راهبرد جمهوری اسلامی ایران در قبال جهانی شدن
راهبرد جمهوری اسلامی ایران در قبال جهانی شدن

نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

استراتژی جمهوری اسلامی ایران در قبال فرسایش حاکمیت دولت ها

طی دو دهه اخیر و به ویژه پس از پایان جنگ سرد، جهانی شدن به یک پدیده و روند غالب در عرصه روابط بین الملل تبدیل شده است.(1) جهانی شدن پدیده ای تک بُعدی نیست، بلکه گستره آن به گستردگی همه موضوعات مهم اجتماعی و بین المللی است. درواقع سرنوشت کلیه بخش های نظام بین الملل در حوزه های مختلف اجتماعی به واسطه پیوندهایی از وابستگی متقابل فزاینده و نفوذ و رسوخ در روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در ورای مرزهای موجود جغرافیایی به هم گره خورده است. تا جایی که این پرسش مطرح می شود که آیا روند جهانی شدن منجر به فرسایش حاکمیت دولت ها می گردد و آیا اقتدار داخلی آنها را در چارچوب واژه حقوقی تعریف شده ملت- دولت به چالش می طلبد؟
بدون تردید اصل بحث حاکمیت دولت به عنوان عنصر تشکیل دهنده هر دولت-ملت مورد پذیرش است، لکن ابهام در دامنه آن می باشد. در حالی که در سال های بعد از 1920، حاکمیت دولت ها در اجرای سیاست خارجی محدود به رعایت یک رشته قواعد بین المللی گردید و این محدودسازی تأثیر فراوانی بر دامنه حاکمیت دولت ها داشت. پایان جنگ سرد زمینه و شرایط ایجاد قالب های جدید بین المللی را فراهم ساخت. در حال حاضر جامعه بین المللی در شرایط ویژه ای قرار گرفته، زیرا از یک طرف نظام دوقطبی فروپاشیده و از طرف دیگر هیچ نظام جدیدی جایگزین آن نگردیده است. شاید بهترین دیدگاه این است که بگوییم جهان در دوران انتقالی است.
تردیدی نیست که جهانی شدن مبتنی بر پذیرش تغییرات شتابنده ای است که قاعدتاً منجر به بروز تحولاتی در مبانی فکری و بنیادهای نظام های سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی می شود. بدیهی است که چنین رویکرد و تفسیری از جهانی شدن، با مقاومت شدید کشورهایی مواجه خواهد شد که اگرچه مخالف تغییر و تحول نیستند، اما سرعت و عمق این تحولات را نمی توانند بپذیرند. در چنین فضایی است که جهانی شدن جنبه تهدیدآمیز به خود گرفته و طیف وسیعی از کشورهای مستقل آن را یک مبارزه خواهی جدی و نه یک فرصت تازه ارزیابی می نمایند(2).
نقش و خصوصیات کشورها در قرن جدید بستگی به این امر دارد که در برابر متغیرهای بی بدیل و معضل های موجود پدیده جهانی شدن، چگونه واکنش نشان خواهند داد. برخی کشورها فرصت های ناشی از این پدیده را به دست آورده، ولی برخی دیگر خود را در معرض تهدید خواهند یافت. شماری قادر به ایجاد نظام های منعطف و زیرساخت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی لازم برای مواجهه عقلایی برای تأمین منافع ملی خود خواهند بود؛ اما عده دیگری توانایی انجام دادن این اقدامات را نخواهند داشت. برخی کشورها نیز تلاش خواهند کرد در برابر تغییرات، مقاومت کرده و به بیانی دیگر، راه پیوستن به نوآوری های فنی سریع یا اقتصاد یکپارچه جهانی را انتخاب نکنند. اما در این میان و در رویارویی با این پدیده(جهانی شدن) واکنش ایران چیست و یا چه می تواند باشد؟
جامعه ایرانی در شرایط کنونی از یک سو، با تغییرات ژرف و گسترده در محیط داخلی خود مواجه است و از جانب دیگر، رویکردهای مسلط ما، همچنان سنتی و سخت افزارانه است؛ همان شرایطی که پدیده جهانی شدن آن را به مبارزه خوانده است. جمهوری اسلامی ایران در برخورد با پدیده جهانی شدن و فرسایش حاکمیت بیش از سه گزینه فراروی خود ندارد. گزینه اول: واکنش ایجابی، تسلیم، انفعال و استحاله در روند جهانی شدن؛ گزینه دوم، واکنش سلبی، انزوا، نفی و انکار؛ و گزینه آخر برگرفتن راه میانه و بازیگری فعال همراه با تقویت اقتدار ملی است.

