جستار هايي در باب مواجهه فکري مجتهدان شيعه با لايه هاي نرم افزاري مدرنيته در ايران(5)

جستار هايي در باب مواجهه فکري مجتهدان شيعه با لايه هاي نرم افزاري مدرنيته در ايران(5)
جستار هايي در باب مواجهه فکري مجتهدان شيعه با لايه هاي نرم افزاري مدرنيته در ايران(5)


 

نويسنده: علي علوي سيستاني
(محقق و پژوهشگر تاريخ معاصر ايران)



 

(ازقاجاريه تا عصر انقلاب اسلامي)
 

4) غرب شناسي آقا احمد کرمانشاهي
 

آقا احمد کرمانشاهي (1191ق) فرزند آقا محمدعلي کرمانشاهي بهبهاني (مجتهد پرآوازه و پرنفوذ) در حوزه نجف، از کلاس درس شيخ جعفر کاشف الغطا بهره يافت و پس از چند سفر علمي، در نهايت، در قم به درس خود ادامه داد و پيشرفت علمي قابل توجه کرد به گونه اي که رهبران پرآوازه مذهبي عصر وي، مانند ميرزاي قمي، شيخ جعفر کاشف الغطا و سيد علي طباطبايي، براي وي، اجازه هايي نوشتند. وي، سپس در سال 1219ق به منظور درخواست از ميرعالم بهادر براي بنا کردن بقعه مبارکه کربلاي معلي که وهابيان آن را در سال 1217ق ويران کرده بودند، عازم هند شد و تا سال 1225ق در آنجا باقي ماند و کتاب معروف و پرآوازه خود مرآت الاحوال جهان نما (1) را در آنجا به رشته تحرير درآورد. از نظرگاه کلي، مي توان مرآت الاحوال را کتابي از گونه تحفه العالم اثر سيد عبداللطيف شوشتري و از آغازين نوشته هايي به شمار آورد که ايرانيان در واکنش نسبت به تمدن غرب از خود به جاي گذارده اند. آقا احمد کرمانشاهي از دوستان عبداللطيف شوشتري بوده و در بسياري از زمينه ها، تجربه هايي همسان وي داشت و درنوشتن کتاب مرآت الاحوال از کتاب تحفه العالم سيد عباللطيف شوشتري بهره گرفته است. اين بهره گيري تنها در چارچوب نقل مطالب، محدود نيست، بلکه نامبرده در بسياري از موارد از شيوه هاي استدلالي سيد عبداللطيف شوشتري نيز پيروي کرده است. البته اين سخن بدين معني نيست که کتاب مرآت الاحوال از ارزش تهي بوده و مطلبي تازه ندارد؛ برعکس، کتاب يادشده داراي ويژگي هاي فراواني است که کتاب عبداللطيف شوشتري فاقد آن است، زيرا سيد عبداللطيف شوشتري نه ماه پس از ورود آقا احمد کرمانشاهي به هند، در مي گذرد و در نتيجه، بسياري از خاطرات سفر آقا احمد کرمانشاهي، ناظر بر جريان ها و رويدادهايي است که پس از مرگ سيد عبداللطيف شوشتري رخ داده است. از جمله اين مسائل مي توان به تحليل آقا احمد کرمانشاهي از برقراري پيوند سياسي، ديپلماسي و نظامي ناپلئون بناپارت با دولت فتحعلي شاه اشاره کرد.
روزگار درنگ آقا احمد کرمانشاهي در هند، کوتاه تر از دوران زندگي عبداللطيف در آن کشور بوده و خواه ناخواه، تجربه هايي کمتر از او آموخته است. با اين همه، چون وي با مردم و با بلندپايگان انگليسي و هندي آشنايي و آميزش داشته و از همه مهم تر- همان گونه که از کتابش پيداست- براي به دست آوردن آگاهي هايي پيرامون جامعه هند و قدرت هاي حاکم در آنجا سخت کنجکاو بوده، از اين روي نامبرده نيز پس از سيد عبداللطيف شوشتري به حق، شايسته عنوان پيش رو در زمينه آشنايي ايران با تمدن بورژوازي غرب است.
