نقش و جایگاه شهادت در زمینه‌سازی جهانی برای ظهور

نقش وجایگاه شهادت در زمینه سازی جهانی برای ظهور
 


 

نويسنده: حجت الاسلام محمدرضا کتابی




 
جامعه جهانی در سیر حرکت تکاملی خود به سوی جامعه مهدوی و تحقق وعده الهی مبنی بر وراثت زمین توسط مستضعفین و صالحین در حال حرکت است. از سوی دیگر جبهه باطل با پرچم داری و سرپرستی شیطان و اولیاءشیطان درصدد تغییر مسیر تاریخ و تلاش برای عدم تحقق این وعده الهی می باشد و آرزوی استیلای دائمی را بر کره ارض بر سر می‌پروراند.
در این میان عنصر تعیین کننده در این نبرد و درگیری ، فرهنگ جهاد و ایثار و روحیه فداکاری و شهادت طلبی مؤمنان است که معادلات قدرت را به نفع جبهه ایمان رقم می‌زند و زمینه و مقدمات ظهور و منجی عالم بشریت و بر پایی جامعه مهدوی و نابودی دائمی کفر و نفاق را فراهم می‌سازد.

مقدمه
 

فرارسیدن عصر ظهور و تشکیل حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه)، بزرگترین حادثه تاریخ بشر و آرزوی بزرگ تمام اولیاء و اوصیاء و مؤمنان است. شیاطین جنی وانسی که وقوع این حادثه را پایان رؤیای شوم خود می‌دانند، تمام مساعی خود را به کار گرفته‌اند که وقوع این وعده حتمی الهی را به تأخیر بیاندازند و سلطه شیطانی و سیاه خود را بر کره زمین تداوم ببخشند.
در این میان بزرگترین عاملی که جامعه جهانی را به عصر ظهور نزدیک‌تر می‌نماید و پایه‌های حکومتی وتمدنی مخالفان مهدویت را سست می‌نماید، فرهنگ جهاد و شهادت است که از یک سو ریشه در انتظار آگاهانه و سازنده دارد و از سویی دیگر ریشه در حماسه عاشورا و فرهنگ شهادت در راه خدا.
این دو ابزار و عامل مهم همواره گره ازکار جامعه شیعه گشوده است و بدون تردید توفیقات و فتوحات بعدی و تضعیف ارکان حکومت تمدن مادی ـ به عنوان بزرگترین دشمن و مانع تشکیل حکومت جهانی حضرت در گرو تمسک به این فرهنگ خواهد بود.
این نوشته بر آن است که به صورت مختصر به درگیری تاریخی جبهه حق علیه باطل و نقش فرهنگ جهادت و شهادت در پیروزی جبهه منتظران ظهور و زمینه‌سازی جهانی برای عصر ظهور بپردازد.

فصل اول: بررسی سیر حرکت عالم و پایان آن از منظر فلسفه تاریخ
 

ترسیم نبرد و درگیری تاریخی دو جبهه حق و باطل
 

از ابتدای خلقت حضرت آدم علی نبینا و آله و ـ علیه السلام ـ و تمرد و سرپیچی شیطان از دستور الهی، دو جبهه حق و باطل به سرپرستی خدای متعال و طاغوت شکل گرفته است. قرآن کریم در «آیة الکرسی» به وجود این دو جبهه تصریح نموده و خدای متعال و مؤمنان را در یک جبهه و طاغوت و کافران را در جبهه مقابل جای می دهد
در این آیه شریفه به آثار و پیامدهای این دو سرپرستی نیز اشاره می گردد که محصول ولایت خدای متعال و جبهه حق را نور و سعادت و محصول ولایت طاغوت و کفر را ظلمت و شقاوت معرفی می نماید.
این درگیری محدود به عرصه ها و حوزه های خاص نمی باشد و وسعت و دامنه آن تمام تاریخ را پوشانده است. این رویارویی دائمی است و از ابتدای خلقت انسان تا بر پایی حکومت جهانی حق و محو باطل ادامه خواهد داشت.
علت این درگیری دائمی آن است که در نظام هستی که به صورت نظام مند و به هم پیوسته خلق گردیده است، اصطکاک و تقابل اختیارات و اراده ها درارتباط با یکدیگر امری ضروری و طبیعی است و هر کدام از دو جبهه نور و ظلمت که قصد توسعه و گسترش فعالیت های خود را داشته باشد، لزوماً دامنه گسترش حرکت مقابل را ضیق و تنگ می نماید و «وسعت حکومت» یکی «محدودیت حاکمیت» دیگری را به دنبال خواهد داشت؛ لذا این دو جریان از آنجا که از مواضع و اهداف خود عدول نخواهند نمود، درگیری برای حاکمیت حق و حقیقت و توسعه بندگی و درمقابل تلاش برای حاکمیت شیطان و پرستش اهواء به صورت دائم و همه جانبه ادامه خواهد داشت.
در این میان آنان که شدیدترین اختیار را در مسیر نور یا ظلمت نموده اند، سرپرستی و ولایت سایر افراد هم جهت خود را برعهده می گیرند و اساسی ترین نقش را در جهت دادن به حرکت سایر انسان ها و میسر حرکت جامعه ایفا می نمایند.
نمونه های این تقابل را می توان در رویارویی و جهاد پیامبران بزرگ الهی با مشرکان و پرچم داران جبهه طاغوت مشاهده کرد. صفحات تاریخ درگیری حضرت موسی ـ علیه السلام ـ با فرعون و ابراهیم ـ علیه السلام ـ با نمرود و پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را با جبهه مشرکان قریش و دیگر دشمنان به تصویر کشیده و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ هر کدام با طواغیت زمان خود درگیر بوده اند.
انقلاب و ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ نیز به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری؛ حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می شود و قیام حضرت آخرین حلقه از مجموعه حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده و مهدی موعود ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ تحقق بخش ایده آل همه انبیاء و اولیاء و مردان مبارزه در راه حق است.
با این تعبیر ما معتقد می باشیم که جهان هستی با هدف و برای غایتی خلق شده که آن جریان تعبد و بندگی خدای متعال در تمامی شئون و سطوح است و این جهان تحت سرپرستی و ربوبیت حضرت حق است و رو به کمال می رود و کمال فرد و جامعه هم این است که خود را با روند حرکت خلقت هماهنگ نموده و در راه تحقق این هدف ،جهادو تلاش کرده و موانع بر سر راه تحقق آن را زدوده و سهم تأثیر خود و جامعه خود را در روند حرکت تکاملی تاریخ بالا ببرد و سهم تاثیر بیشتری ایفا نماید.

