حرمت خود یا عزت نفس؟
حرمت خود یا عزت نفس؟

نویسنده: محمدرضا محمدی



 

رابطه حرمت خود با عزت نفس

یکی از واژه هایی که در روان شناسی به تناسب در موارد گوناگون از آن بحث شده است، واژه self estemm است که در ترجمه آن به فارسی اختلاف نظر و اختلاف واژه پیدا شده است. بعضی آن را عزت نفس معنا کرده اند ولی بعضی (دادستان، 1379) به معنای حرمت خود دانسته اند؛ برخی فرهنگ های روان شناسی که واژه ها را تفکیک کرده، واژه self esteem را عزت نفس دانسته و برای حرمت خود، دو واژه یعنی Self respect و Self regard به کار برده اند. (باطنی و همکاران، 1376)
گر چه واژه های عزت نفس و حرمت خود در بعضی موارد هم پوشی دارند، ولی اختلاف زیادی بین آن ها یافت می شود.
در ابتدا می توان گفت که در متون دینی هر دو واژه عزت نفس و حرمت نفس به کار رفته و منظور از حرمت نفس در متون دینی شاید همان حرمت نفس روان شناسی باشد، ولی عزت نفس که در آیات و روایات آمده معنایی بسیار دقیق تر و عمیق تر و از حیث ارزش هم نسبت به حرمت خود، بالاتر است که هر کس به آن درجه نمی رسد. به تعبیر دیگر، می توان گفت: این دو واژه احتمالاً از نظر برخی آثار و نتایج با هم یکی باشند ولی از نظر مبادی اخلاق که در فلسفه اخلاق بحث می شود با هم تفاوت دارند. چنانچه در مبحث عوامل بوجود آورنده یا ایجاد کننده حرمت خود و عزت نفس خواهیم دید عواملی که باعث ایجاد حرمت خود می شود با عواملی که باعث عزت نفس می شود، تفاوت زیادی دارند.
این دو از نظر مبادی، با هم متفاوت هستند ولی از نظر نتایج بیشتر موارد با هم، هم پوشی دارند. مثل این که فردی هم دارای حرمت خود باشد و هم عزت نفس بالایی داشته باشد و غالباً چنین است که افراد دارای عزت نفس بالا، حرمت خود بالایی هم دارند ولی گاهی هم از یکدیگر جدا می شوند یعنی شاید فردی حرمت خود بالا داشته باشد، ولی به عزت نفس نرسیده باشد، چنان که بسیاری از افراد که دارای حرمت خود روان شناسی هستند شاید دارای عزت نفس به معنای دقیق کلمه نباشند. گاهی هم عزت نفس وجود دارد ولی حرمت خود در بین نیست، مثل بعضی از افراد افسرده که خود را فردی بی ارزش و نالایق ارزش یابی می کنند ولی عزت نفس بالایی دارند و به هیچ وجه حاضر نیستند عزت نفس خود را خدشه دار کنند.

واژه های مترادف یا نزدیک به حرمت خود

یکی از شیوه هایی که ما را در شناخت چیزی کمک می کند، شناخت واژه های مترادف و متضاد آن واژه است. در این بخش به چند واژه هم معنا یا دارای معانی نزدیک اشاره می کنیم:

1. کرامت نفس

یکی از واژه های مترادف یا نزدیک به حرمت خود، کرامت خود است. کرامت به معنای شرافت، بزرگواری، سخاوت و ضد پستی است. (جوهری، 1399)
واژه کرامت در قرآن هم به همین معنا به کار رفته است. قرآن می فرماید:
وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم؛ (1) ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم....
واژه کرامت و مشتقات آن در روایات زیادی به کار رفته است. امام علی علیه السلام در حدیثی می فرمایند:
مَن کَرُمَت عَلیهِ نَفسُهُ لَم یُهنِها بِالمَعصیهِ؛ (2) اگر کسی نفس شریف و بزرگواری داشته باشد آن را با معصیت خوار و ذلیل نمی کند.
کرامت نفس یکی از سجایای نیکوی اخلاقی است و انسان دارای کرامت، دنیا و شوون و لوازم آن را ناچیز و بی ارزش می داند و انسان کریم از خواهش های ذلت آور دوری می کند و شهوت و هوای نفسانی در نظر او بی ارزش است و چنین انسانی ارزش واقعی خود را در حفظ حرمت و کرامت خویش می داند. حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
مَن کَرمُت نَفسَه صَغُرت الدّنیا فُی عَینِه؛ (3) هر کس نفس خود را به کرامت و بزرگواری بشناسد همه دنیا در چشم او کوچک است، چه رسد به آن چه در دست دیگران است.