1-4) آقا احمد کرمانشاهي و انگليس
خلاصه ديدگاه هاي آقا احمد کرمانشاهي در خصوص انگليس به شرح ذيل است:
الف) آقا احمد کرمانشاهي در پيوندي دوستانه و رابطه اي تنگاتنگ با انگليسيان بوده است و از اين حيث، تا حد زيادي مانند سيد عبداللطيف شوشتري مي باشد. وي در بيشتر مواردي که نامي از انگليسي ها مي آورد، به تمجيد و ستايش از آنها و در موارد بسيار کمي نيز به انتقاد آنها مي پردازد. وي در جاهاي مختلف کتاب مرآت الاحوال خود به نبوغ، درست کاري، آباد گري، مردي و مروت انگليسي ها سخن به ميان مي آورد. فراز ذيل از جمله ستايش هاي آقا احمد از انگليسي ها مي باشد: «و حق و انصاف آن است که جماعت انگريزيه، اگرچه از دين اسلام و ايمان بيگانه اند، وليکن طرف مراعات رعيت را فروگذار نکرده اند، چه، اگر عسکر ايشان به مزرعه يا به شهري رسيدند، حتي امير الامراء را مجال آن نيست که فلسي و پر گاهي از کسي به جبر گيرد و عساکر عظيمه و جماعت کثيره هر روز از ملکي به ملکي مي روند و رعايا و برايا را از آمد و شد ايشان اطلاعي حاصل نمي شود.» (2)
ب) دوستي آقا احمد کرمانشاهي با انگليسيان به اندازه اي بوده که در کمتر موردي وي انگليسي ها را مورد انتقاد قرار داده است. اين مسأله در خصوص نوع رابطه آقا احمد کرمانشاهي با انگليسي ها به اندازه اي به خود شکل افراط گرفت که وي حتي در مواردي اعمال قبيحه انگليسي ها را که به وضوح با احکام شرع اسلام در تعارض بوده است نيز، مورد ستايش قرار داده است. به عنوان مثال؛ مي توان به مسأله قمار بازي به شيوه نوين آن- که لاتاري نام دارد و در سال هاي پس از شهريور 1320ش در ايران به خود عنوان بخت آزمايي گرفت- اشاره کرد. جوامع سرمايه داري از لاتاري و قمار- که پيشينه اي طولاني تر از عمر سرمايه داري دارد- به عنوان يکي از آسان ترين روش هاي تهي ساختن جيب مردم استفاده مي کردند. در خود انگليس، اگرچه گه گاهي از لاتاري براي کارهاي عام المنفعه مانند ساختن ساختمان موزه انگليس در ميانه هاي سده 18 و تهيه هزينه هاي انقلاب امريکا در سال 1190ق (1776م) استفاده مي کردند، ولي چون اين کار به هر روي، يک قمار همگاني بود و خودبه خود فريبکاري و کلاه برداري سوداگران سودگرا و ديگر تباهي ها را همراه داشت، پيوسته مورد مخالفت قرار مي گرفت تا اينکه در سال 1826م غير قانوني اعلام شد. به رغم اين مطالب، آقا احمد کرمانشاهي تا حدي از اين عمل انگليسي ها تمجيد کرده است. وي، پس از روشن ساختن ويژگي هاي لاتاري، تنها به اين جمله بسنده مي کند که اگر اين معامله را صورت شرعي بود، از اوضاع پسنديده مي نمود. بدين سان، آقا احمد کرمانشاهي نه تنها زيان هاي قمار همگاني را دست کم از ديدگاه اسلام مورد انتقاد قرار نمي دهد، بلکه آن را از اوضاع پسنديده نيز به شمار مي آورد.