واکنش ایجابی

گزینه ایجابی، به معنای تسلیم شدن و یا به عبارت دیگر استحاله در برابر روندی است که امروز به عنوان جهانی شدن مطرح است و قدرت های بزرگ به ویژه آمریکا می خواهند کشورهای مستقل را به انفعال بکشانند. هدف اصلی در جهانی شدن این است که معیارهای عامّی را در زمینه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به وجود بیاورند؛ درواقع هدف اساسی، یکسان سازی است. جهانی سازی در مقام عمل، به مفهوم غربی سازی(3) و یا حتی امریکایی سازی(4) است. آیا واکنش ایجابی، انفعالی و تسلیم در برابر این روند امکان پذیر است؟ آیا برای کشوری که می خواهد فرهنگ مستقل داشته باشد و مردم تصمیم به استقلال واقعی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در چارچوب معیارهایی بر مبنای باورها و اعتقادات خود گرفته اند، تسلیم امکان پذیر است؟
در بحث جهانی شدن، یکی از مسائل مهم، تأثیرات اساسی این روند بر بافت فرهنگی، دینی و قومی جوامع است. آیا ما می توانیم در برابر این تغییرات سر فرود آوریم و تسلیم شویم؟ در بحث جهانی شدن قدرت های بزرگ در پی آن اند که از راه دور، جهان را مدیریت کنند و از طریق سیستم ارتباطی و نرم افزاری بین المللی که در اختیار دارند، می خواهند یک مدیریت راه دوری را بر کل جهان تحمیل نمایند. آیا امکان پذیر است کشوری که می خواهد استقلال خود را حفظ کند- جمهوری اسلامی ایران و یا هر کشوری که در پی استقلال سیاسی و فرهنگی است- سلطه دیگران را بپذیرد؟
با توجه به تأثیرات منفی جهانی شدن به ویژه در کشورهای در حال رشد، در سایه رواج معیارهای عام رفتاری در روابط اجتماعی، همچنین افزایش ظرفیت تهدید به علت اِعمال قدرت بازیگران قدرتمند و تأثیرات مهم و حیاتی این روند بر بافت فرهنگی، دینی، قومی و اجتماعی، هرگونه تسلیم به مفهوم از دست دادن استقلال و حاکمیت ملی است. همچنین زیان های ناشی از اِعمال مدیریت شرکت های چندملیتی و سقوط سهم کشورهای کمتر توسعه یافته از درآمد کل تجارت جهانی، خارج شدن این کشورها از گردونه شبکه تولید و حتی مصرف از طریق تحرک نابرابر اقتصاد جهانی، بهره گیری شرکت های چندملیتی از امکانات طبیعی و نیروی کار ارزان در کشورهای جهان سوم و امثال اینها، شرایط بسیار سخت و پیچیده ای را پیش روی کشورهای کمتر توسعه یافته قرار داده اند. در این شرایط، کشوری با ویژگی اقتصادی مانند ایران و ظرفیت بالای آسیب پذیری های اقتصادی، چگونه و با چه تضمینی به عنوان «کشور-ملت» خواهد توانست با تسلیم در برابر امواج منفی روند جهانی شدن در صحنه روابط بین الملل به بقا و پیشرفت خود بپردازد؟ و چگونه خواهد توانست با حل شدن در این روند پرشتاب و پرمخاطره، حداقلی از منافع ملی خود را تعقیب کند؟
از سوی دیگر در شرایطی که در روند جهانی شدن، شبکه های اطلاع رسانی اینترنت و ماهواره به عنوان یک چهره قدرت عمل می کنند و مستقیماً فرهنگ ملی را نشانه رفته اند و تمدن غرب با این ابزار برای جوانان ما قهرمان امریکایی می سازند تا امریکایی بیندیشند، امریکایی رفتار کنند و با اِعمال قدرت بر روی نسل جوان آنها را از درون تغییر دهند و بحران هویت را دامن زنند و فرهنگ ملی ایران اسلامی را در برابر فرهنگ غربی به تسلیم وادارند، ایران چگونه می تواند با واکنش ایجابی، انفعال، وادادگی و تسلیم در برابر این تحولات منفی، مدعی استقلال و حاکمیت ملی باشد؟ بی تردید، نه تجربه تاریخی و نه روند تحولات اجتماعی این مرز و بوم، در برابر تهاجم به سرزمین یا آیین، گزارشی از سکون، تسلیم و انفعال در برابر تهاجم بیگانه را، روایت نکرده اند.
علاوه بر اینکه تاریخ ملت ایران نشان می دهد که از دیرباز در همه مقاطع حساس حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، مثلاً در دوران صفویه و قاجار یعنی حدود 100 تا 400 سال قبل، همواره ملت ایران در برابر تهاجم و تجاوز بیگانه ایستادگی و مقاومت کرده است. از دوران صفویه گرفته تا به امروز و حتی قبل از آن، همواره این ملت بر استقلال خود پای فشرده است. استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همواره برای ملت ایران یک اصل بوده است، مخصوصاً بعد از شروع نهضت اسلامی و بالاخص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که بزرگ ترین هدف مورد تأکید مردم، اسلامیت، استقلال، مردم سالاری و آزادی بوده است. برای این استقلال، مردم ما همواره در طول تاریخ بهای گزافی پرداخت کرده اند(5). مخصوصاً در دوران بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران که عزت، سربلندی و استقلال در این سرزمین در سایه خودباوری و بازگشت مردم به شخصیت اسلامی و ملی خود، جایگاه خود را بازیافته اند و این اصول و ارزش ها بیش از مقاطع گذشته تبلور دارند. بنابراین، این گزینه هم از لحاظ تاریخی و از لحاظ فرهنگ مردم ایران نمی تواند موردقبول باشد. از لحاظ معیارهای اسلامی و انقلابی هم که بسیار روشن است که قابل قبول نیست. پس گزینه انفعالی یا گزینه تسلیم و استحاله در برابر این روند، قطعاً از دید مردم ایران و از دید مسئولین کشور با پاسخ منفی رو به رو است.