2. بلند همتی

یکی دیگر از واژه هایی که گاهی شبیه به حرمت خود به کار می رود بلند همتی است. این ویژگی از بالاترین صفات انسانی است و باعث می شود تا فرد بلند همت، خود را به منافع پست دنیوی آلوده نسازد.
شاید بتوان گفت بلند همتی نتیجه حرمت خود بالا است، یعنی افراد دارای حرمت خود بالا، همت بالا دارند و سعی در مراتب متعالی و طلبِ کارهای بزرگ می کنند. اما افراد فاقد همت بالا، همّ و غم و تلاششان به دنیا و لذایذ آن معطوف می شود و در نتیجه بی ارزش خواهند بود.
امام علی علیه السلام می فرمایند: «الشَّرَف بِالهِمَمِ العالیة؛ (4) شرافت انسان به همت بالای او می باشد». و در حدیث دیگری می فرمایند: «لامُروَة لِمَن لا هِمّة لَهُ؛ (5) کسی که همت نداشته باشد مروت و جوانمردی ندارد».
افرادی که دارای همت پایین هستند مورد مذمت قرار می گیرند. علی علیه السلام در این ارتباط می فرمایند: «مَن صَغُرت هِمتُه بَطَلَت قِیمَتُهُ؛ (6) کسی که همتش پایین باشد ارزش او از بین خواهد رفت». انسان در سایه همت بالا می تواند به مراتب عالی نایل گردد.
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند

3. اعتماد به نفس

منظور از اعتماد به نفس، قبول کردن خود و استعدادها و توانایی های خود است. همان گونه که حرمت خود در سلامت روان مؤثر است اعتماد به نفس نیز رابطه تنگاتنگی با سلامت روان دارد و لذا از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. در همین ارتباط اریکسون که اجتماعی شدن انسان را به هشت مرحله دسته بندی نموده، اولین مرحله آن را اعتماد در برابر عدم اعتماد دانسته است.
در این مرحله اگر مادر نسبت به نیازهای جسمانی نوزاد به محکمی پاسخگو و مهربان باشد و برای وی محبت و امنیت زیادی فراهم آورد در آن صورت طفل به تدریج به دنیای پیرامون خویش اعتماد خواهد کرد. حس اعتماد اساسی که بدین ترتیب به وجود آمده است، نگرش طفل را علاوه بر دیگران، نسبت به خود او نیز تعیین می کند. طفل به واسطه این پاسخ دهی مناسب و محبت آمیز مادر، انتظار درجه ای از ثبات، استمرار و یکسانی در دنیا را می آموزد، و این انتظار حداقل حس هویت خود را در فرد فراهم می کند.
(شولتز، 1998)

ابعاد اعتماد

از آن جا که بحث اعتماد مطرح شد به تناسب ابعاد اعتماد و نظریه اسلام را در این زمینه یادآور می شویم. اعتماد دارای سه بعد است:
1. اعتماد به نفس؛
2. اعتماد به دیگران، مثل همسر، والدین و دوستان؛ و
3. اعتماد به خدا.
اعتماد به نفس تا حدی مفید و لازم است و اگر نباشد انسان احساس بی ارزشی و پوچی می کند زیرا اگر انسان توانمندی های خود را باور نداشته باشد از نظر روانی ضربه خورده و باعث عدم قدرت در انجام کارها می شود. اما همین اعتماد به نفس اگر از حد خود تجاوز کند مضر و خطرآفرین خواهد بود. یعنی اگر این اعتماد در برابر اعتماد به خدا باشد غلط و خطرناک است زیرا به تعبیر روایات معصومین، انسان از خود چیزی ندارد و خیر، شر، مرگ و حیات او به دست خودش نیست تا بخواهد اعتماد به خود کند، لایملک لنفسه نفعا و لاضرا و لاموتا و لاحیاه و لا نشورا. (7)
اگر اعتماد به نفس در سایه اعتماد به خدا (توکل) باشد بسیار پسندیده است، یعنی انسان باور کند که از خود چیزی ندارد و آنچه از قبیل استعداد، توانایی، حافظه، هوش و .... دارد امانت خدا در دست اوست.
با توضیح فوق، مسأله اعتماد به دیگران هم روشن می شود که آن هم درست نیست، زیرا بقیه افراد هم مثل خود ما، از خود چیزی ندارند و آنچه در اختیارشان هست ملک خدا است. قرآن کریم می فرماید:
ما عندکم ینفد و ما عندالله باق؛ (8) آنچه مردم دارند فانی و آنچه از آن خداست باقی است.
اعتماد به افراد، بدون توجه به خدا مذموم است. البته در روایات فراوانی نسبت به حقوق انسان ها به یکدیگر اشاره شده و آیات و روایات فراوانی راجع به تعاون و همکاری تأکید کرده اند. قرآن کریم هم می فرماید:
تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان؛ (9) در راه نیکی و پرهیزکاری با هم همکاری و به یکدیگر کمک کنید، ولی در راه گناه همکاری نکنید.
اگر بیان شد که انسان فقط باید به خدا اعتماد کند، معنایش این نیست که با دیگران قطع ارتباط نماید و همه آن ها را با دیده حقارت بنگرد، بلکه منظور این است که اصالت دادن به همکاری با مردم و بی توجهی به خدا مردود و مورد مذمت قرار گرفته است.
پس می توان گفت انسان در سایه اعتماد و توکل بر خدا، باید با مردم ارتباط و مراوده داشته باشد و از آن ها حاجت بطلبد، اما در کمال عزت و سرافرازی نه به قیمت خوار و ذلیل کردن خود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این رابطه می فرمایند:
اُطلبوا الحوائج بعزة الانفس؛ (10) با عزت نفس از مردم حاجت بخواهید.