ترسیم ابتدا و غایت جهان در دو فلسفه تاریخ مادی و الهی
 

مبانی نظری تمدن موجود در قالب نظریه ترقی، تاریخ را در یک سیر ارتقایی خطی معنا می کند وطبق این تحلیل انسان از بدویت به سوی مدنیت و سپس تمدن تکنولوژیک تحول می یابد. در این بستر آن چه که چهره تاریخ را تغییر می دهد تکامل ابزار است که با تکامل آنها تاریخ نیز متکامل می شود و لذا ادوار مختلف با عناوین مأخوذ از همین تصور نام گرفته اند، عصر حجر، عصر مفرغ، عصر برنز، عصر آهن و... .
در این تحلیل دین در ارتقاء بشر نقشی ندارد و دین امری تابع تاریخ طبیعی بشر و ظهور آن در زندگی انسان بدوی، معلول خوف و ناتوانی او در برابر عوامل طبیعی است و با تکامل ابزار تولید و توسعه مدنیت، تفکر دینی نیز تکامل می یابد و در واقع رشد معرفت دینی در سایه رشد ابزار تولید و تکنولوژی اتفاق می افتد.
نتیجه طبیعی این تحلیل این است که دین و مذهب و انبیاء الهی در رشد و ارتقای تاریخ هیچ گونه نقشی نداشته اند و سیر ارتقاء تاریخی به صورت خطی و به وسیله رشد ابزار تولید بوده است و امروز که عصر تکنولوژی و ارتباطات است بشر نیازی به سرپرستی دین و اولیاء الهی نخواهد داشت و ضرورتاً هر کس که ابزارهای قوی تری دارد و نسبت به آن داناتر است باید سرپرستی جوامع را به عهده داشته باشد. نظریه پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما که پایان تاریخ را تسلط لیبرال دمکراسی معرفی می کند از این آبشخور تغذیه می شود.
اما در دیدگاه اسلامی و شیعی تاریخ مانند دیگر مخلوقات خدای متعال مخلوق و طبعا محتاج ربوبیت و سرپرستی خالق متعال است. حرکت آن جبری نیست و رو به کمال و تکامل می رود. در این دیدگاه شروع تاریخ با انبیاء الهی بوده است و اولین انسان روی زمین پیامبر خدا حضرت آدم علیه السلام است.
124000 پیامبر عظیم الشأن برای هدایت بشر و پاسخ گویی به نیازهای مادی و معنوی او ارسال شده اند و دو جریان نور و ظلمت در طول تاریخ به سرپرستی خدای متعال و اولیاء الهی و در مقابل شیطان و پرچم دارانش در حال مبارزه هستند و عاقبت پیروزی با متقین و صالحین و مستضعفین است.
در واقع از این منظر، تاریخ با عصر بعثت آغاز گردیده است و وارد عصر غیبت شده است که در این دوران آخرین ذخیره الهی و وارث تمام پیامبران و اولیاء الهی در پس پرده غیبت و انتظار به سر می برد و پایان تاریخ عصر رجعت است که با ظهور آن بزرگوار آغاز می شود.
در این فلسفه تاریخ، دین و اولیاء دین در متن زندگی بشر قرار دارند و سیر ارتقاء و تکامل تاریخ دیگر مبتنی بر تکامل ابزار آن هم به شکل توسعه مادی معنا نمی شود بلکه مسیر تاریخ، مسیری تکاملی بوده است که طی آن همواره در پایان هر یک از دوره های تاریخی، انسان از طریق یک نهضت دینی به دورانی دیگر پا می گذارد که عصر شکوفایی و روحانی است و بشر در هر دوره یک گام در راه بندگی خدای متعال و رشد معنوی و شکوفایی استعداد‌ها وظرفیت‌ها و پذیرش مراتب بالاتری از ولایت الهی و ولایت اولیاء الهی علیهم السلام به جلو می رود.
این نوع نگاه به تاریخ و خود را جزئی از جبهه نورانی حق و ایمان دانستن، به آرمان آن عشق ورزیدن و به پایان آن تقدیر تاریخی و فرج خوش امید داشتن و وقوع آن را وعده الهی و حتمی دانستن، جزم آفرین، شوق آفرین و حرکت آفرین است.
بر اساس این تفکر،در مکتب تشیع ادامه ولایت و مهدویت مطرح است. از این‌رو، ما در برابر جهانی شدن مادی، آرمان مهدویت را مطرح می‌کنیم. شیعه معتقد است که در آخر، زمین از آن صالحان خواهد شد.لذا این‌گونه نیست که تشیع تنها به اول تمدن خودش نظر داشته باشد؛ بلکه به غایت آن هم نظر دارد

فصل دوم: ‌حضور و سیطره قدرتمند تمدن مادی بعد از رنسانس
 

از قرن 15 میلادی تحولی در جامعه جهانی اتفاق افتاد که از آن به عنوان «رنسانس یا نوزائی» یاد میشود. این تحول منشأ پیدایش و شکل گیری تمدنی شده است که جریان تحول اجتماعی آن ـ که محصول این انقلاب است ـ به نام «تجدد ومدرنیته» شناخته میشود.
این جریان تجدد، حرکتی است که بر محور انسان شکل گرفته؛ اما نه بر اساس لایه های عمیق وجود انسانی بلکه بر محور طبیعت و حس انسان وهدفی جز دستیابی به لذت جوئی حسی در شکل متنوع تر و توسعه یافته تر ندارد. آرمان این حرکت جهانی، به حداکثر رساندن لذایذ حسی بشری می باشد وهیچگاه به بالاتر از دنیا دعوت نمی کند و این مطلب بر اهل بصیرت پوشیده نیست.
مبادی و مبانی مدرنیته اصولی هستند که بر همین جنبه انسانی تکیه می کنند و آن انسان مداری (اومانیسم)، لیبرالیسم (آزادی از تقیدات معنوی وقدسیات) و راسیونالیسم وتکیه بر عقل نقاد و جزئی نگر و خود بنیاد انسان واعلام استغناء از وحی در همه عرصه ها ولااقل در حوزه معیشت انسان است.
تجدد غیر از پوسته محسوس و ملموس قابل اندازه گیری و پیمایش آن (مانند سد، خیابان، ماهواره و ساختارهای دمکراتیک و...) بر یک روح تکیه دارد که روح و جان این تجدد همان تحولات بنیادین انسانی است که در جامعه مغرب زمین اتفاق افتاده است و اصولاً از آن به «گوهر تجدد» یاد می شود.
به مرور تجدد وارد زندگی انسانها شد و در ابتدا متکی بر روح ماتریالیستی و آن سه اصل شناخته شده (اومانیسم، لیبرالیسم و راسیونالیسم) بود.
جبهه باطل پس از رنسانس، صورت و ماهیت بسیار متفاوت از گذشته خود پیدا کرد. تمدن مادی در دوران رنسانس و نوزائی موفق گردید شالوده تمدن مادی خود رامبتنی بر بینش و تفکر مادی و تولید دانش متناسب با آن پایه ریزی کند.
این تمدن موفق شد با مدیریت و هماهنگی، تمامی شئون حیات فردی و اجتماعی انسانها را در سه بعد گرایش ها، بینش ها و دانش های بشری مبتنی بر مبانی و اهداف مادی خود بازسازی کرده و مبتنی بر آن، «علوم، ساختار و محصولات» خاص تمدن خود را ارائه نماید و با تجسد عینی بخشیدن به تمدن خود همه شئون فردی و اجتماعی را سرپرستی کند.
تمدن مادی از یک سو به دلیل خصلت سلطه جویی و تمامیت طلبی به تمدنی برون نگر تبدیل شد و طرح جهانی شدن و ایجاد نظم نوین جهانی و تنظیم ضرب آهنگ حرکت جهان بر اساس حاکمیت و سلطه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بلامنازع خود را به تمامی جهان در دستور کار قرار داد و سعی نمود تمدنی جهانی و بدون رقیب باشد.
اما از سویی دیگر تمدن مادی به دلیل آنکه غایت و هدف خود را توسعه پرستش دنیا قرار داده بود ، همگان را به این دنیاپرستی و لذت جویی وبهره وری روز افزون مادی دعوت کرد و با نوگرایی غربی ساختارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جوامع را به سمت یک تمدن صنعتی و فراصنعتی سکولار (یعنی جدا از دین و معنویات) هدایت نمود .
این تمدن در ابتدای راه داعیه فراگیری همه عرصه های حیات بشر را نداشت، بلکه فقط مدعی جدایی دین از سیاست بود. ولی تمامیت خواهی این تمدن، این تفکیک را نقض کرد و طولی نکشید که پرچمداران اندیشه تجدد ـ چه در جناح لیبرال دموکراسی و چه در جناح سیوسیالیسم و کمونیزم ـ روی اصل دیانت و معنویت خط کشیدند و اعتقاد به خدا را محصول واژگونگی اوضاع اقتصادی جامعه و دین را افیون توده ها واصل اعتقاد به خدای متعال را ناشی از جهالت و ترس دانستند
این نقطه، نقطه اوج تجدد است که در آن شعار محوری تجدد تا حدی پیش می رود که اصل کلمه توحید و شعار محوری انبیاء الهی در جامعه جهانی تحقیر می شود و در همه جا ـ اعم از محافل روشنفکری و غیر روشنفکری ـ اصل اعتقاد به خدا مایه ننگ و شرمساری می گردد و در محافل روشنفکری جامعه جهانی، دین علامت عقب افتادگی و تحجر معرفی می شود.
تفکرات مادی والحادی با افتخار نظرات خود را بیان می کنند ولی مسلمانان در کشورهای غربی و محافل روشنفکری اسلام خود را مخفی می کردند.
این امر محصول تجددی است که در ابتدا مدعی بود کاری به دیانت ندارد و فقط می خواهد حوزه سیاست را تفکیک کند.
به دیگر سخن محصول روند تجدد، هضم هویت و فرهنگ تمام ملل و جهان در جهاز هاضمه خود بود و در این میان هویتهای دینی و فرهنگهای مذهبی به دلیل تفاوت ماهوی و تقابل ذاتی آنها با فرهنگ دنیاگرایی مادی بیشترین آسیب را پذیرا شدند و مورد هجمه های شدیدتری قرار گرفتند. به جرأت می توان گفت به جز هویت فرهنگ شیعی تمامی هویت ها و فرهنگهای ملل دیگر در این روند جهانی سازی مادی منحل گردیدند و با ارزشهای مسلط مدرنیته هماهنگ شدند.
در همین راستا در بعد اقتصادی نیز منابع و منافع ملتها اعم ازمنابع انسانی واقتصادی و ذخایر مادی و معنوی آنان نیز مورد هجوم واقع گردید و علاوه بر بردگی روحی و فکری منابع اقتصادی و زیرزمینی آنان نیز مورد چپاول و غارت قرار گرفت و این نشأت گرفته از ماهیت سلطه طلب و تمامیت خواه نظامهای مادی می باشد که حیات خود را در گرو توسعه وگسترش سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود تا عمق جوامع دیگر می داند.
در این بستردین امری شخصی تلقی گردید و به امری فردی تبدیل شد. برنامه ریزی های کلان اجتماعی نه بر پایه وحی و شریعت، بلکه با ادعای ناکارآمدی و عجز دین از پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و با تکیه بر عقل نقاد خود بنیاد تنظیم گردید. مناسبات و ساختارهای اجتماعی و پایه ریزی نظام اجتماعی بر اساس میل و شهوت اکثریت و برپایه ارزشهای مادی سامان داده شد. با عدم تصویر کمال مطلوب برای جامعه وتعریف غایت و هدف مادی، توسعة شهوات انگیزه و موتور محرک جامعه قرار گرفت. رشد وتوسعه خدای پنهان مردم گردید و زیست اجتماعی بر پایه بی اخلاقی استوار گردید.
این جریان بدین حدبسنده نکرد و مارکسیست بر آمده از بطن مدرنیته به مبارزه علیه اصل وجود خدای متعال و شعار محوری توحید پرداخت و دین را افیون توده ها لقب داد و به انکار وجود خدای متعال روی آورد. محصول این موج توفنده ضدیت با اخلاق، معنویت، دین داری و خدا محوری و نیز تحقیر، حذف و طرد دین و دینداران از جامعه و انزوای شدید فردی و اجتماعی دین و دین باوران بود و واژه دین و دینداری با عقب ماندگی و واپسگرایی قرین و توأم گردید.