ج) به رغم دوستي آقا احمد کرمانشاهي با انگليسي ها و اباي وي از انتقاد آنها، باز هم مي توان در لابه لاي کتاب وي، به گزيده هايي از انتقادات وي به انگليسي ها دسترسي پيدا کرد که با شيوه اي کلي داوري وي درباره برنامه هاي استعماري انگليسيان در هند چندان هم خواني ندارد. به عنوان مثال؛ آقا احمد کرمانشاهي به هنگام ذکر رويارويي تيپو سلطان با انگليسيان، تا حدودي لحن همدردي با تيپو سلطان را دارد و کسي را که خانه محرم تيپو بوده ولي به سود انگليسيان به وي خيانت کرده، مردي بدذات و نمک به حرام مي خواند و از اين که کشته شد و به مراد دل خود نرسيد، اظهار خوشحالي مي کند. از سوي ديگر؛ آقا احمد کرمانشاهي به هنگام توصيف عظمت شهر کلکته- که خود معتقد است که اين شهر به همت و کوشش انگليسي ها آباد شده است- مي آورد: مجملا تمام هندوستان خراب شده است تا آن بندر آباد گرديده است. يا اينکه به هنگام تحليل و تبيين چگونگي چيره شدن انگليسي ها بر هندوستان، هرچند بيان وي سراسر ستايش از انگليسي ها مي باشد، در عين حال به روشني وي، نيرنگ و حيله و مکر انگليسي ها را نيز بيان کرده است.
2-4) آقا احمد کرمانشاهي و استعمار فرانسه
آقا احمد کرمانشاهي مثل سيد عبداللطيف شوشتري با استعمار فرانسه سر ناسازگاري داشت و اين امر، دو علت داشت. از سويي، رابطه دوستانه و صميمي آقا احمد کرمانشاهي با انگليسيان، و از سويي، رابطه دوستانه و صميمي وي با محمدعلي ميرزا حاکم کرمانشاه در اين قضاوت وي تأثيرداشت. افراد و گروه هايي بودند که با برنامه هاي نوسازي عباس ميرزا که با همکاري فرانسوي ها آغاز شد- سر ناسازگاري داشتند و محمدعلي ميرزا (مرد مورد علاقه آقا احمد کرمانشاهي)، يکي از آنان بود. اين شاهزاده قاجار، علت غائيه تأليف کتاب مرآت الاحوال به شمار مي رفت، پس مي توان مخالفت وي را با برنامه هاي استعماري فرانسه کاملا طبيعي دانست. برخي از مطالبي را که آقا احمد کرمانشاهي در خصوص استعمار فرانسه با تأکيد بيشتر بدان ها اشاره مي کند، به شرح ذيل است:
فقدان صلاحيت استعماري فرانسه: درنگ آقا احمد درهندوستان و نگارش کتابش با نخستين دهه سده 19 و در نتيجه، با آغاز درگيري ايران در گرداب سياست جهاني هم زمان بود. از رشته رويدادهاي بسيار مهم آن دهه که در همين پيوند رخ داد، يکي جنگ هاي درازپاي روس و ايران و ديگري کوشش فرانسه و انگليس بر اجراي برنامه هاي استعماري خويش در ايران بود، و هر دوي اين رشته از رويدادها در کتاب مرآت الاحوال آقا احمد کرمانشاهي انعکاس يافته است. از آنجا که آقا احمد کرمانشاهي از هواخواهان انگليسي ها بود، خود به خود همانند سيد عبداللطيف شوشتري و به دلايلي همانند دلايل او، برنامه هاي استعماري فرانسويان را مورد انتقاد قرار داده و جنبه هاي زشت استعمارگري هاي انگليس را از ديده دور داشته و بر بسياري از آنها نيز صحه گذاشته است. به عنوان مثال؛ آقا احمد کرمانشاهي در اين مسأله که آيا دولتي از اروپاييان حق آن را دارد که بر کشوري بيرون از مرزهاي خود چيره گردد، عينا بسان سيد عبداللطيف شوشتري اظهار نظر کرده و بر اين اساس، يورش فرانسه بر مصر در سال 1213ق/1798م را امري نادرست و يک درازدستي غير مشروع به شمار آورده و استعمار انگليس در هند را به علت داراي شرايط لازم بودن و به سبب عدم شايستگي هندويان بر کشورداري، کاري سخت بهنجار دانسته است. تفاوت استدلال وي با ستدلال سيد عبداللطيف شوشتري در اين است که سيد عبداللطيف شوشتري به اين دليل به انگليسيان استيلا و چيرگي بر هند را داد که به ديده او، کسي از هنديان شايستگي اعتراض به انگليسي ها را نداشت و تيپو سلطان هم که چنين کاري را انجام داد، داراي خلل دماغي معرفي کرد، ولي آقا احمد کرمانشاهي بي آنکه نسبت خلل دماغي به تيپو دهد، استعمار فرانسه را در مصر محکوم، و استعمار انگليس را در هند بجا مي داند.
