مفهوم شناسی جنگهای صلیبی (1)
مفهوم شناسی  جنگهای صلیبی(1)

نویسنده: عبدالحسین بینش




 
جنگهای صلیبی به طور خاصّ، به سلسله درگیریهایی گفته می شود که در سال 489هـ / 1095 م به وسیله‌ی مسیحیان اروپایی و با هدف آزاد سازی بیت المقدس(1) بر ضد مسلمانان آغاز گردید و تا سال 690 هـ / 1291 م، یعنی مدت دویست سال استمرار یافت. این جنگ‌ها را از آن رو صلیبی خوانده اند که جنگجویان مسیحی، هنگام عزیمت به سرزمینهای اسلامی، به فرمان «پاپ اوربان دوم»(2)، صلیب را نشان خویش قرار داده و آن را بر سینه و سلاحشان نقش می کردند.(3)
جنگهای صلیبی به مفهوم خاصّ خود، چنان که گفته شد، به همان مقطع زمانی محدود بود، امّا این جنگها به معنای عام و فراگیر آن که همانا ایده‌ی صلیبی گری و تداوم مبارزه مسیحیت با اسلام باشد، همچنان تا به امروز برپا بوده و در جریان است. این ایده ریشه در روحیه‌ی سلطه و انحصارطلبی، خود بزرگ بینی، زیاده خواهی، استعمارگری و تجاوز کاری اروپائیان دارد و چونان آتشی در زیر خاکستر هر از چند گاهی در گوشه و کنار جهان اسلام شعله ور می گردد.
به ویژه پس از حصول برتری تکنولوژیک غربیان که به سبب آن مسلمانان در جایگاه ضعف قرار گرفتند، این تقابل به شکل برخوردی یک سویه در آمده است. طی جنگهای اوّل و دوم جهانی، امپراتوری عثمانی فرو پاشید و سرزمینهای اسلامی عرصه‌ی تاخت و تاز استعمارگران قرار گرفت، بی آنکه هیچ صدمه ای جدّی به غارتگران وارد آید.(4)
در دوران آن دو جنگ بزرگ یهودیان نیز به بهانه‌ی بازگشت به «سرزمین موعود» شان در صدد غصب فلسطین برآمدند؛ و به دنبال آن یهودیان و مسیحیان که در گذشته پیوسته با یکدیگر دشمنی می ورزیدند، بر ضد مسلمانان دست دوستی دادند.؛(5) و پس از پاره پاره کردن سرزمینهای اسلامی، با ایجاد رژیم نامشروع اسرائیل، سرنوشتی اندوهبار را برای مسلمانان رقم زدند.
اما در شرایط کنونی، مسلمانان باید بسیار هوشیار باشند، صفوفشان را هر چه فشرده تر و عزم خویش را هرچه راسخ تر گردانند؛ چرا که اگر در جنگهای صلیبی هدف مسیحیان به بیت المقدس محدود می گردید، اینک یهودیان، خواهان سراسر فلسطین، اردن هاشمی، سوریه، لبنان، بیشتر خاک عراق، منطقه‌ی گسترده ای از خاک مصر، شامل شبه جزیره‌ی سینا و دلتای نیل می باشند؛ و از همه مهم‌تر اینکه به زمینهای جنوبی عقبه که مدینه‌ی منوّره در آن قرار دارد چشم طمع دوخته اند.این آرمان یهود است که برای دست یابی به آن از هیچ کوششی دریغ نمی کنند. بن گوریون، نخست وزیر وقت اسرائیل در نطقی که به مناسبت جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشکده افسری یهودی در مارس 1949 م ایراد کرد گفت: «ما هنوز هدف نهایی خود را به دست نیاورده ایم و فقط گوشه ای از مملکت ایده‌آلمان را به دست آورده ایم و بقیه‌ی آن باید به دست نیروهای فداکارمان فتح شود. در آینده جنگ را حرفه‌ی مردم اسرائیل می نماییم تا بر تمام نقاط مورد نظرمان دست یابیم. ما آرام نمی نشینیم و با هرچه که به چشم ما، مانع رسیدن به هدف باشد، می جنگیم.آری به همین زودی به خواب شیرین پیامبران بنی اسرائیل تعبیر می بخشیم و تمامی ملت یهود را در خاک ابا و اجداد، که مرز غرب و شرق آن دو رود نیل و فرات است جمع می کنیم.(6)
ولی گویا که ایده‌ی تسلط صهیونیست‌ها بر سرزمینهای نیل و فرات به این آسانی هم تحقق پذیر نیست و موکول به وقوع جنگی به نام هارمجدون (آرماگدون) است. و آن این است که به باور یهود و مسیحیت، مسیح بار دیگر در سرزمین فلسطین ظهور خواهد کرد و مقدمه‌ی ظهور وی وقوع نبردی است که در آن دویست میلیون از ابنای بشر و از جمله 2/3یهودیان دنیا کشته می شوند. طبق این اعتقاد جایی به نام مَجِدّو واقع بر سر راه قدیم مصر و دمشق در فلسطین، در طول تاریخ بیش از هر جای جهان صحنه‌ی جنگ بوده است. به باور فاتحان کهن هر فرماندهی که مجدّو را داشته باشد در برابر