فصل سوم: درگیری انقلاب اسلامی با مدرنیته و تمدن مادی
 

انقلاب اسلامی نمادعکس العمل جامعه جهانی و دین باوران در مقابل مدرنیته
 

این جریان ضد دینی با نفی حقایق باطنی عالم از درون دچار بحرانها و پارادوکسهای عظیمی همچون بحران معنویت، بحران هویت، بحران خانواده، بحران عاطفه، بحران محیط زیست و بحران جرم و جنایت گردید و در واقع زخم ها و غده های چرکین مدرنیته سرباز کرد واز باطن حقیقی آن پرده گشایی شد، و چهره حقیقی و تاریک آن از ورای پرده های تزویر و ظاهر خوش خط و خال آن آشکار گردید و عجز آن از پاسخ به نیازهای فطری و معنوی بشریت عصر حاضر نمایان شد.
به دنبال بروز این تمدن و تبعات آن حرکتی از لایه های باطنی و فطری جامعه جهانی علیه این حرکت جهانی اتفاق افتاد که نقطه ظهورش در انقلاب اسلامی است که یک انقلاب معنوی و ضد استبدادی و ضد استعماری است.
این جریان از آنجا که با فطرت خداجو و حقیقت طلب بشر ناهماهنگ بود، باعث نارضایتی و خستگی جامعه جهانی از این روند مادی گرایی و تحقیر ارزشها وهویت آنان شد وبه تدریج روند توجه به دین و معنویت شکل گرفت؛ به گونه ای که با توجه به مستندات و شواهد می توان خستگی جامعه جهانی را از مادی گرایی و ماتریالیسم و پشیمانی از تبعیت از الگوی غربی توسعه و نارضایتی از روند تفکر اومانیستی و لیبرالیستی و تحرک علیه ابتذال و رویکرد به دین را حتی در اروپا و آمریکا ملاحظه نمود.
ژیل کیل جامعه شناس معروف فرانسوی می گوید: پدیده ظهور جنبش های مذهبی تمام دنیا را در بر گرفته است واین ظهور جنبش های مذهبی در عالم نشانه نارضایتی عمومی از تمدن معاصر است.
در این بستر و فضای ایجاد شده در جامعه جهانی، انقلاب اسلامی عکس العمل جامعه مؤمن و خداجویی است که تحقیر دین را در سطح تنظیمات کلان اجتماعی برنتافته و در مقابل این تمدن واین نظم مادی عکس العمل نشان می دهد در واقع این انقلاب به رهبری حضرت امام خمینی(ره) قیام علیه تمدن صنعتی و فراصنعتی سکولار و جدا از دین و معنویات و تقابل با مدرنیته است روژه گارودی در این زمینه می گوید:
«این انقلاب بر ضد یک مدل و نمونه رشدی خاص برپا شده است. بر ضد یک رشد (کاذب) اقتصادی که باید آن را نمونه رشد اقتصادی غرب نامید».
مهمترین انگیزه قیام این است که به پا خواسته اند تا خودشان باشند وهویت خاص خود را داشته باشند (و مارک غربی و آمریکایی بر آنان و زندگی شان نخورده باشد) و تحولات و پیشرفتهای آینده آنان پاسخگوی نیازهای راستین مردم باشد و ریشه در تاریخ و فرهنگ خودشان داشته باشد. [ملتی که] از چهارده قرن به این سوی تا کنون پیوسته وعمیق اسلامی بوده است. این به پاخیزی بر ضد مدل غربی رشد اقتصادی به نام و عنوان یک بینش و برداشت دینی از جهان و درباره جهان صورت گرفته است .»
و بدین سان تصدیق می نماید که این انقلاب با انگیزه دینی و بر ضد مدل ها و الگوهای غربی و برای پاسخ به نیازهای حقیقی منطبق با هویت ملی و دینی بر پا گریده است.
میشل فوکو فیلسوف معروف فرانسوی نیز این انقلاب را قیام بر علیه نظام های جهانی و نظم جهانی حاکم می خواند.
«انقلاب اسلامی ایران اما از منظری دیگر نشانه ای از رشد و بلوغ جامعه شیعی است که در سیر حرکت تکاملی خود به نقطه ای از معرفت وعبودیت رسیده است که می خواهد توحید و بندگی خدای متعال را در تمام شئون حیات فردی و اجتماعی خود جاری سازد و تنظیمات خرد وکلان خود را در تمامی سطوح و ابعاد جامعه با معیار وحی هماهنگ سازد و این انشاءالله آغاز شروع تمدن الهی و توسعه ایمان محور در مقابل تمدن مادی خواهد بود».