نتايج منفي انقلاب کبير فرانسه: آقا احمد کرمانشاهي پيرامون انقلاب کبير فرانسه در سال 1789م چيزي علاوه بر آنچه عبداللطيف گفته، نمي افزايد. از منظر وي، انقلاب کبير فرانسه خود به خود پديد آورنده رسم ملوک الطوايفي و انواع فتنه و فساد و نهب اموال و قتل نفس بوده است. اين قضاوت در انديشه آقا احمد کرمانشاهي در شرايطي رخ داده است که قريب به يک دهه از اشغال مصر توسط ناپلئون- آن هم با شعار بسط شعارها و انديشه هاي انقلاب کبير که ناپلئون خود را نماينده آن مي پنداشت- گذشته است و به شدت در معرض انتقادات انگليسي ها قرار داشته است.
غلو در صفات نکوهيده فرانسويان: دشمني آقا احمد کرمانشاهي با فرانسويان باعث شده است تا وي از سويي نتواند براي آنها هيچ خصلت ممدوحه اي را شناسايي کند و از سوي ديگر، در تبيين و ذکر صفات مذمومه آنها نيز راه غلو بپيمايد. به عنوان مثال؛ وي در توضيح کيفيت اختلاط زن و مرد در فرانسه، مي نويسد: نکاح زن و شوهر در قوم فرنسيس بالمره برداشته شده. اين در حالي است که آزادي اختلاط زن و مرد، چيزي نبوده که مختص فرانسويان باشد، بلکه اکثريت اروپاييان و از جمله انگليسي ها چنين بوده اند، اما آقا احمد کرمانشاهي درباره انگليسي ها چنين چيزي را بيان نمي کند.
3-4) آقا احمد کرمانشاهي و استعمار در ايران
آقا احمد کرمانشاهي در کتاب مرآت الاحوال خود، علاوه بر شمردن معايب و مضرات حضور فرانسه در ايران، مي نويسد که افسران فرانسوي، پس از نفوذشان در ميان افسران ايراني، در دل آنها تخم نفاق و طمع مي کارند. وي، پيشنهاد هرچه سريع تر بيرون کردن آنها را از ايران مي دهد. در متن ذيل تا حدودي نگرش آقا احمد نسبت به فرانسويان مشخص مي شود:
سفيران و ايلچيان [فرانسوي، به سرپرستي ژنرال گاردان] از جانب ايشان [فرانسويان] با تحف و هداياي بسيار در دارالايمان ايران به پايه سرير سلطنت شهنشاه، درخواست نمودند که امناي دولت قاهره را به ايشان سر رأفت و الطاف باشد و اجازه دهند که از راه خشکي از مملکت ايران عبور کرده بر سر هندوستان رفته جماعت انگريز را اخراج کنند و از حضور شاهي نيز چندهزار سپاه جرار به جهت تقويت و اعزاز و اعتبار به ايشان مرحمت شود. چون انگريزان از اين مرحله آگاهي يافتند، زوال دولت خود را از هندوستان معاينه ديدند، مسترجونس و مستر مالکم را که نهايت کارآزموده و با تجربه و هوش و عقلند، به کرات به دربار گيتي مدار [ايران] فرستاده، امناي دولت را از قبول اين معني واداشتند و بحمدالله سبحانه اين بليه عظمي از سر ايران رفع شد؛ زيرا که پرواضح بود که اگر آن قوم [فرانسوي] با سپاه و دستگاه، داخل مملکت ايران مي شدند، باز بيرون کردن ايشان نهايت دشوار بود و بدون محنت بسيار و کشته شدن چندين هزار نفس از مسلمانان، ميسر نمي شد. و طريقه عقل و حزم مقتضي آن است که اصلا از اين طايفه احدي را در پايه سرير سلطنت رخنه و آمد و شد ندهند؛ زيرا که تمام آن فرقه در چرب زباني و چاپلوسي و