همه‌ی مهاجمان پایداری می کند. در نبردهای مجدون همه‌ی ملت‌ها درگیر می شوند. «این آخرین نبرد میان نیروهای نیکی و نیکوکاری به رهبری مسیح و نیروهای شیطانی به رهبری دجّال خواهد بود»، « یک ارتش 200میلیونی شرقی طی یک سال به سمت غرب به حرکت در می آید و در تغییر مکان خود پر جمعیت ترین ناحیه های جهان را پیش از رسیدن به رودخانه‌ی فرات ویران خواهد ساخت». در آن جنگ شمار زیادی از یهودیان ـ حتی بیش از آنچه توسط نازی ها کشته شدند ـ به قتل می رسند و به این ترتیب یهودیان تصفیه می شوند و می توانند مسیح را به عنوان نجات دهنده‌ی خود بشناسند. پس از آن خداوند سرزمین اسرائیل را نجات خواهد بخشید.
برای تحقق این ایده باید پیوسته بر طبل جنگ کوبید و در راه ویران سازی جهان کوشید. به نظر مسیحیان صاحب این ایده «نیازی نیست که انسان برای از میان بردن آلودگی محیط زیست شهرهای خودمان و یا قحطی و گرسنگی همه گیر در هندوستان و آفریقا کاری بکند. ما نباید نگران گسترش یافتن سلاحهای اتمی در دنیا باشیم. نیازی نیست که سعی کنیم از جنگ میان عرب‌ها و اسرائیل جلوگیری کنیم، بلکه به جای همه‌ی این‌ها باید دعا کنیم که این جنگ در بگیرد و همه‌ی دنیا را در کام خود بکشد. زیرا که این بخشی از طرحهای آسمانی است».(7)
وجود چنین باورهایی است که تجاوزگری را برای غربیان توجیه می کند؛ و به همین دلیل است که می بینیم با وجود اظهار تنفر بیشتر مورخان اروپایی نسبت به جنگ های صلیبی، در عصر حاضر رئیس جمهور آمریکا ـ بوش ـ تهاجم این کشور را به افغانستان از نوع صلیبی می خواند. هر چند که او بیمناک از خشم مسلمانان از گفته اش پشیمان می گردد، اما تجاوز بی دلیل آمریکا به عراق و تهدید کشورهای ایران و سوریه و حزب الله لبنان به خوبی نشان می دهد که بوش از ایده‌ی صلیبی ـ صهیونیستی پیروی می کند. منادیان جنگهای صلیبی در تصوّری واهی به سر می برند، چرا که آن جنگ‌ها با همه‌ی زیانهایی که بر قلمرو اسلامی وارد کرد، در پایان به پیروزی مسلمانان و شکست مسیحیان انجامید. حکومت پادشاهان اروپایی در اورشلیم هفتاد سال بیش نپایید و به دست صلاح الدین ایوبی سقوط کرد. تصور نشود که در روزگار ما کشورهای اسلامی گرفتار پراکندگی و ضعفند و مقابله با تهاجم مسیحیان در توان آن‌ها نیست. خیر، در دوران جنگهای صلیبی نیز دنیای اسلامی دستخوش تفرقه بود و در حالی که مسیحیان از سراسر اروپا پیوسته نیرو اعزام می کردند، شمار مجاهدان اسلامی تنها به نیروهای مصر و شام محدود بود؛ ولی روزگار ما با گذشته یک تفاوت عمده دارد و آن این است که هرچند هدف اصلی برپاکنندگان جنگهای صلیبی مادی و استعماری بود، اما به ظاهر آن را دینی قلمداد کردند و جهاد در راه خدا خواندند؛ و این توجیه تأثیر بسیار فراوانی در تهییج اروپائیان و جانفشانی شان در راه این جنگ‌ها می نهاد.
اما در روزگار کنونی آنان هیچ انگیزه ای دینی ندارند و برای دستیابی به پاداش اُخروی مبارزه نمی کنند؛ و هنگامی که مسلمانان مبارزه برای آزادی فلسطین را، همانند دوران جنگهای صلیبی جهاد تلقی می کنند و کشتگان خود را شهید می خوانند، خشم آنان برانگیخته می شود.
امروزه بر مسلمانان است که پرونده‌ی دفاع تاریخی خود در جنگهای صلیبی را باز نگهدارند و درباره اش هر چه بیشتر بنویسند و بخوانند و درسهای آن را سرلوحه‌ی رفتار خویش قرار دهند. همان کاری که دشمنان ما می کنند و ضمن بازگویی و باز نویسی مکرّر تاریخ آن جنگ‌ها، از تجربه نیاکان خود در برخورد با ما سود می جویند. چنان که استاد به سام العسلی ـ از نویسندگان تاریخ نظامی جنگهای صلیبی ـ یاد آور می شود؛ امروزه، ساکنان مغرب زمین بخش عمده ای از تلاشهای پژوهشی خود را به تجربه‌ی جنگهای صلیبی اختصاص داده اند و در طول نیم سده‌ی گذشته ـ و به طور مشخص پس از تشکیل رژیم صهیونیستی ـ انبوهی از آثار پژوهشی را در این زمینه پدید آورده اند.(8)