انقلاب اسلامی پرچمدار جبهه حق در این مقطع از تاریخ
 

حضور قدرتمند تمدن مادی و سیطره و ه‍ژمون جهانی آن و جهانی سازی مادی بر اساس ارزش های غیر الهی و سعی در تضعیف ارزش های دینی ، خود بزرگترین مانع برای تحقق تمدن دینی و آماده شدن جامعه جهانی برای عصر ظهور و ادامه این فضا و تسلط مدرنیته بر جهان بزرگترین مانع انتظار فرج و ظهور بود؛ زیرا در این فضا دینداری تبدیل به امری سخت و مشکل شده بود و دینداران منزوی گردیده بودند.
انقلاب اسلامی با نفی وضعیت موجود و اقدام علیه آن انفجاری نوری بود که این فضای تاریک را شکست و فریادی بود که خفتگان عالم را بیدار کرد و دعوتی به سوی نور و معنویت بود که توجه جامعه جهانی را دوباره به سمت دین و مذهب و کارآمدی آن جلب کرد. انقلاب اسلامی این تک صدایی را شکست و نظم نوین جهانی را بر هم زد و مدعی نظم جدید بر پایه دین و معنویت گردید.
انقلاب اسلامی به تعبیر ظریف امام عزیز (ره) انفجار نور در ظلمتکده تمدن مادی و محصول مقاومت جبهه ایمان و حق در برابر هجوم همه جانبه باطل است و در این مقطع از تاریخ پرچم دار جبهه حق و در مقابل تمامیت طلبی جبهه باطل قد علم کرده است.
به دیگر سخن در مقابل حرکت تمدن مادی و هجوم آن به اصل دین و تحقیر دین و مذهب، جبهه حق در این زمان در قالب انقلاب اسلامی ایران ظهور یافت.
انقلاب اسلامی به دنبال مدیریت روند جهانی سازی با محوریت اسلام ناب است و این هدف بارها در کلام معمار کبیر انقلاب اسلامی اظهار گردیده است که هدف عظیم انقلاب اسلامی حکومت جهانی اسلام و اسلامی شدن همه حکومت ها و پیاده کردن اهداف بین المللی اسلامی در جهان فقر و گرسنگی و گسترش نفوذ اسلام و کم کردن سلطه جهان خواران و اهتزاز پرچم لا اله الا الله بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری است
حضرت امام از همان ابتدای نهضت در سال 1341 معتقد بودند که مبارزه سه مرحله دارد اول: اسلامی کردن ایران، دوم: اسلامی شدن کشورهای اسلامی و سوم: اسلامی شدن جهان و آن روز است که ما به مولا عرض می کنیم که مولا جان جهان منتظر قدوم مبارک شماست
اعلام این اهداف و مدیریت جهانی سازی بر مبنای ارزش های الهی و دستیابی به تمدن الهی و اسلامی در راستای اعتقاد به جامعه مهدوی و سیطره حکومت معنوی و ولایت امام معصوم ـ علیه السلام ـ بر پهنه کره خاکی است و انقلاب اسلامی در صدد زمینه چینی و آماده سازی جامعه جهانی به سمت این هدف عظیم و مبارک است.
از منظر معمار کبیر انقلاب، انقلاب اسلامی مقدمه فرو ریختن کاخ های ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان و مقدمه برای ظهور حضرت بقیه الله ـ ارواحنا فداه ـ بود و ایشان نسل جوان را به تلاش برای فراهم سازی زمینه قیام منجی عالم و خاتم الاوصیاء و مفتحر الاولیاء حضرت بقیه الله سفارش نموده اند.
انقلاب اسلامی با انگیزه های الهی و ایمانی و تلاش برای آزادی جامعه خود و مسلمین و در نهایت کل بشریت از یوغ بندگی تمدن مادی و جبهه باطل و مقابله با اهداف توسعه طلبانه آنان توسعه شعار لا اله الا الله و توحید و بندگی خدای متعال به وقوع پیوست.
انقلاب اسلامی با اعلام این پیام که می توان از گذرگاه اخلاق، دین و معنویت به آسایش، رفاه و امنیت رسید و با اثبات کارآمدی دین در عرصه حیات اجتماعی و ایجاد انقلاب عظیم اسلامی با انگیزه ها و راهبردهای دینی، دین را از انزوا و مهجوریت خارج ساخت و به کانون توجهات جهانی تبدیل نمود.
در این مقطع انقلاب اسلامی پس از تشکیل نظام اسلامی و بعد از طرح شعار پرستش اجتماعی دین و لزوم حکومت دینی و اراده جامعه بر اساس دین، با نفی اندیشه های مادی و تمدن سکولار، شعار جهانی سازی الهی و ایجاد تمدن الهی و خدا محور را سر داده است.
باید توجه داشت که تأکید بر اندیشه حکومت جهانی و جهانی سازی الهی به دلیل این است که مهدویت برنامه‌ای فردی نیست و تنها به زندگی شخصی اختصاص ندارد و در عرصه‌های اجتماعی و حکومتی نیز باید جریان پیدا کند. جامعه‌ای که می‌خواهد به سوی عصر ظهور و جامعه مهدوی حرکت نماید و در این مسیر قدم بردارد، ناگزیر باید در سطح اجتماعی و جهانی نظریه‌پردازی کند و جهانی سازی الهی را بر پایه ارزش های الهی و افق مهدویت تنظیم نماید.
از آنجا که حرکت حضرت بقیه الله الاعظم ـ ارواحنا فداه ـ یک حرکت جهانی است و همه سطوح و شئون جامعه جهانی را در بر می گیرد، انقلاب اسلامی بعد از مراحل تشکیل حکومت دینی، در پی غنی سازی محتوای آن و ایجاد جامعه و کشور نمونه اسلامی و در ادامه به دنبال دستیابی به تمدن اسلامی و جهانی سازی الهی می باشد؛ با توجه به سیطره تمدن مادی و حکومت ظلم و جور انقلاب اسلامی برای آماده سازی مقدمات ظهور و رسیدن به آرمان های بزرگ خود، یک درگیری تمام عیار و همه جانبه را با این تمدن مادی آغاز نموده و به فتوحات چشم گیری نیز دست یافته است و انشاء الله این مسیر تا تحقق آن هدف بزرگ و نورانی ادامه دارد.

زمینه سازی برای ظهور دولت حق هدف محوری و استراتژیک نظام اسلامی
 

از آن جا که نقطه نهایی این نبرد دائمی و پیروزی نهایی اسلام و شکست نهایی جبهه کفر و باطل با ظهور منجی عالم بشریت اتفاق می افتد، بنابراین هدف مقدس و تاریخی این انقلاب علاوه بر ایجاد نظام موازنه و برتری قدرت بر جبهه باطل ایجاد زمینه و شرایط و بستر مناسب برای تحقق آن وعده الهی است.
از منظر امام راحل(ره) انقلاب اسلامی مقدمه فرو ریختن کاخ های ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان و مقدمه برای ظهور حضرت بقیه الله ارواحنا فداه بود و ایشان نسل جوان را به تلاش برای فراهم سازی زمینه قیام منجی عالم و خاتم الاوصیاء و مفتخر الاولیاء حضرت بقیه الله سفارش نموده اند

فصل چهارم: فرهنگ انتظار و فرهنگ عاشورا
 

سرمایه اصلی شیعه برای حرکت به سمت عصر ظهور
 

در بین نقطه قوّت‌هایی که در فرهنگ تشیّع است دو نقطه قوت بسیار برجسته وجود دارد که سرمایة اصلی تشیع برای حرکت به سمت عصر ظهور و زمینه‌سازی آن است: اوّل، فرهنگ توجه به وجود قدس امام عصر(ع) و انتظار دولت کریمة حضرت؛ دوم، فرهنگ شهادت و فرهنگ عاشورا و توجه به وجود مقدس حضرت سید الشهداء(ع).
ابلیس از سرآغاز خلقت متوجه این دو نقطة قوت در تشیع بوده است؛ چون او دقیقاً آن نقطه‌های اصلی را هدف می‌گیرد، ولی این شرح صدری که اکنون در دنیای کفر پیدا شده در گذشته نبوده است و لذا الآن دستگاه ابلیس تمام توان خود را برای جنگ با این دو نقطة قوت و تضعیف کردن آنها در دنیای تشیع جمع کرده است.
تعبیری که دستگاه ابلیس داشتند این است که شیعه دو بال سبز و سرخ دارد و ما باید این دو بال را بزنیم.
شیعه به واسطة امیدواری که بر اساس اعتقاد به حضرت ولی عصر (عج) و انتظار دولت کریمة حضرت دارد، و به واسطة آن شهامت و شهادت و از خود گذشتگی‌ای که به وسیلة روح عاشورا در او پیدا شده است، واجد این نقطه قوت اساسی است که به تنها رقیب دنیای غرب و تنها رقیب دستگاه ابلیس تبدیل شده است و باید این نقطه را هدف قرار داد.
متقابلاً ما هم موظف هستیم که از این دو نقطه پاسداری کنیم و سعی کنیم که فرهنگ انتظار و فرهنگ شهادت را ابتدا در جامعة تشیع و بعد هم در کلّ دنیای اسلام و در بستر جامعة جهانی نشر بدهیم .