4. عزت نفس

یکی از واژه های ارزشمندی که در آیات قرآن، روایات معصومین، کتب اخلاقی و روان شناسی و حتی در تعامل روزمره مردم بسیار رایج و استفاده فراوانی دارد، عزت نفس است. البته عزت نفسی که در روان شناسی بحث می شود منظور self esteem است که به معنای حرمت خود است و از نظر مفهوم و مصداق با عزت نفس که در آیات و روایات به کار رفته- حداقل از نظر مبادی (عواملی که باعث کسب یا ایجاد آن می شود)- تفاوت دارد.

عزت از نظر لغت

1. عزت خلاف ذلت و به معنای چیز کم یاب، کرامت، قوی، شدید است. (جوهری، 1399)
2. عز خلاف ذل، و به معنای غیرقابل شکست، قوی، شدید، غلبه و عزت برابر با رفعت و سربلندی. (ابن منظور)
3. العزّ الرّفعه والشّده و الغلبه و الامتناع و هو ضدّ الذّل. (شیخ احمد رضا) یعنی عزت به معنای بلندی مرتبه و غلبه و شکست ناپذیری و این معنای عزت خلاف ذلت است.
4. عزت آن حالتی است که انسان را مقاوم و شکست ناپذیر می سازد و از مغلوب شدن انسان مانع می شود. (راغب اصفهانی، 1416).
5. عزت یعنی عظمت، بزرگواری، ارجمندی، کرامت، بزرگی و خلاف ذلت است. (دهخدا، 1374)
6. اعزه یعنی احبّه و عزیر کردن یعنی محبوب کردن و عزیز به معنای محبوب نیز می باشد. (انطون، 1370)

عزت از نظر دین

عزت از نظر دین به معنای صلابت، شکست ناپذیری، مقاومت در برابر مشکلات، تسلیم نشدن در برابر سختی ها و عدم پذیرش ذلت در شرایط و موقعیت های دشوار است که این حالت در سایه پی بردن به ارزش واقعی خود، خودی که ریشه در روح الاهی دارد، پدید می آید. (شهید مطهری، 1374)
علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر شریف المیزان در ذیل آیه «تعز من تشاء و تذل من تشاء» (11) می فرمایند: عزت در یک شی آن است که رسیدن به آن مشکل باشد، روی این اصل، چیزی را که وجودش کم یاب است عزیزالوجود گویند و همچنین درمیان قومی که نمی توان به آن دست یافت و مغلوبش نمود عزیز القوم اطلاق می شود. نقطه مقابل آن ذلّ است که به غلبه آسان و سهل المنال گفته می شود اعم از آن که قهر و غلبه محقق و ثابت باشد یا مفروض. (علامه طباطبائی، 1417 ق)
به هر حال، عزت از لوازم ملک علی الااطلاق است و غیر خداوند هر کس چیزی از آن را مالک شود با بخشش خداوند بوده است، لذا هر عزت، مخصوص خداوند و خالص برای اوست و آیه «أ یبتغون عندهم العزة فإن العزة لله جمیعا» (12) به همین مطلب اشاره دارد و عزت حقیقی همین است و غیره آن ذلتی است عزت نما. (علامه طباطبائی، 1417)
از دیدگاه آیات و روایات و بزرگان دینی، عزت به معنای صلابت و شکست پذیری است. قرآن هم می فرماید آیا عزت را نزد کفار می جویند، عزّت همه اش مال خداست. (13)
خداوند متعال در جای دیگر می فرمایند: غیر از خدا معبودهایی را گرفتند تا برای آن ها عزت و توانایی شوند. (14)
ناگفته پیداست که برای ذلّ به لحاظ مقابله ای که با عزت دارد عکس احکام آن بار می شود، یعنی غیر خداوند همه موجودات به حسب ذات ذلیل اند مگر آن ها که خداوند عزت بخشیده است؛ تعز من تشاء و تذل من تشاء. (15)

