آیین‌های شب یلدا
 آیینهای شب یلدا
 
نویسنده: فریده مجیدی خامنه

 
از قدیم الایام شب یلدا یا شب چله را با مراسم ویژه ای گرامی می داشتند و اعتقادات خاصی درباره آن داشتند که از زیبایی و لطف فراوان برخوردار است؛ از جمله:

خوانچه میوه عروس

یکی از مراسم این شب، فرستادن خوانچه میوه از طرف خانواده داماد برای عروس بود. در این خوانچه ها، هفت رنگ میوه مانند انار، انگور، پرتقال، خربزه، سیب، گلابی و هندوانه می گذاردند و آنها را می آراستند و به وسیله طبق کشی به خانه عروس می فرستادند.

تفأل و پیشگویی

در دنبلید (donbalid) طالقان شب اول چله یا به قول خودشان «یکم چله شو» به تبری خانه (Tabri-Xane) یا تعبیر خانه می روند و فال می گیرند؛ به این ترتیب که چون شب چله فرا رسید، با صوابدید و نظر پیران و ریش سفیدان آبادی، ده نفر در تعبیر خانه حاضر می شوند و یک عدد آفتابه مسی یا به قول خودشان «قره آفتابه مسی» در وسط مجلس می گذارند و بعد هرکس، به خصوص دختران دم بخت، از «درجی» یا سوراخی که در تعبیر خانه است، نشانه ای مانند سکه، انگشتر، انگشتانه و از این قبیل به درون می اندازد و یک نفر از ده نفر ریش سفید آن را در آفتابه مسی می گذارد و بعد همراه با بیرون آوردن نشانه ها، با دیوان حافظ، فال هرکس را به نیت آن شخص که نشانه متعلق به اوست، می گیرند. بعد از اتمام کار، خانواده دخترانی که فال خوبی داشته اند، یک جعبه شیرینی با یک مجمعه میوه خشک مانند توت و کشمش به تبری خانه می فرستند و میان افراد تقسیم می کنند. این نحوه فالگیری مشابه فال «مهره و کوزه» است که در سایر نقاط ایران مرسوم است.
نوع دیگری از تفال به این ترتیب اجرا می شود که یک تکه پارچه تازه آب ندیده می آورند و یکی از زنان مسن و با کمال که شعر از حفظ دارد، می خواند و دختربچه کوچک و معصومی روی همان پارچه آب ندیده سوزن می زند. حاضران مجلس نیت می کنند و خواندن هر شعر که تمام شد، کسی که نیت کرده، آن شعر را جواب نیت خود می داند. اشعار زیر را معمولاً برای فال سوزن می خوانند:
سر کوچه پسندت کردم ای گل
کوتاه بودی، بلندت کردم ای گل
ترش بودی مثال آب لیمو
به مثل خرده قندت کردم ای گل
جواب فال: اعتماد و اطمینان داشته باش.
سفید مرغی بودم بر شاخ پسته
فلک سنگی زده بالم شکسته
فلک بالی بده پرواز گیرم
در دروازه شیراز گیرم
جواب فال: مسافر باز خواهد گشت.
از کوچه درآمدی و می رقصیدی
کارد و قمه و کیسه به ما بخشیدی
کارد و قمه و کیسه به ما نفتاده
عید و من و توبه قربان افتاده
جواب فال: صفا رفت و جدایی پیش خواهد آمد.

شب نشینی

در نقاط مختلف قبل از فرارسیدن شب اول چله بزرگ شیرینی و خربزه و هندوانه و پرتقال و سیب و انار تهیه می کنند و پلو می پزند. در «غیاث آباد گرمسار» بعد از خوردن شام، شیرینی و میوه ای را که دارند، روی سفره مخصوص می چینند. نخست از آن برای فرزندانی که در خانه نیستند (مثل دختری که شوهر کرده و پسری که زن گرفته است)، سهمی کنار می گذارند، مشروط بر اینکه در شهر و دیار دیگری نباشند و مقیم محل باشند. آن وقت به خوردن شیرینی و میوه می پردازند. در «خمین» و آبادیهای آن مانند «پشتکوه» و «فرنق» و «گوشه محمد مالک» شب چله تمام مردم از هر جا که باشند، به خانه های خود می آیند تا با خانواده شان باشند. در اراک آخرین روزهای پاییز را که کوتاهترین روزهای سال هم هست، «شکمبه شورون» می گویند؛ چون در قدیم خانواده ها روز آخر پاییز شکمبه ای می خریدند و زن خانه آن را کنار نهر می برد و می شست و تا می رسید به خانه شب می شد. اهل خانه که می پرسیدند: «شام چی داریم؟» بانوی خانه می گفت: «چیزی نداریم. امروز، روز شکمبه شورون بود، نرسیدم غذا درست کنم.» از این روی به آخر پاییز «شکمبه شورون» می گویند.