نسبت انقلاب اسلامی با عاشورا و انتظار
 

عاشورا ریشه و الهام بخش انقلاب اسلامی بود و عصر ظهور و جامعه مهدوی قله و افق این انقلاب عظیم است. شور و حماسه، ایثار و فداکاری، ظلم ستیزی و ذلت ناپذیری، تکلیف گرایی و شهادت طلبی و نفی سلطنت و خلافت و پذیرش ولایت و حرکت برای تشکیل حکومت دینی، مبادی حرکت جامعه شیعه و انقلاب اسلامی است و شوق، انتظار و امید برای برپایی حکومت جهانی، عدالت جهانی، امنیت جهانی و جهان سازی الهی و نابودی جبهه کفر و نفاق و پیروزی نهایی جبهه حق و نور و حتمی دانستن این آرزو و آرمان، افق و قله پیش روی انقلاب اسلامی می باشد.
پیروزی نهایی جبهه حق و وراثت زمین و حاکمیت و امامت مؤمنین، مستضعفین و بندگان صالح خدا بر کره ارض، وعده حتمی و تخلف ناپذیر الهی است که در قرآن کریم آن را وعده داده است و این وعده ای است شور انگیز و شوق افزا.
این شور و شوق و عشق و امید، نیروی عظیمی را برای دستیابی به اهداف ایجاد می نماید و انقلاب اسلامی با این سرمایه معنوی و با تلاش و کوشش فراوان همراه با صبر و بصیرت به سمت فتح این قله ها و دستیابی به آن آرمان ها در حال حرکت است.
بدیهی است که حرکت به سمت یک تمدن الهی و ایمان محور و نظم جدید تعریف شده بر اساس دین و ایمان و با محوریت ولی الله الاعظم، جز با درگیری و تضعیف و شکست تمدن دنیا محور ممکن نیست؛ که انقلاب اسلامی گامی بلند و اساسی در این زمینه برداشت و اردوگاه شرق و غرب را دچار چالش های عظیم نمود که به لطف خدا این روند با تقویت و پیشرفت روز افزون انقلاب ادامه دارد.
حضزت امام خمینی به عنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی در همین زمینه می فرمایند:
«ما امروز دورنمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش می بینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امیدبخش آتیه روشن است و وعده خداوند تعالی را نزدیک و نزدیکتر مینماید. گویی جهان مهیا میشود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظمه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان».
و در جایی دیگر با اشاره به نقش فرهنگ ایثار و شهادت در آماده سازی مقدمات ظهور می فرمایند:
«سلام بر ملت بزرگ ایران که با فداکاری و ایثار و شهادت، راه ظهورش را هموار میکنند».
مقام معظم رهبری نیز بر مقدمه بودن انقلاب اسلامی بر انقلاب بزرگ مهدوی و نقش آن در تسریع در زمان ظهور و تأثیر شهادت طلبی و صبر و مقاومت در نزدیک شدن آن حادثه عظیم تصریح می فرمایند:
«انقلاب ما در راه آن هدفی که امام زمان(عج) برای تأمین آن هدف مبعوث میشود و ظاهر میشود، یک مقدمه لازم ویک گام بزرگ بوده] است[. ما اگر این گام بزرگ را بر نمیداشتیم یقینا ظهور ولی عصر(صلوات الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عقب میافتاد. شما مردم ایران و شما مادران شهید داده و پدران داغدار و افرادی که در طول این مبارزه زحمت کشیدید، بدانید و شما ای امام بزرگوار امت! بدانید - که بهتر از ما می دانید- شما موجب پیشرفت حرکت انسانیت به سوی سرمنزل تاریخ و موجب تسریع در ظهور ولی عصر(صلوات الله علیه) شدید. شما یک قدم این بار را به منزل نزدیکتر کردید».

تأثیر فرهنگ انتظار در تحقق و پیروزی انقلاب اسلامی
 

وجود دو فرهنگ عاشورا و انتظار و عقیده به مهدویت در جامعه شیعی ایران منشأ و سرچشمه بروز و گسترش حرکت های انقلابی در تاریخ ایران گردیده است. نهضت هایی چون سربداران در سده های گذشته برای مبارزه با نظام های سیاسی حاکم و ستمگر زمان روی داده و به شدت تحت تأثیر باور و عقیده مهدویت و دیگر عناصر فرهنگ شیعه بوده اند؛ نهضت های دو سده اخیر ایران نیز مانند نهضت تنباکو، مشروطیت و انقلاب اسلامی نیز با الهام از مفاهیم و نهادهای مذهبی شیعی و هدایت و رهبری علمای شیعه بوده است. مرحوم میرزای شیرازی در نهضت تنباکو، استعمال تنباکو را در حکم مبارزه با امام زمان ـ علیه السلام ـ اعلام نمودند و علمای مشروطیت نیز هدف و انگیزه نهضت را مبارزه در رکاب امام زمان ـ علیه السلام ـ معرفی نمودند.
ماربین مستشرق معروف آلمانی در کتاب انقلاب بزرگ می گوید: از جمله مسائل اجتماعی بسیار انتظار ظهور اوست. حتی اگر آثار معتقدات مذهبی از بین برود، شیعه دارای آن سرمایه ای خواهد بود که ماورای قوای طبیعی و عارضی مذهب بوده و شوکت و اقتدار و قوت حکومت خود را در عالم نگاه خواهد داشت.
تمام مذاهب و مکاتب به منجی اعتقاد دارند اما تنها تمدنی که منجی و موعودش یک موجود زنده عینی است، شیعه است. تمدن های دیگر منجی شان را قاب کرده اند و زده اند به سینه آسمان! یعنی موعود آنها یک موجود ذهنی است و درزندگی تجلی ندارد
اما عقیده به ظهور یک نجات بخش حقیقی به روشن ترین وجه در مذهب تشیع بروز یافته است. اینکه موضوع انتظار حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در میان شیعیان ایران تا چه حد شدید بوده، از نمونه های تاریخی زیر پیداست.
بنا به گفته یاقوت در آغاز قرن هفتم هجری در شهر کاشان که از کانون های اصلی شیعه ایرانی بوده، بزرگان شهر هر روزه به هنگام بامداد از دروازه شهر بیرون رفته، اسب سفید زین کرده و آراسته ای را با خود بیرون می بردند تا چنانچه امام مهدی که هر لحظه انتظارش را می کشیدند به ناگاه ظاهر شود، بر آن مرکب سوار شود. شبیه این واقعه در یکی از مراکز شیعه یعنی سبزوار که در آن زمان، سربداران در آن شهر حکمروا بودند تکرار شد.
وجود شور و خروش انقلابی در جامعه شیعی به واسطه فرهنگ انتظار به این دلیل است که از یک سو به وجود امام زنده و غائب و ظهور حتمی او و سرپرستی و پشتیبانی او در عصر غیبت از جامعه شیعه ایمان راسخ و باور عمیق دارد و از سویی دیگر به دلیل آن است که در عصر غیبت تنها حکومتی را که مأذون از طرف امام و نایب امام باشد می پذیرد و در غیر این صورت قائل به عدم مشروعیت و ظالمانه و جائرانه بودن آن است. از این رو مسأله امامت در شیعه همواره تهدیدی نسبت به قدرت دولت های غیر مذهبی بوده است و در شیعه از لحاظ تئوری، حکومت مشروع متعلق به امامان است.
جان دی استمبل نیز در کتاب درون انقلاب ایران در این زمینه می نویسد: از نظرتاریخی، اسلام شیعه معتقد است که هر دولت غیر مذهبی، ذاتا فاسد است و سرانجام هنگام ظهور مهدی ـ علیه السلام ـ امام دوازدهم شیعیان [آن دولت] باید سرنگون شود و به جای آن حکومت عدل الهی در جهان مستقر گردد.
حضرت امام خمینی (ره) در ادامه حرکت تکاملی جامعه شیعی و در زمان مبارزه با رژیم شاهنشاهی بحث حکومت اسلامی و ولایت فقیه را مطرح فرمودند؛ که جانمایه این اصل (ولایت فقیه) این بود که وقتی امام معصوم ـ علیه السلام ـ در میان مردم نباشد و در عصر غیبت به سر برد، فقیه عادل، رهبر جامعه اسلامی و ضامن اجرای احکام الهی است.
اطاعت همه جانبه و بدون چون و چرای مردم از حضرت امام و قیام برای براندازی سلطنت از همین اندیشه و فرهنگ ناشی می شد که حکومت شاه را نامشروع و ظالمانه و حضرت امام را نائب امام زمان ـ علیه السلام ـ می دانستند. مارتین کرام در این زمینه می گوید: طرفداران پر شور امام خمینی او را نائب امام؛ یعنی نماینده امام غایب می دانستند. چنین عنوانی به این معناست که پیروان امام خمینی قدرت او را الهی و مشروع می دانند.