شمار جنگهای صلیبی

درباره‌ی شمار جنگهای صلیبی باید گفت که تداوم تهاجم صلیبی‌ها بر ضد مسلمانان موجب افزایش آن‌ها در طول تاریخ گردیده است. در حالی که برخی از منابع شمار جنگهای صلیبی را نُه جنگ نوشته اند.(9) مورخّانی چون استاد به سام العسلی شمار آن‌ها را بالغ به سیزده جنگ دانسته اند.(10) در مجموع فهرست زیر از سوی پژوهشگرانی که به دسته بندی این جنگ‌ها پرداخته اند ارائه گردیده است:
ـ حمله‌ی صلیبی یکم: به سال 493 هـ 1099 م آغاز شد و با اشغال انطاکیه، قدس و شهرهای ساحلی سرزمین شام پایان یافت. ـ حمله‌ی صلیبی دوم: این حمله بین سالهای 542 تا 544 هـ / 1147 تا 1149 میلادی ـ پس از باز پس گیری «رها» (11) و بیرون رانده شدن فرنگان به وسیله‌ی خاندان زنگی از آنجا ـ آغاز شد و صلیبی‌ها کوشیدند تا بر دمشق استیلا یابند.
ـ جنگ صلیبی سوم: 585 ـ 588 هـ / 1189 ـ 1192 م؛ این جنگ پس از پیروزی مسلمانان در حطین و فتح قدس انجام گردید و دستاورد مهمی برای صلیبی‌ها در بر نداشت.
ـ جنگ چهارم: 599 ـ 601 هـ / 1202 ـ 1204م؛ هدف این حمله صلیبی شهر قسطنطنیه بود؛ که با موفقیت همراه گردید.
ـ جنگ پنجم: 616 ـ 618هـ / 1219 ـ 1221؛ این حمله با هدف چیره شدن بر مصر و جدا ساختن آن از دیگر سرزمینهای اسلامی انجام گردید که به شکست صلیبی‌ها منتهی شد.
ـ جنگ ششم: 626 ـ 627 هـ / 1228 ـ 1229؛ طی این حمله حاکمیت قدس و باریکه ای که آن را به امارتهای ساحلی فرنگان متصل می کرد به صلیبی‌ها بازگشت.
ـ جنگ هفتم: 646 ـ 652 هـ / 1248 ـ 1254 م؛ این حمله نیز برای چیره شدن صلیبی‌ها برمصر انجام گردید که با شکست آن‌ها در المنصوره پایان یافت.
ـ حمله‌ی صلیبی هشتم: 669 هـ / 1270 م؛ این حمله با شکست در مقابل تونس پایان یافت.
ـ حمله‌ی صلیبی نهم: 767 هـ / 1365 م؛ مهاجمان صلیبی طی این جنگ اسکندریه را مورد حمله قرار دادند و پس از غارت و نابودی آن به قبرس بازگشتند.
ـ حمله‌ی دهم: 798 هـ / 1395 م؛ این حمله به وسیله‌ی ترکان عثمانی در نیکو پولس در هم شکسته شد.
ـ حمله‌ی یازدهم: 848 هـ / 1444م؛ این حمله نیز به وسیله‌ی ترکان عثمانی در فارنا شکست داده شد.
به این ترتیب، در مجموع جنگهای صلیبی را می‌توان به چهار دسته‌ی زیر تقسیم کرد:
1 ـ جنگهایی که هدف مستقیم آن‌ها بیت المقدس و سرزمینهای اسلامی شام و مصر بوده است.
2 ـ جنگهایی که حالت تدافعی داشته و برای مقابله با ترکان عثمانی انجام گریده است.
3 ـ جنگهایی که در دوران استعمار به وسیله‌ی دو کشور پرتغال و اسپانیا بر ضد کشورهای اسلامی انجام پذیرفت.
4 ـ جنگهایی که در دوران معاصر به وسیله‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا و غربیان هم پیمانش بر ضد کشورها و نهضتهای اسلامی، به ویژه در خاورمیانه ، هدایت و رهبری می‌گردد.
شایان ذکر است که تهاجم صهیونیستها به کمک دولتهای استعماری، به ویژه دولت بریتانیا، برای غصب سرزمین مقدس فلسطین، یکی از مهم‌ترین اقدامهای صلیبی ـ صهیونیستی است. اما از آنجا که خود به تنهایی به بخشی مستقل نیاز دارد، در بحث حاضر گنجانده نشده است.