تسخير قلوب حکام و رعيت و انواع فتنه و نفاق فيمابين روسا و منقلب ساختن سروران از پادشاهان و رعايا را از سرداران يگانه روزگارند و در هر ملکي که راه يافته اند، اول به نوع عجز و انکسار و تجارت و سفارت و نوکري و چاکري بوده است و اخر الامر رفته رفته آن ملک را مسخر نمودند. اگر چه اهالي ايران، بشر طبيعت و پلنگ خاصيتند و حکومت خلاف مذهب- خصوص کافر- با حيات ايشان جمع نمي شود و ليکن واقفان به کار و مردمان آموزگار را از تردد سفراي ايشان به دارالسلطنه [ايران] نهايت تشويش است؛ زيرا که اين جماعت [فرانسوي] در اعلي درجه مکر و خدعه اند و اغلب سرداران ايران در نفاق و طمع به درجه قصوي رسيده اند. و لهذا سپاه را نيز از ايشان دلخوشي و رضامند تمام، حاصل نيست و از تراکم اين امور، عقل خردمند را خوف رسيدن چشم زخم به پايه سرير سلطنت [ايران] بسيار است. (3)
نکته اصلي در اينجاست که وي دشواري ايران را تنها در پيوند با فرانسويان مي بيند نه انگليسيان. از همين روست که پس از آنکه فرانسويان ايران را ترک گفتند و انگليس، نفوذ استعماري خود را در ايران و دربار فتحعلي شاه گسترد، آقا احمد کرمانشاهي سخني که نشانه نگراني وي باشد، در کتاب خود نگنجانيد.
4-4) گزيده محتواي غرب شناسي کتاب مرآت الاحوال
محتواي سياسي: آقا احمد کرمانشاهي از جمله مسائل سياسي مربوط به غرب، به بحث دموکراسي اشاره مي کند و آن را نظامي معرفي مي کند که پادشاهي و لوازمات آن، موقوف بر يک شخص نباشد. از نظر آقا احمد کرمانشاهي نظام دموکراسي بر نظام پادشاهي برتري دارد و وجه اين برتري نه لزوما به اين دليل که در نظام دموکراسي، استبداد کمتر از نظام پادشاهي است، بلکه به اين علت که وي معتقد بوده است که در نظام هاي پادشاهي، با مرگ پادشاه، مفاسدي عظيم نصيب مملکت و مردم مي شود، اما در نظام دموکراسي، با مرگ يا يک چند شخص، چنين مفاسدي به وجود نمي آيد.
وجه نظر ديگر آقا احمد کرمانشاهي از طرح مسأله دموکراسي، نقد تلويحي نظام هاي پادشاهي شرقي از جمله ايران بوده است. وي با ذکر فوايد نظام هاي دموکراسي- مثل تقسيم قدرت و اختيارات حکومتي ميان پادشاه، وزيران و نمايندگان پارلمان- در حقيقت به نقد نظام هاي غير دموکراسي مثل پادشاهي پرداخته است. هرچند قرايني وجود دارد که البته به نظر مي رسد که آقا احمد کرمانشاهي در اين توصيف خود از دموکراسي- که در حقيقت قصد توصيف دموکراسي انگليسي را داشته است- چندان راه صواب را نرفته است، زيرا کارشناسان تاريخ مشروطيت انگليس، مانند ويليام فله مينگ، شويلر و وستون مي آورند که از نيمه هاي سده 17 تا آغازين دهه هاي سده 19 (که با زمان نگارش کتاب آقا احمد مصادف بوده است)، قانون اساسي مبتني بر حکومت آميخته (mixed government) در انگلستان مورد قبول بوده است؛ بدين معني که ارکان دستگاه حاکم بر سه اصل پادشاهي، اشرافي گري و دموکراسي بنياد شده بود که نمايندگان آن ارکان، به ترتيب، شاه، مجلس اعيان (سنا) و