واکنش سلبی

گزینه دوم، واکنش سلبی، واکنش نفی و واکنش انکار است. یعنی روند تحولات جهانی را کاملاً نادیده بگیریم. در بُعد اقتصادی هر تحولی اتفاق بیفتد، در بعد سیاسی هر فرآیندی در جریان باشد، در زمینه ارتباطات هر نوع فنّاوری که حاکم باشد و در سایر ابعاد زندگی اجتماعی و بین المللی شاهد هر تحولی که باشیم، ما بی توجه به همه آنها و بدون در نظر گرفتن واقعیت ها، برنامه ها و سیاست خودمان ار دنبال کنیم. نفی یک واقعیت، تغییری در آن واقعیت ایجاد نمی کند. نفی و سلب آنچه امروز در سطح جهانی وجود دارد، تأثیری در شاکله آن به وجود نمی آورد. ما نمی توانیم واقعیت های جهانی را انکار کنیم، امروزه فنّاوری پیشرفته ارتباطات، شرایط جدیدی را برای زندگی مردم به وجود آورده است. نسل جوان ما از طرق مختلف، ایده ها و افکار جهانی را دریافت می کنند و به راحتی می توانند با دنیا مرتبط شوند. با یک خط تلفن و با یک رایانه به راحتی می توانند با جهان ارتباط برقرار کنند. ما نمی توانیم منکر گردش سریع اطلاعات در دنیای امروز باشیم. ما نمی توانیم منکر تکنولوژی پیشرفته و آثار آن در دنیای امروز باشیم. بنابراین گزینه سلبی، انکار واقعیتی است که نه منطقی و نه عملی است. (6)
پیامدهای انتخاب گزینه واکنش سلبی و انزوا با توجه به ویژگی ها و خصوصیات جهان کنونی، تفاوتی با انتخاب گزینه اول ندارد. زمانی که آگاهی جهانی با رشد میزان ارتباطات در اقصی نقاط جهان گسترش می یابد و نمی توان رشد جهانگیر شبکه های ارتباطی را انکار نمود، در شرایطی که در بستر جوامع، هویت ها و جنبش های اجتماعی جدیدی در قالب جنس، زبان، قومیت و... تولید یا بازتولید می شوند و جوامع با هویت و فرهنگ مجازی نوینی رو به رو هستند، وادادگی محض(گزینه اول)، یا فرار از واقعیت و نفی و انکار آن( گزینه دوم)، تغییری در سرنوشت کشور به وجود نخواهد آورد.
وقتی پیشرفت سریع وسایل ارتباط جمعی، کنترل حاکمیت را نه تنها از دولت ها، بلکه از مؤسسات خصوصی محدود نیز خارج می کند؛ در شرایطی که دولت ها فاقد توانایی برای ممانعت و جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات هستند، حتی دولت هایی با نظام درونگرا و تنیده در خود نیز چاره ای جز واگذاری برخی از سنگرهای حاکمیت را ندارند، هرچند که سرزمین وسیعی به نام کشور و انبوهی از جمعیت به نام ملت را داشته باشند؛ به هر حال در این شرایط که روند جهانی شدن بخشی از واقعیت جهان با وابستگی متقابل و فزاینده می باشد و روابط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به مرزهای سرزمینی و یا به بازیگران دولتی محدود نمی شود و هیچ دولتی بی تأثیر از فعالیت های خارج از کنترل آن نیست، گزینه واکنش سلبی، انزوا و نفی، نه معقول است و نه امکان پذیر می باشد.