قلمرو جنگهای صلیبی

آناطولی، شام، فلسطین، مصر، مدیترانه و به ویژه سواحل شرقی آن و نیز منطقه‌ی بالکان از جمله مناطقی بودند که در جنگهای صلیبی تا دوره‌ی عثمانی صحنه‌ی پیکار بودند.(12) در دوره‌ی جدید و به ویژه پس از تشکیل رژیم غاصب اسرائیل، قلمرو جنگهای صلیبی بیشتر در قالب تشکیل دولت از نیل تا فرات یهود و نیز خاورمیانه‌ی بزرگ تعریف می شود. در واقع غربی‌ها می خواهند با گره زدن سرنوشت کشورهای گوناگون اسلامی به یکدیگر، هدفهای صهیونیستهای مسیحی و صلیبیهای یهودی را یکجا بر آورده سازند. نخستین بار در دهه‌ی 90اصطلاح خاورمیانه‌ی بزرگ از سوی شیمون پرز، نخست وزیر وقت اسرائیل مطرح گردید. وی به همراه آرلی نور کتابی را به همین نام به چاپ رساند. ایده های این کتاب یکی از منابع راهبرد ایالات متحده‌ی آمریکا را در خاور میانه تشکیل می داد و بر پایه‌ی آن حیات اسرائیل در شکل فعلی ادامه می یافت و نظامهای منطقه به تدریج دگرگون می شد.
اما چندی بعد «خاورمیانه‌ی بزرگ تر» جایگزین خاورمیانه‌ی جدید شیمون پرز شد و بار دیگر الزامات راهبردی ـ امنیتی در قالب جغرافیای راهبردی (ژئو پلیتیک، جغرافیای سیاسی و ژئو اکونومیک و جغرافیای اقتصادی و انرژی) به شکل عریان و برهنه مورد تایید قرار گرفت. از سالهای 1996 و 1997 موضوع «خاورمیانه‌ی بزرگ تر» و جایگاه آن و راهبرد امنیت ملی ایالات متحده در قرن بیست و یکم به طور جدی مطرح شد. در این رویکرد در «ارزیابی راهبردی 1998» منافع ایالات متحده‌ی آمریکا در منطقه‌ی خاورمیانه‌ی بزرگ‌تر که شمال آفریقا، ترکیه، اسرائیل و افغانستان را نیز شامل می شد؛ به ترتیب: تأمین نیازهای انرژی؛ مقابله با ایران و عراق؛ صلح اعراب و اسرائیل؛ و ممانعت از فروپاشی نظامهای درهم گسیخته و در آستانه‌ی اضمحلال معرفی شد.(13)
«آدام گار فنیکل» از «انستیتو تحقیقات سیاست خارجی» طی یک سخنرانی، خاورمیانه‌ی بزرگ تر را شامل جهان اعراب، اسرائیل، ترکیه، ایران، آسیای میانه و قفقاز مطرح نمود. اما «لسر»، «ناردولی» و «ارغوان» در کتاب «ریشه های بحران در خاورمیانه‌ی بزرگ تر» این منطقه را شامل شمال آفریقا، ترکیه، فلسطین، خلیج فارس و حاشیه های این مناطق؛ یعنی آسیای میانه و قفقاز، مطرح می کنند و منافع آمریکا را در این منطقه تا سال 2025 در شش محور چنین مطرح می نمایند:
1. ادامه‌ی حیات اسرائیل و فرایند صلح خاورمیانه؛
2. دسترسی به نفت؛
3. ممانعت از به قدرت رسیدن هژمون منطقه ای چالشگر؛
4. ممانعت از گسترش سلاح کشتار جمعی؛
5. اصلاح اقتصادی و سیاسی و ثبات کشورها؛
6. کنترل تروریسم.(14)

