بركات اين مرد بزرگ است.

در زمان انقلاب نيز در جريان مسائل بوديد؟
 

در سال 1356 تازه به شهر قم رفته بودم. با شعله ور شدن آتش انقلاب، مردم، چهلم قم را در شهر يزد و ساير شهرها و چهلم تبريز را در شهرهائي چون يزد برگزار كردند. طي اين مراسم در شهر يزد عده اي به شهادت رسيدند و پس از اين وقايع مبارزات شدّت بيشتري به خود گفت. زماني كه انقلاب در شهر قم شدّت گرفت، علما اطلاعيه هائي دادند تا مردم را بدين وسيله هدايت كنند. در همين اثنا نويسنده اي با نام مستعار رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات مقاله اي نوشت و در آن به امام خميني (رحمه الله عليه) توهين كرد. اين مسئله از زماني ريشه گرفت كه مرحوم حاج آقا مصطفي خميني در آبان ماه به شهادت رسيدند. خبر به ايران رسيد و در قم تصميم گيري شد تا براي ايشان مجلسي برگزار شود. البته آن زمان خفقان شديدي بر كشور حاكم بود و هرگونه اقدامي از سوي افراد منجر به دستگيري و تبعيد مي شد. خلاصه مجلسي در مسجد اعظم قم برگزار شد. در آن زمان امام جماعت قم، آيت الله العظمي آقاي حايري بودند. در ضمن آقاي مرتضي حايري، پدر خانم مرحوم حاج آقا مصطفي خميني بودند. به هر حال مجلس با قرائت قرآن توسط چند قاري آغاز شد. همه حاضرين به شدّت اشك مي ريختند و تمام اين مسائل از علاقه مردم به امام ناشي مي شد. در آن مجلس حتي شعارهائي نيز داده شد. پس از اين مجلس، علما به فكر افتادند كه جلسه اي را برگزار كنند. جلسه اي به ياد حاج آقا مصطفي خميني منعقد شد و شخصيت هاي برجسته اي از جمله مرحوم خلخالي، مرحوم آيت الله ربّاني املشي و آقاي معاديخواه سخنراني كردند. در اين باره سخنراني اي هم در بازار قم ايراد شد كه اكثر حضار دستگير و تبعيد شدند. در پي اين مسائل، اسم امام مطرح شد. در ابتدا از امام خميني با عبارت آيت الله العظمي ياد مي شد، ولي كم كم محبوبيت امام به حدّي رسيد كه با آوردن نام امام خميني، مردم صلوات مي فرستادند. رژيم كه 10-12 سال تلاش كرده بود تا ياد امام را از اذهان مردم پاك كند، با مشاهده اين وضعيت، با مقاله اي در روزنامه اطلاعات به شخصيت امام توهين كرد. علما و مردم همگي از اين حركت رژيم فوق العاده عصباني شدند. طلاب هر روز صبح در سطح شهر به راه مي افتادند و به مساجد گوناگون مي رفتند و به اين ترتيب اعتراض خود را نشان مي دادند. مردم نيز همراه طلبه ها در خيابان ها جمع مي شدند. معتقدين به راه امام با وجود خفقان حاكم بر كشور، هيچ هراسي از اعتراض كردن نداشتند و تمام مراجع اين توهين را محكوم كردند.
بعد از ظهر روز دوشنبه، 19 دي ماه بود كه همراه با ساير طلبه ها، به منزل آيت الله نوري همداني كه از اساتيد حوزه و از چهره هاي مبارز بودند، رفتيم. منزل ايشان در خيابان ممتاز بود. كلانتري در چهار راه شهدا واقع بود. هنگامي كه از منزل ايشان خارج شديم و به چهار راه شهدا رسيديم، مأمورين جلوي طلاب را گرفتند و دستور دادند كه همگي متفرق شوند. در اين حين مأمورين تيراندازي كردند و عده اي را به شهادت رساندند. پس خط سير شكل گيري مبارزات بدين ترتيب بود: شهادت حاج آقا مصطفي خميني، مراسم ترحيم ايشان، مطرح شدن نام امام و نقش بر آب شدن دسيسه هاي رژيم، توهين به امام براي جبران عقده هاي دروني رژيم، اعتراض علما و طلبه ها نسبت به توهين به امام و در نهايت شهادت تعدادي از طلاب.