نتیجه

از مجموع آیات و روایات و مباحثی که در ذیل بحث واژه های مترادف با عزت نفس مطرح شد استفاده می شود که شخصی دارای عزت نفس، به چیزهای پست و بی ارزش تن نمی دهد بلکه چنین انسانی از کرامت نفس برخوردار است و کرامت در مقابل لئامت به معنای پستی است و انسان کریم حاضر نمی شود اسباب ذلّت و خواری خویش را فراهم آورد و از مهم ترین اسباب ذلت، گناه و معصیت و حرص و طمع است. همان گونه که گفته شد عزت به معنای صلابت و شکست ناپذیری و عدم پذیرش ذلت است. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «کسی که از کرامت نفس برخوردار باشد آن را با گناه و معصیت خوار و ذلیل نمی سازد». پس انسان دارای عزت نفس، از همت بالایی برخوردار است و سعی در نیل به مراتب متعالی دارد و همتِ این گونه افراد نه تنها به امور و لذت های زودگذر دنیا محدود نمی شود؛ بلکه ارزش و منزلت واقعی خویش را در پشت پا زدن به لذات و مطامع دنیا می دانند.
اگر لذتِ ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس لذت نخوانی
بنابراین واژه های عزت، کرامت و بلند همتی- علی رغم اختلاف مفهومی در این وجه که ارزش واقعی انسان به اطاعت و بندگی خدا و ترک لذت های دنیایی است- مشترک می باشند.

عزت مذموم

همان طور که گذشت عزت به معنای شکست ناپذیری و غیر قابل مغلوب شدن است و این حالت مخصوص خداوند یا افرادِ مورد عنایت خداوند است. این همان عزت واقعی و پسندیده است و گاهی انسان در برابر حق سر فرود نمی آورد و تکبر و غرور می ورزد که این نوع عزت، عزت مذموم و در واقع عین ذلت و خواری می باشد. (مکارم شیرازی، 1361)
روایات فراوانی بر درستی این معنا تأکید می کنند، از جمله امام صادق علیه السلام می فرمایند: عزت آن است که هر گاه با حق روبرو شدی در برابر آن خوار و فروتن باشی. (ری شهری، 1370)
امام سجاد علیه السلام نیز می فرمایند: فرمان بردن از فرمانروایان (الاهی) کمال عزت است. (ری شهری، 1370)

عوامل عزت نفس از نظر آیات و روایات

عزت نفس یکی از واژه هایی است که معانی زیادی را در درون خود جای داده است. همان گونه که گفته شد به معنای صلابت، شکست ناپذیری، بزرگواری، منحصر به فرد و عدم پذیرش ذلت است که هر کس را توان رسیدن به آن نیست و باید مراحلی طی شود تا فرد به آن درجه برسد، که در این جا به چند عامل اشاره می کنیم:

1. ایمان به خدا و اطاعت از او

از دیدگاه قرآن و روایات، عزت واقعی تنها از آن خداست، فلله العزة جمیعا. (16)
تنها راه رسیدن به عزت، ایمان به خدا و اطاعت از فرمان او است، من کان یرید فلله العزة جمیعا؛ (17) زیرا عزت واقعی از آن خدا است و اگر فرد بخواهد به آن برسد باید در پرتو عنایات خداوند باشد. بدون اطاعت و عبادت از خدا نه تنها عزت نیست بلکه عین ذلت است و به تعبیر دیگر عزت کاذب است که در اثر عُجب و غرور برای انسان حاصل می شود که فرد آن را عزت می پندارد.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: کسی که در مقابل خداوند ذلیل نشود هیچ عزتی ندارد و کسی که تواضع و فروتنی برای خدا نکند، بلندمرتبه نمی شود. (ری شهری، 1370)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم می فرمایند: خداوند هر روز می فرماید: من پروردگار عزیز شما هستم هر کس خواهان عزت در جهان است از خدای عزیز اطاعت کند. (علاء الدین، 1989)
در حدیث دیگری که بسیار صراحت دارد حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
اذا طلبت العزة فاطلبه بالطاعة؛ (18) هر گاه خواهان عزت شدی آن را در اطاعت خدا جست و جو کن.
امام سجاد علیه السلام می فرمایند: هر کس عزتی بدون فامیل و هیبتی بدون سلطان بخواهد، باید از ذلت معصیت خدا خارج و به عزت اطاعت او داخل شود. (مجلسی، 1403 ق)
علت این که عزت واقعی انسان در سایه اطاعت از خدا حاصل می شود این است که چون عزت واقعی و مطلق از آن خداوند است و انسان مطیع خدا، به دریای بی کران الاهی متصل می شود و از هر نظر از دیگران احساس بی نیازی می کند، در نتیجه نیازی نمی بیند که خود را در مقابل دیگران که چیزی از خود ندارند و آنچه دارند از آن خداست، ذلیل کند. (19) یکی از راه هایی که عزت نفس انسان خدشه دار می شود، احساس نیاز یا دست نیاز به دیگران دراز کردن است و وقتی انسان ایمان به خدا داشته باشد و بداند که همه جهان هستی از آن خداوند است، دیگر دست نیاز به سوی کسی دراز نمی کند.