مجلس عوام (شوراي ملي) بودند و بر خلاف آنچه آقا حمد کرمانشاهي آورده است، آنان از وزيران به عنوان يکي از نيروهاي مستقل سه گانه حکومت آميخته سخن نرانده اند. پيش از آقا احمد کرمانشاهي نيز، سيد عبداللطيف شوشتري در مورد تقسيم مسئوليت ها در رژيم حاکم بر انگليس، از سه فرقه پادشاه، امرا و رعايا ياد کرده است که آن هم چندان روشن نيست. چندي پس از نوشته آقا احمد کرمانشاهي، ميرزا صالح شيرازي در همين زمينه با دقت بيشتري سخن گفت و آن سه فرقه را پادشاه، خانه خوانين (سنا) و خانه وکيل رعايا (مجلس شورا) خواند. البته از نوشته هاي آقا احمد کرمانشاهي برمي آيد که وي، هرچند به برتري و فوايد نظام هاي دموکراسي نسبت به نظام هاي پادشاهي اذعان اعتراف دارد، در عين حال، خواهان تحقق چنين نظامي در ايران نمي باشد. به عنوان مثال؛ وي که قوام يک حکومت مبتني بر دموکراسي را به مجلس شوراي آن مي داند، در اين خصوص مي نويسد:
رکن سوم، مجلس پرلمنت است و اهل آن را عمده الرعايا نامند. همه ذي هوش و صاحب عقل و دانش و از نفسانيه مبري و از انانيه معري و هميشه اوقات ايشان مصروف صلاحديد امور مملکت و پادشاه و رعيت است. و هر يک را ضابطه آن است که اغماض از حق نکند و الا در نظر همگنان، خوار و حقير و از درجه اعتبار، ساقط خواهد شد. و اول مشغله ايشان آن است که دفتر اخراجات آن سال را که به واسطه وزرا درست شده است به نظر انصاف ملاحظه مي کنند که اگر پسنديده شد، به کمال خود مي گذراند و الا حک و اصلاح مي نمايند. و جمله کارهاي جديد، موقوف بر مشورت ايشان است و هرچه به خاطر پادشاه و امرا يا ساير عقلاي انگليس در امور مملکت و اهل آن رسد، در پرلمنت ظاهر مي نمايند. اگر آن جماعت پسند نمودند حکم به اجراي آن مي شود و الا فلا. و در نرخ اشيا و قوانين جزويه و کليه که در امور معاشي اهل مملکت يا شهري مفيد است، سخن کنند و قوانين رياست و لشکرکشي و تجارت و عدالت و غيرها تمام، ساخته و پرداخته رأي اين جماعت است.
محتواي علمي: بخش قابل توجهي از کتاب مرات الاحوال آقا احمد کرمانشاهي ناظر به مسائل نوين علمي در اروپا مي باشد. از جمله به مباحث علمي نويي که آقا احمد کرمانشاهي ذکر مي کند، مي توان به مباحث ذيل اشاره کرد:
1. برخي مباحث نجوم (عمدتا ديدگاه کپرنيک): علت اينکه وي اين مبحث را چندان به اندازه عبداللطيف مبسوط بحث نمي کند، اين است که وي به اندازه عبداللطيف به علم نجوم و هيأت
قديم مسلط نبوده است.
2. بيمه و فوايد آن: آقا احمد کرمانشاهي در اين خصوص ديدگاه خاص خود را دارد. وي هرچند براي اين معامله فوايدي را ذکر مي کند، اما معتقد است که بيمه، معامله اي خلاف شرع است مگر انيکه شخص بيمه شونده کافر باشد!
3. صنعت چاپ: آقا احمد از صنعت چاپ به شدت ستايش مي کند و در اين خصوص مي نوسيد: «حق آن است که به اين عمل، [اروپاييان] اکثر امور را بر خود و ديگران آسان کرده اند و علاوه، در سال مبلغ کلي عايد ايشان مي شود.»