پی نوشت ها :
 

1 ـ بیت المقدس یا قدس، شهری است در وسط فلسطین اشغالی، ارتفاع آن از سطح دریا به 2440 یا (حدود 735 متر)می رسد. تاریخ این شهر به هزاره سوم پیش از میلاد می رسد و در نزد همه‌ی مسلمانان، مسیحیان و یهودیان مقدس می باشد. مهم‌ترین بناهای تاریخی آن قبهی الصخره و کلیسای قیامت است. (موسوعه ی المورد، منیرالبعلبکی، بی نا، بیروت لبنان، ج 6، ص 12)
2 ـ اوربانوس دوم(1035 ـ 1099)؛ پاپ رم (1088 ـ 1099).
3 ـ العدوان الصلیبی علی مصر، نسیم یوسف، جوزف، دار النهضه العربیه، 1981، بیروت، لبنان، ج 2، مقدمه چاپ یکم.
4 ـ این برتری غرب نه تنها نسبت به اسلام، بلکه نسبت به دیگر تمدن‌ها نیز حاصل گردیده بود و رابطه‌ی با آن‌ها نیز شکلی یک سویه یافت؛ چنانکه هانتینگتون می نویسد «برخوردهای چند سویه‌ی تمدن‌ها که محدود و مقطّع بود، جای خود را به نفوذ پایدار، سلطه جویانه و یکسویه ی غرب بر همه‌ی تمدنهای دیگر داد. پایان سده‌ی پانزدهم میلادی شاهد بازپس گیری شبه جزیره‌ی ایبری ـ اسپانیا و پرتغال ـ از مورها( نژادی حاصل از اختلاط اعراب و بربرها که اینک در شمال غربی آفریقا ساکن هستند و اسپانیا را از قرن هشتم میلادی تا سال 1429 در اشغال داشتند) آغاز نفوذ پرتقال در آسیا و راهیابی اسپانیا به قاره‌ی آمریکا بود. در یک فاصله‌ی زمانی دویست و پنجاه ساله تمامی نیم کره‌ی غربی و بخش بزرگی از آسیا زیر نفوذ اروپا قرار گرفت. در پایان سده‌ی هجدهم سلطه‌ی مستقیم اروپاییها با مقاومتهایی روبه رو شد. ابتدا ایالات متحده، سپس هائیتی و سرانجام بخش های آمریکای لاتین در برابر سلطه‌ی اروپاییان طغیان کرده استقلال خود را به دست آوردند. اما در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم امپریالیزم تازه نفس غرب، سلطه‌ی خود را تقریباً بر تمامی قاره‌ی آفریقا، شبه قاره و آسیا گسترش داد و در اوایل قرن بیستم تقریباً تمام خاورمیانه را زیر کنترل مستقیم و یا غیر مستقیم خود در آورد...»(برخورد تمدن‌ها و باز سازی نظم جهانی، هانتینگتون، ساموئل پی، ترجمه‌ی محمد علی حمید رفیعی، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران، 1378، ص 75).
5 ـ عمده علل این دوستی را می توان به شرح زیر فهرست کرد:
الف ـ اشاعه‌ی ایده های سرمایه داری غرب و سنخیت آن با روحیه‌ی زر اندوزی، زیاده خواهی و نژاد پرستی یهود.
ب ـ سرکوبی نئونازیها به بهانه‌ی نسل کشی یهود و یهود ستیزی.