واکنش مقتدرانه

واکنش سومی که می توان برگزید و می تواند واکنش مطلوب نظام جمهوری اسلامی ایران و نظام های مستقل جهان نیز باشد، واکنش مقتدرانه، سازنده و چالشگر با بازیگری فعال در صحنه جهانی است. این واکنش به این معناست که جهانی شدن فرصت هایی را پیش روی ما می گذارد و ما می توانیم از این فرصت ها استفاده و بهره برداری کنیم. انتخاب گزینه واکنش مقتدرانه در قبال روند پرشتاب و پرمخاطره جهانی شدن، حاصل نگرش و زاویه دید دیگری به جهانی شدن است. در این نگرش، چالش اصلی جهانی شدن را چگونگی بهره گیری از فرصت های انکارناپذیری می داند که پدیده جهانی شدن فراروی انسان ها قرار داده است. رقابت در عرصه جهانی، ضرورتاً همیشه مضر نیست، بلکه می تواند زمینه همکاری میان کشورها را افزایش دهد.
از سوی دیگر، اگرچه جهان در 50 سال گذشته، سال های پرتحولی را پشت سر گذاشته، اما این به آن معنا نیست که نسل حاضر تنها نسلی است که در فضای آکنده از تحول به سر برده است. تجربه انقلاب صنعتی در قلمروی کشورهای اروپایی و شکل گیری نظم جدید جهانی پس از جنگ جهانی دوم، از دوره های حساسی به حساب می آیند که به نوعی مردم آن دوره ها را غرق در تغییر و تحول ساخته بودند. البته نباید فراموش کرد که سرعت وقوع تحولات در عصر حاضر با هیچ یک از دوره های پیشین قابل قیاس نیست و این وجه ممیزه دوره معاصر می باشد(7). از مطالعه دوره های مشابه تاریخی چنین برمی آید که هیچ گاه انزوا و فرار از واقعیت ها، معضلی را حل نکرده و ملت هایی که برخورد فعال و هوشمندانه با تحولات داشته اند، موفق بوده اند؛ گرچه «عدم اطمینان»، ویژگی مشترک دوره تحول می باشد و همگان بسیار مشتاق اند تا بتوانند به یک بینش گویا و راهگشا در تجزیه و تحلیل و حل و فصل مسائل خود دست یابند.
ایران با توجه به گذشته تاریخی و فرهنگی خود و نیز ظرفیت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کنونی- چنانچه خود را مهیا کند- می تواند به مسیری راهگشا جهت حل و فصل مسائل خود در روند جهانی شدن دست یابد. ایران می تواند کشوری استراتژیک باشد که هم از نظام جهانی بهره برداری کند و هم به لحاظ منزلت استراتژیک تحولاتش بر نظام جهانی تأثیرگذار باشد. ایران با منزلت استراتژیک خود می تواند مسیر حرکت جهانی خود را در چارچوب استراتژی موازنه مثبت و فعالانه قرار دهد. این منزلت استراتژیک، ملزومات خاصی دارد که بی توجهی به آن موجب از دست رفتن فرصت های ایران می شود. ملزومات بهره گیری از این منزلت این است که ایران بتواند رانت مالکانه منزلت خود را گرفته تا هم خود را قدرتمند سازد و هم از این رهگذر، الگویی برای کشورهای در حال توسعه باشد.
انتخاب دو گزینه انفعال و انزوا به هیچ وجه شایسته موقعیت و منزلت ایران نیست و به نظر می رسد که گزینه سوم، یعنی افزایش سطح قدرت داخلی، اقتدار ملی و منزلت استراتژیک، تنها راه فراروی ایران در روند کنونی تحولات جهانی باشد. استفاده مؤثر از روند جهانی شدن منوط به کیفیت اثرگذاری و مداخله در مرکز و محافلی است که تصمیمات کلیدی اقتصادی و سیاسی جهان امروز و آینده را اتخاذ می کنند. افزایش کیفیت اثرگذاری در این روند و همچنین برون رفت از بحران های ناشی از امواج منفی جهانی شدن، منوط به تقویت «اقتدار ملی» است. تقویت اقتدار ملی، هم رویکرد نرم افزارانه و هم رویکرد سخت افزارانه را طلب می کند. چنانچه تقویت اقتدار ملی در حوزه های ساخت دولت، توسعه اقتصادی، توسعه فرهنگی، توسعه سیاسی و توسعه دفاعی صورت پذیرد، کنترل و مهار فرسایش حاکمیت ملی را ممکن می سازد.