2. تقوا (خودنگهداری)

عامل دیگری که برای کسب عزت نفس، نقش بسیار مؤثری دارد تقوای الاهی است. یعنی حالتی در انسان به وجود آید که بتواند بر رفتار و گفتار و اعمال خود مسلط باشد و مطابق وظیفه عمل کند. فرد با تقوا از نظر قرآن برترین افراد دانسته شده است. «اِن اَکرمکم عند الله اتقاکم». (20)
شخص با تقوا به نیرویی مجهز می شود که در برابر هیچ کس و هیچ چیز غیر از خدا تن به ذلت نمی دهد و تنها تسلیم پروردگار می شود. حضرت یوسف علیه السلام به عنوان الگو برای همه انسان های پاک دامن، وقتی در معرض گناه قرار گرفت و تمام شرایط آلوده شدن برایش فراهم شد، فقط با تکیه بر نیروی تقوا و مخالفت هوای نفس توانست از ذلت تن دادن به گناه به عزت اطاعت الاهی برسد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم می فرمایند:
من احب اَن یکون اعز الناس فلیتق الله؛ (21) هر کس می خواهد عزیزترین مردم باشد باید تقوا پیشه سازد.
اصولاً شخص با تقوا بر رفتار و گفتار خود کنترل دارد و نسبت به اعمال و گفتار خود احساس ارزشمندی و رضایت می کند و در نتیجه سطح حرمت خود فرد بالا می رود.

3. یأس از مردم

یکی دیگر از راه های کسب عزت نفس واقعی، مأیوس بودن از مردم و قطع امید و طمع از آن ها است زیرا انسانی که چشم طمع به مردم دارد و دستی که به طرف آن ها دراز می کند ذلت آور است و به همان میزان از عزت نفس او کاسته می شود.
علی علیه السلام می فرمایند:
العز مع الیأس (22) عزت در سایه یأس از مردم حاصل می شود.
در جای دیگر می فرمایند:
الیأس یعز الاسیر و الطمع یذل...؛ (23) یأس از دیگران انسان اسیر را عزیز می کند و طمع به آن ها فرد را ذلیل می کند.
در وصیت لقمان حکیم به فرزندش هم آمده است:
اذا اردت ان تجمع عز الدنیا فاقطع طمعک مما فی ایدی الناس فانما بلغ الانبیاء و الصدیقون ما بلغوا بقطع طمعهم؛ (24) اگر می خواهی عزت دنیا را به دست آوری باید طمعت را از آنچه در دست مردم است قطع کنی.
همانا انبیا و اولیا به این مقامات بالا که رسیده اند در سایه قطع طمع از مردم بوده است. در حدیثی جبرئیل امین خطاب به پیامبر عرضه می دارد:
شرف الرجل قیامه باللیل و عزه استغنائه عن الناس؛ (25) شرافت انسان به نماز شب اوست و عزتش به بی نیازی از مردم است.
امام باقر علیه السلام هم می فرمایند:
الیأس مما فی ایدی الناس عزللمومن فی دینه؛ (26) مأیوس بودن از آنچه در دست مردم است باعث عزت انسان در دینش می شود.

4. قناعت

یکی دیگر از مهم ترین ابزار کسب عزت نفس، قناعت به آنچه خداوند برای انسان مقدر کرده می باشد و این که انسان حریص دنبال بیشتر از آن نباشد. علی علیه السلام می فرمایند: هیچ کس از انسان قانع عزیزتر نیست. (27)
در حدیث دیگری می فرمایند: قناعت پایدارترین عزت است. (28) امام صادق علیه السلام هم می فرمایند:
القناعة تودی الی العز؛ (29) قناعت منجر به عزت نفس می شود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
من قنع نفسه عز مؤسراً و من شرهت نفسه ذل موسرا؛ (30) کسی که نفسش قانع باشد در سختی هم با عزت زندگی می کند و کسی که نفسش را حریص بار آورد با دارایی و تمکن هم با ذلت زندگی می کند.