اختناق شديدي بر مملكت حاكم و حكومت نظامي اعلام شد. آن قدر شرايط دشوار بود كه به سختي مي توانستيم به مسجد برويم. چهلم شهداي قم در تبريز برگزار شد و چهلم شهداي تبريز در شهر يزد و از اين زمان بود كه شهيد صدوقي به عنوان رهبر بزرگ مبارزات وارد صحنه شدند، البته علماي ديگر نيز در جايگاه خود مؤثر بودند و اطلاعيه هائي را منتشر مي كردند، امّا فرياد پرخروش آيت الله صدوقي به عنوان دوست و همراه امام در سراسر ايران پيچيد و زبانه مبارزات به شهرهاي ديگر نيز كشيده شد. البته گاهي اوقات آرامش در برخي از شهرها برقرار مي شد. همه مردم و علما احترام فوق العاده اي براي آيت الله صدوقي قائل بودند. ايشان مي توانستند به هنگام دستگيري افراد، موضع را با قدرت، پيگيري كنند. شهيد صدوقي در دوران مبارزه نامه اي براي مراجع نجف ارسال و در آن از مراجع آنجا گلايه كرده بودند كه توقع ما از شما بيش از اين بود، ما توقع داشتيم كه بيشتر از اينها از امام جانبداري كنيد و به مسائل امام توجه داشته باشيد. اگر اين نامه را هر شخص ديگري غير از آيت الله صدوقي براي مراجع نجف مي نوشت، آنان مي گفتند كه هيچ كس حق تذكر دادن به ما را ندارد، امّا شخصيت برجسته و سابقه علمي ايشان به حدّي بود كه مراجع نجف، تذكر ايشان را با احترام بسيار پذيرفتند.
نكته ديگري كه در شخصيت والاي آيت الله صدوقي قابل توجه است، نحوه مديريت ايشان است. زماني كه زلزله طبس رخ داد، ما در يزد بوديم. براي كمك به زلزله زدگان از طرف امام خميني (رحمه الله عليه) و از جانب حوزه علميه مشهد و از جانب مقام معظم رهبري، عدّه اي به طبس رفتند، ولي مركز ثقل تمامي اين حركت ها و امدادها، آيت الله صدوقي در يزد بودند. جلسه اي در يزد برگزار شد و مرحوم آيت الله گلپايگاني، فرزند خود، آقاي سيد مهدي گلپايگاني را به جلسه فرستادند. گروهي از افراد از جمله آيت الله صدوقي و آقاي سيّد مهدي گلپايگاني به سمت طبس حركت كردند. در آن زمان امام دستور دادند كه همه مردم و علما به امور طبس رسيدگي كنند. رژيم علاوه بر اينكه كمكي نمي كرد، مانع از هر گونه امدادي از سوي مردم مي شد. آيت الله صدوقي فرمودند: «مسئله اي نيست، ما خودمان به مردم طبس كمك مي كنيم.» در جريان حادثه طبس، حاج آقا مهدي گلپايگاني در تصادفي از دنيا رفتند. مسلماً اين حادثه، مصيبت بزرگي براي آيت الله العظمي گلپايگاني بود. رژيم نيز سعي مي كرد از فرصت استفاده كند و ذهن مردم را با مشغول كردن به مسئله فوت حاج آقا مهدي گلپايگاني از مبارزات منحرف كند؛ امّا آيت الله گلپايگاني شخصيتي هوشيار بودند. مقام معظم رهبري درباره ايشان فرمودند: «زماني كه هيچ فريادي نبود، صداي حوزه و آيت الله گلپايگاني به گوش مي رسيد.» شهيد صدوقي چنان امور را مديريت كردند كه همين حادثه منجر به شكل گيري حركتي نو شد و در روز تشييع جنازه آقاي سيّد مهدي گلپايگاني، مردم تظاهرات كردند.
در يك كلام مي توان گفت كه آيت الله صدوقي با هوش سرشار خود، از هر موقعيتي در جهت پيشبرد مبارزه استفاده مي كردند. آن زمان من با نوه آيت الله صدوقي دوست بودم و ايشان همرزم من بودند؛ به همين خاطر به منزل آيت الله صدوقي مي رفتم. البته هنگامي كه در حضور ايشان بودم، سعي مي كردم صحبت نكنم و بيشتر گوش مي دادم تا از سخنان شهيد صدوقي بهره مند شوم. بعد از ظهر يك روز، در منزلشان مهمان بودم. اطلاعيه اي چاپ شده بود و شهيد صدوقي به مسئول بيتشان، آقاي رجب علي كه مردي دوست داشتني بود، فرمودند كه اين اطلاعيه رابه دست آقاي فلاني برسانيد. در همين اثنا، شخصي كه آن زمان راننده بود - اين شخص در زمان انقلاب، رانندگي را رها كرد و تصميم گرفت طلبه شود، در دوران جنگ نيز به جبهه رفت و سرانجام مفقود الاثر شد. خانواده اين عزيز تا مدّتي در منزل آيت الله صدوقي زندگي مي كردند- با ناراحتي زياد از در وارد شد و به آيت الله صدوقي گفت: «حاج آقا! به داد مردم برسيد، زلزله اي در طبس رخ داده است، كمكشان كنيد». در آن زمان وسايل ارتباط جمعي به گستردگي امروز نبود و در نتيجه اخبار به سرعت پخش نمي شد.