درواقع جهانی شدن فرصت های مطلوبی دارد که از آن فرصت ها می توان استفاده نمود. البته تهدیداتی هم پیش روی ما قرار می دهد که برای آن تهدیدات باید برنامه ریزی کرد. به عنوان مثال از فنّاوری ارتباطات می توان برای احیای تفکر اسلامی استفاده و بهره برداری نمود. برای ابلاغ پیام به دیگران، شرایط جدید یک فرصت مطلوب برای ماست. ج.ا.ا. به عنوان یک دولت مستقل و انقلابی می تواند به طور فعال وارد صحنه جهانی شود. انزوا و گوشه گیری را انتخاب نکند، به صورت فعالانه از فرصت ها استفاده کند و در مواردی که این روند با اصولش در تضاد است، به چالش بپردازد.
تاریخ ملت ایران هم نشان می دهد که ایران در تمام مقاطع حساس تاریخی، حداقل در منطقه ما پیشتاز بوده است. غیر از مسئله جهانی شدن، در گذشته تحولات بزرگی در تاریخ داشته ایم و توانسته ایم از آنها به خوبی عبور کنیم. البته در مقطع فعلی روند جهانی شدن سرعت بیشتری دارد. در مقاطع گذشته ما توانستیم از معابر خطرناک تاریخی عبور کنیم و فرهنگ و ارزش های خودمان را نیز حفظ کنیم. از انقلاب صنعتی به عنوان یک فرصت، استفاده و بهره برداری کردیم و در مواردی که علیه منافع ملی ما بود، در برابر آن ایستادگی کردیم.
اولین کشوری که در منطقه خاورمیانه با قاطعیت از زمان فتوای تنباکو تا به امروز، در برابر استعمار ایستاد، ملت بزرگ ایران بود. در این منطقه، پیشتاز در حرکت مردم سالاری، همین ملت بود. انقلاب مشروطه را این ملت به وجود آورد و قبل از اینکه کشورهای منطقه مجلس قانونگذاری داشته باشند، نزدیک به 100 سال پیش در ایران مجلس شورای ملی تأسیس شد. انقلاب مشروطه را علما، بزرگان، اندیشمندان و ملت با فداکاری زیاد در برابر استبداد و استعمار خارجی به وجود آورد. ما در همه این زمینه ها پیشتاز بوده ایم. حتی در زمینه ملی شدن نفت هم، ایران در منطقه پیشتاز بود. در این منطقه، قبل از دیگران، کشوری که در برابر استثمار غرب ایستاد و نفت را ملی کرد، ایران بود و ما در این زمینه نیز پیشتاز بودیم. در مسئله مهم احیای تفکر اسلامی هم بی تردید جمهوری اسلامی ایران پیشتاز بود و توانست در سایه نهضت و انقلاب اسلامی، نظام حکومتی و مدیریتی را در چارچوب موازین اسلامی شکل دهد و احکام اجتماعی اسلام را اجرا و پیاده کند.
ملتی که در تمام مقاطع حساس، پیشتاز تحولات مهم در منطقه بوده و در تحولات بزرگ پرچمدار بوده است، قطعاً قادر خواهد بود تا در نحوه تعامل با مسئله جهانی شدن هم پیشتاز باشد و برای کشورهای منطقه و کشورهای مستقل در سراسر جهان الگو و الگوساز باشد. ایران همواره یک جایگاه استراتژیک داشته و ملت بزرگ آن با این جایگاه همواره توانسته است به اهداف بلندی که مد نظرش بوده، دست یابد و امروز هم انجام این وظیفه مهم برای ج. ا.ا. امکان پذیر است.