5. توکل بر خدا

یکی دیگر از عوامل کسب عزت نفس، توکل بر خدا و سپردن کارها به دست او است. نهایت عزت نفس یک فرد، قبول خداوند و سپردن خود به دست او است. حقیقت توکل اطمینان نمودن به خدا و تسلیم فرمان او شدن است. علی علیه السلام می فرمایند: ایمان بنده قابل تصدیق نیست مگر این که اطمینان حاصل کند آنچه در دست خداوند است برای او بیشتر قابل اعتماد است از آنچه در دست خود اوست. (مجلسی، 1403 ق)
در توکل، شخص فکر، روح و روان و همه چیز خود را در اختیار کسی می گذارد که مرکز تمام قدرت های و منشأ همه تکیه گاه ها است و از این طریق قدرت می گیرد و به سلسله قدرت خداوندِ صاحب عزت متصل می شود. اگر فردی به این رتبه و مقام برسد دیگر به کسی نیازمند نیست که باعث ذلت و خواری او شود. قرآن هم می فرماید:
و من یتوکل علی الله فهو حسبه (طلاق (65)، 3) کسی که توکلش بر خدا باشد خدا او را کافی است.
اگر انسان با توکل بر خدا بتواند دست عنایت وی را بالای سرش داشته باشد، چنانچه تمام دنیا دست در دست هم دهند که فردی را ذلیل کنند، نمی توانند. قرآن کریم هم می فرماید:
قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر اِنک علی کل شیء قدیر. (31)

6. تواضع

یکی از عوامل و اسباب عزت نفس، تواضع و فروتنی است. روایات زیادی درباره تواضع و فواید آن نقل شده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند:
بالتواضع اصل کل خیر نفیس و مرتبة رفیعة؛ (32) تواضع ریشه هر شرافت گرانمایه و مرتبه بالاست.
و در روایتی امام علی علیه السلام می فرمایند:
التواضع سلم الشرف؛ (33) تواضع نردبان شرافت است.
منظور از تواضع این نیست که انسان خود را در مقابل دیگران خوار و ذلیل نماید که این عین ذلت است، بلکه منظور این است که انسان مغرور نشود و خود را از دیگران بهتر نداند. البته تواضع و فروتنی انسان در مقابل خداوند حد و حصر ندارد و هر چه تواضع او به درگاه خدا بیشتر باشد، عزت و شرافتش نیز بیشتر خواهد بود. از این رو علی علیه السلام در دعای شریف کمیل عرضه می دارند: الاهی کیف لی و انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین.
عبادت انسان در مقابل خداوند به معنای اظهار ذلت انسان در مقابل اوست. در بهترین عبادت ها یعنی نماز، انسان در مقابل خدا رکوع کرده و بهترین عضو بدن خود، یعنی پیشانی را بر خاک می گذارد که نهایت اظهار عجز و ذلت است.

7. عفو و گذشت

عامل دیگر کسب عزت نفس، عفو و گذشت است. عفو به معنای آمرزیدن و گذشتن از گناه و عقوب نکردن مستحق گناه است. (دهخدا، 1374)
روایات زیادی در فضیلت عفو و گذشت وارد شده و آن را نشانه عزت فرد دانسته است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
علیکم بالعفو فان العفو لا یزید العبد الا عزا فتعافوایعزکم الله؛ (34) بر شما باد عفو و گذشت که بنده را جز عزت نبخشد پس از یکدیگر گذشت نمایید تا خداوند شما را عزت بخشد.
و در حدیث دیگر می فرمایند:
من عفا عن مظلمة ابدلها الله بها عزا فی الدنیا و الاخرة؛ (35) کسی که از مظلمه ای بگذرد خداوند به واسطه آن در دنیا و آخرت به او عزت عطا می فرماید.