شهيد آیت الله صدوقي و علما و مراجع (2)

به دنبال اين خبر اقداماتي براي كمك به زلزله زدگان طبس انجام شد، ولي ماجراي طبس خود، موجد حركتي ديگر شد.
منزل شهيد صدوقي كه هم اكنون در اختيار پسرشا است و هنوز نيز پابرجاست، در يك طرف خيابان و دفترشان در طرف ديگر كوچه بود. آن زمان ايشان در منزل نشسته بودند كه طي تماسي تلفني خبر رسيد كه در صحراي طبس اتفاقات مشكوكي افتاده است. به طور كلي اولين كسي كه از ماجراي طبس باخبر شد، شهيد صدوقي بودند. ايشان فوراً با منزل آيت الله بهشتي تماس گرفتند. ايشان در منزل نبودند و آقاي صدوقي خبر را به همسر ايشان دادند. بحمدالله اين حادثه با شكست دشمن به پايان رسيد.
نكته ديگري كه درباره شخصيت آيت الله صدوقي قابل ذكر است، ارتباط ويژه ايشان با مسئولين انقلاب و علماي بزرگ از جمله آيت الله شهيد بهشتي بود. البته لازم به ذكر است كه بگويم شهيد صدوقي ارتباط ويژه اي بامقام معظم رهبري داشتند. آيت الله خامنه اي، در آن زمان به سيستان و بلوچستان تبعيد شده بودند و طي آن دوره، محوريت امور شرق كشور به دست آيت الله صدوقي بود. با اينكه علماي بزرگ در شهرهاي مختلف، پيشرو بودند (از جمله آيت الله صادقي كرماني)، ولي سرآمد تمامي اين افراد، شهيد صدوقي بودند. طبق برنامه هميشگي، شهيد صدوقي به همراه عده اي به ديدار تبعيدي ها از جمله مقام معظم رهبري رفتند ودر اين سفربه مقام علمي بالاي آيت الله خامنه اي پي بردند و فوق العاده از علم بالاي ايشان شگفت زده شدند. اولين كسي كه مقام معظم رهبري را با نام آيت الله خطاب كردند، شهيد صدوقي بودند. آن زمان علماي جوان، اگر از نظر علمي در سطح بالائي هم قرار داشتند، باز هم به دليل جوان بودن، آيت الله خطاب نمي شدند. زماني بحث شد كه در متن نامه اي ايشان، مقام معظم رهبري را با چه عنواني خطاب كنند كه شهيد صدوقي فرمودند،بنويسد:«حضرت آيت الله» كه اين مسئله از علاقه اياشن به مقام معظم رهبري ريشه مي گرفت. از طرفي هرگاه مشكلي در سيستان و بلوچستان به وجود مي آمد و مردم براي حل مشكل به آيت الله صدوقي مراجعه مي كردند، ايشان مي فرمودند: «به آيت الله خامنه اي كه در سيستان و بلوچستان تشريف دارند، مراجعه كنيد. ايشان مي توانند مشكلتان را حل كنند.» در واقع شهيد صدوقي