ابعاد جهانی شدن و فرصتهای حاصل از آن

در بحث جهانی شدن باید مسائل را به چند بخش تقسیم کنیم. یک بخش مواردی که مقررات، قواین و عرف بین المللی می تواند برای ما فرصت باشد و یا لااقل تهدید نخواهد بود. اساساً در دنیای امروز زندگی کردن بدون تماس و بهره برداری از این فرصت ها امکان پذیر نیست. بنابراین،‌ در این گونه قراردادها، معاهدات و کنوانسیون های بین المللی که در چارچوب منافع ملی ماست، خودمان داوطلبانه عضو آنها می شویم و در مقام عمل نیز برای تأمین منافع خود به آن مقررات پایبندیم. برای مثال مقررات بین المللی که در حال حاضر برای پرواز هواپیماها، حرکت قطارها و کشتی ها به کشورهای مختلف موردتوجه و عمل همه کشورها قرار می گیرند؛ کشتیرانی که در آب های بین المللی انجام می گیرد؛ همچنین هواپیماهایی که به ناچار از فضای کشورهای مختلف عبور می کنند، بدون مراعات مقررات بین المللی، سلامت سفر آنها تضمین نخواهد شد. تمام امواج رادیویی که از فرکانس های مختلف پخش می شوند، به نحوی بین کشورها تقسیم بندی شده است. اگر فرکانس ها تقسیم نشود، تداخل امواج مانع استفاده صحیح از آنها خواهد شد. حتی فضا هم به نحوی تقسیم بندی شده است. مناطقی که کشورها می توانند ماهواره های خود را پرتاب کنند، مشخص شده است. ما می توانیم از این مقررات به عنوان یک فرصت استفاده کنیم و وارد این کنوانسیون ها و مجامع در جهت استفاده و بهره برداری برای منافع کشورمان شویم و در این زمینه مشکلی وجود ندارد. نه تنها همکاری و هماهنگی در این گونه موارد با اصول، ارزش ها، اهداف و موازین اسلام و اعتقادات ما تضادی ندارد، ‌بلکه در بسیاری از این موارد تأمین منافع ملی ما در سایه اجرای این مقررات امکان پذیر است؛ و لذا این قراردادها، کنوانسیون ها و معاهدات را، مجلس شورای اسلامی تصویب می کند و شورای نگهبان هم تأیید می نماید. بنابراین، در این بخش با مشکلی مواجه نیستیم و حتی فرصت هایی هم در اختیار ما قرار گرفته است.
بخش دیگر از مقررات و معاهدات بین المللی به گونه ای است که هم ما می توانیم از آنها استفاده کنیم و هم دشمن می تواند از آنها علیه ما بهره برداری کند. این مسئله وابسته به توانمندی و قدرت ما، ‌توانمندی دیپلماسی ما و پرستیژ، جایگاه و نحوه تحرک ما در سطح جهان می باشد تا چگونه از این مقررات استفاده کنیم. به عنوان مثال، ما عضو NPT(8)، معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای هستیم و آن را امضا کرده ایم و به آن متعهد شده ایم، که می تواند برای ما یک فرصت باشد، به دلیل اینکه ماده 4 همین معاهده به کشورهای صنعتی دنیا تکلیف می کند که به کشورهایی که به این معاهده پیوسته اند، باید کمک کنند و آنها را تشویق می کند که فنّاوری هسته ای صلح آمیز را در اختیار این کشورها قرار دهند(9). پس ما از این معاهده و از این فرصت می توانیم استفاده کنیم. چون فنّاوری هسته ای یک فنّاوری بسیار گسترده و وسیعی است که در زمینه تولید برق، کشاورزی، پزشکی، بهداشت و در سایر بخش های مختلف زندگی می توانیم از آن استفاده کنیم. ما از این توان در ده ها مصرف صلح آمیز می توانیم بهره برداری کنیم؛ دشمن هم می تواند از این نوع معاهدات سوءاستفاده کند، همان طور که با اتهامات بی اساس و طرح مطالب غیرواقعی نسبت به برخی کشورهای مستقل، فشار سیاسی و اقتصادی خود را وارد می کند. بنابراین، در برخی از موارد ما می توانیم بهره برداری کنیم، دشمن هم می تواند سوءاستفاده کند؛ این مسئله وابسته به توانمندی ماست که چگونه بتوانیم در صحنه بین المللی حضور یابیم و بتوانیم از پیچ و خم مقررات عبور کنیم و از آن استفاده نماییم.
خوشبختانه در شرایط حاضر در بسیاری از برخوردها، مذاکرات، کنفرانس ها و جلسات رسمی، مقامات ج.ا.ا. نسبت به بسیاری از این نوع معاهدات و کنوانسیون ها به عنوان طلبکار با کشورهای صنعتی برخورد می کنند. واقعاً هم ما نسبت به جهان صنعتی مطالبات فراوانی داریم. یعنی ما در عمل ملتزم به این معاهدات شده ایم، ولی متأسفانه کشورهای صنعتی به این معاهدات ملتزم نیستند و همواره تخلف کرده اند و با تخلف آنها ضررهای اقتصادی، علمی و صنعتی فراوانی به ما وارد شده است و نگذاشته اند ما از فنّاوی صلح آمیز استفاده کنیم. بنابراین در این بخش ما می توانیم به صورت فعال وارد شویم تا بتوانیم از مقررات و معاهدات بهره برداری کنیم.
بخش دیگر در روند جهانی شدن، مواردی است که می تواند برای ما تهدیدآمیز باشد که عمدتاً در بخش های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. البته در دیگر زمینه ها هم تهدیداتی وجود دارد. در این بخش باید چه کار کنیم؟ ما معتقدیم در این بخش، هر مقدار بتوانیم اقتدار ملی را بالاتر ببریم، می توانیم بهتر با جهان مواجه شویم و بهتر می توانیم از منافع خودمان دفاع کنیم و از این روند به نفع کشور استفاده و بهره برداری نماییم. یک نمونه روشن در این بخش، آثار یکجانبه گرایی امریکاست که می تواند برای ما و سایر کشورهای مستقل جهان خطرآفرین باشد.