ج ـ ایجاد غده‌ی سرطانی دائمی در قلب سرزمینهای اسلامی برای اعمال نفوذ در منطقه‌ی حساس خاور میانه. سخن هرتزل طرح تشکیل دولت اسرائیل در این زمینه بسیار صریح است. او در کتاب خود زیر عنوان دولت یهود می نویسد: «ما در آنجا به سان سنگری برای اروپا، در برابر آسیا خواهیم بود. ما پیش قراول تمدن غرب در برابر وحشیگری شرق خواهیم بود».(ر. ک. محاکمه‌ی صهیونیسم اسرائیل، روژه گارودی، ترجمه‌ی جعفر یاره، احمد نخستین، مجید خلیل زاده، سازمان انتشارات کیهان، تهران، چاپ اوّل، ص 144).
6 ـ سرگذشت فلسطینی، اکرم زعتیر، ترجمه‌ی اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 424.
7 ـ ر.ک. تدارک جنگ بزرگ، هال سل، گریس، ترجمه‌ی خسرو اسدی، مؤسسه‌ی خدمات فرهنگی رسا، چاپ یکم، 1377، تهران، ص 50 ـ90.
8 ـ فن الحرب الاسلامی، دارالفکر، بیروت، لبنان، چاپ یکم، ج 4، ص 9 ـ 11
9 ـ ر. ک. دایره المعارف فارسی، مقاله‌ی «جنگهای صلیبی».
10 ـ وی پس از ارائه فهرست جنگهای صلیبی می نویسد: «باری حمله های صلیبی نه با فتح قسطنطنیه در سال 857 هـ / 1453 م به وسیله‌ی ترکان عثمانی پایان یافت و نه با استیلای فرنگان صلیبی بر غرناطه در سال 897 هـ / 1491 م. بلکه پس از آن نیز در چارچوب حمله های منظم بر ضد سرزمینهای مغرب اسلامی (مغرب، الجزایر، تونس و برقه) به فرماندهی اسپانیائیها و پرتغال‌ها استمرار یافت. تنها با این تفاوت که این حمله ها در چارچوب جنگهای صلیبی قرار نداشت. قضیه درباره‌ی حمله های صلیبی که زیر پرچم استعمارگران غربی به سراسر جهان اسلام به ویژه بر ضد کشورهای عربی ـ اسلامی انجام پذیرفته نیز به همین منوال است؛ و این موضوع مورخان را بر آن داشته است تا از آنها به عنوان حمله‌ی دوازدهم و از حمله های اسرائیل به فلسطین و دیگر سرزمینهای اسلامی به عنوان حمله سیزدهم یاد کنند. این در حالی است که شماری دیگر از حمله‌ی صهیونیستها به عنوان حمله‌ی دهم یاد می کنند، چرا که با حمله های صلیبیان به سرزمین شام ارتباط مستقیم دارد». (فن الحرب الاسلامی، ج 4، ص 10 ـ 11)
11 ـ رها. یا اوسا شهری قدیمی در محل شهر کنونی اورفه، در جنوب ترکیه‌ی آسیایی، از مراکز قدیمی نقل تمدن شرق و غرب و از مراکز قدیم مسیحیت. (ر. ک. دایره المعارف فارسی).
12 ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک. اطلس تاریخ اسلام، مونس، حسین، ترجمه‌ی آذرتاش آذرنوش، انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، چاپ دوم، تهران، ص 329 ـ 341.
13 ـ طرح خاور میانه‌ی بزرگ تر، حسینی، حسن، انتشارات مؤسسه‌ی فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، 1383، ص 31 ـ 32.
14 ـ همان مأخذ، ص 32ـ 33.

ادامه دارد ...
منبع: بینش، عبدالحسین، (1386)، نگاهی نو به جنگ¬های صلیبی، قم، نشر زمزم هدایت.

 

 

نسخه چاپی