عمو چله جون

در دره میانه «سفلی ملایر» دو روز مانده به شب چله، تمام اهل آبادی هر چه فرش و لحاف کثیف دارند، در رودخانه می ریزند و تمیز می کنند و به این امید هستند که عموچله در شب چله به عنوان میهمان به خانه آنان بیاید. شب چله نزدیک غروب آفتاب، باید تمام درها و دریچه خانه ها باز باشد، وگرنه عمو چله جون قهر می کند و به خانه شان نمی آید. موقع خوردن شام، باید پسر کوچک خانه برود بیرون از منزل و سه مرتبه صدا بزند: «آهای عموم چله جون، اجازه هست شام بخوریم؟»
آنگاه باید پدر و مادر یکصدا بگویند: «فرزند جان، عمو چله اجازه داد!» و مشغول خوردن شام می شوند و پس از آن، به صرف شیرینی و میوه می پردازند و مقداری از آنها را در ظرفی می ریزند و به بام خانه می روند و می خوانند: «چله چله جون / امشبی مهمون / دیه درادور / روسو، بیاوون.»
یعنی: چله چله جون، امشب مهمانی، دیگر بیا بیرون به طرف بیابان.
دو ساعت مانده به نصف شب، پیرمردی بالای بام می رود و جار می زند: «خدا پدرتان را بیامرزد، همگی جمع بشوید. عمو چله جون را از آبادی با احترام تمام بیرون کنیم.» در این وقت مردم ده جمع می شوند و اسبی یا الاغی می آورند و پالان رویش می اندازند و کسی را به نام «عمو چله» انتخاب می کنند و یک دست لباس نو به او می پوشانند و سوار الاغ می کنند و این شعر را می خوانند: «چله برو به شادی / از این دیار و وادی / خدا نگهدارت باد / خدا نگهدارت باد!»
هنگام دور زدن، یک نفر ظرف بزرگی به دست می گیرد و جلو عمو چله می افتد و غذاهایی را که برای عمو چله ریخته و پشت در خانه ها گذاشته اند، بر می دارد و توی آن ظرف خالی می کند. پس از دور زدن، عمو چله به طرف رودخانه می رود و مردم هم پشت سرش راه می افتند. عمو چله این شعر را می خواند: «ای زن و مرد وادی / رفتم به خوشی و شادی / خداحافظ که رفتم / خداحافظ که رفتم.» لب رودخانه سهم غذای عموچله را به آب می ریزند و صلوات می فرستند و به آبادی بر می گردند و در مقابل آنها که می پرسند: «عمو چله جون را چه کردید؟» می گویند: «به شادی و تندرستی و دلخوشی رفت تا سال دیگر.»

شال اندازون

در آذربایجان در این شب بچه ها و یا تازه نامزدها «شال اندازی» می کنند؛ یعنی از سوراخ پشت بام یا پنجره و یا هر دریچه دیگری شال توی اتاق می آویزند و بدین ترتیب خواستار هدیه ای از صاحبخانه می شوند و صاحبان خانه ها نیز با رویی خوش و خندان مقداری آجیل و شیرینی به انتهای شال آنها می بندند و نیت خیر درباره شان می کنند.

شب یلدا و طب عامیانه

ابراهیم شکورزاده در کتاب عقاید و رسوم عامه مردم خراسان درباره شب یلدا می نویسد: به عقیده خراسانیها اگر کسی در این شب هنداونه و خربزه بخورد، تا سال بعد جگرش لک بر نمی دارد و کرمهای روده اش دفع می شود (همان عقیده ای که در اکثر نقاط ایران در بین مردم راجع به میوه های شب یلدا وجود دارد). اگر در شب چله هویج و گلابی و انار و زیتون سبز بخورند، در تابستان سال بعد، از گزنه جانوران به ویژه نیش عقرب در امان خواهند بود. اگر کسی در این شب انگور بخورد، در تابستان سال بعد گرما زده نخواهد شد. اگر کسی شب سیر ترشی بخورد، تا یک سال درد مفاصل نخواهد کشید. برای درمان چشم درد باید در این شب مبادرت به خوردن حلوا ارده کرد. اگر کسی دچار خونریزی لثه و خون دماغ باشد، با خوردن کاسنی و کلم، حتماً خونریزی اش قطع خواهد شد.
منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.

 

نسخه چاپی