افراد را نزد مقام معظم رهبري ارجاع مي دادند، زيرا مي ديدند كه ايشان شايستگي حل مشكلات مردم را دارند و چون آيت الله خامنه اي در سيستان و بلوچستان اقامت داشتند، خيالشان از بابت مشكلات مردم آن منطقه راحت بود. مقام معظم رهبري متولد مشهد بودند، ولي به اين منطقه تبعيد شده بودند و در طول اين مدت،مردم (شيعه وسني) به ايشان مراجعه مي كردند و در واقع ايشان پناهگاهي براي مردم بودند و مردم با ايشان انس گرفتند.
شهيد صدوقي اقدامات فرهنگي خوبي نيز مي كردند. به طور مثال به ياد دارم ايشان يك ماشين جيپ آهو خريداري كردند و مرحوم آقاي رباني را مسئول ثبت نام از روحانيون قرار دادند. آقاي رباني، روحاني مبارزي بودند كه يك وقتي به تهران تشريف آوردند، در محضر امام سخناني آتشيني براي مردم ايراد كردند كه بسيار مورد توجه امام قرار گرفت و امام ايشان را تشويق كردند. طبق برنامه هر جمعه، تعدادي روحاني سوار جيپ مي شدند (البته راننده هم يك روحاني بود تا در جا صرفه جوئي شود) و هر روحاني در روستائي كه امام جماعت نداشت، پياده مي شد و وظيفه اش اين بود كه در آن روستا، بالاي منبر مي رفت، سخنراني مي كرد و به سئوالات شرعي مردم پاسخ مي داد و سرانجام نيز راننده موظف بود همه اين عزيزان را از روستاها سوار كند و باز گرداند. اين برنامه جالب از ايده هاي هوشمندانه شهيد صدوقي بود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، آيت الله صدوقي و محافظشان از اين ماشين استفاده مي كردند و بعد از شهادت اين بزرگوار، مدّتي سپاه اين ماشين را در اختيار داشت و تا آنجا كه به ياد دارم، از اين وسيله مدّتي هم در سيستان و بلوچستان استفاده شد.
يكي ديگر از اقدامات مفيد آيت الله صدوقي، حضور در جبهه ها در دوران جنگ بود. طلبه ها در زمان جنگ به دو دسته تقسيم مي شدند. يك دسته روحاني تبليغي بودند و دسته ديگر روحانيون رزمي تبليغي بودند. تيپ 83 امام صادق(عليه السلام) در قم كه فرماندهي آن را حاج آقا ذوالنور عهده دار بودند، مصداق خوبي از اين دسته است. حاج آقا ذوالنور از روحانيون فعال، پرفضيلت و مبارز بودند. مصداق بارز اثر مثبت حضور روحانيون در جبهه ها اين است كه فرماندهان مي گفتند: «حضور روحانيون در جبهه ها، اثرش از تانك نيز بيشتر است.»