4. نظام آموزشي غربي: آقا احمد، سخت شيفته مدارس جديد و نظام آموزشي جديد غرب (به ويژه انگليس) شده است. وي در توصيف اين مدارس نظام آموزشي جديد مي نويسد: «هر کسي از هر صنف از مسلمانان و انگريز و غير هم که خواهد در آن رود و به تحصيل مشغول شود، و علما و مدرسين از هر علم و هر صنف مقرر کرده اند و مواجب آنها تمام از سرکار داده مي شود، و از محصلين، هر کسي که اصحاب دول است، اخراجات او بر ذمه خود او است و اخراجات فقرا بر سرکار است. از الف و با گرفته تا به مراتب عاليه را تمام به وضع مرغوب و به نوعي که سهل و آسان به دست آيد در کتب نوشته اند. و علاوه، کتب و رسايل چند در بيان جزئي و کلي امور معيشت از طريقه زن و شوهري و طباخي و نجاري و جراحي و بنايي و نقاشي و جهاز کشتيراني و حکومت و تجارت و غيرآنها نوشته اند، و در هر باب که قاعده بيان مي کنند، تصوير آن را نيز به آن نهج که نوشته اند، نقش مي نمايند که مطالعه کننده را حاجت به تعليم کمتر شود، بلکه صاحبان هوش به مجرد ملاحظه، مطلب را دريافت مي کنند و چون کسي از قوم انگريز در مدرسه کامل و زبان هاي مختلفه آگاه شد و لايق خدمت گرديد، او را به يکي از خدمات سرکاري معين کنند و از قوم مسلمين اگر کسي ترقي کرد و مدرس و قاضي القضات گفتند که لايق افتا و قضا شده است در ضلعي از اضلاع وي را منصوب نمايند.»
5-4) نقد غرب شناسي آقا احمد کرمانشاهي
هرچند آقا احمد کرمانشاهي به همراه ديگر افراد از قبيل عبداللطيف شوشتري، سلطان الواعظين، رستم الحکما و... از نخستين ايرانياني هستند که به مسأله غرب توجه کرده اند و از زاويه آن به نقد و بررسي و پيشنهاد براي ممالک اسلامي به ويژه ايران داده اند، در عين حال، مي توان بر غرب شناسي آقا احمد کرمانشاهي، ملاحظات ذيل را عنوان کرد:
* غرب شناسي توصيفي (نه توصيفي- توصيه اي): آقا احمد کرمانشاهي روح و ويژگي هاي بنيادي روزگار خود را به خوبي درنيافت، و با آنکه از دو رويه تمدن غرب- هم دانش و کارشناسي و هم استعمار و استثمار غرب- به شيوه اي گسترده سخن گفت، ولي پيوندهاي استوار آن دو پديده را نشکافت و در آن مقطع حساس تاريخ به هم ميهنان خويش ره گشايي نکرد و نگفت که مردم ايران، آن روزها چه بايد مي کردند و با دانش و کارشناسي غرب، که استعمار را نيز در پي خود يدک مي کشيد و با هم دست شدن با يکديگر، سراسر جهان را مورد تهديدي قرار داده بودند، چگونه بايد رويارو مي شدند. در حقيقت مي توان چنين گفت که غرب شناسي آقا احمد کرمانشاهي نيز مانند ديگر غرب شناسي هاي اوليه، غرب شناسي توصيفي است و نه توصيفي- توصيه اي.
* عدم اعتقاد به ضرورت تحقق برخي شيوه هاي غربي مثبت (در نظرگاه وي) در ايران:
وي به هنگام توصيف شيوه حکومتي پارلماني انگليس، نه تنها جنبه هاي استبدادي و ستمگرانه حکومت يک تن را از ديده دور داشت، که چنين مي نمايد حکومتي را که به گفته خود و استوار بر پايه رأي جويي، دادگري و دادگستري و سلب اختيارهاي مطلق از شاه بود، براي ايران نمي خواسته و از اين روي، آن گونه حکومت را و آن گونه دربار کم قدرت را براي ايران توصيه نمي کند. نيز از همين روست که به گاه سنجش ميان دربارهاي پادشاهي ايران و انگليس، به رغم سخنان طولاني خود پيرامون گسترش و حاکميت عدالت در انگليس، دربار ايران را به عنوان دربار الوهيت مي پذيرد و مي نويسد:
از بعضي از ثقات شنيدم که مي گفت: از مستر مالکم [جان ملکم که در سال 1216ق/ 1801م از سوي کمپاني هند شرقي انگليس به دربار فتحعلي شاه آمده بود] پرسيدم که دربار سلطاني را در ايران به چه وضع مشاهده کرديد؟ گفت: دربار سلطنت نديدم، بلکه دربار الوهيتش ديدم. و حق آن است که در اين مرحله حق با ايشان است و مورد ملامت نيستند: گرش بيني و دست از ترنج نشناسي/ روا بود که ملامت کني زليخا را؟
غرب شناسي جانبدارانه: پرونده غرب نزد آقا احمد کرمانشاهي در ساحت دوستي وي با انگليسي ها گشوده شد و اين امر باعث شد تا وي هرگز نتواند نگاهي کامل و شامل به غرب بيندازد و درباره آن قلم بزند. توصيفات اغراق آميز (4) وي از انگليسي ها- که مي توان ادعا کرد که اين توصيفات ستايش آميز به رغم شناخت دقيق وي از انگليسي ها رخ داده است- انسان را نسبت به همه نوشته هاي وي در معرض ترديد قرار مي دهد (5).