موانع عزت نفس

همان گونه که گروهی از عوامل باعث کسب عزت نفس می شود، یک دسته از عوامل هم عزت نفس افراد را خدشه دار و یا از بین می برد. ما در این قسمت به چند عامل به اختصار می پردازیم:

1. حرص

از جمله موانع عزت نفس افراد، حرص است. حرص یعنی شدت تمایل به چیزی. (راغب اصفهانی، 1416 ق) حرص ضد قناعت می باشد علمای اخلاق حرص را ازرذایل اخلاقی دانسته و می گویند: حرص صفتی نفسانی است که انسان را به اندوختن بیش از احتیاج خود وامی دارد و از صفات مهلکه و گمراه کننده است. (36)
حرص به بیابانی می ماند که کرانه های آن ناپیدا است و همچون سرزمین وحشتناک بی انتها می ماند. هر مقدار که فرد پیش رود به آخر نمی رسد.
روایات زیادی در مورد نکوهش حرص از ائمه صلی الله علیهم السلام وارد شده که آن را نشانه ذلت انسان دانسته اند. از جمله در روایتی از حضرت علی علیه السلام سوال شد: ای ذّل اذّل قال: الحرص علی الدنیا. (محمدی ری شهری، 1370)
یعنی چه ذلتی از همه ذلت ها بدتر است، حضرت فرمود: حرص به دنیا.
در حدیثی دیگر امام صادق علیه السلام می فرمایند:
ما اقبح بالمومن ان یکون له رغبة تذلة؛ (37) چقدر برای انسان مؤمن زشت است که میل و رغبتی داشته باشد که او را ذلیل کند.
در حدیثی علی علیه السلام می فرمایند:
ما اذّل النفس کالحِرص؛ (38) چیزی به اندازه حرص، نفس را ذلیل و خوار نمی کند.

2. غرور و تکبر

از جمله عواملی که باعث شکست عزت نفس واقعی انسان می شود، غرور و تکبر است. غرور و تکبر از رذایل اخلاقی و از صفات زشت شناخته شده است. این صفت زشت باعث از خودبیگانگی و جهل نسبت به خویشتن و فراموش کردن موقعیت فردی و اجتماعی و غوطه ور شدن در جهل و بی خبری است. غرور، انسان را از خدا دور و به شیطان نزدیک می کند، واقعیت ها را در نظر او دگرگون می سازد و باعث خسارت های شدید مادی و معنوی می گردد. غرور، سبب و سرچشمه بسیاری از رذایل اخلاقی مانند خودبینی، کینه، حسد، تحقیر دیگران و... می شود. غرور و تکبر فرد نشانه ذلت و خواری اوست. امام صادق علیه السلام می فرمایند: ما من رجل تکبر او تجبَّر الا لِذلةٍ وجدها فی نفسه. (ری شهری، 1370) یعنی کسی تکبر و زورگویی نمی کند مگر به خاطر ذلتی که در خودش می بیند. حضرت علی علیه السلام هم می فرمایند: «کل متکبر حقیر؛ یعنی هر انسان متکبری حقیر و پست است». (39)

غفلت

یکی دیگر از عوامل مهم خدشه دار کردن و یا از بین بردن عزت نفس، غفلت است، زیرا عزت نفس مستلزم شناخت توانایی ها و استعدادها (خودشناسی) است. در اصل انسانیت انسان به این است که خود را بشناسد و از این طریق خود را شکوفا سازد و گرنه مثل حیوان بلکه پست تر از آن خواهد بود. (اعراف، 179)
بدون شناخت خود، فرد به عزت نمی رسد و فرد غافل اولین مرحله از آگاهی و توجه را ندارد و غریزه ها و انگیزه ها، جهت دهنده رفتار و اعمال وی می باشند.
اکثر اوقات آفات و آسیب هایی که متوجه انسان می شود در سایه غفلت خود اوست و انسان غافل در واقع خودش را گم کرده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ایاکم و الغفلة فاِنة من غفل فاِنما یغفل عن نفسه». (مجلسی، 1403) از غفلت بپرهیزید زیرا هر کس غفلت ورزد و در واقع از خودش غافل شده است و فردی که خودیت خود را گم کرده است، چگونه می تواند به آن عزت بدهد.
غفلت گاهی نسبت به مال و مادیات است، در این صورت خسارت ناشی از آن نیز مادی است و گاهی نسبت به درون و خود است که در این صورت عوارض و پیامدهای آن نیز معنوی و غیرقابل جبران است؛ چون انسان غافل از خود، خیر و شر خود نمی شناسد.