یکجانبه گرایی آمریکا

یکجانبه گرایی به عنوان فضای جدیدی است که امریکا در پی تثبیت آن در جهان است. این فضا قطعاً برای کشورهای مستقل و از جمله ج.ا.ا. تهدیدآمیز خواهد بود. البته ما در چالش در برابر این فضای خطرناک تنها نیستیم، یعنی این ج.ا.ا. نیست که می خواهد در برابر این پروژه امریکایی مقاومت و ایستادگی کند، بلکه همه کشورهای جهان با این نقشه به مخالفت بپا خاسته اند. درواقع در روندهای مخاطره آمیز و تهدیدکننده، گاهی مسئله ای مربوط به کشورهای جهان اسلام می شود، گاهی مربوط به جهان سوم یا جهان در حال توسعه می شود و گاهی هم مربوط به هم کشورهای جهان غیر از امریکا می شود.
در برابر مسئله یکجانبه گرایی امریکا تنها مخالفت و چالش جمهوری اسلامی ایران مطرح نیست، حتی تنها مخالفت کشورهای اسلامی هم نیست، تنها بحث کشورهای غیرمتعهد هم نیست، مدعی تر از همه ما در این رابطه کشورهایی مانند کشورهای اروپایی، روسیه، چین و ژاپن هستند و یا لااقل آنها هم در حدّ ما، معترض هستند. درواقع یکجانبه گرایی، یک تهدید جهانی برای همه کشورهاست، تهدید برای یک کشور خاص نیست. لذا تمام کشورهای اروپایی حتی اعضای پیمان ناتو هم با یکجانبه گرایی مخالفت می کنند. حتی انگلستان که از کشورهای دیگر اروپایی با امریکا نزدیک تر است، مخالف یکجانبه گرایی است. همه مقامات سیاسی انگلیس، در جلسات رسمی و علنی و در موضع گیری های خود به صراحت با یکجانبه گرایی امریکا مخالفت می کنند. (10)
تنها خود امریکا طرفدار یکجانبه گرایی است، بدون اینکه کشور دیگری آن را قبول داشته باشد. حتی در داخل امریکا هم این مسئله مورد اختلاف است. درست است امروز گروه حاکم به شدت در پی استقرار نظام تک قطبی است، اما در عین حال بسیاری از اندیشمندان، نمایندگان مجلس، متفکرین، صاحبنظران، استراتژیست ها و مراکز مطالعاتی امریکا، مخالف این روند هستند و می گویند این مسیر، امریکا را در نهایت به انزوا و شکست می کشاند. بسیاری از صاحب نظران می گویند در مسیر یکجانبه گرایی در نهایت، کشورهای جهان در برابر امریکا متحد می شوند و امریکا نمی تواند این مسیر را تا پایان ادامه دهد.
امریکا امروز در برابر هر آنچه مانع این روند باشد، نظیر سازمان ملل، شورای امنیت، مقررات و معاهدات بین المللی، عرف بین المللی و حتی افکار عمومی جهان می ایستد. مقامات امریکایی به صراحت می گویند اگر مقررات و معاهدات و سازمان های بین المللی موافق منافع ما نباشد، آنها را نمی پذیریم و به آنها پایبند نخواهیم بود. در بحث تروریسم می گویند رهبری سازمان ملل را قبول نداریم و هر دولتی یا با ماست و یا با تروریسم است. فعلاً این شعارها مرتب تکرار می شود، اما بسیاری از متفکرین امریکایی معتقدند که درنهایت امر، این روند منجر به شکست و انزوای امریکا خواهد شد. نقض مقررات بین المللی بی تردید، تنفر جهانی را نسبت به دولتمردان امریکا به وجود آورده و امریکا را به عنوان یک کشور یاغی به جهان معرفی خواهد کرد. خروج امریکا از پیمان کیوتو یا خروج از معاهدات و مقررات بین المللی دیگر، ردّ CTBT و بسیاری از کنوانسیون هایی که امریکا آنها را رد کرده، در خود اروپا یک تهاجم عمیقی را نسبت به امریکا به وجود آورده است، که حتی دوستان و مدافعین امریکا نتوانسته اند از این روند دفاع کنند و به صراحت می گویند این شیوه موردقبول ما نیست. بنابراین، در موضوع یکجانبه گرایی، امریکا تنهاست و افکار عمومی جهان و دنیای اسلام با آن موافق نیستند.
فضایی که بعد از 11 سپتامبر در امریکا به وجود آمد، یک فضای احساسی بود که از این فضا دولتمردان امریکا برای پیشبرد اهدافشان استفاده و بهره برداری کردند. گرچه در ماه های اولیه بعد از حادثه شرایط به نفع امریکا بود، ولی هرچه از آن تاریخ گذشت، زمینه در افکار عمومی برای فعالیت امریکا در این مسیر کمتر شده است. لذا در ماه های اولیه بعد از حادثه 11 سپتامبر وقتی امریکایی ها خواستند به افغانستان حمله کنند، همه متحدین امریکا با این کشور همراه شدند. در سازمان ملل، چندین قطعنامه در شورای امنیت به اتفاق آرا به تصویب رسید؛ به گونه ای که امریکا وقتی به افغانستان حمله کرد، فقط یکی،‌ دو کشور در جهان این حمله را محکوم کردند که یکی از آنها جمهوری اسلامی ایران بود. ولی امروز در ماجرای عراق شما شکاف را در خود سازمان ملل، در اتحادیه اروپا و همچنین در داخل امریکا می بینید. (11)
آخرین نظرسنجی ها نشان می دهد که بیش از 50 درصد مردم امریکا با جنگ به صورت یکجانبه مخالف هستند و می گویند اگر شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ای در این زمینه تصویب نکند، ما با حمله به عراق مخالفیم(12). در داخل امریکا هم افکار عمومی این مسئله را نمی پذیرد. در اروپا در بسیاری از کشورها بیش از 80 درصد مردم مخالف جنگ هستند(13). در کشورهای منطقه و کشورهای اسلامی هم وضع کاملاً روشن است. در اجلاس غیرمتعهدها که هفته قبل در کوالالامپور تشکیل شد، با لحن قاطعی همه کشورهای غیرمتعهد جنگ طلبی امریکا را محکوم کردند. بنابراین هرچه زمان می گذرد،‌کار دولتمردان امریکا از نظر افکار عمومی سخت تر و دشوارتر می شود و این چنین نیست که امریکا برای دستیابی به اهداف خود با هیچ مانع و مشکلی رو به رو نباشد، بلکه این مشکلات روز به روز بیشتر می شود.
بنابراین، در بخش یکجانبه گرایی ما تنها نیستیم،‌بلکه امریکا تنهاست و همه کشورها امروز با این منطق مخالف اند و این مخالفت را هم به صراحت اعلام می کنند و هیچ دولتی هم نظر خود را در این زمینه مخفی نکرده است؛ استثنایی هم در این زمینه وجود ندارد و هیچ کشوری در جهان نیست که با یکجانبه گرایی امریکا موافق باشد.