به نظر شما به چه علت، وجود روحانيون در جبهه ها تا اين حد مؤثر بود؟
 

زماني كه جنگ آغاز مي شود، اولين مسئله اي كه به ذهن انسان خطور مي كند، بحث جان است و مسئله شرعي و جنبه مذهبي فدا كردن جان، سئوالات زيادي را در ذهن رزمندگان پديد مي آورد. حضور روحانيون و صحبت هاي اين بزرگواران در آن زمان، باعث مي شد تا ابهام شرعي رزمنده ها برطرف شود و شيطان نتواند اذهان آنها را منحرف كند. در برخي از عمليات ها كه فيلم آنها نيز موجود است، خود آيت الله صدوقي حضور داشتند. در ضمن به مناطق جنگي كردستان نيز سفري داشتند. يك بار شهيد صدوقي در ساختماني بودند و گوشه اي از ساختمان با آر.پي.چي منهدم شد. ايشان بيمار بودند و مشاهده اين صحنه هاي پرحادثه فوق العاده مضر بود، با اين همه در همه صحنه ها حضور پيدا مي كردند. كمك هاي ايشان به جنگ تنها به حضور در جبهه ها محدود نمي شد. تبليغ درباره مسائل جنگ، اعزام نيرو به جبهه هاي نبرد و جمع آوري كمك هاي مالي براي خطوط مقدم، از ديگر فعاليت هاي اين عالم بزرگوار بود.
در مورد استقبال از امام نيز آيت الله صدوقي دائماً در حال فعاليت بودند. ايشان عده اي از افراد و طلبه ها را به صورت كاروان گرد هم آوردند و من به همراه ساير طلبه ها از يزد با اتوبوسي كه شهيد صدوقي تهيه ديده بودند، به تهران آمديم (راننده اتوبوس، همان راننده اي بود كه بعدها طلبه شد). مدّتي در انبار منزل شخص مؤمني در خيابان ايران مستقر بوديم تا وقتي كه محافظين مخصوصي كه مسلّح نيز بودند از قم به ديدن ما آمدند و به خاطر آن شرايط نامناسب از ما عذرخواهي كردند و سپس ما را به حسينيه همداني ها در خيابان ري انتقال دادند. شهيد صدوقي نيز در جمع ما حضور پيدا كردند و با ايشان ملاقاتي داشتيم. ايشان به عنوان مشاور و دوست امام به امور رسيدگي مي كردند.
ارتباط آيت الله صدوقي با امام ارتباط دوستانه و خاصّي بود. شايد يكي از دلايل اين مسئله، محوريت شهيد صدوقي در زمان مرجعيت حاج عبدالكريم حايري و همچنين آيت الله بروجردي بود. سلسله مراتب مرجعيت به اين شكل بود كه پس از حاج عبدالكريم حايري، علماي ثلاث، وظيفه مرجعيت شيعه را بر عهده داشتند. در يك كلام مي توان گفت كه شهيد صدوقي، معتمد مراجع بودند. حتّي ايشان، آيت الله بروجردي را از بروجرد به قم آوردند و آقاي بروجردي مرجع شيعه شدند و شهيد صدوقي نيز معتمد ايشان بودند. شهيد صدوقي شخصيت شگفت انگيزي داشتند. ايشان با كشاورزي درمزرعه اي كه در قم داشتند، خرج زندگي شان را تأمين مي كردند و به تدريس در حوزه نيز مي پرداختند. كمتر عالمي را مي توان يافت كه علاوه بر تدريس، براي امرار معاش به كار ديگري بپردازد. ولي شهيد صدوقي چون عيالوار هم بودند، با وجود تدريس در حوزه، كشاورزي نيز مي كردند. نكته اي كه هم اكنون به ذهنم آمد اين است كه دراوج دوران مبارزات انقلاب، شاه وقتي ديد كه شهر يزد مبارزان فعالي دارد، طي اقداماتي، استاندار يزد را عوض كرد. استاندار جديد مي گفت كه پهلوان است و نقش بازي مي كرد و آدم نخاله اي بود. همان طور كه مي دانيد شهيد صدوقي بعد از نماز هميشه سخنراني ايراد مي فرمودند و حتي برخي از سخنراني هاي ايراد مي فرمودند و حتي برخي از سخنراني هاي ايشان در ماه مبارك رمضان بيشتر از 2 ساعت طول مي كشيد. سخنراني هايشان خطابي نبود، بلكه عالمانه و خودماني بود. بعد از انقلاب هم ايشان نه به عنوان يك فرد منبري، بلكه به عنوان يك آيت الله سخناني را ايراد مي كردند. ايشان همواره سعي مي كردند با سخنانشان تنور انقلاب را در يزد گرم نگه دارند. آيت الله صدوقي در حين سخنانشان بذله گويي هم مي كردند. يك بار در حين صحبت هايشان با همان لهجه شيرين يزدي خودشان فرمودندكه: «بله، يك استانداري آمده و گفته است روزي 40 تا تخم مرغ مي خورم و هارت و پورت كرده است. اينكه افتخار نيست. بعضي از حيوانات هستند كه روزي يك من كاه مي خورند و چند من بار مي برند.» ايشان گاهي جدي و گاهي در قالب لطيفه منظور خودشان را مي رساندند. خوب به خاطر دارم كه طاغوت عمداً چنين استانداري را فرستاد تا آيت الله صدوقي را خسته كند و ايشان كناره گيري كنند.

بي مناسبت نيست كه در اينجا از شهيد پاك نژاد هم يادي بكنيد.
 