تفسیر جدید از غیبت و انتظار در انقلاب اسلامی
 

قبل از انقلاب اسلامی نظریه های در باب غیبت و انتظار، نظریاتی" انفعالی و مخرب" بود. بر طبق این نظرات با توجه به زمان غیبت، ایجاد حکومت اسلامی عادلانه امکان پذیر نبود و از آنجا که بر اساس این اندیشه تا آخر الزمان و بدون وجود حضرت عدالت واقعی برقرار نخواهد شد، مبارزات سیاسی علیه حکومت های موجود بی ثمر خواهد بود؛ چون ممکن است به حکومت ناعادلانه دیگری بینجامد. با این وصف باید منفعلانه منتظر ظهور بود و هر گونه تلاشی برای کاهش ظلم و بی عدالتی به معنی به تعویق انداختن ظهور نهایی است و برخی معتقد بودند با گسترش ظلم می-توان نسبت به ظهور امیدوار تر شد.
در مقابل این تفسیر از غیبت و انتظار، حضرت امام (ره) اعلام کردند که اسلام شیعی برای زمان غیبت طرح و برنامه حکومتی دارد که بر ولایت فقیه مبتنی است؛ ایشان انتظار را نیز به معنی" سازنده و انقلابی" آن تعریف کرد و انتظار را از نظریه ای به معنی سکوت و انفعال و پذیرش وضع موجود به نظریه عدم پذیرش باطل و وضع موجود و به امری تحرک آفرین تبدیل کرد. این انتظار سازنده، تحرک بخش و تعهد آور و برترین عبادت است. در مقابل انتظار انفعالی، مخرب و بازدارنده و فلج کننده و ویرانگر است و نوعی اباحی گری محسوب می شود.
این تفسیر انقلابی و سازنده و محرک و شوق آفرین از انتظار، تأثیر به سزایی در حرکت انقلابی و اجتماعی مردم از خود به جای گذارد.
در فضیلت انتظار و منتظران روایات بسیار زیادی وارد شده است که از جمله آنها روایتی است
که از امام چهارم شیعیان، حضرت امام سجاد (ع) نقل شده و جایگاه منتظران و اهمیت انتظار سازنده را به خوبی نشان می‏دهد. حضرت در این زمینه می فرمایند:
. . . ثم تمتد الغیبة لولی الله - عزوجل - الثانی عشر من اوصیاء رسول الله - صلی‏الله علیه و آله والائمة بعده . یا ابا خالد! ان اهل زمان غیبته، القائلین بامامته والمنتظرین لظهوره افضل من اهل زمان; لان‏الله - تبارک و تعالی - اعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة; وجعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول‏الله - صلی‏الله علیه و آله - بالسیف . اولئک المخلصون حقا و شیعتنا صدقا والدعاة الی دین‏الله - عزوجل - سرا و جهرا .
. . . غیبت دوازدهمین ولی خداوند - صاحب عزت و جلال - از سلسله جانشینان رسول خدا - که درود خدا بر او و خاندانش باد - و امامان بعد از او، به درازا می‏کشد .‌ای اباخالد! آن گروه از مردم که در زمان غیبت او امامتش را پذیرفته و منتظر ظهور اویند برترین مردم همه زمان‏ها هستند; زیرا خداوند - که گرامی و بلند مرتبه است - چنان خرد، درک و شناختی به آنها ارزانی داشته که غیبت [و عدم حضور امام] برای آنها همانند مشاهده [و حضور امام] است . خداوند مردم این زمان را به مانند کسانی قرار داده که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا - که درود خدا بر او و خاندانش باد - جهاد می‏کنند . آنها مخلصان واقعی، شیعیان راستین ما و دعوت‏کنندگان به سوی دین خدا در پنهان و آشکار هستند .
آری، همه فضیلت انتظار به این است که منتظر حجابی میان خود و امامش احساس نکند و او را همواره حاضر و ناظر ببیند . و قطعا کسی که اینگونه بود تلاش می‏کند در هر کجا و به هر کاری که مشغول است‏به گونه‏ای عمل کند که خشنودی امامش را به خود جلب و ناخشنودی او را از خود دور سازد .
برای چنین شخصی فاصله غیبت و شهود برداشته شده است و مشاهده و غیبت برای او تفاوتی ندارد و چه در کنار حضرت باشد و جه فرسنگها و یا قزن‌ها از امام فاصله داشته باشد ، سرباز او و در اردوگاه او و در مسیر تلاش برای تحقق فرامین و اهداف اوست.
انقلاب اسلامی نیز با این مبانی و اعتقادات و با تعریف سازنده از انتظار در پی آماده سازی مقدمات ظهور منجی عالم بشریت است.

تأثیر فرهنگ عاشورا و جهاد و شهادت در حرکت جامعه شیعی و پیروزی انقلاب اسلامی
 

علاوه بر آن، تأسّی به راه حضرت سید الشهداء و قیام در برابر ظلم و بی عدالتی و شرک و نفاق و کفر در طول تاریخ، حرکت تاریخ و روند حرکت جامعه جهانی را به سمت نزدیک شدن به عصر ظهور و تهذیب کل تاریخ به پیش برده است.
نهضت عاشورا در بطن خود ظرفیت و قدرت ایجاد حرکت های عظیم فردی، اجتماعی و تاریخی را دارد و به طور مرتب نمونه های نازله و شبیه سازی شده خود را ارائه می دهد. قیام توابین در کوفه، قیام زید ابن علی ابن الحسین ـ علیه السلام ـ، قیام فرزندان زید و قیام خونین حسین ابن علی صاحب فخ و قیام های از این قبیل همگی از پیامدهای قیام عاشورا بود.
نهضت ها و حرکت های انقلاب شیعی همگی تحت تأثیر واقعه عظیم عاشورا شکل گرفتند و حتی در قیام های غیر شیعیان و غیر مسلمانان نیز این اقتدا به روش سالار شهیدان به چشم می-خورد. افرادی همچون گاندی و محمد علی جناح رهبران انقلاب های هند و پاکستان الگوی نجات بخش را پیروی از حرکت امام حسین ـ علیه السلام ـ معرفی می نمایند.
در این میان قیام و انقلاب مهدوی بزرگترین نمونه شبیه سازی شده قیام عاشورا در مقیاس جهانی است که با پرچم سرخ «یا لثارات الحسین» و شعار خونخواهی حضرت صورت می گیرد.
نهضت عاشورا در طول تاریخ نمونه های نازله خود را در مقیاس های مختلف ایجاد می نماید و این نشان از ظرفیت بالای نهضت مقدس حضرت سید الشهداء ـ علیه السلام ـ دارد که کانون جوشان فریاد و خروش و اقدام علیه ظلم و ستم و بی عدالتی و کفر است.
انقلاب اسلامی نیز نمونه شبیه سازی شده عاشورا در مقیاس اجتماعی است که بر اساس مبانی فکری و عقیدتی عاشورایی شکل گرفته است و نهضت عظیم عاشورا در ظهور و بروز و تداوم، همیشه الهام بخش آن بوده است و به تعبیر معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن بوده است.