همکاری با کشورهای هم هدف

در بحث جهانی شدن موارد دیگری هم هست که ما تنها نیستیم، بلکه افکار عمومی جهان اسلام با ماست. مثلاً در بحث حقوق بشر، در بسیاری از مواردی که غرب اشکالاتی به ما دارد، آن اشکالات به قوانین و مقررات ج.ا.ا. مربوط می شود که درواقع اشکال به ج.ا.ا. نیست، بلکه اشکال به همه کشورهای اسلامی است که مقررات اسلامی را اجرا می کنند. درواقع آنجا که بحث احکام و اجرای احکام اسلام است، ما پشتیبانی یک میلیارد و سیصد میلیون مسلمان سراسر جهان را پشت سر خود داریم و لذا در این گونه موارد تعامل با کشورهای اسلامی بسیار اهمیت دارد. احیای کنفرانس اسلامی و با زبان کنفرانس اسلامی سخن گفتن بسیار اهمیت دارد. در ماجرای ارتداد سلمان رشدی از همین تریبون به خوبی استفاده شد. یعنی وقتی کنفرانس اسلامی رشدی را محکوم کرد و گفت حکم ارتداد، حکم اسلامی است و باید حکم اسلام اجرا شود، وضع فرق کرد. خیلی فرق می کند که موضوعی را پنجاه و چند کشور اسلامی اعلام کنند یا اینکه فقط از طرف جمهوری اسلامی ایران اعلام شود. در بسیاری از موارد ما تنها نیستیم، بحث دنیای اسلام است و باید همه کشورهای اسلامی را در این موارد، متحد و منسجم کنیم و با سازماندهی کشورهای اسلامی به مقابله با این گونه حرکت ها برخیزیم. برخی از موارد هم، مواردی است که به کشور خودمان و یا بعضی از کشورهای در حال توسعه مربوط می شود که باید برای چالش با آنها برنامه ریزی کنیم.
در بسیاری از مسائل فرهنگی و یا اقتصادی، مشکل، تنها مشکل ما نیست. در بخش فرهنگی، امروز همان لحنی که ما چند سال پیش از تهاجم فرهنگی سخن می گفتیم، همان لحن را از هند و چین و حتی اروپای غربی می شنویم. امروز اروپایی ها به شدت نگران این مسئله هستند که فرهنگ مستقل و ملی آنها تهدید می شود. جالب توجه است که در چند سال اخیر در بسیاری از کشورهای اروپایی که زبان رسمی آنها، زبان انگلیسی نیست، لغت های جدید انگلیسی را از مکالمات روزمره حذف می کنند. حتی در ژاپن در چند سال اخیر یک تحرکی آغاز شده تا لغت های انگلیسی را به لغات محلی تبدیل کنند و جای آنها، لغات ژاپنی جدید را ترویج می کنند. در چین و در بسیاری از کشورهای دیگر نیز این حرکت آغاز شده است. درواقع یک اقدام جدّی در برابر یکسان سازی فرهنگی علی رغم تلاش امریکایی ها شروع شده است. شعاری که امریکایی ها دارند این است که باید دنیا را به فرهنگ امریکا نزدیک کنیم تا نه تنها امریکایی زندگی کنند، بلکه حتی امریکایی بیندیشند. در برابر این شعار، عکس العمل گسترده ای نیز در کشورهای مختلف جهان شروع شده است.
در سال های اخیر بسیاری از مقامات کشورهای مختلف به صراحت، بحث تهاجم فرهنگی را مطرح می کنند و می گویند تهاجم فرهنگی، امروز یک معضلی است که باید برای مقابله با آن فکر جدی شود. بنابراین، در برخی از این مشکلات چه فرهنگی و چه اقتصادی- که در بخش اقتصاد گاهی شدیدتر هم هست- ما تنها نیستیم، ‌بلکه کل کشورهای در حال توسعه در کنار ما هستند و همه باید در این زمینه دست به دست هم دهیم و زمینه را برای جهان چندقطبی آماده کنیم.

پی نوشت ها :

1. سخنرانی شخصیت مدعوّ در مجلس خبرگان رهبری در اجلاسیه نهم دوره ی سوم مجلس خبرگان رهبری، مجتمع امام خمینی، تهران، 12 اسفند 1381.
2. Jan,Aart Scholte,Globalization:A Critical Introduction,New York:Palgrave,2000,pp. 41-62.
3. Westrenization.
4. Americanization.
5. ببینید ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1363.
6. N. Kumar and J. H. Dunnuing,Globalization,Foreign Direct Investment and Technology Transfer,Tokyo:The United Nations University,1998.
7. Scholte,op. cit,pp. 13-40.
8. Non-Proliferation of Nuclear Weapons Treaty.
9. ماده4: 1)هیچ یک از مقررات پیمان حاضر به نحوی تعبیر نخواهد گردید که به حقوق غیرقابل تفویض هریک از دول طرف پیمان در راه توسعه تحقیقات و تولید و بهره برداری از انرژی هسته ای به منظورهای صلح جویانه بدون تبعیض و طبق مقررات مواد 1و 2 پیمان حاضر لطمه وارد سازد. کلیه دول طرف پیمان متعهد می شوند مبادله هرچه وسیع تر تجهیزات و مواد و اطلاعات علمی و تکنولوژیک را به منظور مصارف صلح جویانه انرژی هسته ای تسهیل نمایند و حق مشارکت در این مبادلات را دارا می باشند. به علاوه طرف های پیمان که قادر باشند باید همچنین انفراداً یا به اتفاق سایر دول یا سازمان های بین المللی در توسعه بیشتر استفاده از انرژی هسته ای برای مقاصد صلح جویانه خصوصاً در سرزمین های دول طرف پیمان که فاقد سلاح های هسته ای هستند، با توجه لازم به احتیاجات مناطق در حال رشد جهان- تشریک مساعی نمایند.
10. Javier Solana,"How Europe Sees the Road Ahead",Time,May12,2003.
11. Michael Eliot,"Why Empires Strike out",Time,May 12 2003.
12. در نظرسنجی مردم امریکا اعلام کردند تصمیم نهایی در مورد مسئله خلع سلاح عراق در اختیار سازمان ملل است، نه در اختیار رئیس جمهور امریکا و یا کنگره امریکا.

منابع تحقیق :
www. time. Com26. 02. 2003
13. تلکس ایرنا و واحدمرکزی خبر به نقل از نظرسنجی های انجام گرفته در کشورهای مختلف اروپا، 3/ 12/ 1381 و 9/ 12/ 1381.
منبع :روحانی، حسن (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد اول: مبانی نظری) تهران: کمیل، چاپ سوم.

 

 

نسخه چاپی