تأثير پذيري علوم از ماکس وبر

تأثير پذيري علوم از ماکس وبر
تأثير پذيري علوم از ماکس وبر


 

نويسنده:مرتضي شيرودي




 
شايد اگرادعا شود که حضور انديشه هاي وبر در فضاي آکادميک ايران داراي ماهيتي سياسي بوده است چندان سخن به گزاف نرفته است.ماکس وبر درمقام يک انديشمند اجتماعي علاوه بر مدل تحليل سياسي خود داراي نظرياتي در حوزه روش شناسي و تاريخ اديان بوده است که غالباً اين جنبه از ديدگاه هاي وي در مقايسه با مباحث جامعه شناسي سياسي اش کمتر موضوع توجه قرار مي گيرد.
پاسخ اين پرسش که چرا وبر در ايران ماهيتي سياسي پيدا کرده است نيازمند بررسي هاي ريشه اي تر از يک مقاله و چند يادداشت است.
چرا رد پاي ماکس وبر در اغلب علوم امروز ايران به چشم مي خورد؟ شايد در وهله اول، بايد حضور وبر در علوم مختلف را اثبات کرد و سپس کوشيد تا براي چرايي آن، پاسخ يا پاسخ هايي را دست و پا کرد؟
شايد تصور آن باشد که وبر را بايد در علوم سياسي جست، ولي منابعي که در آن از وبر سخن رفته است، نشان مي دهد که چنين نيست.در اينجا بعضي از اين منابع به اختصار آورده شده است:

وبر در جامعه شناسي
 

تأثير وبر در جامعه شناسي را مي توان در ايران هم مشاهده کرد.براساس نظريه وبر براي سنجش مشروعيت سياسي ايران سه نوع آرمان و معيار وجود دارد که درعالم واقع، ترکيبي از آنها به چشم مي خورد و گاه يکي بر ديگري سلطه مي يابد و آن دوي ديگر فرعيت مي يابد.سه نوع مشروطيت در ايران پس از انقلاب عبارتند از:مشروعيت کاريزمايي طي سال هاي 1357 تا 1368 در ايران حاکم بود که از جمله ويژگي هاي آن محروميت امام خميني(ره)در تصميم گيري و رفع اختلاف ها، برآمدن از سنت و فراتر رفتن از آن و تبديل شدن به سنت جديد، حاکميت ولايت فقيه، پاسداري از مصلحت و ...بود.مشروعيت سنتي با حاکميت طي سال هاي 1368 تا 1376 وجود داشت که شاهد رواج تعبير محافظه کارانه از اقتدار کاريزمايي، مداخله بيشتر قانون در اداره کشور، گرايش به سنت گرايي اسلامي و ...در ايران بوديم.مشروعيت قانوني که در سال هاي 1376 به بعد وجود داشت، داراي ويژگي هايي از جمله ارائه تعابير قانون گرايانه و دموکراتيک تر از نظريه سياسي شيعي، برخورداري مردم از حق حاکميت با تأکيد بر بعد دموکراتيک قانون اساسي و ...بود.
اقتدار و مشروعيت قانوني گرچه بر بقاياي ناتوان اقتدار کاريزمايي و سنتي استوار شده، ولي هنوز با موانع زيادي مواجه است.در اينجا درستي يا نادرستي اين نظريه درباره جمهوري اسلامي ايران، مدنظر نيست، بلکه مسئله درخور توجه اين است که بشيريه در توجيه و تحليل حوادث پس از انقلاب اسلامي از نظريه ماکس وبر استفاده کرده است.