فرهنگ جهاد و شهادت ابزار تغییر وضعیت اجتماعی و جهانی
 

در فلسفه‏ى تاریخ الهی، انسان‏ها، معمار سرنوشت جامعه و تاریخ خویش ‏اند و حرکت تاریخ امری جبری نمی باشد.
با دقت در آیات قرآن کریم و بررسى سرگذشت اقوام پیشین، درمى‏یابیم که بر اساس سنن الهى ایجاد هر گونه تغییر و تحولى براى جوامع انسانى، به دست‏خود انسان‏ها و با اراده و خواست آنان امکان‏پذیر است و سرنوشت‏یک جامعه بستگی به حرکت و عملکرد جمعى افراد آن جامعه دارد . خداوند متعال در آیه‏ى یازدهم از سوره‏ى مبارک رعد، این قانون حاکم بر جوامع بشرى را چنین بیان مى‏فرماید: «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم‏» ; خداوند، سرنوشت هیچ قوم و ملتى را تغییر نمى‏دهد، مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است، تغییر دهند .
در واقع بر طبق این سنت الهی ، اراده الهی برای تغییر و تحول متقوم به اراده انسانی و اجتماعی است و در صورت جهاد و تلاش از سوی جامعه برای تغییر وضعیت و حرکت به سمت مطلوب ، امدادهای الهی نازل گردیده وآن جامعه را در راه رسیدن به هدف و مطلوب خود یاری می رساند.
حاکمیت طواغیت در عصر غیبت و دوره انتظار بشر ثمره ای جز ظلمت، شقاوت و ظلم و جور و ستم برای بشریت نداشته است. در همین راستا در عصر مدرنیته و در زمان سلطه تمدن مادی، شاهد نهادینه شدن ظلم و جور و بی عدالتی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در بزرگ ترین مقیاس و در وسیع ترین سطوح می باشیم که هم اکنون نیز این سیطره ظالمانه ادامه دارد.
از آثار و تبعات ظالمانه سیطره تمدن مادی بر جهان ، حاکمیت نظام ناعادلانه جهانی در تمام ابعاد سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی است و بر همین اساس، معتقدان به مهدویت وطالبان عدالت جهانی در عصر انتظار سعی می‌کنند در راه اجرای عدل و قسط در جامعه و مبارزه با ظلم و بیداد قدم بردارند و از این طریق جامعه را برای ظهور بزرگ پرچم‌دار عدالت مهیا سازند.

امکان زمینه‌سازى براى ظهوربا فرهنگ مقاومت و شهادت
 

ممکن است برخی به اشتباه فکر کنند که بر طبق اراده الهی امر ظهور خود به خود و بدون زمینه سازی و آمادگی به سرانجام می رسد . در حالی که تحقق این وعده الهی آمادگی آحاد جامعه را می طلبد و بستر سازی و زمینه سازی لازم دارد. چنانچه در روایت شریف آمده است که: و یوطئون للمهدی سلطانه منتظر مهدی، آماده است و برای سلطان و تسلط مهدی علیه السلام زمینه‏سازی می‏کند
حضرت امام صادق علیه السلام نیز در این رابطه می فرمایند: لیعدن احدکم لخروج القائم و لو سهما .
باید هرکدام از شما برای خروج قائم، آمادگی پیدا کند، اگر چه با تهیه کردن یک تیر باشد.
حضرت امام باقر علیه السلام نیز در این زمینه سخن و استدلال جالبی دارند و ضرورت مجاهده و تلاش و شهادت را برای زمینه سازی امر ظهور متذکر می شوند:
. . . قلت لابی جعفر علیه السلام: انهم یقولون: ان المهدی لو قام، لاستقامت له الامور عفوا و لا یهریق محجة دم، فقال: کلا، و الذی نفسی بیده، لو استقامت لاحد عفوا لاستقامت لرسول الله صلی الله علیه و آله حین ادمیت رباعیته و شبح فی وجهه کلا و الذی نفسی بیده حتی نمسح نحن و انتم العرق و العلق . ثم مسح بجبهته.
. . . به خدمت امام محمد باقر علیه السلام عرض کردم: مردم می‏گویند چون مهدی قیام کند، کارها خود به خود درست می‏شود و به اندازه‏ی یک حجامت، خون نمی‏ریزد . فرمود:
هرگز چنین نیست . به خدای جان آفرین سوگند! اگر قرار بود کار برای کسی، خود به خود درست‏شود، برای پیامبر صلی الله علیه و آله درست می‏شد، هنگامی که دندانش شکست و صورتش شکافت . هرگز چنین نیست که کار خود به خود درست‏شود . به خدای جان آفرین سوگند! کار درست نخواهد شد تا این‏که ما و شما در عرق و خون غرق شویم‏» . آن‏گاه به پیشانی خود دست کشید.
علامه مجلسى در باره خصوصیات یاوران حضرت حدیث مفصلى را نقل کرده است که در فرازی از آن به روحیه شهادت طلبی یاران حضرت اشاره شده است:
یدعون بالشهادة ویتمنون ان یقتلوا فى سبیل الله . شعارهم: یا لثارات الحسین .
. براى شهادت دعا مى‏کنند وآرزوى کشته شدن در راه خدا را در سر مى‏پرورانند . شعارشان: "اى خون‏خواهان حسین! " است .

تأثیر و کارآمدی سلاح جهاد و شهادت
 

قدرت و کارامدی سلاح شهادت و مقاومت در انقلاب اسلامی به خوبی نمایان است. انقلاب اسلامی برای دستیابی به اهداف خود هیچ یک از ابزارهای ظاهری موفقیت اعم از قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی و احزاب و گروه ها و حمایت جهانی را در اختیار نداشت و تنها اسلحه پیشرفته و برنده آن سلاح شهادت طلبی بود. شعار اصلی انقلاب شعار پیروزی خون بر شمشیر بود. روحیه شهادت طلبی و ... مسجد و محرم و ایام عاشورا و تاسوعا از عوامل تسریع کننده حرکت شتابنده انقلاب بودند.
در این زمینه حضرت امام می فرمایند: ما همانطوری که سید الشهدا در مقابل آن همه جمعیت و آن همه اسلحه ای که آنها داشتند قیام کرد تا شهید شد؛ ما هم همین طور، ما هم برای شهادت حاضریم. و مگر خون ما رنگین تر از خون سید الشهداست و چرا بترسیم از اینکه خون یا جان بدهیم.
ادبیات انقلاب اسلامی ادبیات توحیدی و عاشورایی بود و در انقلاب خون بر شمشیر پیروز بود و نه اسلحه در برابر اسلحه.
پطروشفسکی در این زمینه می گوید: در میان شیعه امامیه که مورد زجر و آزار قرار گرفته و غالبا به صورت مخفی به موجودیت خویش دوام داده اند، فکر عظمت شهادت در راه دین و پاک شدن از طریق شهادت و سرنوشت غم انگیز اهل بیت علی ـ علیه السلام ـ یکی از عقاید اصلی و رهبری کننده بود.
دکتر حمید عنایت نیز به این نکته اشاره دارد که عنصر شهادت جاذبه ای نیرومند برای همه نهضت های شیعی داشته که نظام حاکم را به مبارزه طلبیده اند.

پیروزی و سربلندی شیعه در جهان امروز و استیصال استکبار با سلاح ایمان و شهادت
 

جبهه کفر برای رسیدن به اهداف شیطانی خود همواره در پی کسب قدر ت بیشتر و دستیابی به سلاح برتر بوده است و از این رو دستاورد‌های چشمگیری در کسب قدرت نظامی و سلاح و ابزار‌های جنگی داشته است.
در همین راستا قرآن کریم به مومنین و اهالی جبهه ایمان سفارش می‌کند که از دشمن غفلت نورزند و برای مقابله با دشمن و ترساندن دشمنان خدا و دین، مومنین خود را به سلاح و تجهیزات نظامی قوی و متنوع مجهز نمایند.« و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم ».

قدرت نظامی غرب و یهود در سده اخیر
 

جبهه کفر و استکبار در قالب استکبار جهانی و رژیم نا مشروع اسرائیل در سده اخیر به قدرت چشمگیری دست یافته اند و تمام ابزارهای قدرت اعم از قدرت اقتصادی ، سیاسی ، علمی ، نظامی و رسانه‌ای را در اختیار گرفتند. تمامیت طلبی و خوی استکباری جبهه کفر و از سویی دیگر اندیشه استیلای قوم یهود بر جهان باعث تولید سلاح اتمی گردید و جبهه کفر و استکبار به عنوان قدرت و حاکمیت نظامی برتر و بمب اتمی به عنوان سلاح برتر لقب گرفت.

