نام ایران و پارس در تاریخ نامه های یونانی و رومی
نام ایران و پارس در تاریخ نامه های یونانی و رومی

نویسنده: رضا مرادی غیاث آبادی



 
نام پارس (با تلفظ های گوناگون آن) در تاریخ نامه های یونانی و رومی به فراوانی بکار رفته و مفهوم آن همچون کتیبه های رسمی هخامنشی برابر با تمامی سرزمین قلمرو هخامنشیان (و البته با تفاوت های ناشی از تغییرات زمانی) بوده است. نام پارس در آثار کلاسیک همچنین به عنوان نامی برای دریای جنوبی ایران بکار رفته است.(1) با توجه به این فراوانی و مفهوم مشخص، نیاز چندانی به پیگیری نام پارس در این متون نداریم. آنچه که نیاز به پیگیری در تاریخ نامه های کلاسیک غربی دارد، همانا نام های در پیوند با ایران و آریا است.
هرودوت (سده پنجم پیش از میلاد) در گزارش جالبی که روایت مکمل یا مشابه ای از آن دیده نشده است، نقل می کند که یکی از هفت قوم تشکیل دهنده مادها «آریازَنتو» ها یا بقول دقیق هرودوت «آریزَنتی» ها (Arizanti) بودند. او ادامه می دهد که مادها خود را بطور کلی «آریا» می نامیدند؛ اما بعدها این نام را کنار نهادند و نام «مادَه/ماد» (Mada) را برای خود برگزیدند.(2) «زَنتو» (در فارسی باستان هخامنشی: «زَنَه») اصطلاحی اوستایی و تقریباً معادل با قبیله است. در ساختار سلسله مراتب اجتماعی اوستایی، زَنتو کوچکتر از «دَهیو» و بزرگتر از «ویس» و «نْمانَه/دْمانَه» است.
هرودوت علاوه بر گزارش بالا، یادی نیز از خاستگاه نام پارسیان می کند. او آورده است که پارسیان نام خود را از «پِرسِه/پِرسِس» (perses) پسر «پِرسِئو/پِرسِئوس» (perseus) گرفته اند و پرسِئو یکی از پسران «زِئوس» (خدای بزرگ یونانیان و همتراز اهورامزدا) بوده است.
هرودوت همچنین در ادامه همین روایتِ مهم گزارش کرده است که پارسیان پیش از آنکه بدین نام خوانده شوند، دو نام کهن تر دیگر داشته اند. یکی از این دو نام کهن «کِفِن/کِفِه» (kephen/kephe) بود که یونانیان آنان را با این نام می شناختند؛ و دیگری نام «اَرَته» (Arta) بود که پارسیان از آن استفاده می کردند و خود را «اَرتَه ای» (Artaioi) می نامیدند.(3) این نام شباهت فراوانی با نام «اَرَته» (Aratta) دارد که در یک کتیبه ی سومری آمده بود (بخش یکم).
استرابو (سده یکم پیش از میلاد)، ضمن شرح کشور پارتیان (که البته نامی بر آن نمی نهد)، ناحیه ای در نزدیکی آنرا معرفی می کند که نام آن «آریا» (Aria) است. او آریا را از سویی هم مرز با «مَرگیانه» (مرو) و از سویی هم مرز با «باکتریانا» (در فارسی باستان هخامنشی: «باخْتْریش») می داند. باکتریانا و باختریش همان باختر و بلخ هستند و نباید آنها را با واژه باختر به معنای یک سمت جغرافیایی اشتباه گرفت. نشانی هایی که استرابو می دهد، از اینهمانی آریا با «هِرات» (در فارسی باستان هخامنشی:«هَرئَیوهَ») حکایت می کند که پیش از این درباره اش سخن گفته شد (بخش دوم). هر دوی این نام ها شباهت فراوانی چه از نظر لغوی و چه از نظر منطقه جغرافیایی با نام «اَریَئو» دارد که کنیشکه ــ پادشاه کوشانی ــ در سنگ نبشته ی رباطک آورده است (بخش دوازدهم و پیوست یکم).
البته استرابو چند بار ناحیه آریا را (با همان تعریف و مشخصات) به شکل های «آری» (Ari) و «آرین» (Arian) هم ثبت کرده است.
استرابو همچنین خاطرنشان می سازد که در آریا دو رود با نام های «اَریو/ اَریوس» و «مَرگو/مَرگوس» جاری است (4) گمان قوی می توان داد که رود اَریو همان رود مشهور «هَری/هریرود» باشد که از شهر مرزی هرات می گذرد و نام کهن آریا را در خود زندده نگاه داشته است. رود مَرگو نیز بنا به همان گمان، رود «مَرو/مَرورود/مَرغاب» است که در شمال هرات جاریست و به سوی «مَرگیانه/مَرو» می رود.
اما در جغرافیای استرابو از نام دیگری نیز یاد شده که به رغم شباهت فراوان با آریا و آرین، با آنها متفاوت است. این نام همانا «آریانا» (Ariana) است که استرابو محل آنرا به نقل از اِراتوستِن/اِراتوستِنِس (سده سوم و دوم پیش از میلاد) چنین گزارش کرده است:
«رود سند مرز میان هند و آریانا بوده و آریانای واقع در غرب هند، در آن روزگار زیر فرمان پارسیان بوده است. آریانا از جنوب و شمال با همان دریا و کوه هایی که هندوستان را فراگرفته، محدود می شود. مرز آریانا از این رود است تا خطی فرضی که از دروازه های دریای کاسپین (مازندران) تا کَرمانیا (کرمان) کشیده می شود. بنابراین، آریانا به شکل چهارضلعی ای که ضلع جنوبی آن از مصب رود سند آغاز شده و در کرمانیا و خلیج فارس پایان می یابد. ضلع شمالی آریانا، کوهستان های پاروپامیزادی (هندوکش) است.» (5)
چنانکه ملاحظه می شود، مفهوم آریا و آریانا در جغرافیای استرابو با یکدیگر متفاوت است. اولی، منطقه ای است در شمال غربی افغانستان امروزی و نواحی پیرامون شهر هرات؛ و دیگری منطقه ای است شامل نیمه ی غربی پاکستان امروزی و استان های سیستان و بلوچستان و کرمان در ایران امروزی، و سه ولایت جنوبی افغانستان امروزی یعنی قندهار، هلمند و نیمروز.
در گزارش استرابو، مردمان ساکن در سرزمین آریانا با نام «آربی» ها (Arbies) خوانده شده اند.
پلینی (سده یکم میلادی)، نیز بر تفاوت سرزمین «آریا» و «آریانا» صحه گذارده است. او آورده است که «آری» ها در شرق پارت و «کَرمانیا» ها به همراه «آریان» ها در جنوب آن قرار دارند.(6)
استرابو همچنین چند نام دیگر متمایل به آریا را گزارش کرده که ممکن است تنها یک شباهت لفظی باشد: «آراکسِس» (Araxes) رود کُر در قفقاز، «آراخُتی» (Arachoti) قومی در حاشیه آمودریا، «آراگوس» (Aragus) رودی در آلبانیای قفقاز، «آرتاکسَتَه» (Artaxata) شهری در ارمنستان، «آربِلا/اَربیل» (Arbela) و «آرتاکِنِه» (Artacene) شهرهایی در شمال بین النهرین، «آریامازِس» (Ariamazes) و «اِرِتریان» ها (Eretrians) قومی که پارس ها آنان را به بین النهرین تبعید کرده بودند.
نکته مهم دیگری که استرابو آورده، این است که در حدود غربی دریای کاسپین (مازندران) قومی به نام (پَرهَسی) (parrhasi) زندگی می کنند که اکنون نام آنان تبدیل به «پارسی» شده است.(7) این ادعا با شهواهد موجود در کتیبه های بابلی، آشوری و عیلامی نیز تأیید می شود (بخش چهارم).
علاوه بر استرابو و اراتوستن، نام های هم خانواده با آریا در آثار بسیاری از دیگر نویسندگان و تاریخ نگاران کلاسیک یونانی و رومی آمده است. کسانی همچون اِئودِموس رودسی (سده چهارم پیش از میلاد)، دیودور سیسیلی (سده یکم پیش از میلاد)، بطلمیوس (سده دوم میلادی) مِگاستِنِس (سده سوم و چهارم میلادی) و دمشقی (سده ششم میلادی).(8) به نظر می آید که نفوذ این نام به متون یونانی نتیجه کشورگشایی های اسکندر و دستیابی غربیان به اطلاعاتی از نواحی شرقی تر باشد. نام آریا به صورت های: «آریانا/اَریَنَه» (Ariana)، «آریانی/اَریَنی» (Ariani)، «آریو» (Ario)، «آریَه/اَرَیه» (Arya)، «اَریک» (Arik) و صورت های صرفیِ متنوع دیگر برای نامیدن سرزمین هایی با مرزها و مشخصات نامعلوم و تقریبی در شرق ایران امروزی در آثار آن نویسندگان بکار رفته است.
نام آریا (Arya) و سرزمین آریاییان یا «آریاوَرتَه» (Aryavarta) در متون و ادبیات ودایی ــ همچون «ریگ ودا» و «اوپَه نیشَدها» نیز آمده است. این نام ها در این متون بر مردمان و سرزمینی نامعلوم که آن مردم در آن ساکن هستند، اطلاع می شده و فاقد مفهوم یک کشور سیاسی بوده است.

پی نوشت ها :

1.استرابو، جغرافیای استرابو، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران، 1382، ص 4.
2.هرودوت، کتاب اول، بند 101؛ کتاب هفتم، بند 62؛ همچنین بنگرید به: دیاکونوف، همان، ص 119؛ لوکوک، پی یر، کتیبه های هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، تهران، 1382، ص 155.
3.هرودوت، کتاب هفتم، بند 61 و کتاب هفتم، بند 150.
4.استرابو، همان، ص 38.
5.استرابو، همان، صفحه های 262 و 306 و 310.
6.لوزینسکی، همان، ص 16.
7.استرابو، همان، ص 28.
8.برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: مارکوارت، یوزف، ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس، ترجمه مریم میراحمدی، تهران، 1383.

منبع: مرادی غیاث آبادی، رضا؛ (1390) ایران چیست؟ طرح مسأله پیرامون نام‌های آریا، ایران و فارس، شیراز، نوید شیراز، چاپ نخست.

 

 

نسخه چاپی