ما در يزد شهيدان زيادي داريم. شهيد پاك نژاد كه در انفجار حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيدند، همواره طوري عمل مي كردند كه كمتر به مردم آسيب برسد. شهيد پاك نژاد به گونه اي مديريت مي كردند كه مسئولين كمتر با مردم درگير شوند و اين كار را از طرق مختلف انجام مي دادند. مثلاً مي گفتند كه صلاح شما نيست كه با مردم درگير شويد، شما مسلمان هستيد. به هر حال با تشويق و با صحبت هايشان از درگيري ها جلوگيري مي كردند. آيت الله صدوقي نيز اين گونه عمل مي كردند و به اين ترتيب شهر يزد كمترين تلفات انساني را درآن زمان داشت. البته شهدا ارزشمندند، ولي هدف از مبارزات، شهيد شدن مردم نبود، هدف ما پيروزي انقلاب بود، حتي اگر مردم به شهادت برسند. در يك كلام مي توان گفت كه آيت الله صدوقي طوري مديريت مي كردند كه با كمترين تعداد شهيد، بيشترين نتيجه را از اقدامات خويش مي گرفتند. شهيد پاك نژاد كه نقش مؤثري در مهار كردن مسائل داشتند، امين آيت الله صدوقي بودند. ايشان كه در رشته پزشكي مشغول به تحصيل بودند، با مشاوره و همراهي آيت الله مدرسي در يزد، روايات را جمع آوري كردند و تز خود را نوشتند. البته آن زمان كمتر دانشجوي پزشكي اي بود كه موضوع تزش درباره مسائل ديني باشد.شهيد پاك نژاد مطالعات ديني زيادي داشتند و با آيت الله صدوقي هم در ارتباط بودند. آن زمان حق ويزيت حدود 10 تومان بود. به خاطر دارم كه اين شهيد بزرگوار طلبه ها را رايگان ويزيت مي كردند و هرگاه بيماري مستمند بود، نه تنها هيچ پولي از او نمي گرفتند، بلكه پول نسخه اش را هم مي پرداختند.

ويزيت كردن رايگان طلبه ها فكر چه كسي بود؟
 

فكر آيت الله شهيد صدوقي بود، چون در آن زمان اصلاً به طلبه ها رسيدگي نمي شد، ولي امروزه به حمدالله بيمه، حامي خوبي است. آن زمان چنين چيزي نبود. ايشان كمك هاي مالي خوبي به حوزه علميه مي كردند و به پزشكان متدين پيشنهاد مي كردند كه از طلاب پولي نگيرند. همچنين با داروخانه ها و دارو سازهاي متدين قرار مي گذاشتند كه اگر نسخه اي به دارو خانه آورده شد و روي آن نوشته شده بود «مربوط به حوزه»، داروخانه هيچ پولي از بيمار دريافت نكند. در واقع عملاً ايشان مسئله بيمه را براي طلاب اجرا مي كردند. به خاطر دارم كه زماني كه طلبه بودم، وقتي خواستم عينك بگيرم، آيت الله صدوقي عبارتي را در زير برگه ام نوشتند كه عينك ساز به محض ديدن آن، ازمن پولي نگرفت و گفت كه بعداً پرداخت خواهد شد. آن زمان بيمه درماني به شكل امروزي نبود، ولي در حوزه محدودتري براي طلاب يزد اجرا مي شد. يكي ديگر از اقدامات مفيد ايشان تأسيس بيمارستان سيدالشهدا در يزد بود. آيت الله صدوقي به تمام روحانيون و طلاب دفترچه دادند تا هزينه كمتري بپردازند. سازمان تبليغات هم دراوايل انقلاب تأسيس شد، آيت الله جنتي كه رئيس اين سازمان بودند، بودجه اي را بين مراكز استان ها پخش مي كردند تا شعباتي را در استان هاي ديگر تأسيس نمايند. آيت الله صدوقي وقتي به يزد آمدند فرمودندكه براي ما يزدي ها زشت است كه بودجه تبليغات را از مركز به ما بدهند. سازمان تبليغات در يزد تأسيس شد، ولي ايشان قصد داشتند كه بودجه را خودشان تأمين كنند.

در اسناد ساواك منعكس شده است كه آيت الله صدوقي در تحريم پپسي نقش داشتند. آيا شهيد دكتر پاك نژاد هم دراين زمينه نقشي داشتند؟
 