5) غرب شناسي رستم الحکما
رستم الحکما از نخستين علمايي است که به طرح مباحث مربوط به غرب و نقد آن، توجه ويژه مبذول داشته است. آگاهي و حساسيت وي به خصوص نسبت به مسأله استعمار تا جايي بوده که آشکارا بر استعمار انگليس مي تازد و انگليسيان را فريبکار مي خواند. وي، افزون بر آنچه پيرامون گام هاي استعمارگرانه انگليس در روزگار کريم خان زند آورده، در مقدمه اي خيالي که در روزگار فتحعلي شاه بر رستم التواريخ افزوده، مکر و خدعه انگليسيان را باز يادآوري مي کند و از زبان برخي از مردم از نواب بنده پرور مي خواهد که «مرخص بفرما تا فرنگيان [يعني انگليسيان] را به آتش بسوزانيم؛ زيرا که اراده خيانت دارند.» وي با بهره جويي و الهام از رويدادهاي هندوستان و سياست هاي ويژه اي که انگليسيان براي استعمار آن کشور به کار برده بودند، به فتحعلي شاه و ديگر خوانندگان فارسي زبان خود به روشني هشدار مي دهد که «ايل انگليز و فرنگيان با مکر و خدعه و دستان و تزوير بر ملت هاي واپس مانده چيره مي شوند و آنان را اسير خويش مي سازند. بايد از فريبکاري هاي آنان آگاه شويم وگرنه، با فراهم ساختن سي- چهل هزار لشکر هم براي جنگ با آنان به جايي نخواهيم رسيد.» رستم الحکما از اينکه مي بيند که کتب مختلفه در هر رشته علمي و فني با حيله و تزوير انگليسي ها از بين مي رود و يا اينکه به کتابخانه هاي فرنگ منتقل مي شود و در معرض تماشاي ايلچيان قرار مي گيرد، سخت اظهار ناراحتي مي کند. (6) رستم الحکما از معدودترين عالماني است که در مرحله نخست غرب شناسي علما، به هيچ يک از شئون غرب دل نداده و اظهار شيفتگي و شيدايي نکرده است.

پي نوشت ها :
 

1- اين کتاب مشتمل بر آگاهي هايي سودمند پيرامون افراد سرشناس خانواده آقا احمد کرمانشاهي، مانند مجلسي اول، مجلسي دوم، نياي وي آقاي محمدباقر بهبهاني و بسياري افراد ديگر مي باشد. بخش نخست اين کتاب، به زندگينامه خود او اختصاص دارد که بيشتر اين بخش، مربوط به روزگاري است که وي در هند مي زيسته است
2- مرآت الاحوال، ص 403
3- احمد کرمانشاهي، مرآت الاحوال، ص 280-281
4- به عنوان مثال؛ وي مي نويسد: «تا به حال نشينديم و نديديم که از صاحب کاران قوم انگريز، دلقک اراذل باشد، بلکه هر که ا جهاز به ساحل هندوستان فرود امد، از صاحبان عالي شان است».
5- عبدالهادي حائري، همان، ص 299-306 (با تلخصيص، تغيير و تصرف)
6- ر.ک: همان، ص 451 (با تلخيص و تغيير)
 

منبع: 15 خرداد شماره 15



 

نسخه چاپی