4. شهوت پرستی

همان گونه که گفته شد عزت نفس واقعی از آن خداوند است و عزت واقعی انسان در سایه عبادت و بندگی او حاصل می شود و شهوت پرستی نمونه بارز نافرمانی خدا است، پس عین ذلت است. شهوت که نقطه مقابل عفت است دارای دو معنای عام و خاص می شود: معنای عام آن بر هر نوع خواهش نفسانی و میل به لذت مادی اطلاق می گردد. معنای خاص آن فقط بر شهوت جنسی اطلاق می شود. (ناصرمکارم شیرازی، 1378)
شهوت پرستی به هر دو معنا عامل از بین برنده عزت نفس انسان است و مانع اصلی سعادت و کمال انسان می باشد. امام علی علیه السلام می فرمایند:
«الشَهواتُ سُمومٌ قاتِلاتٌ؛ (40) شهوت ها زهرهای کشنده هستند».
مقاومت در برابر شهوت ها و تسلیم نشدن در برابر آن باعث می شود انسان از انواع آسیب های روحی و روانی در امان بماند. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: امنع نفسک من الشهوات تسلم من الافات، (41) خودت را از تسلیم شدن در برابر شهوات باز دار تا از آفات در امان بمانی».

رابطه بین حرمت خود و طبقات اجتماعی و اقتصادی

در نگاه اول به نظر می رسد که رابطه بین حرمت خود و طبقه اجتماعی معنادار باشد، اما پژوهش های تجربی رابطه معناداری را بین آن دو اثبات نکرده است. کوپر اسمیت (1976)، آزمودنی های مورد بررسی را بر اساس نمرات حرمت خود به سه گروه بالا، متوسط و پایین تقسیم کرد و این سه گروه را از نظر طبقات اجتماعی مورد مطالعه قرار داد (منظور از طبقه اجتماعی، وجهه اجتماعی، موقعیت و شأن اجتماعی که براساس شغل، در آمد، تحصیلات و محل سکونت تعیین می شود). بر خلاف تصور که گمان می شد افراد به خاطر امتیازاتی که در این مورد کسب می کنند احساس ارزشمندی بیشتری بنمایند، نتیجه تحقیق نشان داد که در کودکان ارتباط معناداری بین حرمت خود و طبقه اجتماعی وجود ندارد. (به نقل از فتحی آشتیانی، 1374)
برخی از پژوهش های مشابه رابطه ضعیفی بین حرمت خود و طبقه اجتماعی را ثابت کرده است. اما مشکلات اقتصادی رابطه غیرمستقیم بر حرمت خود افراد دارد. در تحقیقی که به وسیله ویت بک و همکاران وی برای تبیین اثر مشکلات اقتصادی خانواده بر حرمت خود نوجوان انجام شد، اطلاعات به دست آمده از 451 نوجوان، نشان داد که مشکلات اقتصادی خانواده، حرمت خود نوجوان را به طور غیر مستقیم به وسیله کاهش حمایت والدین، متأثر می سازد. تأثیر مشکلات اقتصادی خانواده بر نوجوان بیشتر منبع روان شناختی دارد تا این که پیامد مستقیم موقعیت اقتصادی باشد. (ارزانی، 1376)

پی نوشت ها :

1. اسراء (17)، 70.
2. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و دررالکلم، ص 231.
3. همان.
4. همان، ص 488.
5. همان.
6. همان.
7. مفاتیح الجنان تعقیب نماز عصر.
8. نحل (16)، 96.
9. مائده (5)، 2.
10. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 158، 1403.
11. آل عمران (3)، 26.
12. نساء (4)، 139.
13. نساء (4)، 139.
14. مریم (19)، 81.
15. آل عمران (3)، 26.
16. فاطر (35)، 10.
17. فاطر (35)، 10.
18. آمدی، غرر الحکم و دررالکلم، ص 184.
19. یا ایها الناس اَنتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید؛ همه شما به درگاه خداوند فقیر هستید و خداوند است که بی نیاز ستایش شده است. (فاطر (35)، 15).
20. حجرات (49)، 13.
21. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 130، 1403.
22. آمدی، بی تا، غررالحکم و دررالکلم، ص 398.
23. آمدی، غررالحکم، ص 398، بی تا.
24. مجلسی، بحارالانوار، ج 13، ص 420، 1403.
25. حسین حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 8، ص 154، 1403.
26. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 72، ص 108.
27. آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 392، بی تا.
28. غررالحکم، ص 391.
29. محمدی ری شهری، (1370).
30. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 8، ص 280، 1422.
31. آل عمران (3)، 26.
32. بحارالانوار، ج 72، ص 121.
33. آمدی، غررالحکم، ص 249، بی تا.
34. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 108.
35. مجلسی، بحارالانوار، ج 66، ص 382.
36. محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، 1408.
37. کلینی، الکافی، ج 2، ص 320، 1416.
38. عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 295.
39. همان.
40. عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 305، بی تا.
41. آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 305، بی تا.

منبع: محمدی، محمدرضا؛ (1388) قناعت و سلامت روان، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم

 

 

نسخه چاپی