من دقيقا به خاطر ندارم، تا جائي كه به ياد دارم دراين باره، هم از قم شد و ما كه در مدرسه خان بوديم، اطلاعيه ها را به در و ديوار مي زديم. در زمان صدور اطلاعيه تحريم پپسي، من 10 – 12 سال بيشتر نداشتم و به خوبي به خاطر ندارم، ولي مي توان گفت كه آيت الله صدوقي همواره با كمترين هزينه، بيشترين نتيجه را از اقداماتشان مي گرفتند، فلذا با مديريت ايشان كمترين تلفات انساني و اقتصادي را درامور داشتيم.
نكته ديگري كه به خاطر دارم اين است كه آيت الله اعرافي، امام جمعه ميبد، هم باسواد بودند هم باتقوا و هم انقلابي و در امور انقلابي، ارتباط زيادي با آيت الله صدوقي داشتند. قبل از انقلاب ايشان امام جمعه ميبد بودند و مردم از ايشان تبعيت مي كردند. بعد از انقلاب درسخنانشان مي گفتند جوانان بايد ازدواج كنند، زمين ها را بين آنان تقسيم كنيد. ايشان با يك شمشير چوبي نماز مي خواندند. يك روز ساواكي ها ايشان را دستگير كردند و به شهرباني يا ساواك بردند. اين خبر در شهر يزد پيچيد. آن روز ما در منزل شهيد آيت الله صدوقي بوديم، آن زمان كسي جرئت نمي كرد كه به راحتي چنين اشخاص بزرگي را دستگير كند. وقتي آيت الله صدوقي خبر را شنيدند، فوراً به جائي از منزلشان كه هم اكنون نيز در آنجا روضه خوانده مي شود، رفتند و سخناني را بدين شرح ايراد كردند: «بله، حاج آقا اعرافي را هم دستگير كردند و بايد كاري كنيم كه ايشان آزاد شوند.» ايشان اسم حاج آقا اعرافي را باعزت و احترام تمام بر زبان مي آوردند. وقتي ساواك حاج آقا اعرافي را آزاد كرد، ايشان گفتند شمشيرم را به من بدهيد و ساواك شمشير چوبي را به ايشان بازگرداند.
اگر حوادث دوران انقلاب را بازنگري كنيم، در كنار اتفاقات تلخ، مطالب شيريني را هم خواهيد ديد، به طور مثال يكي از نزديكان ما كه روحاني بزرگي بود تعريف مي كردند كه در ميبد اردكان يزد جلسه اي بود كه مرحوم آيت الله اعرافي و مرحوم آيت الله خاتمي نيز در آن شركت داشتند. يكي از حاضرين، شخصي را به آيت الله اعرافي معرفي كرد و گفت كه ايشان رئيس دادگستري هستند. همان لحظه آيت الله اعرافي با عصبانيت عصاي خود را بلند كردند تا بر سر آن شخص بزنند و فرمودند: «اين عمله ظلمه است. اينها جوانان ما را كشته اند،پس بايد قصاصشان كنيم.» حاضرين عصاي حاج محمد ابراهيم اعرافي را گرفتند و ايشان را به آرامش دعوت كردند. بسيار برايمان جالب بود كه آيت الله بگويند رئيس دادگستري را بايد قصاص كنيم. البته دوش به دوش حوادث شيرين، سختي هائي نيز بود. اين مردان بزرگ واقعاً در آن ميدان مبارزه شاهكار كردند.
شهيد آيت الله صدوقي انسان شجاع و نترسي بودند. ايشان همواره بدون هيچ ترسي جلوي جمعيت حركت مي كردند. بعد از انقلاب ايشان را تهديد كرده بودند كه شما را مي كشيم و ايشان در نماز جمعه فرمودند: «مرغابي را از آب مي ترسانيد؟ اگر مرا شهيد كنيد، افتخار من است.» كه طولي هم نكشيد كه ايشان به درجه رفيع شهادت نايل شدند. زمان شهادت ايشان ماه مبارك رمضان بود و ما براي تبليغ رفته بوديم به سپاه كرمان كه حوالي ساعت 2 بعد از ظهر خبر شهادت ايشان را دادند. خبر شهادت ايشان ضربه سختي بر همه وارد كرد و واقعاً متأثر كننده بود. مردم يزد از شنيدن اين خبر به شدت ناراحت شدند. امام نيز از شهادت ايشان محزون بودند و فرمودند: «من واقعاً دوست عزيزي را از دست دادم.».
در امور مربوط به اطلاعيه ها، آيت الله صدوقي مضمون را بيان مي كردند و عده اي نيز در اين زمينه با ايشان همكاري مي كردند. به طور مثال آقاي سيد احمد دعايي كه از روحانيون يزد بودند و برادر آقاي دعايي مسئول روزنامه اطلاعات هستند و همچنين مرحوم دكتر نظام الديني و مرحوم دكتر پاك نژاد، همگي در اين زمينه با آيت الله صدوقي همكاري مي كردند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 34




 

نسخه چاپی