تغییر معادلات قدرت در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
 

ظهور قدرتمند انقلاب اسلامی و پس از آن دفاع جانانه در هشت سال دفاع مقدس جهان کفر را در شوک و حیرت عظیمی فرو برد و معادلات قدرت را تغییر داد.
انقلاب اسلامی ظاهرا از هیچ یک از ابزار‌های متعارف قدرت برخوردار نبود و در این قیام، ملتی با دست‌های خالی و بدون سلاح و بدون برخورداری از پشتیبانی قدرت‌های جهانی و تنها با تکیه بر ایمان و انگیزه‌های دینی و با آرمان‌ها و شعار‌های دینی و شیعی و با مرجعیت شیعی و با رهبری مرجعیت شیعی به پیروزی رسید.
افکار عمومی دنیا که سالها با این شعار خو گرفته بودند که دین افیون توده‌ها و عامل رخوت و سستی اجتماعی است ، به یکباره قدرت و کارآمدی دین را در ایجاد بزرگترین انقلاب تاریخ مشاهده کردند.
انقلاب اسلامی و دفاع مقدس این سؤال بزرگ را در مقابل اذهان جهانیان قرار دارد که قدرت، تنها در بمب اتم و سلاح نظامی نیست بلکه ایمان به خدا و غیب و قدرت روحی و فکری و عملکرد ایثارگرانه و شهادت طلبانه می‌تواند قدرت و کارآمدی زیادی ایجاد نماید و در واقع قدرت در ایمان و شهادت طلبی است و شهادت سلاح برتر است.
انقلاب اسلامی تنها انقلابی است که بعد از گذشت سه دهه از عمر خود، نمونه کوچک و شبیه سازی شده خود ؛یعنی حزب الله لبنان و هسته های مقاومت چون حماس را ایجاد کرد و بار دیگر درستی این شعار و ادعا را اثبات نمود.
پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه و در مقابل اسرائیل- که مجهز به 200 کلاهک اتمی است- و مقاومت قهرمانانه حماس و ملت فلسطین بار دیگر قدرت و کارآمدی و برتری سلاح شهادت و ایمان را اثبات نمود و تمامی قدرت نظامی و تسلیحاتی اسرائیل و غرب در مقابل این سلاح برتر نا کارآمد ماند.
امروز جهان اسلام و جهان تشیع با بازگشت به آموزه‌های اسلام ناب و مسلح شدن به سلاح ایمان و شهادت و جانفشانی در راه خدا در اوج سربلندی و عزت و قدرت به سر می‌برد و جهان استکبار با درماندگی در مقابل این سلاح برتر در انزوا و استیصال قرار دارد.
نیاز به فرهنگ فداکاری، استقامت، شهادت طلبی، شجاعت و وفاداری برای تحقق جامعه مهدوی
بی گمان درگیری با این نظام سلطه که از بزرگترین موانع تحقق ظهور می باشد و مبارزه با قدرت سیاسی و نظامی آنان و نابودی فرهنگ مادی آن نیاز به فداکاری و صبر و استقامت در مصائب و مشکلات و ناملایمات دارد. در این مسیر سخت و دشوار جامعه منتظر نیازمند الگو گیری از فرهنگ عاشورا به عنوان الگو و نمونه صبر و ایثار و استقامت است.
نابودی حکومت و فرهنگ اموی تنها با فداکاری و شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ ممکن شد و جز این درجه از ایثار و فداکاری و شهادت طلبی چیزی قادر به نابودی فرهنگ اموی و انحراف ایجاد شده در عالم اسلام نبود. حضرت امام خمینی (ره) با بینش قوی خود به این نکته اشاره فرموده اند که شکستن فرهنگ شرق و غرب و پایه‌ریزی فرهنگ جدید بر مبنای اسلام در جهان بدون شهادت میسر نیست.
جبهه کفر و نفاق چهره حقیقی خود را پوشانده و باطن حقیقی خود را در پس پرده مفاهیمی همچون دموکراسی و مردم سالاری مخفی نموده است و به اغواگری و شیطنت می پردازد؛ اتمام این ظرفیت فریب و اغواگری و نشان دادن چهره واقعی و برانداختن پرده نفاق و استفاده از ابزار زور و خشونت توسط جبهه باطل نیاز به مقاومت و فداکاری و استقامت دارد.
زدودن حجاب ظلمانی تمدن مادی و شیطانی که ثمره حکومت طاغوت است؛ با اقتدا به نور حضرت سید الشهداء ـ علیه السلام ـ و شهادت و نثار خون میسر است.
یکی از درس‌های عاشورا برای آیندگان این بود که گاهی به علت کثرت جبهه باطل و غبار غلیظ فتنه باید برای نصرت کلام حق از جان مایه گذاشت و این همان مفهوم عمیق شهادت است
از موانع عمده تحقق حکومت دینی و ولایت اجتماعی توسط ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ کمبود و قلت یار و یاور و در مقابل قدرت نابرابر طاغوت بود. از این رو برای آماده سازی مقدمات ظهور، ایجاد یک موازنه قوا و موازنه قدرت به نفع جبهه اسلامی و منتظران حضرت و تشکیل یک جبهه جدید و قوی از موحدین و مستضعفین و عدالت طلبان عالم و پشتیبانی مادی و معنوی آنان در برابر جبهه کفر لازم و ضروری است که این امر تنها با جهاد و شهادت میسر است.
به لطف خدای متعال انقلاب اسلامی اکنون تبدیل به یک ابر قدرت معنوی گردیده است و حمایت های معنوی و قلبی عالم اسلامی و آزادی خواهان و عدالت طلبان عالم را پشتوانه خود دارد و به سمت نقطه مطلوب و ایجاد یک قطب بندی جدید در دنیا در حال حرکت است.

خاتمه
 

در فرهنگ اسلام جهاد در راه خدای متعال یکی از راه‌های تهذیب فرد و جامعه است. یعنی یکی از تقدیرهای خدای متعال و سنن الهی که یک سنت است که اهداف متعددی را دنبال می‌کند، همین سنت جهاد در راه خدا و درگیری بین حق و باطل است که اهداف متعددی را تأمین می‌کند که یکی از این هدف‌ها پرورش نفوس و تهذیب نفوس است.
یکی دیگر از جلوه‌های جهاد در راه خدا این است که این جهاد دری است که خدای متعال به روی اولیای خاصّ خودش به سوی جنت باز می‌کند. درجات جنت تابع درجات شهادت انسان است. کسی که خالص در راه خداست ، جنتش با آنکه به درجات خلوص نرسیده فرق می‌کند. در کربلا حبّ حضرت است که باعث می‌شود یاران فدارکارانه وارد میدان شوند و همه چیز خودشان را در راه خدا بدهند. پس یک چهرة جهاد، عبارت است از: فداکاری در راه خدا، اشتیاق به لقای خدا و اشتیاق به درجات بهشت که یک انسان مؤمن و موحد مشتاقانه از طریق شهادت به خدای متعال می‌رسد.
اما چهرة دیگر جهاد فی سبیل الله این است که شهید نسبت به مولای خود غیور است و حاضر است از خود بگذرد تا نام مولایش جاودانه شود و جبهه او پیروز نبرد تاریخی حق علیه باطل گردد. لذا با دستگاه باطل درگیر می شود و شهادت میدان درگیری با این دستگاه و اولیائش می باشد.
شهدا می خواهند مشعل ولایت روشن شود و کلمه باطل محو گردد و بساط ظلمت جمع شود و دوران ظهور نور و حقیقت و در واقع ظهور کلمه ولایت فرا رسد.
شهید کامل شهیدی است که می خواهد فدا شود که هم خودش حقیقت ظهور را درک کند و هم حجاب‌ها برداشته شود و دیگران نیز به این حقیقت برسند.
این انتظار ؛ یعنی دلدادگی به حقیقت ولایت و امید به تجلی و ظهور ولایت در عالم ، نقطه استشهاد است و انسان منتظر انسان مستشهد است که طالب شهادت است و در این راه با مولای خود عهد می بندد و طالب وفای به این عهد است. فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر ......
و خدای متعال با همین مجاهده و شهادت طلبی است که جریان معنویت را در جهان رشد می‌دهد و جریان باطل را محو می‌کند.

منبع:پایگاه تحلیلی تبیینی برهان
نسخه چاپی