وبر در روش شناسي
 

وبر در روش شناسي سياسي نيز ديدگاه هايي دارد؛ زيرا يکي از روش ها در روش شناسي سياسي، هرمنوتيک، است که وبر در آن يک پاي قضيه است.در واقع معنا و مفهوم رهيافت تفسيري را از طريق شناخت رهيافت تفهمي، که از انواع رهيافت تفسيري به شمار مي آيد، مي توان دريافت؛ روش تفهمي روش تفسيري تلاشي براي آشکار کردن معناست.براي دستيابي به معنا، هيچ نقطه شروع حقيقي وجود ندارد؛ زيرا هر فهمي در بردارنده فهم قبلي است.(دوره هرمنوتيکي)در رهيافت تفهيمي به متن، نويسنده، زمينه و تفسير توجه مي شود.در اين رهيافت زندگي برحسب معنا ديده مي شود و در آن به جاي مشاهده، بداهت زيستي يا تجربه دروني رصد مي گردد، در رهيافت تفهيمي موضوع مطالعه در متن قرار دارد، ولي در رهيافت طبيعت گرايي، موضوع مورد مطالعه در خارج از متن قرار دارد.
روش هاي تفسيري و از جمله روش تفهيمي، کل گرا هستند و پديده را تحليل و معناکاري مي نمايند.اما روش هاي طبيعي، جزئي نگرند و به تعليل يا علت يابي پديده ها توجه دارند.رهيافت تفهيمي ماکس وبر داراي ويژگي هاي ذيل است:تفهم:مفسر بايد خود را جاي عامل قرار دهد؛ نوع خالص:ساختن غير واقعيتي که مبهم نباشد تا بتوان از طريق آن، واقعيت مبهم را درک نمود و کشف کرد؛ نگرش ارزشي:در تبيين تاريخ، محقق بايد داراي نگرش ارزشي باشد و با آن، پديده مدنظر را بررسي کند؛ نسبت روشي:نبايد به يک عامل تعيين کننده در همه جا استناد کرد؛ اين بدان معناست که تفسير تک بعدي از تاريخ غلط است؛ يک دلي:در علوم اجتماعي به دليل ارتباط پديده ها با روان آدمي بايد محقق خود را با آن همدل کند؛ کنش معنادار:کنشي است که از نظر ذهني درک شدني باشد؛ کنش اجتماعي:عمل مشترک دو يا چند کنش گر در يک موضوع واحد است و کفايت معنايي و کفايت علي، از جمله عامل هاي تشکيل دهنده رهيافت تفهيمي وبر است.

وبر در تاريخ اسلام
 

نظريه کارل ماکس از جمله رهيافت هايي است که براي بازگشايي گره هاي علل رکود مسلمانان مطرح شده است.ماکس وبر برخلاف کارل مارکس بر عوامل فرهنگي در تحولات اجتماعي تأکيد کرده و معتقد است براي تحليل يک پديده، بايد نمونه خالص آن، که تنها جنبه ذهني دارد، ساخته شود.اين سه نمونه خالص عبارت اند از:اقتدار سنتي، کاريزمايي و قانوني.سه نوع اقتدار سنتي وجود دارد:1.شيخ سالاري و پيرسالاري؛ 2.پاتريمونيال که تفاوتش با مورد قبلي در برخورداري از ستاد اداري و موروثي بودن قدرت، پاتريمونيال (نوعي اقتدار کاريزمايي که داراي دو نوع الهي و سياسي است)متکي بر اقطاع داري قدرت نظامي، تقرب فيزيکي، تفرقه اندازي و ...است؛ 3.سلطانيسم که با افزايش قدرت سرور حاکم مدنظر در پاتريمونيال پديد مي آيد.
از نظر وبر، براي تحليل دولت در اسلام مي توان استفاده کرد.در دوره قبل از پيامبر، شيخ يا پيرسالاري حاکم بود.در دوره پيامبر، مشروعيت سنتي به مشروعيت ديني بر پايه کاريزما تبديل شد.بعد از پيامبر و به جز دوره حضرت علي(ع)، شيخ سالاري حاکميت داشت.در دوره امويان، پدرسالاري و در دوره هاي بعدي، سلطانيسم حاکميت پيدا کرده بود؛ زيرا ديوان سالاري گسترش زيادي يافت؛ موضوعي که در شيخ سالاري نبود و پدرسالاري نيز، خصلت قبيله اي داشت.کاريزماي الهي و سياسي نيز مي تواند تحليلي از حوادث دوره اسلامي پديد آورد و همچنين، اقتدار قانوني هيچ گاه وجود نداشته است.
اين همه از وبر سخن گفتن براي چيست؟ سه پاسخ براي اين پرسش مي توان يافت:
پاسخ اول:براي رد و طرد وبر و افکارش، هيچ راهي مهم تر از آن نيست که آن را در محک با حوادث اين مرز و بوم، بي اعتبار ساخت.اين بي اعتباري راه را براي بروز نظريه هاي بومي باز مي سازد.
پاسخ دوم:بسياري از علوم چاره اي ندارند، مگر اينکه از نظريه وبر استفاده نمايند.در غير اين صورت، خود را بي اعتبار کرده اند؛ از اين رو، اين دسته از علوم جز با وبر قوام نمي يابند.
پاسخ سوم:بعضي از آن رو از وبر سود مي جويند که خود را بي اعتبار نشان دهند و نيز بگويند ما چيزي نداريم؛ بر اين اساس از او پتکي ساخته اند تا گوهر خودباوري مردم و نخبگان اين سرزمين را از سکه بيندازند./منابع در دفتر نشريه موجود است.
منبع:نشريه زمانه، شماره 90.



 

نسخه چاپی